■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■
■●به حکم او تن بده و محکوم او شو تا حاکم شوی. اَلعُبُودیةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبُوبیةُ: بندگی گوهری است که کنه و حقیقت آن پروردگاری است. اهل حکمت بودن، یعنی محکوم او شدن و تن به حکم او دادن.
■●هیچگاه با مقدّرات الهی نجنگ؛ اگر هم می جنگی، خائفانه بجنگ و نه با جسارت و بی پروایی. من هم گاهی از جامعه و عملکرد اشخاص خسته میشوم و فیالواقع در آن موارد حالت تسلیم رضامندانه به مقدّراتی که جاری میشود، در من نیست؛ امّا این حالتم خائفانه است.
☑️تسلیم، مالِ اوّل راه و تفویض، مالِ آخر کار است.
#یاعلی
■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
#فصل_دوم
□○ #ای_نفس، منکوه دنیا را، و مگو که دنیا سرای فریب است و غرور و شکار، که این حال صدق نیست الا نزد کم خردان و نزد نادانان و فراموش کاران، که اگر دنیا سرای فریب بودی بدرستی، مردم از آغاز آمدن بدو تا انجام برون شدن ازو ندیدی مگر آسایش و لذت و خرمی، و پس ناگاه از وی این حال را به ربودی، و بخلاف آن احوال افتادی، و چنین نیست، از آنکه ما همی بینیم که مردم در این حیات دنیا بزاید و پروریده شود بحالهای مختلف نامنتظم، روزی اندوهگن بود و روزی شادمان، و روزی براحت و روزی به درد، پس آنکه بنمود ترا هر آنچه در گوهر و طبع اوست او نیکوکار و نیکخواه است بجای تو نه فریبنده، چه فریبنده آنست که در طبع وی هم نیک بود و هم بد، و نیک بنماید و بد پنهان کند، تا هنگام فرصت و مُکنت از تو،
□○و من نبینم یکی را که از این فرصت راحتی یافت که نه بر پی آن غصه و رنجی کشید، واین از دنیا از شرایط فریب و غرور دادن نیست، لکن مردم خرد کاسته هم ، او فریبنده و غرور ده خود است و هلاک کننده، و نه دنیا، که دنیا هر آنچه طبع وخوی اوست مینماید از تلخ و شیرین و خوش و ناخوش همه بنمود.
□○پس مردم سست خرد ناز او را جاودانی انگاشت، و نعمت و راحت وی پیوسته پنداشت، و ناخوش او را فراموش داشت، و از دل فرو گذاشت، پس گفت دنیا مرا فریب داد، و دنیا او را نفریفت، بلکه او خود را فریفت و هلاک کرد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●منجیباوری در آراء و مکاتب بشری - بخش دوّم●■ ■●نمونههایی که اشاره شد، نشان میدهد انتظار ظهور من
■●منجیباوری در مذاهب و مسالک معنوی غیرآسمانی●■
■●در مذاهب متعدّد هندی که کتابهای مقدّسشان منشأ آسمانی ندارد نیز جلوههای منجیباوری دیده میشود و پیروانشان در انتظار ظهور منجی به سر میبرند. ذیلاً به برخی از آنها اشاره میکنیم. بشارتهای این کتابها بسیار صریح و شگفت است.
■●در كتاب «شاكمونی» كه از پيامبران هندوان است، میخوانيم:
پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سیّد خلایق دو جهان، کَشِن {در زبان هندی (سانسکریت) «کَشِن» نام پيامبر اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم است} بزرگوار تمام شود و وی کسی باشد که بر کوههای مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند و بر ابرها سوار شود و فرشتگان کارکنان او باشند و جنّ و انس در خدمت او شوند و از سودان که زیر خط استواست تا ارض تِسعین که زیر قطب شمالی است و ماوراء بحار را صاحب شود و دین خدا یک دین شود و دین خدا زنده گردد و نام او ايستاده (قائم) باشد و خداشناس باشد.
■●در يكي ديگر از كتب مقدّس هنديان به نام «ديد» آمده است:
پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزّمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود آورد و همهکس را از مؤمن و کافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد، برآید. {تعبیر «منصور» در مورد منجی آخرالزّمان همان است که در سخن امام محمّد باقرعلیه السّلام آمده است که فرمودند: اَلْقٰائِمُ مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدٌ بِالنَّصْرِ: قائم منصور به رُعب (که خداوند در دل دشمنانش میافکند) و مؤیَّد به نصرت (و یاری الهی) است.}
■●در كتاب «اسک» هندوها آمده است:
دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزّمان که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حقّ و راستی با او باشد و آنچه در دریا و زمینها و کوهها پنهان باشد همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر کسی به دنیا نيايد. {این مطابق همان روایاتی است که میفرمایند پس از ظهور همهی ذخایر آسمان و زمین خود را بر حضرت مهدی علیه السّلام عرضه میکنند و آشکار میشوند.}
■●در كتاب «پاتيكل» از پيامبران بزرگ هنديان آمده است:
چون مدّت روز تمام شود دنیای کهنه نو شود و زنده گردد و صاحب مُلک تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای جهان كه یکی ناموس آخرالزّمان و دیگری صدّیق اکبر، یعنی وصیّ بزرگتر وی که پَشَن {به زبان سانسكريت «پَشَن» نام حضرت علی علیه السّلام است} نام دارد و نام آن صاحبملک تازه، راهنما (هادی يا مهدی) است؛ به حقّ پادشاه شود و خلیفه ی رام{ به زبان سانسكريت «رام» بهمعنی خداست؛ خلیفهی رام یعنی خلیفةالله.} باشد و حکم براند و او را معجزهی بسیار باشد. هرکه بر او پناه برد و دین پدران او اختیار کند، سرخ روی باشد در نزد رام (نزد خدا آبرو دارد) و دولت او بسیار کشیده شود و عمر او از فرزندان ناموس اکبر بیشتر باشد (عمر طولانی امام زمان ارواحنافداه) و آخر دنیا به او تمام شود و از ساحل دریای محیط و جزایر سراندیب و قبر آدم و جبالالقمر تا شمال هیکل زهره تا سیفالبحر و اقیانوس را مسخّر گرداند و بتخانهی سومنات را خراب کند و جگرنات {به زبان سانسكريت «جگرنات» نام بتی است كه هندوها آن را مظهر خدا میدانند.} به فرمان او به سخن آید و به خاک افتد؛ پس آن را بشکند و به دریای اعظم اندازد و هر بتی كه در هرجا باشد، بشکند. {مطابق روایات اسلامی حضرت مهدیارواحنافداه ریشهی کفر را از جهان برمیکنند.}
■●در كتاب «جوک» هنديان آمده است: سرانجام دنيا به كسي برمیگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاصّ او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد.
■●در کتاب «اوپانشاد» آمده است: «کالکی» مظهر دهم ویشنو، در انقضای کلّی یا عصر آهن سوار اسب سفیدی در حالیکه شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنبالهدار در دست دارد، ظاهر میشود و شریران را تماماً هلاک میسازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی را رجعت خواهد داد.
■●فرق و مذاهب گوناگون هندیان و پيروان آيين هندو منتظر آمدن «دهمين آواتار ويشنو» هستند. در كتب متعدّد ايشان نظير مهابهاراتا، پورانهها و ... بشارت ظهور دهمين آواتار ويشنو وجود دارد كه او خواهد آمد و دنيا را سرشار از عدل و داد خواهد نمود.
■●در کتاب«ریک ودای» برهمانیها آمده است: ویشنو در میان مردم ظاهر میگردد... او از همهکس قویتر و نیرومندتر است... در یک دست (ویشنو) شمشیری بهمانند ستارهی دنبالهدار و در دست دیگر انگشتری درخشنده دارد. هنگام ظهور وی خورشید و ماه تاریک میشوند و زمین خواهد لرزید.
■●پيروان آيين بودا نيز منتظر ظهور «بودای پنجم» هستند و معتقدند كه او با ظهور خود دنيا را سرشار از معنويّت و صلح و صفا و زیبایی میکند.
■●جانِ جهان
تألیف استاد مهدی طیّب●■
#منجیباوری - ۳
@mohamad_hosein_tabatabaei
بسم الله الرحمن الرحیم
به اطلاع عزیزان می رساند، استاد فاطمی نیا کمی کسالت دارند. از همه دوستان برای عافیت و سلامتی ایشان التماس دعا داریم.
یکی از اولیای خدا توصيه فرموده اند برای سلامتی ایشان یک سوره حمد به همراه صلوات قرائت فرماييد.
■جمله ای می گویند که بعضی هم خیال میکنند که خیلی حرف درستی است؛ میگویند: «حق گرفتنی است نه دادنی.»
■حق، هم گرفتنی است و هم دادنی.
اصلًا این جمله که حق را فقط باید گرفت و کسی به تو نمیدهد، ضمناً تشویق به این است که تو حق را باید بگیری نه اینکه حق را باید بدهی؛ صاحب حق باید بیاید، اگر توانست به زور از تو بگیرد، اگر نتوانست که نتوانست.
■اما پیغمبران نیامدند این حرف را بزنند. پیغمبران گفتند حق، هم گرفتنی است و هم دادنی؛ یعنی مظلوم و پایمال شده را توصیه کردند به اینکه برو حق را بگیر، و از آن طرف ظالم را وادار کردند علیه خودش قیام کند که حق را بدهد، و در این کار خودشان هم کامیاب و موفق شدند.
■● #شهید_مطهری
#آزادی_انسان ص ۴۷●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
ان شاءالله مشکل چشم حقیر برطرف بشه روال کار کانال هر روزه خواهد بود✋
یاعلی
آیات 260-258 بقره قسمت سوم
بخش پنجم1⃣
فَانظرْ إِلى طعَامِك وَ شرَبِك لَمْ يَتَسنَّهْ... لَحْماً
● شرح قصه پيامبرى كه خدا او را مى میراند و سپس زنده كرد و توضيح جوانب آن و پاسخ به اشكالاتى كه به نظر مى رسد
سياق اين جمله ها در سرگذشت شخص مزبور عجيب است ، براى اينكه سه مرتبه كلمه ((فانظر - پس تماشا كن )) را تكرار كرده ، با اينكه ظاهر كلام اقتضا مى كرد به يك دفعه اكتفا كند، و نيز مساله ((طعام )) و ((شراب )) و ((حمار)) را ذكر كرده ، در حالى كه به ذهن مى رسد كه هيچ احتياجى به ذكر اين ها نبود.
و نيز جمله ((ولنجعلك )) را در وسط كلام آورده ، با اينكه ظاهر كلام اقتضا مى كرد كه آن را در آخر كلام يعنى بعد ازجمله ((وانظر الى العظام )) بياورد، علاوه بر اينكه بيان آن امرى كه وى عظيمش مى دانست (و مى گفت چگونه خدا اين مردگان را زنده مى كند) با زنده شدن خودش روشن شده بود، ديگر چه حاجت داشت كه به وى دستور دهد كه به استخوانها نظر كند، اينها سوالاتى است كه در آيه به چشم مى خورد، و ليكن تدبر و دقت در اطراف آيه شريفه خصوصيات قصه را معلوم و روشن مى كند و در سايه آن ، پاسخ اين اشكالات هم ظاهر مى شود.
شرح قصه :
با دقت در اين آيه اين معنا روشن مى شود كه شخص نامبرده يكى از بندگان صالح خدا و عالم به مقام او و مراقب اوامر او بوده ، بلكه مى توان بدست آورد كه وى پيامبرى بوده كه از غيب با وى گفتگو مى شده ، براى اينكه ظاهر اينكه گفته است : ((اعلم ان الله ...)) اين است كه بعد از روشن شدن امر، به همان علم و ایمان قبلی خود به قدرت مطلقه خدا برگشته است . و ظاهر اينكه خداى تعالى مى فرمايد: ((ثم بعثه قال كم لبثت ...)) اين است كه وى مردى مانوس با وحى و گفتگوى با خداى تعالى بوده ، چون از اين عبارت پيداست كه پاسخ خداى تعالى كه فرمود: بلكه صد سال است كه مكث كرده اى اولين بار نبوده كه به وى وحى مى شده ، وگرنه اگر اولين باربود جا داشت فرموده باشد: ((همين كه خدا او را زنده كرد به او فرمود: چنين و چنان ))، و يا عبارتى نظير آن ، همچنان كه مى بينيم در اولين بارى كه به موسى (عليه السلام ) وحى كرد فرمود: ((فلما اتيها نودى يا موسى : انى انا ربك )) و در سوره قصص در همين باره همين تعبير را آورده ، مى فرمايد: ((فلما اتيها نودى من شاطى ء الواد الايمن )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 556
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei