آیات 252-244 بقره قسمت پنجم
بخش دوم
● بررسى ادعاى ارتباط آيه ((و لولا دفع الله الناس بعظهم ببعض ...)) و دو قائده تنازع در بقا و انتخاب طبيعى
و اما آيه مورد بحث كه مى فرمود: ((و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ...)) در سابق توجه فرموديد كه گفتيم : در اين مقام است كه به حقيقتى اشاره كند كه اجتماع انسانى بر آن متكى است ، و آبادانى زمين وابسته به آن است ، و اگر اختلالى در آن پديد آيد نظام آبادى زمين مختل گشته ، و حيات در زمين رو به تباهى مى گذارد، و آن حقيقت عبارت است از غريزه استخدام ، كه خداى تعالى آن را جبلى و فطرى انسان كرده است ، چون همين غريره استخدام است كه سرانجام به اينجا منتهى مى شود كه انسانها منافع خود را با يكديگر مصالحه كنند و اجتماع مدنى پديد آورند.
و گو اينكه پاره اى از رگ و ريشه هاى اين استخدام تنازع در بقا و انتخاب طبيعى است ، و لیکن در عین حال نمى توان گفت كه آيه شريفه به آن دو قاعده نظر دارد، چون آن دو قاعده ، دو سبب بعيد هستند، و غريره استخدام سبب نزديك است .
ساده تر بگوئيم ، آنچه مايه آبادانى زمين و مصونيت آن از تباهى است غريزه استخدام است ، و آن دو قاعده در پيدايش اين غريزه دخالت دارند، نه در آبادانى زمين ، پس بايد آيه شريفه را كه مى خواهد سبب آبادى زمين و فاسد نشدن آن را بيان كند، بر اين غريزه حمل كنيم ، نه بر آن دو قاعده .
باز هم به عبارتى ساده تر اينكه دو قاعده تنازع در بقا و ((انتخاب طبيعى )) باعث منحل شدن كثرت و متلاشى شدن اجتماع است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 463
و اين دو قاعده ، جامعه را به (بيانى كه مى آيد) به وحدت مى كشاند، براى اينكه هر يك از دو طرف نزاع مى خواهد به وسيله نزاع طرف ديگر را فاسد نموده ، آنچه او دارد ضميمه خودش كند، يعنى وجود او و مزاياى وجودى او را ضميمه وجود خود كند، اين مقتضاى قاعده اول است ، قاعده دوم هم اقتضا دارد كه از اين دو طرف نزاع آن كه قوى تر و شريف تر است بماند، و آن ديگرى فداى او شود.
پس نتيجه دو قاعده نامبرده ، اين مى شود كه از دو طرف نزاع يكى بماند، و ديگرى از بين برود، و اين با اجتماع و تعاون و اشتراك در زندگى كه مطلوب فطرى انسان است و غريزه اش او را به سوى آن هدايت مى كند تا زمين به دست اين نوع آباد شود منافات دارد، و دفعى كه به حكم آيه مورد بحث ، وسيله آبادى زمين مى شود و آن را از فساد محفوظ مى دارد دفعى است كه به اجتماع دعوت كند و اتحادى در كثرت افراد اجتماع پديد آورد،
نه دفعى كه باعث بطلان اجتماع شود، و وحدتى پديد آورد كه كثرت را از بين ببرد، و اگر جنگ سبب آبادانى زمين و عدم فساد آن مى شود، از اين جهت است كه به وسيله آن ، حقوق اجتماعى و حياتى قومى كه تاكنون به دست مستكبرين پايمال شده بود، احياء شود، نه از اين جهت كه به وسيله جنگ ، وحدت جامعه را مبدل به تفرقه نموده و افراد را به جان هم مى اندازند، تا يكديگر را نابود كنند، و تنها اقويا و قدرتمندان باقى بمانند. (دقت فرمائيد).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○سالروز تولد فقیه عارف، عبد صالح خدا، حضرت آیتاللّه حاج شیخ محمدتقی بهجت
شب جمعه، ۲ شهریورماه ۱۲۹۵ هجری شمسی○□
□إنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ؛ همانا اجر و پاداش بزرگ همراه با بلا و سختی بزرگ است. و خدا هیچ گروهی را دوست ندارد، مگر آن که ایشان را گرفتار بلا میکند.
□حدود صد سال پیش، در دوم شهریور ١٢٩۵، خدا پسر دیگری به کربلایی محمود عنایت کرد. کربلایی محمود از آمدن فرزند چهارم خود، بسیار خوشحال بود. برای دومین بار بود که نام پسرش را محمدتقی میگذاشت. پیش از این هم خدا به او یک محمدتقی داده بود، ولی زود گرفت. این بار امید داشت که فرزندش بماند و مایه افتخارش شود.
□هنوز شانزده ماه از آن شب شیرین تابستانی نگذشته بود که رحلت مادر محمدتقی کامش را سخت تلخ کرد؛ تلخی از دست دادن همسر و غم یتیم شدن طفل نورسیده. اینگونه بود که محمدتقی بهجت، خیلی زود یتیم شد و چیزی از مادر در خاطرش نماند. سالها بعد که دیگر عالم و مجتهد شده بود، تعریف کرد که خواب مادر را دیده، ولی مادر چهره از او پوشانده است. پرسیدند: «آخر برای چه صورتش را پوشانده، مگر شما نامحرم بودید؟». جواب داد: «شاید نمیخواسته دوباره محبت مادر و فرزندی در دل من زنده شود».
خواهر بزرگترش خیلی تلاش کرد که جای خالی مادر را برای او پر کند، ولی جای مادر واقعاً خالی بود.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت چهارم)○□ □○سرزمین #عرفات بیرون از حرم است. حرم، حریمی در اطراف شهر مکّ
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت پنجم)○□
□○بارها اشاره کردهایم که سالک به مقصد نمیرسد، مگر اینکه اهل شب باشد؛ #اهل_بیداری_دل_شب_باشد. کلّ دنیا و همهی عالم کثرت هم شب است و در شب است که سالک باید راه را طی کند برای اینکه به روزِ دیدار و یومالقیامهی سیر باطنی خود وارد شود.
□○این اقامت، اقامت شبانه است. این شبِ بیداری است و بسیار مستحبّ است که حاجی این شب را نخوابد و تا صبح بیدار باشد. این شبی است که حاجیها برای #رمی_جمرات سنگ جمع میکنند؛ یعنی #شبِ_تجهیز است.
□○سالک الی الله برای طیّ مسیر #سلوک نیاز به سلاح دارد؛ چون میخواهد به کارزار #شیطان و #نفس خود برود و این دو نبرد مستلزم ملزومات و تجهیزات و سلاح است. چون در #منا باید به هر یک از مظاهر شیطانی هفت سنگ پرتاب شود؛ شاید این هفت سنگ سمبلی از #هفت_دری باشد که به سوی دوزخ باز میشود؛ «لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ» هفت در رو به دوزخ باز میشود؛ شاید هفت در همان هفت نقطهی ارتباط ما با عالم کثرت است؛ چشم و بینایی، گوش و شنوایی، شامّه و بویایی، ذائقه و چشایی، لامسه و بساوایی، و شهوت و غضب و یا دست و پا، نقاط ارتباط ما با عالم کثرتاند.
□○ظاهر ما از هفت طریق با عالم کثرت مرتبط است؛ نگاهی که میکند؛ آنچه میشنود؛ آنچه میبیند؛ آنچه میچشد؛ آنچه لمس میکند؛ میل و اشتهایی که به چیزها دارد؛ نفرت و خشمی که میورزد؛ یا کارهایی که با دست انجام میدهد؛ راهی که با پا میپوید؛ هنگامی که حاکمیّت عقل و دل بر آنها نباشد؛ درهایی هستند که به سوی دوزخ باز میشوند؛ امّا اگر حاکمیّت عقل و دل بر آنها مستولی شد، این هفت تا به علاوهی عقل یا دل، هشت تا میشوند؛ آنوقت هشت درِ بهشت میشوند. «اِنَّ ِللْجَنَّةِ ثَمانِیَةَ اَبْوابٍ» .
□○یعنی حالا همان چشم با نگاههایش به بهشت راه پیدا میکند؛ همان گوش با شنیدنهایش به بهشت راه پیدا میکند. حاجی باید هفت سنگ بزند. شاید هر یک از این هفت تا به دری از درهای دوزخ در وجود او پرتاب میشود؛ یا حاجی به هفت جهتی که شیطان از آن جهات به وجود انسان نفوذ میکند؛ حملهور میشود.
□○لذا شبِ تجهیز و سلاح برگرفتن است و وقتی سالک میتواند سلاح برگیرد که در وادی #مشعر باشد؛ یعنی اهل شعور و درک باشد. آنجا نقطهی سلاح برگرفتن برای مبارزه و کارزار است.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□
#ماه_ذی_الحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری
#رمی_جمرات●■
■●همان طور كه شيطان كارش را با وسوسهها شروع مىكند، انسان هم بايد آماده شود؛ كه وقتى به اصول توجه كردى و اسلام آوردى و به اعمالت جهت دادى، آنگاه شيطان زير درختت ريشه مىكند. شيطان تا بتواند ريشهها را مىخشكاند، اگر نتوانست در نماز خدشه مىكند و ستونها را صدمه مىزند و اگر نتوانست شاخهها را قطع مىكند، اگر در اين مرحله هم موفق نشد آنگاه كه ميوهها چيده شد آنها را لك دار مىكند و اگر نتوانست بر آنها خاك مىريزد. او بىكار نمىنشيند و تا بتواند كارى مىكند، گردى مىپاشد، طوفانى به پا مىكند.
■●او اميد دارد كه كارش نتيجه بدهد؛ كه: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ أَساُؤا السُّوآى انْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ...». چرا كه شيطان اين را تجربه كرده كه سياهى و چركى زياد، رفته رفته اصول را هم از بين مىبرد. انسان وقتى به گناهان كوچك بىتوجه شد، اين كوچكها او را به گندها مىكشاند.
■●شيطان با دو نيروى نفس و دنيا انسان را محاصره مىكند. نفس را اغوا مىكند و دنيا را زينت مىبخشد؛ «لَاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِى الْاَرْضِ وَ لَاُغْوِيَنَّهُم اجْمَعين». و از آنجا كه شيطان چنين برنامهاى دارد نوبت رجم مىرسد؛ كه بايد شيطان را طرد كرد.
■●حقیقت حج، صفحه ۲۳●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●شیطان موجودی است که به دل می آید تا تعلقات فرد را قطع کند .
□●خداوند فرمود : به عزتم به کبریایم به جلالم قسم هر چیزی که به غیر از من امید وار شدی من قطع اش می کنم .که یا در این نشئه با موت اختیاری یا در آن نشئه با موت طبیعی.
□●خب چرا ؟ چون طبع اولیه هر شخص به حق گرایش دارد مثلا چه موجودی هست که به عدم تمایل داشته باشد
☑️مرگ در متن اش حیات است.
□●شرح دروس معرفت نفس|جلسه ی ۹۶
استاد صمدی آملی حفظه الله●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●انطباق ويژگی های انسان كامل عارفان با خصوصيّات حضرت مهدی عليه السّلام●□
□●نكته ديگری كه لازم است در بحث مهدويّت درعرصه عرفان به آن اشاره كنيم، اين است كه در كتب عرفا شاخصه های كاملاً منطبق بر عقايد شيعی در زمينه حجّت خدا مشهوداست؛ برای مثال، در كتابهايی چون فتوحات مكّيّه تاليف ابن عربی، عِقدالدّرر تاليف يوسف بن يحيی شافعی و اليواقيت و الجواهر تاليف شعرانی، بر اساس مشاهدات باطنی و نه به استناد روايات و احاديث، به اين اقرارهای صريح رسيده اند كه مهدی عليه السّلام از امّت پيامبر خاتم صلّی الله عليه وآله وسلّم و از طايفه قريش است؛ و اينكه مهدی عليه السّلام از عترت پيامبر خاتم صلّی الله عليه وآله وسلّم و از فرزندان علی و زهرا عليهماالسّلام و از فرزندان حسين بن علی عليهم السّلام است.
□●همچنين در كتب فكوك تاليف صدرالدّين قونوی، فتوحات مكّيّه و اليواقيت و الجواهر تصريح شده است كه حضرت بقية الله الاعظم ارواحنافداه در شب نيمه شعبان سال ٢٥٥ ه. ق متولّد شده اند. توصيف شمايل و چهره ظاهری آن حضرت در كتاب الانسان الكامل تاليف عزيزالدّين نسفی، شرح فصوص الحكم تاليف عبدالرّزّاق قاسانی و فتوحات مكّيّه و ... به چشم می خورد.
□●بحث عصمت حجّت خدا نيز در فتوحات مكّيّه مورد استدلال قرار گرفته است. همچنين تجلّی صفات معصومين عليهم السّلام در وجود حضرت مهدی ارواحنافداه به نحو بسيار زيبايی در كتاب مناقب ابن عربی و نيز در شرح مناقب تاليف سيّدصالح خلخالی مورد بحث واقع شده است.
□●بنابراين برخلاف پندار برخی از اهل سنّت، ويژگی های نقل شده در رابطه با حضرت مهدی اراحنافداه در متون عرفانی معتبر، كاملاً منطبق بر باورهای شيعی است.
□● #جان_جهان صفحه ٩٥ و ٩٦●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم
بخش سوم
● بحثى در تاريخ و اينكه چرا قرآن به آن اهتمام ورزيده است
بحثى در تاريخ و اينكه قرآن از چه نظر به آن اهتمام ورزيده است
كلمه ((تاريخ )) بر وزن ((تعريف )) مصدر و به معناى شناختن حوادث و علت و زمان پديد آمدن آن است ، و اصطلاحا به معناى باستان شناسى و طبقات الارض نيز استعمال مى شود، و گفتار ما در معناى لغوى آن يعنى تاريخ نقلى است و تاريخ نقلى عبارت است از ضبط حوادث كلى و جزئى ، و نيز نقل آن و گفتگو پيرامون آن .
بايد دانست كه بشر از قديم ترين عهد زندگى و زمان وجودش در زمين به ضبط حوادث اهميت مى داده ، و تا آنجا كه ما مى دانيم در هر عصرى از اعصار عده اى ديگر هم يا به ذهن مى سپرده اند، و يا يادداشت نموده و يا كتاب تاليف مى كرده اند، و عده اى ديگر هم آنچه را كه آنان ضبط كرده بودند دست به دست مى گرداندند، و پيوسته انسان در جهات مختلف زندگى خود از تاريخ استفاده مى كرده ، يا در طرز تشكيل اجتماع از تاريخ الگو بر مى گزيده ، و يا از سرگذشت گذشتگان عبرت مى گرفته ، و يا داستان سرائى مى كرده ، و يا با نقل آن شوخى و تفريح مى كرده ، و يا در مسائل سياسى ، اقتصادى ، صنعتى و يا غير آن مورد استفاده قرار مى داده اند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 464
ليكن فن تاريخ با اين همه شرافت و منافع كه دارد، همواره ملعبه دو عامل فساد بوده ، و از اين به بعد هم خواهد بود، و اين دو عامل تاريخ را از صحت طبع ، و صدق بيان به سوى باطل و دروغ منحرف كرده است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●آیتالله بهجت قدس سره :
#روح_عبادات
ویژه بزرگداشت #عید_غدیر●□
□●روح عبادات، #ولايت_الله است و ولايت ولى الله [هم] ولايت الله است. ما با ائمه اثناعشر و انبيا و أوصيا كاری نداريم إلا [بهخاطر] اينكه خدا با اينها كار دارد.
□●دوستى خدا با دوستى اينهاست و امر خدا وقتی امتثال(اطاعت) مى شود که امر اینها امتثال شود؛ چون [خدا] اطاعت اينها را ایجاب كرده است...
□●رحمت واسعه، ص٣۴●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□سوره همزه□
□ #تهديد شديد به گردآورندگان مال و ذكر اوصاف آنان كه ((همزه ))اند و ((لمزه )) و مال خود را مايه جاودانى مى پندارند و...
□وَيْلٌ لِّكلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَة□ٍ
□در مجمع البيان گفته : كلمه ((همزه )) به معناى كسى است كه بدون جهت بسيار به ديگران #طعنه مى زند و عيب جويى و خرده گيريهايى مى كند كه در واقع عيب نيست . و اصل ماده ((همز)) به معناى شكستن است ، و كلمه ((لمز)) نيز به معناى عيب است پس ((همزه )) و ((لمزه )) هر دو به يك معنا است .(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□سوره همزه□ □ #تهديد شديد به گردآورندگان مال و ذكر اوصاف آنان كه ((همزه ))اند و ((لمزه )) و مال
□سوره همزه□
□ولى بعضى گفته اند: بين آن دو فرقى هست ، و آن اين است ((همزه )) به آن كسى گويند كه #دنبال سر مردم عيب مى گويد و خرده مى گيرد، و اما ((لمزه )) كسى را گويند كه #پيش روى طرف خرده مى گيرد - نقل از ليث .
□و بعضى گفته اند: همزه كسى را گويند كه همنشين خود را با سخنان زشت آزار دهد، و لمزه آن كسى است كه با چشم و سر عليه همنشين خود اشاره كند، و به اصطلاح فارسى تقليد او را در آورد. آنگاه مى گويد صيغه ((فعله )) براى مبالغه در صفتى بنا شده كه باعث مى شود فعل مناسب با آن صفت از صاحب آن صفت زياد سر بزند، و خلاصه فعل مذكور #عادتش شده باشد، مثلا به مردى كه زياد زن مى گيرد، مى گويند، فلانى مردى ((نكحه )) است ، و به كسى كه زياد مى خندد، مى گويد فلانى ((ضحكه )) است ((همزه و لمزه )) هم از همين باب است .
□پس #معناى_آيه اين است كه : واى بر هر كسى كه بسيار مردم را #عيب گويى و #غيبت مى كند. البته اين دو كلمه به معانى ديگرى نيز تفسير شده ، و در نتيجه آيه را هم به معانى مختلفى معنا كرده اند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□سوره همزه□ □ولى بعضى گفته اند: بين آن دو فرقى هست ، و آن اين است ((همزه )) به آن كسى گويند كه #دنب
□سوره همزه□
□الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ يحْسب أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَه□ُ
□اين آيه ، ((همزه )) و ((لمزه )) را بيان مى كند، و اگر كلمه ((مالا)) را نكره آورد به منظور تحقير و ناچيز معرفى كردن مال دنيا بوده ، چون مال هر قدر هم كه زياد و زيادتر باشد دردى از صاحبش را دوا نمى كند،
□تنها سودى كه به حالش دارد همان مقدارى است كه به مصرف حوائج طبيعى خودش مى رساند، مختصرى غذا كه سيرش كند، و شربتى آب كه سيرابش سازد، و دو قطعه جامه كه به تن كند.
□و كلمه ((عدده )) از ماده ((عدبه )) معناى #شمردن است ، مى فرمايد شخصى كه #همزه و #لمزه است از بس #عاشق_مال و #حريص_بر_جمع آن است ، مال را روى هم جمع مى كند و پى در پى آن را مى شمارد، و از بسيار بودن آن لذت مى برد.
□ولى بعضى گفته اند: معنايش اين است كه مال را #عده و #ذخيره مى كند براى روزى كه مورد هجوم ناملايمات روزگار واقع شود، كه بنابر اين ، كلمه ((عدده )) ديگر به معناى شمردن نيست .(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت پنجم)○□ □○بارها اشاره کردهایم که سالک به مقصد نمیرسد، مگر اینکه اهل
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت ششم)○□
□○وادی #منا سرزمین آرزو و عشق و دلدادگی و محبّت است. چون عرصهی کارزار عرصهی عشق است. کسی که اهل عقل و تجارت و چُرتکه انداختن و سود و زیان حساب کردن است به وادی کارزار و مجاهده راه ندارد.
□○انسان باید اهل عشق و آرزوهای عاشقانه شود تا جان بر کف نهد و در میدان کارزار، آنچه را دارد سرمایهگذاری کند. لذا عرصهی کارزار سرزمین مناست.
□○جایی که سالک الی الله به نبرد با شیطان و نفس، که شیطان درونی است، میپردازد؛ سرزمین عشق است. وقتی دل داد و عاشق شد؛ شایستگی به میدان مبارزه رفتن پیدا میکند.
□○روز دهم که روز عید قربان و یوم اضحیٰ است، وارد سرزمین منا میشود. همان روز اوّل باید سه کار بزرگ انجام دهد؛
□○۱- ابتدا باید به بزرگترین مظهر شیطان حملهور شود و سنگ بزند؛ با شیطان، در عظیمترین جلوهاش بجنگد.
□○۲- بعد از رمی جمرات، باید به قربانگاه برود؛ قربانی کند
□○۳- و پس از آن اگر مرد باشد، سر میتراشد؛ خصوصاً اگر سفر نخستینِ حجّش باشد؛ حَجَّةُ الاسلام یا حجّ واجبش باشد؛ با انجام این سه کار وظیفهی روز نخست را به پایان برده است.
□○وادیِ عجیب عشق و دلدادگی و آرزومندی و امید، وادییی است که این سه کار بزرگ باید در آن انجام شود؛ باید سرِ #نفس بریده شود؛ آنچه انّیّت و انانیّت سالک است باید ذبح شود؛ آن هم در وادی عشق و دلدادگی.
□○دوم باید مظهر اعظم شیطان رمی شود؛ یعنی آنچه بزرگترین تأثیراتِ دورکننده را در سالک میگذارد؛ بزرگترین خطر است و بزرگترین آسیب از رهگذر آن بر او وارد میشود.
□○سوم باید سر بتراشد؛ یعنی به عبودیّت و بندگی تن دهد و پذیرای آن شود. این سه لازمهی مقام #تسلیم است. سالک با این سه، به مرتبهی تسلیم نائل میشود و مُسلِم میشود؛ اهل تسلیمِ در برابر حق میشود.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□
#ماه_ذی_الحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●بخشیدن #فدک به حضرت زهرا علیهاالسّلام- ۱۴ ذیالحجّه سال ۷ هجری قمری
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□
#ولايت_چيست؟
□●اين ولايت، بالاتر از محبت و دوستى و عشق است؛ كه عشق على در دل دشمنان او هم خانه داشت. آنها كه شكوه و وقار كوه و زيبايى دشت و عظمت كوير و دريا و جلوهى طلوع و غروب، اسيرشان مىكند و چشمشان را مىگيرد و دلشان را به بند مىكشد، چگونه مىشود شكوه و عظمت آن روح بزرگتر از كوه، زيبايى و گستردگى آن قلب وسيعتر از هستى و عظمت و ناپيدايى آن سينهى ناپيداتر از كوير و عميقتر از دريا و جلوهى آن طلوع بى غروب، چشم و دل و عشق و احساسشان را پر نكند.
□●هر كس با هر مشربى و عقیده ای ، مىتواند دوستدار على باشد.
در على، علم و عشق،
تدبير و شمشير،
حريت و عبوديت،
نجواى دل و آتش سخن،
زمزمهى شب و فرياد روز،
قدرت و عزت و تواضع و ذلت،
نرمش و آشنايى و خشونت و پايدارى،
در على اين همه هست و اين همه بخاطر حق است و براى اوست و اين است كه همهى او دوست داشتنى است و حتى دشمنش در دل شيفتهى اوست و مخالفش در پنهان شيداى او.
□● #غدیر، صفحه ۱۲●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●مرحوم آیتالله شاهآبادی نقل میکرد که یکی از علمای اهل سنّت کتابی علیه شیعه نوشته و گفته است که این کتاب مثل صاعقه شیعه را میسوزاند. امّا خود این عالم سنّی در همین کتابش از عایشه نقل کرده است شبی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم در حجرهی من بودند. نیمهی شب حضرت را نیافتم.
■●حجرهی سایر همسرانشان را گشتم، آنجا هم نبودند. بعد دیدم با سر و پای برهنه بالای بام حجرهی خودم ایستاده و دست به آسمان بلند کرده و خداوند را به حقّ حضرت علی علیه السّلام قسم میدهند و عرضه میدارند:
■اِلهی بِحَقِّ عَلِیٍّ، اِلهی بِحَقِّ عَلِیٍّ■
■●و دعا میکنند. عرض کردم کسی را بهتر از علی نیافتید که خدا را به حقّ او قسم میدهید؟
فرمود قسم به آن کسی که جانم به دست قدرت اوست، به آسمان نگاه کردم، بهتر از علی نبود، به زمین نظر کردم، بهتر از علی نبود، به شرق و غرب نگاه کردم، کسی بهتر از علی نبود، لذا خدا را به حقّ او قسم دادم."
■●مصباح الهدی - مبحث اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين -ص٢٨٩●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
○....درس های اعتقادت را بیا از سر بگو
○با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو
○از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین
○باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو
○یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا
○با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو
○من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام
○بر محبین علی در وادی محشر، بگو...
○...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟
○کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو
○سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف
پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف
○بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا
○بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا
○من همان عبد شما هستم که از شوق وصال
○سجده کردم سالیان سال سوی سامرا
○با شمیم و جذبه های سامرایی شما
○پروراندی در دل ما آرزوی سامرا
○تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت
○ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا
○ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین
○اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا
○اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟
○می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟
#یاعلی
#مهدی_علی_قاسمی
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei