eitaa logo
(دندان درد) شعرهای میثم رنجبر
1.2هزار دنبال‌کننده
688 عکس
239 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی شعرهای #میثم_رنجبر و اطلاع رسانی انجمنها، محافل و فراخوان های شعر و ادب مازندران ۰۹۱۱۹۱۰۵۲۵۰ با من چه با نام و چه بی نام ارتباط بگیرید و درباره ی شعرهایم نظر دهید: @meysamranjbar
مشاهده در ایتا
دانلود
برایش شعر خواندم او مخاطب بود و غافل بود به من می گفت: به به! ...من ولیکن غرق او بودم @meysamranjbar_channel
برایش شعر خواندم او مخاطب بود و غافل بود به من می گفت: به به! ...من ولیکن غرق او بودم @meysamranjbar_channel
تا این که مرا بعد تو سرگشته ببینند، در شهر کشیدند خیابان زیادی @meysamranjbar_channel
جاده بندپی غربی👆 بهاری؛ ساده می خواهی بیایی! کنار جاده می خواهی بیایی ببین ته مانده بر چایم نشسته دلم افتاده می خواهی بیایی!... @meysamranjbar_channel
برگرد؛ برگردد جوانی من آقا! جانی بگیرد زندگانی من آقا! زیبا تویی زیباترش وقتی بیایی زیبا شود خانه تکانی من آقا! دستم پر از خالیست میگیری تو اما این دست های استخوانی من آقا! سینه به سینه شهر را حرف من و توست این ماجرای داستانی من آقا! آری نشان از تو فراوان است اینجا دنیا پر است از بی نشانی من آقا! خون است می بارد ز چشمم بی تو عمریست از دیده ی مازندرانی من آقا! @meysamranjbar_channel
بابا به من می گفت:"مغزت تاب دارد" شیرحلال مادرت هم آب دارد در" آب، نان" هم میزند همسایه ی فقر، خوش می شود در سفره اش"عناب "دارد در خواب می بیند یتیمی سهم خود را یک لیسه از ته مانده ی بشقاب دارد حاجی برای خردسالش جای قرآن، در دست هایش ساز و یک مضراب دارد لعنت به شهری که معلم در خیابان بند و بساط شانه و جوراب دارد می گفت رمالی که پشت خانه ی من، گاهی امام عصر دق الباب دارد جای کلاه شرع، دزد کوچه مان هم نام "علی" در خانه، پشت قاب دارد.... این حرف ها توی کت مغزم نمی رفت اما پدر می گفت:" مغزت تاب دارد" امسال قحطی آمد و مردند گاوان چیزی نگفت اینجا کسی درباره ی آن زن های ده از درد سینوزیت مردند!!! یعنی ندانستند راه و چاه درمان. بی بی حکیمه- قابله- رفت از ده ما از درد آخر مرد با فرزند ریحان بقال ده آن هفته ای از مکه آمد اما هنوزم می زند بر روی میزان آقا! بیا معلوم کن تکلیف ما را ما مانده ایم و وعده های لای قرآن گفتم: پدر! معنای وضع و حال ما چیست؟ بازم پدر می گفت: مغزت تاب دارد! نزد رجب مرضیه، انسیه ندارد چون سکه ای پول جهیزیه ندارد هردو دو-سه سالیست پشت خط عقدند در خانه حتی بار عاریه ندارد گاوش که بفروشد غمش این می شود که پولی برای دکتر ریه ندارد پول نزول آن قدر از مردم گرفته، جایی برای قرض و نسیه ندارد راضیه هم از همسرش آخر جدا شد او شوهرش هم پول مهریه ندارد این دردها در متن چشم مش رجب هاست این دردها اصل است، حاشیه ندارد گفتم: پدر حالا چه داری تا بگویی؟! خندید و بازم گفت: مغزت تاب دارد. من تاب دارم حرف هایم تاب دارد چون دردهای بی ریایم تاب دارد هر وقت حرف حق زدم گفتند مردم، این مخچه ی یک لا قبایم تاب دارد گفتم: زمین گهواره ای از حق خوری هاست اما پدر گفت: اشتهایم تاب دارد فریاد کردم بشکند بغض سیاهم خندید بابا که: صدایم تاب دارد! بابا، صدا و اشتها و مخچه و شعر... احساس کردم جای جایم تاب دارد شاید که باور کرده ام مانند این شعر از ابتدا تا انتهایم تاب دارد  @meysamranjbar_channel