هدایت شده از خبرنامه شاعران
به نام خدا
ضمن سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه شعرا و نویسندگان بخصوص برگزیدگان بیست و ششمین جشنواره شعر دفاع مقدس و مقاومت همچنین سیزدهمین جایزه ادبی یوسف
مراسم اختتامیه هر دو جشنواره ( شعر و جایزه ادبی یوسف) بصورت مشترک در هفته آتی برگزار می گردد ، لذا با حضور خود مجلس ما را مزین فرمایید.
زمان: دوشنبه ۴۰۳/۱۰/۱۰ ساعت ۸/۳۰ تا ۱۰/۳۰ صبح
مکان: شیراز، اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس فارس ، سالن جلسات ، طبقه همکف
مدیریت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس
دکتر
عبدالرحیم فرجزاده
خبرنامه شاعران 🔻
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
هدایت شده از پرویزن
"ایستگاه"
به زیر سایهی کدام، آشنا بایستم؟
تو نیستی رفیقِ من! بگو کجا بایستم؟
یگانه تکیهگاه من، عصای شانههای توست
بگو چگونه بیتوکلّ ِ عصا، بایستم؟
چقدر پابهپا کنم به شوق خندههای تو؟
چقدر در مسیر تو، به روی پا بایستم؟
صدا بزن مرا دوباره، ای حضور ِ پشتِ سر!
که لحظهای به جستجوی آن صدا، بایستم
*
منم درخت گردویی که عاشق هوای توست
چطور بیتو در هوایِ بیهوا بایستم؟
قرارمان درست در همان زمانِ عاشقی
بیا که پای آن قرارِ آشنا، بایستم
تو میرسی از آنطرف، من اینطرف نشستهام
به پاسخ سلام من بایست تا بایستم
#قرار
#عاشقانه
#غزل
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی درگذشت امیربانو کریمی و به یاد سید کریم امیری فیروزکوهی و محمد قهرمان"
صائب از پرکارترین شاعران ادبیات فارسی است که بیش از همه به غزل شناخته شده و از مقبولترین شاعران فارسی در فاصلهی سدههای نهم تا دوازدهم بوده است.
کاملترین تصحیح دیوان او به همّت استاد محمدقهرمان منتشرشده که بیش از ۷۰۰۰ غزل و تعدادی قصیده و اشعار پراکنده را در بر گرفته است. البته به دلیل تعدد نسخ دیوان صائب و پراکندگی اشعارش در زمان حیات او، همچنان هزاران بیت از این شاعر بزرگ در نسخ خطی موجود است که میتوان بر دیوان او افزود.
از آن جمله است مسمّطی مخمّس در حدود ۱۵۰ بند (بیش از ۳۷۰ بیت) که تصویر آن از نسخهی مورخ ۱۰۶۶ (حدود ۱۵ سال پیش از مرگ شاعر) آورده شده و نشاندهندهی طبعآزمایی صائب غزلسرا در دیگر قالبهای شعر فارسی است.
#صائب_پژوهی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"دریچهای بر جهان شعر چینی"
همهی ما شناختی نسبی از اجناس رایج چینی داریم و از روی بیتوجهی یا به ناچار، بسیاری از اقلام متعلق به این اقتصاد را در حافظهی اتاق یا محل کارمان جا دادهایم. البته در فرهنگ اقتصادی ایرانیان کالاهای چینی به دلایل مختلف تبلیغاتی و فرهنگی چندان جایگاه شریفی ندارد و بسیاری حتی در هنگام استفاده نیز به آنها با نگاه محترمانه نمینگرند.
این جای بسی شکر است؛ اما خانوارهای ایرانی به دلیل گرانبودن اقلام درجه اول و مناسب، و اغلب به دلیل فقر مادی ناچارند اجناس و کالاهای درجه چندم چینی یا متعلق به هر کشور دیگر را در سبد زندگی خود جا دهند. با این حال کمتر کسی، کالای چینی را با دید ارزش تهیه میکند و کسی الگوی مصرف خود را ولو در خیال، بر اساس اجناس بنجل چینی تنظیم نمیکند.
حال فرض کنید، جامعهی ایرانی به اندازهای به خط فقر نزدیک شود که دیگر کسی در جامعه نتواند اجناس درجه اول تهیه کند و همهی ایرانیان چه مصرفکنندگان و چه تولید و توزیع کنندگان، به مصرف کالاهای چینی یا شبیه آن گرایش پیدا کنند. نتیجهی این اقبال، فراموشی آهستهی کالاهای اصیل و تغییر ذائقهی مصرف ایرانیان خواهد بود. شاید بعید نباشد اگر در چنین جامعهای، پس از مد شدن اقلام درجه چندم، افراد که بهمرور زمان، حافظهی اصیل خود را از دست داده اند، در مواجهه با اجناس درجهیک احساس سردرگمی کنند یا بدتر از آن، آن اجناس را غیرطبیعی قلمداد کنند. اما در اقتصاد چنین وارونگیی به دشواری اتفاق میافتد.
حال جامعهی ادبی سالیان اخیر را در نظر بگیریم. شاعران و مخاطبان به دلیل فقر ادبی از شناخت شعر اصیل عاجز شدهاند و فوجفوج شعرهای یکبار مصرف چینی (بخوانید رایج در محافل مجازی و جز آن) تولید می شود. این ویژگی از آفتهای شاعران جوان و جز آن است و جای بسی تاسف که به دلیل جایگاه حاشیهای شعر در مقایسه با اقتصاد، شاعران عزیز حتی فقر ادبی خود را نمیپذیرند. شبیه گرسنگان سومالی شعرهای بیمار و لاغر میزایند و قبول ندارند سوء هاضمه دارند و چون قربانيان هیروشیما فرزندان ناقص میپرورند و به این جهش ژنتیک خطا بیتوجهند.
تاسف بیشتر این که اگر شعری یا شاعری با جهان اصیل بیابند او را عظیمالجثهای غیرطبیعی میخوانند؛ چونان استبان در زیباترین غریق جهان مارکز، و دانش را نشان گسست از شعر و جهان شاعرانه میدانند و بیدانشی را نشانهی طراوت ادبی خود می دانند.
اینک در قرن جدید شمسی، ماییم شاعرانی که چون ماهیان اسیر در تنگ سفرهی عید، حافظهی ادبی خود را در حد چند ثانیهی محدود تقلیل دادهایم و از دریای بیکران ادب خاطرهای نداریم و اگر تصویری از دریا در دوردست ببینیم تنها خمیازه میکشیم.
#نقد
#شعر_معاصر
#باز_نشر
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"چکامهی ننگ"
سمفونی بمبها و موشکها نواخته شد
طبل رسوایی به زمین افتاد
خاک بر جهانی که در آن زندگی میکنیم.
بیمارستانی در غزه منهدم شد
هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند
خاک بر سر جهانی که در آن زندگی میکنیم.
پدری قطعههای فرزندش را در کیسه به هم میپیوندد؛
برادری کودک، در بیمارستان
شهادتین را به برادرش تلقین میکند.
جناب صدر اعظم خمیازه میکشد.
خاک بر سر جهانی که در آن زندگی میکنیم.
مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد
خانههای عمودی،
در لحظهای افقی میشود
و گورهای دستهجمعی: ردیف.
کدخدا، رعایایش را ذبح میکند.
خاک بر سر جهانی که در آن زندگی میکنیم.
در جدال موشکها و کودکها
در توازن دموکراسی رسانه و دلار
چراغها خاموش میشود.
لبها در تشنگی میسوزد
پرزیدنت، عقبعقب به ساعتش نگاه میکند
خاک بر سر جهانی که در آن زندگی میکنیم.
[حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است]
بیبیسی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛
و هیات داوران "گرمی"
مبهوت از ترانهی "زن و زندگی"؛
سازمان ملل را بهگرمی تشویق میکند
و اسرائیل
"آزادانه"
به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه میکند؛
چشمان "خاخام"های خام از ذوق میدرخشد
وای بر جهانی که در آن نفس میکشیم
*
تراژدی اسلحه، به پردهی آخر میرسد
در بازی ننگ و جنگ،
پرده پایین میآید
صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم میشود
مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را بهشدت تشویق میکند
وای بر جهانی که در آن نفس میکشیم
قاتلان سرخپوستها؛
جانیان ویتنام و هیروشیما؛
در یکسو
وارثان هالوی هولوکاست
متجاوزان الجزایر و لیبی
در دیگرسو
نظم جهانی را مدیریت میکنند.
حقّ تو
وتو میشود
جایزهی صلح نوبل
به "سوچی" میرسد
به پاس مبارزه با خشونت:
منهای مسلمانان میانمار
به اسحاق رابین و شیمون پرز
به شکرانهی کشتار صبرا و شتیلا
و به یاسر عرفات
به پاس "خفهخون"
تف بر جهانی که بر آن راه میرویم
...
و در انبوه این خاک
بر این خاک
از خاک
به خاک
...
تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است
"فلسطین"
و بغض جاودانهی او
در سکوت و صدا
بیقرار
بیقرار
بیقرار
که تلکَ شقشقه هدرت
و ما قرّت
#محمد_مرادی
#فلسطین
#حقوق_بشر
#غزه
https://eitaa.com/mmparvizan
"بابا نوئل"
فرض کنیم
بابا نوئلی در کار باشد
گیریم
کولهپشتی هم دارد؛
با سورتمه و گوزن
و کادوهای جورواجور
برای سال نو؛
و گیریم برف هم بیاید؛
عید هم از راه برسد
ولی باز به نفع بچهپولدارهاست
و زنان انگلیسی که به طور متوسط
بیست و سه جفت کفش دارند
برای هر جفت: یک هدیه
*
حالا
کودکان گرسنهی عراق
دختران بیمادر افغانستان و فلسطین هم
میتوانند به دمپاییهاشان دل خوش کنند
اما
زغال_سیاههای آفریقا
با کفشهای نداشتهشان
چطور میتوانند منتظر هدیهی سال نو باشند؟
*
بابا نوئل سیاهها
گوزن و سورتمهاش را فروخته
برای بچهها نان بخرد
تا پای پیاده بیاید
از عید خبری نیست
تازه
آنوقت خودش هم کفش ندارد
#تو_بودی_و_خورشید_نبود
#محمد_مرادی
#فصل_پنجم
#کریسمس
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
" در حلول ماه رجب"
موفق پرسید که رجب چه باشد؟ و یا رجب را اصمّ چرا گفت؟ گفتم: رجب درخت گل صدبرگ است؛ اما رجب به سر زبان تو چون ربابک کلکین است که به دست بچّگان است. مردی دهقان چون دربند کشت و درود باشد، قدر زمین خوش را بداند؛ اما مردی که در آن کار که کشت و درود است، چیزی نداند؛ او را چه زمین شوره و چه زمین خوش؟
مردی هواشناس باید تا فرق کند میان هواها و معتدل را از غیر معتدل جدا کند. بر لب دریابار، نظارگیان نشسته باشند و غواصان سنگ و دُر برمیآرند؛ تفاوت به نزد ایشان سهل نماید؛ اما بازرگانانی که از دوردست آمده باشند آن تفاوت دُرها را میدانند و خوششان میآید. صدف که قطره آب میگیرد، در آنجا خداوند حال آن آب را میگرداند تا دُر میشود. پردگیان باجمال باید که آسیب آن دُر چون با گوش و بناگوش ایشان باشد، قدر آن دُر بدانند و جمال خود را به قیمت کامله بفروشند... .
اکنون تعظیم کنید باری را، در این ماه، تا شما را شفیع باشد ... و اگر این هوای رجب، متسلسل شود به قوت باد بر تقطیع خاص و شفاعت میکند، بود آنچه عجب باشد.
هرکسی را از بادهای هوا بر تقطیع خاص پرده دادهاند تا عبارت او گردد و هریکی از عبارت یکدیگر را ندانند. ولکن لا تفقهون تسبیحهم، و اگر چنگ کوژپشت فلک که تارهای هوای او در دامن زمین بسته است اگر زخمه بادی برآن زند و او در آواز آید چه عجب که در آن آواز، نواها و معنیها باشد.
اکنون این ماه رجب را اصمّ از بهر آن گفت که تو کر باشی در این ماه یعنی درِ باغ درونت را باز منه تا میوههات را غارت نکنند و تا بادهای مشاغل خارها و خاشاکها و خسکها نیارد و بر زبر سبزه خوشدلی تو و گلستان نفس تو نپاشد تا هر گامی که بنهی خسته نگردی. تو خود گل را و آب حیات را که بیخاشاک و خار است در خود نمیبینی چون خاشاک را باد به روی آب حیات طیبه افکند. بعد از آن از آن آب به جز خس به دست تو نیاید؛ زینهار! تا بوستان نفس را نیک نگاهداری تا راحت آن به تو بماند اگر کسی درآید و همچون زمستان پی کوب کند تو را چه حاصل آید؟
"معارف بهاء ولد؛ جزو اول؛ فصل چهل و هشت."
پ.ن: ماه رجب را «الشهر الأصمّ» نامیدهاند؛ گویا به این دلیل که اعراب در این ماه جنگ و خونریزی نمیکردند و صدای شمشیر و رزم و جنگ در این ماه، شنیده نمیشده است.
#ادبیات_عرفانی
#نثر_شاعرانه
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"کشفالمحجوب هجویری: ذکر امام محمد باقر(ع) "
و مِنهم حجّت بر اهل معاملت و برهان ارباب مشاهدت، امامِ اولاد نبی(ص) و گزیدهی نسل علی(ع)، ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب کرمالله وجهه و رضی عنهم.
و نیز گویند کنیت وی ابوعبدالله بود و به لقب وی را باقرخواندندی؛ مخصوص بود وی به دقایق علوم و به لطایف اشارات اندر کتاب خدای عزّ و جلّ، وی را کرامات مشهور بود و آیات ازهر و براهین انور.
و گویند ملِکی، وقتی قصد هلاک وی کرد. کس فرستاد بدو، چون به نزدیک وی اندر آمد، از وی عذر خواست و هدیه داد و به نیکویی بازگردانید. گفتند: ایّها الملک! قصد هلاک وی داشتی. تو را با وی دیگرگونه دیدیم. حال چه بود؟ گفت: چون وی به نزدیک من اندر آمد؛ دو شیر دیدم یکی بر راست و یکی بر چپ وی_ و مرا میگفتند که اگر تو بدو قصد کنی ما تو را هلاک کنیم...
کشفالمحجوب، باب فی ذکر ائمّتهم من اهل البیت
#سیمای_اهل_بیت
#ادبیات_عرفانی
#امام_باقر
@mmparvizan
"سهم"
تورا میراث خود کردند، ناظرها و تاجرها
فغان از کیل تاجرها، امان از خیل ناظرها
کجایی ای سلیمانیترین سرباز ایرانی
که دیوان گرم تکثیرند در انبوه عابرها
تو حاضر باش در شعرم که در هنگامهی غيبت
به تحریف تو مشغولند غایبها و حاضرها
دکانِ زور و زر را تخته کن با سِحر لبخندت
که بیم ورشکستی چیره شد بر جان تاجرها
هلا ای شیر ایرانی! بزن از بیشهات بيرون
که گرگ افتاده بد در گلّهی آسودهخاطرها
بیا و باطن نورانیات را باز ظاهر کن
که مست جنگ و تکفیرند باطنها و ظاهرها
تورا من یار دیرینم؛ نه از آنم نه از اينم
نه از انبوه ساکنها، نه از جمع مهاجرها
خوشا نخل و خوشا میثم، خوشا زهر و خوشا مالک
خوشا مرگی درخشان چون ابوذرها و یاسرها
*
بده سهم مرا از راز چشمانت که میدانی
زمان سهمخواهی از تو میگویند شاعرها
#غزل
#شعر_پایداری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
واژهاي شهيد، اصلاحي محمد مرادي-1(1).pdf
2.23M
"واژههای شهید"
گزیدهاشعار ششمین جشنوارهی بینالمللی ایثار
به کوشش محمد مرادی
بنیاد امور شهید و امور ایثارگران استان فارس
۱۴۰۰ شیراز
با اشعاری از
#علی_رضا_رجب_علی_زاده #رضا_نیکوکار #الهام_عمومی #علی_سلیمانی #قاسم_بای #سیده_اعظم_حسینی #الهه_بیات_مختاری #هادی_فردوسی #ایرج_قنبری #مصطفی_توفیقی #راضیه_جبهداری #حسین_خزایی #علی_سلیمیان #الهام_نجمی #خدابخش_صفادل #اسماعیل_سکاک #حسین_عبدی #عاطفه_جوشقانیان #سمیه_تورجی #زهرا_عراقی #اکرم_السادات_هاشمی_پور #منیره_هاشمی #امیر_رسولی #مریم_کرباسی #زینب_رحمانی #مجتبی_صفدری #ابراهیم_قبله_آرباطان
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
"آرزو"
ای در کمند زلفت، صد لیلهالرغائب
ای در نهانِ حاضر! ای آشکارِ غائب!
در آسمان چشمت: صدکهکشان شگفتی
در باغ گونههایت: صددسته گل عجائب
با شکّ غمزههایت، دهها نماز: باطل
با بوسهی حرامت، شیخ از حلال: تائب
از چین گیسوانت، بیوزن شعر حافظ
از جفت ابروانت، بیکشف فردِ صائب
معنای زندگی چیست؟ غیر از تبسم تو:
یکعمر حشوِ مطلق، هردم پر از مصائب
جز سورهی لب تو، هنگام غنچهچینی
آیات محکمی نیست، در دفتر مذاهب
یکعمر صفحهصفحه، با یاد تو نوشتم
جز وصف خندهای نیست، انبوه این مطالب
گفتی به مهر روزی، رو میگشایی اما
روی تو: صبح صادق، قول تو صبح کاذب
در فقه گیسوانت، شیخ دلم اسیر است
جور تو پر "کفایه" مهر تو بی"مکاسب"
*
دل بستهام به مویی، ماییم و آرزویی:
ای هرکمند زلفت، صد لیلهالرغائب
#لیلة_الرغائب
#غزل
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan