eitaa logo
مدافعان حجابیم
243 دنبال‌کننده
260 عکس
250 ویدیو
1 فایل
ـ﷽ـ🌱 〖خداوندگار‌م؛ رحمتِ‌تو ،💜 بیشتر‌از‌آرزوهایِ‌کوچکِ‌منھ'〗 • • • "✿ • •
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینترنت رایگان برای ایرانسل کد *۹۸#
عیدی‌برا‌همراه‌اولیا🎉 *۱۰۰*۶۷۲# کد‌رو‌بزنین‌رو‌نت‌رایگان‌بگیرین🤞 ‌برا‌دوستات🖇 🌱❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴‏صحبت‌های فتاح در برنامه نگاه یک خطاب به تمامی جناح‌ها و نهادها بود، حداد عادل، مجمع تشخیص، احمدی نژاد، خاتمی، خانم‌ها مولاوردی و ابتکار، خانواده رفسنجانی، دولت و نیروهای مسلح؛ املاک بنیاد برای فتاح نیست برای مردم و بیت المال است که باید برگردانده شود. سلمانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️رسول خدا صلی الله علیه و آله: هر گاه بنده‏‌ای شب هنگام از خواب برخیزد و در حالی که هنوز سنگینی خواب در چشمان او باقی است، برای خشنودی خداوند نماز شب بخواند، پروردگار متعال به ملائکه‏‌اش مباهات می‏کند و می‏فرماید: آیا نمی‌‏بینید بنده مرا که در نیمه شب از بستر خواب برخاست و به خاطر خواندن نمازی که بر او واجب نکرده‏‌ام، خواب شیرین را رها کرد؟ پس شاهد باشید که او را آمرزیده‌‏ام. 📚ارشاد القلوب (دیلمی): ج ٢، ص ١۵ نماز شبتان ترک نشود! ⇜__•°🌹°•__⇝ @chadoram
شهیدنواب‌صفوی: [ آرزودارم‌که‌حکومت‌اسلامی‌تشکیل‌شود،وآن‌ زمان‌بزرگترین‌افتخارم‌این‌است‌که‌رفتگر‌ خیابان‌هایش‌باشم...]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مَݩ‌توَڪل‌لٰا‌یَغلٻ💜 ! - دلت‌کہ‌آروم‌باشہ‌ . . ؛ زندگےقشنگ‌تࢪه (: .
سه شنبه نسیم جمکرانت🍃🌸 به دل هامی‌دهدحال‌و هوایی🌱♥️•° نشسته بر لب شیعه همین ذکر📿 کجایی یا ابا صالح کجایی..؟! 🤲🏻 💕
پارت سیزدهم و چهاردهم مستند سه دقیقه در قیامت تقدیم نگاهتون🙃👇
مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱) قسمت 🦋 بیت المال🦋 از ابتدای جوانی و از زمانی که خودم را شناختم به حق الناس و بیت المال بسیار اهمیت می دادم. پدرم خیلی به من توصیه می‌کرد که مراقب به بیت‌المال باش مبادا خود را گرفتار کنی. از طرفی من پای منبر ها و مسجد بزرگ شدم و مرتب این مطالب رو میشنیدم، لذا وقتی در سپاه مشغول به کار شدم سعی می‌کردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم به کار شخصی مشغول نشوم. اگر در طی روز کار شخصی داشتم و یا تماس تلفنی شخصی داشتم، به همان میزان و کمی بیشتر اضافه کاری بدون حقوق انجام میدادم که مشکلی ایجاد نشود. با خودم میگفتم حقوق کمتر ببرم و حلال باشد خیلی بهتر است .از طرفی در محل کار نیز تلاش می‌کردم که کارهای مراجعین را به دقت و با رضایت انجام دهم این موارد را در نامه عمل می‌دیدم. جوان پشت میز به من گفت: خدا را شکر کن که بیت المال برگردان نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می‌کردی. اتفاقاً در همانجا کسانی را می دیدم که شدیداً گرفتار هستند گرفتار رضایت تمام مردم، گرفتار بیت المال، این را هم بار دیگر اشاره کنم که بعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت . یعنی به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من فوت کرده اند ببینم یا کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند. یا اگر کسی را می‌دیدم لازم به صحبت نبود به راحتی می فهمیدم که چه مشکلی دارد. یک بار و در یک لحظه می شد تمام این موارد را فهمید. من چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمام مردم این کشور حتی آنها که بعدها به دنیا می آیند حلالیت می طلبیدند. اما در یکی از صفحات این کتاب قطور یک مطلبی برای من نوشته بود که خیلی وحشت کردم. یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی میز و گفت اینها باشه اینجا تا بقیه سربازهایی که بعداً میان، در ساعات بیکاری استفاده کنند. کتاب‌های خوبی بود، یک سال روی طاقچه بود و سربازهایی که شیفت شب بودن یا ساعات بیکاری داشتن استفاده می‌کردند. بعد از مدتی من از آن واحد به مکان دیگری منتقل شدم همراه با وسایل شخصی که می بردم کتاب‌ها را هم بردم. یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتاب‌ها استفاده نمی شود. شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت و سربازها و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند لذا کتاب‌ها را در همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشه بهتر استفاده میشه .جوان پشت میز اشاره‌ای به این ماجرای کتاب ها کرد و گفت: این کتاب‌ها جزو بیت‌المال و برای آن مکان بود شما بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی، اگر آنها را نگه می داشته و به مکان اول نمی آوردی باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به واحد شما می اومدن حلالیت می طلبی!!. واقعاً ترسیدم. با خودم گفتم من تازه نیت خیر داشتم، من از کتاب‌ها استفاده شخصی نکردم، به منزل نبرده بودم ،بلکه به واحد دیگری بردم که بیشتر استفاده شود .خدا به داد کسانی برسد که بیت المال را ملک شخصی خود کرده‌اند .در همان زمان یکی از دوستان هم کارم را دیدم، ایشان از بچه‌های با اخلاص و مومن در مجموعه دوستان ما بود، او مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند، اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت و روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت. حالا وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت خانواده فکر کردن که این پول برای من است و آن را هزینه کرده‌اند، تورو خدا برو و به آنها بگوییم پول را به مسئول مربوطه برساند، من اینجا گرفتارم تو رو خدا برای من کاری بکن تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد بیت المال حساس هستند. راست می‌گویند که مرگ خبر نمیکند در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل است روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اثابت کرد و همان دم شهید شد ،یارانش همگی گفتند: بهشت رو گوارا باد. خبر به پیامبر رسید ایشان فرمود: من با شما هم عقیده نیستم زیرا عبایی که بر تن او بود از بیت المال بود و او آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد .در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم، حضرت فرمود آن را برگردان وگرنه روز قیامت به صورت آتش در پایت قرار می‌گیرد . 🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹 ادامه دارد........
مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱) قسمت 🦋 صدقه🦋 در میان روزهایی که بررسی اعمال آنها انجام شد، یکی از روزها برای من خاطره ساز شد، چون در آن وضعیت ما به باطن اعمال آگاه می شدیم ،یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می‌فهمیدیم. چیزی که امروزه به اسم شانس بیان می شود، اصلاً آنجا مورد تایید نبود. بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت ها رخ می داد. روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم، کلاس های روزانه تمام شده و برنامه اردو به شب رسید ،نمی دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند ،من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن، آنها را از خواب بیدار می کردیم برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم. البته بگذریم از اینکه هر چه ثواب اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده، من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را اذیت کند. لذا همین طور که پوتین پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. یک بار دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟؟ چی شد؟؟!! وحشت کردم، سری از چادر آمدم بیرون . بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست . اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و دست دیگرش به پشتش.! حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی. اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم، ببخشید، من با کسی دیگه شما را اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه. خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برید بخوابید من میرم تو ماشین می خوام ،فقط با اجازه بالشت خودم رو برمیدارم، چراغ را برداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم یک عقرب به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار داره. حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم .حاجی نگاهی به من کرد و گفت جون من رو نجات دادی ،اما بد لگدی زدی ،هنوز درد دارم .من هم رفتم توی ماشین خوابیدم . روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم .همان شب من در حین تمرین در باشگاه ورزش های رزمی پایم شکست، اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. جوان پشت میز به من گفت آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد، اما صدقه ای که آن روز دادی مرگت را به عقب انداخت. همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم، عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت ،فلانی که همسایه ماست خیلی مشکل مالی داره، هیچی برای خوردن ندارند، اجازه میدی از پول‌هایی که کنار گذاشتیم مبلغی بهشون بدم؟؟ گفتم آخه این پول رو گذاشتم برای خرید موتور، اما عیب نداره هر چقدر میخوای بهشون بده. جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد، ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد، ولی به نفرین ایشان پای توهم در روز بعد شکست. بعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای من اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند (کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند، و از آنچه به آنها روزی دادیم پنهان و آشکار انفاق می کنند ،تجارت پرسودی را امید دارند که نابودی و کسا در آن نیست .) یا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرمودند: صدقه دادن ۷۰ بلا از بلاهای دنیا را دفع می‌کند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد. البته این نکته را باید ذکر کنم، به من گفته که صدقات صله رحم نماز جماعت و زیارت اهل بیت علیهم السلام و حضور در جلسات دینی و هر کاری که برای رضای خدا انجام دهید، جزو عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می گردد . 🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹 ادامه دارد........
♡براےخدا‌نازکن🌱 حاج‌حسین‌یڪتا: !♥️ ۅلےعۅضش‌براخدانازمۍڪردن، خداهم‌نازشۅنۅمی‌خرید...:) ، رسیدنبالاسرشـ، گفٺ: من‌دلم‌نمےخواد ! 🕊 گفتن‌یعنۍ چے؟ نمیخواۍ‌شہیدبشے؟ براخدادارۍ ؟ 🕊گفټ‌آره، من‌نمۍخۅام‌اینجورےشہیدبشم. من‌مےخۅام‌مثل 💔 حاج‌احمدحرڪټ‌ڪردسمت 📞 هم‌حرڪت‌ڪرد، 🧔🏻 هم‌حرڪٺ‌ڪرد، سہ‌تایےباهم... یہ‌دفعہ‌یہ اۅمدخۅردۅسطشۅن؛ دیدن ارباًارباشده😔 همه‌ۍ شدیہ:( 💫 |🌻| @chadoram
استاد‌پناهیان‌می‌گفت؛ اگه‌یه‌شب‌بدون‌غم‌وغصه‌بودی، شک‌کن‌به‌خودت‌! اصلا‌اصلش‌همینه‌ خوب‌بهت‌درد‌میدن، آزمایشت‌میکنن‌که‌خوب‌بخرنت♥️! [هرکه‌دراین‌بزم‌مقرب‌تراست‌ جام‌بلا بیشترش‌میدهند🍃] @chadoram
🍃🌱.. معلم با لبخند به تک تک بچه ها نگاه میکرد و به حرف هایشان گوش میداد که یک دفعه به صندلی رو به رویش چشم دوخت. _راضیه ساکتی!؟ تو میخوای چیکاره بشی؟ راضیه که در حال بازی کردن با جلد کتابش بود، سرش را بالا آورد. نفس عمیفی کشید و به اطرافش نگاه کرد و بعد دو باره به کتابش چشم دوخت. _خانم,من...من دوست دارم یکی از یاران امام زمان(ارواحنافداه) بشم. راضیه کشاورز🍃 (برشی از کتاب زیبای راض بابا)
👌تفاوت ایشاالله ، انشاالله و ان شاءالله درکجاست؟؟ ↻ ایشاالله: یعنی خدا را به خاک سپردیم (نعوذبالله) (استغفرالله) ↻ انشاالله: یعنی ما خدا را ایجاد کردیم (نعوذبالله) (استغفرالله) ↻ ان شاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود (به خواست خدا) انتشار دهیم تا اشتباه نکنیم🙏 ♡ ♡
ای کاش فقط چادر حضرت زهرا روسرمون نباشه...! همراش؛ حیایِ زهرایی عفافِ زهرایی نگاهِ👀زهرایی کلامِ🗣زهرایی هم داشته باشیم :)🌱 ڪاش ب خودمون بیایم و به این نقطه برسیم ڪه چادر مشکے حضرت زهرا صرفا یڪ چادر ساده مشکے نیست ... یک دنیا پراست از تکلیف و آداب ڪه بدا بہ حال ما ڪه که خود راچادری میدانیم و از آن غافلیم💔
@shamimejannat پیشنهاد وییییژه😇🦋
مدافعان حجابیم
@shamimejannat پیشنهاد وییییژه😇🦋
سبک زندگیت رو تمام و کمال اسلامی کن از همین چیزای کوچیک شروع کن😊
❌دل باید محجوب باشد❌ دیدین بعضی ها میگن مهم دل انسانه که باید پاک باشه و انسانیت افراد، ربطی به نوع پوشش اونها نداره؟! بله درسته که دل باید محجوب باشه؛ منتها ظاهر انسانها آینه ی فکر و دل اونهاست و ظاهر هر کس جلوه ای از درونیاتشه. اگه ما می بینیم که زنی زیر چادر هم بی پرده و ولنگاره به این خاطره که هنوز روحش بی پرده و فکرش ولنگاره!! هنوز شناختش از خودش عوض نشده! چنین آدمی که شناختش از خودش وسیله ای برای نمایش و فخرفروشی باشه، همهٔ عمرش رو کار می کنه، حقوق می گیره تا بتونه بهترین ها رو تهیه کنه و خودش رو بهتر نمایش بده. برای چنین کسی اصلا پوشش هم قسمتی از جلوه گریشه!! پس تا وقتی که خودش و شناختش از حجاب عوض نشه، در هر لباس دیگه ای همون آدمه. چنین آدمی حجاب براش زینته؛ زینتی که زیبایی هاش رو بیشتر به جلوه دربیاره. 📘دختران آفتاب، ص ٣٨١، با کمی تصرف #پویش_حجاب_فاطمے
••❀〇 ⃟❄️❀•• دختران خودنما در چشم ها جای دارند👀 ولی دختران عفیف در دل ها❤️ زیرا حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن♥•° #مثل‌الماس💎✨ #پویش_حجاب_فاطمے
🌹چادر یعنی:↯ ↫ نه فقط یک پارچه مشکے... بلکه چـادر یعنے: ↯ ↫تمرین صبورے... ✅ ↫تمرین وقــار ...✅ ↫تمرین ...✅ یعنی↯ ↫نه فقط پوشاندن سر ↫بلکه گوش موقع شنیدن، ↫چـشم موقع دیدن و.... چـادر یعنی:↯ ↫تمرین دقت ↫دقت به حرفها و کارهایت ↫چون نمایندۀ یک اعتقادے✌️ چادر یعنے:↯ ↫ تمرین کریم بودن ↫وقتے کسی نگاهی توهین برانگیز به ↫خودت و چادرت میکند ↫وقتے میرنجے و درکنارش میبخشے✔️ پس سرت را بالا بگیر و با یقین بگو : سرمایه محبت زهـرا ست حـجابم و من حـجـاب خویش را به دنیا نمےدهم
📊یک نظرسنجی گسترده در سطح #اروپا نشان می دهد ↯ به رغم تمام تلاش‌های چند ده ساله♨️• مردم ساکن در اتحادیه اروپا معتقدند: ••طبیعی است اگر زنی با #لباس نامناسب در خیابان حضور پیدا کند، تجاوز به وی طبیعتا احتمال زیادی دارد. #حجاب #تمدن_نکبت_غرب #پویش_حجاب_فاطمے
حیا یعنی... #پویش_حجاب_فاطمے
➖همونطور که با دستش موهاشو پیچ و تاب می‌داد گفت: آخه خدا به این ، بخاطر چند تار مو، آدمو کنه؟!😏 ➕گفتم: با این توجیه، پس چون خدا مهربونه هر کس هر گناهی بخواد می‌تونه انجام بده ...😏 مثلا کسی دزدی کنه و بگه خب خدا مهربونه، می‌بخشه!! تو می‌تونی چنین منطقی رو بپذیری⁉️ اصلا با این توجیهات چیزی از دستورات خدا باقی می‌مونه؟؟😐 🔸پیامبر(ص) فرمودن: «به کوچکی گناه نگاه نکن، بلکه نگاهت به این باشد که چه کسی را نافرمانی می کنی»(۱) 🔸امام علی علیه‌السلام هم فرمودن: «بدترين گناهان، گناهی است که گناهکار آن را ناچيز و آسان شمرد»(۲) ➕ﻧﭙﻮﺷوندن حتی چندتار مو در ﺑﺮاﺑﺮ ، ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻗﻄﻌﯽ با آﯾﺎت ﻗﺮآن و ﺳﻔﺎرﺷﺎی ﻣﻌﺼﻮمینه ... و این یعنی ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ صریح با ﻓﺮﻣﺎن 💥 ➕یادت باشه که قدم به قدم انسان رو به قعر جهنم سوق میده، اول چند تار مو پیداست، بعد برای فرد عادی میشه و کم‌ کم روسری عقب‌تر میره ... مانتو بدن‌نماتر میشه و... ☝️بترس از این که چند سال دیگه این اتفاق برای تؤم بیفته ... و با توجیه مهربونی خدا، فرمان خدا رو کلا زیر پا بذاری⚡️😔 📚برگرفته از: کتاب «ﺑﺮاﯾﻢ ﺣﺠﺎب را ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ» نویسنده: ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻈﯿﻤﺎ ۱. امالی طوسی، ص ۵٢٨ ۲. بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۴