eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●پانزدهم ماه مبارک رمضان، روز حرکت مسلم بن عقیل علیه‌السّلام از مکّه به سمت کوفه●■ ■●مناسبت دیگری که در روز نیمه‌ی ماه مبارک رمضان نقل شده است، روزی است که در سال شصتم هجری قمری، مسلم بن عقیل، یار وفادار و عظیم ‌القدر اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام، به فرمان آن حضرت، مکّه را به سمت ترک کرد. ■●این سفیرِ اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام، در پیِ نامه‌های دعوتِ چندین هزار امضایی که از جانب مردم کوفه برای حضرت رسیده بود، به امر علیه‌السّلام حرکت کرد تا به کوفه برود و وضعیت آن شهر را ارزیابی کند و خدمت حضرت گزارش دهد تا حضرت که قصد حرکت به آن سو را دارند، به استناد اطّلاعات بیشتری که از راه ظاهر کسب می‌شود، تصمیم‌گیری کنند. ■●در این روز بن عقیل از مکّه حرکت کرد تا اینکه در روز پنجم شوّال وارد کوفه شد و استقبال عظیمی از او صورت گرفت و بیعت‌های هزاران هزار نفریِ مردم کوفه با او و تعهّدِ بر جانبازیِ در راه اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام صورت گرفت؛ امّا پس از چند صباحی، با ورودِ پسر مرجانه به کوفه، ورق برگشت و غربت و مظلومیّت مسلم بن عقیل و شهادت مظلومانه و غریبانه‌ی این نخستین شهید از سپاهِ اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام، واقع شد. ■●در محضر استاد مهدی طیب ۹۱/۰۵/۱۲●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
1️⃣ ■●روز اوّل ماه محرّم: ملاقات حرّ با اباعبدالله‌الحسین عليه السلام●■ ■روز اوّل محرّم سال شصت و یک هجری قمری، آغاز محرّم حسینی است و به‌لحاظ نهضت عاشورا روز ویژه‌ای است. ■در این روز قافله‌ی اباعبدالله‌الحسین عليه السلام در مسیر حرکت به‌سوی ، بین راه با سپاه حرّبن‌یزید‌ریاحی مواجه می‌شود. حرّ از طرف ابن‌زیاد مأموریت داشت جلوی راه امام را سد کند. آن صحنه هم صحنه‌ی فوق‌العاده عجیبی است. ■حضرت اباعبدالله عليه السلام به همراهان خود دستور داده بودند آب کافی بردارید. هنگامی‌که با سپاه حرّ روبرو شدند؛ با اینکه سپاه دشمن بود، امّا چون آن سپاه تشنه بود، حضرت اباعبدالله عليه السلام به یارانشان دستور دادند به خودشان و هم به اسب هایشان آب بدهید. ■حتّی یکی از سپاهیان حرّ که جزء جنایتکاران واقعه‌ی عاشورا هم هست، نقل می‌کند آن روز من به‌قدری حالم ناجور بود که حتّی توان و قوّت این را که خودم از دهانه‌ی مشک بنوشم، نداشتم. خود اباعبدالله عليه السلام دهانه‌ی مشک را به دهان من گذاشتند و به من آب دادند. دیدیم روز عاشورا آنها جواب این کار را چطور دادند! ■ماجرای ملاقات حرّ و اباعبدالله عليه السلام، ممانعتی که او از حرکت اباعبدالله عليه السلام به عمل آورد و تازیانه‌ی بیداری‌یی که حضرت اباعبدالله عليه السلام به او زدند و ادبی که او به خرج داد، قابل تأمّل است. ■حرّ در رویارویی با قافله‌ی اباعبدالله‌الحسین عليه السلام دوبار در برابر حضرت ورزید. یک‌بار وقتی حضرت فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند؛ عرض کرد: یا اباعبدالله علیه السلام! اگر نبود که شما فرزند دختر پیغمبر صلی الله عليه و آله هستید، هرکه بودید من جواب شما را می‌دادم؛ امّا من جرأت نمی‌کنم به شما چیزی بگویم. هم این ادبی که ورزید. هم ظهر‌هنگام که حضرت اباعبدالله عليه السلام می‌خواستند با یاران خودشان نماز بخوانند، حرّ به سربازان خود گفت: بیایید به اباعبدالله عليه السلام اقتدا کنید. ■پاسخ این دو ادبی که ورزید، توفیقی بود که برای توبه پیدا کرد و مقام بلندی بود که در عالم هستی با جانبازی در راه اباعبدالله‌الحسین عليه السلام پيدا کرد. ■●استاد مهدی طيب - ٩ آبان ٩٢ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● ماه محرّم: ملاقات حرّ با اباعبدالله‌الحسین عليه السلام●■ ■روز اوّل محرّم سال شصت و یک هجری قمری، آغاز محرّم حسینی است و به‌لحاظ نهضت عاشورا روز ویژه‌ای است. ■در این روز قافله‌ی اباعبدالله‌الحسین عليه السلام در مسیر حرکت به‌سوی ، بین راه با سپاه حرّبن‌یزید‌ریاحی مواجه می‌شود. حرّ از طرف ابن‌زیاد مأموریت داشت جلوی راه امام را سد کند. آن صحنه هم صحنه‌ی فوق‌العاده عجیبی است. ■حضرت اباعبدالله عليه السلام به همراهان خود دستور داده بودند آب کافی بردارید. هنگامی‌که با سپاه حرّ روبرو شدند؛ با اینکه سپاه دشمن بود، امّا چون آن سپاه تشنه بود، حضرت اباعبدالله عليه السلام به یارانشان دستور دادند به خودشان و هم به اسب هایشان آب بدهید. ■حتّی یکی از سپاهیان حرّ که جزء جنایتکاران واقعه‌ی عاشورا هم هست، نقل می‌کند آن روز من به‌قدری حالم ناجور بود که حتّی توان و قوّت این را که خودم از دهانه‌ی مشک بنوشم، نداشتم. خود اباعبدالله عليه السلام دهانه‌ی مشک را به دهان من گذاشتند و به من آب دادند. دیدیم روز عاشورا آنها جواب این کار را چطور دادند! ■ماجرای ملاقات حرّ و اباعبدالله عليه السلام، ممانعتی که او از حرکت اباعبدالله عليه السلام به عمل آورد و تازیانه‌ی بیداری‌یی که حضرت اباعبدالله عليه السلام به او زدند و ادبی که او به خرج داد، قابل تأمّل است. ■حرّ در رویارویی با قافله‌ی اباعبدالله‌الحسین عليه السلام دوبار در برابر حضرت ورزید. یک‌بار وقتی حضرت فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند؛ عرض کرد: یا اباعبدالله علیه السلام! اگر نبود که شما فرزند دختر پیغمبر صلی الله عليه و آله هستید، هرکه بودید من جواب شما را می‌دادم؛ امّا من جرأت نمی‌کنم به شما چیزی بگویم. هم این ادبی که ورزید. هم ظهر‌هنگام که حضرت اباعبدالله عليه السلام می‌خواستند با یاران خودشان نماز بخوانند، حرّ به سربازان خود گفت: بیایید به اباعبدالله عليه السلام اقتدا کنید. ■پاسخ این دو ادبی که ورزید، توفیقی بود که برای توبه پیدا کرد و مقام بلندی بود که در عالم هستی با جانبازی در راه اباعبدالله‌الحسین عليه السلام پيدا کرد. ■●استاد مهدی طيب - ٩ آبان ٩٢ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●درس حسن ظن به خدا و کارهای خداوند:●■ ■درس‌ دیگری که در عرصه‌ی عرفان و اخلاق از می‌توان آموخت، درس حُسن ظنّ و حُسن تعبیر نسبت به خدا و مقدّرات الهی است. ■یکی از ویژگی‌های عارفان راستین، حُسن ظنّ به خدای متعال و به مقدّرات و کارهای حضرت حق است. از دیدگاه عارف، عالم جلوه‌گاه حُسن الهی است و موجودات، همچون آینه‌هایی در تالار آینه‌ی عالمند که جلوه‌های حُسن و جمال الهی در آنها نمودار است. ■امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام در تعبیر زیبایی می‌فرمایند: اَلحَمدُللهِ المُتِجَلّی لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ: حمد خدایی را که در صورت و قالب خلق، بر خلایق خویش تجلّی نمود. ■معشوقه یکی است لیک بنهاده به پیش از بهر نظاره صد هزار آینه پیش در هر یـک از آن آینـه‌ها بنمـوده بر قدر ثقالت و صفا صورت خویش ■خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: اَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ: به هر طرف که رو کنید، وجه الهی آنجاست . ■حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند: ما رَأَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ: به هیچ چیز نظر نینداختم مگر آن که خدا را پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن مشاهده کردم. : ●به دریـا بنـگرم دریـا تـه وینـم ●به صحرا بنگرم صحـرا تـه وینـم ●به هر جا بنگرم کوه و در و دشت ●نشـان از قـامت رعنـا تـه وینـم ■به همین خاطر است که عارف در همه چیز جلوه‌ی حُسن و جمال معشوق ازلی را می‌بیند و به او عشق می‌ورزد. : ●به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست ●عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ■اين نگرش سبب می‌شود که عارف، نگاهی زیبابین به عالم پیدا کند. : ●منم که شهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن ●منم که دیـده نیـالوده‌ام به بد دیدن ■از سوی دیگر هر چه در عالم ایجاد می‌شود، فی الحقیقه فعل الهی است و خدا نیز غنیّ و قدیر، علیم و حکیم، جواد و کریم و عطوف و رحیم است. از چنین فاعلی جز خیر صادر نخواهد شد. از خیّرِ محض جز نکویی ناید. لذا اَلخَیرُ فی ما وَقَعَ: خیر و مصلحت در آن چیزی است که واقع می‌شود. ■در حدیث قدسی است که خدای متعال می‌فرماید: عَبدِیَ المُؤمِنَ لا اَصرِفُهُ فی شََیءٍ اِلاّ جَعَلتُ لَهُ خَیراً: بنده‌ی مؤمنم را در هیچ موقعیتی قرار نمی‌دهم و برای او هیچ حادثه‌ای پیش نمی‌آورم مگر اینکه خیری در آن حادثه و موقعیّت برای او مقدّر کرده‌ام. ■این باور عارف، منشأ حُسن تعبیر او می‌شود و لذا عارف هر چه پیش می‌آید را نیک و زیبا تعبیر می‌کند. در تعبیری از حافظ شیرازی آمده است: به دُرد و صاف تو را کار نیست دم درکش که هر چه ساقی ما ریخت عین الطاف است ■عارف از بدبینی و منفی‌بافی و تعبیر سوء و یأس‌آفرین مبرّاست. ■منسوب به پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است که فرمودند: اَکبَرُ الکَبائِرِ سوءُ الظَّنِّ بِاللهِ: بزرگترین گناه کبیره، سوء ظنّ به خدای متعال و بدبینی نسبت به خدا و مقدّرات الهی است. ■بدبینی به چیزی که خدای متعال در جهان ایجاد می‌کند و وقایعی که در عالم و زندگی انسان پدید می‌آید، بزرگترین گناه کبیره است. ■در راستای همین نگاه عارفانه،‌ علیه‌السّلام در پاسخ به طرمّاح بن عدی و یارانش که از می‌آمدند و در بین راه با حضرت ملاقات کردند، به آنها فرمودند: ■اَما وَ اللهِ اِنّی َلاَرجوا اَن یَکونَ خیراً ما اَرادَ اللهُ بِنا قُتِلنا اَم ظَفَرنا: به خدا امید من این‌گونه است که آنچه خدای متعال در رابطه با ما اراده فرموده است، به خیر و مصلحت ماست؛ خواه در این حرکت و نهضت به شهادت برسیم و کشته شویم و خواه در این مبارزه به پیروزی و موفّقیّت دست پیدا کنیم. آنچه که خدای متعال اراده فرموده است، خیر و مصلحت ما را در بر دارد." ■●كتاب ، نظری اجمالی بر جنبه های عارفانه نهضت عاشورا●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴روز نوزدهم محرم: آغاز حرکت اسرا از کوفه به شام ■بنابه یکی از دو نقل، روز نوزدهم محرم الحرام، روز حرکت قافله ی اسرا از کوفه به شام است. ■حضرت زینب سلام الله عليها، حضرت امّ کلثوم سلام الله عليها حضرت فاطمه ی بنت الحسین سلام الله عليها و در رأس آنها علیّ بن الحسین، امام سجّاد عليه السلام، با سخنرانی های آتشین و با آن نحوه ی مواجهه با ابن زیاد در دربار او، کاری کردند که شهر کانون التهاب شد. ■جریان عبدالله ابن عفيف هم پایه ی شورش و حرکت توّابین در همان جا گذاشته شد. در نتیجه ابن زیاد به شدّت نگران از این شد که نکند مردم کوفه بر او بشورند و آنچه که او با آلوده کردن دستان خود به خون پسر پیامبر صلي الله عليه و اله به دست آورده است، از کف او برود؛ لذا به شدّت از حضور قافله ی اسرا در کوفه ناراحت بود. ■از طرف دیگر نامه ی یزید حاوی دستور اعزام این قافله به شام، به کوفه رسید. لذا تلاش کرد به سرعت قافله را به‌سمت سوق و حرکت دهد. در روز پانزدهم یا نوزدهم ماه محرّم الحرام این قافله حرکت کرد. ■اسرا در مسیر خود تا رسیدن به شهر شام و در روز ورود به شهر شام در روز اوّل ماه صفر، چه حرکت عظیمی انجام دادند! ■خدمتتان عرض کرده ایم که حرکت اباعبدالله عليه السلام از به مکّه و توقّف چهار ماهه‌ی آن حضرت در شهر مکّه یک کار حساب شده و برنامه ریزی شده برای ایجاد آگاهی در سطح جهان اسلام بود؛ برای اینکه حضرت همه ی مسلمان هایی را که برای عمره به مکّه می آمدند، آگاه می کردند و پیام انقلاب و نهضت عظیمی را که در پیش داشتند، از طریق آنها به اقصی نقاط بلاد اسلامی می رساندند، که این کار قبل از بود. شبیه آن کار هم بعد از عاشورا، از طریق قافله ی اسرا انجام شد. ■سربازان مزدور و خونخوار ابن زیاد و یزید، به خاطر اینکه افتخار و پیروزی خود را به رخ مردم بکشانند و شاید هم نسقی از مردم بگیرند و به مردم نشان دهند که اگر کسی بخواهد جلوی یزید پلید ایستادگی نشان دهد، چه بر سر او خواهد آمد؛ این قافله را به‌صورت زیکزاک حرکت دادند؛ یعنی در مسیری که به سمت می رفتند، قافله را به‌سمت هر آبادی و شهری که در مسیر بود، منحرف می کردند و اسرا و سرهای مطهّر شهدا را نمایش می دادند. ■اتّفاقاً همین ماجرا بستری بود برای اینکه آل الله از آن استفاده کنند و با سخنرانی-های آتشین در نقطه نقطه ی شهرهای مسیر، بذر اعتراض را بپاشند و بستری برای یک حرکت عمیق علیه حکومت بنی امیّه فراهم کنند. ■●جلسه ٣٠ آبان ٩٢_ استاد مهدی طيب●■
■● (قسمت اول )●■ ■●مردم دو مشكل جدّی دارند: 1⃣یکی اینکه عميقی نسبت‌به حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمی‌رسم باز کنم؛ اینکه حتّی روزی كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانه‌ی حضرت علی علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را به‌عنوان امام قبول نداشتند!] در خطبه‌ی شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام می‌فرمايند: ازدحام جمعیّت طوری بود كه حسنين داشتند زير دست و پا خفه می‌شدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانه‌ی من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم. ■●آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانه‌ی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام به‌عنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبت‌به اين فرمان الهی از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانه‌ی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعنی به‌عنوان یک شيعه‌ی امام‌شناسِ پذيرای امام؟! قطعاً اين‌گونه نبود! یقیناً اين‌طور نبود!! يعنی فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخی رفتارهای بی‌رويّه‌ی آنها را با همه‌ی وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيت‌المال و فساد و فحشايی كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همه‌ی وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكی ديگر ميیگشتند كه او اين ظلم‌ها را به آنها نكند؛ اين تعدّی‌ها، این تبعيض‌ها، اين فاميل‌بازی‌هايی كه عثمان كرد، اين كارها را نكند؛ و ديدند علی علیه السلام اين‌گونه است. ■●علی علیه السلام انسان عادلی است؛ علی علیه السلام انسان زاهدی است؛ انسان پاكی است. آمدند با علی علیه السلام به‌عنوان يك انسان معمولی بيعت كنند؛ نه به‌عنوان حجّت معصوم خدا. همه‌ی مردم زمانب كه آمدند با علی علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. به‌عنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم می‌گویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند. ■●شيعيان نابِ خالصی كه حضرت را به‌عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه‌ای می‌شناختند كه از جانب خدای متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زمانی هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت می‌كنند، ماجرا همين است. يعنی وقتی از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه‌ نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلی ميیبرد و یک كار پژوهشی جدّی میطلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. علی‌ایّ‌حال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياری از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را به‌عنوان يك زمامدار سياسی، يك خليفه و يك حاكم ميیشناختند. اینها باور ناب شيعی به‌عنوان حجّت معصوم خدا راجع‌به حضرت علی علیه السلام نداشتند. ■●لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست ميكنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀ‌الحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبی است. بسياری از اهل‌سنّت كه امروز در دنيا زندگی می‌كنند راجع‌به حضرت علی علیه السلام می‌گويند: بله، حضرت علی علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفه‌ي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموی پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو ‌کبار صحابه‌ی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياری از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخی از اهل‌سنّت اين‌طورند؛ مثل شافعی‌ها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهل‌بیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم می‌كنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت به‌عنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبی بود و جزو صحابه‌ی فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه و ولی‌الله‌الاعظم باور داشته باشيم. ... ۹۷
■●روز چهاردهم ماه مبارک رمضان روزی است که بنا به آنچه در تواریخ ثبت شده ابن ابی عبیدۀ ثقفی در سال شصت و هفت قمری در جنگی که با مصعب ابن زبیر داشت به شهادت رسید و این یار صدیق و عاشق و دلدادۀ راستین و منتقم توانمند اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحابش با سستی و بدعهدی مردم و با شقاوت و رذالت زبیریان بالاخره بعد از این که توانست قسمت اعظم قتلۀ را به عقوبت دنیایی کردارهایشان برساند به شهادت رسید. ■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٢٠ مرداد ٩٠●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■روز چهاردهم ماه مبارک رمضان روزی است که بنا به آنچه در تواریخ ثبت شده ابن ابی عبیدۀ ثقفی در سال شصت و هفت قمری در جنگی که با مصعب ابن زبیر داشت به شهادت رسید و این یار صدیق و عاشق و دلدادۀ راستین و منتقم توانمند اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحابش با سستی و بدعهدی مردم و با شقاوت و رذالت زبیریان بالاخره بعد از این که توانست قسمت اعظم قتلۀ را به عقوبت دنیایی کردارهایشان برساند به شهادت رسید. ■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٢٠ مرداد ٩٠ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ■●درس حسن ظن به خدا و کارهای خداوند●■ ■درس‌ دیگری که در عرصه‌ی عرفان و اخلاق از می‌توان آموخت، درس حُسن ظنّ و حُسن تعبیر نسبت به خدا و مقدّرات الهی است. ■یکی از ویژگی‌های عارفان راستین، حُسن ظنّ به خدای متعال و به مقدّرات و کارهای حضرت حق است. از دیدگاه عارف، عالم جلوه‌گاه حُسن الهی است و موجودات، همچون آینه‌هایی در تالار آینه‌ی عالمند که جلوه‌های حُسن و جمال الهی در آنها نمودار است. ☑️امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام در تعبیر زیبایی می‌فرمایند: اَلحَمدُللهِ المُتِجَلّی لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ: حمد خدایی را که در صورت و قالب خلق، بر خلایق خویش تجلّی نمود. ■معشوقه یکی است لیک بنهاده به پیش از بهر نظاره صد هزار آینه پیش در هر یـک از آن آینـه‌ها بنمـوده بر قدر ثقالت و صفا صورت خویش ☑️خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: اَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ: به هر طرف که رو کنید، وجه الهی آنجاست . ☑️حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند: ما رَأَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ: به هیچ چیز نظر نینداختم مگر آن که خدا را پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن مشاهده کردم. ■به تعبیر زیبای باباطاهر: به دریـا بنـگرم دریـا تـه وینـم به صحرا بنگرم صحـرا تـه وینـم به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشـان از قـامت رعنـا تـه وینـم ■به همین خاطر است که عارف در همه چیز جلوه‌ی حُسن و جمال معشوق ازلی را می‌بیند و به او عشق می‌ورزد. ■به تعبیر زیبای سعدی: به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ■اين نگرش سبب می‌شود که عارف، نگاهی زیبابین به عالم پیدا کند. به تعبیر زیبای حافظ شیرازی: منم که شهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیـده نیـالوده‌ام به بد دیدن ■از سوی دیگر هر چه در عالم ایجاد می‌شود، فی الحقیقه فعل الهی است و خدا نیز غنیّ و قدیر، علیم و حکیم، جواد و کریم و عطوف و رحیم است. از چنین فاعلی جز خیر صادر نخواهد شد. از خیّرِ محض جز نکویی ناید. لذا اَلخَیرُ فی ما وَقَعَ: خیر و مصلحت در آن چیزی است که واقع می‌شود. ☑️در حدیث قدسی است که خدای متعال می‌فرماید: عَبدِیَ المُؤمِنَ لا اَصرِفُهُ فی شََیءٍ اِلاّ جَعَلتُ لَهُ خَیراً: بنده‌ی مؤمنم را در هیچ موقعیتی قرار نمی‌دهم و برای او هیچ حادثه‌ای پیش نمی‌آورم مگر اینکه خیری در آن حادثه و موقعیّت برای او مقدّر کرده‌ام. ■این باور عارف، منشأ حُسن تعبیر او می‌شود و لذا عارف هر چه پیش می‌آید را نیک و زیبا تعبیر می‌کند. در تعبیری از حافظ شیرازی آمده است: به دُرد و صاف تو را کار نیست دم درکش که هر چه ساقی ما ریخت عین الطاف است ■عارف از بدبینی و منفی‌بافی و تعبیر سوء و یأس‌آفرین مبرّاست. ☑️منسوب به پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است که فرمودند: اَکبَرُ الکَبائِرِ سوءُ الظَّنِّ بِاللهِ: بزرگترین گناه کبیره، سوء ظنّ به خدای متعال و بدبینی نسبت به خدا و مقدّرات الهی است. ■بدبینی به چیزی که خدای متعال در جهان ایجاد می‌کند و وقایعی که در عالم و زندگی انسان پدید می‌آید، بزرگترین گناه کبیره است. ☑️در راستای همین نگاه عارفانه،‌ علیه‌السّلام در پاسخ به طرمّاح بن عدی و یارانش که از می‌آمدند و در بین راه با حضرت ملاقات کردند، به آنها فرمودند: ☑️اَما وَ اللهِ اِنّی َلاَرجوا اَن یَکونَ خیراً ما اَرادَ اللهُ بِنا قُتِلنا اَم ظَفَرنا: به خدا امید من این‌گونه است که آنچه خدای متعال در رابطه با ما اراده فرموده است، به خیر و مصلحت ماست؛ خواه در این حرکت و نهضت به شهادت برسیم و کشته شویم و خواه در این مبارزه به پیروزی و موفّقیّت دست پیدا کنیم. آنچه که خدای متعال اراده فرموده است، خیر و مصلحت ما را در بر دارد." ■●كتاب ، نظری اجمالی بر جنبه های عارفانه نهضت عاشورا●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍■● (قسمت اول )●■ ■مردم دو مشكل جدّی دارند: ■یکی اینکه عميقی نسبت‌به حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمی‌رسم باز کنم؛ اینکه حتّي روزي كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانه‌ي حضرت علي علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را به‌عنوان امام قبول نداشتند!] در خطبه‌ي شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام مي‌فرمايند: ازدحام جمعیّت طوري بود كه حسنين: داشتند زير دست و پا خفه مي‌شدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانه‌ي من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم. ■آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانه‌ی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام به‌عنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبت‌به اين فرمان الهي از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانه‌ی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعني به‌عنوان یک شيعه‌ی امام‌شناسِ پذيراي امام؟! قطعاً اين‌گونه نبود! یقیناً اين‌طور نبود!! يعني فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخي رفتارهاي بي‌رويّه‌ي آنها را با همه‌ي وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيت‌المال و فساد و فحشايي كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همه‌ي وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكي ديگر مي‌گشتند كه او اين ظلم‌ها را به آنها نكند؛ اين تعدّي‌ها، این تبعيض‌ها، اين فاميل‌بازي‌هايي كه عثمان كرد، اين كارها را نكند؛ و ديدند علي علیه السلام اين‌گونه است. ■علي علیه السلام انسان عادلي است؛ علي علیه السلام انسان زاهدي است؛ انسان پاكي است. آمدند با علي علیه السلام به‌عنوان يك انسان معمولي بيعت كنند؛ نه به‌عنوان حجّت معصوم خدا. همه‌ي مردم زماني كه آمدند با علي علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. به‌عنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم می‌گویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند. ■شيعيان نابِ خالصي كه حضرت را به‌عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه‌اي می‌شناختند كه از جانب خداي متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زماني هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت مي‌كنند، ماجرا همين است. يعني وقتي از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه‌ نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلي مي‌برد و یک كار پژوهشي جدّي مي‌طلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. علي‌ايّ‌حال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياري از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را به‌عنوان يك زمامدار سياسي، يك خليفه و يك حاكم مي‌شناختند. اینها باور ناب شيعي به‌عنوان حجّت معصوم خدا راجع‌به حضرت علي علیه السلام نداشتند. ■لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست مي‌كنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀ‌الحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبي است. بسياري از اهل‌سنّت كه امروز در دنيا زندگي مي‌كنند راجع‌به حضرت علي علیه السلام مي‌گويند: بله، حضرت علي علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفه‌ي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموي پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو ‌کبار صحابه‌ي رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياري از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخي از اهل‌سنّت اين‌طورند؛ مثل شافعي‌ها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهل‌بیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم مي‌كنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت به‌عنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبي بود و جزو صحابه‌ي فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترض‌الطّاعه و ولي‌الله‌الاعظم باور داشته باشيم. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●روز نوزدهم محرم: آغاز حرکت اسرا از کوفه به شام●■ ■بنابه یکی از دو نقل، روز نوزدهم محرم الحرام، روز حرکت قافله ی اسرا از کوفه به شام است. ■حضرت زینب سلام الله عليها، حضرت امّ کلثوم سلام الله عليها حضرت فاطمه ی بنت الحسین سلام الله عليها و در رأس آنها علیّ بن الحسین، امام سجّاد عليه السلام، با سخنرانی های آتشین و با آن نحوه ی مواجهه با ابن زیاد در دربار او، کاری کردند که شهر کانون التهاب شد. جریان عبدالله ابن عفيف هم پایه ی شورش و حرکت توّابین در همان جا گذاشته شد. در نتیجه ابن زیاد به شدّت نگران از این شد که نکند مردم کوفه بر او بشورند و آنچه که او با آلوده کردن دستان خود به خون پسر پیامبر صلي الله عليه و اله به دست آورده است، از کف او برود؛ لذا به شدّت از حضور قافله ی اسرا در کوفه ناراحت بود. ■از طرف دیگر نامه ی یزید حاوی دستور اعزام این قافله به شام، به کوفه رسید. لذا تلاش کرد به سرعت قافله را به‌سمت سوق و حرکت دهد. در روز پانزدهم یا نوزدهم ماه محرّم الحرام این قافله حرکت کرد. ■اسرا در مسیر خود تا رسیدن به شهر شام و در روز ورود به شهر شام در روز اوّل ماه صفر، چه حرکت عظیمی انجام دادند! ■خدمتتان عرض کرده ایم که حرکت اباعبدالله عليه السلام از به مکّه و توقّف چهار ماهه‌ی آن حضرت در شهر مکّه یک کار حساب شده و برنامه ریزی شده برای ایجاد آگاهی در سطح جهان اسلام بود؛ برای اینکه حضرت همه ی مسلمان هایی را که برای عمره به مکّه می آمدند، آگاه می کردند و پیام انقلاب و نهضت عظیمی را که در پیش داشتند، از طریق آنها به اقصی نقاط بلاد اسلامی می رساندند، که این کار قبل از بود. شبیه آن کار هم بعد از عاشورا، از طریق قافله ی اسرا انجام شد. ■سربازان مزدور و خونخوار ابن زیاد و یزید، به خاطر اینکه افتخار و پیروزی خود را به رخ مردم بکشانند و شاید هم نسقی از مردم بگیرند و به مردم نشان دهند که اگر کسی بخواهد جلوی یزید پلید ایستادگی نشان دهد، چه بر سر او خواهد آمد؛ این قافله را به‌صورت زیکزاک حرکت دادند؛ یعنی در مسیری که به سمت می رفتند، قافله را به‌سمت هر آبادی و شهری که در مسیر بود، منحرف می کردند و اسرا و سرهای مطهّر شهدا را نمایش می دادند. ■اتّفاقاً همین ماجرا بستری بود برای اینکه آل الله از آن استفاده کنند و با سخنرانی-های آتشین در نقطه نقطه ی شهرهای مسیر، بذر اعتراض را بپاشند و بستری برای یک حرکت عمیق علیه حکومت بنی امیّه فراهم کنند. ■●جلسه ٣٠ آبان ٩٢_ استاد مهدی طيب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ 🚩روز بیست‌و‌هشتم ماه رَجَب، روز آغاز سفر روحانی و باطنی با قافله‌ی اَباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام است…🚩 🚩روز بیست‌و‌هشتم ماه رَجَب در سال شصتم هجری قمری، روزی است که اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام بعد از فشاری که از طریق فرماندار یزید در ، برای بیعت کردن با یزید به آن حضرت وارد کرد، مدینه را به سمت مکّه ترک گفتند و حرکتی را آغاز کردند که به واقعه‌ی عظیم منتهی شد. 🚩دلدادگان آستان حسینی علیه‌السّلام از بیست‌وهشتم ماه رَجَب همراه قافله‌ی اباعبدالله علیه‌السّلام راه می‌افتند؛ یعنی از بیست و هشتم ماه رجب تا روز دهم محرّم دلشان در قافله‌ی اَباعبدالله علیه‌السّلام است. هرشب که می‌خوابند به این فکر می‌کنند که امام حسین علیه‌السّلام الآن کجا هستند؟ 🚩حضرت راه بین مدینه تا مکّه را چند روز طی کردند و روز چهارم شعبان وارد مکّه شدند. در این فاصله، هر روز و هر شب دل دوستدار اباعبدالله علیه‌السّلام همراه ایشان است. هنگامی هم که حضرت به مکّه رسیدند، در مدّت اقامت نزدیک به سه ماهه‌ی حضرت در ، دل عاشق اباعبدالله علیه‌السّلام هر روز و شب در کنار ایشان در مکّه است و در روز هشتم ماه ذِی‌الحَجّه که اباعبدالله علیه‌السّلام برای حرکت از مکّه به‌سمت آماده شدند، یار و دلداده‌ی اَباعبدالله علیه‌السّلام هم، با دل خود با قافله‌‌ی حسینی همراه می‌شود و منزل به منزل راه را طی می‌کند تا به می‌رسد. 🚩در کربلا هم همراه با اَباعبدالله علیه‌السّلام هشت، نه روز اقامت می‌کند. بعد در کنار شهدا به شهادت می‌رسد و سپس در کنار اُسَرا به اسارت می‌رود و سفر اسارت را از روز یازدهم محرّم، همراه قافله‌ی اُسَرا در پیش می‌گیرد. از کربلا به کوفه می‌رود، از کوفه به شام، از به کربلا و از کربلا به مدینه. 🚩روز بیست‌و‌هشتم ماه رَجَب، روز آغاز سفر روحانی و باطنی با قافله‌ی اَباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام است. 🚩در محضر استاد مهدی طیّب ۹۲/۳/۱۶🚩 @mohamad_hosein_tabatabaei