eitaa logo
محمد جواد مؤذن🇵🇸
167 دنبال‌کننده
336 عکس
227 ویدیو
11 فایل
موذن هستم طلبه سال دوم سطح دو و سه تخصصی. قبلشم دانشگاه بودم رشته کامپیوتر. این کانال هم صرفا جهت اشتراک مطالبی هست که بنظرم مفیده. قطعا دانشم زیاد نیست ولی خواستم زکات همین مقدار کمو بدم ممنون از راهنمایی های شما بزرگواران راه ارتباطی: @mjmoazen
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از کتاب کلام نافذ حاجی پوتین را هم کشاند وسط میدان مبارزه با تروریسم خودش رفته بود ملاقات پوتین ، بی سروصدا و بدون هیچ بوق رسانه ای . بین حاجی و پوتین چه ردوبدل شد نمی دانم . فقط میدانم دیپلماسی جهادی حاج قاسم کمتر از ۴۸ ساعت جواب داد . روسها ناوشان را حرکت دادند به سمت سوریه . راوی : حجت الاسلام کاظمی کیاسری منبع : برنامه رادیویی شهید مقاومت ، پخش شده از رادیو معارف
از نگاهم افتاد به نوشته روی پیراهن افسر روسی . از تعجب خشکم زد . جلو رفتم و دقیق تر نگاه کردم . به فارسی نوشته بود جانم فدای رهبر . مترجم را صدا زدم و گفتم : « بپرس منظورش از رهبر کیه ؟ » خودش جواب داد : « سیدعلی . » چند دقیقه باهم صحبت کردیم . از حرف هایش فهمیدم علت این علاقه کسی نیست جز حاج قاسم سلیمانی . حاجی چه کرده بود با اینها خودشان هم درست نمیدانستند . طرف مسیحی بود اما جانش درمی رفت برای حضرت آقا . راوی : حجت الاسلام کاظمی کیاسری منبع : برنامه رادیویی شهید مقاومت ، پخش شده از رادیو معارف
از خیلی نزدیک شده بودند ، آنقدر که تیرهای کلاش می خورد به درودیوار حرم . غوطه غربی بودیم ، یعنی پشت حرم بی بی حضرت زینب سلام الله علیها . تاب نداشت ببیند به حرم آسیب میرسد . خودش کلاش دست گرفت . پابه پای بچه رزمنده ها می جنگید . وقتی تیر به دستش خورد ، داد همه مان درآمد که « حاجی برگردید . حاجی تو رو خدا برگردید . » قبول نکرد . ماند کنار بچه ها . راویان : هم رزم شهید / يوسف افضلی منابع : صوت یادواره شهید سلیمانی در مسجد امیرالمؤمنین / خبرگزاری فارس
از شده بود مثل اسفند روی آتش . روی پا بند نبود . تکفیریها خیز برداشته بودند برای حمله به سامرا . حاجی را تابه حال این طور ندیده بودم . کم توی جنگ و درگیری نبود اما اینبار فرق می کرد . دل نگران بود خدای نکرده دوباره اهانتی کنند به حرم ائمه اطهار السلام . بعدها خودش می گفت : « سخت ترین لحظه های جنگ عراق همون روزایی بود که توی جاده بغداد سامرا می جنگیدیم . » راویان : هم رزم شهید / يوسف افضلی منابع : صوت یادواره شهید سلیمانی در مسجد امیرالمؤمنین / خبرگزاری فارس
معلوم نبود چه بلایی سر گربه بیچاره آمده . از بلندی افتاده بود یا با چیزی به پایش زده بودند هرچه بود لنگ میزد و نمی توانست درست راه برود . حاجی به پورجعفری گفت : « حسین ! این گربه رو بده بچه ها ببرن دامپزشکی ببینن مشکلش چیه . » پورجعفری مثل همیشه چشمی گفت و از اتاق حاجی بیرون رفت . مدتی نگذشته بود که آمد و گفت : « حاجی دامپزشک می گه باید پای گربه رو عمل کنن . » گربه پاشکسته را تا زمانی که رو به راه نشد رها نکردیم . دستور حاجی بود . با اینکه بچه ها حواسشان به خوردوخوراک حیوان زبان بسته بود ، اما حاج قاسم باز دغدغه داشت . می رفت و می آمد ، سراغ گربه را می گرفت . راوی هم رزم شهید منبع : صوت یادواره شهید سلیمانی در مسجد امیرالمؤمنين
رفتار و کردارش جذبم کرده بود . از آرزوهایم بود که شبیه او شوم . هرچند از محالات بود . گفتم : « حاجی چیزی برایم بنویس که یادگاری بماند . » دست به قلم شد . بسمه تعالی علی عزیز ، چهار چیز را فراموش نکن : ۱. اخلاص ، اخلاص ، اخلاص ؛ یعنی گفتن ، انجام دادن و یا ندادن برای خدا ؛ ۲. قلبت را از هر چیز غیر او خالی کن و پر از محبت او و اهل بیت ﷺ کن ؛ است ؛ ۳. نماز شب توشه عجیبی ۴. یاد دوستان شهید ، ولو به یک صلوات . برادرت ، دوستدارت سلیمانی و امضایی که نشست پای این نصیحتهای برادرانه . منبع : مسافر شماره ۱۹ ، خاطرات علی نجیب زاده