eitaa logo
مدافعان ظهور
395 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
:🌷✨ ✍️عابد کیست : یعنی کسی که علاوه بر انجام واجبات ، نماز و روزه و امثال اینها را اضافه تر و فزون تر از آنچه بر او واجب است، بجای می آورد و بر آنها مواظبت دارد . این شخص « عابد » است . روزه گرفتن که روح پرور و نورآفرین است و یکی هم نمازگزاردن است . عابد کسی است همواره سِر ، زبان و فکر خویش را در مقام عندیّت مشاهده می کند و سلطان توحیدش قیام کرده و این انسان خودش را فراموش نمی کند ، مواظبِ مقامِ عندیّت است و در همه حال، به ذکر می پردازد . 📗 ص ۵۸ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
مدافعان ظهور
#شرح_دروس_معرفت_نفس #جلسه_صدوبیست۱۲۰ #شرح_کتاب_معرفت_نفس #علامه_حسن_زاده_آملی #استاد_صمدي_آملي @m
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ 🔸قبل از وقوع زلزله، نوعا حیوانات باخبرند. زنبور عسل چقدر باطهارت است، اگر یک زنبور آلوده باشد، قبل از ورود به کندو، او را می کشند. مرغ کرچ در طول 24 ساعت، یک بار غذا می خورد تا برای دفع فضولات زیاد از روی تخم ها بلند نشود. 🔸باید از خو کردن متولد شویم. جان به لب می آید تا جام به لب آید. 🔸آن جا که موجودات نمایش می دهند، جمالی اند. همه ی موجودات هم دل نما و هم دل ربایند. 🔸نحوه ی نور دادن خدا به ما گوناگون است، هر جور ارباب دستور داد، در امور جزیی و کلی، عمل کنیم. باید پله پله گرم شویم. 🔵 ثمره وجودی انسان این است که در مقام اعلای انسانی اش به حیرت تام بیفتد و این حیرت هم مراتب دارد. حیرت هر کس به اندازه سعه وجودی شخص است. 🔵 ملایکه عالین به آدم سجده نکردند چون آن چنان در جلال و دهشت الهی غرق اند که از خود و دیگران خبر ندارند. 🔵 انسان در تشریح هر چه می بیند باید به مقام حیرت بیفتد. فرموده اند که علم، تشریح دار وجود است و عالم، علم انباشته روی هم است. 🔵 ثمره علم باید حیرت باشد. در حیرت دهشت هست. دهشت ترس از مقام و عظمت وجود است برخلاف وحشت که ترس از امور مادی است. 🔵 شجاعت امر حکمی و از اقسام حکمت است و حکمت میانه روی و اقتصاد است و باید امت وسط بود. 🔵 هر کس علم اولین و آخرین را می خواهد به طرف قرآن برود و آن را شخم بزند. @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
بسم‌الله الرحمن الرحیم
سلام به همگی
نکته روز: اگر می خواهید همسرتان با شما ارتباط قوی و موثری برقرار نماید و از شما فاصله نگیرد ، هرگز نخواهید همسرتان را تغییر دهید و به او نگویید که تو همان که من می خواهم نیستی زیرا او این چنین از شما فاصله خواهد گرفت پس همسرتان را همانگونه که هست ، بپذیرید و تلاش کنید تنها خوبی های همسرتان را ببینید جمله هایتان را با تو آغاز نکنید به جای اینکه همیشه در گفتگو با همسرتان از واژه تو استفاده نمایید جمله را با واژه ی “من” شروع کنید زیرا اینگونه همسرتان احساس مقصر بودن نخواهد داشت . مثلا بگویید” من احساس می کنم داری طردم می کنی”. و خیلی شفاف به جای افکارتان، احساستان مانند ناراحتی، عصبانیت، خوشحالی، تنهایی، ناامیدی و … را با همسرتان در میان بگذارید زیرا اینگونه او می توان ارتباط بهتری با شما برقرار کند. 
فضائل علوی: امیرالمومنین علی علیه السلام در بیان فضائل خود میفرمایند: خداوند ـ عز و جل ـ فاطمه را به همسري من درآورد حال آنكه ابوبكر و عمر نيز او را خواستگاري كرده بودند و خداوند از فراز آسمان هاي هفتگانه اش او را به همسري من درآورد و رسول خدا ـ صلّی الـله علیه و آله ـ فرمود: مباركت باشد اي علي! كه خداوند ـ عز و جل ـ فاطمه سرور زنان بهشت را به همسري تو درآورد و او پاره اي از وجود من است. گفتم اي رسول خدا! آيا من از تو نيستم؟ فرمود: آري اي علي و تو از من هستي و من از تو هستم، بسان ارتباط دست چپ و راست من و در دنيا و آخرت دست از تو بر نخواهم داشت.
نکته مهدوی : حق امام حاضر بر ما اینه که هر روز بر ایشان سلام کنیم ایشان بابای امتند هر جا تو زندگیمون گیر کردیم امام زمان عج رو صدا بزنیم پدر موقع گرفتاری فرزندش ، خودشو چطور میرسونه ! امام زمان عج هم خودشون رو میرسونند برای حل مشکل ما والله قسم یکی از افضل ترین کارها نذر بر تعجیل در فرج مولامونه بیایید شما هم به جمع بزرگ نذرکنندگان مهدوی باشگاه ٩۶۵٧ نفری امام زمانی ها بپیوندید تا شریک باشید در تمام کارهای قرارگاه بسم الله https://ppng.ir/d/3VxA
8⃣0⃣
📚 📖 *امیر اونقدر ذهنم‌ درگیر بود که نصف حرفای مامان در مورد خرید آینه شمعدون و طلا و ... رو نشنیدم. خانم مقدم به جای من رو به مامان گفت : - هیچکدوم از اینا لازم نیست ... الان تموم خونه ها به وفور آینه دارن و آینه شمعدون خریدن اصلاً نیاز نیست. مامان چادرش رو روی سرش مرتب کرد و ادامه داد : - اینطور که نمیشه دخترم؟ شگون نداره عروس رو بی آینه شمعدون رونه خونه خودش بکنیم‌... من که تازه حواسم جمعِ خرید آینه شده بود گفتم : - مامان جان ان شاالله هر وقت لازم بود یه آینه که به اندازه ی نیاز خونه باشه میخریم ... مثلاً قرار شد برای جشن خرید کنیم ها؟ الانم که دم عیدی همه جا شلوغ پلوغه! همه چیز هم دولاپهنا حساب میکنن! مامان دست منو کشید و به گوشه ای برد و گفت : - خاک به سرم! این چه طرز حرف زدن جلوی عروسته؟ یعنی ما نباید دو تا چیز برای این دختر بخریم؟ اون موقع که سرویس و طلای خودش رو پوشید الان چی؟! توی مردم خوبیت نداره پسرمون دوماد بشه ما براش کم بزاریم! رو به مامان با صدای آروم گفتم : - مامان جان! عروست اصلاً در قید و بند این ماجراها نیست ... پس بهتره فقط چیزهایی رو بخرین که ضروری هستن و بیشتر از این من و خودتون رو به خرج نندازین. مامان رو ترش کرد و گفت : - کی از تو پول خواست؟ خدا رو هزارمرتبه شکر بابات یه آب باریکه ای داره ... ضمناً پول های باغ آقاجانت هم امسال بابات برای مراسم تو کنار گذاشته! تو توی این فکرا نرو. رو با مامان که داشت میرفت گفتم : - مگه قرار نبود این ماشین قراضه رو عوض کنید؟! سری به نشونه تاسف تکون دادم و اجازه دادم مامان و خانم مقدم هر مذاکراتی که میخوان با هم داشته باشن. از صبح که بابا قضیه ی اومدن آقای مقدم رو گفته بود حسابی به هم ریخته بودم. مخصوصاً که من و دخترش کاملاً میدونستیم که قصد آقای مقدم‌ اومدن به جشن و شادی نیست و برای پس گرفتن عتیقه ها می اومد. عتیقه هایی که هر کدومشون معلوم نبود که چقدر پول هنگفت توی فروش شون بود! با صدای مامان به خودم اومدم : - پسرم یه لحظه میشه بیای؟ سرم رو بلند کردم و چشمم به خانم مقدم افتاد که اونم مثه من بدجوری گیر افتاده بود به سمت مغازه ی لباس فروشی رفتم. مامان با اصرار از خانم مقدم میخواست یه لباس انتخاب کنه ... و منم بی تفاوت یه گوشه ایستاده بودم و دخالتی نمیکردم که گوشیم زنگ خورد ، شهریار بود! - الو ... سلام علیکم و رحمه الله - سلام آقای مهندس ... چطوری برادر؟ مشایعت با خانواده حسابی بهت خوش گذشته ها ... شهریار با همون لحن طنز همیشگیش جواب داد : - خدا شاهده از دست این نوه ها و شوهرخواهرهای مفت خورم دیوونه شدم! ول کن نیستن که ... از یک هفته مونده به عید اینا تلپ میشن ...! کاش همون دفتر مونده بودم ها. با خنده جواب دادم : - بجای ناشکری کردن بابت داشتن خانواده ی شلوغ سپاسگزار خدا باش! من که همیشه آرزو میکردم یه دونه آبجی داشته باشم!‌ شهریار خیلی جدی جواب داد: - آقا من چند دونه آبجی اضافه دارم ، بیا الساعه تقدیمت کنم و خلاص بشم. منتها یه کم ضمائم همراهشون هست مثل بچه های تخس و شلوغ و آتیش پاره و چند عدد شوهر شکم گنده ی دوماد سرخونه ی مفت خور! سری تکون دادم و از مغازه بیرون رفتم و جواب دادم : - زشته بابا اینجوری نگو! من که بعید بدونم‌ از تو شکموتر هم توی خانواده وجود داشته باشه ... حالا بگو ببینم با " صدف خانم " چه کردی؟! شهریار آهی کشید و جواب داد : - من که میگم خر ما از کُره گی شانس نداشت ... چند روز طول کشید که ننه جان رو راضی کنیم دختر تهرونی بستونیم ... به بدبختی و فلاکت رضایت داد! وقتی هم که زنگ زد به عروس خانم، تموم رشته ها و حرفامون رو پنبه کرد و زیرش زد که من فعلاً قصد ازدواج ندارم و باید فکر کنم!! با تعجب گفتم : - جدی میگی؟! من فکر میکردم تا الان نامزدی هم کردین از بس که تو پیگیر بودی! شهریار صداش رو پایینتر آورد و گفت : - نه بابا من اگه شانس داشتم به جای اسم پرطمطراق و بی خاصیت شهریار ، بهم میگفتن شمس الله!! هی کجای کاری اخوی ... تو چیکار کردی؟ چقدر دور و برت شلوغه؟ - منم توی بازارم ... با تعجب جواب داد : - اه بازار دم عیدی رفتی؟ کلَک نکنه عروس خانوم‌ رو بردی کادو عید بخری ...؟ سری تکون دادم و گفتم : - چی بگم والا ... از مامان بابای عزیز بپرس که حسابی توی نقش شون فرو رفتن و بدون اطلاع من برای خودشون میخوام جشن بگیرن!! شهریار پقی زیر خنده زد و گفت : - بادا بادا مبارک بادا ... نه خوشم اومد! معلومه بابات مرد عمله و تا تو رو خونه بخت نفرسته ول کن نیست! با ناراحتی جواب دادم : - چی میگی بابا دیوونه م کردن, هر چی هم بهشون میگم که بیخیال بشن ول کن نیستن. شهریار جواب داد: 👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_هشتادم ✍ #م_علیپور *امیر اونقدر ذهنم‌ درگیر بود که نصف حرفای مامان در مورد
- ان شاالله که خیره تو هم سخت نگیر و اون پدر و مادرت هم خون به جگر نکن! مامان دم مغازه اومد و با صدای بلند صدام زد و گفت : - آقا امیر ... بیا عروس خانم لباس رو تن زد بیا نگاه کن. سری به نشونه ی تایید تکون دادم و به‌ شهریار گفتم : - راستی اینو نگفتم‌که آقای مقدم فهمیده که عتیقه ها دست خانم‌مقدمه‌... شهریار که اصلاً یادم نبود بی خبره با تعجب گفت : - دست خانم مقدم؟؟ یعنی چی ؟ اون عتیقه ها چند صد میلیاردی رو با خودتون بردین؟ اصلاً چطور پیداش کردین؟!! با عجله گفتم : - مفصله... من خودمم بین راه فهمیدم که خانم مقدم عتیقه ها رو پیدا کرده! ظاهراً طبق معمول فکر همه جا رو کرده بودن و توش ردیاب گذاشته بودن و فهمیدن که خانم مقدم‌ با خودش برداشته و برده ...! شهریار با عصبانیت گفت : - عجب ناکِس هایی هستن ها!! حالا میخواین چکار کنید؟ در حالی که مامان دست هاشو بالا برد که یعنی تلفنت رو تموم کن گفتم : - نمیدونم بخدا ! انگار خانم‌مقدم یه برنامه ای داره که من هنوز نفهمیدم چیه!‌ دو دقیقه تنها نبودیم که بپرسم . حالا تو بگو راه حلی چیزی داری که ردیاب ها رو در بیاریم؟ هر چی گشتیم‌ چیزی روشون یا توی جعبه نبود! شهریار کمی فکر کرد و جواب داد : - شنیده بودم بعضی ردیاب ها نانو هستن که حالت چسبندگی دارن و جدا بشو نیستن. بازم‌ خوب بگردین شاید چیزی پیدا کردین اما فعلاً چند تا برگه فویل ضخیم دورش بپیچید و یه جای مطمئن گم و گورش کنید! گرچه من اگه جای شما بود با عزت و احترام به پدر زن گرام تقدیم میکردم ... بابا بده بره دلت خوشه ها! مامان اینبار فریاد زد : - آقای نعمتی مگه با شما نیستم ؟! قبل از اینکه بخوام از شهریار خداحافظی کنم خودش گفت : - ببین داداش من نخواستم‌ چیزی بهت بگم که دم عیدی بترسی یا اوقاتت تلخ بشه! اما از شب اول که اومدم متوجه شدم یه پژو سفید همه ش میره و میاد و یه کم مشکوکه! فکر کردم خونه بغلی دختری چیزی دارن این بنده خدا خاطرخواه اونه همش زاغ سیاه کوچه رو چوب میزنه ! اما دیروز فهمیدم نخیییییر از این خبرا نیست و حاجی خاطرخواه من بوده‌... با تعجب گفتم : - منظورت چیه؟! شهریار نفس عمیقی کشید و گفت : - یعنی دیروز که طبق معمول کم عقلی کردم و به جای پل عابر پیاده از خیابون رد شدم ، یهو یه ماشین با سرعت ناغافل اومد ... اگه خودم رو کنار نکشیده بودم یحتمل الان برای مراسم تشییع من باید بهت زنگ میزدن. من که افتادم تو جوب اما سرم رو که بلند کردم خودش بود ... عین برق پاشو رو گاز گذاشت و غیب شد! الانم با دست و بال شکسته در خدمتم ... خلاصه که مراقب خودت باش ظاهراَ این عوضی ها دست به کار شدن! ادامه دارد ...
2_5422534341643207155.apk
17.54M
♦️ دانلود اپلیکیشن "مثلث گمراهی" 🔶 نقدی بر سه جریان انحرافی: 🔹تشیع انگلیسی 🔹احمد بصری (مدعی یمانی) 🔹منصور هاشمی خراسانی 🔻 گردآورنده: حسن شفیعیان 💠 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
4_5940520329687338495.mp3
2.23M
ابان بن تغلب گوید که: زنی دیدم پسرش مرد،برخاست چشمش را بست و او را پوشاند و گفت جزع و گریه چه فائده دارد آنچه را پدرت چشید تو هم چشیدی و مادرت بعد از تو خواهد چشید،بزرگترین راحتها برای انسان خواب است و خواب برادر مرگ است چه فرق میکند در رختخواب بخوابی یا جای دیگر،اگر اهل بهشت باشی مرگ بحال تو ضرر ندارد و اگر اهل ناری زندگی بحال تو فائده ندارد،اگر مرگ بهترین چیزها نبود خداوند پیغمبر خود را نمی میراند و ابلیس را زنده نمیگذاشت. منبع: علامه حسن زاده آملی رحمة الله علیه @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی حفظه الله 🔸️ ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ه.ق 🔸️جلسه بیست و چهارم - پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ 🔸️موضوع: سیری در معارف‌ قرآنی و روایی @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 حضرت علامه حسن زاده آملی(ره) 🔹 من و شما و هزاران افراد دیگر مانند ما به دنبال کمالند، و تشنه و طالب علم، و در راه تحصیل آن در تکاپو و در جستجو هستند، و دانستیم که خزانه علم، موجودی عاری از ماده، و ورای طبیعت است، پس‌ مردم، دانسته یا ندانسته به سوی ماورای طبیعت در حرکتند و غرض و غایت علمیِ همه، امری است که بیرون از زمان و مکان و مبرّا از دیگر اوصاف و احوال مادّه است. 📘 دروس معرفت نفس/ ص۲۱۳ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله 🔹 دست ولایت در سراسر نظام تکوین سریان دارد، و همه جا مشغول کار است. به عنوان مثال، نفس ناطقه، بر کلِّ کشور بدن ولایت دارد، و این دست ولایت، همه‌‌ی اعضا و جوارح را به کار می اندازد. به ظاهر می بینیم که چشم می بیند، گوش می شنود، و بینی استشمام می کند، امّا در حقیقت، این نفس ناطقه است که از افق اعلی همه را به کار گرفته است. با اولی می بیند، با دومی می شنود، و با سومی استشمام می کند. زيرا اگر لحظه ای جدا شود، همگی از کار می افتند. این را ولایت نفس، در کشور بدن می گویند. 📘 شرح مراتب طهارت/ج۱/مجلس دوازدهم/ص۱۷۳ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله 💫 بسم‌الله و اتحاد آن با ولایت 🔹 بسم‌الله الرّحمن الرّحیم را با ولایت، اتحاد وجودی است، بلکه بالاتر، خود ولایت است و لذا بدایت و نهایت و سرائر وجود همه‌ی کلمات کتاب نظام هستی را ولایت تشکیل می دهد، که وجود ساری و آب حیات همه ی زنده ها ست؛ لذا هر حیّ، موجودی از او آغاز شده و بدو شوق ذاتی و عشق جبلی دارد؛ بنابراین، به او گویاست؛ یعنی به بسم‌الله الرّحمن الرّحیم اظهار وجود و بروز می‌کند. 🔸 بسم‌الله الرّحمن الرّحیم حقِ مطلق و مطلق حق است، که‌ در همه جا، های و هوی اوست و چون حدود را، برداری، اوست؛ بلکه خود، همه اوست که "بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء" است؛ اگرچه در هیچ چیزی محدود نمی‌شود و به شمار در نمی آید. 🔹 بسم‌الله الرّحمن الرّحیم حروف کتبی نیست، که حروف عینی است، و برگشت همه‌‌ی آن به "باء" است و برگشت "باء" هم به نقطه، و این نقطه، همان هویّت مطلقه‌ی وجودِ صمد حق است، که همه جا را پر کرده است که: "لا اله الا الله وحدهُ وحدهُ وحده" و هم در ذات و هم در صفات و هم در افعال یکیِ همه است: "هو الکلّ فی وحدته". 📘 ترجمه و شرح قصيده ی عائره ی ینبوع الحیوه/ بيت اول/ ص۲۴ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
: ✨✨🌷 ✍️هر وقت به یاد اویی جوانی . ✍️ما کاری واجب تر از خودسازی نداریم ، هر کسی که جز این کار دارد ، گویی که فرض تر(واجب‌تر) از این کار دارد « ولا تَکن مِن الغافلین» . ✍️در هر کار ، دل با دلدار را شعار خود ساز 📗 ۱۰۱ و ۱۱۲ و ۱۱۸ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
إلهی، این حرفها را کی به من یاد می دهد و از کجا نازل می شود؟ فراز۳۴۴ @modafeanzuhur