#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🚶🏼♀️ بخاطر حضور مستأجری که راه پله اتاقش از همانجا شروع می شد، از اتاق بیرون نرفتم و همانجا در پاشنه در ایستادم.
😡 پدر دمپایی لاانگشتیاش را مقابل صورتم گرفت و پرخاش کرد: «بهت نگفتم این بندش پاره شده؟!!! پس چرا ندوختی؟!!!»
😓 بیاختیار با نگاهم پلهها را پاییدم. شاید خجالت میکشیدم که آقای عادلی صدای پدر را بشنود، سپس سرم را پایین انداختم و با صدایی گرفته پاسخ دادم: «دیشب داشتم میدوختمش، ولی سوزن شکست. دیگه سوزن بزرگ نداشتیم. گفتم امروز عبدالله رو میفرستم از خرازی بخره...»
😤 که پدر با عصبانیت به میان حرفم آمد: «نمیخواد قصه سر هم کنی! فقط کارِت شده خوردن و خوابیدن تو این خونه!»
#قسمت_بیست_و_هشتم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
📸 افشین واقعی در سریال «خانه امن» که بود؟ سرباز گمنامی که توسط موساد سر بریده شد!
🔹شهید «سید علی حسینی» سرباز گمنام امام زمان (عج)، فرزند شهید «سید ابوالقاسم حسینی» شهید دوران جنگ تحمیلی است.
🔹او متولد یکم بهمن ماه ۱۳۴۱ و از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که پس از نفوذ به لایههای حساس در سرویس جاسوسی اسرائیل شناسایی و توسط موساد سر بریده شد.
🔹وی در تاریخ بیست و سوم دی ماه ۱۳۹۲ به شهادت رسید و مزار او در قطعه ۲۶ بهشت زهرای تهران است. #فرهنگی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🥿 دمپایی را کف راهرو کوبید، دست به دیوار گرفت و با بیتعادلی دمپاییهایش را به پا کرد و وارد حیاط شد.
😬 از تلخ زبانیاش دلم شکست و بغضی غریبانه گلویم را گرفت.
📂 خودش اجازه نداده بود درسم را ادامه داده و به دانشگاه بروم و حالا خانه نشینیام را به رخم میکشید که حلقه گرم اشکی روی مژههایم نشست.
⚡️ باز به راه پله نگاه کردم. از تصور اینکه آقای عادلی صدای پدر را شنیده باشد، احساس حقارت عجیبی میکردم.
🚪 صدای کوبیده شدن در حیاط آخرین صدایی بود که شنیده شد و بلافاصله خانه در سکوتی سنگین فرو رفت.
⏺ پدر همیشه تند و تلخ بود، ولی کمتر میشد که تا این حد بد رفتاری کند.
💕 به اتاق که بازگشتم، دیدم عبدالله مقابل مادر روی زمین زانو زده و دلداریاش میدهد.
📌 با سر انگشتم، اشک را از حلقه چشمانم پاک کردم تا مادر نبیند و در عوض با لیوان آب به سمتش رفتم، ولی نه لیوان آب را از من می گرفت، نه به دلداریهای عبدالله دل میداد.
#قسمت_بیست_و_نهم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
❌سرکوب شیطنتهای کودک❌
❇️شیطنت کودک در خردسالی نشان دهنده عقل زیاد او در بزرگسالی است پس آن را سرکوب نکنید⛔️
✅ بلکه با بازی و ترفندهای مختلف آن را مدیریت کنید.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🌹 قسمتی از #وصیت_نامه #شهید نورعلی رئیسی
❇️ هدفي كه مرا وادار به جبهه آمدن نمود، ياري دادن به دين خدا و لبيك گفتن به كمك خواهي حسيني بود كه هزار و چهارصد سال پيش فرياد برآورد: «هـل من ناصـر ينصـرني» كه اين پيام در اين زمان از لسان فرزند او، امام به گوشم رسيد و با جان و دل به آن پاسخ مثبت دادم و خدايا تو گواه باش كه هر چه در توان داشتم، از براي دين دريغ نورزيدم.
📣 منافقين بدانندكه ما هيچ وقت كوركورانه راه خود را انتخاب نخواهيم كرد، بلكه پيمودن اين راه با كمال آگاهي و بصيرت است.
🛎 منافقين داخلي و كفار خارجي بدانند كه از هر قطره خون ما، هزاران حزب الله ديگر بپا خواهد ايستاد و اسلحه به زمين افتاده مان را برخواهند داشت و عليه آنان خواهند جنگيد.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑 نکتههای ناب #همسرداری
زندگی را مانند قایقی بدان که زن و شوهر باید هماهنگ با هم پارو بزنند تا به مقصد برسند.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
زمان:
حجم:
332K
⚠️هشدار درخصوص فتنه و تفرقه بین شیعیان ایران و عراق
♨️نکته ای کاملا منطقی و دقیق درباره گرامیداشت سردار دلها و پرهیز از غفلت گرامیداشت شهید ابومهدی المهندس
حتما گوش بدید و ارسال بفرمایید✅
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🎈 رنگ سبزه صورتش به زردی میزد و لبانش به سفیدی. دستانش را دور بازوانش حلقه زده و به گلهای سرخ فرش خیره مانده بود که دستانش را گرفتم و آهسته صدایش کردم: «مامان! تو رو خدا غصه نخور!»
🌺 و نمیدانم جملهام تا چه اندازه لبریز احساس بود که بلاخره چشمانش را تکان داد و نگاهم کرد.
🙍🏻♂️ عبدالله از فرصت پیش آمده استفاده کرد و دنبال حرف من را گرفت: «بابا رو که میشناسی! تو دلش چیزی نیس. ولی وقتی یه گرهای تو کارش میافته، بدجوری عصبانی میشه... مامان! رنگت پریده! ضعف کردی، بیا یه چیزی بخور.»
🥀 ولی مادر بدون اینکه از پدر گلهای کند، سر شکمش را با مشت فشار داد و گفت: «نه مادر جون! چیزیم نیس، فقط سر دلم درد گرفته.»
🎊 و من بلافاصله با مهربانی دخترانهام پاسخ دادم: «حتماً دلت خالی مونده. عبدالله نون داغ گرفته. پاشو صبحونه بخوریم.»
🍯 که نفس عمیقی کشید و با صدای ضعیفش ناله زد: «الآن حالم خوب نیس. شماها برید بخورید، من بعداً میخورم.»
#قسمت_سی_ام
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر