eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش پنجم بحث روايتى ● بحث روايتى (در ذيل آيات محاجه ابراهيم (علیه السلام ) و درخواست او از خداى تعالى و پاسخ حضرت حق به او...) در تفسيرالدر المنثور در ذيل آيه ((الم ترالى الذى حاج ابراهيم فى ربه ...)) آمده كه طيالسى و ابن ابى حاتم از على بن ابيطالب (عليه السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: آن كسى كه با ابراهيم بر سر پروردگار او مناظره كرد، نمرود پسر كنعان بود. و در تفسير برهان آمده كه ابو على طبرسى گفته است : در زمان وقوع اين مناظره اختلافاتى است ، بعضى گفته اند: موقعى بود كه ابراهيم (عليه السلام ) بت ها را شكسته و هنوز در آتش نيفتاده بود، (نقل از مقاتل )، و بعضى ديگر گفته اند: بعد از افتادن در آتش بوده ، كه آتش برايش ملايم و سرد شده و جان سالم بدر برد، (نقل از امام صادق (عليه السلام ). مولف : هر چند آيه شريفه متعرض زمان وقوع اين مناظره نشده ، ولى اعتبار عقلى مساعد و كمك اين احتمال است كه : بعد از افتادن در آتش اتفاق افتاده باشد، براى اينكه از داستانهائى كه در قرآن كريم درباره ابراهيم (عليه السلام ) از همان بدو ظهورش و مناظره اش با پدر و قوم خود و بت شكنى اش آمده ، اين معنا به دست مى آيد كه اولين بارى كه آن جناب با نمرود ملاقات كرد، هنگامى بود كه خبر بت شكستنش به گوش نمرود رسيد، و وى دستور سوزاندنش را صادر كرد و معلوم است كه در چنين هنگامى جاى مناظره نمرود با او درباره خدائى خودش نبوده است ، چرا كه به جرم شكستن بتها دستگير شده نه به جرم انكار خدائى نمرود، و اگر مناظره اى با او كرده ، حتما بر سر اين بوده است كه آيا بت ها پروردگار هستند؟ يا خداى تعالى ؟ در رواياتى چند كه شيعه و سنى در ذيل آيه : ((او كالذى مر على قريه و هى خاويه على عروشها...)) نقل كرده اند آمده است كه : صاحب اين داستان ((ارمياى )) پيغمبر بوده است و در تعدادى از روايات آمده است كه او عزير بوده ، ولى هر دو دسته ، خبرهاى واحدند كه پذيرفتن و عمل كردن به خبر واحد در غير احكام فقهى دين واجب نيست ، علاوه بر اين ، سند روايات نيز ضعيف است و هيچ شاهدى از ظاهر آيات بر طبق آنها نيست . و از سوى ديگر اين داستان در تورات هم نيامده ، تا تورات شاهد بر يك دسته از روايات باشد، و آنچه در روايات آمده داستانى طولانى است ، كه روايات درباره جزئياتش اختلاف دارند، و چون بحث در آن از هدف اين كتاب خارج است ، از نقل رواياتش صرف نظر كرديم ، اگر كسى بخواهد مى تواند به كتبى كه متعرض نقل آنها است ، مراجعه نمايد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●صلوات خاصه حضرت امام هادی علیه‌السلام●■ ■اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِيَاءِ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلاَئِقِ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُوراً يَسْتَضِيءُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَ بِالْجَزِيلِ مِنْ ثَوَابِكَ وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِيمِ مِنْ عِقَابِكَ وَ حَذَّرَ بَأْسَكَ وَ ذَكَّرَ بِآيَاتِكَ وَ أَحَلَّ حَلاَلَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ بَيَّنَ شَرَائِعَكَ وَ فَرَائِضَكَ وَ حَضَّ عَلَى عِبَادَتِكَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِكَ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ. @mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت الله بهجت قدس سره●□ □●پرسیدم :راه رسیدن به در نماز چیست؟ فرمودند: «دو کار در کنار هم: ۱. [نماز گزار] به وسوسه های شیطانی که غیر اختیاری پیش می آید، کاری نداشته باشد. ٢. هر وقت در نماز، توجّه پیدا کرد، اختیاراً به غیر خدا توجّه نکند». و در توضیح این مطلب فرمودند: «شیطان می خواهد اختیاراً انسان را متوجّه غیر خدا کند. وقتی دید که در حال اختیار، به غیر خدا توجّه نمی کند، او را رها می کند». □●زمزم عرفان، ص٢٨٩●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●انسان کامل قرآنی در همه مشاهد حضور دارد که ولایت تکوینی مطلقه را حاوی است و مظهر اسم شریف ان الله علی کل شی ء شهید است. لذا ما سوی الله مشهود این مظهر اتم ذات ربوبی حق است. ■●از این لطیفه ربانی و القاء سبوحی مولایم فهم بنما که انسان کامل در هر عصری را در همه عوالم و کلمات وجودی، حضور و شهود تام است و غیب بودن در او راه ندارد و لذا او غایب نیست که ما در پشت ابر و حجابها قرار گرفته ایم و از دیدار چهره دلارای شمس حقیقت انسان کامل بی خبریم و غایب بودن خود را به حساب وی آورده ایم. ■●لذا در غزل کعبه امید دیوان از محضر عرشی حضرتش به صورت عجز و تضرع و زاری درخواست می نماییم که ما خودمان از غیبت و دوری به در آییم تا دائما به حضور انور حضرتش تشرف داشته باشیم. یعنی دوری و هجران از ناحیه خودمان است نه از جانب حجة الله فی العالمین که مظهر اسم شریف شهید حق تعالی است.  ■●غیبت داشتن حضرت بقیة الله مربوط به مریضی است که در ما متحقق است و این بیماری آن است که سَبَل بر دیدگان ما چیره گشته که خورشید عالمتاب انسان کامل عصر خود را نمی بینیم ، لذا فرمود که برو و در پی درمان مریضی ات باش ■●درباره علت این مریضی بیان فرمود که علت این مریضی با نامحرمان حشر و آشنایی داشتن است و از خواص نفس ناطقه آن است که چون مجرد است به هر چه که روی آورد خو می گیرد و لذا آنکه با نامحرم به جان انسان کامل خو گیرد از وجود نوری انسان کامل که شاهد در همه مشاهد است بی بهره می گردد.  ■●در عشق به انسان کامل و وصل به او باش و آنکه را منافق است از موافق جدا کن لذا می فرماید اگر از نسبت به انسان کامل دور نشوی هرگز آیت و نشانه ای از عشق و عاشقی به وصال به انسان کامل در تو نیست و لذا باید در پی درمان این مریضی ات بر آیی. به همین دلیل است که در بیم و امید قرار داری وگرنه عارف بالله را که دائما عشق به انسان کامل است نه بیم است و نه امید که فارغ از بیم و امید است.. ■●شرح دفتر دل استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○استاد علی صفایی حائری○□ □ما خود را از منتظران حساب كرده‌ايم و جاى حرفى باقى نگذاشته‌ايم؛ در حالى كه حرفها بسيار است و مى‌توانيم خود را دوباره ارزيابى كنيم. □لااقل تا اين قدر كه اگر در متن عدالت و رفاه و حتى آزادى و آگاهى و عرفان نشستيم، آيا انتظارمان برآورده شده و ديگر مهدى را نمى‌خواهيم و انتظار قائم آل محمّد را نداريم؟ □اگر ما از مهدى تا اين مرحله انتظار داشته باشيم، ديگر انتظارى نخواهيم كشيد و توقعى نخواهيم داشت. مناسب است كه با اين حساب، نگاهى ديگر به انتظار داشته باشيم و مفهوم و حقيقت انتظار، ريشه‌هاى انتظار، ادب انتظار و اثر انتظار را دوباره ارزيابى كنيم. □○تو مى آيى، ص ۱۱○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□● ، ماه علی علیه السّلام و ماه تخلیه است؛ کعبۀ دل را با محبّت و ولایت علوی از بتها خالی کن. □● ، ماه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و ماه تحلیه است؛ کعبۀ دل را با اخلاق محمّدی معطّر کن و جامۀ نو بپوشان. □● ، ماه تجلیه و ماه خداست؛ حالا دل خانۀ خدا شده و خداوند در آن تجلّی میکند. □●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت شانزدهم)○□ □○وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُ
□○ (قسمت هفدهم)○□ □○أَلا وَ قَدْ أَرَى أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ: هشيار باشيد! متوجه باشید كه می‌‌‌بینم شما به نوعی تنبلی و تن‌آسایی همیشگی دل سپرده‌اید. □○وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ: و آن کسی را که سزاوار به قبض و بسط بود؛ یعنی کسی که باید سررشته‌ی امور کشور به دستش باشد را از زمامداری دور کردید. □○وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ: و با راحت‌طلبی خلوت کردید. □○وَ نَجَوْتُمْ بِالضِّيقِ مِنَ السَّعَةِ: و از تنگنا و دشواری‌های زندگی سخت به رفاه‌طلبی گام نهادید. □○فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَيْتُمْ: و آن چیزی را که در درون خودتان حفظ کرده بودید از دهان خود بیرون انداختید؛ یعنی اسلام و ایمان را از وجود خودتان بیرون انداختید. □○وَ دَسَعْتُمُ الَّذِي تَسَوَّغْتُمْ: و آن چیزی را که فرو برده بودید استفراغ کردید و بیرون ریختید؛ یعنی ایمانتان را از دست دادید. □○فَإِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ: پس بدانید که اگر شما و همه‌ی مردم روی زمین کفر بورزید خدا از همه‌ي شما بی‌نیاز است و ستوده است. □○أَلا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ: بدانید! آنچه که من به شما گفتم با معرفت کامل به این بود که در اخلاق و روحیات شما نوعی رخوت و سستی به وجود آمده است و دل شما با بی‌وفایی و خیانت قرین شده است. این را با دقت می گویم؛ براساس شناختم می گویم که شما انصار امروز خیلی تغییر کردید. □○وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ: ولکن این چیزی که من می‌‌گویم این جوشش دل من است؛ سوز دل من فاطمه است که به صورت واژه‌ها از دهانم خارج می‌‌شود. حضرت می گویند می دانم غیرت کمک کردن به من را ندارید. می دانم شما آدم های آلوده ای شدید. دنیاپرست شدید ولی روی سوز دلم دارم این حرفها را می زنم و ابراز می کنم و الا امیدی ندارم که شما به کمک من بیاید. □○وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ: و این بیرون ریختن غیظ و خشمم از وجودم است، □○وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ: و آن چیزی است که روح و روانم نمی‌‌تواند تحمّل کند و دارم بیرون می‌ریزم. □○وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ: و این جوشش سینه‌ی من است که دارد به صورت این سخنان ظاهر می‌شود. □○وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ: و راه عذر و بهانه را از پیش بر شما بستن و حجّت و دلیل عرضه کردن بود که بر زبانم جاری شد. □○فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ: پس بیایید این خلافت را بگیرید ولی بدانید پشت این شتر خلافت زخم است؛ یعنی این شتر خلافت به شما سواری نخواهد داد؛ حال دارید آن را غصب می کنید ولی بدانید چند صباح دیگر وجود ابوبکر از این عالم به عالم دیگر برای تحمل عذابش منتقل می شود؛ عمر هم که با تیغ ابولؤلؤ، عثمان هم با تیغ کسانی که او را ترور کردند؛ درنتیجه بدانید شتر خلافت شتر راهواری برای شما نیست. پشتش زخم است. □○نَقِبَةَ الْخُفِّ: پای این شتر خلافت تاول زده و سوراخ است. سواری نمی تواند بدهد. □○بَاقِيَةَ الْعَارِ: عار و ننگ غصب این خلافت برای شما باقی خواهد ماند. □○مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ: و این شتر نشان زده شده؛ چون روی بدن شترها داغ می گذاشتند؛ نشان می گذاشتند که مشخص شود برای کدام گله است. بر این شتر خلافت نشان غضب الهی خورده است. □○وَ شَنَارِ الأَبَدِ: هرکس بر این شتر بعد از غصب از امیرالمؤمنین سوار شود، نشان ننگ ابدی بر این شتر است. □○مَوْصُولَةً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ: و هرکس این شتر خلافت را بگیرد فردا به آتش فروزان دوزخ خواهد رسید که از درون انسانها قلب‌های آنها را به آتش می‌‌کشد. □○فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ: آیا این کاری که انجام می‌‌دهید جلوی چشم خدا مرتکب می‌‌شوید؟ یعنی می دانید که خدا دارد می بیند؛ این بی تفاوتی و سکوت شما را در برابر ظلم دستگاه حاکمیت ابابکر و مظلومیت مرا. □○وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ: و به زودی کسانی که ستم می‌‌کنند خواهند فهمید که به کدام بازگشتگاهی باز خواهند گشت؛ سرانجامشان فردای قیامت کجاست. □○وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ: من دختر آن پیامبری هستم که به شما خبر داد که عذاب شدیدی در انتظار شماست و در آینده خواهد بود. □○فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ: پس ای انصار هر چه می‌‌خواهید انجام دهید. ما هم به وظایف خودمان عمل می‌‌کنیم و شما منتظر باشید که ما هم منتظر خواهیم بود. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○رجب ، شروع فصل انسانی○□ □ماه رجب ماه شروع فصل انسانی است که نشئه ی طبیعت را بر اساسِ فصول چهارگانه ی سال ، یک فصل بهار است ( فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ) □و به تعبیر اهل الله ، فصول چهارگانه ی سال ( بهار ، تابستان ، پاییز ، زمستان ) ، فصول انسانی نیستند ؛ اینها فصول طبیعی اند ؛ را باید در فصل های چهارگانه ی ماه های قمری پیدا کرد که محرم و صفر و . . . تا به ماه مبارک رجب و ماه عزیز شعبان و ماه مبارک رمضان که این سه ماه قمری ، است. □●شرح دروس معرفت نفس استادصمدی آملی حفظة اللہ●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□●حضرت آیت الله بهجت قدس سره●□ □یک نگاه تند که سبب ایذای یک مؤمن و یا هتک حرمت او شود، حرام است؛ همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد، حرام است. بنابراین، کسی که می‌خواهد به درجات کمال و یقین نائل گردد، باید از این‌گونه گناهان هم پرهیز نماید. □●در محضر بهجت ج٢ ص٧●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●..شيخ سعد الدين حموى سوار بود و به رودخانه رسيد و اسب از آب نمی گذشت امر كرد كه آب را تيره ساختند و به گل آلوده كردند و اسب در حال بگذشت فرمود : تا خود ميديد از اين وادى عبور نمی توانست كرد. ■●هزار و يك نكته علامه حسن زاده آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش ششم ● رواياتى از ائمه معصومين (علیهم السلام ) در باره (و اذ قال ابراهيم رب ارنى كيف تحيى الموتى ...) و داستان آن و در كتاب معانى الاخبار از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در تفسير آيه ((واذ قال ابراهيم رب ارنى كيف تحيى الموتى ...)) در ضمن حديثى فرمود: اين آيه متشابه است ، و معنايش اين است كه ابراهيم از كيفيت پرسيد، و كيفيت فعل خداى تعالى حقيقتى است كه اگر عالمى (يا پيامبرى ) از آن آگاه نباشد برايش تعجب آور نيست ، و چنان نيست كه توحيدش ناقص باشد. مولف : بيان گذشته ما معناى اين حديث را روشن مى سازد و در تفسير عياشى از على بن اسباط روايت شده كه گفت : حضرت ابى الحسن رضا (عليه السلام ) در پاسخ كسى كه از معناى آيه : ((و لكن ليطمئن قلبى )) پرسيده بود كه مگر ابراهيم (عليه السلام ) در قدرت خدا شك داشته است ؟ فرمود: نه ، و ليكن منظورش اين بوده كه خدا ايمانش را زيادتر كند. مولف : اين معنا را مرحوم كلينى در كتاب كافى هم از امام صادق و عبد صالح امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه بيانش گذشت . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 581 مولف در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عميراز ابى ايوب از ابى بصير از امام صادق (علیه السلام )روايت كرده كه فرمود: ابراهيم (عليه السلام ) لاشه اى را در كنار دريا ديد كه درندگان دريائى آن را مى خوردند و سپس همان درندگان به يكديگر مى پريدند و يكى ديگرى را پاره مى كرد و مى خورد، ابراهيم (عليه السلام ) تعجب كرد و عرض كرد: پروردگارا به من بنمايان كه چگونه مردگان را زنده مى كنى ؟ خداوند پرسيد مگر ايمان ندارى ؟ ابراهيم (عليه السلام ) گفت چرا، و لكن مى خواهم قلبم مطمئن شود خداوند فرمود: پس چهار مرغ را بگير و آنها را قطعه قطعه كن و سپس بر سر هر كوهى قسمتى از آن را بگذار و آنگاه آنها را صدا بزن تا به سرعت نزدت بيايند، و بدان كه خداوند بر همه چيز توانا و به حقايق امور دانا است . ابراهيم (عليه السلام ) يك طاووس و يك خروس و يك كبوتر و يك كلاغ سياه گرفت ، كه خداى تعالى دوباره فرمود: صرهن يعنى قطعه قطعه شان كن ، و گوشتشان را مخلوط كن ، و به ده قسمت تقسيم نموده و هر قسمتى را بر سر يك كوه بگذار، و سپس يكى يكى را صدا كن و بگو: به اذن خدا زنده شو، خواهى ديد اجزاى بدنش از سر اين كوهها يكجا جمع شده و از نوك پا تاسرش به هم چسبيده و به سويت پرواز مى كند، و همينطور هم شد، در اين هنگام بودكه ابراهيم (عليه السلام ) گفت : ((ان الله عزيز حكيم )). مولف : اين معنا را عياشى هم در تفسیر خود از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده ، و از طرق اهل سنت نيز از ابن عباس روايت شده است . و اينكه فرمود: ابراهيم (عليه السلام ) جيفه و لاشه اى را ديد و چنين و چنان شد، بيان شبهه اى است كه از ديدن لاشه در دلش افتاد، و وادارش كرد كه آن سؤال را بكند، براى اينكه ديد هر جزئى از بدن لاشه در شكم درنده اى رفت ، و تازه خود درندگان هم يكديگر را خوردند، فكر كرد مرده اى كه اجزاء آن اينچنين متفرق شده و هر تكه اش به جائى رفته و حالات گوناگونى به خود گرفته است ، و ديگر چيزى از اصلش نمانده ، چگونه زنده خواهد شد؟. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●(برگرفته از کتاب شریف اقبال الاعمال سیدابن طاووس، مورد توصیه حضرت آیت الله بهجت)●□ □●هنگام قرائت قرآن، با عقل خود توجه داشته باش که خداوند جل جلاله سخن خود را با زبان خود بر تو می خواند و تو به کلام مقدس او گوش فرا می دهی و به اندازۀ بخشش او بدان اعتراف کن و از خداوند بخواه که مراد خود از آداب، پندها و احکام یادشده در قرآن را به تو بفهماند. □●اقبال الاعمال، ج١، ص ٣٠۵●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○مطلبی را به شما عرض می کنم، این را از بنده به عنوان یک اصل موضوعی بپذیرید، تا ان شاءالله به وقتش برای شما پیاده شود، و آن مطلب این است، خیلی از مطالب را، که بسیار بسیار سنگین و مهم است، من و شما نباید زود بشنویم، ولو هم اگر یک کتابی است که این مطلب را می گوید، زود نباید برویم بخوانیم، صبر کن صبر کن، بگذار از ابتدا درست پیش برود. □○چون آن مطلب را اگر زود بگیریم بخوانیم، چون جانمان آمادگی ندارد آن مطلب خوانده شده ضایع می شود.آن وقت ما نسبت به آن مطلب می شویم مفسد. چرا؟ برای اینکه زمین آماده نبود بذررا بیخود در زمین ریختیم، مطلب ضایع شد. □○خیلی از مطالعات ما ضایع کردن مطالب است. خیلی از درس خواندنهای ما ضایع کردن مطلب است .خیلی از کتاب خواندنها ضایع کردن است. به محض اینکه آدم دلش آب افتاد زبانش آب افتاد، زود نباید پا را، قدم را بیش از حد بگیرد به آن مطالب سنگین برسد. خیال می کند حل می شود. به مطالب خیلی سنگین که رسیده، چون جان او قوی نیست ضایعش می کند. مثل یک کودکی را می ماند که باید شیر بخورد اما یک کباب را به دهنش بگذارند این کباب ضایع می شود بدن او جذب نمی کند. چون جذب نمی کند موجب انهدام او می شود موجب نقص او می شود زایل پیدا می شود. □○وقتی دل ندهیم، خوب و درست بالا نرویم، گاهی می بینید خوانده ها، نوشته ها، کتابها، نه تنها موجب هدایت نمی شود موجب زلالت و گمراهی هم می شود اینه که عرض می کنم تثبّت به خرج بدهید. □○بحث نهج الولایه استاد صمدی آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، عالم طبیعت روشنیست و تیرگی، پس تیره‌اش را بکار بر پیش از روشنش، که در تدبیر و سیاست صافی آشامیدن پس از تیره بهتر از تیره آشامیدن پس از صافی. و این سخن بر طریق مثل رانده‌ایم، و گرنه در عالم طبع خود کی و چگونه بود صفا با کدر؟ □○بلکه او غایت کدورت و تیرگیست، و اگر زانست که تو خواهان صفائی، از عالمی دیگر جو نه از ، که اگر تو آن را در معدن صفا جوئی بیابی، □○و اگر نه از محل و مأوای صفا جوئی، بدان در نرسی، واز تو فائت شود مقصود تو، پس تو مانی قرین اندوه و حسرت، و از آن بیمار شوی، و بیماری بمرگ انجامد و نومیدی از زندگی عقلی و بود جاودانی. @mohamad_hosein_tabatabaei
(ره): □پنج شرط کمال و سعادت در این بیت به زیبایی بیان شده است: □صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکری به دوام □نا تمامان جهان را کند این پنج تمام @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری●■ ■●در هر راهى رنج و گرفتارى هست و براى تمامى مردم تحول و گردش هست. و با همين رنج و تحول مؤمن عاشق مشخص مى‌شود و غفلت زده‌ى موقعيت‌ها و غايب و گرفتار در نعمت‌ها كه بر خود ستم كرده‌اند و حركت خود را در گرو شرايط‌ و امكانات گذاشته‌اند كنار مى‌روند و شهدا كه حضور مستمر داشته‌اند انتخاب مى‌شوند و گواهان اتخاذ مى‌شوند، مؤمن غربال مى‌شود و كافر به هلاك مى‌رسد. ■●بهشت بدون جهاد و صبر به دست نمى‌آيد و با همين جهاد و شهادت است كه تمناى كسانى كه آرزوى مرگ را داشتند، ولى با ديدار آن،به آن خيره شدند و ايستادند، محك مى‌خورد. ■●و همين‌طور صبر و استقامت آن‌هايى كه همراه محمد و پس از محمد صلى الله عليه و آله از راه او باز نمى‌گردند و پشت نمى‌كنند، مشخص مى‌شود، كه خدا صابر را مشخص مى‌كند و به شاكرها پاداش مى‌دهد. ■●وارثان عاشورا، صفحه ۶۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ شب تمرکز رغبت‌ها در میل به سوی خدای متعال○□ □○انسان وجودش پخش است. رغبت به چیزهای مختلفی دارد، در مسیر سلوک الی الله انسان به جایی نمی‌رسد مگر اینکه متمرکز شود. □○به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السّلام در دعای کمیل که از خدای متعال می‌خواهند که همّ را همِّ واحدی قرار دهد، در واقع اینکه انسان همّش متمرکز شود. □ای یکدلۀ صد دله، دل یکدله کن...□ □○شب لیلة الرغائب شبی است که انسان دلش را یکدله کند. یعنی همۀ رغبت‌های متنوع و مختلف و متشتتی که به چیزهای مختلف دارد: چه به جنبه‌های ظاهری و دنیوی؛ به پولش، به مقامش، به خانه‌اش، به وسیلۀ نقلیه‌اش، به سِمت‌هایش، به لذت‌هایش، به شهوت‌هایش، به شهرت‌هایش؛ به هر چه که از دنیا رغبت انسان را به جانب خودش جلب می‌کند. □○و چه به آنچه که جنبه‌های اخروی هست. رغبت‌هایی که انسان به راحت‌ها و لذت‌های اخروی، به نعمت‌ها و لذایذ بهشتی دارد. □○و چه رغبت‌هایی که انسان به مقامات معنوی دارد. می‌خواهد اهل کشف و کرامات شود، اهل مقامات روحی و قدرت‌های معنوی شود . . . □○همه‌ی این رغبت‌ها، این شب، شبش است. یعنی شبی که همۀ اینها را جمع کند و بگوید خدایا فقط خودت را می‌خواهم، هیچ چیز دیگری نمی‌خواهم، نه دنیا می‌خواهم، نه آخرت می‌خواهم، نه مقامات معنوی می‌خواهم، هیچی نمی‌خواهم خدایا، فقط خودت را می‌خواهم . . . ☑️این شب موقع چنین کاری است که انسان یکسره خودش را خلاص کند، از همۀ خواسته‌ها، همه آمال و آرزوها خودش را نجات دهد... □○استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei