eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش چهارم1⃣ ● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...)) رَب
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش چهارم2⃣ ● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...)) رَبَّنَا إِنَّك جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْب فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِف الْمِيعَادَ اين سخن از راسخين در علم به منزله تعليلى است كه علت سؤال رحمت خود را بيان مى كنند، چون علم دارند به اينكه اقامه نظام خلقت و دعوتهاى دينى و تلاش انسان در مسير وجودش همه مقدمه است براى جمع شدن در روز قيامت ، روزى كه هيچ چيزى به جز رحمت خدا به درد نمى خورد، و جز رحمت او ياورى نيست . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 47 چنانكه خداى سبحان فرموده : ((ان يوم الفصل ميقاتهم اجمعين ، يوم لا يغنى مولى عن مولى شيئا، و لا هم ينصرون ، الا من رحم اللّه )). و به همين جهت بود كه راسخين در علم ، رحمت پروردگار خود را درخواست نموده ، تعيين و تشخيص نوع آن را به خود خدا واگذار كردند، تا رحمتى را شامل حال آنان كند كه برايشان سودمند باشد. و در كلام خود روز قيامت را به اين صفت توصيف كردند كه روزى است كه در وقوع آن شكى نيست ، تا به اين وسيله ، كمال اهتمام خود و اصرار در سؤال را موجه سازند، و همين توصيف شاءن راهم با جمله : ((ان اللّه لا يخلف الميعاد)) تعليل كردند، براى اين كه گفتيم كه : اين گفتار سخن راسخين در علم است ، و علم به چيزى در دلى رسوخ نمى كند و ريشه دار نمى شود، مگر اين كه علم به علت آن نيز رسوخ كند، و علت شك نداشتن آنان در وقوع روز قيامت اين است كه خدا به وقوع آن وعده داده ، و به همين جهت وقتى گفتند: ((ليوم لا ريب فيه )) دنبالش ‍ گفتند: ((براى اين كه خدا خلف وعده نمى كند)). نظير اين وجه در كلام ديگرشان هم آمده است ، و آن اين است كه وقتى گفتند: ((وهب لنا من لدنك رحمة )) دنبالش علت آن را ذكر كردند كه ((انك انت الوهاب )) پس وهاب بودن خدا موجب مى شود كه آنان درخواست رحمت كنند و اگر علاوه بر كاف خطاب ((انك )) كلمه ((انت )) را هم آوردند، براى اين بود كه خبر ((ان )) را منحصر كنند، و در نتيجه جمله : ((من لدنك )) را تعليل كنند و بگويند اگر از توكه از ناحيه خودت رحمتى به ما ارزانى بدارى ، براى اين بود كه ما به جز تو وهاب و بخشنده اى سراغ نداريم . و باز نظير اين وجه در گفتار ديگرشان جريان مى يابد كه بعد از آن كه گفتند: ((ربنا لا تزغ قلوبنا)) چيزى گفتند كه به منزله علت آن درخواست است ، و آن اين بود كه گفتند: ((بعد اذ هديتنا)) كه معناى مجموع اين دو جمله چنين مى شود: ((پروردگارا قلوب ما را مبتلا به زيغ و انحراف مفرما، آخر تو ما را هدايت كرده اى )). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 48 و همچنين در جمله : ((آمنا به )) كه دنبالش گفتند: ((كل من عند ربنا)) و اين دو جمله نيز از همين قبيل است ، و معناى مجموعش اين است كه ((راسخين در علم مى گويند ما به آن ايمان داريم براى اين كه همه قرآن از ناحيه پروردگار ما است )). پس اين طايفه مردمى هستند كه به پروردگار خود ايمان آورده ، و بر ايمان خود استوارى به خرج دادند، در نتيجه خداى سبحان هم هدايتشان كرد، و عقولشان را تكميل فرمود، و نتيجه كمال عقلشان ، اين شد كه سخنى جز با داشتن علم ، نگويند، و عملى جز با علم به صحت آن ، انجام ندهند، و به همين جهت خداى عزوجل ايشان را راسخين در علم ناميد و به كنيه ((اولوا الالباب )) ياد كرد. خواننده گرامى اگر در تعريفهائى كه خداى تعالى از اولوا الالباب نموده دقت فرمايد، خواهد ديد كه درست همان كسانى هستند كه نشانيهاى آنان در آيات زير آمده : ((و الذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الى اللّه ، لهم البشرى ، فبشر عبادى الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ، اولئك الذين هديهم اللّه و اولئك هم اولوا الالباب )). كه در اين آيات ايشان را بداشتن چند نشانى تعريف كرده : اول داشتن ايمان ، دوم پيروى از بهترين سخن ، سوم انابه و رجوع به خداى سبحان ، و اگر به آيه مورد بحث مراجعه كنى خواهى ديد كه در آن راسخين در علم را هم به همين اوصاف توصيف فرموده است . حال ببينيم التفات از ضمير خطاب به غايب در آيه ، چه نكته اى را مى رساند؟ و چرا راسخين در علم كه خدا را مخاطب قرار داده و مى گفتند: ((پروردگارا تو مردم را در روزى كه شكى در آن نيست جمع خواهى كرد))در آخر آيه خداى تعالى را غايب فرض نموده و گفتند: ((خدا خلف وعده نمى كند))؟. جهتش اين است كه وعده نامبرده اختصاص به راسخين در علم ندارد، بلكه هم براى آنان وعده است و هم براى ديگران ، و بدين جهت مناسب بود كه به جاى ((ربنا)) (و نسبت دادن رب بخصوص خود) كلمه ((اللّه )) را بياورند، چون الوهيت حكمى عام دارد، كه شامل همه چيز مى شود. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 49 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۸ ■... اینها روایات ما هستند. مگر بهشت و جهنم برای بعد از واقعه‌ی
☑️قسمت ۹ ■شب جمعه است و شب جمعه متعلق به حضرت اباعبدالله‌الحسین است. در شب جمعه، حق متعال به کربلا و محل زیارت زائران اباعبدالله‌الحسین هبوط می‌کند. اینکه حق متعال هبوط می‌کند جای بسی تأمل است، چون خدا در زمان و مکان نیست و جایی در نظام وجود نیست که خالی از حق متعال باشد. هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ. او هم در آسمان اله است و هم در زمین. جایی نیست که آنجا حق متعال نباشد. امیرالمؤمنین فرمود ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فيهِ. هیچ شی‌ء را ندیدم مگر اینکه قبل و بعد و بااو و در تار و پود او خدا را دیدم. پس خدا همه جا هست. پس این هبوط به چه معناست؟ مگر خدا بالا هست و پایین نیست؟ یا پایین هست و بالا نیست؟ پیغمبر فرمود: لو دُلّيتُم بِحَبلٍ إلى الأرضينَ السُفلى لَهَبَطتُم على الله. اگر با یک طناب بخواهید به زمین‌های پایین هبوط کنید هرآن بر خدا هبوط می‌کنید. یعنی جایی نیست که خدا نباشد. پس معنای اینکه حق متعال هر شب جمعه به کربلا هبوط می‌کند چیست؟ شب جمعه چیست؟ در این شب جمعه نیز سخن بسیار است چون لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنٌ. ■این عالم، عالم ظاهر است. عالم سایه است. نمود است. نمودِ یک بود است. بود، ملأ اعلی است. بود، باطن عالم وجود است. اینجا عالم کثرت است. عالم نشان است. خدا به من و شما نشان می‌دهد. به تعبیر برخی از حکمای قدیم، حکمای یونانی و قبل از اسلام، اینجا مثل غاری‌ است که روزنه کوچکی از این غار به سمت بیرون است. ما افراد محبوس در این غار هستیم لذا باید این غار را کنار بزنیم. از این غار بیرون بیاییم تا بتوانیم حقیقت دل‌آرای عالَم را ببینیم. منتها فعلا از آن روزنه به آن سوی غار نگاه می‌کنیم. گاهی اوقات افرادی از آن سوی غار می‌آیند. از جلوی غار رد می‌شوند. سایه‌هایشان می‌افتد و ما در غار سایه‌هایی می‌بینیم. می‌پنداریم که این سایه‌ها واقعیت است در حالی که چنین نیست. باید این سایه ها بروند کنار. باید روزنه وسیع‌تر بشود تا بتوانیم آنسوی پرده را ببینیم. جناب حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بیانی لطیف در مورد ابن عباس دارد. می‌فرماید يرحم الله ابن عباس كأنما ينظر إلى الغيب من ستر رقيق. خدا رحمت کند ابن‌عباس را، از پرده‌ای رقیق نگاه می‌کرد. نشان می دهد هنوز ابن‌عباس پرده‌ها را پاره نکرده بود. آمد و به اباعبدالله‌الحسین نصیحت کرد!! انسان بزرگی بود اما اگر این پرده‌ها برای او هتک شده بود، به تعبیر امیرالمؤمنین هتک‌الستر شده بود. لذا به خودش اجازه نمی داد امام معصوم را نصیحت کند. اباعبدالله‌ هم از او تشکر کرد و گفت شما آدم خیرخواهی هستید. لذا با آقا همراهی نکرد. ■داشتم مقتل می‌خواندم، به این فقره شریفه رسیدم. اجازه دهید برای شما نیز بخوانم که کسی که امام را همراهی نکند چه خسران بزرگی نصیب او می شود. خدا به ما توفیق دهد که این پرده ها را هتک کنیم. ●مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند ■وقتی که جناب کمیل از امیرالمؤمنین پیرامون حقیقت پرسید، مولا در جواب فرمود: هتک الستر لغلبة السرّ. حقیقت این است که این پرده ها را پاره کنی. بین ما و حقیقت بی نهایت پرده است. از حُجُب ظلمانی تا حُجُب نورانی. حُجب ظلمانی همین دنیا و اولاد و تعلقات و پول و مقام و مکنت و... است. اینها را که کنار گذاشتی و حقیقتاً ترک حجب ظلمانی کردی و به دنیا تعلق پیدا نکردی، تازه حجاب‌های نورانی شروع می‌شود! حُجُب نوری را نیز باید کنار بزنی. همین نماز و روزه و عبادتِ من و جهادِ من و زکاتِ من و... همگی حُجُب نوریه است. إِلهي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاع إِلَيْكَ وَأَنْرِ أَبْصَارَ قُلوبِنَا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ حَتّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ. زاهدان از گناه استغفار کنند و عارفان از عبادت. تا بین ما و دلدار حجاب است کارمان سخت است. حجاب انسان را گرفتار می‌کند. آدم چقدر دلش می‌سوزد... جناب علامه‌ی شعرانی که در دمع السجون ذیل موضوع جناب حر بن یزید ریاحی از شخصی به نام طرماح مطلب نقل می‌کند که به اباعبدالله الحسین علیه‌السلام رسید و با آقا مکالمه‌ای دارد که نقل‌های آن متفاوت است. او به آقا گفته بود که آقا! این مسیر را نروید! من مسیری از دل کوه‌ها بلدم. او به اصطلاح بلد راه بود. من شما را جایی می‌برم که ما آنجا همیشه بر دشمن ظفر داشته ایم. این گفتگو، گفتگوی فردی محجوب است. آدمی که حجاب نداشته باشد با امامش اینگونه صحبت نمی‌کند. شما بگردید و یک حدیث از مقداد پیدا کنید. نیست! زمانی که امیرالمؤمنین هست بگردید و حدیثی از امام حسن پیدا کنید! نیست. یک خطبه بیشتر از حضرت عباس نقل نکرده‌اند. چرا؟ چون در محضر امام سکوت است. آنچه او می‌کند، هم فعل و هم قول او حجت است.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت اول )●■ ■مردم #كوفه دو مشكل جدّی دارند: ■یکی اینکه #معرف
‍ ■● (مقدمه)●■ ■چه شد چنین جنايت عظيمي رخ داد و پسر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اين‌طور مظلومانه با خاندانش و با اصحابش به شهادت رسيدند؟ آن هم به دست مردمي كه ساليان درازي حكومت پدر اباعبدالله علیه السلام را در شهر خودشان داشتند و دست يتيم‌نوازي اميرالمؤمنين علیه السلام بر سر يتيمان آنها كشيده شده بود. ■در دل شب‌ها اميرالمؤمنين علیه السلام كوله‌بار غذا و نيازمندي‌هاي فقرایشان را درِ خانه‌هاشان داده بود و دربرابر تعدّي‌ها و ظلم‌ها براي آنها سينه سپر كرده بود و آن‌همه نور و معرفت و آگاهي را در فضاي جامعه‌ي آنها پراكنده بود. ■واقعاً چه شد اين مردم اين‌طور سفّاكانه آن همه مهر و محبّت اميرالمؤمنين علیه السلام را فراموش كردند. خود اباعبدالله علیه السلام كنار اميرالمؤمنين علیه السلام در سال‌هاي خلافت حضور داشت و بازوي اميرالمؤمنين علیه السلام بود. امام مجتبي علیه السلام و اباعبدالله علیه السلام بازوهاي حضرت امير علیه السلام در خدمات و در اقدامات سرشار از مهر و نورانيّت آن بزرگوار بودند. واقعاً چه شد اين مردم این‌طور دست به جنايت زدند؟ ■البتّه ما معمولاً كوفي‌ها را مذمّت مي‌كنيم؛ حقّشان هم هست كه مذمّت كنيم؛ امّا گمان نكنيد بقيّه‌ي سرزمين اسلامي انسان‌هاي بهتري بودند. باز كوفيان چهار تا نامه به حضرت اباعبدالله علیه السلام نوشتند كه بياييد و ما رهبري شما را مي‌پذيريم؛ ولي مردم بقيّه‌ي سرزمين‌ها همين نامه‌ها را هم ننوشتند. يعني وقتي بحث بيعت يزيد پيش آمد، بقيّه‌ي شهرها اصلاً سكوت مطلق و پذیرش مطلقند؛ حتّي مدينۀالنّبي كه پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سال‌ها در آنجا زندگي كردند و همان‌جا هم از دنيا رفتند و دفن شدند. مردم مدينه تا بحث پيشنهاد ولايتعهدي يزيد مطرح شد، پذيرفتند؛ با اينكه اباعبدالله علیه السلام در همين مدينه داشتند زندگي مي‌كردند. ■كسي سراغ اباعبدالله علیه السلام نيامد كه يا اباعبدالله! ما با شما بيعت مي‌كنيم؛ با يزيد بيعت نمي‌كنيم؛ جز سه چهار تا چهره‌هاي محدودي كه آنها هم در اینکه انگيزه‌هايشان چيست، قابل بحث است؛ مثل عبدالله‌بن‌عمر، عبدالله‌بن‌زبير و امثال اينها كه بيعت نكردند، بقيّه به‌راحتي بيعت را پذيرفتند. ■خواستم بگويم اینكه ما كوفيان را مذمّت مي‌كنيم، به‌معناي تبرئه‌ي اهالي مكّه و مدينه و بصره و شهرهاي ديگر نيست. کوفیان باز یک قدم اوّلیّه‌ای برداشتند؛ ولی بعد جا زدند. همان قدم اوّلیّه را ديگران برنداشتند. حالا سؤال اين است كه مردم كوفه كه اميرالمؤمنين علیه السلام را از نزديك ديده بودند، امام مجتبي علیه السلام را از نزديك ديده بودند، اباعبدالله علیه السلام را از نزديك ديده بودند، چطور به خودشان اجازه دادند چنين خيانت عظيمي را مرتكب شوند و چه عواملي سبب‌ساز پديد آمدن چنين فاجعه‌ي عظيمي در تاريخ شد؟ بي‌شك اين فاجعه در طول تاريخ بشريّت بي‌مانند است. ☑️اهالي كوفه دو مشكل اساسي دارند كه درس‌آموز و عبرت‌آموز است كه بدانيم اگر جامعه‌ي ما و ما هم اين دو مشكل را داشته باشیم، این خطر كه ما هم همان مسيري را كه كوفيان رفتند برویم و به همان مبتلا شويم وجود دارد. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|• •|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|• @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش چهارم2⃣ ● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...)) رَ
آیات7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش پنجم ● بحثى تفصيلى پيرامون محكم و متشابه و تأويل مقدّمه آنچه تاكنون درباره معناى ((محكم )) و ((متشابه )) و نيز در معناى كلمه ((تأويل )) گفتيم مطالبى بود كه دقت در كلام خداى سبحان آن را مى فهماند و نيز روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) كه بزودى ((ان شاء اللّه )) از نظر خواننده خواهد گذشت آن را مى رساند. حال ببينيم مفسرين در معناى اين سه عنوان چه گفته اند سخنان مفسرين در اين باره بسيار مختلف است ، و شيوع و گسترش اين اختلاف به انحرافشان كشانيده است . اگر سر نخ اين اختلافات را جستجو كنيم سر از صدر اسلام و مفسرين از صحابه و تابعين در مى آوريم ، و تا آنجا كه ما اطلاع داريم كم تر تفسيرى پيدا مى شود كه حتى با بيانى كه ما ذكر كرديم نزديك باشد، تا چه رسد به اين كه كاملا مطابق با آن باشد. و علت عمده اين انحراف آن است كه بحث در ((محكم و متشابه )) را با بحث در پيرامون معناى ((تأويل )) خلط كرده اند، و اين باعث شده است كه اختلاف عجيبى در انعقاد اصل مسأله و كيفيت بحث و نتيجه گيرى از آن راه بيفتد. اينك ما در طى چند فصل درباره هر يك از اين دو مسأله بطور مفصل بحث مى كنيم ، و اقوال را بعد از آن كه بقدر امكان مشخص كنيم كه مربوط به كدام يك از دو مسأله است نقل نموده و آنچه حق مطلب است اختيار مى كنيم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش پنجم ● بحثى تفصيلى پيرامون محكم و متشابه و تأويل مقدّمه آنچ
آیات7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش ششم ●1 - محكم و متشابه (گفتار) 1 - گفتار در مسأله محكم و متشابه كلمه ((محكم )) اسم مفعول از باب افعال (احكام ) است . و كلمه ((متشابه )) اسم فاعل از باب تفاعل (تشابه ) است ، و ((احكام و تشابه )) از الفاظى است كه معنايش در لغت روشن است ، خداى تعالى يكجا همه قرآن را محكم خوانده و فرموده: ((كتاب احكمت آياته )) و جاى ديگر همه اش را متشابه خوانده ، و فرموده : ((كتابا متشابها مثانى )). منظور از احكام آن اين است كه تمامى آن داراى نظمى متقن و بيانى قاطع و محكم است ، و منظور از تشابه آن اين است كه همه آياتش از نظر نظم و بيان و داشتن نهايت درجه اتقان و نداشتن هيچ نقطه ضعف شبيه به هم هستند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 50 و چون به حكم آن دو آيه همه قرآن محكم و همه اش متشابه است لذا در آيه مورد بحث ما كه آيات را بدو قسم محكم و متشابه تقسيم كرده ، و فرموده بعضى از آياتش محكم و بعضى متشابه است ، مى فهميم منظور از اين محكم و متشابه غير آن محكم و متشابه است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۹ ■شب جمعه است و شب جمعه متعلق به حضرت اباعبدالله‌الحسین است. در ش
☑️قسمت ۱۰ ■امام صادق علیه‌السلام به هشام، آن یار صاحب سرّش گفت که برخیز و آن مناظره ای را که پیرامون اثبات امامت با آن مرد کردی را بازگو کن. جناب هشام که از نوجوانی در محضر امام صادق تلمذ کرده بود، عرضه داشت که آقا جان! من نمی‌توانم صحبت کنم. زبانم در محضر شما بند می‌آید. آقا فرمودند: آنچه به تو امر کردیم انجام بده! ادب محضر امام سنگین است... حتی یک "چَشم" به امام گفتن خوف این را دارد که بین امر امام و اطاعت امر او فاصله بیفتد. ■جناب علامه میرجهانی در کتاب البکاء حدیثی قابل تامل نقل می‌کند. می‌گوید که وقتی حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام آماده پیکار شد، عده‌ی کثیری از ملائکه الهی به محضر حق متعال عرضه داشتند که ما می‌خواهیم برویم و حسین را یاری کنیم. خدا به اینها اذن داد که بروید. روایت دارد که ملائکه مکثی کردند. سپس آماده شدند که به یاری امام حسین علیه‌السلام بروند و دیدند که اباعبدالله را شهید کرده‌اند. گاهی اوقات یک مکث کار را خراب می‌کند. وقتی امام صادق علیه‌السلام به هارون مکی گفت هارون! به داخل تنور برو، در روایت نداریم که هارون چشم گفته باشد! اطاعت امر کرد و به داخل تنور رفت. مقام امامت خیلی سنگین است... ■لذا جناب طرماح آن مطالب را به امام حسین علیه‌السلام گفت که چنین و چنان کن تا بر دشمن ظفر پیدا کنی. در ادامه گفت که آقا، من برای اهل و عیال و خانواده ام آذوقه خریده‌ام. اجازه بفرمایید من بروم و این آذوقه سالشان را بدهم و برگردم و با شما باشم. اباعبدالله جمله ای دارد که می‌فرماید طرماح! شتاب کن‌... او برگشت و دید که امام حسین علیه‌السلام را شهید کرده‌اند و چه آه و افسوسی... و چه فایده ای دارد؟!!
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱۰ ■امام صادق علیه‌السلام به هشام، آن یار صاحب سرّش گفت که برخیز
☑️قسمت ۱۱ ■از دیگر سو، حبیب بن ظاهر شتاب کرد. همسرش می‌گوید دیدم این پیرمرد هشتاد و چند ساله حنا گرفته و خضاب کرده و خود را شبیه دامادها کرده است. پرسیدم جناب حبیب! چه شده؟! گفت: هیچ! پیر شده‌ام و محاسنم سفید شده و از باب استحباب خضاب می‌کنم. گفتم نه! این حال، حالِ استحباب خضاب نیست. زنش گفت: من هم شیعه‌ی امیرالمؤمنین هستم! ببینید چه فضایی بوده که حتی زن و شوهر نمی‌توانستند برای هم تشیع خود را علنی کنند! و او و جناب مسلم بن عوسجه با چه شتابی به نزد اربابشان رفتند... بارک الله به این همسر جناب زهیر بن قین، بانو دُلهَم یا دیلم. زهیر می‌خواست مکث کند و او جلوی مکث زهیر را گرفت. زهیر! فرزند رسول خدا و فرزند فاطمه زهرا به اینجا آمده است و تو می‌خواهی مکث کنی؟! یک مکث کار را خراب می‌کند و یک لحظه حضور کار را آباد می‌کند. هیچ کس نمی‌داند که بین اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و جناب زهیر چه اتفاقی افتاد. همین اندازه می‌دانند که زهیر به داخل خیمه ارباب رفت و در کمتر از یک دقیقه بیرون آمد و به زنش گفت انتِ طالق! ■آقا جان! چه می‌شود نگاهی هم به ما بکنی و ما به همه هستی بگوییم طالق؟! یک نگاه انسان کامل کاری می‌کند که شما همه‌ی هستی را طلاق بدهی! حضرت اباعبدالله الحسین چه نکته‌ی لطیفی می‌فرمایند:‌ مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا. فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى. هرکه می‌خواهد خون دلش را در راه ما بدهد و نفس او توطن در لقاء الله پیدا کند، با ما کوچ کند... منِ امام راحل هستم. آن هم چه زمانی؟ صبح. یک وقت جا نمانی! ■لذا باید این حجابها را بزنیم کنار. تا این حجاب باشد نمی‌شود. شب جمعه، محل هبوط حق متعال است و شب جمعه چیست؟ شبی است که بین ما و محبوبمان حجابی نباشد. تا بین من و محبوبم حجاب هست، ‌اهل جمع نیستم و هنوز به شب جمعه نرسیده‌ام. اهل تفرقه‌ام. جمعه یعنی مقام جمع. اینکه فرموده‌اند جمعه متعلق به وجود نورانی امام زمان ارواحنا فداه است، چون ایشان در مرتبه‌ی غیب و جمع است. چه زمانی نماز جمعه واجب می‌شود؟ وقتی آقا ظهور کند. ■يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. [جمعه 9 و 10] یوم الجمعه یعنی وقتی جمعه ظهور می‌کند. آنگاه نماز واجب است. همه شما به سمت ذکرالله بشتابید. ذکرالله یعنی چه؟ یعنی انسان کامل. وَذَرُوا الْبَيْعَ یعنی همه‌ی این حجابها را کنار بگذارید. همه‌ی معاملات چه ظاهری و باطنی را دور بریزید. خدا در شب جمعه به کجا هبوط می‌کند؟ به عقل و فهم و دل زائر امام حسین علیه السلام. هر موقع نسبت به انسان کامل و معنویات تجمیع حواس و دل پیدا کردی، تعلقات کنار رفت و تعلقی باقی نماند، تعقل آمد و جای تعلق را گرفت، آنگاه خدا هبوط می‌کند. چطور من تجمیع حواس پیدا کنم؟ نمی‌شود... می‌فرماید که راهش، اباعبدالله الحسین است... یک خاصیتی در امام حسین علیه السلام هست که تا توجه به ایشان می‌کنی، به مرتبه جمع می‌رسی. وقتی جمع شدی، خدا هبوط می‌کند.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■● #عوامل_و_زمینه‌های_رخداد_عاشورا (مقدمه)●■ ■چه شد چنین جنايت عظيمي رخ داد و پسر پيغمبر صلی الله
‍ ■● (قسمت دوم )●■ ■بسياري از مردم كوفه چنين باوري نداشتند. امام علي علیه السلام را صرفاً يك زمامدار خوب تلقّي مي‌كردند. ولذاست كه چون اين معرفت وجود نداشت به خودشان اجازه مي‌دادند كه از فرمان ایشان هم تمرّد كنند؛ در اجراي فرمان ایشان هم تعلّل بورزند. مشكل اينجاست! يكي از مشكلات جدّي اين است كه اين وجود ندارد. اين باور، اين شناخت كه حجّت خدا وليّ اعظم خداست، خليفه‌ي خدا در روي زمين است، وجود او استمرار وجود رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم است، چنين باوري وجود ندارد. چنين شناخت و معرفتي وجود ندارد. ■متأسّفانه در جامعه‌ي ما هم همین‌طور است. بعضاً مي‌بينيم حتّي در جامعه‌ي شيعه‌نام ما، يعني مردمي كه از آنها مي‌پرسي مذهبت چيست، مي‌گويد شيعه‌ي اثناعشري، امّا وقتي مي‌خواهيد به عمق معرفت و شناخت و باور آنها راه پيدا كنيد، مي‌بينيد نه! واقعاً چنين شناخت عميق و اصيلي از ائمّه علیهم السلام نيست. پس يكي از سراشيبي‌هايي كه جامعه‌ي كوفه را در معرض اين خطر قرار داد كه بتواند رو در روي حجّت خدا بايستد، اين است كه اصلاً او را حجّت خدا نمي‌دانست! او را انسان خوبي مي‌دانست؛ او را فاميل رسول‌الله صلی الله علیه و آله سلم مي‌دانست؛ در همين حد! باوري بالاتر از اين در بسياري از آن مردم وجود نداشت. آن شناخت عميق نسبت‌به حجّت اعظم خدا را نداشتند. اين كرامت معرفت كه در زيارت عاشورا می‌گوییم اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، اين كرامت معرفت نصيبشان نبود. ☑️خب این يك نكته و يك مشكل كه شناخت و معرفت ديني، عميق نبود و اگر در جامعه‌ي ما هم اين معضل وجود داشته باشد، مي‌تواند زمينه‌ساز انحرافات و اشتباهات فراواني باشد؛ اين خطر را بايد درك كنيم. ■فقط به شكل عاطفي با مذهب روبه‌رو شدن و به شكل احساسي نسبت‌به مذهب اظهار علاقه كردن، نسبت‌به شخصيّت‌های مذهبي اظهار ارادت و محبّت و مودّت كردن، كفايت نمي‌كند. بايد تا عميق شدن معرفت دينيمان روي خودمان كار كنيم. بايد بنيان‌هاي اعتقادیمان را، مبتني بر مطالعات عميق علمي، مبتني بر استدلالات دقيق عقلي، مستحكم كنيم. بايد احكام دينمان را، ارزش‌هاي حاكم بر نظام اسلامي و نظام الهي را به روشني بشناسيم. ■اگر نشناسيم چنين خطري در انتظار ما هم مي‌تواند باشد. ■اين را تأكيد مي‌كنم؛ در مباحثمان هم اشاره كرده‌ام كه گاهي اوقات بعضي از محافلي كه صدق هم دارند، صفاي خوبي هم دارند، به‌دليل ضعف بنيان‌هاي اعتقادي و ضعف معلومات ديني، دچار كج‌فهمي‌ها و بدفهمي‌ها شدند. يك خواب ديده، يك مكاشفه‌ برایش دست داده، فكر مي‌كند حالا اين حجّت است و اين را معيار قرار داده و حالا رفتاري مي‌كند كه اصلاً با هيچ‌جاي دين خدا و كتاب خدا و سنّت معصومين علیهم السلام سازگار نيست! با سيره‌ي معصومين علیهم‌السلام سازگار نيست! اين مال ضعف اطّلاعات ديني است. ■عزيزان! به‌صورت جدّي بايد روي خودمان كار كنيم. صرف اينكه با بحث‌هاي لطيف معنوي و اخلاقي آشنا مي‌شويم، كفايت نمي‌كند. لازم است؛ امّا كافي نيست. بايد وقت جدّي بگذاريم براي مطالعه؛ براي كلاس رفتن؛ براي درس گرفتن و رشد دادن اطلاعات دينیمان. شناخت و معرفت ديني بايد عميق شود تا انسان در چنين لغزشگاه‌هايي نلغزد؛ خداي ناكرده اسمش شيعه نباشد و رو در روي حجّت خدا بايستد. ادامه دارد... ۹۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●روز نوزدهم محرم: آغاز حرکت اسرا از کوفه به شام●■ ■بنابه یکی از دو نقل، روز نوزدهم محرم الحرام، روز حرکت قافله ی اسرا از کوفه به شام است. ■حضرت زینب سلام الله عليها، حضرت امّ کلثوم سلام الله عليها حضرت فاطمه ی بنت الحسین سلام الله عليها و در رأس آنها علیّ بن الحسین، امام سجّاد عليه السلام، با سخنرانی های آتشین و با آن نحوه ی مواجهه با ابن زیاد در دربار او، کاری کردند که شهر کانون التهاب شد. جریان عبدالله ابن عفيف هم پایه ی شورش و حرکت توّابین در همان جا گذاشته شد. در نتیجه ابن زیاد به شدّت نگران از این شد که نکند مردم کوفه بر او بشورند و آنچه که او با آلوده کردن دستان خود به خون پسر پیامبر صلي الله عليه و اله به دست آورده است، از کف او برود؛ لذا به شدّت از حضور قافله ی اسرا در کوفه ناراحت بود. ■از طرف دیگر نامه ی یزید حاوی دستور اعزام این قافله به شام، به کوفه رسید. لذا تلاش کرد به سرعت قافله را به‌سمت سوق و حرکت دهد. در روز پانزدهم یا نوزدهم ماه محرّم الحرام این قافله حرکت کرد. ■اسرا در مسیر خود تا رسیدن به شهر شام و در روز ورود به شهر شام در روز اوّل ماه صفر، چه حرکت عظیمی انجام دادند! ■خدمتتان عرض کرده ایم که حرکت اباعبدالله عليه السلام از به مکّه و توقّف چهار ماهه‌ی آن حضرت در شهر مکّه یک کار حساب شده و برنامه ریزی شده برای ایجاد آگاهی در سطح جهان اسلام بود؛ برای اینکه حضرت همه ی مسلمان هایی را که برای عمره به مکّه می آمدند، آگاه می کردند و پیام انقلاب و نهضت عظیمی را که در پیش داشتند، از طریق آنها به اقصی نقاط بلاد اسلامی می رساندند، که این کار قبل از بود. شبیه آن کار هم بعد از عاشورا، از طریق قافله ی اسرا انجام شد. ■سربازان مزدور و خونخوار ابن زیاد و یزید، به خاطر اینکه افتخار و پیروزی خود را به رخ مردم بکشانند و شاید هم نسقی از مردم بگیرند و به مردم نشان دهند که اگر کسی بخواهد جلوی یزید پلید ایستادگی نشان دهد، چه بر سر او خواهد آمد؛ این قافله را به‌صورت زیکزاک حرکت دادند؛ یعنی در مسیری که به سمت می رفتند، قافله را به‌سمت هر آبادی و شهری که در مسیر بود، منحرف می کردند و اسرا و سرهای مطهّر شهدا را نمایش می دادند. ■اتّفاقاً همین ماجرا بستری بود برای اینکه آل الله از آن استفاده کنند و با سخنرانی-های آتشین در نقطه نقطه ی شهرهای مسیر، بذر اعتراض را بپاشند و بستری برای یک حرکت عمیق علیه حکومت بنی امیّه فراهم کنند. ■●جلسه ٣٠ آبان ٩٢_ استاد مهدی طيب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■متن زیارت عاشورا الهام خدایی است که به قلب ائمّه علیهم السّلام الهام شده است و چیزی شبیه قرآن است. اگر یک ماه محرم هر روز در خانه‎ات زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلامش بخوانی، خدا را می‎بینی. ■اگر شده در همه‎ی عمر لااقل یک بار زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوان و از آن محروم نمان. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■بعد از موت دیگر گریه نیست؛ همه‎جا نور است. گریه برای امام حسین علیه السّلام آن‎‌قدر شریف و مؤثّر است که اگر قبل از موت یک بار روضه و گریه آمد، برای همه‎ی عمر انسان کافی است. ■فَلیَضحَکُوا قَلیلاً وَ لیَبکُوا کَثیراً: پس باید کم بخندند و زیاد گریه کنند. تا نگرید ابر کی خندد چمن ●گریه بر هر درد بی‌‎درمان دواست ●چشم گریان چشمه‎ی فیض خداست ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei