"تقویم: بداههای به بهانهی امروز"
"یک" به در شد، "دو" به در شد، روز "سوم" هم به در شد
"چارم" آمد، زندگی چون باد، چون باران بهسر شد
ماه فروردین شبیه برق طی شد روز در روز
روز "پنجم" صرف غم، روز "ششم" صرف هدر شد
روز "هفتم" آمد و یکهفته از سال نوَم رفت
هرچه گفتم بیاثر، هر قدر کِشتم بیثمرشد
روز "هشتم سهم حسرت شد، نهم "سهم" نداری
روزها و هفتهها در درد و حسرت مختصر شد
یکنفر از من بپرسد قصهی روز "دهم" را
چشمههای شعر من خشکید در چشمی که تر شد
یازده روز است اینک رفته از سالی که نو نیست
این طرف نوتر شد ایام و از آنسو کهنهتر شد
"روز بعدی" بسکه سنگین بود زد از وزن بیرون
آرزوهایم یکایک بغض شد، خون جگر شد
از کفم رفته است این شبها و ساعات گرامی
تا که جنبیدم به خود، این "سیزده" روزم به در شد
*
روز و ماه و سال عمرم رفت در حیرت دریغا
آن جوان سالهای قبل پیری محتضر شد
#غزل
#عمر
#تقویم
#سیزده_به_در
https://eitaa.com/mmparvizan