eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم بخش سوم1⃣ ● خداوند خاطر شريف پيامبر (صلی الله علیه وآله ) را تسلى مى دهد لَيْس عَلَيْك هُدَاهُمْ وَ لَكنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشاءُ در اين جمله روى سخن از مؤمنين گردانده شد و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مخاطب قرار گرفته كه اى پيامبر هدايت آنان به عهده تو نيست ، اين خدا است كه هر كس را بخواهد هدايت مى كند، گوئى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وقتى اختلاف مسلمانان در خصوص مساله انفاق را ديده و ملاحظه كرده است كه بعضى انفاق را با خلوص انجام مى دهند و بعضى ديگر بعد از انفاق منت و اذيت روا مى دارند و گروهى ديگر اصلا از انفاق كردن مال پاكيزه خوددارى مى ورزند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 611 در دل شريف خود احساس ناراحتى و اندوه مى نمودند و لذا خداى تعالى در اين آيه ، خاطر شريف او را تسلى داده و مى فرمايد: مساله اختلاف مراحل ايمان كه در اين مردم مى بينى كه يكى اصلا ندارد و ديگرى اگر دارد نيتش خالص نيست و گروه سوم هم انفاق دارد و هم نيتش خالص است همه مربوط و مستند به خداى تعالى است ، او است كه هر كس را بخواهد به هر درجه از ايمان كه صلاح بداند هدايت مى فرمايد، و بعضى را به كلى محروم مى سازد، نه ايجاد ايمان در دلها به عهده تو است ، و نه حفظ آن ، تا هر وقت ببينى كه پاره اى از مردم محفوظ مانده ، و در بعضى ضعيف شده و اندوهناك شوى ، و وقتى خداى تعالى در آخر اين گفتار ايشان را تهديد مى كند و با خشونت سخن مى گويد، دچار شفقت يعنى اندوهى توأم با ترس شوى . شاهد بر اين معنا كه ما از آيه استفاده كرديم جمله ((هديهم )) است ، كه مصدرى است اضافه شده بر ضميرى كه به مردم بر مى گردد، چون ظاهر اين تعبير اين است كه ايمان تا حدى در مردم تحقق يافته و مى فهماند كه اين مقدار هدايت كه در امت خود موجود مى بينى از تو نيست ، و آنچه هم كه تحقق نيافته مى بينى باز تو مسئولش نيستى ، شاهد ديگر ا ينكه جمله مورد بحث تسليت خاطر آن جناب است اين است كه هر جا در قرآن در مساله ايمان استنادش به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نفى مى كند، همه به منظور دلخوش ساختن آن جناب است. بنابراين جمله مورد بحث يعنى جمله :((ليس عليك هديهم و لكن الله يهدى من يشاء)) جمله اى است معترضه ، كه صرفا به منظور دلخوشى آن جناب در وسط كلام آمده است و خطابى را كه قبلا به مؤمنين داشت قطع نمود، و جمله مورد بحث را خطاب به آن جناب كرد، آنگاه دوباره خطاب به مؤمنين را از سر گرفت ، و فرمود: ((و ما تنفقوا من خير...)) و اين جمله معترضه نظير جمله معترضه : ((لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه و قرآنه )) است ، كه در وسط آيات مربوط به قيامت قرار گرفته است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□روزه ی ماه رمضان روح را پاک میکند و فطریه بدن را. □شیعه تا به ملاقات خوبان خدا نرسیده، روزه است. وقت ملاقات، عید فطر شیعه است که باید افطار کند. □مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی□ □○مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○بسمه تعالی شانه○ ○جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید ○هلال عید در ابروی یار باید دید ○جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی در جلد پنجم فتوحات مکیه باب هفتاد و یکم که در اسرار روزه است در اسرار رویت هلال ماه رمضان و شوال می‌گوید: «تاهنگامی که هلال معرفت در افق دل های عارفان، از اسم الهی "رمضان" طلوع نکرده، روزه واجب است، و چون هلال معرفت در افق دل های عارفان از اسم الهی "فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" طالع گردید، افطار بر ارواح -از السَّمَاوَاتِ- و بر اجسام -از وَالْأَرْضِ- واجب می‌شود، وطلوع در اینجا به معنی"ظهر = آشکار گشت" می‌باشد، چون هلال معرفت در پرتو خورشید غارب و پنهان است.» ○ مظهر است، خداوند طاعات و عبادات همگان از مؤمنین و محبین را قبول درگاهش بفرماید، بدان قبول هر عملی از اعمال موقوف به معرفت و رویت در قلب عامل و عمل است کما اینکه در روایت فرمود، «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» و تمام، کمال است یعنی کمال حج به لقاء نور امام در قلب حاجی و در تمام مناسک حج است از اینرو است که قرآن به حاجی که قاصد است میگوید در حج که قصد است مقصد را امام قرار بده نه خانه‌ی از سنگ و گل را که آن نشان است و این صاحب نشان!! «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج/۲۷) شما این مطلب را در تمام اعمال عبادی توسعه بده و بگو، تمام الصوم لقاء الامام و تمام الصلوة لقاء الامام.... ○کمال روزه این است که در انجام آن هلال ولایت از افق قلب انسان متجلی شود. بدون معرفت به ولی الله الاعظم چه عیدی و چه فطری؟!! عید وقتی است که نور ولایت مطلقه در قلب سالک الی الله متجلی شود فهذا یوم العید. مانع رویت هلالِ قمرِ ولایت، حجاب اعمال و افکار ماست وگرنه آن نور نیّر الهی هرگز در محاق نبوده است. ○آفتابی چنین درخشنده ○دیده ها در حجاب یعنی چه ○نفس آدمی را به مثل پرده تاریک شب بدان که ظلمت اش همه‌ی آفاق و انفس جان او را گرفته است، به عبودیت و معرفت و تطهیر باطن، شمس و قمر ولایت در قلب او طلوع می‌کند. اینجا همان موطن ظهور قیامت است که شمس و قمر یکی می‌شود: «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (قیامت/۹). به محض طلوع ماه که در شب اول رخ می‌دهد، عید سالک آغاز می‌شود هرچند رویت ماه شب اول سخت است اما برقی است که چون بدرخشد خرمن سالک الی الله را آتش می‌زند و مسیر حرکت او را روشن می‌کند؛ «يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ...» (بقره/۲۰) ○خنک آنکه لیلةالبدر كه ليلة القدر است در جانش تجلی کرد؛ «سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ القَمَرَ لَيْلَة البَدْر»، فهذا معنی الظهور و الفرج، «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ»، در معکم نیک تأمل و اندیشه شود. باید ظلمت شب را به نور ایمان خرق کرد تا ماه ولایت تلألو کند، إقرأ وارق...
□○اميدواريم که روز اول شوّال برای ما روز عید باشد. منسوب به امیرالمومنین علیه السلام است که فرمود: «انّما هو عیدٌ لمن قبل الله منه صیامه و شکر له قیامه» برای همه روز اول شوال نیست؛ برای کسی عید است که خدای متعال روزه هایش وشب زنده داری ها و نمازهای دل سحرش را پذیرفته باشد، فقط برای اینها عید است. □○عید فطرِ عالم بیرون غیر از عید فطر عالم درون است، من باید دنبال عید فطر خودم بگردم. امیرالمومنین فرمود عید فطر تو زمانی می رسد که صیام تو مقبول درگاه الهی و قیام تو مشکور پیشگاه الهی واقع شود. و خدا کند که عید فطر ما برسد! □○استاد مهدی طيب _ ٣ شهريور ٩٠○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت وصی امام اميرالمؤمنین علی علیه السلام●□ □مخالفان حق [خلفای غاصب] بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند ، و آب فريب پاى آن ريختند ، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمد -درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‌توان مقايسه كرد ، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‌ شود همپايه آنان دانست. □آنان پايه دين و ستون يقين‌ اند. افراط گرايان به آنان باز گردند ، و عقب مانده‌ ها به ايشان رسند [تا هدايت شوند] ، ويژگی‌ هاى حق ولايت مخصوص آنان ، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون [با قبول ولايت من] حق به حق‌دار رسيده ، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است. □●منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه جلد ۲ صفحه ۳۲۳ میرزا حبیب الله هاشمی خویی شارح استاد علامه حسن زاده آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم بخش سوم1⃣ ● خداوند خاطر شريف پيامبر (صلی الله علیه وآله ) را تسلى م
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم بخش سوم2⃣ ● خداوند خاطر شريف پيامبر (صلی الله علیه وآله ) را تسلى مى دهد وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَلاَنفُسِكمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ... در اين آيه همانطور كه گفتيم : دوباره خطاب را متوجه مؤمنين كرد اما با سياقى كه نه بشارت در آن هست ، و نه انذار و خشونت ، و اين به آن جهت است كه آيه ، بعد از جمله ((ولكن الله يهدى من يشاء)) قرار گرفته ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 612 و بر كسى پوشيده نيست كه مقتضاى معناى آن اين است كه صرفا به دعوت بپردازد، دعوتى خالى از ((نرمش )) و ((خشونت )) (هر دو) تا دلالت كند بر اينكه ساحت ((گوينده )) و ((صاحب دعوت )) منزه است از اينكه دعوت ، منفعتى براى او داشته باشد، بلكه منفعت آن عايد مردمى مى شود كه اين دعوت را مى پذيرند. پس جمله : ((و لا تنفقون الا ابتغاء وجه الله )) جمله اى است حاليه ، و حال از ضمير خطاب است ، و عامل آن متعلق ظرف يعنى ((فلانفسكم )) مى باشد. و چون ممكن بود كسى خيال و توهم كند كه اين نفعى كه از ناحيه انفاق عايد انفاق گران مى شود، صرف اسم است ، و مسمى واقعيت خارجى ندارد، و واقعيت اين است كه انسان مال عزيز خود را كه يك حقيقت خارجى است بدهد و منفعتى موهوم بگيرد. پس انفاق در راه خدا يعنى معامله اى كه يك طرفش حقيقت است ، و طرف ديگرش خيال ، لذا دنبال آن جمله فرمود: ((و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون - كه آنچه انفاق كنيد بدون كم و كاست به شما بر مى گردد، و كمترين ستمى بر شما نخواهد شد)) خلاصه اين منفعتى كه شما را به سويش مى خوانيم (كه همانا ثوابهاى دنيائى و آخرتى است ) امرى موهوم نيست ، بلكه امرى است حقيقى و واقعى كه خداى تعالى آن را بدون اينكه چيزى از آن گم شده باشد و يا كم كرده باشد به شما خواهد رساند. و اگر نام رساننده را نبرد، و نفرمود: ((نوف اليكم - ما آنرا به شما مى رسانيم )) بلكه فرمود: ((يوف اليكم - به شما خواهد رسيد)) براى همان نكته اى بود كه قبلا اشاره كرديم ، و گفتيم سياق گفتار، سياق دعوت است ، و همانطور كه مقتضى است نامى از بشارت و بيم دادن در آن برده نشود، همچنين لازم است نامى از فاعل هم برده نشود، تا گفتار خيرخواهانه تر و بى غرضانه تر باشد، همانند گفتارى باشد كه گوينده ندارد، اگر به راستى منفعتى در آن باشد براى شنونده اش دارد، نه كسى ديگر. لِلفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فى سبِيلِ اللَّهِ... كلمه ((حصر)) كه مصدر فعل مجهول ((احصروا)) است به معناى منع و حبس است و اصل در معناى آن تنگ گرفتن است . راغب مى گويد: ((حصر)) و ((احصار)) هر دو به معناى راه نيافتن به خانه كعبه است اما چيزى كه هست ((احصار))، ممنوع شدن به خاطر وجود مانعى ظاهرى از قبيل دشمن و امثال آن است ، و حصر به معناى ممنوع شدن از ناحيه منع باطنى و درونى از قبيل مرض و امثال آن است ، و كلمه حصر در غير از اين مورد استعمال نشده است پس ‍ اينكه در آيه : ((فان احصرتم )) احصار آمده مى تواند به هر دو معنا باشد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 613 و همچنين آيه : ((الاذين حصروا...)) و اما در آيه : ((او جاؤكم حصرت صدورهم )) تنها به يك معنا است ، و آن همان بيمارى درونى است كه در مورد آيه به معناى تنگى سينه به خاطر بخل و ترس است . اين بود گفتار راغب . و كلمه ((تعفف )) به معناى آن است كه عفت صفت آدمى شده باشد، و كلمه سيما به معناى علامت و كلمه : ((الحاف )) به معناى اصرار در سؤال است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □هنگامی که آقای خمینی(ره) بیمارستان بود، چند روز قبل از وفاتش، پنجشنبه بعد از نماز صبح، در حالی که خواب نبودم، دیدم ایشان زیبا، خوش رو و با لبخند، از جلوی من گذشت. چهره اش از عکس او زیباتر بود. بعد از چند روز که خبر وفات ایشان منتشر شد، متوجّه شدم که ایشان آمده از من خداحافظی کند. خوش حال بود برای اینکه کارش تا آخر، درست بوده و از آنچه انجام داده، پشیمان نیست؛ بلکه کارش ناجح(موفق) بوده است. □●زمزم عرفان، ص٣٨٩●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
●{بحث روايتى [ (رواياتى در باره شكر نعمت)]  □در كافى به سند خود، از معاوية بن وهب، از ابى عبد اللَّه (علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر كه خداوند توفيق شكرش داده باشد، نعمتش را هم زياد مى‌كند، هم چنان كه خودش فرمود:{" لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ" «1».   □و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا و بيهقى در كتاب" شعب الايمان" از ابى زهير يحيى بن عطارد بن مصعب، از پدرش روايت كرده‌اند كه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: به هيچ كس چهار چيز ندادند كه از چهار چيزش دريغ كرده باشند، به كسى ندادند كه از زيادى نعمتش دريغ كرده باشند، زيرا خداى تعالى فرمود:{" لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ"} و به كسى ندادند كه اجابت را از وى دريغ كرده باشند چون خداى تعالى فرموده:{" ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ"} و به كسى ندادند كه از آمرزشش دريغ كرده باشند، زيرا خداى تعالى فرموده:{" اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً"} و به كسى ندادند كه از قبول توبه‌اش دريغ كرده باشند، چون خداى تعالى فرموده:  {" وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ" «2».   □و در همان كتاب است كه ابو نعيم، در كتاب،" حليه" از طريق مالك ابن انس، از جعفر بن محمد بن على بن الحسين روايت كرده كه گفت: وقتى سفيان ثورى به جعفر بن محمد گفت: من از محضرت بر نمى‌خيزم تا اينكه مرا حديث كنى، جعفر بن محمد گفت:   پس گوش كن كه براى تو حديثى مى‌گويم كه از احاديث زيادى بهتر باشد، چون حديث زياد، براى تو خوب نيست: وقتى خداوند به تو نعمتى داد و خواستى هميشه برايت بماند شكر و سپاس خداى را بر آن زياد به جاى آر چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده:   {" لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ"}، و هر وقت طول كشيد زياد كن، چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده:{" اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ‌}  ===========  (1) كافى، ج 2، ص 78.  (2) الدر المنثور، ج 4، ص 71.  ص: 50}  - يعنى در دنيا و آخرت‌ «1»-{وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً"} اى سفيان اگر از ناحيه سلطان و يا كس ديگرى اندوهى به تو روى آورد زياد بگو" لا حول و لا قوة الا باللَّه"، كه اين كلمه، كليد فرج و گنجى از گنجهاى بهشت است‌ «2».   مؤلف: در اين معنا، روايات بسيارى از طريق شيعه و سنى رسيده است.   □و در كافى به سند خود، از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه مى‌فرمود: شكر هر نعمتى، هر قدر هم كه بزرگ باشد، اين است كه حمد خدا گويى‌ «3».  @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عید شکوفایی بندگی مبارک باد حضرت آیت‌الله صمدی آملی(۹۸/۳/۱۴ شب عیدفطر)○□ □○فطر شکفتن است. بذرهای صلاة و قیام لیل و صوم نهار و تهجد سهر و اطعام طعام و اکرام ایتام و افشا سلام ... که در مزرعه جانتان کاشته و با حضور و مراقبت آنرا حفظ نموده و رشد دادید در عید فطر شکوفا و شکفته می‌شود. □○گرچه هر شب هم افطار و فطر روزانه دارد و هر شب برایش هنگام افطار فطر است اما این عید فطر مقام جمعی فطرهای سی روز رمضان است. □○حالا در اول شوال این شجره طیبه روزه رمضان در جان شما ثمرات و میوه‌هایی می‌دهد که روزه دار از آن بهره‌مند می‌شود.《شَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ (24)تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ(۲۵/ابراهیم)》 □○حتی در این فطر و شکوفایی طولی جان شما مقام جمعی حقایق تلقی شده در لیالی قدر نیز شکفته می‌شود. که شکوفایی طولی است یعنی در جدول طولیه نظام توحیدی است و نه شکفتن عرضی. □○مخلوقات مفطور حق متعال هستند و مفطور حق متعال معلول خدا هستند و لذا در طول سلسله نظام توحید هستند و نه در عرض توحید. @mohamad_hosein_tabatabaei
□اگر اسم کارمن را لوس‌بازی نمیگذاشتند، این کتاب عیون مسائل نفس را که کتاب مهمی است و کتاب سرپیری من است،یعنی یک عمر کار کرده‌ام و حاصلش این شده، اسم کتاب را میگذاشتم . □علامه حسن زاده آملی□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری●■ ■●بار خدايا ما در روز فطر و روزه گشودنمان كه آن را براى اهل ايمان (روز) عيد و شادى و براى اهل دين خود (اسلام) روز اجتماع و گرد آمدن و روز تعاون و كمك كردن به يكديگر قرار دادى، از هر گناهى كه آن را بجا آورده‌ايم يا كار بدى كه پيش از اين كرده‌ايم يا انديشه بدى كه در دل داشته‌ايم، به سوى تو، توبه و بازگشت مى‌نماييم، توبۀ كسى كه رجوع به گناهى را در دل نمى‌گذارند و پس از توبه در گناهى باز نمى‌گردد، توبۀ خالصى كه از شكّ‌ و دو دلى پاكيزه باشد، پس آن را از ما قبول فرما و از ما راضى و خوشنود شو و ما را بر آن ثابت و پا بر جا گردان. ■● ص۱۸۱●■ @mohamad_hosein_tabatabaei