eitaa logo
مدافعان ظهور
382 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6هزار ویدیو
82 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان ظهور
👆👆👆 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت3⃣1⃣ كاش مى شد فقط يك دقيقه به خانه #ام
👆👆👆 💞 💞 ⃣1⃣ او اصرار مى كند كه بايد به اش بروى. هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، تازه كنى. قبول مى كنى و مى خواهى وارد بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز خود ببرى. مى دانستم خيلى با هستى! روى در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت ! رفته است براى ما بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين سؤال كنم. براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد". بعد از مدتّى، من رو به مى كنم و مى گويم: ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان هستيد؟ ــ آرى، من دختر هستم. ــ واى! شما خواهر هستيد؟ نمى شود، درست شنيدم؟ ــ بله، پسرم! درست . ــ نام شما چيست؟ ــ . ــ چرا شما از به اين شهر آمديد؟ ــ من همراه برادرم در مدينه زندگى مى كردم; امّا عبّاسى را مجبور كرد به اين شهر بيايد. من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين غريب است؟ او به است. ... 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
مدافعان ظهور
👆👆👆 🎊 #آخرین_عروس 🎊 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀 #قسمت9⃣1⃣ فكر مى كنم ديگر فه
...منتظر ظهور: 👆👆👆 💞 💞 ⃣2⃣ او دستور داده است تا و از سراسر كشور در جمع بشوند. پيش بينى مى شود كه تعداد آنها به هزار نفر برسد. سيصد نفر از كليسا هم دعوت شده اند تا در اين حضور داشته باشند. بزرگ و زيبايى براى اين در نظر گرفته شده است. مى خواهد براى آينده روم بزرگى بگيرد، كه نشانه اقتدار و عظمت باشد. هيچ چاره اى ندارد، بايد به اين رضايت بدهد. اكنون، تمام غرق است، عدّه اى مى رقصند و هم مى نوازند. همه آمده اند و بر روى تخت خود نشسته است. درِ باز مى شود، در حالى كه او را همراهى مى كنند وارد مى شود. او به سوى مى آيد، خم مى شود و دست را مى بوسد و به سوى تخت دامادى مى رود تا بر روى آن بنشيند. همه كف مى زنند و سوت مى كشند، داماد افتخار مى كند كه امشب زيباترين دختر ، او مى شود. او مى خواهد بر روى بنشيند كه ناگهان همه چيز مى لرزد! زلزله اى ، همه را به وحشت مى اندازد. آن قدر كه فرصت فرار يا را به هيچ كس نمى دهد. همه چيز در يك لحظه مى افتد، گرد و غبار همه جا را فرا مى گيرد. پايه هاى تخت شكسته و داماد بى هوش بر روى زمين افتاده است! 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
مدافعان ظهور
👆👆👆 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت3⃣2⃣ #عيسى(ع) #محمّد(ص) را در آغوش مى گ
👆👆👆 🎊 🎊 🎀 ⃣2⃣ (ص) منتظر جواب است. در اين هنگام (ع) رو به شمعون، پدربزرگ مى كند و مى گويد: "اى شمعون! و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت را به عقد ازدواج فرزند در مى آورى؟". اشك شوق در چشمان حلقه مى زند و بعد نگاهى به دخترش مى كند و مى گويد: "آرى، با كمال قبول مى كنم". (ص) از جا برمى خيزد و بر بالاى منبرى از قرار مى گيرد و خطبه را مى خواند: ☘بسم الله الرّحمن الرّحيم☘ امشب ، دختر را به يازدهمين بعد از خود، در آوردم. شاهدان اين ازدواج، و و و و و همه من هستند". وقتى سخن (ص) تمام مى شود همه به يكديگر مى گويند و همه جا غرق مى شود. از خواب بيدار مى شود. نور به داخل اتاق است. او از روى بلند مى شود به كنار مى آيد: اين چه بود من ديدم! او مى فهمد كه آسمانى در او منزل كرده است. او احساس مى كند كه (ع) را دوست دارد. ... ✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت3⃣1⃣ كاش مى شد فقط يك دقيقه به خانه #امام مى
💞 💞 ⃣1⃣ او اصرار مى كند كه بايد به اش بروى. هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، تازه كنى. قبول مى كنى و مى خواهى وارد بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز خود ببرى. مى دانستم خيلى با هستى! روى در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت ! رفته است براى ما بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين سؤال كنم. براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد". بعد از مدتّى، من رو به مى كنم و مى گويم: ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان هستيد؟ ــ آرى، من دختر هستم. ــ واى! شما خواهر هستيد؟ نمى شود، درست شنيدم؟ ــ بله، پسرم! درست . ــ نام شما چيست؟ ــ . ــ چرا شما از به اين شهر آمديد؟ ــ من همراه برادرم در مدينه زندگى مى كردم; امّا عبّاسى را مجبور كرد به اين شهر بيايد. من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين غريب است؟ او به است. ... 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
🎊 #آخرین_عروس 🎊 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀 #قسمت9⃣1⃣ فكر مى كنم ديگر فهميدى ك
💞 💞 ⃣2⃣ او دستور داده است تا و از سراسر كشور در جمع بشوند. پيش بينى مى شود كه تعداد آنها به هزار نفر برسد. سيصد نفر از كليسا هم دعوت شده اند تا در اين حضور داشته باشند. بزرگ و زيبايى براى اين در نظر گرفته شده است. مى خواهد براى آينده روم بزرگى بگيرد، كه نشانه اقتدار و عظمت باشد. هيچ چاره اى ندارد، بايد به اين رضايت بدهد. اكنون، تمام غرق است، عدّه اى مى رقصند و هم مى نوازند. همه آمده اند و بر روى تخت خود نشسته است. درِ باز مى شود، در حالى كه او را همراهى مى كنند وارد مى شود. او به سوى مى آيد، خم مى شود و دست را مى بوسد و به سوى تخت دامادى مى رود تا بر روى آن بنشيند. همه كف مى زنند و سوت مى كشند، داماد افتخار مى كند كه امشب زيباترين دختر ، او مى شود. او مى خواهد بر روى بنشيند كه ناگهان همه چيز مى لرزد! زلزله اى ، همه را به وحشت مى اندازد. آن قدر كه فرصت فرار يا را به هيچ كس نمى دهد. همه چيز در يك لحظه مى افتد، گرد و غبار همه جا را فرا مى گيرد. پايه هاى تخت شكسته و داماد بى هوش بر روى زمين افتاده است! 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مدافعان ظهور
💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت3⃣2⃣ #عيسى(ع) #محمّد(ص) را در آغوش مى گيرد و
🎊 🎊 🎀 ⃣2⃣ (ص) منتظر جواب است. در اين هنگام (ع) رو به شمعون، پدربزرگ مى كند و مى گويد: "اى شمعون! و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت را به عقد ازدواج فرزند در مى آورى؟". اشك شوق در چشمان حلقه مى زند و بعد نگاهى به دخترش مى كند و مى گويد: "آرى، با كمال قبول مى كنم". (ص) از جا برمى خيزد و بر بالاى منبرى از قرار مى گيرد و خطبه را مى خواند: ☘بسم الله الرّحمن الرّحيم☘ امشب ، دختر را به يازدهمين بعد از خود، در آوردم. شاهدان اين ازدواج، و و و و و همه من هستند". وقتى سخن (ص) تمام مى شود همه به يكديگر مى گويند و همه جا غرق مى شود. از خواب بيدار مى شود. نور به داخل اتاق است. او از روى بلند مى شود به كنار مى آيد: اين چه بود من ديدم! او مى فهمد كه آسمانى در او منزل كرده است. او احساس مى كند كه (ع) را دوست دارد. ... ✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
👆👆👆 💞 💞 ⃣1⃣ او اصرار مى كند كه بايد به اش بروى. هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، تازه كنى. قبول مى كنى و مى خواهى وارد بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز خود ببرى. مى دانستم خيلى با هستى! روى در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت ! رفته است براى ما بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين سؤال كنم. براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد". بعد از مدتّى، من رو به مى كنم و مى گويم: ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان هستيد؟ ــ آرى، من دختر هستم. ــ واى! شما خواهر هستيد؟ نمى شود، درست شنيدم؟ ــ بله، پسرم! درست . ــ نام شما چيست؟ ــ . ــ چرا شما از به اين شهر آمديد؟ ــ من همراه برادرم در مدينه زندگى مى كردم; امّا عبّاسى را مجبور كرد به اين شهر بيايد. من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين غريب است؟ او به است. ... جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