کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت(۱۶) ■حضرت زینب سلام الله علیها اسیر شد. این که میگوید ب
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
#مصارع_عشاق
قسمت(۱۷)
●چون قلم اندر نوشتن میشتافت
●چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
■هرچه از عشق بگویم، از عهدهی کار بر نمیآیم. عشق خیلی مقدس و رفیع است. کسی باید پیرامون عشق سخن بگوید که خود عاشق و متصل به حقیقت عشق باشد لذا چون به عشق آید خجل باشم از آن...
■خاصیت عشق این است که در دلی قرار نمیگیرد مگر آنکه غیر را از آن دل بزداید. عاشق باید اغیار را از دلش بیرون کند تا بتواند به مقام مقدس عشق نائل شود و با معشوق اتحاد وجودی پیدا کند. از این اتفاق به فنا تعبیر میشود. کار معشوق نیز همچون گیاه عشقه است. معشوق عاشق را در خودش فانی میکند چرا که میخواهد عاشق را به رنگ خودش درآورد. معشوق نگاه میکند و میبیند که عاشق، خالص نیست. چون خالص نیست، در دل او نمینشیند. میگوید من در قلبی مینشینم که غیر من در آنجا نباشد. چرا؟ چون غیور است. صفت عشق غیرت است.
●غیرتش غیر در جهان نگذاشت
●لاجرم عین جملهی اشیا شد
■خوب به این مطلب دقت کنید تا موحد شوید. خدا عشق بود، عاشق بود و معشوق بود. چون خدا عشق محض است غیرت دارد. در همین دنیا نیز خاصیت عشق مجازی این است. دیده میشود که شخصی عاشق دیگری میشود، اگر بفهمد پای کسی دیگر در میان است، تا مرز قتل نیز پیش میرود! مجاز اینگونه است، حقیقت هم همین است. حق متعال میفرماید که من عشق محض هستم و غیورم، دوست ندارم در عالم، کسی غیر مرا بپرستد و دوست داشته باشد؛ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» من جن و انس را خلق کردم که مرا عبادت کنند پس عبادت میکنند، جن و انس همه در حال عبادت خدا هستند بلکه بفرما «إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا» (مریم/۹۳)، همهی موجودات نظام هستی عبد خدا هستند. خدا میگوید چون من عشق مطلقم و غیور هستم و دوست ندارم کسی جز من پرستیده شود و دوست داشته شود، باید فکری کنم. باید کاری کنم که همهی موجودات، غیر مرا دوست نداشته باشند. باید چه کنم؟ باید در همهی اشیاء خودم ظهور کنم.
●غیرتش غیر در جهان نگذاشت
●لاجرم عین جملهی اشیا شد
■گفت من خودم را در همه چیز ظهور میدهم تا هرکس هرچیزی را دوست داشته باشد، در واقع مرا دوست داشته باشد ولو اینکه خودش نداند... آقایی، خانمی را دوست دارد، در واقع خدا را دوست دارد. شخصی به اصطلاح کبوتر باز است، این در واقع خدا را دوست دارد، خداباز است! هرکس به هرچیزی عشق میورزد در حقیقت دارد به خدا عشق میورزد. این را نیز در ابتدای قرآنش آورد تا خیال کل موحدین عالم راحت شود، کجا؟ در طلیعهی سورهی حمد فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». الف و لام «الْحَمْدُ» دلالت بر این دارد که هرجا حمد و ستایشی هست، برای خداست. اینکه مثلا شما در منزل نشستهای و به جمال فرزندانت نگاه کنی و بگویی چقدر اینها زیبایند، در واقع داری میگویی خدایا چقدر تو زیبایی... هرجا هر چیز زیبایی دیدی، گلی زیبا دیدی یا منظرهای زیبا دیدی و لذت بردی در واقع داری از خدا لذت میبری. خدا غیور است و اینکار را کرد منتها تفاوت عارف با غافل یا عالِم با جاهل در توجه و فهم این معنا است، عارف میفهمد، امیرالمؤمنین علیه السلام چون موحد تام بود، فرمود: «ما رَاَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَاَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ». یا اینکه حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: ما رأیتُ الّا جمیلاً... او گفت که من در همه جا عشق دیدم، عشق در همه اشیاء ساری است. جناب باباطاهر عریان خوش گفت:
●به دریا بنگرم دریا تو بینم
●به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
●به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
●نشان از قامت رعنا تو بینم
■عارف این را میفهمد و جاهل نمیفهمد اما در نفس الامر و در واقع دارد خدا را پرستش میکند. قیامت یعنی همین، إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ. در قیامت، واقعیت آشکار میشود. واقعیت چیست؟ واقعیت یعنی
●غیرتش غیر در جهان نگذاشت
●لاجرم عین جملهی اشیا شد
مطلبی که عرض شد مطلبی بسیار سنگین و عمیق در توحید و توحد است...
#ح_م
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
■ #عقل مرتب تعالی می یابد آن عقلی که مدام مذمت می شود عقل متوقف است جایی که عقل متوقف شد و بالاتر خود را ندید و فکر کرد به #کمال رسیده #مرگ عقل رسیده است و اینجاست که با عقل مقابله می کند اما وقتی به موقیت خود آگاه شد می داند که حد یقف ندارد و همواره در تعالی است.
■تعالی همان چیزی است که #عرفا به آن #سلوک می گویند سلوک یعنی راه رفتن و #سالک یعنی رونده سلوک،سلوک معرفتی است و راه رفتن در عالمی غیر از عالم و شهرهاست. در مسیر سلوک هرچه بالاتر می روی هی پرده ای برداشته و جهانی نمودار می شود،گشوده شدن جهان های متعالی یعنی باز شدن #افق ،افق در قرآن آمده و میگوید انسان دارای آفاق است.افق را وقتی نگاه می کنیم فکر می کنیم چند کیلومتر برویم به آن می رسیم اما هرچه راه می رویم راه گشوده تر می شود(این آفاق است)همین آفاق در نفس هم هست.
■اگر انسان افق خود را کشف کند و در راه افقش حرکت کند این راه تعالی است و این همان سلوک #عارفانه می باشد.اگر کسی ادعای عارفانه کند اما این مسئله را نداند دچار توهم است.سلوک راه رفتن با قدم عقل و قدم عشق است.و هو بالافق الاعلی(اعلی نامتناهی)یا همان #فنا فی الله است.
■حکیم دینانی■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●برشی از یک کتاب
#در_خویش_بنگر●■
■صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُم ختم نمی شود . اگر مرد میدانِ صداقتی ، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با #مرگ اُنسی این گونه هست یا خیر ! اگر هست که هیچ ، تو نیز از قبله دارانِ دایره طوافی ، و اگر نه ... دیگر به جای آن که با زبان #زیارت_عاشورا بخوانی ، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین با #دل به زیارت عاشورا برو . ضحاک بن عبدالله مشرقی را که می شناسی ! عصر عاشورا از جبهه حق گریخت بعد از آن که صبح تا شام را در رکاب امام شمشیر زده بود . #خوف فرزندِ #شک است و شک زاییده #شرک و این هر سه ، خوف و شک و شرک ، راهزنان طریق حق اند ... که اگر با مرگ اُنس نگیری خوف راه تو را خواهد زد و #امام را در #صحرای_بلا رها خواهی کرد .
■●فتح خون ، مرتضی آوینی ، ص۸۴ و ۸۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
#روز_اوّل_ماه_صفر
■روز ورود قافلۀ اسرا به شام، بعد از سه روز متوقف کردن آنها پشت دروازه شهر برای آذین بستن و جشن گرفتن به خاطر اسارت گرفتن خاندان اهل بیت پیامبر خدا ...
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
■●خاطره علامه طباطبایی از استاد عرفانش●■
■مرحوم آیت الله #انصاری میگفت: علامه طباطبایی قدسسره خودشان برای من تعریف کردند که شب جمعهای در مسجد سهله در نجف اشرف، بنده از دور مراقب آیت الله سیدعلی آقای قاضی قدسسره بودم که ایشان چه میکنند و چه حرکات و سکناتی دارند، دیدم آقای قاضی در تمام مقامات مسجد شریف سهله مشغول نماز و عبادت و قرائت قرآن و تهجد و نمازهای نافله و مستحبی هستند. من تعجب کردم که این پیرمرد از عبادت خسته نمیشود؟ تا اینکه نماز صبح را خواندند در حالیکه من هنوز خودم را به ایشان نشان نداده بودم. بعد از طلوع آفتاب مرحوم قاضی تعقیبات نماز صبح را انجام دادند و سپس از مسجد خارج شدند و آمدند بر روی میزهایی که در بیرون مسجد سهله قرار دارد، نشستند. ایشان آنجا مشغول چای خوردن شدند و در این لحظه من خودم را به ایشان نزدیک کردم، دیدم شروع کردند به خواندن شعر هاتف اصفهانی و دست خودشان را هم تکان میدادند که «یکی هست و نیست غیر او/ وحده لا اله الا هو». این شعر، حال آقای قاضی را منتقلب کرده بود و حال روحی ایشان جا آمده بود.
■●به نقل از: نویسنده کتاب گلشن شیدایی، محمد رضا رمزی اوحدی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
#حديث
■امام حسين عليه السّلام فرمودند: شب را صبح کردم، در حالی که بالای سرم خداوند عالم و مقابلم آتش جهنم را دارم. مرگ در پی من است، حساب من در گرو عمل خود بوده، آنچه را که دوست دارم نمییابم و آنچه را که نمیخواهم نمیتوانم از خودم دور کنم. کارها در دست دیگری است؛ اگر او بخواهد عذابم میکند و اگر بخواهد میبخشد. چه کسی از من نیازمندتر است؟!
■اصْبَحْتُ وَلِی رَبٌّ فَوْقی وَالنَّارُ امامی وَ الْمَوْتُ یطْلُبُنی وَالْحِسابُ مُحْدِقٌ بی وَ انَا مُرْتَهَنٌ بِعَمَلی لا اجِدُ ما احِبُّ وَلا ادْفَعُ ما اکرَهُ وَالْامُورُ بِیدِ غَیری فَانْ شاءَ عَذَّبَنی وَانْ شاءَ عَفا عَنّی فَای فَقیرٍ افْقَرُ.
#یاعلی
■●من لا يحضره الفقيه، ج ٤، ص ٤٠٤●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#اربعینقدمیبسویظهور
●در این وادی حضور عافیت واماندگی دارد
●مده از کف به صد دست تصرف پایِ در گل را
#بیدلدهلوی
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت(۱۷) ●چون قلم اندر نوشتن میشتافت ●چون به عشق آمد قلم بر خ
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
#مصارع_عشاق
قسمت(۱۸)
■معشوق غیور است. اقتضاء غیرتش این است که عاشق به غیر او به کسی دل نبندد و نگاه نکند لذا اولین کاری که میکند، دستور میدهد که این غیر را از دلت بزدا؛ جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب؛ «القَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْكِنْ فِي حَرَمِ الله غيَرَ الله». غیر را در قلبت راه نده، اگر راه دادی من نمیآیم. آن دل یا جای من است یا جای غیر. البته به شما بگویم که غیری هم وجود ندارد، ما خودمان غیر را ساختیم! قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؟! ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ که خودتان ﻣﻰﺗﺮﺍﺷﻴﺪ ﻣﻰﭘﺮﺳﺘﻴﺪ؟! ما اینهمه چیز تراشیدهایم. میگوید این فکرت را که غیر میبینی پاک کن. اگر دلت را پاک کنی خیالت راحت میشود و در همه جا چهرهی دل آرای حق متعال را میبینی.
■چرا اصلا عاشق باید به سمت معشوق برود؟! چون معشوق کمال مطلق است. معشوق علت است و ما معلولیم، معلول دوست دارد به علت و به کمال مطلق برسد، این ویژگی در فطرت همه موجودات قرار داده شده است. لذا خدا میگوید که ای جناب عاشق، اگر میخواهی سمت من بیایی، باید به غیر توجه نکنی. خدایا چه کنم که به غیر توجهی نکنم؟ میگوید که من تو را امتحان میکنم... چگونه؟ با بلا... من تو را با بلا امتحان میکنم...
●عشق از اول سرکش و خونی بود
●تا گریزد آنکه بیرونی بود
●این دل ای جان منبع درد و بلاست
●شاهد دل البلاء للولاست
■اعوذ بك من الکرب و البلاء... بلا قهر و جلال خداست تا اغیار را بسوزاند و تعلقات ما را از بین ببرد تا جا برای خودش باز شود.
●گر دلت را زین بلا نبود ولا
●کورکورانه مرو در کربلا
■کربلا وادی بلا است، میخواهد همهی عاشق هایی که آنجا هستند را بسوزاند و فقط حسین باقی بماند. جز حسین نباید در دل کسی باشد. اگر باشد، ولو اینکه آدم خوبی باشد، جایش کربلا نیست. بودند افرادی که بزرگ بودند. همین جناب طرماح همان کسی است که نامهی امیرالمؤمنین علیه السلام را برد و با معاویه آنچنان تند برخورد کرد اما در امتحان امام حسین رد شد. او شیعه بود و فرد مخلصی بود اما خلوص محض چیز دیگری است. گفت که من میآیم منتها بروم و این آذوقه را به عیالم بدهم و برگردم و برگشت اما دیگر کار از کار گذشته بود... هر چند جناب فاضل دربندی در یکی از کتب خود ایشان را جزو شهدای کربلا نام برده است، و ان شاء الله که ایشان جزو شهدای کربلا باشد اما اگر نباشد، بالاخره یک تعلقی بود به نام خانواده و آذوقه و اینها که همین تعلق کار دست او داد. در کربلا خالص ها را راه دادند. امام حسین علیه السلام فریاد هل من ناصر ینصرنی سر داد و خطاب او به همهی انسان ها بود اما لبیک گفتن کار هر اوباش نیست...
●این خرابات فنای است ای پسر
●عقل را نبود در این سر دم گذر
●چون روی غافل در این ره بی دلیل؟
●زانکه بال اندازد اینجا جبرئیل
●برکش از این سرزمین پای هوس
●نیست شاه و شیر را خویشی به کس
#ح_م
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
■ماه محرّم طی شد. ماه صفر هم در حال طی شدن است. به خودمان برگردیم. کمی فکر کنیم. ببینیم توشهای که از این دو ماه میگیریم چیست؟ قبل از ماه محرّم چه کسی بودیم و در مکتب محرّم و صفر چه تحوّلی در ما اتّفاق افتاد؟
■وقایع را نقل کردن، مصائب را یادآوری کردن، اشک ماتم بر دیدگان جاری کردن، همۀ اینها بسیار ارزشمند است؛ امّا همۀ اینها مکتبی است که باید از ما انسان متعالی و حسینی بسازد...
#ویژه_روز_بزرگداشت_مولوی
■نظر علامه طباطبایی درباره #مولوی و #مثنوی_معنوی■
■پرسیدم: بهترین دیوانها و اشعار عرفانی کدام است؟
حضرت علامه (ره) فرمودند:
«دیوان ابن فارض در عربی، در فارسی دیوان حافظ به عنوان بهترین و از کتب شعری -به حساب- مثنوی مولوی. مثنوی در واقع «دیوان» نیست، کتابی است عرفانی. دیوان مولوی همان دیوان معروف به «دیوان شمس تبریزی»، است. کتاب مثنوی «دیوان» نیست، اخلاق است و عرفان. مثنوی، کتاب جالب است، مرحوم آقای قاضی، به مثنوی خیلی معتقد بود و مثل اینکه غالب ِجاهایش ا حفظ بود»
■●اقیانوس علم و معرفت در احوالات علامه سید محمدحسین طباطبائی، محمد کریم پارسا، تهران: دانشگاه علامه طباطبائی، ۱۳۹۶»●■
@mohamad_hosein_tabatabaei