eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □از این رو اقا می فرماید: «آن قدر این جمله ی یا « ربّ یا ر
□رمز دیگر که حضرت داده اند، این است که اگر کسی در حال جان دادن است، برای این که انتقال به عالم غیب حاصل شود، باید با اسم شریف ربّ محشور شود، «یا ربّ یا ربّ یا ربّ..» یعنی وقتی شخص این ذکر را در حال احتضار می گوید، آن لحظه ای که جانش میخواهد از تنش در برود، همین ربّ را آن قدر بگوید تا که دیگر نفس برنگردد، وقتی می رود با « یاربّ» منقبض می شود و با «یاربّ» محشور می شود.(۴۰) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#انتظار_فرج ☑️قسمت ۱ ■امام زمان حقیقتی است که تمام هستی را از خودش پر کرده است و حیات هرچیزی به
☑️قسمت ۲ ■عصر محمدی طلایی ترین عصر این دوره است و بهترین عصر در عصر محمدی، عصر مهدوی است که من و شما در آن به سر می‌بریم لذا غیبت امام زمان برای این است که شیعه به کمال برسد. چطور؟ اگر شیعه معنای غیبت را بفهمد منتظر حقیقی می‌شود و انتظار حقیقی همان است که آمال انبیاء و اولیاء بوده است تا بشر به واسطه‌ی آن انتظار به کمال برسد. وقتی حضرت با جسم ظاهری ظهور کند، مقید است و انسان‌های جاهل او را می‌کشند اما امام با غیبتش می‌خواهد بگوید که آقا اینقدر به دنبال جسم من نباش! من با صد هزار جلوه برون آمده‌ام! با صد هزار دیده مرا تماشا کن! باید معنی غیبت را بفهمیم، امام غایب شده است تا بفهمیم که نفس کلی او غالب بر بدن طبیعی اوست نه اینکه به دنبال غیب بودن بدن باشد و بخواهد پنهان باشد! حضرت همین الان دارد با این بدن عنصری زندگی می‌کند، حضرت هست اما نفس و حقیقت روح او بر بدنش حاکم است و این حقیقت روح، زمان ندارد، ایشان امامِ زمان است، این حقیقت مقید به مکان نیست چرا که امام مکان است. اگر معنای غیبت را فهمیدی اقرأ وارق! ■امام می‌گوید خودت را منتظر بار بیاور. منتظر چه چیزی؟ منتظر آن حقیقتی که از طبیعت و نشئه‌ی مادی و حواس ظاهری من غایب است. امام می‌خواهد به ما بگوید در حدود توقف نکن، توجه به غیب کن و به سمت کمال بی منتها حرکت کن چون روح منِ امام حد ندارد؛ من ظل الله هستم، هرچقدر به من قرب پیدا کنی باز هم کم است. باید به حقیقت من مشتاق باشی. خاصیت شوق می‌دانید چیست؟ محب همیشه مشتاق است. خاصیت شوق این است که وقتی محب به مقصد برسد، اشتیاق او فروکش می‌کند. به همین خاطر اگر شوق و اشتیاقت به سمت جسم امام باشد و دنبال جسم و حد محدود باشی گرفتار می‌شوی. شخص مثلا می‌خواهد به حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام برود، دیدید چقدر شوق دارد؟ وقتی که رسید چطور؟ اشتیاقش فروکش می‌کند. محب به واسطه‌ی شوقی که به یک غایت دارد، به سوی او به راه می‌افتد و حرکت می‌کند و اگر به آن غایت برسد متوقف می‌شود. اگر نرسیده باشد بی‌قرار است‌ و دلش در تب و تاب است. وقتی به مقصد برسد و اشتیاق او فروکش کند، آنجا دیگر  سخنی نیست إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا. اما نه، ما یک امام زمانی داریم که هرچقدر به او نزدیک تر بشوی دورتر می‌شوی! یعنی چه؟ نزدیک شده‌ای ولی می‌بینی سبحان الله، کمالات او تمام شدنی نیست لذا حرکت در موضوع امام زمان علیه السلام توقف ندارد. ■انتظار تمام نمی‌شود. در این موضوع خدا گفته إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ!! مگر خدا منتظر چیزی می‌شود؟! خدا می‌گوید من منتظرم!! مگر انتظار خدا حد دارد؟! شما می‌خواهی بگویی خدایا یک روزی انتظار تو به سر می‌آید؟! می‌خواهی به خدا حد بزنی؟! این آیه‌ی قرآن می‌خواهد بگوید انتظار تو از سنخ انتظار منِ خدا باشد! منتظر باشید که إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ، من در شما منتظر هستم! این معیت معیت قیومیه است، فهمش نَفَس می‌بُرد! آقا حرکت کن... این می‌شود امید داشتن، این می‌شود ایستا نبودن، اینکه می‌گوییم موضوع امام زمان ارواحنا فداه در شیعه موضوعی است که امید می‌آفریند و انسان را به حرکت در می‌آورد و توقف در کار انسان نیست همین است. کسی که حضرت را بشناسد در مسیر حکومتی که مد نظر اوست حرکت می‌کند و این معنی انتظار و ظهور است.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#بقیةالله ☑️قسمت1⃣ ■حضرت مهدی علیه السلام بقیة الله است. وقتی ایشان ظهور کند، خود را به عنوان حج
☑️قسمت2⃣ ■بقیةالله کیست؟ آن کسی است که به شما سود الهی می‌رساند و در عالم تنها کسی که به من و شما سود می‌رساند امام است. جز امام کسی به من و شما سود نمی‌رساند؛ «وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی». هر موجودی که به من و شما سود برساند و باعث ازدیاد ما بشود می‌شود بقیةالله. آیا سود فقط در کالا و پول و اینهاست؟ خیر، «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» بیایید در پی سود بالاتر و بهتری برویم، به سراغ تجارتی برویم که به تعبیر قرآن ما را از عذاب جهنم نجات بدهد؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؟» (صف/۱۰) این تجارت چیست؟ «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ». در این تجارت سود هست... ■شخص می‌گوید من به دنبال رزق هستم، می‌خواهم رزقم زیاد شود، جناب محی الدین می‌گوید بقیةالله کسی است که در عالم کون به هر کسی رزقش را می‌دهد. این رزق چیست؟ وجود تو، هستی تو و کمالاتی که از قبل این نعمت وجود بالقوه در ضمیر تو است و باید بالفعلش بکنی... این که نطفه بودی و الان انسان کامل و بالغی شدی! فهم تو بالاتر رفته، رشد معرفتی و عقلی کرده‌ای! شعور داری! این کمالات اول و ثانی همه مربوط به بقیة الله است. هر موجودی که برای شما چنین سودی رقم بزند، سودی که فناناپذیر است، این شخص بقیةالله است. سودی که فنا شود سود است؟ اگر فانی و هالک شد که دیگر سود نیست! شما اکنون تجارتی می‌کنی. سود می‌کنی و فردا این سود از دستت خارج می‌شود. این که نشد سود! ضرر کردی، لذا ویژگی اصلی سود ثباتش است. کدام تجارت است که فنا در آن راه ندارد و ماندگاری ابدی دارد؟ این است که فرمود: ●رو سوی ما کن که به سوی تو رو کنیم ●کز غیر ما به سوی تو رو آورد بلا ■باید خروج از عادت داشته باشیم، باید این لغات را طور دیگری هم معنی کنیم. شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید. قصد سفری کاری داشت و می‌خواست تجارتی کند لذا از حضرت خواست که برای او استخاره‌ای بزند. حضرت استخاره زدند و بد آمد. آن شخص گوش نداد و رفت و تجارتی کرد و از قضا سود کلانی نصیب او شد. از بد آمدن استخاره حضرت تعجب کرد... به مدینه بازگشت و با خودش گفت امام صادق علیه السلام برای من استخاره زد و بد آمد اما من که خیلی سود خوبی کردم، خیلی سفر خوبی بود! چقدر حساب های بانکی پری دارم! چقدر بد است که بعضی‌ها صبح تا شبشان فقط به فکر افزودن به حساب های بانکی خودشان هستند. واقعا چندش آور نیست که تمام وقت پربهای خود را صرف دنیا کنیم؟! عمر گرانمایه در چه چیزی صرف شد آه..... آن شخص به محضر امام رفت و عرض کرد: یابن رسول الله! یادتان هست چندی قبل خدمت شما رسیدم، برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود، به سفر رفتم، سود فراوانی بردم و به من خوش گذشت! امام صادق علیه السلام تبسّمی کرد و به او فرمود: در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشا را خواندی، شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبح تو قضا شده بود؟ عرض کرد: بله، ای فرزند رسول خدا... حضرت فرمود: اگر خدا، دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت نمی‌شد! سبحان الله! تا سود را چه معنا کنیم... برج روی برج و پول روی پول گذاشتن سود است؟ اینها نه تنها سود نیست بلکه زیان و وزر و وبال است. قرآن می‌‌فرماید: «الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ، يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ» ؛این سکه‌های طلا و نقره را که در راه خدا انفاق نکردید داغ می‌کنیم و به پیشانی و پهلوی شما می‌زنیم. ملکوت سودهای اینچنینی در نفس انسان آتش جهنم است لذا میگوید این آتش جهنم بود که برای نفستان جمع کردید...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت چهارم)●■ ■معلوم نيست واقعا روز اوّل كه عمربن‌سعد به‌سمت ك
■● ‍ (قسمت پنجم)●■ ■قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌اي اشاره كرده، می‌فرماید: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ کسانی كه بيراهه رفتند، به انحراف رفتند، جز اين نيست كه از ظنّ و گمان و پندار تبعيت كردند. در قرآن كريم ظنّ نقطه‌ي مقابل علم قطعي و يقين است. نقطه‌ی مقابل حقّ است. مي‌‌فرمايد علّت انحراف آنها اوّلاً اين است كه پيرو ظنّ و گمان بودند؛ با حدسيّات و استنباط‌هاي بي‌پايه، راه خود را انتخاب كردند. مبتني بر يك شناخت عميق و دقيق و عالمانه و محقّقانه، مسيرشان را انتخاب نكردند؛ مبتني بر معرفت حركت نكردند. ■اميرالمؤمنين علیه السلام به كميل فرمودند: يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِيها اِلىٰ مَعْرِفَةٍ؛ هيچ حركتي نيست كه بخواهي انجام دهي، مگر آنكه تو در آن حركت محتاج معرفتي. ■امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلْعامِلُ عَلىٰ غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلىٰ غَيْرِ الطَّرِيقِ لا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ اِلّا بُعْداً؛ كسي كه بدون بصيرت دست به كار مي‌شود و اقدام مي‌كند مثل كسي است كه بيراهه مي‌رود؛ هرچه سريع‌تر آن راه را برود، بيشتر از مقصد دور مي‌شود. اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ! بر مبنای گمان و حدسیّات! بسياري از انحرافاتي كه در جغرافياي اسلامي اتّفاق افتاده، انحرافات اعتقادي و رفتاري، ريشه‌اش در همين است. در اين است كه آن شناخت عميق وجود ندارد. برداشت‌هاي جاهلانه و سطحي، حدسيّات، گمان‌ها، استنباط‌هاي بدون تكيه بر برهان‌هاي عميق، ريشه‌ی بسياري از انحرافات است. فرمود: اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْاَنْفُسُ؛ دومين چيزي كه از آن تبعيّت كردند هواي نفس است؛ ! يعني تابع دلخواه خودشان بودند؛ تابع هوس‌هاي خودشان، تابع خودشان به دنيا بودند؛ يعني تابع انّيّت‌ها و انانيّت‌هايشان بودند؛ تابع حبّ نفس و بودند. اين هوس‌ها، اين تمنّيّات سبب شد كه اينها به بيراهه روند. اين دو عامل اصلي در انحراف عظيمي است كه اتّفاق می‌افتد و جنايت عظيمي كه در روز عاشورا رخ مي‌دهد. ■و حالا باید عبرت بگيريم! در زمان خودمان هم ماجرا همين است. اگر ما در مسير زندگي، مبتني بر ظنّ و گمان و شناخت‌هاي سطحي و كودكانه بدون تحقيق و تعمّق و مبتني بر دلدادگي به دنيا حركت كنيم، راه كوفيان را طي خواهيم كرد. حالا دنيا جلوه‌هاي مختلفي دارد، يكي پول دنيا برايش دوست داشتني است، يكي مقام دنيا، يكي دنيا، يكي دنيا، دنيا جلوه‌هاي مختلفي دارد. اگر دلدادگي به دنيا محرّك ما در زندگي باشد، بدانيم كه ما هم راه كوفيان را طي خواهيم كرد. و براي اينكه از اين گزند مصون بمانيم، لازمه‌اش اين است كه آن معرفت و آن ايمان را کسب کنیم. ایمان هم حقيقتش محبّت است. ■امام باقر علیه السلام فرمودند: هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ؟ ايمان در واقع دل دادن به خدا، دل دادن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دل دادن به حجّت‌هاي خدا علیهم السلام و دل دادن به جهان آخرت، به جهان دیگر و غيب عالم است؛ اين است. ■اگر این از يك‌سو و ايمان از سوي ديگر نباشد، خطر اينكه ما هم به بيراهه كشيده شويم وجود دارد. ادامه دارد... ۱۴۴۲ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □رمز دیگر که حضرت داده اند، این است که اگر کسی در حال جان
□حالا چند بار، با یک نفس می تواند بگوید، معمولا اگر خیلی بخواهد نفس قوی باشد، نمی دانم ده بار یا بیشتر بشود یا نه؟ روایات«اصول کافی» را نگاه بفرمایید، آن ها هم رمز است، در روایات «اصول کافی» آمده است که اگر کسی «یارب» را شروع کرد تا ده بار بگوید.(۴۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش هفتم3⃣ ● نقل اقوال مختلفی که در باره مراد از محکم و متشابه گفته شد
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش هفتم4⃣ ● نقل اقوال مختلفی که در باره مراد از محکم و متشابه گفته شده و نقد و ردّ آنها قول هشتم اين است كه آيات محكم آيه هايى است كه تنها يك تأويل داشته باشد، و آيات متشابه آياتى است كه چند وجه از تأويل را تحمل بكند. اين وجه را به شافعى نسبت داده اند، و گويا منظور گوينده آن ، اين باشد كه آيات محكم ، آياتى است كه هر يك از آنها تنها در يك معنا ظهور داشته باشند، مانند آياتى كه يا صريح و نص در معناى خود هستند، و يا ظهور قوى اى در آن دارند، و متشابه ، آيه اى است كه نه نص در مدلول و مراد خود باشد، و نه ظهور قوى اى در آن داشته باشد. و اين وجه نيز درست نيست ، براى اين كه در اين وجه ، كارى صورت نگرفته ، تنها كلمه ((محكم )) را با كلمه ((لفظ داراى يك معنا))، و كلمه ((متشابه )) را با كلمه ((لفظ داراى چند پهلو)) تبديل كرده ، علاوه بر اين كه در اين وجه ، تأويل را به معناى تفسير گرفته ، كه عبارت است از معناى مراد به لفظ، و خواننده توجه فرمود كه اين خطا است ، چرا كه اگر تأويل و تفسير به يك معنا مى بود، ديگر جهت نداشت كه علم به تأويل را مختص به خدا و يا به خدا و راسخين در علم كند، براى اين كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، و مؤمن و كافر و راسخين در علم و اهل زيغ همه در فهم آيات قرآن به كمك و تفسير آيات ديگر يكسان هستند. نهم اينكه گفته اند: محكم عبارت از آياتى در قصص انبیا و امت هاى ايشان است كه محكم و مفصل باشد، و متشابه از همين دسته آيات آن آياتى است كه الفاظى مشتبه دارند، چون يك داستان را در چند سوره تكرار كرده ، و لازمه اين وجه آنست كه بگوييم تقسيم آيات قرآن به محكم و متشابه مخصوص آيات قصص است . و اين درست نيست ، براى اين كه هيچ دليلى بر اين اختصاص نيست ، علاوه بر اين كه يكى از خاصيت هايى كه قرآن براى محكم و متشابه ذكر كرده اين بود كه در پيروى محكم هدايت ، و در پيروى متشابه فتنه جويى و تأويل خواهى است ، و اين خاصيت با آيات قصص تطبيق ندارد، چون مخصوص آنها نيست ، بلكه در غير قصص نيز هست ، و نيز مخصوص ‍ قصه هايى نيست كه در قرآن تكرار شده ، بلكه در آياتى هم كه يك بار قصه اى را نقل مى كند، مانند آيات مربوط به جعل و قرار دادن خليفه در زمين نيز جريان دارد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 56 دهم اينكه گفته اند: متشابه آن آياتى است كه محتاج به بيان باشد، و محكم آن است كه محتاج به بيان نباشد. اين وجه را به امام احمد بن حنبل نسبت داده اند. اين نيز اشكال دارد، براى اينكه تمامى آيات احكام احتياج به بيان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) دارد، با اينكه قطعا متشابه نيست ، كه بيانش مكرر گذشت ، و همچنين آيات نسخ شده بطور مسلم از متشابهات است ، كه بيانش گذشت ، با اين كه احتياجى به بيان ندارد، چون چيزى نظير ساير آيات احكام است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □حالا چند بار، با یک نفس می تواند بگوید، معمولا اگر خیلی ب
□این ذکر «یارب» یکی از شریف ترین و مهم ترین اذکار است، درست است که «بسم اللّه الرّحمان الرّحیم» ذکر است، «الحمدللّه» ذکر است، امّا مهمش این«ربّ العالمین» است، این جناب ابوالفتح رازی (که در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی مدفون است) در تفسیر «روض الجِنان و رُوح الجَنان»، ذیل آیه ی شریفه «الحَمدُ لِلّه رَبّ العالَمینَ» ذیل کلمه ی «ربّ»، چند روایت نقل کرده است که «ربّ» اسم اعظم است.(۴۲) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □این ذکر «یارب» یکی از شریف ترین و مهم ترین اذکار است، درس
□لذا در لحظات آخر، نفس های محتضر کُند می شود، اوائل نفس های او قدری زودتر قبض و بسط پیدا می کند، فرو می برد و بیرون می ریزد، وقتی که از جنبه ی ظاهری، روح بخاری از پای او خارج شد، اصطلاحات متعارف لفطی ماست که می گوییم: «روح»؛ در حقیقت روح بخاری است که خارج می شود، و گرنه، نفس ناطقه داخل بدن جسمانی نیست، تا از بدن در برود. این روح، روح بخاری است که آقایان اطّباهم می گویند: روح دارد از بدن به در می رود. به تدریج روح بخاری از پای او به در می رود، می آید قسمت شکم، تا می اید به قفسه ی سینه، دیگر در دم های اخر، اگر توفیق داشته باشد، با این اسم شریف خودش را محشور کند؛ « یا ربّ یا ربّ»، نفس را بیرون نفرستد، فقط نفس در درون منقبض شود و «یاربّ یا ربّ...» را امتداد بدهد، آن قدر که قطع شود و برنگردد، او با اسم اعظم محشور می شود.(۴۳) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □لذا در لحظات آخر، نفس های محتضر کُند می شود، اوائل نفس ه
■این جا هم که آقاجان این گونه فرموده است، معلوم نیست که در چه وضعی بوده است که این گونه برای آقاجان پیش آمده است. یعنی دعا را که تا اخر بیان فرموده، پنجاه بار، تا صد بار مرده است و زنده شده است، نفس منقبض می شود و البته رنگ آقا بر میگردد، شما الان خودتان ببینید، چند لحظه همین «یا ربّ» را چهار بار، پنج بار، ده بار تاکیدش کنید، یعنی آن قدر بگویید؛ تمام رنگ صورت برگردد، و شخص حالت مردن می گیرد.(۴۴) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#بقیةالله ☑️قسمت2⃣ ■بقیةالله کیست؟ آن کسی است که به شما سود الهی می‌رساند و در عالم تنها کسی که
☑️قسمت3⃣ ■بقیةالله کسی است که بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری، یعنی بودن ما به واسطه‌ی بقیةالله است؛ کسی است که به ما هم رزق وجود می‌دهد و هم کمال وجود را یعنی من و شما را رشد می‌دهد و در مسیر استکمال نفس ناطقه انسانی قرار می‌دهد و ممد همت های ما می‌شود. او هم رحمت رحمانیه است و هم رحمت رحیمیه، این رزق وجود و کمال وجود است که خیلی اهمیت دارد ورنه سایر فروع رزق در راستای تحقق این رزق وجود و استکمال نفس است. رزق وجود را به ایجادش عطا فرموده است، برای اخذ رزق کمال وجود باید اتصال پیدا کنیم به بقیةالله. وقتی می‌گویی السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه یعنی آقا جان من از شما سود می‌خواهم. سود گرفتن از شما این است که به شما وصل شوم و دور از شما نباشم و فیض و عنایت خاصه از آن ناحیه مقدسه بر وجود من سرازیر شود. با این نگاه کل ماسوی الله، مرزوق بقیةالله است چرا که امام زمان رزاق مخلوقات است و مخلوقات، ظهورِ امام زمان هستند. ما مرزوق او هستیم، او ولی نعمت ما است‌، بقیة الله فی ارض امکان است و همه‌ی ممکنات طالب رزق از او هستند. ■پس سر بر آستان آن یگانه‌ی دوران و عزیز کشور وجودمان بگذاریم و به تضرع و لابه بگوییم: ●نمی روم ز دیار شما به کشور دیگر ●برون کنید از این در درآیم از در دیگر ■اگر به حکمت جلالیه اش دیدی در نگشود یا از در براند زود ناامید نشو که همیشه جمال و نوازش بعد از جلال و قهر است چون اقتضای بسط، قبض است و اقتضای ملاقات، طهارت. پس او به جلالش پاکت می‌کند تا جمالش را بنماید در اینصورت بر در او باش و به ابتهال و رغبت بگو: ●گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت ●به راستان که بمیرم بر آستان ای دوست ■اگر باز دیدی دری باز نشد به صاحب خانه از پشت در بگو: اگرم در نگشایید من مردن پشت این در را برگزیده‌ام که جایی خوشتر از اینجا برای من نیست، مگر من کم از سگان هستم که به وفا شهره‌اند و به پاره نان و کهنه استخوانی که از اربابشان گرفته‌اند او را رها نمی‌کنند، پس من که حیات و قوام خود را از شما گرفته‌ام چگونه پشت این در را به بهانه نگشودن آن رها کنم و به سراغ اغیار بروم؟ من که می‌دانم کسی که پشت در خانه شما راهش دهند در واقع به درونش هم راه داده اند که این خانه درون و برونش همه نور است و اگر به حکمتی در را نگشایند به حکمتی دیگر پشت در نوازشها می‌کنند: ●بود که پیش تو میرم اگر مجال بود ●و گر نه بر سر کویت به آرزومندی ●دری به روی من ای یار مهربان بگشای ●که هیچ کس نگشاید اگر تو در بندی ■و اگر باز دیدی صدایی از پشت درنیامد بگو: يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا... شما بقیة الله هستی و من فقیر و علیل و سائل! مرا به بقیة اللهى ات از در مران و رزقم ده که امر الهی است که وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ... ■حتما در می‌گشاید چون هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست وگرنه ایشان کریم و از خاندان کرم هستند، چه کسی او را خواند و پاسخ نشنید؟ عیب از ماست که صدایش نمی‌کنیم... به خودمان نگاه کنیم ببینیم امروز یادی از او کردیم؟ برای فراق او قطره‌ای اشک از چشمانمان جاری شد؟ سلامی به او دادیم؟ برای تعجیل در فرجش دعا کردیم؟ برای سلامتی او صدقه دادیم؟ فرمود اگر شیعیان ما به اندازه‌ی عطش و اشتیاقشان به یک لیوان آب به ما فکر می‌کردند ما ظهور می‌کردیم، چقدر آقای ما غریب است... او به ما رزق وجود داده، یعنی تو خودت مال او هستی، مال و اموالت مال اوست، لکن اصلا کاری با امام زمان نداریم... هرچه هستیم و هرکه هستیم حداقل ناشکر نباشیم، هرچه هستیم بر ولی نعمت خود یاغی نباشیم، حداقل روزی یکی دو دقیقه وقت بگذاریم و بگوییم آقا جان ما یاغی نیستیم. ما می‌دانیم هرچه هست از شماست، ما می‌دانیم که شما ارباب و مالک ما هستید‌ و ما بندگان شما هستیم...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● ‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت پنجم)●■ ■قرآن كريم به همين دو نكته در آيه‌اي اشاره كرده
■● ‍ (قسمت ششم)●■ ■معاويه، به‌دلیل و مردم، توانست به اغراض خود دست پيدا كند و ولايتعهدي يزيد را تثبيت كند تا بعد از به درك واصل شدنش، يزيد زمام امور را به دست گيرد و آن جنايات را در طول سه سال حكومتش مرتكب شود. ■قبلاً اشاره كرده‌ام، سال اوّل، واقعه‌ی عاشورا را پديد آورد و آن جنايت عظيم را نسبت‌به فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل‌بيتش مرتکب شد. سال دوم هم قتل‌عام مردم مدينه را برنامه‌ريزي كرد و آن‌همه جنايتي كه در مدينه اتّفاق افتاد و جوي خوني كه از مسلمان‌ها و مؤمنين، كنار قبر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جاري بود. و فجايع عجيب! تجاوز به عنف‌ها که حدود سه روز يا يك هفته، يزيد تمام زنان و دختران مدينه را بر لشكريان خود حلال كرد و خدا مي‌داند كه در آن فاجعه چقدر تجاوز به عنف شد! این هم سال دوم حکومت یزید. ■سال سوم حكومت يزيد هم ماجرای حمله به كعبه و ويران كردن كعبه بود؛ به بهانه‌ي آنكه عبدالله‌بن‌زبير آنجا مخفي شده يا پناه گرفته، با منجنيق كعبه را سنگباران كردند؛ كعبه را خراب كردند. يكي از دفعاتي كه كعبه در طول تاريخ ویران شد و دوباره بازسازي كردند در همين حادثه‌ی سال سوم حكومت بود. ■خب چه شد كه توانست براي چنین يزيد پليدي، يزيد شرابخوار، يزيد سگ‌باز، يزيد پليد كه خدا مي‌داند پليدي‌ او چقدر است، بیعت بگیرد؟! ■حنظله‌ی غسيل‌الملائكه را می‌شناسید. حنظله آن رادمرد صحنه‌ي جهاد بود كه در زمان رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسيد. شب عروسي ‌او بود و فردايِ آن، روز جهاد و جنگ بود. حنظله فقط اجازه گرفت که امشب را در مدينه بمانم و فردا خودم را به لشكر ملحق كنم و پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اجازه دادند. حنظله صبح حتّي اين فرصت را به خودش نداد كه برود غسل كند و بعد به لشكر پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ملحق شود. آمد به لشكر ملحق شد و در همان حمله‌هاي نخستين هم به شهادت رسيد. بعد پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من مي‌بينم كه ملائكه آب آوردند و دارند حنظله را غسل مي‌دهند! لذا معروف شد به حنظله‌ی غسيل‌الملائكه! حالا پسر اين حنظله در مدينه زندگي مي‌كند. فرزندان زيادي هم دارد. شايد هشت، نه تا پسر دارد؛ يعني نوه‌هاي حنظله متعدّدند. پسر حنظله با فرزندانش از مدينه راه مي‌افتند بروند شام كه ببينند ماجرا چيست. اینها را سال‌های گذشته در مباحث‌ درس‌هایی از مکتب عاشورا عرض کرده‌ام. وقتي برگشتند، عباراتي گفتند كه انسان واقعاً حيا مي‌كند بگويد. رفتند ببينند واقعاً يزيد چطور آدمي است. آمدند، گفتند: ما كسي را ديديم که شراب مي‌خورد! تار و تنبور مي‌زند! با مادران و خواهران خودش همبستر مي‌شود!! يك چنين موجود پليد و كثيفي بشود خليفه‌ي رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم ! بشود اميرالمؤمنين! چطور معاويه موفّق شد چنين كاري را به نتيجه برساند؟! ادامه دارد... ۹۷ @mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|• •|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|• @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش هفتم5⃣ ● نقل اقوال مختلفی که در باره مراد از محکم و متشابه گفته شده و نقد و ردّ آنها يازدهم اين است كه گفته اند: محكم آن آياتى است كه هم بايد بدان ايمان داشته باشند، و هم به آن عمل كنند، و متشابه آن آياتى است كه تنها بايد به آن ايمان داشته باشند ولى عمل نكنند. اين وجه را به ابن تيميه نسبت داده اند، و شايد منظور او از دسته اول انشائات قرآن ، و از دومى اخبار قرآن باشد، همچنان كه بعضى ديگر همين احتمال را از گفتار ابن تيميه داده اند، وگرنه اين صورت ، وجه يازدهم نمى شود، چون با چند وجه از وجوه گذشته منطبق است . و اگر منظور همان باشد كه احتمال داديم اين اشكال متوجه آن است كه لازمه متشابه بودن غير آيات احكام اين است كه مردم نتوانند به هيچ يك از معارف الهى در غير احكام ، علم بهم رسانند، چون در معارف عمل نيست ، و نيز در اين آيات آيه اى محكم نباشد تا آيات متشابه را به آن برگردانند، و به وسيله آن رفع تشابه كنند، اين از يك سو، و از سوى ديگر آيات نسخ شده همه انشاآتند، با اينكه قطعا از محكمات نيستند. ولى مثل اين كه منظور صاحب اين قول از ايمان و عمل به محكم ، و ايمان بدون عمل به متشابه ، همان معنايى باشد كه لفظ آيه مورد بحث بر آن دلالت دارد، چنانكه درباره متشابهات مى فرمايد: ((فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه )). و نيز مى فرمايد: ((و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا))، چيزى كه هست از آنجايى كه ايمان و عمل داشتن نسبت به محكمات ، و تنها ايمان داشتن نسبت به متشابهات فرع اين است كه ما قبلا تشخيص داده باشيم كدام آيه محكم و كدام متشابه است ، پس وجه نامبرده و معرفى محكم به آن آياتى كه بايد مسلمانان هم به آن ايمان داشته باشند، و هم عمل كنند، و معرفى متشابه به آن آياتى كه تنها بايد به آن ايمان بياورند، هيچ دردى را دوا نمى كند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 57 دوازدهم اين است كه گفته اند: متشابهات قرآن خصوص آياتى است كه صفات خاصه اى را بيان مى كند، چه صفات خاصه خدا مانند ((عليم ))، ((قدير))،((حكيم )) و ((خبير))، و چه صفات خاصه انبيا مانند آيه : ((و كلمته القيها الى مريم و روح منه )) كه درباره اوصاف عيسى بن مريم (عليهما السلام ) است ، و آيات ديگر كه شبيه اين باشد. اين قول را نيز به ابن تيميه نسبت داده اند. اشكال ى كه متوجه اين وجه است ، اين است كه : اولا قبول نداريم كه همه آيات مربوط به صفات خاصه خدا و انبيا، از متشابهات هستند، و در ثانى به فرض هم كه آن را قبول كنيم دليلى بر چنين انحصار نداريم . و بطورى كه از سخنان طولانى ابن تيميه برمى آيد وى دو كلمه محكم و متشابه را به معناى لغويش معنا كرده ، يعنى محكم را به كلمه اى كه دلالتى محكم دارد، و متشابه را به كلمه اى كه چند معنا در آن محتمل است تعبير و تعريف كرده و گفته است ، اين دو معنا امرى نسبى است ، چه بسا مى شود كه يك آيه از نظر جمعيتى متشابه است ، چون مردمى عامى هستند، و نمى توانند با بحث و گفتگو معناى واقعى آن را بدست آوردند. در نتيجه درباره آن آيه احتمالها مى دهند، ولى همين آيه براى جمعى ديگر محكم است ، چون قدرت بحث و فحص را دارند، و اين معنا در آيات صفات روشن تر به چشم مى خورد، چون غالب مردم درباره اين گونه صفات و اين گونه آيات دچار اشتباه مى شوند، چون فهمشان قاصر از اين است كه تا بام عالم حس به پرواز درآمده و در ماوراى عالم حس جولان كند، بناچار آنچه از صفات كه خداى تعالى براى خود اثبات كرده با صفات مشابه آن كه در خودشان سراغ دارند قياس مى كنند، و دچار گمراهى مى شوند. مثلا خدا براى خود علم و قدرت و سمع و بصر و رضا و غضب و يد و عين و امثال اينها اثبات نموده ، گمان مى كنند كه اين صفات در خداى تعالى هم از مقوله صفات خودشان امورى مادى ، و يا مستلزم جسمانيت است ، و يا آنها را شوخى و غير حقيقى فرض مى كنند، و از همين راه فتنه ها بپا مى شود، و بدعت ها ظهور مى كند، و مذاهب درست مى شود!. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □پس گویا می پرسی، چگونه بگوییم؟ آقا فرموده است: «آن قدر بگ
□نفس که قطع شد، نفس از تعلّق به جسم طبیعی آزاد می شود. یعنی انصراف پیش می آید، و این لحظه از آن لحظه های شکار گاهی نفس ناطقه ی انسانی است.(۴۶) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □نفس که قطع شد، نفس از تعلّق به جسم طبیعی آزاد می شود. یعن
حالا من نمی گویم بروید این ها را انجام دهید، من در باره ی دعا حرف می زنم و اوّلش هم اعتذار کردم که این دعا، دعای کمّلین است، شما همین اندازه بخوان و برو، اگر موفق شدی خوب است، خدا پدر و مادرت را رحمت کند، اگر بخواهی به این لطائف دست پیدا کنی و این دقت ها را دنبال کنی به زحمت می افتی، بعد هم برای خودت و هم برای ما گرفتاری درست می کنی.(۴۷) @mohamad_hosein_tabatabaei
■●صلوات عرشی جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت زین العابدین و سید الساجدین، مولانا علی بن الحسین علیهماالسلام●■ ■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ عَلی آدمِ أهْلِ البَیتِ ، المُنَزّهِ عن کَیْت و ما کَیت ، روحِ جَسَد الإمامةِ ، شَمسِ الشّهامة ، مَضمونِ کِتابِ الإبداعِ ، حَلٍّ تَعْمیَة الإختِراعِ ، سِرِّ اللهِ فی الوُجودِ ، إنسانِ عَیْنِ الشُّهودِ ، خازِنِ کُنُوزِ الغَیبِ ، مَطلَعِ نورِ الإیمانِ ، کاشِفِ مستورِ العِرفانِ ، الحُجَّةِ القاطِعَة ، و الدُّرَّةِ اللّامِعَة ، ثَمَرةِ شَجَرةِ طوبی القُدسیّة ، أزل الغَیبِ و أبدِ الشّهادةِ ، السِّر الکُّلِّ فی سِرِّ العبادة ، وتَدِ الأوتادِ و زَیْنِ العبادِ ، إمام العالمین و مَجمعِ البَحرَین ،زَیْن العابدینَ علیِّ بن الحسین علیهِ السلام. ■تحیات عالیات بر آن پاکیزه فطرتِ قدس٘ حقیقت باد که خود اهل بیت را اوست آدم ابوالبشر و دامن قدسش منزه است از هرگونه شر. روح جسد امامت است و آفتاب ملک شهامت، مضمون کتاب ابداع و حل معمای اختراع. طبقهٔ زجاجیهٔ دیدهٔ نشأت شهود است و سر الهی در عالم وجود، نگه‌دار کنوز غیب است و مطلع نور ایمان و کاشف رموز عرفان. برهان قاطع است و دُرِّ لامع؛ ثمرهٔ قدسیهٔ شجرهٔ طوبی است. ازل الآزال عوالم غیب و ابدالآباد عوالم شهادت و سرّ مستتر بندگی و عبادت، وتد الاوتاد و زین العباد، امام العالمین و مجمع البحرین، علی بن الحسین علیه السلام. @mohamad_hosein_tabatabaei  
🏴صلی الله علیک یا زین العابدین🏴 ■●دو قدم محبوب، دو جرعه و دو قطره محبوب نزد خداوند متعال در بیان امام سجاد علیه السلام●■ ☑️امام سجاد علیه السلام: ■مَا مِنْ خُطْوَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ خُطْوَتَيْنِ خُطْوَةٍ يَسُدُّ بِهَا اَلْمُؤْمِنُ صَفّاً فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ خُطْوَةٍ إِلَى ذِي رَحِمٍ قَاطِعٍ وَ مَا مِنْ جُرْعَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جُرْعَتَيْنِ جُرْعَةِ غَيْظٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصِيبَةٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ وَ مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَيْنِ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ قَطْرَةِ دَمْعَةٍ فِي سَوَادِ اَللَّيْلِ لاَ يُرِيدُ بِهَا عَبْدٌ إِلاَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ. ■ابو حمزه ثمالی نقل می‌کند: شنيدم امام زين العابدين علیه السلام ميفرمودند: ■هيچ قدمی در نزد خداوند از دو قدم محبوبتر نيست، قدمی كه مؤمن برای صف بستن در جهاد بر می دارد و قدمی كه براي آشتی با خويشاوند و ارحامی که قطع رابطه کردند بر می دارد. ■و هيچ جرعه ای (بلعیدن کم کم آب) نزد خداوند متعال محبوبتر از دو جرعه نيست، يكی جرعه خشمی كه مومن با حلم و بردباری فرو می برد و ديگری جرعه مصيبتی كه مومن با صبر و شکیبایی بنوشد. ■و هيچ قطره ای نزد خداوند محبوبتر از دو قطره نيست، يكي قطره خونی كه در راه خدا ريخته شود و ديگری اشكی كه در تاريكی شب فقط برای خداوند متعال از چشم بنده جاری شود. ■●الخصال، ج۱، ص۵۰. شیخ صدوق رحمةالله علیه●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش هفتم5⃣ ● نقل اقوال مختلفی که در باره مراد از محکم و متشابه گفته شد
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش هفتم6⃣ پس محكم و متشابه همانطور كه گفتيم دو معناى نسبى است ، محكم كه براى بعضى محكم است براى بعضى ديگر متشابه است ، و متشابه كه براى بعضى متشابه است ، براى بعضى ديگر محكم است ، آنچه كه علم بدان براى هيچ كس ممكن نيست تأويل متشابهات ، يعنى علم بحقيقت معانى آنهاست ، كه امثال آيات صفات بر آنها دلالت دارد، درست است كه ما از عبارت : ((ان اللّه على كل شى ء قدير)) و يا عبارت ((ان اللّه بكل شى ء عليم )) و امثال آن معناهائى مى فهميم ، و ليكن حقيقت علم و قدرت و ساير صفات خدا و كيفيت افعال خاصه به خدا را نمى فهميم ، و تأويل متشابهات هم همين است كه جز خدا كسى آن را نمى داند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 58 اين بود خلاصه گفتار ابن تيميه و ما ان شاء اللّه بزودى در بحثى كه پيرامون تأويل خواهيم داشت متعرض اشكالات گفته وى خواهيم شد. سيزدهم اين است كه بعضى گفته اند: محكم آن آياتى است كه عقل در درك آن راه دارد، و متشابه آن است كه چنين نباشد. اين وجه نيز درست نيست ، براى اين كه سخنى است بدون دليل ، و آيات قرآنى هر چند به اين دو قسم تقسيم مى شوند، ولى صرف اين كه بعضى از آيات قرآن آنطور، و بعضى ديگر اين طور هستند دليل نمى شود بر اين كه محكم ، آيات قسم اول ، و متشابه آيات قسم دوم باشد، چون خصوصياتى كه در آيه مورد بحث براى محكم و متشابه ذكر شده ، با اين وجه آنطور كه بايد تطبيق نمى شود، علاوه بر اين ، وجه نامبرده بوسيله آيات احكام نقض مى شود، براى اين كه اين آيات بطور قطع جزء آيات محكم قرآن است ، در حالى كه عقل هيچ راهى به حقيقت مفاد آن ندارد، و بنابر وجه نامبرده بايد جزء متشابهات شمرده شود. چهاردهم اين است كه بعضى گفته اند: محكم عبارت است از آياتى كه ظاهرش منظور باشد، و متشابه آن است كه ظاهرش منظور نباشد. اين وجهى است كه در بين دانشمندان اخير اسلامى شيوع يافته ، و اصطلاحى هم كه همين دانشمندان در معناى ((تأويل )) دارند مبتنى بر همين معنايى است كه براى ((محكم و متشابه )) كرده اند، چون در معناى ((تأويل )) گفته اند: عبارت است از معنايى كه مخالف با ظاهر كلام باشد، و گويا مراد آن كسى هم كه گفته : محكم آيه اى است كه تأويلش تنزيلش باشد، و متشابه آيه اى است كه به جز تأويل معنايى از آن فهميده نشود، همين وجه چهاردهم است . و اين وجه هم درست نيست ، زيرا صرف اصطلاحى است ، و اوصافى كه در آيه ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 59 براى محكم و متشابه نام برده شده به هيچ وجه با آن تطبيق نمى كند، براى اين كه متشابه بدين جهت متشابه است كه مراد و مدلول آن مشخص ‍ نيست ، و منظور از تأويل آن معناى مراد از متشابه نيست ، تا متشابه به اين نشانى متميز از محكم شود، كه تأويل دارد، و محكم تأويل ندارد. بلكه همانطور كه قبلا بيان كرديم مراد از تأويل در آيه شريفه ، امرى است كه شامل تمامى آيات قرآنى مى شود، چه محكمش و چه متشابهش ‍ . علاوه بر اينكه در قرآن هيچ آيه اى نداريم كه معناى ظاهرى آن منظور نباشد، و خلاف ظاهر آن مراد باشد، و اگر هم آيه اى باشد كه معناى غير ظاهرى آن مراد باشد به خاطر آيات محكم ديگرى است كه آنرا برخلاف ظاهرش برگردانده است . چون آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، و معلوم است كه معنايى كه قرائن متصل و يا منفصل كلام ، به لفظ مى دهند، معناى خلاف ظاهر نيست ، آنهم در كلامى كه خود صاحب كلام تصريح كرده باشد به اين كه رسم من در كلام آن است كه اجزاى كلامم را به هم مربوط و متصل كنم ، به طورى كه يكى مفسر ديگرى ، و شاهد بر آن باشد، و خواننده با كمى تدبرو دقت بتواند هر اختلاف و منافاتى را كه به ظاهر به چشم مى خورد از بين ببرد، و فرموده باشد: ((افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا)). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش هفتم6⃣ پس محكم و متشابه همانطور كه گفتيم دو معناى نسبى است ، محكم
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش هفتم7⃣ پانزدهم وجهى است كه از ((اصم )) حكايت شده ، و آن اين است كه : ((محكم )) آن آياتى است كه همه در تأويلش اجماع و اتفاق داشته باشند، و ((متشابه )) آن است كه تأويلش مورد اختلاف باشد. گويا منظور ((اصم )) از اتفاق و اختلاف اين است كه مدلول آيه طورى باشد كه در اولى (محكم ) نظرها مختلف نباشد، و در دومى (متشابه ) مختلف باشد. اين وجه نيز درست نيست ، براى اينكه لازمه اش متشابه بودن تمامى قرآن است ، چون هيچ آيه اى در قرآن نيست كه از هر جهت مورد اتفاق مفسرين بوده و از هيچ جهتى در آن اختلاف نباشد، بلكه يا در لفظ آن اختلاف هست ، و يا در معنايش ، و يا اين كه ظهور دارد يا نه ، و يا در جهات ديگر حتى بعضى از مفسرين به استناد آيه ((كتابا متشابها)) گفته اند: همه قرآن متشابه است ، و غفلت كرده اند از اين كه وقتى مى تواند بگويد همه قرآن متشابه است كه آيه ((كتابا متشابها)) محكم باشد، و جمعى ديگر معتقدند كه ظاهر كتاب حجت نيست ، يعنى ظهور ندارد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 60 شانزدهم اين است كه گفته اند: متشابه از قرآن ، آن آياتى است كه تفسيرش به تفسير آيه اى ديگر مشتبه شده باشد، و فهم آن به خاطر همين اشتباه مشكل شده باشد، حال چه اين كه اشكال از جهت لفظ باشد، يا از جهت معنا اين وجه را راغب ذكر كرده است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
، از شاگردان علامه: ■علامه طباطبایی از قول استادش آقای قاضی می‌فرمود: «تمام فیوضات به دست امام حسین (عليه‌السلام) می‌باشد و پیشکارش(حضرت) ابوالفضل(عليه‌السلام) است». @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت●■ ■«السَّلَامُ مِنَ اللَّه‌ عَلَیْکَ یَا ابَاعَبْدِالله؛ سلام خدا بر تو ‌ای اباعبدالله!» یعنی چه؟ این‌طور تعبیرات زیاد است؛ «سَلَامٌ عَلَى آلِ یَاسِین؛ سلام بر آل یاسین». محل و مَحمل این عبارات چیست؟ ■یعنی مأذون هستم به اینکه «تحیّةالله» و «سلام‌الله» را بدهم به اباعبدالله علیه‌السلام؛ [یعنی] می‌دانم خداوند راضی است که من تحیات او را بدهم به اباعبدالله علیه‌السلام؛ نه اینکه [تحیت و سلام خدا را] بدهم به خودم و بعد، از جانب خودم تحیت کنم به اباعبدالله علیه‌السلام؛ نه‌خیر! اَظهَر(آشکارتر) در این عبارت این است که «تحیةالله» به‌منزلۀ «هبةالله» (هدیۀ الهی) و به‌منزلۀ «مواهب‌الله» است. من مأذون هستم که مواهب الهیه را به مقربین درگاه خدا بدهم. پس باید یک یکی موارد را نگاه کنیم ببینیم اظهر در محملش چیست؟ ■●رحمت واسعه، ص۲۱۹ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌الله بهجت پیرامون حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب و یاران آن حضرت)●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
: ■ایشان(علامه طباطبایی) در مجلس روضه‌ای که سیدی در محله گذر خان قم تشکیل می‌داد شرکت می‌نمود، یک بار قسمتی از منزل آن سید، نوسازی شده بود و علامه در همان قسمت نشسته بودند. در آن هنگام می‌پرسند: چه مدت است که در این جا مجلس عزاداری برپاست؟ گفته بودند: بیش از چهل سال. مرحوم علامه از آن قسمت نوسازی شده برخاستند و به قسمت قدیمی خانه رفتند و فرمودند: «این آجرهایی که چهل سال شاهد گریه بر امام حسین(علیه السلام) بودند، قداستی دارند که انسان به این‌ها هم تبرک می‌جوید.» ■●به نقل از پایگاه حوزه●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی حالا من نمی گویم بروید این ها را انجام دهید، من در باره ی
□یکی از لطائفی که درباره ی دعای شریف حضرت هست، این است که چون نماز مبارک شان از شب تا سحر مقّدمه ی این دعا را تشکیل می داد. آن دوری بین عبد و ربّ و آن فاصله ی بین منادی و منادا را برداشت، چون مقام ابتدایی دعا معمولاً یا با کلمه ی «اللّهمّ» که در حقیقت «یا اللّه» است، شروع می شود، یا با مثل، «یا الهی» شروع می شود، که به صورت نداست و حق متعال در مقام منادا قرار میگیرد.(۴۸) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □یکی از لطائفی که درباره ی دعای شریف حضرت هست، این است که
□لذا حضرت کانّه بلافاصله به عنوان تعقیب نمازشان از سر شب تا سحر، فرمود:«الهی لاتودّبنی...» با «یا» همراه نیست، در این مقام به صورت ندا نیست، ندا یا باید با «یا» همراه باشد یا با«ایا» یا با «هیا» یا با دیگر الفاظ ندایی که در ادبیات مطرح شده است. لذا در حقیقت روح این دعا به نجوا بر می گردد نه به منادات، معمولاّ در ادعیه اول «منادات» است بعد اهسته، تبدیل به «مناجات» می شود، «منادات» از دور ندا کردن است، اماّ «مناجات» از نردیک و در گوشی نجوا کردن است.(۴۹) @mohamad_hosein_tabatabaei