#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🏚 به نظرم از سکوت خانه فهمیده بود کسی داخل نیست که کارش را به سرعت انجام داد و بازگشت و شاید به خاطر همین خانه خالی بود که من هم از پشت در تکان نخوردم تا بازگردد.
🙏 نگاهم را به زمین دوختم و منتظر شدم تا خارج شود. به کنارم که رسید، باز زیر لب زمزمه کرد: «ببخشید!»
🌹 و بدون آنکه منتظر پاسخ من بماند، از در بیرون رفت و من همچنانکه در را میبستم، جواب دادم: «خواهش میکنم.»
🚪 در با صدای کوتاهی بسته شد و باز من در خلوت خانه فرو رفتم، اما حالِ لحظاتی پیش را نداشتم.
🌫 صدای باد و بوی آب و خاک و طنازی نخلها، پیش چشمانم رنگ باخته و تنها یک اضطراب عمیق بر جانم مانده بود.
🧕🏻 اضطراب از نگاه نامحرم که اگر خدا کمکم نکرده بود و لحظهای دیرتر پشت در رسیده بودم، او داخل میشد.
🙆🏼♀️ حتی از تصور این صحنه که مردی نامحرم سرم را بیحجاب ببیند، تنم لرزید و باز خدا را شکر کردم که از حیا و حجابم محافظت کرده است.
💫 با بیحوصلگی شستن حیاط را تمام کردم و به اتاق بازگشتم. حالا میفهمیدم تصوراتی که دقایقی پیش از ذهنم گذشت، اشتباه بود.
🔮 آمدن مستأجر همانقدر که فکر میکردم وحشتناک بود. دیگر هیچ لحظهای پیدا نمیشد که بتوانم در دل نخلستان کوچکم، خوش باشم.
🎀 دیگر باید حتی اندیشه خرامیدن در حیاط را هم از ذهنم بیرون میکردم.
#قسمت_بیست_و_دوم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰هدف تنبیه، آگاه سازی کودک🔰
معنای واژه «تنبیه» آگاهی بخشی و بیدارسازی است، تنبیهی که باعث آگاهی کودک نشود، خطا است و نشانه ناکارآمدی تنبیه و نابلد بودن مربی در امر تربیت است.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑 نکتههای ناب #همسرداری
🔰پرهیز از مسائل اختلاف نظر🔰
❌از صحبت درباره ی چیزهایی که ممکن است سبب اختلاف نظر شوند، اجتناب کنید.
🔺سعی نکنید همسرتان را متقاعد کنید که در اشتباه است.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
👴🏼 از صدای فریادهای ممتد پدر از خواب پریده و وحشتزده از اتاق بیرون دویدم.
📱 پوست آفتاب سوخته پدر زیر محاسن کوتاه و جو گندمیاش غرق چروک شده و همچنانکه گوشی موبایل در دستش میلرزید، پشت سر هم فریاد میکشید.
😳 لحظاتی خیره نگاهش کردم تا بلاخره موقعیت خودم را یافتم و متوجه شدم چه میگوید.
😬 داشت با محمد حرف میزد، از برگشت بار خرمایش به انبار میخروشید و به انباردار و راننده گرفته تا کارگر و مشتری بد و بیراه میگفت.
#قسمت_بیست_و_سوم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
احترام کودکان
سید هاشم حداد میفرمودند:
برای احترام کودکان نوزاد ، خوب است انسان تا چهل روز مجامعت نکند ، و قنداقه نوزادان را تا چند ماهگی در مجالس علم و محافل ذکر و حسینیه و محالّ عزاداری که نام حضرت سید الشهداء برده می شود ببرند؛چرا که نفس طفل همچون مغناطیس است و علوم و اوراد و اذکار و قدوسیت روح امام حسین را جذب میکند .
طفل گرچه زبان ندارد ولی ادراک می کند، و روحش در دوران کودکی اگر در محل یا در محال معصیت برده شود ، آن جرم و گناه او را آلوده می کند ؛ و اگر در محل و یا محال ذکر و عبادت و علم برده شود، آن پاکی و صفا را به خود میگیرد.
میفرمودند : شما اطفال خود را در کنار اتاق روضه خوانی یا اتاق ذکری که دارید قرار بدهید ! علماء سابق اینطور عمل می نمودند .
زیرا آثاری را که طفل در این زمان به خود اخذ می نماید تا آخر عمر در او ثابت می ماند و جزو غرائز و صفات فطری وی میگردد. چرا که نفس بچه در این زمان ، قابلیت محضه است؛ گرچه این معنی مهم و این سر خطير را عامه مردم ادراک نکنند.
📚 #روح_مجرد ص 95
تذکرة الاولیاء
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#طنز_جبهه
🤞🏼 اجازه
🤚🏽 توی یکی از عملیات ها انگشت سبابه اسحق قطع شده بود
❓ بعد از عملیات می پرسند: اسحق، انگشتت چی شده؟
😄 لبخند می زند و می گوید: من می خواستم از برادران عراقی اجازه بگیرم که این اتفاق افتاد.
👤 راوی: علی اسطحی برادر شهید
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑 نکته های ناب #همسرداری
💠واقع بینی و تحمل نظر مخالف
از همسر خود انتظار نداشته باشید كه با تمام ایدهها، افكار و کارهای شما موافق باشد و آنها را تحسین كند....
🔻واقع بین باشید و به او اجازه دهید كه نظرش را هر چند كه برخلاف میل شما باشد، بیان کند.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
🚶🏼♀️ به قدری با حال بدی از خواب بیدار شده بودم، که قلبم به شدت میتپید و پاهایم سُست بود. بیحال روی مبل کنار اتاق نشستم و نگاهی به ساعت روی دیوار انداختم که عقربههایش به عدد هشت نزدیک میشد.
🌺 ظاهراً صدای پدر تا حیاط هم رفته بود که مادر را سراسیمه از زیرزمین به اتاق کشاند.
🗣 همزمان تلفن پدر هم تمام شد و مادر با ناراحتی اعتراض کرد: «چه خبره عبدالرحمن؟!!! صبح جمعه اس، مردم خوابن! ملاحظه آبروی خودتو نمیکنی، ملاحظه بچههاتو نمیکنی، ملاحظه این مستأجر رو بکن!»
😡 پدر موبایلش را روی مبل کنار من پرت کرد و باز فریاد کشید: «کی ملاحظه منو میکنه؟!!! این پسرات که معلوم نیس دارن چه غلطی تو انبار میکنن، ملاحظه منو میکنن؟!!! یا اون بازاری مفت خور که خروس خون بار خرما رو پس میفرسته درِ انبار، ملاحظه منو میکنه؟!!!»
#قسمت_بیست_و_چهارم
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر