eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●حاج محمد اسماعيل دولابی●■ ■توبه که میکنیم، اوّل برای گناه دوست است. اگر دوستانمان گیر داشته باشند، در دستگاه خدا ما را مؤاخذه میکنند. مثل اینکه وقتی شاگردها درس بلد نباشند، از معلّمشان مؤاخذه میکنند. مسئولیت کوچکترها را از بزرگشان میخواهند. ■پس روزی هفتاد بار برای گناهان دوستان و زیردستانتان کنید. همانگونه که پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم برای گناه امّت استغفار مینمود. ■●مصباح الهدی ص٢٦٧●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●منجی‌باوری در آراء و مکاتب بشری - بخش اوّل●■ ■●اعتقاد به جامعه‌ای سرشار از عدالت، آزادی، امنیّت،
■●منجی‌باوری در آراء و مکاتب بشری - بخش دوّم●■ ■●نمونه‌هایی که اشاره شد، نشان می‌دهد انتظار ظهور منجی در تمامی جوامع بشری وجود دارد. بر همین اساس در جامعه‌شناسی اصلی به‌نام «فتوریزم» مطرح شده که دقیقاً به این حقیقت اشاره‌ دارد‌. ■●چنان‌که ذکر شد ردّپای باور به آینده‌ای روشن برای جهان بشری در مکاتب مادّی و زائیده‌ی اندیشه‌ی بشر نیز به چشم می‌خورد. در آثار بسياری از نويسندگان و انديشمندان‌ به چنین آينده‌ای برای جوامع بشری تصريح شده است. ■●افلاطون فیلسوف بزرگ یونانی در قرن چهارم یا پنجم پیش از میلاد مسیح علیه السّلام در کتاب «جمهوریت» اندیشه‌ی مدینه‌ی فاضله را مطرح کرد. ■●قدّیس آگوستین کشیش و متفکّر مسیحی در قرن چهارم یا پنجم میلادی با تألیف کتاب «شهر خدا» آرمانشهری آسمانی و بهشتی را در برابر شهرهای زمینی سرشار از بی‌عدالتی مطرح کرد. ■●فارابی فیلسوف بزرگ ایرانی و شارح آثار افلاطون، در قرن نهم یا دهم میلادی جامعه‌ی سعادتمندی را که بر طبق سنّت و قانون اداره می‌شود، مطرح ساخت. ■●توماس مور صدراعظم و مشاور پادشاه انگلستان در قرن پانزدهم یا شانزدهم میلادی در کتابی که به نام «جزیره‌ی خیالی» نوشت، بحثی را تحت عنوان «اتوپیا» (‌جامعه‌ی ایده‌آل نهایی‌) مطرح نمود. ■●ولتر فیلسوف فرانسوی «اِلدورادو» را مطرح ‌کرد که همان جامعه‌ی ایده‌آل سرشار از عدالت و رفاه است. ■●توماس كامپانلا، ریاضیدان و فیلسوف ایتالیایی در قرن شانزدهم یا هفدهم میلادی در کتاب خود به نام «کشور آفتاب» جامعه‌ی آرمانی و ایده‌آلی را ترسیم نموده است که انسانیّت‌، فضیلت‌، نیکی و عدالت‌ در آن حکومت می‌کند. ■●ویکتور هوگو شاعر و نویسنده فرانسوی در قرن نوزدهم میلادی در آثار خود نظریّه‌ی حکومت جهانی را مطرح کرده است. ■●جورج برنارد شاو اندیشمند و نویسنده‌ی انگلیسی قرن نوزدهم و بیستم میلادی در آثارش انتظار ابرمردی را می‌کشد که صلح و عدالت و همزیستی را به ارمغان می‌آورد. ■●برتولت برشت، نویسنده‌ و نمایشنامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس وتئوریسین معروف آلمانی، در قرن بیستم میلادی، در آثارش «جورجیا» را مطرح ‌کرده که‌ همان جامعه‌ی ایده‌آل مورد نظر او است. ■●آلبرت انيشتين دانشمند و متفکّر شهیر معاصر می‌گويد‌: ملل جهان از هر نژاد و رنگی كه باشند‌، می‌توانند و بايد در زير يك پرچم واحد بشری‌، در صلح و صفا و برابری و برادری زندگی كنند. ■●برتراند راسل‌‌ فيلسوف معاصر انگليسی‌ می‌نويسد‌: اكنون از لحاظ فنّی مشكل بزرگي در راه يك امپراطوری جهانی وجود ندارد. ناچار يا بايد حكومت واحدی را قبول كنيم و يا آنكه به عهد بربريّت برگرديم و به نابودی نژاد انسانی راضی شويم. به اين معنا كه اگر بشر خواستار اين است كه جنگ عظيم جهانی سوّم رخ ندهد و منابع عظيم سلاح‌های مرگباری‌ که در اختیار ارتش‌های فوق‌ مدرن دنیاست،‌ فعّال نشود و ريشه‌ی بشريّت را از جا نكند و آثار تمدّن را محو ننمايد‌، تنها راه‌حل‌ آن‌ تشكيل حكومت واحد جهانی است. اين امر در جامعه‌ی امروز كاملاً امكان‌پذير است‌. با وجود ابزارهاي ارتباط‌جمعي کنونی اگر مديريّت واحدی برقرار شود، ايجاد حكومت جهانی‌ امری عادّی خواهد بود. ■●امروزه تمامی مدّعيان فكر و انديشه‌ در حلّ مشكلات جهان بشری به بن‌بست رسيده‌اند و معتقدند كه بشر‌ آخرين راه‌حل‌ها را در اين زمينه تجربه می‌كند و تنها راه نجات از اين بحران عظيم‌، تشكيل حكومت واحد جهانی و نجات دنيا از رقابت قدرت‌هاست. ■●جانِ جهان تألیف استاد مهدی طیّب●■ - ۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
□خدا شاهد است که ما با همه ظرفیتمان حرکت نکرده‌ایم و بار خودمان را بر دوش دیگران انداخته ایم و خیال می‌کنیم رندی همین است. در حالی که زرنگ‌های عالم جور دیگری عمل کرده‌اند و بار دیگران را نیز به دوش کشیده‌اند. #استاد_علی_صفایی_حائری □○کتاب روزهای فاطمه، ص۷۱○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش چهارم ● سخن بعضى از مفسرين مبنى بر اينكه مراد از موت در ((فاماته الله )) بيهوشى است . و رد آن بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از موت در اين آيه همان حالتى است كه اطباء آن را بيهوشى مى نامند و بيهوشى اين است كه موجود زنده حس و شعور خود را از دست بدهد، در حالى كه تا مدتى بعد از آن ، چند روز، يا چند ماه ، و يا حتى چند سال ، جان در بدنش باقى باشد، همچنان كه ظاهر داستان اصحاب كهف نيز همين است ، يعنى خوابيدنشان در سيصد و نه سال همان بيهوشى بوده ، كه بعدا خداوند دوباره به حالشان آورده ، و با سرگذشت آنان بر مساله معاد استدلال كرده ، پس قصه مورد بحث نظير قصه ايشان است . سپس مفسر مزبور گفته : ليكن آنچه تاكنون از اشخاصى كه مبتلا به بيهوشى شده اند سابقه داريم ، این است كه بيش از چند سالى زنده نمى مانند، و آن بيهوشى كه صد سال طول بكشد و صاحبش در اين مدت زنده بماند سابقه تاريخى ندارد، و امرى خارق العاده است ، اما همان خدائى كه مى تواند شخص بيهوش را بعد از دو سه سال ، دوباره به هوش آورد، قادر است كه بعد از صد سال هم به حال بياورد، و پذيرفتن مطلبى كه نص آيات قرآنى در آن متواتر است و حمل آن آيات بر معناى ظاهريش نزد ما هيچ شرطى به جز اين ندارد كه آن معنا امرى ممكن باشد، و عقل محالش نداند، و مى بينيم كه خداى تعالى با امكان اين بيهوشى صد ساله و به حال آمدن صاحبش بعد از صد سال ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 554 استدلال كرده است بر اينكه برگشتن زندگى به مردگان بعد از هزاران سال نيز امرى است ممكن ، و عقل هم دليلى بر محال بودن آن ندارد، اين بود خلاصه بيانات آن مفسر. ليكن ما نفهميديم چگونه ممكن است ((مردن )) در آيه شريفه را حمل بر بيهوشى كرد، و داستان اين شخص را با داستان اصحاب كهف مقايسه نمود، چون به فرض اينكه قبول كنيم داستان اصحاب كهف از قبيل بيهوشى بوده ، صرف شباهتى كه بين اين دو داستان هست مجوز آن نمى شود كه اين را به آن اقتباس كنيم ، با اينكه در داستان اصحاب كهف كلمه ((اماتة )) نيامده ، تنها فرموده : ((فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا)) ما در آن غار ايشان را چند سال به خواب برديم ، و در آيه مورد بحث صريحا فرموده : خدا او را صد سال ميراند، مترجم ). و آيا اين قياس نيست ؟ آن هم قياسى كه اصحاب قياس نيز آن را حجت نمى دانند، زيرا قياسى كه اصحاب قياس معتبر مى دانند قياس موضوع بى دليل است بر موضوعى كه دليل دارد، نه قياس در جائى كه خودش دليل دارد. به علاوه اگر اين ممكن باشد كه خدا به عنوان كار خارق العاده مرد بيهوشى را بعد از صد سال به حال آورد، چرا جايز نباشد كه به عنوان كار خارق العاده ، مرده صد ساله را زنده كند؟ چون بين خارق العاده ها فرقى نيست . معلوم مى شود مفسر مزبور زنده كردن مردگان را در دنيا محال مى داند، در حالى كه هيچ دليلى بر محال بودن آن ندارد، و بهمين جهت است كه ذيل آيه ((وانظر الى العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحما...)) را تاويل كرده ، كه به زودى تاويلش خواهد آمد. و سخن كوتاه اينكه : دلالت آيه شريفه ((فاماته الله مائه عام ...)) با در نظر گرفتن آيه قبلى ((انى يحيى هذه الله )) و نيز آيه بعدى ((فانظر الى طعامك و شرابك لم يتسنه و انظر الى حمارك ))، و آيه ((و انظر الى العظام )) بر اينكه شخص مزبور واقعا مرده ، و بعد از صد سال زنده شده ، جاى هيچ ترديدى نيست . َالَ كمْ لَبِثْت قَالَ لَبِثْت يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْت مِائَةَ عَامٍ كلمه ((لبث )) به معناى مكث و باقى ماندن (در جائى و در حالى ) است ، و اينكه شخص مزبور ميان يك روز و پاره اى از يك روز ترديد كرد دلالت دارد بر اينكه زنده شدنش در غير آن ساعتى بوده كه از دنيا رفته ، مثلا اگر در اواخر روز از دنيا رفته و در اوائل روز بعد زنده شده ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 555 و مرگ و زندگى را خواب و بيدارى پنداشته و چون اختلاف ساعات آن دو را ديده ، ترديد كرده كه آيا ميان اين خواب و بيدارى يك شب فاصله شده يا نه ؟ لذا گفته : ((يوما)) اگر يك شب فاصله شده باشد ((او بعض يوم )) اگر يك شب فاصله نشده باشد در اينجا هاتفى به او مى گويد: ((بل لبثت ماه عام )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □○تنها انتظار فرج کافی نیست، تهیأ (آمادگی)، بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است، مخصوصاً با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف واقع می‌شود، به‌حدی که: «مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ (جهان مملو از ظلم و جور می‌گردد). □○خدا می‌داند که به‌واسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه می‌آید. خدا کند ظهور آن حضرت با عافیت مطلقه برای اهل ایمان باشد و زود تحقق پیدا کند. □○مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان، طاعت و بندگی انجام گیرد؟! خدا به اهل ایمان توفیق دهد که از فِتَن مُضِله (فتنه‌های گمراه‌کننده) کناره‌گیری کنند. □○در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۱۹○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!●■ #دکتر_دینانی ■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید ؛ این گفتا
■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!●■ :  سهروردی حلقه واسط حکمت مشاء و متعالیه ■●قرآن اصلاً مطابق با جامعه عربی نیست بلکه به زبان عربی است، به همین دلیل معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید قرآن حاوی مسائلی است که عرب مطلقاً نمی‌تواند آن‌ها را ادراک کند. چه بسا عرب‌ها همین الآن هم قرآن را فهم نکنند! زبان قرآن عربی است. ولی مفاهیم آن غیر عربی است. آیا فکر می‌کنید بعد از چهارده قرن عرب‌ها واقعاً به فهم قرآن نایل شده‌اند؟ ■●من دست شما را می‌گیرم و به عربستان سعودی می‌برم. من یک ماه پیش در دانشگاه مدینه بودم. آیا فکر می‌کنید: {هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم } مفهومی است عربی و عرب‌ها از عهده فهم آن بر می‌آیند؟ زبان قرآن عربی است ولی مفاهیم آن جاودانه است. ازلی و ابدی است. ■●زبان قرآن به خاطر عربی بودن زبان حضرت محمد عربی است ولی فرهنگ آن مطلقاً عربی نیست. در کلّ فرهنگ عربی، ما چیزی شبیه به این آیه را نداریم که قرآن می‌فرماید: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن …… یا آنجا که می‌گوید هو معکم أینما کنتم یا می‌فرماید: أینما تولّوا فثمّ وجه الله. عمق این آیات چنان است که عرب‌ها همین حالا هم مقصود از این آیات را درک نمی‌کنند. ■●من با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه مدینه صحبت می‌کردم. می‌گفت: ما اینجا رشته کلام نداریم. چه برسد به فلسفه! را بدعت می‌دانند و در عوض علم العقیده می‌خوانند که عقاید ابن تیمیه است و هر چه او گفته است، فقط آن‌ها را قبول دارند. در کلّ عربستان سعودی، حتّی یک عارف وجود ندارد. عرفای ما درطول تاریخ به مکه و مدینه رفته و مدد گرفته‌اند و ابن عربی فتوحات مکیه را در مکه نوشته است ولی خود عربستان سعودی مطلقاً فاقد عرفان، فلسفه، فکر و اندیشه است. ■●بنابراین قرآن را با این پایه از معارف به عرب‌ها نسبت دادن، اندیشه ای ناصواب و نارواست. @mohamad_hosein_tabatabaei
... قسمت اول ■●استاد علی صفایی حائری●■ ■ایمان به قدر انسان و ارزش او، او را به سوی خدا می‌کشاند و ضرورت خدا از ضرورت آب و هوا برای تو محسوس‌تر می‌شود. ■و ایمان به غیب، برای تو که شهود عالم، دلت را پر نکرده و ایمان به روز دیگر، که به امروز قانع نیستی و ایمان به وحی، به دنبال می‌آیند. ■انسان با شناخت قدر و استعدادهای خود، به مقدار استمرار و ادامه‌ی خود و به جهان دیگر روی می‌آورد. همانطور که از استعدادهای اضافی بچه در رحم مادر، می‌توان به استمرار او و جهان دیگر راه یافت. ■●نامه‌های بلوغ، ص ۲۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■ ■●به حکم او تن بده و محکوم او شو تا حاکم شوی. اَلعُبُودیةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبُوبیةُ: بندگی گوهری است که کنه و حقیقت آن پروردگاری است. اهل حکمت بودن، یعنی محکوم او شدن و تن به حکم او دادن. ■●هیچگاه با مقدّرات الهی نجنگ؛ اگر هم می جنگی، خائفانه بجنگ و نه با جسارت و بی پروایی. من هم گاهی از جامعه و عملکرد اشخاص خسته میشوم و فیالواقع در آن موارد حالت تسلیم رضامندانه به مقدّراتی که جاری میشود، در من نیست؛ امّا این حالتم خائفانه است. ☑️تسلیم، مالِ اوّل راه و تفویض، مالِ آخر کار است. ■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei