#حسین_منی_و_انا_من_حسین
■خدا به پیامبر اکرم میفرماید: «عَسَىٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» (تحریم/۵) ای پیغمبر اگر این دو زن تو را اذیت میکنند طلاقشان بده تا خدا زنانی در عوض اینان به تو بدهد که مؤمنه هستند، اهل قنوت و توبه هستند و... . این ها مشخصات زنان خوب است. یکی از آن دو زن پیغمبر بیوه و دیگری باکره بود. «ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» یعنی ای پیغمبر، ما به جای این دو نفر به تو یک زن بیوه و یک زن باکره میدهیم؛ ما به تو آسیه را میدهیم که بیوه بود اما قانت و راکع بود. در عوض زن دیگرت، به تو مریمی را میدهیم که بتول است لذا وقتی که این تمثل بشر، یعنی حقیقت نور واحد، در ظَهر حضرت مریم ظهور پیدا کرد به صورت بشری شاب تمثل کرد یعنی بشر را تمثل کرد؛ حضرت مریم به علم الهی میدانست که او در عالم همسری نخواهد داشت مگر یک پیامبر... لذا به محضر حق متعال عرصه داشت: «قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» (مریم/۲۰) در تمثل ممکن است آن صورت مثالیه انسان را از کنه مطلب غافل کند و حضرت مریم از باب ادب مع الله اینگونه فرمود. حضرت ابراهیم نیز وقتی که در خواب دید فرزندش را ذبح میکند، خوابش را تصدیق کرد و تعبیر نکرد زیرا او خلیل است و از این که به محضر حق متعال بی ادبی کند خوف دارد؛ «لَقَد صَدَّقتَ رُؤياکَ». حضرت مریم هم این بشر سوی را دید که انسان کامل بشر سویا است لذا در روایات هم داریم که وقتی به نماز میایستید سویا و مستوی القامه بایستید و خمیده نباشید. اینگونه که انسان در نماز متواضع نمیشود. در مقابل حق متعال صاف بایستید.
■«قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» حضرت مریم میپرسد من چگونه میتوانم فرزندی داشته باشم در حالی که بشر یعنی حضرت ختمی مرتبت مرا لمس نکرده است؟ من ستمکار نمیشوم. لذا خدا در جواب او میفرماید: «قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا» (مریم/۹) جناب مریم این انسان کامل است. این نور واحد است که در هر زمانی حضور دارد. «أنا آدم الأول، أنا نوح الأول». این حقیقت زمان و مکان برنمیدارد. برای او بسیار آسان است که در عصر تو نیز ظهور کند و تو را مس کند لذا قرآن میفرماید: «مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ» (مدثر/۳۱) که مفسرین میفرمایند این بشر همان پیغمبر است. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر». من بشرم. نه این که بشریت من مثل بشریت شماست. روایات متعددی پیرامون ظاهر انسان کامل داریم، اهلبیت علیهم السلام عین من و شما از پدر و مادری متولد میشوند اما جسمشان مُتروِّح است. جناب عبدالصمد همدانی در بحر الممالک میفرماید ظاهر انسان کامل، مرتبهی اعلای ما انسانهای عادی است. بشریت من مرتبهی مثال شماست لذا به مرتبهی مثال من وحی میشود. ظاهر من مثل باطن شماست. جناب مریم میفرماید مرا هنوز بشری لمس نکرده است. خدا میفرماید او انسان کامل است و میتواند در تمام عوالم ظهور کند که یکی از معانی اشمخ رجعت همین است. حضرت علی بن موسی الرضا در عین حالی که در ملأ اعلای نظام هستی است و ممسوس فی ذات الله است، در حرمش هم حضور دارد. در عالم ظاهر و باطن حضور دارد چرا که او کون جامع است. او در عوالم وجودی تردد دارد؛ اصلا تمامی عوالم وجودی شأن او هستند. این بشر در چهرهی حضرت مریم تمثل پیدا کرد و در حقیقت ائمه اطهار علیه السلام به طور اتم ظهور پیدا کرد لذا پیغمبر در حدیثی بسیار عرشی خطاب به امیرالمؤمنین می فرماید: «كُنْت مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعي جَهراً». در این جهر صحبتهاست. یا علی! تو نور واحدی هستی که با همهی انبیاء در سرّشان بودی و صورت انبیاء تجلی حقیقت توست و با من سرّا و جهرا یعنی به صورت اتم همراه بودی و در حقیقت من ظاهر شدی. من تجلی تام و اتم حسینم «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»... اما در نشئهی ظاهر هر یک از ائمه علیهم السلام خصوصیتی دارند که مطابق با آن از هر کدام باید چیزی خواست. اگر رزق میخواهی به در خانهی امام جواد برو. اگر گرفتاری برو در خانهی حضرت موسی بن جعفر. اگر عشق میخواهی برو در خانهی اباعبدالله الحسین علیهم السلام... او مقصد العشاق است. اگر محبت میخواهی از حسین بخواه که او مطلب المحبین است...(۴۵)
#ح_م
#مدار_حق
■●شرحی بر حدیث عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِي...
#قسمت_اول●■
●بسمه تعالی شانه●
■حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ، يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»
على با حق است و حق با على، حق بر مدار او میگردد.
■در تعریف حقیقت، اهل حکمت و عرفان تفاسیر مختلفی بیان کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم سپس راقم نظر خویش را با تکیه بر همین تعاریف و مبانی ارائه خواهد داد.
■در نگاه ارسطویی و پیروانش، حقیقت مطابقت میان معانی و مفاهیم ذهنی با عالم خارج میباشد به طوریکه این مفهوم و معنا از آن امر واقع و خارج حکایت کند. این تعریف همان بحث وجود ذهنی است که نقش حکایتگری از خارج را دارد. البته ممکن است برخی معانی و مفاهیم ذهنی از خارج حکایت نکنند اما حقایق نفس الامری باشند مثل معقولات ثانوی در حالی که این قبیل مفاهیم حقیقی هستند و در ظرف تقرر خود دارای واقعیت و نفس الامرند.
■قضایا و مفاهیم کذب یا موهومی که در ذهن موجود میشوند و با واقع موافقت ندارند، طبق تعریف مذکور فاقد حقیقت هستند اما تصدیق میفرمایید که این قضایا و مفاهیم واقعیت دارند و نفس الامری بودنشان غیر قابل تردید است. این قضایا در ظرف تقرر خودشان واقعیت دارند اما طبق تعریف حقیقت ندارند.
■این تعریف از حقیقت تعریف منطقی است که از آن تحت عنوان صدق یاد میکنند. این تعریف از حقیقت ویژگی و وصف قضیه یا وجود ذهنی است و کاری با خود اشیاء و موجودات ندارد یعنی حقیقت پیرامون معلومات و اندیشه ها مطرح میشود نه وجود عینی اشیاء.
■اگر معلومات ما با خارج موافق باشد آن معلوم و مفهوم حقیقی است در غیر اینصورت حقیقت ندارد. در داستان حضرت یوسف، قرآن میفرماید: «...الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ...» (یوسف/۵۱)، یعنی برای اندیشهها آشکار شد که چه قضیهای مطابق با واقع بود. عدهای میگفتند یوسف با زلیخا مراوده داشته و عدهای دیگر قائل بودند یوسف عفیف بوده و این زلیخا بود که قصد سوء داشت. پس از اقرار زنان مصر و همسر عزیز مصر، برای اندیشهها آشکار شد که آنچه حقیقت دارد قضیهی دوم است.
■در تعریف حقیقت منطقی، ما با اثبات در مقابل ثبوت مواجه هستیم یعنی اموری که هستند با اموری که باید باشند. ثبوت مشیر به واقعیت است و اثبات همان حقیقتی است که باید با واقع و ثبوت موافق و مطابق باشد. در هر صورت برای قضایایی که از قبیل معقولات ثانوی هستند این پرسش باقی میماند که ملاک حقیقی بودن اینها با تعریف مذکور چگونه خواهد بود. چون معقولات ثانوی مانند معقولات اولیه نیستند که ما به ازای خارجی داشته باشند. هرچند در خصوص مطابَق معقولات ثانویه بحثهای بسیاری در فلسفه صورت گرفته از جمله گفته شده که مطابَق آنها موجودات مجرد عقلی است و....
■بحثی که در این میان قابل بیان است فرق بین واقعیت و حقیقت میباشد. بر اساس مطالب بالا واقعیت امری ثبوتی و حقیقت امری اثباتی است. یعنی آنچه که ادراک ما به آن تعلق میگیرد واقعیت است و ادراکی که ما از آن مدرَکات داریم حقیقت میباشد...
#ح_م
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۱
■الحمدلله ربالعالمین که خدا به ما توفیق داد، محرم ۱۴۳۷ ه.ق را نیز درک کردیم.
بخوان ای دل محرم شد دوباره... این دهه، دهه بسیار مهمی است. جناب محتشم در آن شعر معروف خود میفرمایند:
●گر خــوانمش قـیامـت دنیـا بـعید نیست
●این رستخیز عام ڪہ نامش محرم است
■بنده میگویم که بعید نیست شاعر این قسمت را به اقتضاء شعری اینگونه گفته باشد، زیرا قطعاً و یقیناً محرم قیامت دنیا است. نه تنها واقعه عاشورا ( واقعه سال ۶۱ ه.ق) نه آن واقعه قیامت اتمّ تمام هستی است، بلکه آن قیامت انسان کامل است. حساب آن عاشورا از حساب و کتاب عقلی و فکری و شهودی من و شما خارج است. اصلاً نمیفهمیم که آن قیامت چیست. حقیقت عاشورا را حقیقتاً غیر از حضرت بقیةاللهالاعظم -روحی و ارواحالعالمین لتراب مقدمهالفدا- کسی نمیفهمد. ما در تاریکی محرم را میبینیم.
●شب علے دید و بہ تاریڪے دید
●گــرچہ او نــیــز بہ تاریڪے دید
■ما علی علیه السّلام را به تاریکی میبینیم نه در روشنایی روز، که اگر خورشید حقیقت علی علیه السلام ظهور کند، همه کور میشوند. لاَحْتَرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ما انْتَهَي إلَی بَصَرٍ، سُبُحاتُ جمال و جلال امیرالمؤمنین ، تا جایی که چشمها میتوانند ببینند، تا هر افقی که هر چشمی میتواند ببیند کور میکند. یعنی نمیتواند افق علی را ببیند. يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلايَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ. لذا ما در تاریکی علی را دیدیم. در تاریکی اباعبدالله علیهالسلام را میبینیم، ما در تاریکی اهل بیت را میبینیم. لذا آنچه که در تاریکی میبینیم، معین و مشخص است. از آن قیامت کبری نظام هستی، از واقعه عاشورا که قیامت اتَمّ انسان کامل است، قیامت عظمای الهی است خبر نداریم. ما از کُنه عاشورا و کُنه کربلا خبر نداریم. یک نفر در عالَم خبر دارد و میفهمد و او هم میفرماید که اگر دهر مرا به تاخیر انداخته و نتوانستم اباعبدالله را یاری کنم، صَباحَاً وَ مَساءً بر مصائب او گریه میکنم. شب و روز گریه میکنم؛ و گریه نیز چه نوع گریهای است؟ وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً. به جای اشک خون گریه میکنم. آن یک نفر هست که از قیامت کبری واقعه عاشورا مطلع است. این دههی محرم است که برای من و شما قیامت است نه واقعهی عاشورا...
●گر خــوانمش قـیامـت دنیـا بـعید نیست
●این رستخیز عام ڪہ نامش محرم است
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱ ■الحمدلله ربالعالمین که خدا به ما توفیق داد، محرم ۱۴۳۷ ه.ق را ن
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۲
■قیامت شیعه در همین دههی محرم شروع میشود. چرا؟ به خاطر اینکه شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا. شیعیان ما از اضافهی طینت ما خلق شدند. طینت اهل بیت علیهم السّلام یعنی نور اهلبیت، یعنی روح اهل بیت نه به معنی گِل ظاهری که از اضافهی این گِل ظاهری خلق شدند، چون ما گرفتار غواسق عالَم طبیعتیم، میخواهیم همه چیز را با همین چیزهایی که خودمان میبینیم و می فهمیم مقایسه کنیم. اینگونه نیست. شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا. طینت اهل بیت، طینت علیّینی است، مال علیّین است. مال ملأالاعلاء است. مال عالَم امر است. خود عالم امر طینت اهل بیت است. طینت اهل بیت چه طینتی است؟ أنَّ اللهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ. طینت آنها یعنی سرشت خدایی. أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ نُورِي؛ اول چیزی که خدا خلق کرده، نور ما است. و طینت اهل بیت چیست؟ طینت آنها نور است. آن هم چه نوری؟ نور اعظم، نور مطلق. شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا یعنی از اضافهی اشراقیهی نور ما هستند. أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ. شیعیان، اضافهی اشراقیه ما هستند. مال ما هستند. ظهور ما هستند. صورتاً، سیرتاً و باطناً. یعنی هم به حیث مرتبهی خلق نور ما و ظهور ما و اضافهی ما هستند، هم به حیث مرتبهی نفسانیتشان، هم به حیث نورانیتشان، همهی مراتب آنها تجلّی ما است. حال که اینگونه است، امام میگوید وقتی که من علت خلقتم، مبدأ خلقت هستم، اصل اینها هستم، من محزون هستم، اینها هم محزون هستند. اگر واقعهی عاشورا، قیامت کبریِ من است، پس ایام دههی محرم نیز به تبع قیامت کبریِ دنیای شیعیان من است. در همین دنیا، در همین دههی محرم وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ ، در همین شبهای دهگانه، اینها قیامتشان را طی میکنند.
■ما خیلی ثروتمندیم، منتها غافلیم. قیامت چیست؟ قیامت، فهم انسان کامل است. قیامت یعنی چه؟ برزخ داریم، عالم طبیعت داریم، قیامت داریم، بله. برزخ یک مرتبهایست. آنجا بهشتی هست، جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ی هست، حورالعینی هست، میوههای بهشتی هست و قس علی هذا. همین چیزهایی از تمثلات برزخی که شنیدید. اللّهم ارزقنا و ایّاکم انشاءالله... خدا رزق شما کند که همگی از این قصرهای بهشتی، درختان و میوهها، این مأکولات بهشتی بهره ببرید. این برزخ است. قیامت چیست؟ قیامت فهم و ظهور انسان کامل است. مرتبهی بالاتر از برزخ است. لذا الان مداح هم اشاره کردند که عدهای کشانکشان به بهشت میروند. حدیثش به این شکل است که عدهای از محبین اهلبیت، اینهایی که در این دنیا با امام حسین علیهالسلام بودند، إنَّ مَعَ الدُّنیا الآخرة. همینکه اینجا هستی یعنی آنجا هستی. اینجا و آنجا نداریم، زمانی در کار نیست. باطن عملت را همین الان هم میبینی که اینشکلی است. به نفس خودت رجوع کنی همین شکلی است که در عرش، محبین اباعبدالله الحسین علیهالسلام با حضرت، دور هم مینشینند و محو تماشای جمال حضرت سیدالشهداء هستند. سپس از مرتبهی پایینتر یعنی بهشت، به اینها خبر میدهند که ازواج شما - وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ - منتظر شما هستند. اینها میگویند نه! ما را از مولایمان منصرف نکنید
●خدایا زاهد از تو حور مےخواهد قصورش بین
●بہ جنـت مےگـریزد از درت یا رب شعورش بین
■میگوید که نه! من غرق در امام حسین هستم، بهشت را می خواهم چکار کنم؟ بهشت، جلوهای از جلوات اباعبدالله الحسین است. یک تجلی از نور اباعبدالله است. من وقتی به اصل مشغول هستم، فرع را میخواهم چکار؟
#ح_م
■●" کشتن نفس "●■
■قدّیسانی که جان خود را در راه احیای عدالت و انسانیت و حفظ شرافت انسانی و معنویت فدا کرده اند به حقیقت پیش از آن فدا کردن ظاهری به دست معشوق کشته شده بودند و این قتل جسمانی نیز مهر تأییدی است بر آن قتل حقیقی و کشتن نفس که از پیش رخ داده است وگرنه پس از کشتن نفس دیگر سالک را دشمنی باقی نمی ماند که او را بکشد و اگر به دست کسی کشته شود آن دست را کلید باز کردن دروازه های ابدیت بر روی خویش می داند.
مناجاتِ حضرتِ حسین در قتلگاه چنانکه در ترجمهٔ شاعرانهٔ مهدی الهی قمشه ای آمده از چنین معانی حکایت می کند:
گفت الٰها ملکا داوَرا
پادشها ذوالکرما یاورا
در رهت ای شاهد زیبای من
شمعصفت سوخت سر و پای من
گر " ارِنی " گوی به طور آمدم
خواستیام تا به حضور آمدم
باللَّه اگر تشنه ام آبم تویی
بحرِ من و موج و حبابم تویی
■●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن "
در تفسیر آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره آلعمران
به قلم حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●امام زمان علیهالسّلام شبیه حضرت علیّاکبرِ امام حسین علیهماالسّلام هستند●■
■الف - رفع الحسين سبابته نحو السماء و قال «اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَى وَجْهِهِ»
■هنگام به میدان رفتن علیّاکبر علیه السّلام، امام حسین علیهالسّلام انگشت سبّابۀ خود را به سوی آسمان گرفته و فرمودند:
■«خدایا شاهد باش که پسری برای مبارزه به سوی آنها میرود که شبیهترین مردم به رسول توست در خلقت و اخلاق و سخن گفتن. هرگاه مشتاق پیامبرت میشدیم، به چهرۀ او نگاه میکردیم»
●«بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۴۵، ص۴۲»●
■ب - نظر أميرالمؤمنين عليهالسّلام الى ابنه الحسين عليهالسّلام فقال: «إنَّ إِبْنیِ هذَا سَیّدٌ، کما سَمَّاهُ رَسُولُ اللّهِ صلّی الله علیه وآله وسلم سَیِّداً، وَ سَیَخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلاً بِاسْمِ نَبِیِّکمْ، یُشْبِهُهُ فِی الخَلْقِ وَالخُلُقِ. یَخرُجُ حِينَ غَفلَةٍ مِنَ النّاسِ وَ إماتَةٍ مِنَ الحَقِّ وَ اِظهارٍ مِنَ الجَورِ.»
■امیرالمؤمنین علیهالسّلام به پسرشان حسین علیهالسّلام نگریستند؛ سپس فرمودند:
■«همانا این پسرم همانگونه که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم او را آقا و سرور نامیدند، سرور و آقاست و بزودی از نسل او مردی همنام با پیامبرتان (حضرت مهدی علیهالسّلام) قیام میکند که در خلقت و اخلاق شبیه پیامبراکرم است. او در زمان غفلت مردمان و میرانده شدن حق و غلبه ستم قیام میکند.»
●«إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۲۴»●
■پس حضرت مهدی ارواحنا فداه و حضرت علیاکبر علیهالسّلام هر دو شبیه پیامبر و همانند یکدیگرند.
■«استاد مهدی طیّب»■
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
#شب_تاسوعا🏴
•|اِے اَهلِ حَرمْ میٖر وُ علَــــــــمدار نَیامَد|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش دوم2⃣ ●علم به تأويل كتاب مختص به خداى تعالى است وَ مَا يَعْلَمُ
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم
بخش سوم
● موضع ((راسخون در علم )) در برابر آيات متشابه ، ايمان به آنها و توقف در مقام عمل است
وَ الرَّسِخُونَ فى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كلُّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا
كلمه ((رسوخ )) به معناى ثبوت و استحكام است ، و اين كه راسخين در علم را، مقابل آنهايى قرار داده كه در دل انحراف و كژى دارند، و نيز اين كه راسخين در علم را چنين معرفى كرده كه مى گويند ((همه قرآن از ناحيه پروردگارمان است ))، دلالت مى كند بر تماميت تعريف آنان ، و مى فهماند كه راسخين در علم آنچنان علمى به خدا و آياتش دارند كه آميخته با ذره اى شك و شبهه نيست در نتيجه علمى كه به محكمات دارند هرگز دستخوش تزلزل نمى شود، و به آن محكمات ايمان دارند، و عمل هم مى كنند، و چون به آيه اى از آيات متشابه بر ميخورند، آن تشابه نيز اضطراب و تزلزلى در علم راسخشان پديد نمى آورد، بلكه به آن نيز ايمان دارند، و در عمل كردن به آن توقف و احتياط مى كنند.
و در اين كه فرمود: ((مى گويند همه اش از ناحيه پروردگارمان است ))، هم دليل ، ذكر شده و هم نتيجه ، چون از ناحيه خدا بودن محكم و متشابه باعث مى شود كه به هر دو قسمت ايمان داشته باشد، و روشن بودن آيات محكم باعث مى شود كه به آن عمل هم بكنند، و روشن نبودن متشابه باعث مى شود كه تنها در مرحله عمل توقف كنند، نه اين كه آن را رد كنند، چون ايمان دارند كه آن نيز از ناحيه خدا است ، چيزى كه هست جايز نيست به آن عمل كنند براى اينكه عمل به آن مخالفت با آيات محكم است ، و اين عينا همان ارجاع متشابه به محكم است.
پس جمله : ((كل من عند ربنا)) به منزله دليل براى هر دو معنا است ، هم براى ايمان آوردن به تمام قرآن ، و هم براى عمل كردن به محكم و توقف نمودن در متشابه ، و به عبارت ديگر، هم دليل است براى ايمان و عمل در محكم ، و هم دليل است بر ايمان داشتن به تنهايى نسبت به متشابه و ارجاع آن به محكم .
وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الاَلْبَبِ
منظور از تذكر اين است كه انسان به دليل چيزى پى ببرد، تا هر جا آن دليل را ديد آن چيز را نتيجه بگيرد، و چون جمله : ((كل من عند ربنا)) همانطور كه گفتيم استدلالى بود از راسخين در علم و انتقالى بود به آن چيزى كه عملشان بر آن دلالت مى كرد، لذا خداى تعالى آن را تذكر ناميد، و ايشان را به اين تذكر بستود.
كلمه ((الباب )) جمع لب (بضمه لام و تشديد باء) است ، و لب به معناى عقل صاف و خالص از شوائب است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 45
و خداى تعالى در مواردى در كلام مجيدش ، صاحبان چنين عقلى را ستوده ، و فرموده : ((و الذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الى اللّه لهم البشرى فبشر عباد، الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ، اولئك الذين هديهم اللّه و اولئك هم اولوا الالباب )).
و نيز فرموده : ((ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الالباب ، الذين يذكرون اللّه قياما و قعودا و على جنوبهم )). كه در آيه اول ايشان را به اجتناب از پرستش طاغوت ، و برگشت بسوى خدا و شنيدن هر سخن ، و عمل كردن به بهترين آن ، ستوده و مى فرمايد اينان هستند كه خدا هدايت شان كرده ، و آنها صاحبان عقل هستند.
و در آيه دوم فرمود: در خلقت آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز براى صاحبان لب نشانه هائى است ، همان كسانى كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو ياد مى كنند، و اين ياد كردن در هر حال ، و لوازم آن كه همان تذلل و خشوع باشد، همان انابه اى است كه موجب تذكر آنان به آيات خدا و انتقالشان به معارف حقه است ، همچنان كه مى بينيم يكجا فرمود: ((و ما يتذكر الا من ينيب )).
و جاى ديگر مى فرمايد: ((و ما يذكر الا اولوا الالباب )).
پس معلوم مى شود اولوا الالباب همان كسانى هستند كه انابه دارند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۲ ■قیامت شیعه در همین دههی محرم شروع میشود. چرا؟ به خاطر اینکه شِ
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۳
■قیامت یعنی انسان کامل. آن مرتبهای که اینها در عرش با اباعبداللهالحسین علیهالسلام مشغول هستند یعنی قیامت. مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُهُ. هرکس به موت برسد قیامتش رخ میدهد. به موت برسم چه اتفاقی میافتد که قیامتم رخ میدهد؟ در روایت داریم که فَمَن یَمُت یَرِنی. هرکس بمیرد، منِ علی را میبیند پس ملاقات امیرالمؤمنین علیهالسلام، ملاقات اباعبداللهالحسین، رسیدن به محضر حضرت بقیةالله الاعظم (عجل الله) یعنی تحقق قیامت انسان. عقل به مرتبهای از رشد و فهم رسید که میتواند امامبین شود و امامش را ببیند.
■حال یک تمثل ظاهری داریم، یک تشرف ظاهری هم داریم که سایهای از آن تشرف به حقیقت امام است. وگرنه صرف به تشرف ظاهری به معنی تحقق قیامت ما نیست. همینهایی که بودند و ائمه و پیغمبر را میدیدند، همینها سر امام را بریدند، همینها سم دادند. در عقلت، در فهمت، در فکرت به جایی برسی که امامت را حاضر ببینی، به محضر امام برسی، در محضر او باشی، زندگیت را بر اساس فرامین او تنظیم کنی، سعی کنی خودت را با او و آنچه که او میخواهد تطبیق دهی، علی قدر طاقته، این یعنی قیامت. وقتی انسان به این مرتبه رسید، اگر به او بگویند برو میگوید این در است و دگر دوم در نیست. کجا بروم؟! حکایت اصبغ بن نباته را شنیدهاید. دیگر نرفت. گفت وقتی قیامت من ظهور کرده کجا بروم؟ هنگامی که حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) آمد، حبیب بن مظاهر گفت قیامت همین است. دیگر برای چه در برزخ بمانم؟!
■عدهای برزخی مشرباند و این خیلی بد است. چه کسانی برزخی مشرباند؟ آنهایی که دوست دارند بخورند و بیاشامند و خوش باشند، با حورالعین باشند، با غلمان باشند، سیبهای بهشتی بخورند، نورهای بهشتی ببینند، رودهای بهشتی ببینند، عسل مصفا بخورند كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا ، طعم آن هم زنجبیلی باشد، کافور و ...، در سلسبیل بروند و... .اینها مزاج برزخی است. این نیز خیلی خوب است و ما نمیگوییم بد است اما اینها همانی است که گفتم.
●گر از دوست چشمت بر احسان اوست
●تو در بــند خــويشے نہ در بــند دوست
■هنوز قیامتی نشدهای، هنوز قیامتت ظهور نکرده است. آنهایی که اهل قیامت هستند چطور؟ آنها میگویند ما بهشت را نمیخواهیم. پس چه میخواهید؟ می گویند ما دوست داریم اهل نار بشویم. عجب! شخصی به محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد که یا رسولالله! در حق من دعا کنید که من اهل نار بشوم. پیغمبر فرمود جعل کردم تو را اهل نار. همه تعجب کردند. گفتند که آقا حکایت چه بود؟ این شخص که بود؟ پیغمبر فرمود این فرد از اصحاب قیامت بود. کسی بود که قیامتش ظهور کرده بود. پس چگونه کسی که قیامتش ظهور میکند دنبال آتش است؟! میفرمایند که نه، او دنبال آتش عشق الهی است که هرچه غیر را بسوزاند، نَارُ ٱللَّهِ ٱلْمُوقَدَةُ ، ٱلَّتِى تَطَّلِعُ عَلَى ٱلْأَفْـئِدَةِ. (همزه/۶ و ۷) اینگونه نیز تفسیر کنیم. عیبی که ندارد. عیب دارد؟ تداعی معانی میشود و هیچ موردی ندارد. آتش الهی- نَارُ ٱللَّهِ - است که از جانب الله تَطَّلِعُ عَلَى ٱلْأَفْـئِدَةِ. این آتش، قلبهای اینها را میسوزاند. از چه؟ از هرچه غیر دوست. ولو بهشت باشد و برزخ. برزخ را میخواهد چه کند؟ میگوید من دلخوشم به صاحب برزخ. دلخوشم به صاحب عالَم. اگر بهشت شیرین است، بهشتآفرین شیرینتر است. میگوید من بهشتآفرین را میخواهم. لذا اینها اینگونهاند دیگر... با مولای خودشان هستند. لذا در این دههی محرم، چون شیعه از اضافهی اشراقی حقیقت اباعبداللهالحسین علیهالسلام خلق شده و به حقیقت وجودی اباعبداللهالحسین عجین شده - وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا – فرمود هرکس اباعبدالله الحسین را زیارت کند، یُخالِطُه الله بِنَفْسِه. خدا نفس آن زائر را با نفس امام حسین علیهالسلام مخلوط میکند. با امام حسین یکی میشود. اصلاً اضافهی اشراقی اوست. او با محبوبش یکی بود. منتها دنیا، کثرات، حدود، همینهایی که همه ما در واقعیت امر گرفتارشان هستیم. اینها غباری بین او و محبوب او انداخته بود. بین او و مولای او غبار گرفته. خاصیت اشک هم چیست؟ رفع غبار میکند. خاصیت اباعبدالله علیهالسلام چیست؟ غبارها را کنار میزند. امام حسین همین است. لذا گفتند از امام حسین عشق بخواهید. از اباعبدالله دنیا نخواهید. از او عشق بخواهید...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۳ ■قیامت یعنی انسان کامل. آن مرتبهای که اینها در عرش با اباعبدال
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۴
■امام حسین علیه السلام عشقآفرین است. او افاضهی عشق میکند. وقتی که علت محزون است، به تبع او معلول هم محزون است. معلول هم که شیعیانش هستند، همهی اینها محزون هستند. لذا هر عملی که من و شما انجام میدهیم به من و شما قائم است. كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ. قیامش به من و شماست. قیام نماز من و شما به من و شماست. ما باید نماز بخوانیم تا نماز تحقق پیدا کند. شما وقتی صدقهای میدهید، قیام این صدقه دادن به شماست. هر فعلی از اعمال الهی که انجام می دهید وابسته به نفس شماست. نفس شما مَصدر آن عمل است. آن عمل از نفس شما صادر میشود. گناه هم همینگونه است، الّا گریه بر اباعبدالله علیهالسلام، الّا اقامهی عزای اباعبدالله. هر عملی که تحت عنوان اقامه است، از پیراهن مشکی پوشیدن تا نوکری و همین کارهایی که انجام میدهید که کم هم نیست، این اعمال قائم به اباعبداللهالحسین است که مال شما نیست. این خیلی لطافت خاصی دارد که هر فعلی که من و شما پیرامون اقامهی عزای اباعبدالله انجام می دهیم قائم به اباعبدالله علیهالسلام است نه قائم به من و شما. معنیاش چیست؟ یعنی همین که اراده میکنی پیراهن مشکی به تنت کنی، امام حسین علیهالسلام به تنت کرده نه خودت. قائم به اوست. اقامهی عزا میکنی، پرچم مشکی میزنی، او این کار را کرده. مال شما نیست. گریه میکنی، يا عَبْرَةَ كلِّ مؤمن، ای اشک چشم مؤمن، اوست که از چشم شما جاری میشود. لذا خود اباعبدالله اشک است. روایتی نیز داریم که میفرماید وقتی گریه میکنید خود اباعبدالله الحسین علیهالسلام حاضر میشود.
■جناب شوشتری در خصائصش وقتی که مشخصات مجلس عزای اباعبدالله را بیان میکند میفرماید یکی از خصیصههای مجلس عزای امام حسین علیهالسلام این است که امام حسین میآید و با آن کسی که برای او عزاداری میکند مکالمه و مخاطبه میکند. با او حرف میزند. گریه هم میکند و چون او علت است، اگر گریه کند من و شما نیز گریه میکنیم لذا گریه من و شما قائم به گریه اباعبدالله الحسین است. ببینید به همین خاطر، ائمه اطهار به این دهه عنایت ویژه دارند. در این ایام، کسی امام صادق علیهالسلام را خندان نمیدیده. یا علی بن موسی الرضا منزلش را همینگونه سیاهپوش میکرده. به زنان منزلش میگفته پشت پرده بنشینند. نوحهخوان دعوت میکرده و عزاداری میکردند و میگفته با صدای بلند بر مصائب حسین گریه کنید. حتی اگر کسی نبود خودشان نوحه می خواندند، خود حضرت علی بن موسی الرضا. لذا میفرمایند يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. که اگر بر هرچیزی میخواهی گریه کنی، بر هر چیزی، بر حسین گریه کن. مریض شدی بر حسین گریه کن، بچه از دست دادی بر حسین گریه کن. پدرت مُرد بر حسین گریه کن. مصیبتی بر تو رسید، هر مصیبتی، إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون، بر حسین گریه کن.
■قرآن میفرماید وقتی مصیبتی به شما رسید آیه استرجاع را بگویید. حال ما نیز استرجاع بگوییم. وقتی مصیبت به اباعبدالله رسید، وقتی که وارد کربلا شد، آقا چه فرمود؟ فرمود إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون. وقتی که در روز عاشورا تنها ماند، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ، فرمود إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون. لذا اباعبدالله، کسی است که این کلمه استرجاع را بیان کرده است پس هر جا مصیبتی به من و شما رسید، چون در مقابل مصیبت کربلا خُرد، کم و ضعیف است، او جلوتر از من و شما إنّا لله را گفته هست. اگر هم گفتی به یاد إنّا للهِ او باش. به یاد امام حسین باش. فرمود يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ، یا فرمود إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا، روز عاشورا، پلکهای چشم ما اهل بیت را زخم کرده است. مگر چگونه گریه میکنند؟ چه جور گریه میکردند که پلکها و مژههایشان زخم میشد؟ إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا ، وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا، این اشکهای ما نیز - أَسْبَلَ دُمُوعَنَا – عین باران بهاری میبارید. باران مدام و أَسْبَلَ دُمُوعَنَا. وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ و عزیز ما را در کربلا ذلیل کردند...
#ح_م
■روز تاسوعا لشکر عمر سعد قصد حمله کرد و تا نزدیکی های خیمه گاه اباعبدالله علیه السلام هم پیش آمد. حضرت پرسیدند: این همهمه چیست؟ گفتند: لشکر برای حمله به ما آماده شده است.
■اباعبدالله علیه السلام برادر بزرگوارشان ابوالفضل علیه السلام را صدا زدند و تعبیر بزرگی به کار بردند.
■فرمودند: «يا عَبّاسُ! ارْكَبْ بِنَفْسِي اَنْتَ يا اَخِي حَتَّى تَلْقاهُمْ» ای عبّاس! سوار مرکبت شو ای برادرم که جان منِ حسین فدای تو باد.
■«بِنَفْسِي اَنْتَ يا اَخِي». امام معصوم این حرف را می زند.
■سپس حضرت ایشان را فرستادند و فرمودند: مهلتی بگیر تا امشب را به عبادت بگذرانیم و فردا به جنگ بپردازیم.(۱)
■●در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ٢٣ خرداد ٩٢
۱. سید بن طاووس، لهوف، ص۸۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️توصيه بسيار مهم يكي از بزرگان براي اين شبها و روزها:
🚩السلام علی من هو الطالب بدم المقتول بکربلاء؛ السلام علی من هو قائد جیش لثارات الحسین علیه السلام.
عزاداریهایتان قبول.
🚩در این روز و شب ها قلب امام عصر ارواحنا فداه از داغ مصائب جد بزرگوارشان اباعبدالله علیه السلام به شدت در فشار است. برای سلامتی امام زمان علیه السلام و قلب شریفشان در این ایام و لیالی بسیار #دعا کنيد و #صدقه بدهيد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●مراقبات شب دهم محرّم●■
■شب دهم محرّم، شب عاشورا و شبی است که امام حسین علیهالسّلام و یارانش آن را احیاء داشته و تا صبح به قرائت قران و دعا و مناجات پرداختند. لذا احیاء این شب فضیلت فراوان دارد. در فضيلت احياء اين شب روايت كردهاند:
■مانند آن است كه عبادت كرده باشد به عبادت جميع ملائکه، و عبادت در آن، برابر هفتاد سال عبادت است، و اگر كسى را توفيق دست دهد در چنين شبى در كربلا باشد و امام حسين عليه السّلام را زيارت كند و نزد آن حضرت تا صبح بيتوته كند، خدا او را آغشته به خون امام حسين عليه السّلام در زمرۀ شهدا با آن حضرت محشور فرمايد.
■سيّد بن طاووس در كتاب «اقبالالاعمال» براى اين شب دعاها و نمازهاى بسيار، با فضيلتهاى فراوان روايت كرده است، از جمله:
■۱- صد ركعت نماز که در هر رکعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●سوره «توحيد» سه مرتبه
■و بعد از پايان صد ركعت، هفتاد مرتبه بگويد:
●«سبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»●
■و در روايت ديگر پس از العلى العظيم استغفار هم ذكر شده است.
■۲- چهار ركعت نماز در آخر شب، كه در هر ركعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●«آية الكرسى» ده مرتبه
●سوره «توحيد» ده مرتبه
●سوره «فلق» ده مرتبه
●سوره «ناس» ده مرتبه
#و_پس_از_سلام:
●صد مرتبه سوره «توحيد» را قرائت كند.
■۳- چهار ركعت نماز، که درهر ركعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●سوره «توحيد» پنجاه مرتبه
■و اين نماز برابر است با نماز اميرالمؤمنين عليه السّلام كه فضيلت بسيار دارد. و پس از نماز، بسيار ذكر خدا كند و صلوات بسيار بر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرستد، و هر چه میتواند بر دشمنان ايشان لعن كند.
#مراقبات_ماه_محرم
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●مراقبات روز عاشورا●■
■روز دهم محرّم، روز شهادت حضرت سيّدالشهدا عليهالسّلام، و روز مصيبت و حزن ائمه طاهرين عليهمالسّلام و شيعيان ايشان است.
■در اين روز سزاوار است شيعيان مشغول كارى از كارهاى دنيا نگردند و براى خانه خود چيزى ذخيره نكنند، و مشغول گريه و نوحه و مصيبت باشند، و عزادارى حضرت امام حسين عليهالسّلام را بر پا كنند و اشتغال به ماتم داشته باشند به صورتى كه در ماتم عزيزترين اولاد و اقوام خود اشتغال میورزند،
■شايسته است كه شيعيان در اين روز امساک كنند از خوردن و آشاميدن، بى آنكه قصد روزه كنند و در آخر روز بعد از عصر افطار كنند به غذايى كه اهل مصيبت مىخورند مثل ماست يا شير و امثال آنها، نه مثل غذاهاى لذيذه.
■جامههاى پاكيزه بپوشند و بندها را بگشايند و آستين ها را بالا كنند به هيئت صاحبان مصيبت.
■آن حضرت را به زيارت عاشورا زيارت كنند.
■در نفرين و لعن بر قاتلان آن حضرت سعى نمايند و هزار مرتبه بگويد :
●اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ■
■يكديگر را در مصيبت آن وجود مقدّس به اين جملات تعزيت گويند:
●أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ●
■خداوند امر و مزدهاى ما را به خاطر سوگواریمان براى حسين که درود بر او باد، بزرگ گرداند، و قرار دهد ما و شما را از خون خواهانش به همراه ولیّاش امام مهدى ارواحنافداه از خاندان حضرت محمّد که درود بر ايشان باد.
■و سزاوار است در اين روز مقتل [كتابهايی كه پيرامون واقعه كربلا نگاشته شده است] بخوانند، و يكديگر را بگريانند.
#مراقبات_ماه_محرم
@mohamad_hosein_tabatabaei
■پیش از ظهر عاشورا امام حسین علیه السّلام و حضرت ابوالفضل به لشگر دشمن حمله کردند و دو نفری دشمن را تا دروازهی کوفه، یعنی هجده فرسخ عقب راندند. امام حسین علیه السّلام در حال تعقیب دشمن میفرمود: أخی ابَالفَضل، حضرت ابوالفضل هم پاسخ میدادند: سَیِّدی وَ مَولایَ اَباعَبدِالله. به این ترتیب از هم خبردار میشدند. نزدیک دروازهی کوفه خداوند به قلب امام حسین علیه السّلام الهام فرمود که حسین جان، در قراری که با هم گذاشتیم، هر چه وعده داده بودم از سعادت و مقامات اخروی و شفاعت امّت جدّت و، همه را خواهم داد، اگر میخواهی شهید نشوی هم نشو. امام حسین علیه السّلام دیدند گویا خداوند میفرمایند اگر تو به قرارت پایبند نباشی، من تو نمیزنم و خُلف وعده نمیکنم. این بود که حضرت علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، دشمن هم که شنیده بود وقتی امام حسین علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، کار تمام است، روحیّهی از دسترفتهی خود را به دست آورد و جرأت یافت و حمله کرد و از آن به بعد شهادتها پیش آمد.
■شما هم هر وقت دیدید کاری که میکنید، استفادهتان را کم میکند، غلاف کنید.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۴ ■امام حسین علیه السلام عشقآفرین است. او افاضهی عشق میکند. وق
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۵
■امام رضا علیه السلام در ادامه حدیث فرمود، وَ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ. ما وارث کرب و بلا هستیم تا قیامت، این فقره خیلی عمیق المعنی است و من قبلا پیرامونش صحبت کردهام و اگر توفیق و رزق ما باشد باز هم پیرامون این که کرب و بلا چیست و اینکه اباعبدالله علیهالسلام میفرماید اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء... که امام از کرب و بلا به خدا پناه میبرد، و علی بن موسی الرضا اینطور میفرماید سخن خواهیم گفت، لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا...
■انکسار قلب من و شما در محرم به انکسار قلب انسان کامل بر میگردد. هرچقدر محزونتر، میزان علاقهی من و شما به حضرت اباعبدالله را نشان میدهد. اگر میخواهی درجهی مصیبت را بفهمی با درجهی حزنت بفهم. ببین در دل چقدر محزون هستی. ببین وقتی که محرم آمده چقدر دلت شکسته است. چقدر شوق عزای اباعبدالله الحسین علیهالسلام را داری. این میزان اتصال تو را به اباعبدالله الحسین نشان میدهد. حال وارد بحث مورد نظرم بشوم که آیا فقط شیعیان محزون هستند یا کل هستی محزون است؟ کل عالم گریه میکند؟ و اگر کل عالم گریه میکند نحوه گریه عالَم چگونه است؟ چطور کل عالم گریه میکند؟ دشمنان هم گریه می کنند؟ گریه آنها چگونه است؟
■حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله در حدیثی که بالای سردر ورودی ضریح اباعبدالله هم نوشته شده می فرماید، قال سَیِّد الکونًین: حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ. این حدیث از آن احادیث عرشی و بسیار شریف پیرامون شناخت حقیقت اباعبدالله الحسین است. البته حدیث شریف دیگری نیز هست که از این حدیث شریف تر است و آن این است که: أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ وَ حُسَيْنٌ مِنِّي. یعنی أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ را مقدم کرده است بر حُسَيْنٌ مِنِّي. ما حقیقتاً از عهده تفسیر این حدیث برنمیآییم. این سخن چه سرّی دارد که پیغمبر اکرم که اول مخلوق حق متعال به حیث رتبه و مقام و اول حقیقت عالم، تجلی اعظم، محبوب ذات ازلی، بنده ای که خدا از او قشنگتر و زیباتر ندارد، این فرد میگوید که من از حسینم!
■حُسَيْنٌ مِنِّي، به حیث ظاهری قابل فهم است. حسین از من است. اقل تفسیرش این است که اباعبدالله فرزند من و از صلب من است. نوه من است، فرزند من است. پیغمبر فرمود، ذریه من از صلب امیرالمؤمنین علیهالسلام است. هر پیغمبری ذریهاش از صلب خودش است الّا من پیغمبر که ذریهام از صلب امیرالمؤمنین است. چرا؟ چون صلب پیغمبر مرتبهی باطن پیغمبر است و مرتبهی باطن پیغمبر و رسالت، ولایت است و ائمه اطهار علیهمالسلام که ظهور این حقیقت ولایت هستند از صلب پیغمبرند و صلب پیغمبر، امیرالمؤمنین است. رکن رشید.
■قرآن میفرماید: جناب لوط گفت: ای کاش میشد به یک تکیهگاه و پشتیبانی پناه میبردم. در روایت است که این رکن رشید، حضرت بقیهاللهالاعظم ارواحنا فداه است. آن که پشتیبان همهی انبیاء و مرسلین است ولایت است. ولایت جنبهی باطنی و رسالت جنبهی ظاهری دارد. تکیهگاه رسالت، تکیهگاه تمام مخلوقات عالم، (المتوسد بالشهود والرضا،) تکیهگاه هر شاهد و هرکسی که به مقام رضا رسیده و هر پیغمبری در عالم، ولایت است. یا علی، كُنْتَ ُ مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعی جَهراً ، تو باطن هر پیغمبری، تو تکیهگاه هر پیغمبری. لذا علی علیهالسلام می فرماید: من بودم که موسی را از دریا رد کردم. من بودم که یونس را از شکم ماهی نجات دادم. من بودم که ابراهیم را از آتش نجات دادم. من بودم که به جناب حضرت خضر افاضهی علم میکردم. یعنی چه؟ می خواهد بگوید که انبیاء و مرسلین از مشکوة باطنی ولایت کلیه مستضئ هستند. یعنی نور میگیرند، بهره میگیرند. همین الان هم اینگونه است. اگر از باطن بخوری، اگر از بالای سر بخوری، به تعبیر قرآن نه از تحت ارجل، از بالای سر بخورید یعنی از باطن عالَم بخورید، افاضه کنندهاش ولایت است. ولایت در عالَم مفیض است. جز ولایت اهل بیت علیهم السلام در عالَم کسی کاره ای نیست.
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۵ ■امام رضا علیه السلام در ادامه حدیث فرمود، وَ أَوْرَثَتْنَا ال
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۶
■مؤثر علیالاطلاق در عالم ولایت است. لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله هم خودش صاحب ولایت است منتها چون مظهر خارجی دارد بایستی به این شکل در عالم فعل تحقق یابد وگرنه خود پیامبر نیز صاحب ولایت به نحو اتَم است. امیرالمؤمنین علیهالسلام چون مظهر آن است و این مظهر چون تحقق عینی خارجی دارد، به همین دلیل میفرماید که ذریه هر پیغمبری از صلب خودش بوده اما ذریه من ِ پیغمبر از صلب امیرالمؤمنین است. چون ذریه من مظهر اتَم ولایت هستند و مظهر اولیه و تام ولایت امیرالمؤمنین است. پس همه از صلب او هستند. این باطن است. این باطن من است که الان به شکل امیرالمؤمنین ظاهر شده است. میخواهد كُنْتَ مَعی سِرًّاً و جَهراً را بیان کند. در عین حالی که باطن من ولایت است بالجهر [ولایت] در امیرالمؤمنین ظاهر شده است. پس میفرماید حُسَيْنٌ مِنِّي، تا اینجا قابل فهم است هرچند همین هم مطلب عمیقی است.
■حُسَيْنٌ مِنِّي، ذریه من است. فرزند من است. مال من است. لذا در روز عاشورا فرمود: مگر من ذریّه پیغمبر نیستم؟ گفتند: چرا، شما هستی. مگر من فرزند علی و فاطمه سلام الله علیها نیستم؟ گفتند چرا، هستی. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا خون مرا حلال میشمارید؟! چرا؟ چون طرف مقابل مظاهر خباثت هستند. مظاهر ظلمند. مظاهر کفرند. اینها همیشه در تقابل هم هستند. نمیشود! قابیل نمیتواند هابیل را تحمل کند. نمیشود! چون او طینتش سجّینی و این طینتش علّینی است. سجّین سایه علّین است. نمیتواند علّینی را تحمل کند. نمیشود و باید بکُشد. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا میخواهید مرا بکشید؟ یک دلیل بیشتر نداریم. چون شما علوی هستی. این جمله بسیار مهم است. چون طینت شما علّیینی و طینت ما سجّینی است نمیشود. باید سجّیین با علّیین بجنگند. سجّینی نمیتواند علّیینی را تحمل کند. آن نور است و این ظلمت. او ایمان است و این کفر. او حق است و این باطل. وقتی حق باشد، باطل نمیتواند حق را تحمل کند. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا میخواهید خون مرا حلال بشمارید؟ فرمود بخاطر اینکه فرزند علی هستی. به این دلیل که نوهی پیغمبر هستی.
■سپس آقا فرمود: چون شکمهایتان پر از حرام است. یعنی حقیقتتان، بطونتان پر از حرام است. یعنی چه؟ همین شکم ظاهری؟ نه. باطنتان حرام است. شما طینتتان حرام است. خودتان را خراب کرده اید وگرنه هیچ مخلوقی به حیث فطرت اصلیه و اولیه اش بد نیست. كُلُّ مولود يولِدُ عَلى الفطرة، همه بر فطرت الهیه اند اما شما خراب کردید. شما خودتان را سجّینی کردید. شما دیگر جهنمی هستید. باطن شما حرام است. لقمهی ظاهر شما هم حرام است. لقمههای باطنی شما نیز حرام است. باطنتان را حرام کردید. خیلی بد است که انسان باطنش حرام باشد. ظاهر نجس را میشود پاک کرد. در نهایت نیاز به آب قلیل دارد. سه بار بریزد پاک میشود. اما إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ. مشرکی که باطنش نجس است را میشود با آب دریا پاک کرد؟ نمیشود! اگر تمام دریاهای عالَم جمع بشوند و این دشمنان اهلبیت(ع) را در آنها بیاندازند، آیا باطنشان پاک میشود؟ نه! این چه میخواهد؟ یک آب باطنی میخواهد. یک حقیقتی میخواهد که از بالا بیاید. وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ این آب! که انشاءالله در شبهای بعدی پیرامون این آب صحبت خواهیم کرد که این آب چیست؟ اگر آن آب به شما بخورد این رجائس را از شما پاک میکند و قلب شمارا به حق متعال مرتبط می کند. این آب! چون شما باطنتان را از حرام پر کردید، باطن شما مملو از حرام است. شما باید مرا بکشید. شما که نمیتوانید حسین علیهالسلام را تحمل کنید!
لذا آنها اینگونهاند دیگر... . خون انسان کامل که خون خدا و ثارالله است را حلال میدانند... این میشود حُسَيْنٌ مِنِّي. حسین از من است.
■این یک مرتبه ظاهری است. مرتبهی باطنیتر آن چیست؟ خب انسان کامل حقیقت اول عالَم وجود است. به حیث رتبه هیچ کسی به مقام و رتبهی انسان کامل نمیرسد. اول مخلوق حق متعال است. میفرماید که همهی عالَم از من هستند. من مبدأ خلقت هستم. اما این أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ چیست؟ من از حسین علیهالسلام هستم چیست که روایت دیگر أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ را مقدم کرده است؟ اینجا دیگر بحث خیلی مفصّل است. منِ پیغمبر، منی که به مرتبهی اتَمّ انسانیت رسیدهام، من هم از حسین هستم!
#ح_م
■●" مهربانی بر حیوانات "●■
■گویند روزی موسی علیه السلام در آن حال که شبانیِ شعیب پیغامبر علیه السلام میکرد و هنوز به وی وحی نیامده بود، گوسفندان می چرانید؛ قضا را میشی از رمه جدا افتاد. موسی خواست که او را به رمه باز برد. میشک برمید و در صحرا افتاد و گوسفندان نمی دید و از بددلی همی رمید، و موسی از پس او همی دوید تا مقدار دو سه فرسنگ؛ چنان که میشک را نیز طاقت نماند و از ماندگی بیفتاد، چنان که بر نمی توانست خاست. موسی در وی رسید و بر او رحمتش آمد؛ گفت:" ای بیچاره، چرا می گریزی و از که می ترسی؟ ". چون دید که طاقت رفتن ندارد، برداشتش و بر گردن و دوش گرفت تا بَرِ رمه. چون چشم میش بر رمه افتاد، دلش به جای باز آمد، تپیدن گرفت. موسی زود او را از گردن فرو گرفت و به میان رمه اندر شد. ایزد تعالی ندا کرد به فرشتگان آسمانها، گفت: " دیدید بندهٔ من با آن میش دهن بسته چه خُلق کرد، و بدان رنج که از او بکشید او را نیازرد و بر او ببخشود! به عزّت من که او را برکشَم و کلیم خویش گردانم و پیغامبریش دهم و بدو کتاب فرستم، چنان که تا جهان باشد از او گویند ". پس این همه کرامات او را به ارزانی داشت.
سیاستنامه، خواجه نظام الملک
■●برگرفته از کتاب " بررسی آثار ترجمه شده اسلامی "
اثر حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
●کاش بوديم آن زمان کاری کنيم
●از تو و طفلان تو ياری کنيم
●کاش ما هم کربلايی میشديم
●در رکاب تو فدایی میشديم
■شهادت سیّد جوانان اهل بهشت، سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسّلام و یاران باوفایشان را به فرزند بزرگوار ایشان حضرت مهدی ارواحنا فداه و شیعیان و محبّین آن حضرت تسلیت و تعزیت عرض مینماییم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
🚩از شب یازدهم محرّم سال ۶۱ هجری تا قیام حجّت خدا شام غریبان است.🚩
■با شهادت اباعبدالله الحسین علیه السّلام و اولاد و اصحاب بزرگوارش و با به آتش کشیده شدن خیمهها و آواره شدن آل الله در بیابانها، شام غریبانی آغاز شد که تمامی ندارد، مگر با ظهور حجّت خدا.
■مسلمانها دو جبهه شدند، به ظاهر سه گروه هستند، ولی در واقع، دو جبهه هستند.
■گروه اوّل عاشقان حقیقت هستند؛ اباعبدالله الحسین علیهالسّلام و خاندان و اصحاب صدیقش.
■گروه دوّم دنیاطلب صریح هستند؛ سپاهیان عمرسعد و شامیان و جبهۀ باطل.
■گروه سوّم کسانی هستند که از صحنۀ عاشورا فرار کردند و مشغول ذکر و عبادت و طواف کعبه شدند.
■اباعبدالله الحسین علیهالسّلام هشتم ذیالحجّه از مکّه خارج شدند، اما این گروه سوّم به جای همراهی با اباعبدالله، به سوی منا و عرفات و طواف کعبه رفتند تا اینکه واقعۀ کربلا و عاشورا اتفاق افتاد.
■به اسم عرفان و تصوّف و تقدّس و عبادت و دیانت و زهد و تقوا و ایمان، از صحنۀ رویارویی با جبهۀ باطل گریختند؛ اینها همان گروهی هستند که در زیارت عاشورا نفرین کرده و میگوییم:
●لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ●
■نفرین میکنیم کسانی را که سکوت کردند و با سکوتشان زمینه را مستعد کردند که چنین فاجعۀ عظیمی اتفاق بیافتد؛ لذا آنها هم به سپاهیان عمر سعد و شامیان ملحق هستند.
■پس در واقع دو جبهه است:
یا حسینی هستی
یا اگر حسینی نیستی، یزیدی هستی.
■اگر حسینی نیستی، یزیدی هستی، چه در مکّه مشغول طواف کعبه باشی و چه کنار یزید در میخانه مشغول شراب خواری باشی.
■این دو جبهه بعد از واقعۀ عاشورا استمرار دارد. حرامیان جبهۀ شام همواره خواهند بود و یاران اباعبدالله الحسین علیهالسّلام، یاران ولیّ اعظم خدا، در این شام غریبان زندگی میکنند.
■لذا هر وقت مصائب، سختیها، ابتلائات، کاستیها و فشارها آمد، یک نگاه بیندازید ببینید ما کجا هستیم! آیا در شام غریبان میشود انتظار خوشی و رفاه و راحتی داشت؟
■بعد از فاجعۀ عاشورا تا قبل از اینکه منتقم خون اباعبدالله علیهالسّلام ظهور کند و انتقام خون جدّ بزرگوارش را بگیرد، آیا دیگر آب گوارایی از گلوی شیعه پایین میرود؟!
■لذا خیلی خلاف انتظار ما نباید باشد اگر دیدیم آواره شدیم، اگر ما را متهم کردند، به ما تهمت زدند، سیلی زدند، اگر حقوقمان را تضییع کردند و به تاراج بردند، اگر بر ما تاختند، توجّه داشته باشیم که شب شام غریبان است و خلاف این عجیب است.
■هر وقت سختیها آمد تا ما را از پا درآورد و بی تحمّلی و کلافگی نشان دهیم و جزع و فزع کنیم، یک نگاه بیاندازیم که کجاییم!
■در شام غریبان نمیشود توقع خوشی داشت، البته در جنبههای ظاهری؛ در جنبههای باطنی که شیرینترین شهدها در همین شام غریبان است. در جنبههای ظاهری و طبیعی، غارت و به آتش کشیده شدن خیمه هاست، کشیدن گوشواره از گوش کودکان است و ...
■لذا وقتی توجّه داشته باشیم که در شام غریبان هستیم، دیگر شرایط برایمان قابل تحمّل است و کلافگی نشان نمیدهیم.
■وقتی ولیّ اعظم خدا آنگونه به شهادت میرسد و سر مطهّرش از پیکر جدا میشود و اسبها را نعل تازه زدند و بر پیکر پاک حجّت خدا تاختند تا پیش فرماندۀ خود افتخار کنند که یک استخوان سالم بر پیکر اباعبدالله الحسین علیهالسّلام نگذاشتهاند، آیا ما میتوانیم در جنبههای ظاهری و طبیعی انتظار راحتی و شیرینی داشته باشیم؟!
■شام غریبان است، این شام سحر نخواهد شد، مگر با ظهور حجّت خدا و منتقم خون اباعبدالله علیهالسّلام. آنجاست که آغاز طلیعۀ صبح است و بسیار هم نزدیک است. قرآن فرمود:
اَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ
آیا صبح نزدیک نیست؟
■در جنبۀ باطنی این بیان قرآن که آیا صبح نزدیک نیست، میخواهد یک تکانی به ما بدهد؛ شاید میخواهد بگوید خوب نگاه کن ببین آیا صبح نشده!
■در جنبۀ ظاهری و عمومی هم صبح نزدیک است. فرمود:
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا
■اینست که هروقت سختیها فشار آورد، دعایمان این باشد:
■اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
■اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
■اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
■بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#استاد_مهدی_طیب
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش سوم ● موضع ((راسخون در علم )) در برابر آيات متشابه ، ايمان به آ
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم
بخش چهارم1⃣
● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...))
رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَب لَنَا مِن لَّدُنك رَحْمَةً إِنَّك أَنت الْوَهَّاب
اين درخواست يكى از آثار رسوخ و ثبات آنان در علم است ، كه چون خدا را آنطور كه بايد شناختند يقين كردند كه از ناحيه خود مالك هيچ چيز نيستند، و مالكيت ، منحصر در خداى عزوجل است ، و چون چنين ايمانى دارند در هر حال اين ترس را دارند كه خدا دلهايشان را بعد از رسوخ علم منحرف سازد، لذا به پروردگار خود پناه مى برند و درخواست مى كنند كه پروردگارا دلهاى ما را بعد از آنكه هدايتمان كردى منحرف مساز، و از ناحيه خود رحمتى به ما ببخشاى ، تا نعمت رسوخ در علم براى ما باقى بماند، و ما را در سير بر صراط مستقيم هدايت ، كمك كند، و در سلوك در مراتب قرب ، يارمان باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 46
ممكن است بپرسيد چرا بعد از اين درخواست (پروردگارا دلهاى ما را منحرف مساز)، درخواست رحمت كردند؟ جوابش اين است كه منحرف نكردن دلها مستلزم آن نيست كه رسوخ در علم را هميشه داشته باشند، زيرا ممكن است دلهايشان را منحرف نكند، ولى علم را از دلهايشان بگيرد، و در نتيجه افرادى باشند پا در هوا، نه علمى داشته باشند تا سعادت يابند، و نه انحرافى تا كه داراى شقاوت گردند، بلكه در حال جهل و همواره بمانند، در حالى كه احتياج ضرورى و مبرم به علم داشته باشند، (مانند بيشتر ملل مستضعف دنياى امروز كه در اثر نفوذ استعمار در فرهنگ و اقتصادشان نمى توانند قد علم نموده ، به استقلال فرهنگى حوائج خود را برطرف سازند ((مترجم ))).
علاوه بر اين كه احتياج اين طايفه تنها بقاى رسوخ و نفوذ در علم نيست ، بلكه آنان در طريقى قدم برمى دارند كه به انواعى از رحمت نيازمندند، انواعى كه جز خدا كسى نه ، از آنها اطلاع دارد و نه مى تواند بشمارد، خود آنان هم آنطور كه بايد اطلاع ندارند، و ليكن بطور اجمال مى دانند كه بقايشان در اين حالت ، يعنى حالت رسوخ در علم شرايط بيشمارى دارد، كه حصول آنها به دست خداى تعالى است و دليل بر اين گفتار ما دنباله كلام خود آنان است ، كه مى گويند: ((ربنا انك جامع الناس ليوم لاريب فيه ...)) چون در گفتار قبليشان يعنى همين آيه مورد بحث نخست به خدا پناه بردند از اين كه انحراف و زيغ وارد در دلهايشان شود، و در نتيجه رسوخ در علم را از دلهايشان بربايد.
سپس در جمله ((وهب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب ))، درخواست ريزش رحمت او را مى كردند تا حيات قلوبشان ادامه يابد، و اگر كلمه ((رحمت )) را نكرده و بدون الف و لام آوردند، و آنگاه آن را به وصف ((من لدنك )) توصيف نمودند، براى اين بود كه گفتيم : خود آنان هم بطور مفصل اطلاعى از آن شرايط ندارند، و نمى دانند كه آن رحمت چه طور بايد باشد، تنها اين را مى دانند كه اگر رحمتى از پروردگارشان شامل حالشان نشود، و اگر آن رحمت از ناحيه خداى عزوجل نباشد، هيچ يك از حوائجشان برآورده نگشته ، و هيچ امرى از ايشان به سامان نمى رسد.
و اگر در پناه بردن ، تنها به خدا پناه بردند، و در درخواست رحمت هم تنها رحمت اورا درخواست كردند، براى اين بود كه چنين افرادى ايمان دارند به اين كه تمامى ملك صرفا از آن خدا است ، و اسباب ظاهرى هيچ چيزشان از خودشان نيست .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۶ ■مؤثر علیالاطلاق در عالم ولایت است. لذا پیغمبر صلی الله علیه و
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۷
■انشاءالله مشرف بشوید کربلاء، بالای ضریح در همین ایام روی پارچهی مشکی نوشته است؛ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا (اسراء/۳۳)، اگر کسی را مظلومانه بکشند خدا سلطنت را در ولی دم او قرار میدهد. چند سال پیش در کربلا بودیم. همین را نگاه میکردم و این آیه را میخواندم که هرکس مظلوم کشته بشود... السَّلام عَلیک یا سیِّدنا المَظلوم... مظلوم کشته شود چه اتفاقی میافتد؟ ظاهر آن هم همین است. الان در ظاهر عالم همینگونه نیست؟! اگر کسی، دیگری را بکشد، ولی دم او بر آن قاتل سلطنت دارد. باید به او دیه بپردازند. حال انسان کامل چطور؟ امام چطور؟ کسی امام را بکشد، بالاخره هرکسی به اندازهی سعهی وجودی خودش. امام معادل با هستی است. اگر بخواهیم تعریفی از امام کنیم تعاریف بیشماری داریم. امام یعنی چه؟ میگوییم امام یعنی هستی. معنی امام همین است. نه چند کیلو وزن و قد! این نه! حقیقت امام یعنی چه؟ امام یعنی مطلق الوجود.
●ز احمد تا احد یک میم فرق است
●جهانی اندراین یک میم غرق است
■یعنی کل هستی! كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ. بر نفس خودش رحمت عامّه را نوشته است. نفس خدا کیست؟ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نفسُ اللهِ اعنی امیر المؤمنین علیهالسلام هم نفس خداست، هم نفَس خدا. خدا رحمت را بر نفس خودش نوشته است. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. رحمت عامّهی خودش را، یعنی تمام مخلوقاتش را، همهی هستیش را بر این وجود نوشته است. نفس خدا است. امام مساوی عالم وجود است. هستی است. حالا اگر امام را بکشند یعنی هستی را کشتهاند. دیهاش چه میشود؟ کل هستی!
■ولیِ دم اباعبدالله علیهالسلام کیست؟ امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، حضرت ختمی مرتبت، امام زینالعابدین تا حضرت بقیةاللهالاعظم صلوات الله علیهم اجمعین. اینها اولیاء دم امام حسین هستند. خب، امام حسین را که مساوق هستی است، مساوق وجود است، با وجود یکی است بلکه فوق وجود است، فَهُم مَبدأ الوجود و غایتُه، مبدأ هستی است، هستیآفرین است، این را بکشند آن هم با آن شکل و آن وضع، خدا به واسطه شهادت اباعبدالله علیهالسلام، سلطنت مطلقهی الهیهی خودش را به ائمه داده است. یعنی اهلبیت علیهمالسلام، این ۱۳ بزرگوار که اولیای دم اباعبدالله هستند در جمیع عوالم وجودی دارای سلطنت هستند. يامَعْشَرَالْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ. که اگر میخواهید به همهی اقطار، به همهی اطوار عالم وجودی نفوذ پیدا کنید، نافذ در همهی این عوالم بشوید نمیتوانید مگر اینکه به مرتبهی السلطان برسید.
■عدد السلطان هم با عدد قاف (۱۸۱) برابر است، یعنی به بالاترین مرتبهی ممکنه برسید. قلهی قاف جایی است که جناب سلمان فرمود، محیطٌ بالدنیا. دنیا یعنی پایین تر، کسی که به قلهی قاف میرسد، هر مرتبهی پایینتر از او میشود دنیا. قلهی قاف کجاست؟ که سیمرغ بر قلهی قاف است. سیمرغ کیست؟ سیمرغ ولایت است. سیمرغ یعنی انسان کامل. سیمرغ یعنی امام. سیمرغ به یک معنا یعنی توحید. سیمرغ کجاست؟ جایی که بر قلهی قاف است. قلهی قاف کجاست؟ مرتبهای است که بر همه هستی محیط است چون هستی است، امام هستیآفرین است. پس سلطان کسی است که به قلهی قاف برسد. یعنی برسد به مرتبه ای که بر کل هستی احاطه پیدا کند. این میشود سلطان. سلطنت، سَلَطَ یعنی نفوذ پیدا کند. او در تمام اشیاء عالَم نفوذ پیدا کند. این سلطنت را خدا به چه واسطهای به ائمه اطهار علیهمالسلام داده است؟ به واسطه اباعبداللهالحسین علیهالسلام. این یک معنی أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ است. یعنی من هر سلطنتی دارم به واسطه این است که من یک حسینی داشتم که در عالَم باطن پذیرفت که در مسیر حق متعال ارباً ارباً بشود. حسین ازلی و ابدی است. اینگونه نیست که من و شما پس از قتل او بنشینیم و گریه کنیم. نه! آدم بر او گریه کرده است، نوح بر او گریسته است، ابراهیم بر او گریسته است. ملائکه آسمان بر او گریه کردهاند. بهشت بر او گریه کرده است، جهنم بر او گریه کرده است. شیطان بر او گریه کرده است! سبحان الله!
#ح_م