مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام
گذشت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از حق خود، برای بقای اصل اسلام
■●حضرت آیت الله بهجت قدس سره●■
■حضرت امیر علیهالسلام شمشیر را برداشت، خواست برود مطالبه حق فاطمه علیهاالسلام را بکند. اذان را شنید. [به فاطمه علیهاالسلام] گفت: «میخواهی این اذان پابرجا باشد یا میخواهی بروم و بکشم کسانی را که مخالفت با نورالله، با فاطمه، میکنند؟». [حضرت فاطمه علیهاالسلام] گفت: «نه! میخواهم اذان [پابرجا] باشد؛ اسلام صوری باشد». همان اسلام صوری را مراعاتکردن، کار را به جایی رساند که [با وجود این روایت که دارد] «إِرتَدَّ النَّاس بَعد رَسُول اللهِ إِلَّا ثَلَاثَة؛ مردم بعد از پیامبر به ورطه ارتداد (و انحراف از مسیر حق) افتادند، مگر سه نفر»، آن «ثلاثه»[١]، بهاندازه مثلاً پانصد میلیون شد. تقیّه این کارها را کرد. و الّا اگر از همان اول، به سب و طعن و اینها مشغول میشدیم، کجا [تعداد شیعیان] زیاد میشد؟! همین زیادیها هم از دست میرفتند!
■●درس خارج فقه، کتاب جهاد، آبان ١٣٨٧●■
#پی_نوشت:
۱. در برخی از نقلها عبارت «یا چهار نفر، یا پنج نفر» نیز در ذیل روایت آمده است.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■حضرت آیتالله بهجت قدسسره■
■حديث ثقلين دلالت بر وجود امام زمان علیهالسلام دارد و از ادله صريحه اثبات امامت است؛ زيرا در بخشى از آن، آمده است: «سَأَلْتُ اللّهَ أَنْ لا يُفَرِّقَ بَيْنَهُما حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ فَاسْتَجابَ لى؛ از خدا خواستهام كه بين آن دو (عترت و قرآن) جدايى نيندازد، تا اينكه در كنار حوض [كوثر] نزد من حاضر شوند، و خداوند اين دعاى مرا اجابت نمود»؛ بنابراين، هر وقت قرآن دست اين امت باشد، اهلبيت علیهمالسلام نيز هست.
■در محضر بهجت، ج۳، ص۱۳۳■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■
■اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذَا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ: یا کیست آن که وقتی شخص مضطر او را میخواند، اجابتش میکند؟ همهی عالم مضطرّند، ولی درک و شعور اضطرار خود را ندارند. آن مضطرّی اجابت میشود که اضطرار خود را درک کند، لذا فرمود: اِذا دَعاهُ: یعنی وقتی که اضطرارش را درک کرد و برای نجات خود دست به دعا برداشت.
■وقتی خواستید دعایتان گیرا شود، دوستان و همسایگان و اهل مملکتتان را جلو بیندازید و اوّل برای آنها دعا کنید.
#یاعلی
■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#حدیث
■شهیدان زنده■
■یا أَحْمَدُ! إِنَّ أَهْلَ الآخِرَةِ رَقیقَةٌ وُجُوهُهُمْ، کَثیرٌ حَیاؤُهُمْ، قَلیلٌ حُمْقُهُمْ، کَثیرٌ نَفْعُهُمْ، قَلیلٌ مَکْرُهُمْ، أَلنّاسُ مِنْهُمْ فى راحَةٍ، وَ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فى تَعَبٍ، کَلامُهُمْ مَوْزُونٌ، مُحاسِبینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتْعِبینَ لَها، «تَنامُ أَعْیُنُهُمْ وَ لا تَنامُ قُلُوبُهُمْ»، أَعْیُنُهُمْ باکِیَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ ذاکِرَةٌ؛ وَ إِذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الغافِلینَ، کُتِبُوا مِنَ الذّاکِرینَ، فی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ، وَ فى آخِرِها یَشْکُرُونَ، دُعاؤُهُهْم عِنْدَ اللهِ مَرْفُوعٌ، وَ کَلامُهُمْ عِنْدَهُ مَسْمُوعٌ، تَفْرَحُ بِهِمُ المَلائِکَةُ، یَدُورُ دُعاؤُهُم تَحْتَ الحُجُبِ، یُحِبُّ الرَّبُّ أَنْ یَسْمَعَ کَلامَهُمْ، کَما تُحِبُّ الوالِدَةُ وَلَدَها؛ «لا یَشْغَلُهُمْ عَنِ اللهِ شَىْءٌ طَرْفَةَ عَیْنٍ»، وَ لا یُریدُونَ کَثْرَةَ الطَّعامِ وَ لا کَثْرَةَ الکَلامِ وَ لا کَثْرَةَ اللِّباسِ؛ أَلنّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتى، وَ اللهُ عِنْدَهُمْ حَىٌّ کَریمٌ لا یَمُوتُ؛ یَدْعُونَ المُدْبِرینَ کَرَماً، وَ یَزیدُونَ المُقْبِلینَ تَلَطُّفاً؛ «قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةُ عِنْدَهُمْ واحِدَةً» «یَمُوتُ النّاسُ مَرَّةً، وَ یَمُوتُ أَحَدُهُمْ فى کُلِّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرَّةً مِنْ مُجاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ هواهُمْ وَ الشَّیْطانِ الَّذى یَجْری فى عُرُوقِهِمْ»، لَوْ تَحَرَّکَتْ ریحٌ لَزَعْزَعَتْهُ، وَ إِنْ قامَ بَیْنَ یَدَىَّ فَکَأَنَّهُ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ، «لا أَرَى فی قَلْبِهِ شُغْلاً بِمَخْلُوقٍ». فَوَعِزَّتی وَ جَلالی، لَأُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً، حَتَّى إِذا فارَقَ رُوحُهُ جَسَدَهُ، «لا اُسَلِّطُ عَلَیْهِ مَلَکَ المَوْتِ، وَ لا یَلی قَبْضَ رُوحِهِ غَیْری، وَ لَأَفْتَحَنَّ لِرُوحِهِ أَبْوابَ السَّماءِ کُلَّها، وَ لَأَرْفَعَنَّ الحُجُبَ کُلَّها دُونی»، وَ لَآمُرَنَّ الجِنانَ فَلْتَزَیَّنَنَّ، وَ الحُورَ العینَ فَلْتُشْرِقَنَّ، وَ المَلائِکَةَ فَلْتُصْلِبَنَّ، وَ الأَشْجارَ فَلْتُثْمِرَنَّ، وَ ثِمارَ الجَنَّةِ فَتَدَلَّیَنَّ، وَ لَآمُرَنَّ ریحاً مِنَ الرِّیاحِ الَّتی تَحْتَ العَرْشِ فَلْتَحْمِلَنَّ جبالاً مِنَ الکافُورِ وَ المِسْکِ الأَذْفَرِ فَلْتَضْرَمَنَّ وَقوداً مِنْ غَیْرِ نارٍ فَلْتَدْخُنَنَّ؛ «وَ لا یَکُونُ بَیْنی وَ بَیْنَ رُوحِهِ سَتْرٌ»، وَ أَقُولُ لَهُ عِنْدَ قَبْضِ رُوحِهِ: مَرْحَباً وَ أَهْلاً بِقُدُومِکَ عَلَىَّ! أَسْعِدْ بِالکَرامَةِ وَ البُشْرَى بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیم مُقیمٌ خالِدینَ فیها أَبَداً، إِنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ. فَلَوْ رَأَیْتَ المَلائِکَةَ کَیْفَ یَأْخُذُها واحِدٌ وَ یُعْطیهَا الآخَرَ.
#حدیث_معراج
☑️ای عزیز، در این حدیث شریف، اسراری عجیب و رموزی غریب از احوال اولیای الهی آمده است که امیدوارم فتّاح علیم قفل ابواب این سخن را برایت بگشاید. و بدان اگر این حدیث دست فرد زبان فهمی بیوفتد، میداند تک تک فراز های آن را چگونه با مبانی اهل معرفت شرح نموده، و آن را بر الواح قلوب تلامیذ خویش القاء نماید، تا آن قوم نیز به رنگ این طایفه برآیند. «مَنٌ تَشَبَّهَ بِقَوٌمٍ فَهُوَ مِنٌهُمٌ».
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حدیث ■شهیدان زنده■ ■یا أَحْمَدُ! إِنَّ أَهْلَ الآخِرَةِ رَقیقَةٌ وُجُوهُهُمْ، کَثیرٌ حَیاؤُهُمْ،
#ترجمه_حدیث
■اى احمد! اهل آخرت نرم دلانى هستند با حیاى بسیار، نافهمى شان اندک و سودشان سرشار است. حیله گرى و فریبکارى شان ناچیز است. مردم از ناحیه ایشان آسوده اند و خود از ناحیه مردم در رنج و زحمتند. سخنشان نیکو و سنجیده است. نفس خویش را به محاسبه مى کشند و آن را در رنج و سختى مى افکنند. چشمانشان را خواب فرا مى گیرد امّا دل هایشان هرگز به خواب نمی رود. با چشمانى اشکبار یاد خدا را در دل زنده مى دارند، آن گاه که نام مردم در زمره بى خبران نوشته شود نام اینان در دفتر ذاکران و هشیاران ثبت مى شود. در آغاز نعمت، خدا را مى ستایند و در پایانش سپاسگزار او هستند. دعا و درخواستشان در پیشگاه خدا بلند و مستجاب و سخنشان پذیرفته است. فرشتگان از ایشان خوشنودند، دعا و زمزمه شان قبل از درنوردیدن حجابها و رسیدن به استجابت، زیر حجابهاى نورى در حرکت است و خداوند شنیدن سخنشان را دوست دارد، آن گونه که مادر سخن فرزندش را. هیچ چیز ـ حتى به قدر چشم بر هم زدنى ـ ایشان را از خدا غافل نکرده و هرگز قصد زیاده خورى و زیاده گویى و زیاده خواهى در پوشش و لباس ندارند. مردم در نظر آنان همچون مردگانند و خداوند نزد آنها زنده جاوید و کریم بزرگ است. فراریان از حق را به کرم و بزرگى، دستگیرند و روى آورندگان به او را به لطف و خوشرویى پذیرا. دنیا و آخرت از نظر آن ها یکى است. مردم در زندگى یکبار مى میرند اما ایشان از شدت و کثرت مجاهده با نفس و هواپرستى و شیطانى که در تمام وجودشان جارى است، روزى #هفتاد_بار مى میرند. از شدت ضعف و لاغرى، نسیمى ایشان را مى لرزاند امّا چون یکى از آنان در پیشگاه من به نماز و نیاز مى ایستد، گویى بنیانى محکم و استوار است، در قلبش هیچ وابستگى و تعلقى به مخلوق نمى یابم. به عزّت و جلالم سوگند او را به حیات طیّبه زنده بدارم و آن گاه که زمان جدایى روح از جسمش فرا رسد، فرشته مرگ را بر او مسلط نکنم و جز خودم کسى عهده دار گرفتن جانش نباشد، تمام درهاى آسمان را به روى روحش بگشایم و همه حجابهایى را که بین او و من است، از میان بردارم، دستور مى دهم که بهشت ها خود آرایى کنند، حورالعین از هر جانب بر او وارد شوند و فرشتگان به خدمت ایستند و درختان میوه دهند و میوه هاى بهشت براى عرضه به او نزدیک گردند، نسیمى از نسیم هاى تحت عرش را فرمان مى دهم که کوه هایى از کافور و مشک خوشبو را بردارند تا سوختى از غیر آتش دراندازند و اطرافش را از آن آکنده سازند، بین من و روح او حجاب و مانعى نباشد و هنگام گرفتن جانش او را مخاطب قرار داده و مى گویم: خوش آمدى و با آمدنت صفا آوردى! با این بزرگداشت چه سعادتى نصیب اوست و مژده به رحمت و رضوان و بهشت هایى که در آن ها نعمتهاى جاوید و ابدى است و اجر بزرگ و بى پایان در نزد خداست، اى کاش مى دیدى فرشتگان را، که چگونه او را مى گیرند و دست به دست مى گردانند.
#حدیث_معراج
#راه_بی_پایان
■آه من قلّه الزّاد و طول الطّریق و بعد السّفر و عظیم المورد: آه از کمی زاد و توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر.
■در طریق حقیقت غایتی نیست، و آن که حق تعالی در قرآن فرموده هو الاول و الاخر، بیان کمالات نسبی حق است، و این اولیت و آخریت، تعینی ست نسبی، و نه حقیقی، چرا که در حقیقت اول و آخر و ظاهر و باطنی قابل تصور نیست، چرا که آن حقیقت محدود به هیچ حد و نسبتی نمیباشد. پس سیر و معرفت انسان کامل، نهایتی نداشته، و او در هیچ اسم و رسمی متوقف نمیشود، و همه ی کمالات و غایات نسبی به وجود او رجوع نموده و به حقیقت او منتهی میشوند. ولیکن از جهتی غایت انسان کامل ربوبیت مطلق و رب مطلق است(نه ارباب مقیده ی اسما و صفات) و انسان کامل به طور اجمالی سیر و سلوک را تمام کرده و به غایت معرفت حق تعالی رسیده است، که از آن به مقام کمال یاد میکنند. ولیکن در تفصیل این اجمال، هیچ توقفی متصور نیست، و او ازلا و ابدا در حال ارتقاء و اعتلای وجودی ست، که از این سیر تفصیلی به مقام اکملیت یاد میکنند. و این آه و ناله حضرت امیر در این فراز از نهج البلاغه، مربوط به مقام اکملیت است که نهایت ندارد. فافهم.
🏴 صلوات جناب محی الدین بر حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها
■صَلَواتُ اللهِ و مَلائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علَی الجوهَرةِ القُدسیَّة في تعیُّنِ الإنسیّة، صُورةِ النَّفسِ الکُلیّةِ، جوادِ العالَمِ العَقلیّةِ، بِضعَةِ الحَقیقَةِ النَّبویّةِ، مَطلَع الأنوارِ العَلویّةِ، عَینِ عُیونِ الأسرارِ الفاطمیّة، النّاجیةِ المُنجیّةِ لِمُحبّیها عَن النّار، ثَمَرة شَجَرة الیَقین، سَیِّدَة نِساء العالَمین، المَعرُوفَة بالقَدْر، المَجهُولةِ بِالْقَبرِ، قُرّةِ عَین الرَّسولِ، الزَّهراءِ البَتول، مَحبُوبة ذات الغِیبیة، سِرِّ الحَقیقَة المُحمدیة، روح الوِلایَة المُرتَضویة، اُسوة الخلافة المَهدویة، اُمّ الأئمة الهاشمیة، بَقيّة النُبُوة، شَمسُ الرِّسالَة، مَعدن العِصمَة وَ الحِکمَة، شَفیعة کُبری یَوم القِیامة، فاطِمة بِنت رَسُول الله صلواة الله علیها
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■اگر [به بلایی] مبتلا هستیم باید بدانیم استغفار برای همه بلیات [نافع] است، اما بهشرطی که #استغفار_صادقانه باشد، قلبی باشد، نه اینکه فقط کلمه «استغفرالله» باشد. اگر [استغفار کننده] صادق باشد باید نگاه کند که کجای کار او خلل دارد.
■استغفارِ صادق با استغفارِ غیرصادق الی ماشاالله [تفاوت دارد]. [این] روایت، مُسلَّم است که استغفار، تمام بلیّات را رفع میکند، ولو [به این نحو] که در خواب به من بفرمایند تا یک سال باید صبر کنی، این [بلا]، اَمَد (پایان) دارد. ملاحظه فرمودید! بالاخره چیزی که هست در اینجا کذب خریدار ندارد، #استغفار هر بلایی را [دفع میکند]، مگر [آنکه] استغفار کاذب باشد.
■●درس خارج فقه، کتاب حج، ١٢ خرداد ١٣٨٧●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■..بدون هیچ دغدغه و وسواس ، حضرت فاطمه دختر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دارای عصمت بوده است،علمای بزرگی مثل شیخ مفید و علم الهدی سید مرتضی به آیات و روایات نصّ بر عصمت آن جناب فرمودند و حق با آنان است، و شخص مکابر سخت محکوم و مغلوب است.
■آن جناب صلوات الله علیها گوهری قدسی در تعیّن و صورت انسی بوده است، پس آن حضرت انسیه حوراء و عصمت کبرای الهی است.
و حقیقت عصمت نیرویی نوری و ملکوتی است که دارند ه اش را از هرچه که موجب عیب و زشتی انسان است – از قبیل پلیدی گناهان و آلودگیها و سهو و نسیان و دیگر رذائل نفسانی – عاصم و حافظ است. و آن کسی که صاحب عصمت است از لغزش در تلقّی وحی و دیگر القائات سبّوحی آنسویی مصون است ، و در جمیع شئون عبادی و خَلقی و خُلقی و روحانی و جز آنها از اول امر محفوظ است.
■خدای سبحان درباره یحیی پیغمبر فرمود: ما او را در حالی که کودک بود حکم داده ایم. پس بدان که عترت رسول الله ، یعنی اهل بیت قریب آن بزرگوار- که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هم از آنان است- معصوم اند چنان که جناب وصی امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه فرموده است: چگونه حیران و سرگردانید و حال این که عترت پیغمبر شما که ازمه ی حق و اعلام دین و السنه صدق اند در میان شمایند؟ پس ایشان را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید، و مانند شتران تشنه که به آبشخور وارد می شوند به ایشان وارد شوید.
■●شرح فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة
استاد علامه حسن زاده آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 نکته_ناب 🏴
#بسمه_تعالی_شانه
■در روایتی مفصل و فوق عرشی، رسول الله صلی الله علیه و آله در عظمت مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرماید: «آنگاه که روز قیامت برپا شود، دخترم فاطمه سلام الله علیها در حالی که سوار بر ناقهای از ناقههای بهشتی است ظاهر میشود و دو طرف ناقه آن حضرت مزین است و مهار آن از مروارید تازه و سبز رنگ و پاهای آن از زمرد سبز و دم آن از مشک خوشبو و چشمانش از یاقوت سرخ است. بر بالای آن ناقه قبهای از نور است که ظاهرش از باطنش و باطنش از ظاهرش پیداست و داخل آن نور عفو الهی و خارجش رحمت الهی است. بر سر آن حضرت تاجی از نور است که هفتاد رکن دارد و هر رکن آن با دُر و یاقوت مزین است و همانند ستاره درخشان در افق آسمان میدرخشد و هفتاد هزار ملک از جانب راست و هفتاد هزار ملک از جانب چپ آن حضرت را همراهی میکنند و جبرئیل در حالیکه مهار ناقه آن حضرت را در دست گرفته است با صدای بلند ندا میدهد: «غضوا ابصارکم حتی تجوز فاطمه بنت محمد فلا یبقی یومئذ نبی و لا رسول و لا صدیق و لا شهید الا غضوا ابصارهم حتی تجوز فاطمه فتسیر حتی تحاذی عرش ربها جل جلاله» و در روایت دیگر میفرماید: «إذا کان یوم القیامة نادی منادٍ من بطنان العرش: یا اهل الجمع نکّسوا رؤسکم و غضّوا ابصارکم حتّی تمرّ فاطمة بنت محمد»
■چند نکته عرشی در این احادیث است که از باب تداعی معنا معروض میدارم چه اینکه روایات ما دارای بطون هستند و فهم کنه کلام معصوم در غایت صعوبت است، کما قال معصوم علیهم السلام: إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ...
■قیامت در منظر عارفان بالله و حکیمان متاله مقام فوق عالم مثال و برزخ و مسمی به جبروت عالم و فوق آن است که وصول بدان مرتبه عبارت است از فنای بالله و تجرد تام از حدود و قیود عالم ماده و حتی ملکوت (برزخ)، لذا اهل قیامت کسانی هستند که نفوسشان در مرتبه جمعیت توحیدی قرار دارد هر چند و شاید دیگران قیامت را در نگاه مبتنی بر معاد جسمانی عبارت از زنده شدن بعد از مرگ و بعد از توقف در عالم برزخ بدانند یعنی زنده شدن در عالم ماده و طبیعت. اما عارف الهی که سخنانش مبتنی بر شهود و برهان و صد البته قرآن و روایات وارده است اینگونه نمیاندیشد لذا اهل قیامت عبارتند از انبیاء و مرسلین و شهداء و صدیقین و در یک کلام اولیاء الهی، البته قیامت صغری مقامی است و قیامت کبری مقامی دیگر. قیامت صغری را مقام جمعی یا فناء فی الله میگویند و در تعریف قیامت کبری میفرمایند مقام بقاء بعد فناء و صحو بعد المحو که عبارت از مرتبه جمع الجمعی توحیدی است که عارف در آن موطن با کل خلائق حشر توحیدی پیدا میکند یعنی در قیامت صغری ظهور وحدت در قلب عارف است که کثرات در وحدت مضمحل میشود و همهی تعینات در وحدت حیثیت اندماجی پیدا میکند اما در توحید خاص الخاصی که قیامت کبری است شهود وحدت در کثرت و کثرت در وحدت به نحو توأمان خواهد بود کما اینکه روایت مؤید بر آن است که الجمع بینهما التوحید. لذا قشریون معنای حشر کلی خلائق را در نمییابند و گمان میکنند قیامت یعنی سیر قهقراء به عالم ماده و رجوع مجدد از فعلیت به قوه!!! ای برادر ایمانی! وفقک الله فی درایة رواية المعصوم! بدان تا فکر و عقیدهی توحیدی و مبداء اصلاح نشود معاد حل نخواهد شد!
■خدا از بطنان عرش ندا میدهد یا اهل القیامة... و حضرت در این حضور محاذی عرش ذات الهی تجلی دارد و عرش خدا محل ظهور صفات اتم اوست و اگر کسی مظهر این مقام اطلاقی نباشد با لباس قید نمیتواند به مطلق نظر کند. پس حضور حضرت فاطمه در قیامت جلوه او برای اهل قیامت است که به اهل جمع نیز تعبیر شده است و اگر مراد از اهل جمع را خلائق هم بگیریم کما اینکه برخی روایات مشابه مشیر بدان است خللی در بحث پیش نمیآورد چون قیامت برای اهلش وصول به توحید حقیقی است که در او کثرات مندرج و به حیثیت اندماجی مستکن هستند.
⬇️⬇️⬇️ ادامه ⬇️⬇️⬇️
⬆️⬆️⬆️ ادامه ⬆️⬆️⬆️
■حق متعال به اهل قیامت میفرماید که ای اهل جمع، چشمانتان را فرو بندید و سرهایتان را بیفکنید تا حضرت فاطمه عبور نماید سپس روایت اهل قیامت را معنی میفرماید: «فلا یبقی یومئذ نبی و لا رسول و لا صدیق و لا شهید...» و چون نبی و رسول و... در سیاق نکره آمده است دلالت بر همه انبیاء و رسولان میکند حتی خاتم ایشان صلوات الله علیه و آله و علیهم؛ یعنی رسول و نبی مکرم اسلام هم به حیث رسالت و نبوتش نمیتواند به آن مقام اعلای فاطمی نگاه کند اما به حیث امامتش و بلکه مقام اطلاقی احدی فاطمی اش با آن حضرت اتحاد وجودی دارند؛ «کلنا نور واحد» و خود حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله رائد و قائد این مسیر است، اما اگر به حیث نبوت نگاه کنیم امام و امام آفرین از نبی و رسول جلوترند و هیچ رسول و نبی ئی نیست مگر اینکه به ولایت و محبت حضرت فاطمه و اولاد طاهرینش سلام الله علیهم مبعوث شده است. این خطابِ «یا اهل الجمع» و «یا ایها الناس» و «یا معشر الخلائق» خطاب تکوینی است لذا به دو نحو تبیین میشود؛ اول اينكه مرتبه احدی فاطمی مقامی است که تمام موجودات دون شأن آن مقام هستند چون او مطلق است و موجودات و خلائق و ناس مقید. تفسیر دوم اینکه به کسانی که قیامت مشرب هستند خطاب میشود که «نکسوا روسکم و غضوا ابصارکم...». این افراد به حیث ظهور قیامتشان با همهی ناس و خلائق حشر توحیدی دارند که عالم مأکول و معقول انسان است؛ جهان انسان شد و انسان جهانی... لذا چون ایشان در مقاماتی از مراتب قیامت قرار دارند که دارای ماهیت است مثل نبوت و رسالت و یا صدیق بودن و شهید بودن و حضرت زهرا در رتبه اطلاق قسمی است که ام الماهیات و ماهیة الماهیات است به ایشان خطاب میشود «نکسوا روسکم و غضوا ابصارکم»... این انبیاء و مرسلین و شهداء در ظرف قیامت در مقام تجرد و فعلیت هستند لذا تک مردان عالم هستی و موحدین روزگارند اما مرتبهی استأثاری فاطمی کجا و مقام واحدیت و جامعیت اسماء الله کجا که او ام اسماء و ام ابیهاست...
■روایت جابر بن عبدالله انصاری را ببینید که از امام باقر علیه السلام میپرسد: «لم سمیت فاطمة الزهراء زهراء فقال لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته فلما اشرقت اضاءت السماوات و الارض بنورها و غشیت ابصار الملائکه و خرت الملائکة لله ساجدین و قالوا الهنا و سیدنا ما هذا النور فاوحی الله الیهم هذا نور من نوری و اسکنته فی سمائی خلقته من عظمتی اخرجه من صلب نبی من انبیائی افضله علی جمیع الانبیاء و اخرج من ذالک النور ائمة یقومون بامری یهدون الی خفی و اجعلهم خلفائی فی ارضی بعد انقضاء وحی». سبحان الله از عظموت این نور عظمت ذات!!!
■ببینید روایت میفرماید این نور وقتی اشراق میکند دیدگان مطلق ملائکه بسته میشود و این نور مضاف به یای ذات شده است؛ میفرماید نوری! این نور احدی فاطمی بر تمام انبیاء فضیلت دارد... جمیع الانبیاء مشیر به این است، حتی خاتم الانبیاء!!! و از این نور عظمت ذات غیب الغیوبی نور ائمه خارج شده است، «سللت منها انوار الائمه» لذا کنیه آن حضرت ام اسماء، ام العلوم و ام الکتاب و ام ابیها و ام الائمه و... اشاره به این افضلیت جایگاه نسبت به حضرات دارد.
■در روایت دیگر از پیامبر به شجره و ائمه اطهار فروع آن و از حضرت صدیقه طاهره به عنصر و اصل و ریشهی این درخت یاد شده است. مهم نقل روایت که نیست، مهم فهم و درایت روایت است، به تعبیر یکی از مراجع عظام حاضر، فقه آن است که انسان، معنای سخنان و گفتههای معصومین و پیامبر صلی الله علیه و آله را که میفرماید رُبَّ حامل فقه غیر فقیه، دریابد. ناظر بدین رتبت فاطمی، حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله از دست حضرت فاطمه سلام الله علیها میبوسد و او را در جای خود مینشاند و به حضرت علی علیه السلام میفرماید: «انفذ لما امرتک به فاطمه» و این تعارف نیست که تعارف دون شأن عصمت است بلکه تواضع است و تواضع به جهت عظموت رتبه میباشد نه عواطف صرف پدری... وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام آن کلام فوق عرشی را از فاطمه سلام الله علیها شنید یرجع بقهقراء... آیا این یرجع بقهقراء یک تعارف بود یا در واقع جلوه اعظم فاطمی او را چنین کرد؟! بحث نیت خوانی حضرت رسول یا حضرت امیر سلام الله علیهما نیست، مسئله شناخت جایگاه امامت است که از امام رفتار تعارفی و احساساتی سر نمیزند بلکه وقتی دست حضرت زهرا را میبوسد و او را ام ابیها خطاب میکند از نفس الامری خبر میدهد که آنجا حق تبارک و تعالی میفرماید: «لولا فاطمه لما خلقتکما»
●نکته ها چون تیغ پولاد است تیز
●گر نداری تو سپر واپس گریز
#ح_م
سه شنبه
شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
۱۴۴۱هجری قمری