▪️تخم سعادت انسانی،حضور است
حضور یعنی توحید صمدی قرآنی ، یعنی قل هو الله احد ، یعنی هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن
اینها حل بشود ..
◾️شرح دروس معرفت نفس|جلسه۱۶۲◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️تخم سعادت انسانی،حضور است
حضور یعنی توحید صمدی قرآنی ، یعنی قل هو الله احد ، یعنی هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن
اینها حل بشود ..
◾️شرح دروس معرفت نفس|جلسه۱۶۲◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 32-28 آل عمران ، قسمت اول بخش دوم ● معناى جمله ((مؤمنان كافران را اولياى خود نگيرند)) لا ي
آیات 32-28 آل عمران ، قسمت اول
بخش سوم
● تضاد دو صفت كفر و ايمان به دارندگان آنها سرايت مى كند
در آيات كريمه قرآن هم نهى از دوستى با كفار و يهود و نصارا مكرر آمده و ليكن موارد نهى مشتمل بر بيانى است كه معناى اين نهى را تفسير مى كند و كيفيت ولايتى را كه از آن نهى فرموده تعريف مى كند، مانند آيه مورد بحث كه گفتيم مشتمل بر جمله : ((من دون المؤمنين )) است ، كه جمله ((لا يتخذ المومنون الكافرين اولياء)) را تفسير مى كند.
و همچنين آيه شريفه : ((يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى اولياء)) كه مشتمل است بر جمله : ((بعضهم اولياء بعض ))، و آيه شريفه : ((يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء)) كه دنبالش آيه : ((لا ينهيكم اللّه عن الذين لم يقاتلوكم فى الذين ...)) آمده آن را تفسير مى كند.
و بنابراين آوردن اين اوصاف براى تفسير فرمان ((مؤمنين نبايد كافران را اولياى خود بگيرند، و به مؤمنين ديگر اعتنا نكنند)) در حقيقت سبب حكم و علت آن را بيان نموده بفهماند دو صفت كفر و ايمان به خاطر تضاد و بينونتى است كه بين آن دو هست ، قهرا همان بينونت و فاصله و تضاد به دارندگان صفت كفر با صفت ايمان نيز سرايت مى كند، در نتيجه آن دو را از نظر معارف و عقائد و اخلاق از هم جدا مى كند، ديگر راه سلوك به سوى خداى تعالى و ساير حياتى آن دو يكى نخواهد بود، نتيجه اين جدائى هم اين مى شود كه ممكن نيست بين آن دو ولايت و پيوستگى برقرار باشد، چون ولايت موجب اتحاد و امتزاج است ، و اين دو صفت كه در اين دو طايفه وجود دارد موجب تفرقه و بينونت است ، و وقتى يك فرد مومن نسبت به كفار ولايت داشته باشد، و اين ولايت قوى هم باشد، خود به خود خواص ايمانش و آثار آن فاسد گشته ، و بتدريج اصل ايمانش هم تباه مى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 238
و به همين جهت است كه در دنبال آيه مورد بحث اضافه كرد: ((و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شى ء)) و سپس اضافه كرد ((الا ان تتقوا منهم تقيه ))، در جمله اول فرمود كسى كه چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد، و در جمله دوم ، مورد تقيه را استثنا كرد، چون تقيه معنايش اين است كه مؤمن از ترس كافر اظهار ولايت براى او مى كند، و حقيقت ولايت را ندارد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️انسان این قدر قدرت دارد که طبیعت و بدن خود را مسخّر خود کند. در فتوحات فرمایشی دارد: «و لا تجعل طبیعتک حاکمة علی نفسک»
◾️طبیعت خود را حاکم بر عقل خود قرار نده که هر چه او گفت بگویی چَشم. این همه باید مسخّر ما باشد، ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و طبیعت خودمان را تسخیر نکرده ایم و حاکم بر ماست.
◾️صد و ده اشاره
علامه حسن زاده ی آملی◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
#علامه_حسن_زاده_آملی
◾️مردم از اینکه کسی به مقام بلند حکمت رسید و به اسرار خلقت دست یافت تعجب میکنند ولی تعجب در این است که چه رهزنی برای دیگران پیش آمد که از رسیدن بازماندند!
☑️دروس معرفت نفس
@mohamad_hosein_tabatabaei
#علامه_حسن_زاده_ی_آملی
◾️زينت خانه ، كتاب علمى در طاقچه آن است نه مجسمه سگ و گربه . كان امام فرمود: (خانه شما بايد كتابخانه باشد. )
☑️هزار و يك نكته
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حاج محمد اسماعیل دولابی◾️
▪️اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری، به تو بگوید نگران نباش و غصّهی بدهیهایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم؛ ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی!
▪️خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است: أَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدَهُ: آیا خداوند برای کفایت امور بندهاش بس نیست؟ یعنی ای بندهی من، برای همهی کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویات من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت میکند و به او آرامش میبخشد؟
▪️لذاست که فرمود: اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ: دلها با یاد خدا آرامش مییابد.
◾️مصباح الهدی ص۱۷۹◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️پیلی را سر چشمهای آورند که آب خورَد. خود را در آب میدید و میرمید. میپنداشت که از دیگری میرمد. نمیدانست که از خود میرمد.
▪️همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر، چون در توست، نمیرنجی.
چون آنرا در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی!
☑️مولوی(فیه ما فیه)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 32-28 آل عمران ، قسمت اول بخش سوم ● تضاد دو صفت كفر و ايمان به دارندگان آنها سرايت مى كند
آیات32-28 آل عمران، قسمت دوم
بخش اول
● مراد از كلمه ((دون )) در جمله ((من دون المؤمنين ))
كلمه ((دون )) در جمله : ((من دون المؤمنين )) چيزى شبيه ظرف است ، كه معناى ((نزد)) را مى دهد البته بوئى هم از معناى ((فرومايگى و قصور)) در آن هست ، و معنايش اين است كه مؤمنين به جاى مردم با ايمان مردم كفر پيشه را ولى خود نگيرند، كه جايگاه و موقعيت آنان نسبت به مقام و موقعيت مردم با ايمان ، پست و بى مايه است ، چون جاه و مقام مؤمنين بلندتر از مكان كفار است .
و ظاهرا اصل در معناى كلمه ((دون )) همين باشد كه خاطر نشان نموده و گفتيم : ((دو چيز در معناى آن هست ، يكى نزديكى ، و ديگرى پستى )).
پس اينكه عرب مى گويد: ((دونك زيد)) معنايش اين است كه زيد نزديك تو و در درجه اى پست تر از درجه تو است ، و ليكن كلمه مورد بحث در معناى كلمه غير هم استعمال شده از آن جمله در قرآن كريم آمده : ((الهين من دون اللّه )) ((و يغفر ما دون ذلك )) البته در آيه دومى هم ممكن است به معناى (غير اين ) باشد، وهم به معناى كوچكتر از اين .
و همچنين كلمه مورد بحث ما بعنوان اسم فعل استعمال مى شود، مثل اينكه گفتيم : عرب مى گويد: ((دونك زيد)) يعنى زيد را متوجه باش و از نظر دور مدار، تمامى اين استعمالات از اين باب است كه معناى كلمه با معانى موارد استعمال انطباق دارد، نه اينكه كلمه مورد بحث چند معنا داشته باشد.
وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِك فَلَيْس مِنَ اللَّهِ فى شىْءٍ
منظور از اينكه مى فرمايد: ((هركس چنين كند)) اين است كه هركس كفار را به
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 239
جاى مؤمنين اوليا بگيرد، چنين و چنان مى شود، و اگر نام عمل را نبرد و به جاى آن لفظى عام آورد، براى اشاره به اين نكته بوده ، كه گوينده آنقدر از پذيرفتن ولايت كفار نفرت دارد كه نمى خواهد حتى نام آن را ببرد، همانطور كه خود ما از هر قبيحى ، با كنايه تعبير مى كنيم ، و باز به همين جهت است كه نفرمود: ((و من يفعل ذلك من المؤمنين و هركس از مؤمنين چنين كند)) چون خواست ساحت مؤمنين را پاك تر از آن بداند، كه مثل چنين عملى را به آنان نسبت دهد.
و كلمه ((من )) در جمله : ((من اللّه )) به معناى ابتدا است ، و در مثل چنين مقامى معناى گروه گرائى را افاده مى كند، و به آيه چنين معنا مى دهد: ((و كسى كه چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد))، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و من يتول اللّه و رسوله و الذين آمنوا، فان حزب اللّه هم الغالبون )).
و نيز در حكايتى كه از ابراهيم (عليه السلام ) كرده فرموده : ((فمن تبعنى فانه منى )) يعنى از حزب من است ، و به هر حال ، پس معناى آيه (و خدا داناتر است ) اين است كه چنين كسى در هيچ حالى و اثرى برقرار در حزب خدا نيست .
إِلا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً
كلمه ((اتقاء)) در اصل از ماده ((وقايه از خوف )) گرفته شده و چه بسا از باب استعمال مسبب در مورد سبب به معناى خود خوف هم استعمال شود، و شايد تقيه در مورد آيه نيز از همين قبيل باشد.
اين را هم بگوئيم كه استثناى در اين آيه استثناى منقطع است ، يعنى استثنائى است بدون مستثنا منه ، چون آنچه به نظر مى رسد مستثنا منه باشد، در واقع مستثنا منه نيست ، زيرا اظهار محبت دروغى و از ترس ، محبت واقعى نيست ، و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر دروغى و از ترس باشد ولايت واقعى نيست ، چون خوف و محبت كه مربوط به قلب است ، دو صفت متضادند، كه دو اثر متقابل در قلب دارند، چگونه ممكن است در يك قلب متحد شوند، و در نتيجه استثناى درجمله : ((و هركس چنين كند از حزب خدا نيست مگر آنكه توليش از ترس باشد))، استثناى متصل باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 240
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️در نگر تا که آفرید ترا / از برای چه برگزید ترا
▪️در نگریستن یعنی نظر کردن تامل و تفکر در اینکه آفریدگار تو کیست؛ این یک سوال ماهوی است. یعنی علت فاعلی چیست و در مصرع دوم علت غایی را پرسیده است. هر چیزی دو علت وجودی بنیادی دارد که عبارت است از علت فاعلی و علت غایی در واقع هر عملی فاعل و غایتی دارد (از چه و برای چه) اما کدامیک از این دو مهم تر است فاعل یا غایت؟
#دکتر_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️تو چه پنداشتی که ایزد فتح / از پی بازی ات پدید آورد
▪️هرنفس سوی رفتنت گامی است / دانه دام و تدارک دامی است
▪️هر انسانی در درونش یک وحشی دارد، اگر آن حیوان وحشی درونی آزاد شد، عقل اسیر می شود. اگر با درایت عقلانی آن حیوان وحشی درون اسیر شد، عقل فعال می شود و آنگاه می پرسد که از کجا آمده ام و برای چه آمده ام. رفتن به دنبال علت غایی باعث عظمت و تعالی می شود.
#دکتر_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۵۱ ◾️در آسمان به دنبال عرش نباش که تو خودت عرشی. به حقیقت خودت ن
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۵۲
▪️این حضرات در عالم وجود احد و واحدند و نظیر ندارند لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «اَنا المَعْنیٰ الذّی لا یَقَعُ علیه اسمٌ و لا شِبهٌ». من جایی هستم که ممسوس فی ذات الله هستم، شبه ندارم. علی علیهالسلام مثل و نظیر ندارد. آن چه آدم در ظهر خود دید تنها شبحهایی شبیه این حقایق است. خدا میفرماید: «هَذَا مُحَمَّدٌ وَ أَنَا الْحَمِيدُ الْمَحْمُودُ فِي أَفْعَالِي شَقَقْتُ لَهُ إسْماً مِنِ إسْمِي وَ هَذَا عَلِيٌّ وَ أَنَا الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ. شَقَقْتُ لَهُ إسْماً مِنِ إسْمِي وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ وَ أَنَا فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ فَاطِمُ أَعْدَائِي عَنْ رَحْمَتِي يَوْمَ فَصْلِ قَضَائِي وَ فَاطِمُ أَوْلِيَائِي عَمَّا يَعْتَرِيهِمْ وَ يَشِينُهُمْ [يَعُرُّهُمْ وَ يُسِيئُهُمْ] فَشَقَقْتُ لَهَا إسْماً مِنِ إسْمِي وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ وَ أَنَا الْمُحْسِنُ وَ الْمُجْمِلُ شَقَقْتُ لَهُمَا إسْماً مِنِ إسْمِي هَؤُلَاءِ خِيَارُ خَلِيقَتِي وَ كِرَامُ بَرِيَّتِي بِهِمْ آخُذُ وَ بِهِمْ أُعْطِي وَ بِهِمْ أُعَاقِبُ وَ بِهِمْ أُثِيبُ فَتَوَّسَلْ إِلَيَّ بِهِمْ». من حمید و محمودم، من این شبح، این شبح را از اسم حمید خودم مشتق کردم...
▪️بدانید آن کسی که با آدم مکالمه میکرد حقیقت اهلبیت علیهم السلام بود! موسی که پیغمبر اولوالعزم است در برابر درخواستش ندای لن ترانی میشنود! آدم و موسی و عیسی کجا این ظرفیت را دارند که ذات حق با ایشان مکالمه کند؟! آنکه با آدم مکالمه میکند حقیقت اهلبیت علیهم السلام است.
▪️این شبحها نیز شئونات انسان کامل هستند. مگر نگفت حسینٌ مِنّي؟ مگر نگفت أنا من حسین؟ میگوید حسین از من است و من از حسینم و در واقع میخواهد بگوید اینها شبحهای من هستند و خود من نیستند.
▪️وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ وَ أَنَا الْمُحْسِنُ وَ الْمُجْمِلُ شَقَقْتُ لَهُمَا إسْماً مِنِ إسْمِي. این حسن و حسین است... حق متعال میفرماید من این حسن و حسین را از اسم محسن و مجملم مشتق کردم. من جمیل هستم و حسین را نیز از اسم جمیل خود خلق کردم. حال فهمیدی معنای «ما رأیتُ الّا جمیلاً» چیست؟ «ما رأیتُ الّا جمیلاً» یعنی من جز حسین نمیبینم... چون حسین از خدا مشتق شده است ثار الله است. حسین نه فقط ثارالله بلکه اُذن الله، ید الله و عین الله است. «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ»، هر کس حسین را ببیند خدا را دیده است لذا جناب ابن عباس میفرماید که در خواب دیدم وقتی اباعبدالله علیهالسلام عزم عراق کرده است، جبرئیل دست او را گرفته است و فریاد میزند که ای مردم بیایید با خدا بیعت کنید...
دیگر اینجا گفت و گو را راه نیست
پرده افکندند و کس آگاه نیست
#ح_م