eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■● ●■ ■●درحقیقت نطفه ی انسان عصاره ی نظام هستی است و چه شیرین که نطفه با نقطه هم وزن است و ارتباطی نیز بین این دو حقیقت است یعنی همچنان که نقطه عین وحدت است و هیچ جهت تکثّر در آن نیست نطفه ی انسانی نیز تنها عصاره نظام هستی است که اگر عالم را مشک زنی کنند و از همه ی کمالات آن قطره ای بسازند آن قطره نطفه انسان خواهد بود. ■●سبحان الله که هم اعلی المراتب آغازین سیر نزولی را نطفه ی تحت باء (بسم الله الرحمن الرحیم) تشکیل می دهد و هم انزال مراتب سیر نزولی را نقطه ی نطفه ی انسان می سازد و جایگاه زن در نظام هستی این است که تمامی موجودات نظام هستی برای رسیدن به غایة الغایاتِ سیر نزولیِ وجود، می بایست در قطره ای جمع شده و از این طریق، سیر صعودی خود را آغاز نمایند و جایگاه استقرار این قطره، رحم نازنین مادر است و زن حامل این عنوان مقدس می باشد. ■●به تعبیری می توان گفت مرد آخرین نقطه تنزّل نظام هستی است و زن اولین نقطه ترفع و صعود مجموعه ی نظام هستی است. گویا که تمامی عوالم امکانی خطاب به زن می گویند: ما سراسر نظام عالم خلاصه شده ایم و به صورت نطفه ای در آمده ایم و در رحم تو جای گرفته ایم تا بالا رویم. ■●تو امانت دارِ کل عوالم وجودی هستی و مواظب باش که ما را ضایع نکنی و برای همین مقصود اعظم است که شریعت مقدسه به دختر و پسر تأکید بسیاری برای انتخاب صحیح همسر و بعد از آن تأکید بسیاری برای انجام صحیح مجامعت در زمان و مکانی خاص نموده و بعد از قرار گرفتن نطفه در رحم مادر نیز سفارشات زیادی به زن برای گذراندن مناسب ایام حمل و بارداری دارد.. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●خدا که اسم و رسم ندارد. اسم خدا همان محمّد و آل محمّدند. رزّاق، غفّار، ستاّر و همان محمّد و آل محمّدند. گرچه در مورد خدا داریم: لَهُ الاَسماءُ الحُسنى وَ الاَمثالُ العُلیا: برای خداوند نامهای نیکو و مَثَلهای برتر است، ولی خود اهل بیت علیهم السّلام فرمودند: نَحنُ الاَسمَاءُ الحُسنى وَ الاَمثالُ العُلیا: نامهای نیکو و مثل‌های برتر ماییم. ■●محمّد و علی و حسن و حسین علیهم السّلام و ... اسماء آدم است. آدم را محمّد و آل محمّد علیهم السّلام آفریدند و اسمائشان را هم به او دادند. اسمائشان را دادند نه خودشان را؛ لذا فرمودند: نَحنُ صَنائِعُ رَبِّنَا وَ الخَلقُ مِن بَعدُ صَنَائِعُنَا: ما مصنوع پروردگارمان هستیم و خلایق مصنوع ما هستند. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)●■ بخش اول ■●پیامبر اکرم (صلی الله عل
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) _ بخش دوم●■ ■●سال های عمر پیامبر در کنار و فاطمه، بنت اسد طی می شد تا حضرت به سنین جوانی رسیدند. در این فاصله ی زمانی، حادثه های بسیاری رخ داد: ■●یکی از این حوادث، پیوستن ایشان به حلف الفضول، یعنی پیمان جوانمردان بود؛ پیمانی که جوانمردان برای دفاع از افراد ضعیف، ناتوان و غریب بسته بودند. پیوستن رسولالله به این پیمان، خود نشان دهنده ی روحیه ی آن حضرت بود؛ در روزگاری که دفاع از مظلوم اصل نبود؛ مظلوم کشی، لگدکوب کردن افراد ناتوان، ضعیف کشی و غریب کشی هنر بود. ■●در همین دوران، پیامبر به پیشنهاد عموی بزرگوارشان، کارگزاری کاروانی تجاری که متعلق به خدیجه سلام الله علیها بود را پذیرفت. بانوی متموّلی بود و ثروت فراوانی داشت و در جامعه ی آن روز بسیار متشخص و والا مقام بود. این سفر به گونه ای طی شد که پیامبر به شدت مورد توجه قرار گرفتند، به خاطر صداقت، امانت داری، پاکدامنی و سجایای بلند روحی که داشتند. لذا بعدها بر اثر همین تصویری که از شخصیت پیامبر در ذهن و دل خدیجه جا گرفت، خدیجه که 15 سال از پیامبر اکرم مسنتر بود، پیشنهاد کرد که به ازدواج حضرت در آید. ■●ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در اوج جوانی (در ۲۵ سالگی) و در اوج زیبایی و تشخص خانوادگی با خانمی که پانزده سال از ایشان بزرگ تر بود، خوب نشان می دهد که هدف ایشان از این ازدواج و ازدواج هایی که بعد از خدیجه سلام الله علیها داشتند لذت جویی نبود! ■●مقارن همین ایام، خشکسالی عجیبی مکه را دربر گرفت. که بزرگ قریش بود، بسیار عائله مند بود و آن شرایط سخت اقتصادی، بار ادارۀ خانواده را بر او بسیار دشوار می کرد. لذا عباس، برادر ابوطالب و پیغمبر اکرم برای اینکه به نحو محترمانه ای به کمک کنند، پیشنهاد کردند که دو تن از فرزندانش را نزد خود نگاه دارند. در همین ماجرا است که علیه السلام که آن زمان هشت تا ده سال بیشتر سن نداشتند، نزد می آیند و مثل پسری برای پیامبر اکرم و خدیجه سلام الله علیها با آنها زندگی می کنند و در دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم رشد می کنند. در این هنگام پیامبر حدودا ٣٧ یا ٣٨ ساله هستند. ... ■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٧ ديماه ٨٩●■
■●مقالات دکتر دینانی کلیات زندگی ●■ ■ابوبکر محمد بن عبد الملک بن محمد بن طفیل قیسی (معروف به ابن طفیل) در اوائل قرن ششم هجری در وادی آش نزدیک غرناطه به دنیا آمد و بیشتر ایام زندگی خود را به تدریس و طبابت سپری کرد در اوائل سال ۵۴۹ هـ. (۱۱۵۴ م)به دستگاه حکومت موحدان در افریقا راه یافت و نزد ابوسعید بن عبدالمومن مقام و منزلتی والا به دست آورد. هنگامی که ابویعقوب یوسف به تخت حکومت نشست ابن طفیل پزشک مخصوص وی شد و از کار طبابت برای عموم دست برداشت. در سال ۵۸۰ هـ.(۱۱۸۴ م) ابویعقوب یوسف در جنگ کشته شد و فرزندش ابویوسف یعقوب منصور بجای وی حکومت را به دست گرفت. درپی این حادثه به هیچ وجه از مقام و منزلت ابن طفیل کاسته نشد و در دربار ابویوسف نیز همچنان از احترام خاص برخوردار بود ولی این ایام زودگذر بود و ابن طفیل بیش از یک سال زنده نماند و بسال ۵۸۱ هـ.ق./۱۱۸۵ م. در مراکش درگذشت.(عمر فروخ، تاریخ الفکر العربی/۶۲۳) ■●بیشتر کسانی که درباره اسم و نسب ابن طفیل به تحقیق و بررسی پرداخته اند عنوان قیسی را در پایان اسم وی آورده اند زیرا این اشخاص بر این عقیده اند که ابن طفیل به قبیله عربی قیس منسوب است و در اصل، نژاد و تبار عربی دارد. دکتر عمر فروخ محقق معاصر از جمله کسانی است که در این مسأله تردید کرده و عربی تبار بودن ابن طفیل را محل شک دانسته است. حسن محمود عباس در کتاب خود تحت عنوان حی ابن یقطان و روبینسون کروزو این مسأله را مطرح ساخته و قول عمر فروخ را در این باب نقل کرده است(حسن محمود عباس،۱۸). البته خود دکتر عمر فروخ در کتاب «تاریخ الفکر العربی الی ایام ابن خلدون»(۱)
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مقالات دکتر دینانی کلیات زندگی #ابن_طفیل●■ ■ابوبکر محمد بن عبد الملک بن محمد بن طفیل قیسی (معروف
■●مقالات دکتر دینانی کلیات زندگی ●■ ■●استادان و شاگردان ابن طفیل●■ درباره استادان ابن طفیل اطلاع دقیق و استواری در دست نیست. این مسأله نیز روشن نیست که وی علم و فلسفه را در کجا و در چه مدت آموخته است آنچه معلوم و مسلم است این است که در زمان ابن طفیل قرطبه و اشبیلیه از مراکز مهم علم و فلسفه بشمار می آمده است. عبد الواحد مراکشی در کتاب «المعجب فی تلخیص اخبار المغرب» که یکی از مهمترین منابع تحقیق در این باب است با صراحت ابوبکر بن صائغ ،معروف به ابن باجه را از جمله استادان ابن طفیل بشمار آورده است. عین عبارت وی در این باب چنین است:«…ابوبکر محمد ابزن طفیل احد فلاسفه المسلمین کان متحققا بجمیع اجزا الفلسفه قرأ علی جماعه من المتحققین بعلم الفلسفه ممنهم ابوبکر ابن الصائغ المعروف عندنا بابن باجه…» (عبد الواحد مراکشی، ۲۴۰) همان سان که در این عبارت مشاهده می شود عبدالواحد مراکشی با صراحت تمام ابن باجه را در زمره استادان ابن طفیل دانسته و از ذکر نام اشخاص دیگر خودداری کرده است. اما آنچه خود ابن طفیل در رساله حی ابن یقطان ابراز داشته با سخن عبدالواحد مراکشی هم آهنگ و سازگار نیست، زیرا وی ضمن انتقاد از کارهای ابن باجه گفته است. من هرگز شخص او را ملاقات نکرده ام(حی ابن یقطان).باتوجه به آنچه خود ابن طفیل در این باب ابراز داشته است بسیار مشکل بنظر می رسد که بتوان سخن عبدالواحد مراکشی را درست و استوار بشمار آورد(۲)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 257-256 بقره قسمت دوم بخش سوم اللَّهُ وَلىُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم ... ● چند قول درباره مراد از ظلمت و نور و اخراج از ظلمت به نور و بعكس در سابق پاره اى مطالب در معناى ((اخراج از نور به ظلمت )) گذشت ، و در آنجا گفتيم كه اين اخراج و معانى ديگرى نظير آن ، امورى است حقيقى و واقعى ، و بر خلاف توهم بسيارى از مفسرين و دانشمندان از باب مجازگوئى نيست ، و قرآن نمى خواهد اعمال ظاهرى را كه عبارت است از عده اى حركات و سكنات بدنى ، و نيز نتايج خوب و بد آن را تشبيه به نور و ظلمت بكند. اين عده گفته اند: اعتقاد درست و حق ، از اين نظر نور خوانده شده كه باعث از بين رفتن ظلمت جهل و حيرت شك و اضطراب قلب مى شود، عمل صالح هم از اين جهت نور است كه رشد آن روشن ، و اثرش در سعادت آدمى واضح است ، همچنان كه نور حقيقى هم همينطور است و ظلمت هم عبارت است از جهل و شك و ترديد و عمل زشت و همه اينها از باب مجاز است . و اين اخراج از ظلمات به نور، كه در آيه شريفه به خداى تعالى نسبت داده ، مثل اخراج از نور به ظلمت است كه به طاغوت نسبت داده ، خود اين عقايد و اعمال است ، نه اينكه خداى تعالى ماوراى اين عقائد و اعمال ، كارى ديگر داشته باشد، مثلا دست كسى را بگيرد و از ظلمت بيرون آورد، براى اينكه ما به غير از اين اعمال ، نه فعلى و نه غير فعلى از خدا به نام اخراج ، و اثر فعلى از خدا به نام نور و ظلمت و غير آن دو سراغ نداريم ، اين بود نظريه دسته اى از مفسرين و دانشمندان . جمعى ديگر گفته اند: خدا كارهائى از قبيل اخراج از ظلمات به نور و دادن حيات و وسعت و رحمت و امثال آن دارد كه آثارى از قبيل نور و ظلمت و روح و رحمت و نزول ملائكه ، بر فعل او مترتب مى شود، و ليكن فهم و مشاعر ما نمى تواند فعل خدا را درك كند، ولى چون خدا از چنين افعالى خبر داده ، به آن ايمان داريم ، و چون خدا هر چه مى گويد حق است بدين جهت به وجود اين امور معتقديم ، و آنها را فعل خدا مى دانيم ، هر چند كه احاطه و آگاهى به آن نداشته باشيم . لازمه اين گفتار هم مانند گفتار سابق ، اين است كه الفاظ نامبرده ، يعنى امثال نور و ظلمت و اخراج ، بطور استعاره و مجاز استعمال شده باشد، فرقى كه بين اين دو قول هست اين است كه بنابر قول اول ، مصداق نور و ظلمت و امثال آن ، خود اعمال و عقائد هستند، ولى بنابر قول دوم ، امورى خارج از اعمال و عقائدند، كه فهم ما قادر بر درك آن ها نيست ، و نمى تواند بفهمد چيست . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 528 و اين دو قول (هر دو) از راه راست منحرف هستند، يكى به سوى افراط منحرف شده و ديگرى به سوى تفريط. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●خلق الانسان هلوعا گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●یک روزی در مسیر خانه در خدمت آقا بودیم. در این مسیر طولانی که همراه ایشان قدم‌زنان می‌آمدیم ایشان یک‌دفعه ایستادند و رو کردند به من و فرمودند: «نمی‌شود آقا، هم دنیا و هم آخرت نمی‌شود!». من هم همین‌طور فی‌البداهه به آقا عرض کردم: خوب حاج‌آقا «خلق الانسان هلوعاً»؛ ازآنجاکه انسان حریص آفریده شده، شاید به‌خاطر حرصش است که هم دنیا و هم آخرت را با هم می‌خواهد. ■●یک نگاهی کردند و یک لبخند خیلی کوتاهی زدند و فرمودند: «آقا، حرص هم حساب دارد». @mohamad_hosein_tabatabaei