🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●جایگاه حضرت اباالفضل علیه السلام در ماجرای عاشورا هم فوق العاده است. یک شاعر عالمِ عرب به نام اُزری که شاعر اهل بیت است، قصیده ای در واقعه ی کربلا سرود.
■●به مصرعی رسید که «یَوْمٌ اَبوالْفَضْلَ اسْتَجارَ بِهِ الْهُدَی» روز عاشورا روزی بود که پرچم هدایت، امام حسین علیه السلام به اباالفضل علیه السلام پناه آوردند.
‼️ ■●عبارت عجیب است. امام معصوم به حضرت اباالفضل علیه السلام پناه بیاورند!
■●به قلم و زبانش جاری شد؛ امّا جرأت نکرد ادامه دهد. دست از گفتن ادامه ی شعر برداشت. گفت: نکند غلوّ و بی ادبی به امام حسین علیه السلام باشد.
■●خوابید؛ در خواب اباعبدالله الحسین علیه السلام را دید. حضرت به او فرمودند: اُزری خجالت نکش، نترس؛ آنچه گفتی عین حقیقت بود. براستی من روز عاشورا به اباالفضل علیه السلام پناه آوردم.
■●بعد اباعبدالله علیه السلام به او فرمودند مصرع دوم شعر را اینگونه بگو: «وَ الشَّمْسُ مِنْ کَدْرِ الْعَجاجِ لِثامُها»؛ وقتی اباعبدالله علیه السلام به برادرشان اباالفضل علیه السلام پناه آوردند که از تیرگی گرد و غبارِ صحنه ی جنایت و ظلم کربلا، گویا خورشید نقابی از غبار بر چهره کشیده بود.
■●در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ٢٣ خرداد ٩٢
#حضرت_عباس_علیه_السلام●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
●کف بر لب رود و در تکاپوست
هر آب رونده در پی اوست
●هر موج به یاد آن کف و چنگ
کوبد سر خویش را به هر سنگ
●چون مه شب چارده بر آید
دریا به گمان فراتر آید
●ای بحر بهل خیلا باطل
این ماه کجا و بوفضایل
●گیرم دو سه گام بر تو آیی
کو حدّ حریم کبریایی؟!
■●دكتر علی موسوی گرمارودی
#حضرت_عباس●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
هدایت شده از کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مراقبات شب دهم محرّم●■
🏴 ■شب دهم محرّم، شب عاشورا و شبی است که امام حسین علیهالسّلام و یارانش آن را احیاء داشته و تا صبح به قرائت قران و دعا و مناجات پرداختند. لذا احیاء این شب فضیلت فراوان دارد. در فضيلت احياء اين شب روايت كردهاند:
■مانند آن است كه عبادت كرده باشد به عبادت جميع ملائکه، و عبادت در آن، برابر هفتاد سال عبادت است، و اگر كسى را توفيق دست دهد در چنين شبى در كربلا باشد و امام حسين عليه السّلام را زيارت كند و نزد آن حضرت تا صبح بيتوته كند، خدا او را آغشته به خون امام حسين عليه السّلام در زمره شهدا با آن حضرت محشور فرمايد.
■سيّد بن طاووس در كتاب «اقبال الاعمال» براى اين شب دعاها و نمازهاى بسيار، با فضيلتهاى فراوان روايت كرده است، از جمله:
■۱- صد ركعت نماز که در هر رکعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●سوره «توحيد» سه مرتبه
■و بعد از پايان صد ركعت، هفتاد مرتبه بگويد:
■«سبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»■
■و در روايت ديگر پس از العلى العظيم استغفار هم ذكر شده است.
■۲- چهار ركعت نماز در آخر شب، كه در هر ركعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●«آية الكرسى» ده مرتبه
●سوره «توحيد» ده مرتبه
●سوره «فلق» ده مرتبه
●سوره «ناس» ده مرتبه
#و_پس_از_سلام:
●صد مرتبه سوره «توحيد» را قرائت كند.
■۳- چهار ركعت نماز، که درهر ركعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●سوره «توحيد» پنجاه مرتبه
■و اين نماز برابر است با نماز اميرالمؤمنين عليه السّلام كه فضيلت بسيار دارد. و پس از نماز، بسيار ذكر خدا كند و صلوات بسيار بر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرستد، و هر چه میتواند بر دشمنان ايشان لعن كند.
#مراقبات_ماه_محرم
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #حضرت_اباالفضل_العبّاس علیهالسّلام●■
■حضرت اباالفضل علیهالسّلام چهرهی بسیار درخشانی در جنگها بودند. در جنگ صفّین همه دیدند نوجوانی نقاب بر چهره کشیده، به میدان آمده است و «هَلْ مِنْ مُبارِزٍ؟» میطلبد. معاویه به اِبنِشَعثاء گفت: برو به جنگ او و او را بکش.
■ابنِشَعثاء در رزمندگی خیلی قهرمان بود. گفت: مرا به جنگ یک نوجوان میفرستی؟ اهل شام میگویند اِبنِشَعثاء به اندازهی هزار رزمنده قدرت دارد. دون شأن من است بروم با این نوجوان بجنگم. یکی از پسرانم را میفرستم تا او را بکشد.
■هفت پسر داشت. پسر اوّل را فرستاد؛ کشته شد. پسر دوّم؛ کشته شد. پسر سوّم؛ کشته شد. هفت پسر اِبنِشَعثاء کشته شدند. اِبنِشَعثاء به شدّت غضبناک شد. کینه به دل گرفت و گفت: میروم و این نوجوان را از پا در میآورم. به میدان آمد؛ ولی این نوجوان نقاب بر چهره با یک ضربت اِبنِشَعثاء را از وسط دو نیم کرد و سپس به لشکر امیرالمؤمنین علیهالسّلام برگشت. حتّیٰ لشکریان امیرالمؤمنین علیهالسّلام حیرت زده بودند. این نوجوان کیست که با این همه دلیری و قدرتمندی جنگید؟
■وقتی حضرت اباالفضل علیهالسّلام داخل سپاه امیرالمؤمنین علیهالسّلام آمدند و نقاب را از چهره برداشتند، سپاه دیدند نوجوان هفده سالهی امیرالمؤمنین علیهالسّلام، ابوالفضل العبّاس علیهالسّلام است.
■لذا در جریان عاشورا هم سپاه عمرسعد به شدّت نگران حضور اباالفضل العبّاس بودند و سعی کردند ایشان را از سپاه امام حسین علیهالسّلام جدا کنند.
■شمر به بهانهی اینکه با مادر حضرت اباالفضل علیهالسّلام هم قبیله است، امان نامه برای حضرت آورد تا به آن بهانه، چهار برادر را از امام حسین علیهالسّلام جدا کند و مهمتر از سه تای دیگر، خودِ حضرت اَباالفضل علیهالسّلام بودند. حضرت اباالفضل علیهالسّلام به قدری شهامت داشتند که لشکر عمر سعد میدانستند با بودن ایشان کار خیلی بر آنها دشوار است.
■واقعهی دسترسی به آب، در کربلا فوقالعاده است. لااقل چهار هزار رزمندهی مسلّح راه را برای دسترسی به شَریعهی فرات بسته بودند و اباالفضل العّباس علیهالسّلام لحظههای آخر، وقتی همه شهید شده بودند، خدمت برادر آمدند و عرضه داشتند: «يَا ابْنَ رَسولِ اللِه بِاَبِي اَنْتَ وَ امِّی» پدر و مادرم به فدایت. به سینهی من فشار میآید و تحمّل ندارد. اجازه دهید من هم به میدان بروم.
■حضرت فرمودند: اباالفضل، اجازهی میدان رفتن به تو نمیدهم؛ امّا اگر خیلی اصرار داری، برو و مقداری آب برای بچّههای خیام بیاور. این بار اباالفضل العبّاس علیهالسّلام یک تنه رفتند. یکبار با پنجاه نفر حمله کردند، چندین هزار نفر را کنار زدند و برای خیمهگاه آب آوردند؛ امّا اینبار کسی نمانده بود، فقط اباالفضل العبّاس علیهالسّلام بودند و بس. مشک را به دوش انداختند و یک تنه چند هزار نفر را پراکنده کردند. اقلاً صد نفر را به دَرَک فرستادند و به داخل شریعهی فرات رفتند. مَشک را از آب پر کردند و برگشتند. این جلوههایی از شهامت حضرت اباالفضل العبّاس علیهالسّلام است.
■در مواسات انسان چه بگوید؟! با برادر خود چه کردند! هر چه داشتند، هستی خود را در طَبَق اخلاص نهادند و در حقّ برادر ایثار کردند. همان وقت که در شریعهی فرات رفتند و مشک را از آب پر کردند، دستها را پر از آب کردند و جلو آوردند. نگاه خیرهای به آب انداختند، بعد عبارت مَقتَل این است: «فَذَكَرَ عَطَشَ الْحسَيْنِ علیهالسّلام» یاد لبهای خشکیدهی اباعبدالله الحسین علیهالسّلام افتادند و آب را روی آب ریختند.
■حضرت اباالفضل علیهالسّلام ادب فوقالعادهای نسبت به اباعبدالله علیهالسّلام داشتند. هرگز در محضر امام حسین ننشستند. حضرت را جز یا اباعبدالله و یَابن رسول الله صدا نمیزدند. فقط یکبار حضرت را برادر خواندند؛ آن هم در آخرین لحظه بود که ندا دادند: «يا اَخِی اَدْرِکْ اَخاکَ»؛ برادر! برادرت را دریاب.
■بعضی از اهل مَقاتِل نقل میکنند: علّت اینکه حضرت در لحظهی آخر به خود اجازه دادند امام حسین را برادر خطاب کنند، این بود که فاطمهی زهرا سلام الله علیها را مشاهده کردند که فرمودند: «وَلَدِی عَبّاس» پسرم عبّاس! وقتی دیدند حضرت فاطمه سلام الله علیها ایشان را فرزند خود خواندند، جرأت کردند به اباعبدالله علیهالسّلام بگویند: برادرم ...
■●«استاد مهدی طیّب»●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●پیش از ظهر عاشورا امام حسین علیه السّلام و حضرت ابوالفضل به لشگر دشمن حمله کردند و دو نفری دشمن را تا دروازهی کوفه، یعنی هجده فرسخ عقب راندند. امام حسین علیه السّلام در حال تعقیب دشمن میفرمود: أخی ابَالفَضل، حضرت ابوالفضل هم پاسخ میدادند: سَیِّدی وَ مَولایَ اَباعَبدِالله. به این ترتیب از هم خبردار میشدند. نزدیک دروازهی کوفه خداوند به قلب امام حسین علیه السّلام الهام فرمود که حسین جان، در قراری که با هم گذاشتیم، هر چه وعده داده بودم از سعادت و مقامات اخروی و شفاعت امّت جدّت و، همه را خواهم داد، اگر میخواهی شهید نشوی هم نشو. امام حسین علیه السّلام دیدند گویا خداوند میفرمایند اگر تو به قرارت پایبند نباشی، من تو نمیزنم و خُلف وعده نمیکنم. این بود که حضرت علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، دشمن هم که شنیده بود وقتی امام حسین علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، کار تمام است، روحیّهی از دسترفتهی خود را به دست آورد و جرأت یافت و حمله کرد و از آن به بعد شهادتها پیش آمد.
☑️شما هم هر وقت دیدید کاری که میکنید، استفادهتان را کم میکند، غلاف کنید.
#یاعلی
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#روز_نهم_محرّم
■تحویل نامهی ابن زیاد به عمر سعد و تصمیم او به جنگ
■ترفند شمر برای دادن امان نامه به حضرت ابوالفضل علیه السّلام
■مهلت گرفتن تا صبح فردا برای عبادت و مناجات..
■منبر شب نهم محرم: رمز ماندگاری و جاودانگی واقعه عاشورا:
١- اخلاص