"تقدیم به او که وزن حیات دو عالم است"
ای قطرهی گوشهی ابرویت، صدآینه آبروی قمصر
ای سورهی مکّی لبخندت، یکآیه گل و صدفی: گوهر
قرآن لبت همه خوشترتیل، اعجاز سرت هدف تنزیل
معراج تو حسرت جبرائیل، همراز حرای دلت: حیدر
یونان: غم فلسفهی خشمت، عرفان: نمِ عاطفهی چشمت
مبهوت پیمبریات کسری، مسحور سخنوریات قیصر
ابیات مرا بشکن از بن، فعلن فَعَلن فَعَلن فعلن
تقطیع مرا تو دگرگون کن، با وحیات حضرت پیغمبر:
*
شعری بگو از غم انسانها، ای علّت رحمت دورانها
تا پیر دوپاره کند خرقه، تا شیخ به شعله کشد منبر
بر خیز و مغازله کن دل را، آیات کریم مزّمل را
این روح رمیدهی بسمل را، جانی بده از نفسی دیگر
برخیز تو ای شرف عالم، ای فخر رسل نبی خاتم
شکرانهی این نباء اعظم، قُم صلّ ِ لربّک قُم وَانحَر
ای صفوت قلب صفاجویان، عشق تو علاج سیهرویان
دیگر چه غم از همه بدگویان، ماشانئُک الا الاَبتر
بخشیده خدا به تو زهرا را، صدیقهی مرضیه حورا را
این صوت خداست که میخواند: انّا اعطیناک الکوثر
#محمد_مرادی
#شعر_آیینی
#میلاد_فاطمه_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/mmparvizan
"رمانتیسیسم نیمهسنتی نیما"
دورهی دوم در گونهشناسی شعر نیما، از سرایش افسانه در سال 1301 آغاز میشود و تا زمان آفرینش ققنوس در سال 1316 را در بر میگیرد. در این دوران، نیما تفنن و آزمون و خطا و تقلید از شگردهای تجربهشدهی ایرانی و ترجمهای را در پیش گرفته و اشعارش در چهار شاخهی اصلی قابل تحلیل است:
نخست اشعاری که در قالبهای سنتی بهویژه مثنوی و قطعه سروده شده و چارچوبی کهن دارد؛ دیگر اشعاری که بیانی نمادین و تمثیلی یافته و تا حدودی تاثیرپذیری شیوهی بیان رمانتیکها در آنها دیده میشود. این دسته از اشعار نیما با بسیاری از شعرهای این دوره که تحت تاثیر ترجمهها سروده شده شباهت دارد. در همین اشعار است که میتوان نیما را با پروین مقایسه کرد.
دستهی دیگر اشعاری است که از منظر قالب و شیوهی قرار گرفتن قافیه و بلند و کوتاهی مصراعها تاحدودی نو شده؛ هرچند در اغلب این سرودهها تحولی اساسی در شیوهی بیان، زبان و صور خیال نیما نمیتوان دید؛ البته شعرهایی چون: شیر، خارکن، خانوادهی سرباز، شمع کرجی، گرگ، شهید گمنام، سرباز فولادین و چند شعر دیگر را تاحدودی میتوان در میان این دسته متمایز دانست. در این دست از اشعار، نیما از زبانی عاطفی، ساده و گاه ترکیبساز استفاده میکند و این نوع اشعار او را میتوان زمینهساز شکلگیری شاخهای از رمانتیسیسم فردی در شعر دههی 30 و40 دانست. از این اشعار، «شهید گمنام» و «سرباز فولادین» تاحدودی زمینهی حماسی- اجتماعی یافته و با رمانتیسیسم اجتماعی دهههای قبل قابل مقایسهاند.
در کنار سه شاخهی یادشده، مهمترین جلوه ی شعر نیما در این دوران را در سرودهی آغازین او، «افسانه» میتوان رصد کرد. هرچند این شعر هم در گروه اشعار تغزلی نیما قرار میگیرد، ویژگیهایی دارد که آن را به شعرهای متمایز نیما پس از «ققنوس» شبیه میکند. نیما در سرودن این شعر نیز از نمونههای فرانسوی تاثیر پذیرفته؛ نکتهای که شاید یکی از دلایل تفاوت شیوهی بیان این شعر، با دیگر اشعار او باشد.
تمایزهای شعری افسانهی نیما، صرفا برآمده از تفننطلبی و نوآوریهای سطحی در صورت شعر نیست؛ بلکه با جهانبینی تازهی نیما پیوندی مستقیم دارد. این منظومه، بیانگر گفتگوی درونی نیما است که بین «عشق» به عنوان، دریافت و حس بینش سنتی او و «عقل خودبنیاد» به عنوان ساحت جستجوگر و مدرن شخصیت نیما، شکل گرفته است.(ر.ک. فاموری، مهدی، مجلهی شعر، ش۵۸، ص ۱۳)
حاصل این نگاه تازه که نیما خواسته یا ناخواسته آن را دریافته، پدیدآمدن شعری است که علاوه بر نگاه متفاوت فلسفی به هستی، توجه به بیان تمثیلی و نمادین از منظری نسبتا تازه، تمرکز بر جنبههای ذهنی و درونی در بیان عواطف فردی، استفاده از گفتگو و بیان نمایشی و استفاده از قالب ترکیبی مسمط -قطعه با مصرع پایانی خارج از نظام قوافی، از ویژگیهای اصلی آن است.
در این شعر که حد فاصل رمانتیسیسم نیما و سمبولیسم فردی او قرار گرفته است، زبان و تصویرسازیهای نیما بیشباهت با اشعار شاعران رمانتیک فردگرای دهههای بعد نیست؛ البته اوج بیان تغزلی نیما در سمبولیسم فردی را پس از این در اشعاری چون «ری را» خواهیم دید. در ادامه بخشی از این منظومه را مرور میکنیم:
افسانه
در شب تیره، دیوانهای کاو
دل به رنگی گریزان سپرده،
در درهي سرد و خلوت نشسته
همچو ساقهي گیاهی فسرده
میکند داستانی غمآور.
در میان بس آشفته مانده،
قصهي دانهاش هست و دامی.
وز همه گفتهناگفته مانده
از دلی رفته دارد پیامی.
داستان از خیالی پریشان:
- «ای دل من، دل من، دل من!
بینوا، مضطرا ، قابل من!
با همه خوبی و قدر و دعوی
از تو آخر چه شد حاصل من، جزسرشکی به رخسارهي غم؟
...تا به سرمستی و غمگساری
با «فسانه» کنی دوستاری
عالمی دایم از وی گریزد،
با تو او را بود سازگاری
مبتلایی نیابد به از تو.»
افسانه: -«مبتلایی که مانندهی او
کس در این راه لغزان ندیده
آه! دیری است کاین قصه گویند:
از برِ شاخه مرغی پرید
مانده بر جای او آشیانه
لیک این آشیانها سراسر
بر کف بادها اندر آیند
رهروان اندر این راه هستند
کاندر این غم، به غم میسرایند...
او یکی نیز از رهروان بود...
عاشق: « سالها با هم افسرده بودیم
سالها همچو واماندگانی
لیک موجی که آشفته میرفت
بودش از تو به لب داستانی
میزدت لب در آن موج لبخند..."
"نیما و پیروانش/ محمد مرادی"
#نیما_یوشیج
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
"بهار"
ای پهنهی لالهها برویید به دی
با شبنم خون، چهره بشویید به دی
با گلبرگ شکوفهی خون شهید
آغاز بهار را بگویید به دی
#کرمان
#ایران
#محمد_مرادی
#شهید
https://eitaa.com/mmparvizan
"قصیدهای تقدیم به شهدای کرمان که بهار خونشان، لالهدرلاله شکفته است"
پر از ارغوان شد وطن، لالهلاله
سمن غرقِ خون، یاسمن لالهلاله
به قنداقهی دی ببین غنچههارا
شکستهپر و نارون لالهلاله
خیابانخیابان: شکوفهشکوفه
دمن در دمن در دمن: لالهلاله
بگیرد یکی بازوی باغبان را
که شد سربهسر این چمن لالهلاله
*
مگر رود خون است در دشت کرمان
که میروید از آن سمن لالهلاله؟
در آنسو محمد دهانش پر از خون
در این سو اویس قرن لالهلاله
بخوان روضهی تیغ و فرق علی را
که شد صورت مرد و زن لالهلاله
اگر این غزلوارهی میخ و در نیست؟
چرا باز، شد انجمن لالهلاله؟
گمانم که این جاده تشت است و در آن:
جگرپارههای حسن لالهلاله
گمانم که این روضهی قتلگاه است
سری روی نی، بیبدن... لالهلاله
گمانم که آن دست، دستان سقاست
که افتاده آنسوی تن... لالهلاله
گمانم که آن نوجوان... کیست یارب؟!
سرش گلبهگل، پیرهن لالهلاله
*
بگو! رستم از زابلستان بیاید
که سهراب شد در وطن لالهلاله
بگو! چاره کن دیو جادونشان را
که شد هفتخوان، تهم_تن! لالهلاله
به شیرین بگو! از فریب زمانه
شده قامت کوهکن لالهلاله
به یوسف بگو! فکر چشم پدر باش
که شد دشتِ بیتالحزن لالهلاله
به حافظ بگو! دیگر از "می" نخوانَد
که شد از ارس تا ختن لالهلاله
به سعدی بگو! وصف از آن لب نگوید
که شد آن عقیق یمن، لالهلاله
*
ببین صفبهصف نخلهای جوان را
از آن سیل بنیادکن لالهلاله
ببین بارگاه سلیمانیان را
از افسون آن اهرمن لالهلاله
شغاد است گویی که بالای چاه است
ته چاهِ او... پیلتن لالهلاله
*
چه بسیار شعر مجعّد که بر خاک
بسی روی سیمینذقن لالهلاله
سر و پیکر و دست و پا تکهتکه
گل و نرگس و نسترن لالهلاله
رخ این ببین گونهدرگونه در خون
سر آن شکندر شکن لالهلاله
*
ببارید ای چشمهای عزادار!
شب و روز درّ عدن... لالهلاله
به بغض غم، ای سینه! خودرا بسوزان
که اشک است و چشمان من: لالهلاله
سزا نیست این شعر جز آتشآتش
که میجوشد از جان سخن لالهلاله
چه میگویم؟ این واژهها لال لاند
زبان داغ خونین، دهن لاله... لاله
زمان ستیز است برخیز، تاکی
بگرییم بر خویشتن لالهلاله؟
که میروید از باغ آلالهی ما
هزاران بدن در کفن لاله لاله
#کرمان
#شهید
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"واگویهای با دخترم ریحانه"
به روی شانهی باران، بخواب ریحانه!
بخند قهقهه از کنج قاب ریحانه!
بخواب دخترم و خوابهای خوب ببین:
بدون جنگ، بدون عذاب، ریحانه!
جهان بدون تو بدجور جای تاریکی است
ستارهای شو و بر ما بتاب ریحانه!
به روی بالشی از ابرها بخواب و بخند
بخند! ای گل رویت، گلاب ریحانه!
زمین برای تو و بازی تو دلگیر است
بپر به آنطرف آفتاب ریحانه!
بپا که وا نشود گوشوارهی قلبیت
میان آنهمه جیغ و شتاب، ریحانه!
چه شد که عمر نگاهت به مدرسه نرسید؟
به سنّ درس و کتاب و حساب ریحانه؟
لباس صورتیات را درآر و سرخ بپوش!
به رنگ خونیِ داغِ مذاب ریحانه!
جهان برای تو انگار جای خوبی نیست
بخواب دختر خوبم! بخواب ریحانه!
#کودک_کشی
#ریحانه_سلطانی_نژاد
#کودکی
#حقوق_بشر
#کرمان
#بداهه
https://eitaa.com/mmparvizan
"غار"
باید که به روزگار خود برگردم
تا دلخوشی دیار خود برگردم
از همهمهی شهر دلم سخت گرفت
باید که به سمت غار خود برگردم
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مايَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً (آیهی ۱۶/ سورهی مبارک کهف)
و آنگاه كه از آنان و آنچه جز خدا مىپرستند، فاصله گرفتيد، پس به غار پناه بريد، تا پروردگارتان از رحمت خود براى شما گشايشى بخشد و برايتان در كار شما آسایشی فراهم آورد.
#بداهه
#بازگشت
#هجرت
https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانهی یادروز خواجو"
کمالالدین خواجوی کرمانی (۶۸۹ تا ۷۵۰)، از شاخصترین غزلسرایان و مثنویگویان سدهی هشتم است که به دلیل قرارگرفتن بین دوران درخشش سعدی و حافظ، در تاریخ ادبیات فارسی کمتر به اشعارش توجه شده است.
شهرت او در غزلسرایی به اندازهای است که در اغلب جنگها و آثار منتخب سدههای هشتم و نهم، غزلیاتی متعدد از او درج شده و در دهههایی از سدهی هشتم، در کنار سلمان ساوجی و عماد فقیه، او را میتوان یکی از اضلاع تشخص مثلث غزل پیش از حافظ دانست.
مثنویهای خواجو نیز، هرچند رنگ زبان و خیال نظامی دارد؛ از منظر قوت از برترین آثار غنایی ادبیات فارسی است.
از مهمترین جلوههای اهمیت او، جایگاهش در اشعار دینی و مضامین نزدیک به شعر شیعی است؛ بهطوری که در سرودن معراجنامه و ستایش رسول(ص) و امام علی(ع) اشعاری درخشان از او باقی مانده است؛ اما مهمترین جنبهی شعر دینی خواجو، ترکیببندی است که در هر بند آن یکی از امامان شیعه(ع) را ستوده که از این منظر، یکی از مهمترین اشعار در تاریخ تحوّل شعر شیعی فارسی است.
#خواجو_کرمانی
#شعر_شیعی
https://eitaa.com/mmparvizan
"او که میداند..."
پس هر کسی سنگی میانداختند. شبلی موافقت را گلی انداخت. حسین منصور آهی کرد. گفتند: ازینهمه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمیدانند؛ معذورند. ازو سختم میآید که او میداند که نمیباید انداخت.
"تذکرهالاولیا/ داستان منصور حلاج"
#ادبیات_عرفانی
#حلاج
#عطار
https://eitaa.com/mmparvizan
"آیینهها: با شاعران دیار فارس"
نشست دوم: محمدطالب جاجرمی
با سخنرانی:
دکتر مهدی فاموری
دکتر محمدهادی خالقزاده
یکشنبه ۲۴ دیماه ساعت ۱۶
ادارهی ارشاد فارس، سالن غزل
https://eitaa.com/mmparvizan
"درنگی بر کتاب هشترود: به بهانهی زادروز"
محمدکاظم کاظمی از نامآوران شعر و نقد انقلاب اسلامی است که تاثیر او در سادهکردن مفاهیم نظری شعر برای شاعران و نوجویان ادب، بر هیچیک از شاعران انقلاب پوشیده نیست. این تاثیرگذاری را پیش از این در کتابهای "روزنه" و "ده شاعر انقلاب" بهوضوح دیدهایم و کتاب "هشت رود"، از تازهترین آثار نقد و نظر ایشان است که در سال ۱۴۰۰ بههمت شهرستان ادب منتشر شده و در کتابسال جمهوری اسلامی تقدیر شده است. ضمن دعوت از شعردوستان به مطالعهی این اثر ارجمند، چندملاحظه دربارهی این کتاب مطرح میشود:
۱_ سطح شاعران معرفی شده در هشترود در مقایسه با ده شاعر انقلاب، بهناچار فروتر است و این مساله، کمی نویسنده را در نقد دچار دشواری کرده است.
۲_ هشت شاعر انتخابی: عبدالملکیان، فرید، میرشکاک، سهیل، ساعد، اخلاقی، قزوه و اسفندقه، همه از نامآوران شعر انقلابند؛ هرچند میشد نامهایی دیگر بر این فهرست افزود و حتی یکی دو تن از شاعران را از این مجموعه خارج کرد.
۳_ عنوان فرعی کتاب" ارزیابی و نقد" است؛ اما متانت و منش جناب کاظمی و پرهیز از صراحت در نقد، سببشده، بیشتر حجم کتاب صرف معرفی و توصیف و تعریف از شاعران شود؛ هرچند نقدهایی پوشیده و ظریف هم در این اثر نمود یافته است.
۳_ زبان نثر صمیمی و پیراسته و ویراسته است؛ هرچند نوع مخاطب مدّ نظر، سببشده، لحن نقدها کمی روزنامهنگارانه شود.
۴_ نقدها کاربردی و تجربی و دیدگاهمند و در خدمت رشد شاعران نوجوان و جوان است.
۵_ در منابع به نقدهای متعدد موجود دربارهی شاعران یادشده توجه نشده است.
https://eitaa.com/mmparvizan
21.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 گزارش نشست علمی #زین_قند_پارسی
(دریچهای بر پیوند اندیشههای #حافظ_شیرازی و #تاگور_هندی)
🔸 با حضور اندیشمندان ادبی و فرهنگی #ایران و #هندوستان و جمعی از استادان ادب و هنر شهر شیراز
⏰ شیراز، مهرماه 1402، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز
🎥 مشاهدهی فیلم کامل نشست در آپارات:
🔻🔻🔻
https://www.aparat.com/v/7ufU4
#هفته_جهانی_بزرگداشت_حافظ_شیرازی
#اداره_کل_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
🔸ارتباط با ما:
🔻🔻🔻
Eitaa.com/farhangi_fars
https://eitaa.com/mmparvizan
🔺️منتشر شد...
📖 امین شعر انقلاب
تاملی در آفاق ادبی و شاعرانگی حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی)
✍️به کوشش محمدحسین انصارینژاد
📚انتشارات صریر
🌐خرید اینترنتی 👇
https://sarirpub.ir/product/امین-شعر-انقلاب
#شعر_انقلاب #نقد_ادبی #جریان_شعر_حوزوی #شعر_سبک_هندی
#سخن_شاعران #ادبیات_پایداری
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a