آیات 254-253 بقره قسمت اول
بخش سوم
تِلْك الرُّسلُ فَضلْنَا بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ
● انيبا (علیهم السلام) در عين حال كه در اصل فضل رسالت مشتركند، از درجات مختلفى برخوردارند
از آنجا كه خواسته است به امر رسولان و به مقام والاى ايشان احترام بگذارد با كلمه ((تلك )) كه ضمير اشاره به دور است اشاره نمود، و اين جمله دلالت دارد بر اين كه خداى سبحان انبيا را در يك درجه قرار نداده ، بلكه بين آنان برترى نهاده است ، بعضى برتر از بعضى ديگر هستند، و بعضى پائين تر از بعض ديگر، ولى همه آنها مشمول فضل خدا هستند، چون رسالت فى نفسه فضيلتى است كه در همه آنان هست .
پس در بين انبيا اختلاف مقام و تفاضل در درجات هست ، در عين اينكه همه آنان در اصل فضل رسالت مشترك هستند، و در مجمع كمالات كه همان توحيد باشد سهيم هستند، بر خلاف اختلافاتى كه در بين امتهاى آنان ، بعد از آنان پيدا مى شود، چون اختلاف امتها به ايمان و كفر، و نفى و اثبات است ، و معلوم است كه ميان اين دو جامع نيست .
و به همين جهت است كه در آيه مورد بحث از اين دو گونه اختلاف دو جور تعبير آورد، اختلاف انبيا را تفضيل خواند، و اين تفضيل را به خودش نسبت داده و فرمود: ما بين آنان اختلاف درجه قرار داديم ، و اختلاف امتها را اختلاف خواند، و آن را به خود امتها نسبت داده فرمود: ((وليكن اختلاف كردند)).
و از آنجائى كه در ذيل آيه اشاره به مساله قتال شده و مرتبط به آن بود، و آيات قبل نيز راجع به قتال سخن مى گفت ، و داستان قتال طالوت را ذكر مى كرد، چاره اى جز اين نبود كه قطعه اى از كلام را زمينه چينى و مقدمه ذيل آيه بفرمايد: ((تلك الرسل فضلنا... بروح القدس تا ذيل آيه را كه مى فرمايد: ((ولو شاء الله ما اقتتل الذين من بعدهم ... و لكن الله يفعل ما يريد))
روشن سازد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 471
و بنابر اين صدر آيه ، در صدد بيان اين معنا است كه مقام رسالت ، هر چند مشترك در ميان همه رسولان (عليه السلام ) است ، و مقامى است كه خيرات و بركات را به سوى بشر سرازير مى كند، و كمال سعادت و درجات نزديكى به خدا از قبيل هم كلامى با خدا و دارا شدن معجزات و مؤ يد شدن به روح القدس از اين سرچشمه زلال مى جوشد، ليكن با همه اين بركات ، باعث نمى شود كه جنگ و خونريزى را از ميان بشر براندازد، چون اين رنج و مصيبت مستند به اختلاف خود مردم است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○آموزههای غدیر - بخش چهارم○□ #آموزهی_چهارم: □اهل تسلیم مطلق بودن در برابر خدا و معصومین علیهم ا
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت پنجم)○□
□بارها اشاره کردهایم که سالک به مقصد نمیرسد، مگر اینکه اهل شب باشد؛ اهل بیداری دل شب باشد. کلّ دنیا و همهی عالم کثرت هم شب است و در شب است که سالک باید راه را طی کند برای اینکه به روزِ دیدار و یومالقیامهی سیر باطنی خود وارد شود.
□این اقامت، اقامت شبانه است. این شبِ بیداری است و بسیار مستحبّ است که حاجی این شب را نخوابد و تا صبح بیدار باشد. این شبی است که حاجیها برای رمی جمرات سنگ جمع میکنند؛ یعنی شبِ تجهیز است.
□سالک الی الله برای طیّ مسیر #سلوک نیاز به سلاح دارد؛ چون میخواهد به کارزار #شیطان و #نفس خود برود و این دو نبرد مستلزم ملزومات و تجهیزات و سلاح است. چون در #منا باید به هر یک از مظاهر شیطانی هفت سنگ پرتاب شود؛ شاید این هفت سنگ سمبلی از هفت دری باشد که به سوی دوزخ باز میشود؛ «لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ» هفت در رو به دوزخ باز میشود؛ شاید هفت در همان هفت نقطهی ارتباط ما با عالم کثرت است؛ چشم و بینایی، گوش و شنوایی، شامّه و بویایی، ذائقه و چشایی، لامسه و بساوایی، و شهوت و غضب و یا دست و پا، نقاط ارتباط ما با عالم کثرتاند.
□ظاهر ما از هفت طریق با عالم کثرت مرتبط است؛ نگاهی که میکند؛ آنچه میشنود؛ آنچه میبیند؛ آنچه میچشد؛ آنچه لمس میکند؛ میل و اشتهایی که به چیزها دارد؛ نفرت و خشمی که میورزد؛ یا کارهایی که با دست انجام میدهد؛ راهی که با پا میپوید؛ هنگامی که حاکمیّت عقل و دل بر آنها نباشد؛ درهایی هستند که به سوی دوزخ باز میشوند؛ امّا اگر حاکمیّت عقل و دل بر آنها مستولی شد، این هفت تا به علاوهی عقل یا دل، هشت تا میشوند؛ آنوقت هشت درِ بهشت میشوند. «اِنَّ ِللْجَنَّةِ ثَمانِیَةَ اَبْوابٍ» .
□یعنی حالا همان چشم با نگاههایش به بهشت راه پیدا میکند؛ همان گوش با شنیدنهایش به بهشت راه پیدا میکند. حاجی باید هفت سنگ بزند. شاید هر یک از این هفت تا به دری از درهای دوزخ در وجود او پرتاب میشود؛ یا حاجی به هفت جهتی که شیطان از آن جهات به وجود انسان نفوذ میکند؛ حملهور میشود.
□لذا شبِ تجهیز و سلاح برگرفتن است و وقتی سالک میتواند سلاح برگیرد که در وادی #مشعر باشد؛ یعنی اهل شعور و درک باشد. آنجا نقطهی سلاح برگرفتن برای مبارزه و کارزار است.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب ۹۱/۰۸/۰۵○□
#ماه_ذی_الحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری●■
#آنها_كه_ولايت_را_قبول_كردند...
■آنها كه #ولايت را قبول كردند، آنهايى هستند كه يافتند ماشين پيچيدهى وجود آنها را #امام_و_ولى بهتر از خود آنها رهبرى مىكند و در اين راه شلوغ هستى كه اعمال و افكار انسان غوغايى بپا كرده، او بهتر انسان را به مقصد مىرساند و نجات مىدهد.
■و توضيح اين #ولايت_و_سرسپردگى در همين #آگاهى نهفته است. وجود ما، جسم ما، جان ما،براى خداست و از اوست. هر كس كه اينها را بهتر به كار بگيرد، در اينها #حق_تصرف دارد. و همين است كه رسول خدا و پيشوايان #اولويت دارند.به تصرف در هستى ما، #سزاوارتر از ما هستند.
■●غدیر، صفحه ۲۰●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●رويداد مباهله - بخش اوّل●□
□●هنگامى كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم مكه را فتح كردند و عرب تحت فرمان ایشان درآمد، نمايندگان و نامههايى از سوى خود به مناطق مختلف جهان فرستاده و مردم را به اسلام دعوت كردند.
□●«عقبه بن غزوان»، «عبدالله بن ابى اميه»، «هدير بن عبدالله» و «حبيب بن سنان» نمايندگان پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم بودند كه به «نجران» اعزام شده تا مسيحيان آنجا را به اسلام دعوت نمايند و به آنان پيشنهاد كنند يا اسلام را پذيرفته و با مسلمانان برادر شوند، يا در صورت نپذيرفتن اسلام جزيه پرداخته و در صورت رد هر دو پيشنهاد آماده جنگ باشند.
□●در نامه رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم آمده بود:
بگو: اى اهل كتاب بياييد از سخن حقّى كه ما و شما آن را قبول داريم پيروى كنيم، كه به جز خداى يكتا هيچكس را نپرستيده، چيزى را شريک او قرار نداده، و برخى را به جاى خدا به خدايى تعظيم نكنيم. اگر آنها از حق روى گرداندند، بگوييد شما گواه باشيد كه ما تسليم فرمان خداونديم.
□●پس از رسيدن پيام پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم، در معبد بزرگ خود گرد آمدند. عده ديگرى نيز از «مذحج»، «عک»، «حمير»، «انمار» و خويشان و همسايگان آنها از قبايل «سبأ» - كه همگى بجهت سرنوشت مشترک خود و شرايطى كه براى آنان بوجود آمده بود خشمگين بودند - به آنان پيوستند.
□●اسقف بزرگ آنان كه انسان موّحدى بود، علاوه بر مسيح به پيامبر عليه السّلام نيز ايمان داشت ولى اين مطلب را پنهان مىكرد. وقتى ديد مىخواهند به مدينه رفته و با پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم به مشاجره برخيزند، آنان را پند و اندرز داده و به تأمل و تأنى دعوت كرد. «كرز بن سبره حارثى» - كه در آن زمان سرپرست قبيله «بنى حارث بن كعب» و فرمانده نظامى آنان و از اشراف و بزرگان آنان محسوب مىشد - از سخنان او خشمگين شده و به مقابله با او برخاست ولى اسقف بزرگ، «سيد» و «عاقب» كه آنان نيز از بزرگان قوم خود بودند، به مقابله با او برخاستند.
□●و به اين ترتيب گفتگوى آنان طول كشيد تا جايى كه براى تطبيق صفات پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم با آنچه پيامبران گذشته در مورد او گفته بودند، كتاب «جامعه» را آورده و ديدند سخنان اسقف بزرگ درست است. در اين جا بود كه «سيد» و «عاقب» مضطرب شده و تصميم گرفتند براى مشاهدهی صفات پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم و تطبيق بشارتهاى پيامبران گذشته با او به مدينه بروند.
□●«سيد» و «عاقب» به همراه چهارده نفر از بزرگان و علماى مسيحى نجران و هفتاد نفر از اشراف و بزرگان «بنى حارث بن كعب» براى ديدن پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم به طرف مدينه حركت كردند. آنان داراى چهرههاى زيبا و بدنى متناسب بودند و هنگامى كه نزديک مدينه رسيدند، براى اين كه با همراهان خود به مسلمين و مردم مدينه فخر فروشى كنند، سيد و عاقب سفارش كردند كه از مركبهاى خود پياده شده، خود را آرايش كرده، لباسهاى معمولى خود را از تن در آورده، لباسهاى ابريشمى و زيباترين و بهترين لباسهاى خود را بپوشند، خود را خوشبو نموده و با شكلى زيبا و صفى منظم به سوى مدينه حركت نمايند. وقتى در مسجد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم بر آن حضرت وارد شدند، وقت نماز آنان بود. به طرف مشرق مشغول نماز شدند.
□●مسلمانان خواستند مانع اين عمل شوند ولى پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم نگذاشتند.
□●تا سه روز نه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم آنان را دعوت به اسلام كرد و نه آنان از پيامبر سئوالى كردند، تا بدين ترتيب آنان فرصت كافى براى ديدن پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم و تطبيق صفات او با آنچه در كتابهاى خود درباره پيامبر ديده بودند، داشته باشند.
#ادامه_دارد ...
□● #المراقبات
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●□
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
#مباهله
@mohamad_hosein_tabatabaei
#تفسیر_المیزان
#غدیرخم
#علامه_طباطبایی_ره
■●[روايتی در مورد نصب امير المؤمنين
(علیه السلام) به ولايت و قصه حارث بن نعمـان
كه صــاحب تفسير المنار نقـل كـرده]
■●و در تفسير المنار از تفسير ثعلبی نقل میكند كه گفته است: اين گفتار رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) همه جا و در همه بلاد منتشر شد، تا به گوش حارث بن نعمان فهری رسيد، حارث بی درنگ شتر خود را سوار شد و شرفياب حضور رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) گرديد، و آن حضرت آن موقع در ابطح بودند، حارث از شتر خود فرود آمده و بند بر پای آن نهاد و نزديك شد، آن گاه روی به آن جناب نموده و در حالی كه آن حضرت در بين جمعی از اصحابش بود عرض كرد: يا محمد! تو از ناحيه پروردگارت به ما دستور دادی كه به وحدانيت خداوند و رسالت تو شهادت دهيم، ما نيز پذيرفتيم، آن گاه به ما گفتی چه و چه (و همه احكام را ذكر كرد) و ما قبول كرديم، و اين همه اطاعت از ما تو را كفايت نكرد تا دو بازوی پسر عمت را كشيده و او را بر همه ما سروری دادی، و گفتی: هر كه من مولای اويم علی مولای او است، اينك آمده ام از تو بپرسم داستان سروری پسر عمت از ناحيه خود تو است يا از ناحيه خداست؟
■●رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) فرمود: سوگند به آن خدايی كه جز او معبودی نيست آن نيز مانند همه دستوراتم از ناحيه خداست، حارث بسوی مركب خود برگشت و در حالی كه میگفت: بار الها اگر اين مطلب حق است و از ناحيه تو است سنگی از آسمان بر ما بباران، و يا عذابی دردناك بر ما نازل كن.
■●هنوز به شتر خود نرسيده بود كه خدای تعالی او را هدف سنگ ريزه ای قرار داده بطوری كه از فرق سرش فرو رفت و از پائين تنش بيرون آمده و هلاكش ساخت، و در باره همين واقعه در #سوره_معارج اين دو آيه" سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ"را فرستاد.
■● #منبع| تفسیر المنار، ج۶، ص۴۶۴●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●تجمّل طلبی و تنوّع گرایی، خطری در کمین #سلوک_بانوان (قسمت اول)●■
■●این معارف بلند الهی را که خدای متعال روزی ما کرده و در دسترس ما قرار داده است، قدر بدانیم و ارزش آن را بشناسیم. با حقایق بلند معنوی دین بازی نکنیم، گاهی اوقات انسان با این حقایق بازی می کند. یادم هست بچه که بودیم، در هیئت های سینه زنی وقتی مثلاً به ماجرای مجلس یزید اشاره می کردند، می گفتند: با کلام الله بازی می کنید. اینکه انسان با کلام الله بازی کند، کار بسیار عجیبی است.
■●گاهی اوقات ما با دین خدا که کلام الله است، بازی می کنیم؛ یعنی رفتاری بازی گونه و تفنّنی داریم. در کتاب "سرّ حق" هم اگر یادتان باشد، به این نکته اشاره کرده ام. (تاکید میکنم که حتما همه ی عزیزان این کتاب را مطالعه کنند. این کتابها با عنایت خاصی نوشته شده اند، اهمیت فوقالعادهای برای نکته های مطرح شده قائل بودم که وقت گذاشتم و نوشتم). در فصل سوم کتاب سرّحق که حدود سی و چند مورد از لغزشگاه های سلوک را مطرح کردم، آخرین مورد از این لغزشگاهها را به همین نکته اختصاص دادم: تفنّنی پرداختن به #عرفان و #دین؛
■●یعنی اینکه ما زندگی عادی و روزمره ی دنیایی خود را داشته باشیم و هفته ای مثلا دو ساعت هم بیاییم بنشینیم اینجا و مثلاً، عرفان ببافیم، شعرهای عرفانی بخوانیم، عبارتهای عرفانی بگوییم؛ خیلی هم لذت ببریم و کیف کنیم؛ جلسه هم که تمام شد، برگردیم و دوباره در همان دنیاگرایی خودمان غوطهور باشیم.
■●این بازی کردن با عرفان و با دین خداست. فرد با این نحوه عملکرد، راه به جایی هم نمی برد؛ فقط وقتش را تلف می کند. این مجلس برای او تبدیل به مجلس تفریح و تفنّنی شده است که با حضور در آن، می تواند خستگیاش را درکند و دوباره برود به دنبال دنیا بدود. اینگونه پرداختن به عرفان، انسان را به هیچ جا نمی رساند.
#ادامه_دارد...
■●استاد مهدی طیب-۹۳/۰۹/۰۱●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●در روایات می بینیم که می فرمایند عاقل کسی است که کم ببیند و کم بگوید و کم بشنود و کم لمس کند و کم بچشد
یا بعضی از روایات دارند که آدم های بی عقل ، خیلی پرحرف هستند و برعکس آدم های عاقل خیلی دهان بسته اند و اگر هم دهان باز کنند یک کلمه حرف یا یک جمله یا یک سطر عبارت بیان می کنند و می بینید که دریایی از حقایق از آنها عنوان شده است.
□●این سرّش این است که ایشان قوه ی خیال را تحت نظر عقل قرار نداده است و آن نقطه ی حساسی که تمام سیر و سلوک کنندگان در آن گرفتارند همین نقطه ی راه ارتباطی این حواس با قوه ی عاقله است که در وسط این راه ارتباطی ، قوه ی خیال قرار دارد
□●ان شاءالله برنامه ی تفکر را که به عرض رسید دنبال بفرمایید و بعد به این گرفتاری می افتید و باید هم بیفتید که این یک کوره ای است و باید به این گرفتاری بیفتید و ان شاءالله در این کوره کوبیده شوید . آنقدر باید در این کوره کار کرد که آدم را له می کند تا آدم از این پل ارتباطی در برود و عیبی هم ندارد .
□●هر چه ایشان به آدم زحمت می دهد ، ولی پخته تر می شود
اینجاست که آن فرمایش بلند حضرت آقا مصداق پیدا می کند که فرمود به آنهایی که دیر دیر می دهند بهتر است تا به آنهایی که زود می دهند.
که ظاهرا می گویند جناب مرحوم آقا سید مهدی بحرالعلوم ( رحمة الله علیه ) ، بعد از سی دو سال ، نماز شکرانه خواندند که من توانستم الحمدلله از این پل عبور کنم . عیبی هم ندارد.
□●شما تعجب نکنید ! برای اینکه شما می خواهید برای ابد کار کنید . لذا سی سال در مقابل ابد چیزی نیست
لذا این زحمات طولانی هیچ اشکال ندارد ، زیرا شما می خواهید یک پل ارتباطی از حواس پنجگانه تان از باطن و ظاهر عالم بسازید
بعد هم ماشاءالله انسان برسد به جایی که از این عالم احاطه به عوالم وجودی دیگر داشته باشد و موجودات بینهایت را هم ادراک کند و خودش هم تا ابد لذت عقلی و ذاتی داشته باشد . حالا در مقابل آن چیزی که می خواهد بگیرد ، این زحمات چهار ، پنج یا ده سال ( که اینها دیگر بسته به مزاج افراد است ) بسیار ناچیز است.
#یاعلی
□●دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei