eitaa logo
مرکز فقهی امام محمدباقر علیه‌السلام
537 دنبال‌کننده
436 عکس
52 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 این اثر تقریر مباحث اصولی آیت‌الله العظمی حاج سید ابوالحسن اصفهانی است که به قلم آیت‌‎الله شیخ حسین حلی نگاشته شده است. 👈 برای تهیۀ اثر در ایران، به آدرس زیر مراجعه نمایید: قم، مجتمع ناشران، طبقۀ همکف، غرفۀ 7، انتشارات امام خوئی --- 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
هدایت شده از مباحثه فقاهت
🔸 💠 تبصره ای بر قاعده "المورد لا یخصص" 👤 🔻 قاعده "المورد لا یخصص" قاعده صحیحی است اما احیاناً ممکن است مورد دلیل به نحوی باشد که اقتضا کند ظهور عام تنها در افراد مشابه این مورد شکل بگیرد و افراد غیر مشابه را شامل نشود. به طور مثال ممکن است پرسیده شود ... 📚 درس خارج اصول، ۳ اسفند ۱۴۰۱ ✅ ادامه مطلب و مباحثه علمی در این موضوع را در تالار علمی دنبال کنید. 👇🏼 🌐 http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2870 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🌐 کانال "مباحثه فقاهت" https://eitaa.com/joinchat/3251961862Cb591c8b8aa
🔰یادداشت محقق ✅ مفهوم‌گیری در جمله متعدد الجزاء 🔹در بحث مفهوم‌گیری در جملۀ متعدد الجزاء بین آقایان حکیم و خویی اختلاف شده که آیا در صورت انتفای شرط، مجموع جزاها منتفی هستند یا اگر برخی از آنها منتفی باشند کافی است؟ برای مثال اگر راوی از امام سؤال کند: «رجل أفطر متعمدا فی شهر رمضان، ما علیه من الکفارة؟» و حضرت در پاسخ بفرمایند: «من أفطر متعمداً فی شهر رمضان علیه عتق رقبة و یصوم یوماً بدل یوم»، آیا مفهوم این تعبیر نفی مجموع قضا و کفاره من حیث المجموع در صورت انتفای تعمد است یا همین که قضا یا کفاره منتفی باشد کافی است؟ 🔸به عبارت دیگر، آیا از کلمۀ «متعمداً» استفاده می‌شود که غیر متعمد این حکم را ندارد، لذا اگر عمد شد هم کفاره دارد هم قضا، ولی اگر عمد نشد این مجموع نیست، یعنی شاید قضا بین عامد و غیرعامد مشترک باشد و کفاره اختصاص به عامد داشته باشد. از این‌رو اگر کسی عمداً افطار کرد قضا به مناط مشترک ثابت است و کفاره به مناط اختصاص. 🔹 یا اینکه بگوییم هر کدام مستقلاً جزای عمد است، قهراً مفهوم نسبت به هر کدام ثابت است، نه مجموع من حیث المجموع. یعنی هم قضا مختص به عمد است و هم کفاره. لذا در صورت افطار غیرعمدی قضا هم ثابت نیست. 👈 تحقیق در مسئله را اینجا بخوانید: https://B2n.ir/f00977 --- 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
🔰یادداشت محقق ✅ عدم تعمد کذب غیرثقه در موارد کم بودن اختلاف نقلش با نقل ثقه 🔸اگر قضیه‌ای از دو نفر ثقه و غیرثقه طابق النعل بالنعل نقل شود، ولی نقل غیرثقه مشتمل بر زیادتی باشد که دخالتی در موضوع و حکم نداشته باشد، عقلا احتمال تعمد کذب و جعل را نسبت به زیادت قول غیر ثقه الغا می‌کنند و به آن زیادت اخذ می‌کنند. به عبارت دیگر احتمال سهو را از ثقه تقویت می‌کنند. 🔹برای مثال ثقه نقل می‌کند که فلان سخنران دیروز در مسجد فلانی در باب حسن اظهار ولایت ائمه سخنرانی کرد، و غیرثقه هم عین همین عبارت را نقل می‌کند منتهی با این زیادتی که سخنرانی یک ساعت به ظهر بوده است. اینکه غیرثقه عین نقل ثقه را داشته باشد و فقط در بیان ساعت سخنرانی که مطلب بی‌اهمیتی است تعمد کذب داشته خیلی غیرمتعارف است، ولی سهو و خطا همان طور که از ثقه جایز است از او نیز جایز است. یعنی ممکن است سخنرانی دو ساعت به ظهر یا عصر بوده و غفلت کرده است. 👈در بیان وجه بنای عقلا می‌توان گفت که احراز اولیۀ وثاقت اشخاص به این است که هر خبری که از او شنیده شده مطابق واقع بوده است. اگر جملۀ جدیدی از او بشنوید و شک کنید که مطابق با واقع گفته یا مخالف واقع گفته؟ می‌شود تا حالا خلاف نگفته و این مورد را هم حمل می‌کنید بر موارد قبلی که مطابق واقع بوده است. حتی در این روش نیازی به حشر و نشر با خود شخص هم نیست، بلکه با اعتبارسنجی جملات و احادیث وی، حکم به صحت خبر مشکوکش می‌شود. مثلا با بررسی اخبار او به این نتیجه می رسند که اخبارش معمولٌ‌بها است، لذا در موارد مشکوک به قولش أخذ می کنند. در ما نحن فیه هم می‌توان گفت با قطع نظر از شخصیت ناقل، اگر جملۀ منقول او با نقل ثقه‌ای مطابقت داشته باشد و زیادتی غیر قابل اهمیتی داشته باشد که داعی برای جعل آن نیست، نتیجه می گیریم خبرش شرایط حجیت را دارد. 👈 متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید: B2n.ir/u58003 --- 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
بعض من قارب عصرنا شیخ انصاری در کتاب البیع مکاسب، بعدا از اینکه بیع را به انشا و تملیک مال تفسیر می‌کند، دو نظریه از دو نفر از بزرگان نقل می‌کند و در تعبیر یکی از این دو بزرگ، عبارت «بعض من قارب عصرنا» را به کار برده است. منظور از این عبارت چه کسی است؟ آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی: مرحوم آقای نائینی می‌فرماید مراد «کاشف الغطا» است ولی به احتمال قوی همانطور که در حاشیه مکاسب چاپ کنگره نیز آمده است، مراد ایشان نیست؛ بلکه مراد «شیخ اسدالله تستری» صاحب مقابس است. منبع: جرعه‌ای از دریا، ج4، ص 416 --- 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
هدایت شده از مباحثه فقاهت
🔸 💠 ارتباط معنوی واژگان در زبان‌های مختلف 👤 🔻آیا «تاء» تأنیث در اصل پسوند نسبت _چیزی شبیه «رود و روده» یا «کمر و کمره» یا «دهان و دهانه» یا «پا و پایه»_ نبوده؟ اینها در عربی زیاد است و در فارسی «هاء» پسوند و شباهت داریم؛ آیا بین این دو ارتباط معنوی وجود دارد یا خیر؟ البته بین زبان فارسی و عربی تفاوت جوهری وجود دارد چون زبان فارسی از زبان‌های هنداروپایی است که عمدتاً بر نظام پیشوند و پسوند و میانوند استوار است بر خلاف زبان عربی که عمدتاً بر نظام اشتقاقی استوار است؛ ولی همین زبان عربی در خصوص «تاء» تأنیث جنبۀ پسوندی دارد. یعنی هر چند به طور کلی ... 📚 درس خارج اصول، ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ 🔗 ادامه مطلب و مباحثه، در این لینک ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🌐 کانال "مباحثه فقاهت" https://eitaa.com/joinchat/3251961862Cb591c8b8aa
معنای یقین در دلیل استصحاب استاد معظم حاج سید محمدجواد شبیری زنجانی: یقین در دلیل استصحاب به معنای صفت نفسانی خاص نیست؛ بلکه به معنای مطلق کاشف است؛ چون دلیل استصحاب در فضایی صادر شده است که وجود امارات معتبر در بین عقلا و شرع امری مسلم بوده است، پس مسلما احکام شرعی دائرمدار یقین به معنای خاص نیستند. این امر مسلم به منزلۀ قرینۀ متصلی است که باعث می‌شود از ظاهر اولیۀ یقین رفع ید نموده و آن را به معنای مطلق طریق معتبر بدانیم و همین بیان منشأ ورود دلیل اماره بر دلیل استصحاب است؛ چون با قیام اماره مطلق طریق معتبر محقق می‌شود. اما این بیان برای تقدیم اصل سببی بر اصل مسببی کارا نیست؛ چون با قیام اصل سببی طریق معتبر محقق نشده، بلکه صرفاً حجت محقق شده است. درس اصول جلسه111 مورخ1402/3/1 —------— 🔍 مرکز فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام: 👉@mfeqhi
💠تطبیق قاعده‌ای اصولی بر وصیت امام صادق(ع) استاد معظم حاج سید محمدجواد شبیری: 🔹 در جایی که متکلم مراد خویش را تفهیم می‌کند، ممکن است بپذیریم که ظاهر دلیل آن است که اگر در مقام تفهیم معنای حقیقی است، خلاف ظاهر است که متکلم بخواهد نسبت به برخی متعاطفین، معنای حقیقی را تفهیم کند و نسبت به برخی دیگر مجاز ادعائی را تفهیم کند، و ممکن است ظهور کلام را در یگانگی مراد تفهیمی بدانیم. 🔸 ولی نسبت به مراد جدّی، تفکیک بین متعاطفین بلا مانع است. ما همیشه برای تبیین این مطلب، بدین مثال معروف اشاره می‌کردیم که امام صادق علیه السلام، در وصیّت خویش، 5 نفر را به عنوان وصیّ خود تعیین فرمودند، حال‌آنکه قطعاً هر 5 نفر مراد جدّی ایشان نبوده است و ایشان تنها 1 نفر را به صورت جدّی اراده نموده‌اند. 🔹 خلیفۀ عباسی به امیر مدینه گفت ببین شیعیان، پس از جعفر بن محمد بر چه کسی به عنوان امام اتفاق نظر دارند، گردنش را بزن. امیر مدینه پی‌ گیر وصیّت امام صادق علیه السلام شد و متوجه شد، حضرت 5 تن را به عنوان وصیّ معرفی نموده‌اند؛ یکی خود خلیفه، دوم امیر مدینه، سوم همسر امام علیه السلام، چهارم عبدالله افطح فرزند بزرگ‌تر امام علیه السلام و پنجم امام کاظم علیه السلام که فرزند کوچک‌تر بودند. 🔸 اصحاب امام علیه السلام متوجه شدند مقصود ایشان، خصوص امام کاظم علیه السلام بوده و سائر افراد را به عنوان کاندیدای پوششی ذکر نموده‌اند. یکی از اصحاب گفته بوده، خلیفه و امیر مدینه وصی امام نیستند و امر به وصایتشان به جهت تقیه بوده است. همسر امام علیه السلام نیز زن است و زن قابلیت امامت ندارد. عبدالله افطح هم اگر شایسته می‌بود ذکر نام برادر کوچک‌تر در کنار او وجهی نداشت. پس امام موسی کاظم علیه السلام وصی امام صادق علیه السلام است. 🔹 مقصود آنکه، امام صادق علیه السلام در وصیت خویش نام 5 تن را ذکر نمودند؛ از این 5 تن، جز امام کاظم علیه السلام، هر کدامشان نکته‌ای داشت که نشان می‌داد مراد جدّی حضرت نبوده است که از قضا اکثریّتشان هم مراد جدّی نبودند. آیا در مقام بیان مراد جدّی نبودن در مورد 4 تن که اکثریت موارد را تشکیل دادند، دلیل می‌شود در مورد نفر پنجم هم بگوییم در مقام بیان مراد جدّی نبوده است؟! 📝 خارج اصول، 02 / 07 /1403 --- 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
🔆چرا غالب کنایه‎‌ها این‌گونه‌اند و نه همۀ آنها؟ 🔸 محقق خراسانی دربارۀ حقیقت جملات خبری به داعی بعث فرمودند، این جملات، در همان معنایی استعمال می‌شوند که سایر جملات خبری در آن استعمال می‌شوند؛ با این تفاوت که داعی متکلم از استعمال جملات مورد بحث، اعلام مطلوبیّت شیء به نحو آکد است. 🔹 در ادامه، این اشکال را مطرح نمودند که اگر جملات مورد نظر، در معنای اصلی خودشان استعمال شده باشند، مستلزم کذب خواهد بود و چنین چیزی قابل التزام نیست؛ چون جملات خبری مورد نظر، در کلمات خداوند متعال و اولیای طاهرینش نیز وجود دارد که مبرّای از کذب هستند؛ در نتیجه این تحلیل، صحیح نیست. 🔸 ایشان در پاسخ به اشکال یادشده، می‌فرمایند: صدق و کذب جمله، به داعی متکلم گره خورده است نه به معنای مستعمل‌فیه. اگر چنین نباشد غالب کنایات کذب خواهند شد، حال‌آن‌که بالوجدان، کنایات کذب نیستند. 🔹 به تعبیر ما، ملاک صدق و کذب مراد استعمالی نیست، بلکه مراد تفهیمی است. در ما نحن فیه نیز مراد تفهیمی از جملات خبری، بیان مطلوبیت است و این مدلول تفهیمی، کذب نیست. 👈 اما پرسش اینجاست که چرا ایشان می‌فرمایند: «في غالب الکنایات» و نمی‌فرمایند: در همۀ کنایات؟ 📌پاسخ این پرسش را در تقریرات درس 27 خارج اصول استاد حاج سید محمد جواد شبیری بخوانید: https://eitaa.com/mj_shobeiri/6159 ——— 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi
❇️ آیا رضایت قلبی برای جریان عقود کافی است؟ 🔹 آیا در تحقق بیع و مانند آن، صرف ابراز رضایت درونی کفایت می‌کند، یا افزون بر آن، لازم است انشائی که از مقولۀ ایجاد و اعتبار است نیز صورت گیرد؟ 👈 آیت الله والد می‌فرمودند در امور اعتباری همچون نقل و انتقالات، رضایت درونی و بلکه ابراز رضایت درونی، کافی نیست؛ بلکه لازم است افزون بر آن، انشاء نیز صورت گیرد. انشائی که از مقولۀ ایجاد آن امر اعتباری است. 🔸ایشان بر ادعای خویش، این شاهد را مطرح می‌کردند که اگر بدانیم زید، رضایت دارد خانه‌اش را به صد برابر قیمت واقعی‌اش خریداری کنیم، حتی اگر رضایت درونی‌اش را ابراز نموده باشد و گفته باشد «من خیلی دوست دارم خانه‌ام را به صد برابر قیمت بفروشم»، آیا صرف ابراز تمایل باطنی، برای تحقق نقل و انتقال کفایت می‌کند؟ پاسخ منفی است. برای تحقق نقل و انتقال، لازم است بگوید «من خانه‌ام را به صد برابر قیمت واقعی، فروختم». ⬅️ پس برای تحقق نقل و انتقال لازم است، انشای بیع و شراء صورت گیرد و صرف رضایت به بیع و شراء کافی نیست هرچند آن رضایت ابراز شود. 📌 تقریرات درس خارج اصول استاد حاج سید محمد جواد شبیری، درس ۲۸ --- 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام 🌐https://m-feqhi.ir/ 🆔@mfeqhi
صیغۀ امر چگونه بر وجوب دلالت دارد؟ استاد سید محمدجواد شبیری: 🔸 در کیفیت دلالت مادۀ امر بر وجوب، 5 دیدگاه کلان مطرح است: 1️⃣ دلالت مادۀ امر بر وجوب، بالوضع است. 2️⃣ دلالت مادۀ امر بر وجوب، به حکم عقل است. 3️⃣ دلالت مادۀ امر بر وجوب، به حکم عقلاء است. 4️⃣ دلالت مادۀ امر بر وجوب، بالاطلاق است؛ اطلاقی که به مقدّمات حکمت نیازمند است. 5️⃣ دلالت مادۀ امر بر وجوب، بالاطلاق است؛ اطلاقی که به مقدّمات حکمت نیازمند نیست. 👈 به باور ما، دلالت صیغۀ امر بر وجوب، دلالت اطلاقی است. 📌 پرسش آن است که این دلالت اطلاقی، به مقدّمات حکمت نیازمند است یا خیر؟ ✅ به نظر می‌رسد استعمالات فراوان صیغۀ امر در موارد ندب، نشان‌ می‌دهد شارع مقدّس در مقام بیان نبوده و در مقام بودن هم شرط استفادۀ وجوب است؛ و الا اگر بگوییم صیغۀ امر بدون نیاز به مقدّمات حکمت ولو بالاطلاق، بر وجوب دلالت می‌کند، توجیه این حجم گسترده از استعمالات صیغۀ امر که به قرینۀ منفصل فهمیده‌ایم در ندب به کار رفته، بسیار دشوار است. 📌فراوانی استعمالات صیغۀ امر در موارد ندب، این نکته را به دست می‌دهد که شارع مقدّس در مقام بیان نبوده است و این مطلب، دشواری خاصی ندارد؛ ولی بسیار غریب است که بگوییم شارع مقدّس لفظی را که ظاهر در وجوب بوده، بارها و بارها استعمال کرده ولی مرادش وجوب نبوده است. بنابراین به نظر می‌رسد دلالت صیغۀ امر بر وجوب، دلالت اطلاقی است و به مقدّمات حکمت نیز، نیازمند است. 🔗 سه تقریب فنی برای این مبنا را در تقریر درس 31 خارج اصول فقه استاد بخوانید: https://eitaa.com/mj_shobeiri/6201 --- 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام 🌐https://m-feqhi.ir/ 🆔@mfeqhi
🔰 حل معضل فهم معنای لغات دیگر زبان‌ها 🔹 یکی از معضلات فرارو در دست‌یابی به ادراکات وجدانی مرتبط با زبان عربی، آن است که خودمان عرب‌زبان نیستیم. 🔸 عرب نبودن سبب می‌شود به شکل دقیق نتوانیم وجدانیات خود را بر واژگان عربی تطبیق دهیم. 👈 ولی با توجه به دو نکته می‌توان به تحقیق مطلب پرداخت: 1️⃣ نخست آن‌که با نظرداشتِ مرادفات واژگان عربی در زبان فارسی، خود را به واقعیّت نزدیک کنیم. 2️⃣ نکتۀ دیگر آن‌که، بسیاری از نکات بحث، نکاتی هستند که برخاسته از طبیعت انسان هستند بی‌آن‌که عرب‌زبان بودن یا فارس‌زبان بودن در آن نقشی داشته باشد. علّت آن‌که ما ادراکات وجدانی مرتبط با واژگان فارسی را به زبان عربی سرایت می‌دهیم، همین نکته است که برخی نکات، از ویژگی‌های طبیعی زبان هستند نه از ویژگی‌های یک زبان خاص. 📌 تقریرات درس 28 خارج اصول استاد حاج سید محمد جواد شبیری ——— 🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام @mfeqhi