■ترس یزید پس از سوگواریها و روشنگریهای اُسرای اهل بیت علیهم السّلام در شام و دستور خروج کاروان اسرا از شام در نهم ماه صفر
#مناسبات_ماه_صفر
■●ماه صفر به نهمین روز خود رسید. در تاریخ صدر اسلام، سه حادثهی مهم در روز نهم صفر رخ داده است.
■● ۱- حادثهی نخست در سال ۳۷ هجریقمری، در دوران حکومت امیرالمؤمنین عليه السلام است.
■●عمّاریاسر; یار وفادار و والامقام امیرالمؤمنین عليه السلام، همان که پیغمبراکرم صلي الله عليه و اله او را شاخصی برای تشخیص حقّ از باطل قرار داده بودند، در آن روز، در جنگ صفّین به شهادت رسید.
■●این پیرمرد عارف والامقام که فدایی امیرالمؤمنین عليه السلام بود، با آن همه رفعت مقام، با زبان روزه و تشنهکام، تا آخرین لحظه جنگید و زخمهای فراوانی برداشت. هنگامی که برای فرونشاندن عطش برای ادامهی مبارزه و کارزار به جمع یاران حضرت مراجعه کرد و بهجای آب، پیالهای شیر به او دادند که بنوشد، به یاد سخن پیامبراکرم صلي الله عليه و اله افتاد؛ که به او فرموده بودند: آخرین بهرهی تو از این عالم، پیالهای شیر است. #عمّاریاسر یقین کرد که شهادتش فرا رسیده است. شیر را نوشید؛ به میدان رفت و در جریان کارزار به شهادت رسید. رضوان و رحمت خدا بر این یار وفادار پیامبراکرم صلی الله عليه و اله و امیرالمؤمنین عليه السلام
باد.
■●بزرگواری که پدر و مادر او نیز هر دو شهیدند. دو شهید نخستین اسلام، یاسر و سمیّه بودند؛ که از آنها عمّار متولّد شد.
■●او در روزهای نخستین ایمان آوردن به پیامبر صلوات الله عليه و اله در کنار پدر و مادرش، شکنجهها را متحمّل شد؛ منتهی شهادت نصیب پدر و مادر او شد و او باقی ماند تا به اسلام خدمت کند و در رکاب امیرالمؤمنین عليه السلام هم فداکاری نماید.
■●استادمهدی طيب٢١ آذر ١٣٩٢، ٩صفر ١٤٣٥ -●■
#عمار_ياسر
#جنگ_صفين
#نهم_صفر
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●ماه صفر به نهمین روز خود رسید. در تاریخ صدر اسلام، سه حادثهی مهم در روز نهم صفر رخ داده است. ■
■●۲-جنگ نهروان (۹صفر)
یک سال بعد از این واقعه، در سال ۳۸ هجریقمری، در همان دوران خلافت امیرالمؤمنین عليه السلام ، ماجرای #جنگ_نهروان پیش آمد. جنگی که نطفهی آن در #جنگ_صفّین بسته شد.
■●بعد از اینکه سپاهیان #معاویه، قرآنها را بر سر نیزه کردند، گروهی خشکهمقدّس، ولی محروم از فهم، بصیرت و درک، فریب ظاهر را خوردند؛ از امیرالمؤمنین عليه السلام صف جدا کردند و ایشان را مجبور کردند #مالک_اشتر را که تا یک قدمی خیمهی معاویه پیش رفته بود و شاید دقایقی تا پیروزی قطعی امیرالمؤمنین عليه السلام فاصله نبود، برگردانند و بعد هم حضرت را وادار کردند تن به حکمیت بدهند؛ آن هم نه با حَکَمی که خود امیرالمؤمنین عليه السلام موردنظرشان بود؛ یعنی مالکاشتر وقتی #خوارج او را نپذیرفتند، امیرالمؤمنین عليه السلام فرمودند: ابنعباس؛ ولی خوارج او را هم نپذیرفتند و پیر خرفت سادهلوح و دور از بصیرتی به نام ابوموسیاشعری را به امیرالمؤمنین عليه السلام تحمیل کردند تا در ماجرای حَکَمیت، از جانب امیرالمؤمنین عليه السلام در برابر عمروعاص خدعه ورز نقش حکم را ایفا کند.
