#برش_کتاب #کهکشان_نیستی
درویش سرش را پایین انداخت و گفت : « پسرم ! من رسالتم در قبال تو را به اتمام رسانده و اموری که باید را به تو گفته ام . » دلـم بـاز شروع به تپیدن کرد . این چه سرنوشت عجیبی بود که در آن هرچیز به دست می آوردی باید چیزی از دست میدادی ؟ » درویش که گویا باطن من و افکارم چون گویی در کف دستانش می غلتید ، گفت : « سید علی ! بـزرگان عرصه توحید گفته اند : « التوحيـد إسقاط الاضافات » . تمام زوائـد باید از هستی ات رخت بربندند تا مسافر عوالم توحیدی شوی . تو راهی را می روی که ابتدای آن رنج است و انتهای آن قتل . در این راه ، خودت را به قاهریت عشق بسپار و بگذار هرکجا او می رود ، تو را با خود ببرد . » سکوت کردم و نمی توانستم محضر او را ترک کنم . از جایش بلنـد شـد ، لباسش را تکان داد ، دستم را گرفت و گفت : « بلند شو پسر ، به دنبال سرنوشتت برو و خودت را به کشتی امن الهی بسپار . »
کهکشان نیستی، روایتی داستانی از زندگی #عارف بزرگ حضرت آیت الله #قاضی_طباطبایی
#برش #کتاب #مطالعه #کتابخوانی
در همین زمینه (وابستگی سیاسی پهلوی به غرب) ، ملکه پهلوی گفته است : گاهـی بـه محمدرضا می گفتم : « چرا با علم به اینکه می دانی این پدرسوختهها نوکر اجنبی هستند ، آنها را اخراج نمی کنی ؟ » محمدرضا می گفت : « چه فایده ای بـر اخـراج آنها مترتب است ؟ این ها را اخراج کنـم ، ده ها نفر دیگر را اطرافـم قـرار می دهند . بگذارید اینهـا باشـنـد تـا خیـال دولت های خارجی از حسـن انجام امـور در ایران راحت باشـد ! » او در ادامه ، باتوجه به اینکه محمدرضـا هـم از ایـن موضـوع آگاه بود ، چنین نوشته است : محمدرضا خصوصـی بـه مـن می گفت : « همین رئیس ساواک و معاون او و مدیران ارشـد ، همه شان با آمریکایی ها ارتباط دارند و برای حفظ ظاهر می آیند و از مـن اجـازه می خواهند ؛ درحالی که قبـل از کسب اجازه ، اطلاعات موردنیاز را به آمریکا و انگلیس رد و کرده انـد . »
#صعود_چهل_ساله
#برش_کتاب #مطالعه #جهاد_تبیین #کتابخوانی #برش
#کتاب
@khodnews