آیات 260-258 بقره قسمت سوم
بخش چهارم
● سخن بعضى از مفسرين مبنى بر اينكه مراد از موت در ((فاماته الله )) بيهوشى است . و رد آن
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از موت در اين آيه همان حالتى است كه اطباء آن را بيهوشى مى نامند و بيهوشى اين است كه موجود زنده حس و شعور خود را از دست بدهد، در حالى كه تا مدتى بعد از آن ، چند روز، يا چند ماه ، و يا حتى چند سال ، جان در بدنش باقى باشد، همچنان كه ظاهر داستان اصحاب كهف نيز همين است ، يعنى خوابيدنشان در سيصد و نه سال همان بيهوشى بوده ، كه بعدا خداوند دوباره به حالشان آورده ، و با سرگذشت آنان بر مساله معاد استدلال كرده ، پس قصه مورد بحث نظير قصه ايشان است .
سپس مفسر مزبور گفته : ليكن آنچه تاكنون از اشخاصى كه مبتلا به بيهوشى شده اند سابقه داريم ، این است كه بيش از چند سالى زنده نمى مانند، و آن بيهوشى كه صد سال طول بكشد و صاحبش در اين مدت زنده بماند سابقه تاريخى ندارد، و امرى خارق العاده است ، اما همان خدائى كه مى تواند شخص بيهوش را بعد از دو سه سال ، دوباره به هوش آورد، قادر است كه بعد از صد سال هم به حال بياورد، و پذيرفتن مطلبى كه نص آيات قرآنى در آن متواتر است و حمل آن آيات بر معناى ظاهريش نزد ما هيچ شرطى به جز اين ندارد كه آن معنا امرى ممكن باشد، و عقل محالش نداند، و مى بينيم كه خداى تعالى با امكان اين بيهوشى صد ساله و به حال آمدن صاحبش بعد از صد سال ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 554
استدلال كرده است بر اينكه برگشتن زندگى به مردگان بعد از هزاران سال نيز امرى است ممكن ، و عقل هم دليلى بر محال بودن آن ندارد، اين بود خلاصه بيانات آن مفسر.
ليكن ما نفهميديم چگونه ممكن است ((مردن )) در آيه شريفه را حمل بر بيهوشى كرد، و داستان اين شخص را با داستان اصحاب كهف مقايسه نمود، چون به فرض اينكه قبول كنيم داستان اصحاب كهف از قبيل بيهوشى بوده ، صرف شباهتى كه بين اين دو داستان هست مجوز آن نمى شود كه اين را به آن اقتباس كنيم ، با اينكه در داستان اصحاب كهف كلمه ((اماتة )) نيامده ، تنها فرموده : ((فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا)) ما در آن غار ايشان را چند سال به خواب برديم ، و در آيه مورد بحث صريحا فرموده : خدا او را صد سال ميراند، مترجم ).
و آيا اين قياس نيست ؟ آن هم قياسى كه اصحاب قياس نيز آن را حجت نمى دانند، زيرا قياسى كه اصحاب قياس معتبر مى دانند قياس موضوع بى دليل است بر موضوعى كه دليل دارد، نه قياس در جائى كه خودش دليل دارد.
به علاوه اگر اين ممكن باشد كه خدا به عنوان كار خارق العاده مرد بيهوشى را بعد از صد سال به حال آورد، چرا جايز نباشد كه به عنوان كار خارق العاده ، مرده صد ساله را زنده كند؟ چون بين خارق العاده ها فرقى نيست . معلوم مى شود مفسر مزبور زنده كردن مردگان را در دنيا محال مى داند، در حالى كه هيچ دليلى بر محال بودن آن ندارد، و بهمين جهت است كه ذيل آيه ((وانظر الى العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحما...)) را تاويل كرده ، كه به زودى تاويلش خواهد آمد.
و سخن كوتاه اينكه : دلالت آيه شريفه ((فاماته الله مائه عام ...)) با در نظر گرفتن آيه قبلى ((انى يحيى هذه الله )) و نيز آيه بعدى ((فانظر الى طعامك و شرابك لم يتسنه و انظر الى حمارك ))، و آيه ((و انظر الى العظام )) بر اينكه شخص مزبور واقعا مرده ، و بعد از صد سال زنده شده ، جاى هيچ ترديدى نيست .
َالَ كمْ لَبِثْت قَالَ لَبِثْت يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْت مِائَةَ عَامٍ
كلمه ((لبث )) به معناى مكث و باقى ماندن (در جائى و در حالى ) است ، و اينكه شخص مزبور ميان يك روز و پاره اى از يك روز ترديد كرد دلالت دارد بر اينكه زنده شدنش در غير آن ساعتى بوده كه از دنيا رفته ، مثلا اگر در اواخر روز از دنيا رفته و در اوائل روز بعد زنده شده ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 555
و مرگ و زندگى را خواب و بيدارى پنداشته و چون اختلاف ساعات آن دو را ديده ، ترديد كرده كه آيا ميان اين خواب و بيدارى يك شب فاصله شده يا نه ؟ لذا گفته : ((يوما)) اگر يك شب فاصله شده باشد ((او بعض يوم )) اگر يك شب فاصله نشده باشد در اينجا هاتفى به او مى گويد: ((بل لبثت ماه عام )).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#آمادگی_برای_ظهور
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□○تنها انتظار فرج کافی نیست، تهیأ (آمادگی)، بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است، مخصوصاً با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف واقع میشود، بهحدی که: «مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ (جهان مملو از ظلم و جور میگردد).
□○خدا میداند که بهواسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه میآید. خدا کند ظهور آن حضرت با عافیت مطلقه برای اهل ایمان باشد و زود تحقق پیدا کند.
□○مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان، طاعت و بندگی انجام گیرد؟! خدا به اهل ایمان توفیق دهد که از فِتَن مُضِله (فتنههای گمراهکننده) کنارهگیری کنند.
□○در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۱۹○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!●■ #دکتر_دینانی ■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید ؛ این گفتا
■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!●■
#در_ادامه_بخوانید: سهروردی حلقه واسط حکمت مشاء و متعالیه
■●قرآن اصلاً مطابق با جامعه عربی نیست بلکه به زبان عربی است، به همین دلیل معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید قرآن حاوی مسائلی است که عرب مطلقاً نمیتواند آنها را ادراک کند. چه بسا عربها همین الآن هم قرآن را فهم نکنند! زبان قرآن عربی است. ولی مفاهیم آن غیر عربی است. آیا فکر میکنید بعد از چهارده قرن عربها واقعاً به فهم قرآن نایل شدهاند؟
■●من دست شما را میگیرم و به عربستان سعودی میبرم. من یک ماه پیش در دانشگاه مدینه بودم. آیا فکر میکنید: {هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم } مفهومی است عربی و عربها از عهده فهم آن بر میآیند؟ زبان قرآن عربی است ولی مفاهیم آن جاودانه است. ازلی و ابدی است.
■●زبان قرآن به خاطر عربی بودن زبان حضرت محمد عربی است ولی فرهنگ آن مطلقاً عربی نیست. در کلّ فرهنگ عربی، ما چیزی شبیه به این آیه را نداریم که قرآن میفرماید: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن …… یا آنجا که میگوید هو معکم أینما کنتم یا میفرماید: أینما تولّوا فثمّ وجه الله. عمق این آیات چنان است که عربها همین حالا هم مقصود از این آیات را درک نمیکنند.
■●من با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه مدینه صحبت میکردم. میگفت: ما اینجا رشته کلام نداریم. چه برسد به فلسفه! #علم_کلام را بدعت میدانند و در عوض علم العقیده میخوانند که عقاید ابن تیمیه است و هر چه او گفته است، فقط آنها را قبول دارند. در کلّ عربستان سعودی، حتّی یک عارف وجود ندارد.
عرفای ما درطول تاریخ به مکه و مدینه رفته و مدد گرفتهاند و ابن عربی فتوحات مکیه را در مکه نوشته است ولی خود عربستان سعودی مطلقاً فاقد عرفان، فلسفه، فکر و اندیشه است.
■●بنابراین قرآن را با این پایه از معارف به عربها نسبت دادن، اندیشه ای ناصواب و نارواست.
#غلامحسین_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
#قدر_انسان... قسمت اول
■●استاد علی صفایی حائری●■
■ایمان به قدر انسان و ارزش او، او را به سوی خدا میکشاند و ضرورت خدا از ضرورت آب و هوا برای تو محسوستر میشود.
■و ایمان به غیب، برای تو که شهود عالم، دلت را پر نکرده و ایمان به روز دیگر، که به امروز قانع نیستی و ایمان به وحی، به دنبال میآیند.
■انسان با شناخت قدر و استعدادهای خود، به مقدار استمرار و ادامهی خود و به جهان دیگر روی میآورد. همانطور که از استعدادهای اضافی بچه در رحم مادر، میتوان به استمرار او و جهان دیگر راه یافت.
■●نامههای بلوغ، ص ۲۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■
■●به حکم او تن بده و محکوم او شو تا حاکم شوی. اَلعُبُودیةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبُوبیةُ: بندگی گوهری است که کنه و حقیقت آن پروردگاری است. اهل حکمت بودن، یعنی محکوم او شدن و تن به حکم او دادن.
■●هیچگاه با مقدّرات الهی نجنگ؛ اگر هم می جنگی، خائفانه بجنگ و نه با جسارت و بی پروایی. من هم گاهی از جامعه و عملکرد اشخاص خسته میشوم و فیالواقع در آن موارد حالت تسلیم رضامندانه به مقدّراتی که جاری میشود، در من نیست؛ امّا این حالتم خائفانه است.
☑️تسلیم، مالِ اوّل راه و تفویض، مالِ آخر کار است.
#یاعلی
■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
#فصل_دوم
□○ #ای_نفس، منکوه دنیا را، و مگو که دنیا سرای فریب است و غرور و شکار، که این حال صدق نیست الا نزد کم خردان و نزد نادانان و فراموش کاران، که اگر دنیا سرای فریب بودی بدرستی، مردم از آغاز آمدن بدو تا انجام برون شدن ازو ندیدی مگر آسایش و لذت و خرمی، و پس ناگاه از وی این حال را به ربودی، و بخلاف آن احوال افتادی، و چنین نیست، از آنکه ما همی بینیم که مردم در این حیات دنیا بزاید و پروریده شود بحالهای مختلف نامنتظم، روزی اندوهگن بود و روزی شادمان، و روزی براحت و روزی به درد، پس آنکه بنمود ترا هر آنچه در گوهر و طبع اوست او نیکوکار و نیکخواه است بجای تو نه فریبنده، چه فریبنده آنست که در طبع وی هم نیک بود و هم بد، و نیک بنماید و بد پنهان کند، تا هنگام فرصت و مُکنت از تو،
□○و من نبینم یکی را که از این فرصت راحتی یافت که نه بر پی آن غصه و رنجی کشید، واین از دنیا از شرایط فریب و غرور دادن نیست، لکن مردم خرد کاسته هم ، او فریبنده و غرور ده خود است و هلاک کننده، و نه دنیا، که دنیا هر آنچه طبع وخوی اوست مینماید از تلخ و شیرین و خوش و ناخوش همه بنمود.
□○پس مردم سست خرد ناز او را جاودانی انگاشت، و نعمت و راحت وی پیوسته پنداشت، و ناخوش او را فراموش داشت، و از دل فرو گذاشت، پس گفت دنیا مرا فریب داد، و دنیا او را نفریفت، بلکه او خود را فریفت و هلاک کرد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●منجیباوری در آراء و مکاتب بشری - بخش دوّم●■ ■●نمونههایی که اشاره شد، نشان میدهد انتظار ظهور من
■●منجیباوری در مذاهب و مسالک معنوی غیرآسمانی●■
■●در مذاهب متعدّد هندی که کتابهای مقدّسشان منشأ آسمانی ندارد نیز جلوههای منجیباوری دیده میشود و پیروانشان در انتظار ظهور منجی به سر میبرند. ذیلاً به برخی از آنها اشاره میکنیم. بشارتهای این کتابها بسیار صریح و شگفت است.
■●در كتاب «شاكمونی» كه از پيامبران هندوان است، میخوانيم:
پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سیّد خلایق دو جهان، کَشِن {در زبان هندی (سانسکریت) «کَشِن» نام پيامبر اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم است} بزرگوار تمام شود و وی کسی باشد که بر کوههای مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند و بر ابرها سوار شود و فرشتگان کارکنان او باشند و جنّ و انس در خدمت او شوند و از سودان که زیر خط استواست تا ارض تِسعین که زیر قطب شمالی است و ماوراء بحار را صاحب شود و دین خدا یک دین شود و دین خدا زنده گردد و نام او ايستاده (قائم) باشد و خداشناس باشد.
■●در يكي ديگر از كتب مقدّس هنديان به نام «ديد» آمده است:
پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزّمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود آورد و همهکس را از مؤمن و کافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد، برآید. {تعبیر «منصور» در مورد منجی آخرالزّمان همان است که در سخن امام محمّد باقرعلیه السّلام آمده است که فرمودند: اَلْقٰائِمُ مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدٌ بِالنَّصْرِ: قائم منصور به رُعب (که خداوند در دل دشمنانش میافکند) و مؤیَّد به نصرت (و یاری الهی) است.}
■●در كتاب «اسک» هندوها آمده است:
دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزّمان که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حقّ و راستی با او باشد و آنچه در دریا و زمینها و کوهها پنهان باشد همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر کسی به دنیا نيايد. {این مطابق همان روایاتی است که میفرمایند پس از ظهور همهی ذخایر آسمان و زمین خود را بر حضرت مهدی علیه السّلام عرضه میکنند و آشکار میشوند.}
■●در كتاب «پاتيكل» از پيامبران بزرگ هنديان آمده است:
چون مدّت روز تمام شود دنیای کهنه نو شود و زنده گردد و صاحب مُلک تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای جهان كه یکی ناموس آخرالزّمان و دیگری صدّیق اکبر، یعنی وصیّ بزرگتر وی که پَشَن {به زبان سانسكريت «پَشَن» نام حضرت علی علیه السّلام است} نام دارد و نام آن صاحبملک تازه، راهنما (هادی يا مهدی) است؛ به حقّ پادشاه شود و خلیفه ی رام{ به زبان سانسكريت «رام» بهمعنی خداست؛ خلیفهی رام یعنی خلیفةالله.} باشد و حکم براند و او را معجزهی بسیار باشد. هرکه بر او پناه برد و دین پدران او اختیار کند، سرخ روی باشد در نزد رام (نزد خدا آبرو دارد) و دولت او بسیار کشیده شود و عمر او از فرزندان ناموس اکبر بیشتر باشد (عمر طولانی امام زمان ارواحنافداه) و آخر دنیا به او تمام شود و از ساحل دریای محیط و جزایر سراندیب و قبر آدم و جبالالقمر تا شمال هیکل زهره تا سیفالبحر و اقیانوس را مسخّر گرداند و بتخانهی سومنات را خراب کند و جگرنات {به زبان سانسكريت «جگرنات» نام بتی است كه هندوها آن را مظهر خدا میدانند.} به فرمان او به سخن آید و به خاک افتد؛ پس آن را بشکند و به دریای اعظم اندازد و هر بتی كه در هرجا باشد، بشکند. {مطابق روایات اسلامی حضرت مهدیارواحنافداه ریشهی کفر را از جهان برمیکنند.}
■●در كتاب «جوک» هنديان آمده است: سرانجام دنيا به كسي برمیگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاصّ او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد.
■●در کتاب «اوپانشاد» آمده است: «کالکی» مظهر دهم ویشنو، در انقضای کلّی یا عصر آهن سوار اسب سفیدی در حالیکه شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنبالهدار در دست دارد، ظاهر میشود و شریران را تماماً هلاک میسازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی را رجعت خواهد داد.
■●فرق و مذاهب گوناگون هندیان و پيروان آيين هندو منتظر آمدن «دهمين آواتار ويشنو» هستند. در كتب متعدّد ايشان نظير مهابهاراتا، پورانهها و ... بشارت ظهور دهمين آواتار ويشنو وجود دارد كه او خواهد آمد و دنيا را سرشار از عدل و داد خواهد نمود.
■●در کتاب«ریک ودای» برهمانیها آمده است: ویشنو در میان مردم ظاهر میگردد... او از همهکس قویتر و نیرومندتر است... در یک دست (ویشنو) شمشیری بهمانند ستارهی دنبالهدار و در دست دیگر انگشتری درخشنده دارد. هنگام ظهور وی خورشید و ماه تاریک میشوند و زمین خواهد لرزید.
■●پيروان آيين بودا نيز منتظر ظهور «بودای پنجم» هستند و معتقدند كه او با ظهور خود دنيا را سرشار از معنويّت و صلح و صفا و زیبایی میکند.
■●جانِ جهان
تألیف استاد مهدی طیّب●■
#منجیباوری - ۳
@mohamad_hosein_tabatabaei
بسم الله الرحمن الرحیم
به اطلاع عزیزان می رساند، استاد فاطمی نیا کمی کسالت دارند. از همه دوستان برای عافیت و سلامتی ایشان التماس دعا داریم.
یکی از اولیای خدا توصيه فرموده اند برای سلامتی ایشان یک سوره حمد به همراه صلوات قرائت فرماييد.
■جمله ای می گویند که بعضی هم خیال میکنند که خیلی حرف درستی است؛ میگویند: «حق گرفتنی است نه دادنی.»
■حق، هم گرفتنی است و هم دادنی.
اصلًا این جمله که حق را فقط باید گرفت و کسی به تو نمیدهد، ضمناً تشویق به این است که تو حق را باید بگیری نه اینکه حق را باید بدهی؛ صاحب حق باید بیاید، اگر توانست به زور از تو بگیرد، اگر نتوانست که نتوانست.
■اما پیغمبران نیامدند این حرف را بزنند. پیغمبران گفتند حق، هم گرفتنی است و هم دادنی؛ یعنی مظلوم و پایمال شده را توصیه کردند به اینکه برو حق را بگیر، و از آن طرف ظالم را وادار کردند علیه خودش قیام کند که حق را بدهد، و در این کار خودشان هم کامیاب و موفق شدند.
■● #شهید_مطهری
#آزادی_انسان ص ۴۷●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
ان شاءالله مشکل چشم حقیر برطرف بشه روال کار کانال هر روزه خواهد بود✋
یاعلی
آیات 260-258 بقره قسمت سوم
بخش پنجم1⃣
فَانظرْ إِلى طعَامِك وَ شرَبِك لَمْ يَتَسنَّهْ... لَحْماً
● شرح قصه پيامبرى كه خدا او را مى میراند و سپس زنده كرد و توضيح جوانب آن و پاسخ به اشكالاتى كه به نظر مى رسد
سياق اين جمله ها در سرگذشت شخص مزبور عجيب است ، براى اينكه سه مرتبه كلمه ((فانظر - پس تماشا كن )) را تكرار كرده ، با اينكه ظاهر كلام اقتضا مى كرد به يك دفعه اكتفا كند، و نيز مساله ((طعام )) و ((شراب )) و ((حمار)) را ذكر كرده ، در حالى كه به ذهن مى رسد كه هيچ احتياجى به ذكر اين ها نبود.
و نيز جمله ((ولنجعلك )) را در وسط كلام آورده ، با اينكه ظاهر كلام اقتضا مى كرد كه آن را در آخر كلام يعنى بعد ازجمله ((وانظر الى العظام )) بياورد، علاوه بر اينكه بيان آن امرى كه وى عظيمش مى دانست (و مى گفت چگونه خدا اين مردگان را زنده مى كند) با زنده شدن خودش روشن شده بود، ديگر چه حاجت داشت كه به وى دستور دهد كه به استخوانها نظر كند، اينها سوالاتى است كه در آيه به چشم مى خورد، و ليكن تدبر و دقت در اطراف آيه شريفه خصوصيات قصه را معلوم و روشن مى كند و در سايه آن ، پاسخ اين اشكالات هم ظاهر مى شود.
شرح قصه :
با دقت در اين آيه اين معنا روشن مى شود كه شخص نامبرده يكى از بندگان صالح خدا و عالم به مقام او و مراقب اوامر او بوده ، بلكه مى توان بدست آورد كه وى پيامبرى بوده كه از غيب با وى گفتگو مى شده ، براى اينكه ظاهر اينكه گفته است : ((اعلم ان الله ...)) اين است كه بعد از روشن شدن امر، به همان علم و ایمان قبلی خود به قدرت مطلقه خدا برگشته است . و ظاهر اينكه خداى تعالى مى فرمايد: ((ثم بعثه قال كم لبثت ...)) اين است كه وى مردى مانوس با وحى و گفتگوى با خداى تعالى بوده ، چون از اين عبارت پيداست كه پاسخ خداى تعالى كه فرمود: بلكه صد سال است كه مكث كرده اى اولين بار نبوده كه به وى وحى مى شده ، وگرنه اگر اولين باربود جا داشت فرموده باشد: ((همين كه خدا او را زنده كرد به او فرمود: چنين و چنان ))، و يا عبارتى نظير آن ، همچنان كه مى بينيم در اولين بارى كه به موسى (عليه السلام ) وحى كرد فرمود: ((فلما اتيها نودى يا موسى : انى انا ربك )) و در سوره قصص در همين باره همين تعبير را آورده ، مى فرمايد: ((فلما اتيها نودى من شاطى ء الواد الايمن )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 556
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش پنجم1⃣ فَانظرْ إِلى طعَامِك وَ شرَبِك لَمْ يَتَسنَّهْ... لَحْماً
آیات 260-258 بقره قسمت سوم
بخش پنجم2⃣
فَانظرْ إِلى طعَامِك وَ شرَبِك لَمْ يَتَسنَّهْ... لَحْماً
● شرح قصه پيامبرى كه خدا او را مى میراند و سپس زنده کرد و توضیح جوانب آن و پاسخ به اشکالاتی که به نظر می رسد
به هر حال ، شخص مزبور پيامبرى بوده كه از خانه خود بيرون آمده ، تا به محلى دور از شهر خودش سفر كند، به دليل اينكه الاغى براى سوار شدن همراه داشته ، و طعامى و آبى با خود برداشته ، تا با آن سد جوع و عطش كند، همينكه به راه افتاده تا به مقصد خود برود در بين راه به قريه اى رسيده كه قرآن كريم آن را قريه خراب توصيف فرموده ، و وى مقصدش آنجا نبوده بلكه گذارش به آن محل افتاده ، و قريه نظرش را جلب كرده ، لذا ايستاده و در سرنوشت آن به تفكر پرداخت ، و از آنچه ديد عبرت گرفت ، كه چگونه اهلش نابود شده اند و استخوانهاى پوسيده آنها در پيش رويش ريخته است .
سپس در حالى كه به مردگان نگاه مى كند با خود مى گويد: ((انى يحيى هذه الله )) خدا چگونه اينها را زنده مى كند؟.
و اگر منظورش زنده و آباد شدن قريه بعد از ويرانيش بود و كلمه هذه در كلامش اشاره به خود قريه بود، حق كلام اين بود كه بگويد: ((انى يعمر هذه الله )) خدا چگونه اين قريه را آباد مى كند و ديگر اينكه وقتى قريه اى ويران شد، ديگر كسى انتظار آباد شدنش را نمى كشد، و اگر هم بكشد آرزو و انتظار محالى نيست تا تصورش امرى عظيم باشد.
و اگر مورد اشاره اش با كلمه ((هذا)) اموات آرميده در قبرها بود، لازم بود آن را ذكر كند، و بگويد: وى به گورستانى عبور كرد و گفت : خدا چگونه مردگان اين گورها را زنده مى كند؟ و ديگر نبايد سخن از قريه به ميان آيد، چون قرآنى كه از بليغ ترين كلمات است ، قطعا اين معانى را رعايت مى كند.
به هر حال شخص مزبور در عبرت گيرى اش تعمق كرد، و غرق در فكر شد و با خود گفت : عجب ! صاحبان اين استخوانها چند سال است كه مرده اند؟ خدا مى داند كه چه تحولاتى به خود ديده اند، تا به اين روز افتاده اند و چه صورتها كه يكى پس از ديگرى به خود گرفته اند، بطوريكه امروز اصل آنها كه همان انسانها باشند فراموش شده اند، در اينجا بود كه گفت : ((راستى خدا چگونه اينها را زنده مى كند؟))، و اين گفتارش دو جهت دارد، يكى تعجب از زنده شدن بعد از طول مدت ، و جهت دوم تعجب برگشتن اجزا به صورت اولش ، با اينكه اين تغييرات غير متناهى را به خود ديده اند.
لذا خداى تعالى برايش مشكل را از هر دو جهت روشن كرد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 557
اما از جهت اول از اين راه روشن كرد كه خود او را بميرانيد و دوباره زنده كرد، و پرسيد كه چقدر مكث كردى ؟.
و اما از جهت دوم از اين راه كه استخوانهائى كه در پيش رويش ريخته بود زنده كرد، و جلو چشمش اعضاء بدن آن مردگان را به هم وصل نمود.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#تاریک_شدهایم!
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره:
■●بودهاند کسانی که اگر معصیت یا خلافی از آنها صادر میشد یا غذای ناپاکی میخوردند، متوجه میشدند و میگفتند: تاریک شدیم، حجابی حاصل شد. و یا میگفتند: غذای خانۀ فلانی به ما میسازد. بعد معلوم میشد که آنها از صُلحا بودهاند، و وقتی طعام افراد لااُبالی را میخوردند، خون با مدفوعشان دفع میشد.
■●اگر کسی پیگیری کند و در فکر این شود که در اعمال و اقوال، مراقب باشد و گفتار و کردار خود را نگاه کند که چه میکند، و معاصی و مسامحهکاریها و سهلانگاریهایی را که از او سرزده، هر روز حساب کند، عیوب و نقایص خود را با عینک مراقبه و دقت و محاسبه تشخیص میدهد و میبیند. اما اینکه آنچه را که تقصیر نمودهایم، انجام دهیم یا تدارک نکنیم، حسابش جداست.
■●آقایی را دیدیم که اهل مراقبه بود؛ هرگاه نماز مغرب را به اندازهای که هوا تاریک شود، به تأخیر میانداخت، ناراحت میشد. یا اینکه برای وضوی نماز شب موفق نمیشد، و یا وقتی حیوانات به او حمله میکردند، میگفت: این حیوانات میگویند چرا نماز را به تأخیر انداختی!
☑️باید انسان مراقب اعمالش باشد، تا نتایج و آثار خوب و بد آنها را ببیند.
■●در محضر بهجت، ج۲، ص۴۲۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○حرفهای دفاع ، جهاد متعارف هست
جهاد اکبر دفاع نمی خواهد، در مقابل دروغ ،شایعات و.. که سالک را دهان بسته باید ،
□○هرچه اهل سکوت بشوید ،بیشتر می دهند،
#این_یک_رمزی_هست_در_اجتماع.
□○دهان بسته ، تن خسته ، دل شکسته باید باشد ، خدا را میخواهی این سه تا را باید داشته باشی
☑️از دهان بسته به تن خسته و به دل شکسته می رسی..
□○شرح دروس معرفت نفس|جلسه۱۴۴
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#دعای_فرج
□دعای مجرّبی که برای برآمدن حاجات از جانب حضرت ولیّعصر ارواحنافداه وارد شده است.
□بهتر است این عمل در اماکن مذهبی مانند مساجد و حرمهای اهلبیت علیهم السّلام و شبهنگام یا سحرگاهان، خصوصاً شب جمعه انجام شود.
□دو رکعت نماز میگزاری؛ سپس میگویی:
□يا مَنْ أَظْهَرَ اَلْجَمِيلَ وَ سَتَرَ اَلْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَریرَةِ (بِالسَّرِيرَةِ) وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ [وَ اَلسَّرَارَةَ] يَا عَظِيمَ الْمَنِّ (اَلْعَفْوِ) [يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ] يَا حَسَنَ اَلتَّجَاوُزِ [وَ] يَا وَاسِعَ اَلْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ اَلْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا مُنْتَهَى كُلِّ نَجْوَى [وَ] يَا غَايَةَ (صَاحِبَ) كُلِّ شَكْوَى [وَ] يَا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعِينٍ وَ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اِسْتِحْقَاقِهَا.
#سپس_میگویی:
□۱۰ بار يَا رَبَّاهْ
□۱۰ بار يَا سَيِّدَاهْ
□۱۰ بار يَا مَوْلَاهْ (مَوْلَيَاهْ)
□۱۰ بار يَا غَايَتَاهْ (غَيْثَاهْ)
□۱۰ بار يَا مُنْتَهَى [غَايَةِ] رَغْبَتَاهْ
#آنگاه_میگویی:
□أسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ اَلْأَسْمَاءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [اَلطَّيِّبِينَ] اَلطَّاهِرِينَ [عَلَیْهِمُ السَّلامُ] إِلاَّ مَا كَشَفْتَ كَرْبِی وَ نَفَّسْتَ هَمِّی وَ فَرَّجْتَ [عَنِّی] غَمِّی وَ أَصْلَحْتَ حَالِی
□و [در حالیکه در سجدهای] برای آنچه میخواهی دعا کن و حاجتت را درخواست بنما.
□سپس گونهی راست خود را بر زمین (مُهر) بگذار و ۱۰۰ بار بگو:
□يا مُحَمَّدُ يَا عَلِیُّ اكْفِيَانِی فَإِنَّكُمَا كَافِيَایَ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّكُمَا نَاصِرَایَ.
□آنگاه گونهی راست خود را بر زمین (مُهر) بگذار و بگو ۱۰۰ بار (بسیار تکرار کن):
#أدْرِكْنِی [يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ]
□و در پی آن تا جایی که نَفَست قطع شود، بگو:
#الْغَوْثَ_الْغَوْثَ_الْغَوْثَ.
□آنگاه سرت را بلند کن که ان شاء اللّٰه خداوند با کرم خویش حاجتت را برمیآورد.
* عبارات داخل [ ] به معنای این است که در برخی نسخ، این عبارت هست و در برخی نیست.
* عبارات داخل ( ) به معنای این است که در برخی نسخ به جای عبارت متن، چنین عبارتی وجود دارد.
#منابع :
□دلائلالامامة، محمّد بن جریر طبری
□مستدرک الوسائل، محدّث نوری
□بحارالانوار، علّامه مجلسی
□زادالمعاد، علّامه مجلسی
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●در محضر آیت الله جوادی آملی●■
■آیت الله جوادی آملی:خدا مرحوم علامه طباطبايی را غريق رحمت کند! حرم که می رفت در و ديوار را می بوسيد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ای نفس، مبادا خوی تو دراین حیات چون خوی کودک بیخرد، که اگرش خورش دهند و با وی نرمی نمایند بخندد و خشنود گرد د، و اگر با وی درشتی کنند بگرید و در خشم شود، که او همواره در خنودی و مشترک ناستوده است.
□○ای نفس، بدان که این دنیا بر این معانی مختلف که آن نیک و بد و خوش و ناخوش «و نرمی و درشتی» است نهاده شد، بیدار کردن نفس را و برانگیختن وی را، و مثالهای چند است که بران کار کند، تا بدان عقل نوربخش را و دانش تمام را ذخیره کند، که آن حکمتست و رسیدن و شناختن حقیقت چیزها، و برای آن آمد نفس بدین جهان تا بداند و آزمایش کند، و هر که بمحلی فرود آید تا دانش اندوزد و آزمایش کند، پس دانش و آزمایش و جست و جوی را بگذارد، و بلذّت و نعیم آن مشغول گردد، مطلوب و مقصود را گم کرد و امید را فراموش کرد، و من روشن بنمودم؛ ای نفس، و شرح کردم در رتبت نکوهندگان دنیا چون از وی درخشم شوند، و ستایندگان وی چون از وی خشنود باشند، و نیستند ایشان بحقیقت نه نکوهنده و نه ستاینده، بلکه گم و سرگشتهاند، و مطلوب و مقصود خود را فراموش و گم کرده، و آلت کار کرد را باطل گذاشته، حیرت زده، نه دانشی اندوخته و نه عدتی ساخته.
@mohamad_hosein_tabatabaei