■●بعد هم ماجرای عزل امیرالمؤمنین عليه السلام توسّط ابوموسیاشعری و عزل و همزمان نصب معاویه توسّط عمروعاص در داستان حکمیت که پیش آمد؛ خوارج گفتند: هم ما خطا کردیم؛ هم علی عليه السلام خطا کرد! ما توبه میکنیم؛ علی عليه السلام هم باید توبه کند! و اگر توبه نکند، با او میجنگیم؛ و بالاخره ماجرای جنگ نهروان پیش آمد.
■●خوارج بهقدری فتنهگری کردند که امیرالمؤمنین عليه السلام علیرغم همهی حلم و صبری که در برابر آنها ورزیدند، از این جریان بی شعور، جامدالفکر، مقدّسمآب و بسیار خشن، برای اسلام احساس خطر کردند.
■●جریانهای تکفیری امروز، گروههای به ظاهر مقدّس، ولی فاقد فهم، شعور و بصیرت و متکّی به خشونت، قتل و غارت به خوبی این جریان را نشان میدهند. اینها نمونههایی از جریان خوارج هستند.
■●امیرالمؤمنین عليه السلام احساس خطر کردند و ماجرای #جنگ_نهروان پیش آمد که در چون امروزی این جنگ آغاز شد و سرانجام به پیروزی قاطع امیرالمؤمنین عليه السلام ختم شد. امّا از دل اندک تعداد باقیمانده از سپاه خوارج که کمتر از شمار انگشتان دو دست بودند، فتنهی به شهادت رساندن امیرالمؤمنین عليه السلام شکل گرفت و نهایتاً امیرالمؤمنین عليه السلام در محراب عبادت با ضربت شمشیر زهرآلود عبدالرّحمنبنملجممرادی، که یکی از همین طایفهی #خوارج نهروان بود، مضروب شدند و پس از حدود چهلوهشت ساعت به شهادت رسیدند.
■●امروز به این لحاظ هم روز مهمّی است و میتوان درسهای بزرگی از ماجرای #جنگ_نهروان آموخت؛ همانطور که از ماجرای #جنگ_صفين درسهای زیادی می توان آموخت.
■●جلسهی ٢١ آذر ١٣٩٢_٩ صفر ١٤٣٥ - استاد مهدی طيب●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●۲-جنگ نهروان (۹صفر) یک سال بعد از این واقعه، در سال ۳۸ هجریقمری، در همان دوران خلافت امیرالمؤمن
■●۳-حرکت قافلهی اسرا از شام به سمت مدینه
■●حادثهی دیگر در روز #نهم_صفر، در سال ٦١ هجریقمری واقع شده است.
در این روز قافلهی اسرا از شام به سمت مدینه، حرکت داده شدند. اشاره کردهایم که قافلهی اسرا در مدّت کوتاه بین اوّل صفر تا نهم صفر، که هشت، نه روز بیشتر نبود، در شهر #شام که بویی از اسلام واقعی نبرده بود و اسلامشان اسلام اموی بود، چنان بذر آگاهی و بیداری پراکندند، که حکومت یزید از شورش مردم شام کاملاً احساس خطر کرد و برای اینکه خود را از این خطر مصون بدارد؛ در صدد برآمد قافلهی اسرا را از سر خود باز کند. لذا بنابه نقل اغلب تواریخ، روز نهم ماه صفر، آن قافله از شام حرکت داده شد.
■●این سه حادثه از وقایع صدر اسلام، که تاریخ در روز نهم صفر، یعنی همچون امروزی، ثبت کرده است.
■●مطالب جلسهی ۲۱ آذر ۱۳۹۲،- استاد مهدی طيب●■
#سيره_و_تاريخ
#نهم_صفر
#شام
■●حاج محمد اسماعیل دولابی●■
■سلمان پشت سر حضرت علی علیه السّلام که راه میرفت، جای پای جداگانهای از او بر جا نمیماند، چون پا جای پای مولا میگذاشت.
■دوست اهل بیت علیهم السّلام از خود تشخیص و نظریه و سلیقهی علیحدّه ندارد.
#مصباح_الهدی
آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم
بخش سوم1⃣
● مراد از كرسى
و در كافى از زراره روايت آورده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) از قول خداى عزوجل پرسيدم ، كه مى فرمايد: ((وسع كرسيه السموات و الارض )) آيا آسمانها و زمين گنجايش كرسى را و يا كرسى گنجايش آسمانها و زمين را دارد؟ فرمود: هر چه تو تصور كنى در كرسى هست ، و كرسى گنجايش آن را دارد.
مولف : اين معنا در تعدادى از روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليه السلام ) آمده كه همه نزديك به معناى سؤال و جواب در روايت بالا است ، و اين سؤال و جواب ظاهرا غريب است ، براى اينكه وقتى اين سؤال جا دارد كه كلمه ((كرسى )) به دو جور قرائت شده باشد، يكى به صداى بالا، كه در آن صورت معناى جمله چنين مى شود: ((آسمانها و زمين كرسى خدا را در خود جاى داده اند))، و يكى به صداى پيش كه در آن صورت معناى جمله چنين مى شود: ((كرسى خدا آسمانها و زمين را در خود مى گنجاند))، و آن وقت زراره بپرسد كدامش درست است ؟ ولى در ميان قرائت كنندگان قرآن كسى جمله را به صورت اول قرائت نكرده بود، تا جائى براى اين سؤال باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 517
پس ، از ظاهر قضيه چنين به نظر مى رسد كه سؤال نامبرده ناشى از يك توهم عاميانه است كه از كلمه كرسى ، تختى در نظرشان مى آيد كه در بالاى آسمانها و يا آسمان هفتم و در حقيقت ما فوق عالم اجسام كار گذاشته شده ، و احكام عالم جسمانى از آنجا صادر مى شود و قهرا از اين نقطه نظر، آسمانها و زمين ، كرسى را در خود جاى داده اند، نه كرسى آنها را، آن وقت معناى سؤال اين مى شود كه يا بن رسول الله ، مناسب آن است كه آيه شريفه رابه صورت ((وسع كرسيه )) به صداى بالا بخوانيم ، چرا به صداى ضمه قرائت شده ؟، مگر كرسى ، آسمانها و زمين را در خود جاى نمى دهد همچنان كه نظير اين سؤال درباره عرش شده ، امام هم جواب داده ، وسعت در اينجا از سنخ وسعت و جا گرفتن جسمى در جسم ديگر نيست .
در معانى الاخبار از حفص بن غياث روايت آورده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) از قول خداى عزوجل پرسيدم كه مى فرمايد: ((وسع كرسيه السموات و الارض )) فرمود: منظور از كرسى ، علم خداست .
و نيز در همان كتاب است كه آن جناب در ذيل جمله : ((وسع كرسيه السموات و الارض )) فرمود: آسمانها و زمين و آنچه بين اين دو است همه در كرسى است و اما عرش خدا علمى است كه احدى نمى تواند اندازه اش را تقدير كند.
مولف : از اين دو روايت بر مى آيد كه كرسى ، مرتبه اى از مراتب علم خداى تعالى است همچنانكه قبلا هم از روايات ديگر چنين استفاده شد و در معناى دو روايت نامبرده ، رواياتى ديگر نيز هست.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●برتر از ملائکه و پستتر از درندگان و چهارپایان
بهمناسبت شهادت صحابی بزرگوار، عماربنیاسر رحمةاللهعلیه●■
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره
■●انسان چگونه استعداد دارد که به سمت بالا یا پایین سیر کند. انبیا و اوصیا علیهمالسلام هم افرادی مثل سلمان و مقداد و ابیذر و عمار و... هم معاویه و عمروعاص، عتبه ـ برادر معاویه ـ، خالدبنولید و مروان را که از بهایم(درندگان و چهارپایان) هم بدتر بودند، بهجا گذاشتند. و اینها همگی همدرس یکدیگر و در مدرسهی کبرای مکتب اسلام درس خواندند و استاد همه حضرت رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلم بود، ولی مقام دستهی اول بهطور یقین از ملائکه بالاتر است، و طایفهی دوم از تمام بهایم بدترند.
■●در محضر بهجت، ج٢، ص٢٣١●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری
مسألۀ #افتقار به دين است، نه انتظار از دين●■
■●يكى از آقايان صحبتى داشت كه ما چه انتظارى از دين داريم؟ من گفتم: واقعيت قضيه اين است كه اين برخورد، يك برخورد معكوس است؛ يعنى در تاريخ نيامدهاند از ما بپرسند كه شما چه انتظارى داريد. رسول حتى با كسانى كه هيچ انتظارى نداشتند، از رسول هيچ توقعى نداشتند، حتى دست در گوششان مىكردند، پشت به او مىكردند، فرياد مىزدند، با اينها كار كرده است.
■●رسول آمده تا به آدمى بفهماند كه بايد چه چيزى را بخواهد، نيامده مطابق انتظار او عمل كند.
■●انتظار ما از دين به اين معناست كه ما آغازگريم؛ در حالى كه دين با رسول آغاز مىشود. رسول از من سراغ مىگيرد « أين تذهبون »؛ كجا مىرويد؟ « أنّى تؤفكون »؛ به چه چيزى روى آوردهايد؟ « أتتركون فيما هيهنا آمنين »؛ به امن، به رفاه، به رهايى، به اينها قانع شدهايد؟
■●يعنى نوع نگاه رسول مسأله را عوض مىكند. و اينجاست كه مسأله، مسألۀ #افتقار_به_دين است، نه انتظار از دين؛ #احتياج_به_مصلح است، نه انتظار از مصلح. و در اين، فرق بسيارى هست.
■●تو می آيی (ويرايش جديد)، صفحه ۵۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
■●آری نفس ناطقه ی انسانی با دو نور علم و عمل صالح با طراوت می ماند
وگرنه به سوی دارالبوار می رود که سرزمين نفس بائر مي گردد.
■●و هرگز از تنور سرد شعله بر نخيزد لذا آنان که شکم دائر دارند را چون دلی باير است پيرند و طراوت انسانی ندارند که:
«الهی! آزمودم تا شکم دائر است دل باير است.»
■●خلاصه آن که هر چه در مسير استکمال نفس ناطقه به مراتب عاليه ی کمالات انسانی ارتقا يابی به همان اندازه جوانی هر چند به حسب ظاهر و عرف مردم، پير باشی.
■●پیر و جوان، ص ۲۰
استاد صمدی آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●یادداشت های فلسفی و عرفانی●■
#نماز_هرمس
■●سهروردی نسبت نیایش را با مطلوب، برای سالک همانند نسبت مقدمات برهان با نتیجه آن به شمار آورده است.
■●نصیحت های سهروردی از بخش های خواندنی است. درباره وی در جایی از کتاب «التلویحات» به نوعی نیایش اشاره کرده و درباره نماز هرمس سخن گفته است.
■●نماز شگفت انگیز هرمس را به این ترتیب نقل کرده است که او در شبی از شب ها نزد خورشید در معبد نور به نماز ایستاد، هنگام سپیده دم بامدادی، زمینی تیره و منخسف را مشاهده کرد که با قریه های پیرامونش مورد خشم خداوند قرار گرفته و به انحطاط سقوط کرده است.
■●در این هنگام بانگ برآورد و ندا کرد: ای پدر! مرا از همسایگی با همسایگان نامناسب نجات بخش! ناگهان ندایی به این مضمون به گوشش رسید: به رشته محکم شعاع بیاویز و به سریر اعلی بالا برو، پس هرمس به سریر اعلی رسید و در آن هنگام زمین و آسمان ها زیر پای او بودند. عین عبارت سهروردی در این باب چنین است:
■●«قام هرمس یصلی لیله عند شمس فی هیکل النور، فلما انشق عمود الصبح فرأی ارضا تخسف بقری غضب الله علیها هویأّ فقال : یا أبی نجّنی عن ساحه جیران سوء فنودی أن اعتصم بحبل الشعاع و اطلع الی شرفات الکرسی فطلع ماذا تحت قدمه ارض و سموات…»(۱)
#یاعلی
#دکتر_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
من کی ام انگشتر زیبای عصمت را نگینم
آفتابی بر فراز دوش ختم المرسلینم
گوهر نابی به دست رحمةٌ للعالمینم
ریسمان محکمی در پنجه ی حبل المتینم
بازوی مشکل گشای فاطمه در آستینم
آسمان عصمتی در حلقه ی چشم زمینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
از ولادت جای در آغوش پیغمبر گرفتم
تا گشودم دیده ی خود را دل از حیدر گرفتم
نقش گل پیوسته از گل بوسه ی مادر گرفتم
روح ثارالله را با یک نگه در بر گرفتم
آنچه را می خواستم از دامن کوثر گرفتم
مصطفی می خواند بر گوش آیه ی فتح المبینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
ماه و خورشید ولایت را به دامن کوکبم من
با اسارت مظهر آزادگی در مکتبم من
زیور دامان عصمت زینت امّ و ابم من
آفتاب دامن زهرا در آغوش شبم من
مثل مادر تا سحر در ذکر یارب یاربم من
روح می گیرد دعا از نغمه های دلنشینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
در سنین کودکی داغ رسول الله دیدم
بعد چندی ناله ی مادر زپشت در شنیدم
او به دنبال علی من نیز دنبالش دویدم
ناله از دل، پنجه بر رخ، در غم بابا کشیدم
جامه ی جان در عزای مجتبی از هم دریدم
داغ روی داغ بنشستی به قلب نازنینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
صبر کردم تا شبی تاریک و آرام از مدینه
بار بستم از برای کربلا با سوز سینه
آفتاب و ماه من با اختران بی قرینه
امّ کلثوم و رباب و فاطمه، نجمه، سکینه
بدرقه امّ البنین کردند و لیلای حزینه
اشکشان می بود جاری در یسار و یمین ام
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
نیم روزی داغ روی داغ دیدم صبر کردم
بین دشمن از حسینم دل بریدم صبر کردم
از هزاران زخم او گل بوسه چیدم صبر کردم
جسم پاره پاره را در برکشیدم صبر کردم
کوه غم بردم، هلال آسا خمیدم، صبر کردم
صبر هم بی تاب شد از صبر ایّوب آفرینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
از امیرالمؤمنین در کوفه استمداد کردم
لب گشودم مثل زهرا و خدا را یاد کردم
کوفه را از خطبه ی گرمم حسین آباد کردم
خود اسیری رفتم و اسلام را آزاد کردم
در هزاران موج غم قلب علی را شاد کردم
احمد و زهرا و حیدر هر سه گفتند آفرینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
خواب دشمن را به مرگ و ذلّتش تعبیر کردم
با زبان حیدری کار دو صد شمشیر کردم
دختر شیرم که در آن بیشه کار شیر کردم
رأس ثارالله را وادار بر تکبیر کردم
او فراز نیزه قرآن خواند و من تفسیر کردم
گاه با نطق و بیانم گاه با خون جبینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
بر تن بیدادگرها شعله می زد آه سردم
کربلا و شام و کوفه گشت میدان نبردم
غیر زیبایی ندیدم با همه اندوه و دردم
روح پیروزی گرفت از هر دمم اسلام هر دم
گر چه پای طشت زر از غم گریبان پاره کردم
سوخت تار و پود خصم از خطبه های آتشینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
بود جاری بر حسین از دیده ی گریان گلابم
ریخت خاکستر عدو بر فرق در شام خرابم
داغ هجده دسته گل می کرد همچون شمع آبم
دختر قرآنم و بردند در بزم شرابم
صوت قرآن، چوب دشمن، کرد یک لحظه کبابم
بود در آن دم نگه بر اشگ زین العابدینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
گر چه جسمم شد چهل منزل کبود از تازیانه
ماند بر اندام مجروحم زکعب نی نشانه
داغ روی داغ دیدم خون زچشمم شد روانه
دفن کردم در دل ویرانه جسم نازدانه
قاتلم داغ حسینم شد، نه بیداد زمانه
قسمتم این شد که رأسش را به نوک نی به بینم
#من_گرامی_دختر_مولا_امیرالمؤمنینم
غلامرضا سازگار
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم بخش سوم1⃣ ● مراد از كرسى و در كافى از زراره روايت آورده كه گفت : من
آیه 255 سوره بقره قسمت چهارم
بخش سوم2⃣
●مراد از کرسی
و همچنين از اين دو روايت و رواياتى كه مى آيد استفاده مى شود كه در عالم وجود مرتبه اى از علم وجود دارد كه غير محدود است ، و به عبارت ديگر در مافوق اين عالم كه ما جزئى از آن هستيم عالمى ديگر است كه موجوداتش امورى غير محدودند، يعنى وجودشان حدود جسمانى اين عالم را ندارد، و آن تعينات كه براى هستى ما هست براى آنها نيست ، و اين موجودات در عين اينكه نامحدودند، براى خداى سبحان معلوم هستند، يعنى وجودشان عين علم است ،
همچنان كه موجودات محدودى كه در عالم وجودند در مرتبه وجودشان ، براى خداى سبحان معلوم هستند، يعنى وجودشان همان علم خدا است به آنها، و حضورشان است نزد خدا و اميد است كه ما موفق شويم اين علم را كه علم فعلى مى نامند بيان كنيم ، و ان شاء الله در جاى مناسبى بيان خواهيم كرد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 518
و اين علم نامحدود كه ذكر كرديم همان مطلبى است كه در روايت به اين عبارت آمده بود: (عرش همان علمى است كه احدى نمى تواند اندازه گيرى و تقديرش كند) و پر واضح است كه اين نه به آن جهت است كه مقدار معلومات اين علم نامحدود است ، براى اينكه وجود عدد نامحدود، امرى است محال و هر عددى در داخل عالم وجود بالاخره متناهى خواهد بود، چون اين عدد هر چه باشد در مقابل عددى كه برابر آن فرض شود و يك عدد بيشتر باشد به يك عدد كمتر است و اگر متناهى نبودن علم ، يعنى اگر عرش خدا به خاطر نامتناهى بودن عدد معلومات آن باشد، بايد كرسى ، قسمتى از عرش باشد، چون كرسى هم عبارت بود از علم ، هر چند علمى محدود.
پس نامتناهى بودن علم تنها از جهت كمال وجودى آن است و حدود و قيود وجودى كه در اين عالم يعنى در عالم ماده باعث افزايش موجودات و تمايز و امتياز هر يك از ديگرى شده و از اين تمايزات انواع و اصناف و افراد زائيده شده ، و افراد هم داراى حالاتى و اضافاتى شده اند، نمى تواند آن كمال نامتناهى را اندازه گيرى و تحديد كند، همچنان كه آيه زير هم بر اين معنا دلالت دارد: ((وان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم ))، و همانطور كه وعده داديم ان شاء الله به زودى دنباله اين بحث خواهد آمد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●بعد از #قرآن، #نهجالبلاغه
گزیدهای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره●■
■روزی همراه یکی از اساتید دانشگاه تهران خدمت آقا رسیدم. آن استاد پرسید: «شما بعد از قرآن چه توصیهای میفرمایید؟». حضرت آیتالله بهجت قدسسره فرمود: «نهجالبلاغه».
آن استاد پرسید: «کدام قسمت نهجالبلاغه را؟».
■آیتالله بهجت قدسسره فرمود: «همه را. همه نهجالبلاغه را».
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●یادداشت های فلسفی و عرفانی●■ #نماز_هرمس ■●سهروردی نسبت نیایش را با مطلوب، برای سالک همانند نسبت
■●یادداشت های فلسفی و عرفانی●■
#نماز_هرمس
■●این نماز که به زبان رمز بیان شده، نمایشگر عروج انسان به عالم قدس است. هرمس، در اینجا اشاره است به نفس ناطقه انسان،
●«نماز» نیز نشان دهنده توجه تام به آن عالم است.
●«شب نزد خورشید» اشاره است به حضور مقصود نفسی پس از ریاضت و سلوک.
●«سپیده دم بامدادی» اشاره است به این که نفس پس از اتصال به انوار الهی از افق بدن طالع می گردد.
●«زمین تیره و منخسف با قریه های پیرامونش» اشاره است به بدن و نیروهای آن
●«پدر» نیز اشاره است به انوار عقلی. ●«رشته شعاع» اشاره است به حکمت نظری و حکمت عملی که از طریق آنها اتصال به عوالم عقلی امکان پذیر می گردد.
■●در ادامه بخوانید: همایش بزرگداشت●■
#روز_شیخ_اشراق
■●از آنچه سهروردی در باب دعا و نیایش بیان داشت می توان به حدس دریافت که مقصود وی از دعا، آن گونه دعایی نیست که تنها در زبان قال محدود شده است، زیرا نسبت زبان قال با آنچه مطلوب است، هرگز مانند نسبت مقدمات برهان با نتیجه آن نمی باشد. به این ترتیب مقصود سهروردی از نیایش در این باب، نیایشی است که در آن، زبان قال با زبان حال و استعداد متحد بوده باشد. به همین جهت است که وی پس از توصیه در مورد دعا، درباره رعایت یک سلسله از قوانین اخلاقی نیز به تاکید سخن می گوید. صبر، توکل، شکر و راضی بودن به قضاء الهی از جمله این امور به شمار می آید.(۲)
#دکتر_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
■وظیفه ی پدر و مادر چه قدر سنگین است که اگر این جا خراب شود به خدا قسم در آینده مشکل پیش می آید.....
●تمام غذاهای شان،
●خواب شان،
●حالت شان،
●نگاه شان،
●شنیدنشان،
●بی طهارتی شان،
●همه و همه دارد آن خمیر مایه ی ذاتی بچه را می سازد.
■●كتاب پير و جوان صفحه ٣٢
استاد صمدی آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#چرا_امامت_انتخابی_نیست؟
■●علّامه آیةالله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس الله سرّه●■
■امامت قوّۀ الهیّه ای است در نفس امام که با آن بر ملکوت و نفوس اشیاء اطّلاع و سیطره پیدا می کند. و این قوّه در هر که باشد امام است و در هر که نباشد امام نیست. دست انتخاب را در آن بهره ای نیست.
■●«امام شناسی» ج ۱ ص ۲۳۹ با اندکی تلخیص●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●یک نوبت که همراه با رفقا به نجف مشرّف بودیم، من برای زیارت به حرم مطهّر امیرالمؤمنین علیه السّلام مشرّف شدم که یکباره دیدم حرم خلوت شد. گویا در داخل ضریح بودم و حوض بزرگی که آب بسیار زلالی در آن بود، در وسط قرار داشت و جامهای بلوری سبزرنگ زیادی روی لبهی حوض، دور تا دور چیده شده بود. حضرت امیر علیه السّلام هم روی تختی که ارتفاعش نیم متر بلندتر از حوض بود، نشسته بودند. من هم کنار دست حضرت نشسته بودم و تماشا میکردم.
■●تعدادی ملائکه هم که لباسهای کمرچین بلند بر تن داشتند و هم بال داشتند و هم دست، کنار حوض، گوش به فرمان حضرت علیه السّلام ایستاده بودند. از بیرون ضریح هم صدای برخی زوّار میآمد که التماسآمیز میگفتند. یا علی، یا علی. گاهی اوقات حضرت با چوب کوتاهی که در دست داشتند، اشاره میکردند و آن ملائکه یک جام از آن حوض پر میکردند و به اطراف حرم، روی سر زوّار میریختند. بلافاصله صدای صلوات از همه بر میخاست.
■●گاهی اوقات به اشارهی حضرت یک جام پر میکردند و بر سر یک نفر میریختند که اینجا صدای صلوات یک نفر از بیرون ضریح بلند میشد. در همین اثناء دیدم شخصی گویا از بیرون ضریح به هوا پرید. ملائکه به دستور حضرت او را گرفتند و از بالا به داخل ضریح آوردند و کنار حوض خواباندند و پیاپی جامها را از آن حوض پر میکردند و به دهانش میریختند، ولی هر چه از آن جامها به او میدادند، دست بر نمیداشت و دائم میگفت: یا علی، یا علی. آنقدر از آن جامها به دهانش ریختند تا اینکه مثل خیک پر از آب شد. آنوقت ملائکه او را بلند کردند و به طرف آسمان پرتاب کردند.
#یاعلی
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei