eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 32-28 آل عمران ، قسمت سوم بخش سوم ● لازمه دوست داشتن خدا، قبول دين او و اطاعت و تسليم در برابر
آیات32-28 آل عمران، قسمت سوم بخش چهارم ● معناى آيه ((ان كنتم تحبون اللّه ...)) و از بيانات طولانى گذشته معناى آيه مورد بحث ما روشن مى گردد، و معلوم مى شود آيه : ((قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى يحببكم اللّه ))، چه معنائى دارد، پس مراد از آيه ((و خدا داناتر است )) اين شد كه اگر مى خواهيد در عبادت خود خالص شويد و عبادت شما بر اساس حب حقيقى باشد، اين شريعت را كه زير بنايش حب است و تبلور دهنده اخلاص و اسلام مى باشد و صراط مستقيم خدا است و سالك خود را با نزديك ترين راه به خدا مى رساند، پيروى كنيد، كه اگر مرا در سبيل و طريقه ام كه چنين وضعى دارد پيروى كنيد، خداى تعالى شما را دوست مى دارد و همين بزرگترين بشارت براى محب است ، در اينجا است كه آنچه را مى خواهيد مى يابيد، و همين است آن هدف واقعى و جدى كه هر محبى در محبتش به دنبال آن است ، اين آن مطلبى است كه آيه شريفه با اطلاقش آن را افاده مى كند. و اما اگر از اطلاقش صرف نظر نموده و وقوعش را بعد از آياتى در نظر بگيريم كه از دوستى با كفار نهى مى كرد و بخواهيم ارتباطش را با آن آيات حفظ كنيم ، و در نظر بگيريم كه در معناى ولايت دوستى بين ولى و متولى برقرار است ، نتيجه مى گيريم كه آيه شريفه مى خواهد ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 250 بشر را از همين راه ولايت به پيروى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) دعوت كند، البته در صورتى كه در دعوى ولايت خدا صادق بوده و به راستى از حزب خدا باشند، مى فرمايد ولايت خدا با پيروى كفار و تابع هوا و هوس هاى آنان شدن ، نمى سازد، ولايت هم كه جز با پيروى معنا ندارد، پس اگر واقعا دوستدار خدايند، بايد پيامبر او را پيروى كنند نه مال و جاه و مطامع و لذاتى را كه نزد كفار است ، در آيه زير كه فرموده : ((ثم جعلناك على شريعه من الامر، فاتبعها و لا تتبع اهواء الذين لا يعلمون ، انهم لن يغنوا عنك من اللّه شيئا، و ان الظالمين بعضهم اولياء بعض ، و اللّه ولى المتقين )). توجه مى كنيد كه چگونه در آيه دوم از معناى اتباع به معناى ولايت منتقل مى شود. پس بر كسى كه مدعى ولايت خدا و دوستى او است واجب است كه از رسول او پيروى كند تا اين پيرويش به ولايت خدا و به حب او منتهى شود. و اگر در آيه مورد بحث به جاى ولايت خدا حب خدا را آورده ، جهتش ‍ اين است كه اساس ، و زير بناى ولايت حب است و اگر تنها به ذكر حب خدا اكتفا نمود و سخنى از ((حب )) رسول و ساير دوستان خدا نكرد، براى اين بود كه در حقيقت ولايت و دوستى با رسول خدا و مؤمنين ، به دوستى خدا برگشت مى كند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️محفوظ باشید از همه آفات و بلیات از همه شرور و فِتَن، خداوند از شیاطین جن و انس همه را حفظ کند از بلیات دنیویه و اخرویه، صوریه و معنویه، ظاهریه و باطنیه، همه را حفظ کند إن‌شاءالله،‌ همه را از متمسکین به قرآن و عترت قرار بدهد، از این‌ها جدا نشوند، که گرگ‌ها این‌ها را ابلاع می‌کنند(می‌بلعند). ▪️خیلی خیلی خیلی باید ملتفت باشید،‌ که مبادا از چشم و بالی که خدا «[إِنّی] تارِکٌ فیکمُ الثِقْلَیْن» خدا برای ما قرار داده است، از این‌ها جدا نشوید‌،‌ و إلا در دارالضیافه ذئاب (مهمان‌خانه گرگ‌ها) قرار می‌گیرید. ▪️همیشه ملتفت باشید از قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام که یکی است باطنشان، جدا نشوید. ▪️به این‌طرف و آن طرف نروید. دروغ می‌گویند، به فانیات تعلق دارند، حرفشان یا باطل است یا دروغ! ▪️قهرا با کفار و اتباع کفار و اشباه کفار، ابداً صداقت و به حسب معنا رفاقت و دوستی نداشته باشید. ▪️اگر با آنها یک مصاحبتی کردید، در مقام این باشید که شما باطلشان را بگیرید و حقتان را به آنها بدهید، نه اینکه آن‌ها باطلشان را به شما تزریق کنند، و حق شما را از دستتان بگیرند. ▪️از خداوند می‌خواهیم که سلامتی مطلقه و سعادت مطلقه را برای همه شما و همه شیعیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام قرار بدهد. ◾️بیانات معظم‌له در دیدار با جمعی از بانوان◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️استاد صمدی آملی◾️ ▪️حضرت آقا روحی فداه در مطلع کتاب شریف دروس معرفت نفس چنین آورده اند که:انسان کاری مهمتر از خودسازی ندارد و آن هم مبتنی بر خودشناسی است. ▪️واین کمترین در شرح آن آورده است که:باغبان برای پرورش درختان خود، باید ابتدا هر کدام از آنها را بشناسد.عمل فرع بر علم و علم ،مصحّح آن است، لذا در روایت آمده :"العلم امام العمل" خودسازی چون عمل است ،متفرع بر خودشناسی است این است که معرفت نفس از هر امری برای انسان حیاتی تر است. ◾️ ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۵۴ ◾️این اشباح از مرتبه‌ی اعلای عرش در نفس حضرت آدم تمثل نوریه پ
  ☑️قسمت ۵۵ ▪️این قوت باطنی است که از آب حیات ولایت منشعب می‌شود. امیرالمؤمنین علیه السلام پیرامون واقعه‌ی خیبر می‌فرماید: «وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِیَّةٍ وَ لَا بِحَرَکَةٍ غَذَائِیَّةٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِیَّة»‌. می‌فرماید من در قلعه‌ی خیبر را به قوت جسدانی قلع نکردم بلکه اصلا دستم به آن نخورد و آن را حس نکردم. اگر باطن به ولایت تامه‌‌ی الهیه اتصال پیدا کند، قدرت تصرف در ماده‌ی اولیٰ نظام هستی پیدا می‌کند، نه در صورت عالم بلکه در ماده‌ی اولیٰ عالم! اینکه حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام به شیر نقاشی شده روی پرده بفرماید: «يَا أَسَدُ الله خُذْ عَدُوَّ اَلله»‌. آیا حضرت در این صورت نقاشی شده تصرف کرد یا در ماده‌ی اولیٰ این پرده؟ امام در قابلیت ابتدایی هر مخلوقی تصرف می‌کند که همان ماده اولیٰ است، او در اصل هر مخلوق تصرف می‌کند که می‌فرماید: «کُنْ فَیَکونُ»‌. این قوت، قوت ولایی است. قوت نوریه‌ی الهی است لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید بدون این که دستم به چیزی بخورد، قلع باب خیبر کردم. در واقعه‌ی کربلا، حضرت زینب سلام الله علیها در حالی که صدای ایشان شبیه صدای پدرش بود سخن می‌گوید. آیا صدای ایشان صرفا شبیه صدای امیرالمؤمنین بود یا ایشان صوت مولا علی علیه السلام را در خود انشاء کرده بود؟ این انشاء صوت مولا در واقع به این معناست که حضرت زینب سلام الله علیها ولایت کلیه‌ی مولا علی علیه‌السلام را در حقیقت خودش پیاده کرد. این مطلب آنجایی نمود دارد که ایشان فرمود: «اسْکُتُوا! فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَکَنَتِ اْلْأَجْرَاسُ»‌. همین که می‌فرماید ساکت باشید، همه‌ی عالم ساکت می‌شوند حتی زنگوله‌های شترها! او صاحب ولایت است... در جنگ تبوک وقتی کار بر مسلمانان دشوار شد جبرئیل به پیغمبر گفت که «نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب»‌. امیرالمؤمنین علیه السلام هم مَظهر عجائب و هم مُظهر عجائب است. از جمله‌ی این عجائب قرآن است؛ در سوره‌ی جن می‌فرماید «أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا» فردی از اجنه قرآن را استماع می‌کند و می‌گویند: ما قرآنی را شنیدیم که «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»‌ و این قرآن چیز عجیبی بود. یکی از این عجائبی که امیرالمؤمنین هم مَظهر و هم مُظهر آن است قرآن است. جناب سلمان می‌فرماید که امیرالمؤمنین علیه‌السلام بالای درخت خرما بود و خرماها را می‌کند و بر سر من می‌زد. یکدفعه پایین آمد و فرمود پا جای پای من بگذار، آنگاه هفت قدم برداشت و در پی این قدم‌ها در صحنه‌ی جنگ تبوک حاضر شد، یک نعره‌ی علوی برآورد و کار تمام شد... همین کافی بود تا همه‌ی کفار بمیرند. منِ علی در آن مقام ولایت کلیه همان کسی هستم که از دهان این امیرالمؤمنین جزئی خارج شدم و عین رعد و برق غریدم و دشمنان را مضمحل کردم. حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام می‌فرماید پدر جان! من تشنه‌ی آن حقیقت امامت و ولایت هستم، از آن حقیقت ولایت کلیه بر مبنای استعداد و ظرفیتی که دارم بر من القا کن تا بر مطلق اعدا قوت بیابم لذا حضرت اباعبدالله علیه‌السلام می‌فرماید: «یا بُنَىَّ هاتِ لِسانَك»‌. جناب علامه‌ی شعرانی می‌فرماید که حضرت انگشتر خودش را در کام علی اکبر گذاشت. پس از آن حضرت علی اکبر بازگشت و جنگ نمایانی کرد. نوشته‌اند که ایشان ۲۵۰ نفر از اشقیاء را به درک واصل کرد. ایشان اگر اذن داشت بیش از این نیز می‌توانست عمل کند؛ اصلا نیازی به جنگ نبود... ایشان اگر اراده می‌کرد که مُوتُوا همگی در دم جان می‌دادند اما می‌خواهد حفظ ظاهر کند و بر مبنای عالم ظاهر عمل کند. این انگشتر و لسان چه خاصیتی دارد که حضرت علی اکبر به واسطه‌ی آن‌ها قوت پیدا می‌کند؟
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۲۴ ◾️«فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (ت
  ☑️قسمت ۲۵ ▪️«فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ» (بقره/۵۴) یک تفسیر ظاهری این بود که قوم بنی اسرائیل در تاریکی یکدیگر را کشتند اما ما این آیه را در مراتب نفس ناطقه‌ی خودمان تأویل می‌کنیم. یک نکته‌ی لطیفی پیرامون کشتن نفس این است که قاتل و مقتول یکی هستند. در مخالفت با هوای نفس مخالِف و مخالَف یکی هستند. آن کسی که با او مخالفت می‌کنیم خارج از ما و در مقابل ما نیست. به همین خاطر جهاد با نفس، جهاد اکبر نامگذاری شده‌ است. چه کسی بر ما غلبه دارد و ما را از مسیر حق متعال دور می‌کند؟ خودمان. «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ». چه کسی قرار است با این دشمن‌ترین دشمن مبارزه کند؟ باز هم خودمان. چرا سخت است انسان با خودش مخالفت کند و نفسش را بکشد؟ «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ» (بقره/۷۰) بعد از تمام توضیحات در آیات پیشین باز هم می‌گویند این گاو برای مشتبه و مبهم شده‌ است؛ اینگونه است که جهاد با نفس سخت است، در این جهاد، امر مشتبه می‌شود. چرا؟ چون می‌پندارند که «انّ الله خلق آدم علی صورته». نوعا اگر غلبه‌ی نفس امّاره بر حالات و رفتار افراد را به آنها متذکر شوید، انکار می‌کنند. انسان تا به این مرتبه نرسد که نفس خودش را بقره ببیند، نمی‌تواند آن را بکشد. حالا چرا نفس خود را این‌گونه نمی‌بیند؟ چون که خود را خلیفة‌الله می‌داند در حالی که این‌گونه نیست. چون کسی که به مقام «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي » رسیده‌است، پیش از آن تسویه شده‌ است و به مقام استوا رسیده ‌است. در ابتدای امر نفس انسان، نفس نباتی است. با مرور زمان به نفس حیوانی مبدل می‌شود. روح شهوت و غضب بر انسان غالب است و هنوز روح الهی در او دمیده نشده ‌است. انسانی که به مقام «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي» می‌رسد که دیگر ذبح نفس و مخالفت با هوای نفس ندارد. نفس او نفس الله است. امیرالمؤمنین علیه السلام نفس‌الله است و دیگر با نفس خودش که نباید مبارزه کند. او محل مشیت‌الله است و موافق نفس خودش است. نظام هستی تکوینا به وفق نفس او پیاده‌ شده‌است. مخالفت نفس برای کسی است که بقره است و در مرحله‌ی حیوانیت متوقف شده‌است. به انسانی که با ذبح نفس خودش به کمال و فعلیت می‌رسد، روح‌الایمان می‌دهند. او مؤمن به ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام می‌شود. بالاتر از ایمان «وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» است. بالاتر از آن هم دیگر مقام حضرت ختمی مرتبت است که آن روح اعظم است و از همه‌ی ارواح بالاتر است. آن‌ها دیگر جهاد و مخالفت با نفس ندارند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده‌اند: «عَلیکُم بالجهاد الأکبر». بر شما جهاد اکبر واجب است نه ما. نفس پیغمبر نفس الله است یعنی جان او آیینه‌ی تمام‌نمای حق متعال است... تمام کمالات و اسماء و صفات حسنی الهی در او مندرج است لذا فرموده‌است: «نحن واللّه الأسماء الحسنى». اگر هم در ادعیه می‌بینید که اهل‌بیت علیهم السلام گریه می‌کنند برای این است که برای آن‌ها توجه به این اسماءالله گناه است. اسم ‌الله هم برای او قید است و می‌خواهد تنها به خدا توجه کند. اما ما از آن‌جایی که مقید و محدود هستیم، باید با قیود خودمان مبارزه کنیم. تنها یک قید خوب است و آن قید الهی است که همان خدایی شدن است و در واقع بی‌قیدی است. یعنی من تابع خدا هستم و در قید دنیا نیستم.
‍ ◾️سيّد جلال توصيه خاص به زيارت نيمه شب عليه السّلام داشت و در دست نوشته های خود آورده است: ◾️ گورستان ها تماشايی است، مناظر گوناگون را در جلو چشمم مجسّم می نمايد، انسان گاه خندان و زمانی محزون می گردد، سؤال و جوابشان تماشايی است، هر دو باهم در يك آن بدرود حيات گفته و نزد هم غنوده اند، خوش هستند و نصيحت می كنند(( از راهی كه پيش گرفته ای منحرف نشو)) از زيارت نيمه شب عليه السّلام غافل شدن با نعمت بزرگی از دست دادن برابر است. فراموش نكنيد. ، ص٢٠٦ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️استاد صمدے آملی حفظه اللہ◾️ ▪️بیدارے در سحر ، در حقیقت، سیر ڪردن در عوالم ملڪ و ملڪوت است و بین الطلوعین وقت تقسیم روزے و زمان شڪار است. @mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ» @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️در بهشت عبادت نیست، اطاعت است. اطاعت مال محبّت است. عبادت مثل حمّام رفتن و لباس عوض کردن است، برای اینکه وقت وارد شدن به بهشت تمیز باشیم. روزی که به دنیا آمدیم، خدا ما را پاک به ‎این عالم آورد. نماز و عبادات آلودگی‎ها و چرکی‎های دنیا را که بر وجود شخص نشسته است، پاک می‎کند و می‎شوید: کیومٍ وَلَدَتهُ اُمُّهُ: مثل روزی که مادرش او را زاییده بود، یعنی بکر و دست‌‌نخورده مثل روز اوّل. فَجَعَلناهُنَّ اَبکاراً: آنها را بکر و دست‌‌ نخورده قرار دادیم. زن و مرد مؤمن، باکره به ملاقات خدا می‎روند. ▪️خنکی‎های دنیا نسیم بهشت است و گرمی‎های آن، دود و بخار جهنّم؛ مثل حسد و غضب و حرص. ▪️جهنّمی ‎به بهشت می‎رود، ولی بهشتی به جهنّم نمی‎رود. چون قبل از ورود به بهشت، جهنّم را طی کرده است. کافر مؤمن می‎شود، ولی مؤمن کافر نمی‎شود. ▪️همه به جهنّم وارد می‎شوند و همه جز معاندان از آن بیرون می‎آیند و به بهشت وارد می‎شوند. حضرت در دعای کمیل فرمود: أَن تُخَلِّدَ فیهَا المُعانِدینَ: که معاندان را جاودانه در دوزخ نگه داری. کسی که عناد با اهل بیت علیهم السّلام نداشته باشد، امکان ورود به بهشت دارد. حتی مستضعفان اهل سنّت هم که ذرّه‎ای دشمنی اهل بیت علیهم السّلام ندارند و عمل صالح دارند، به بهشت وارد می‎شوند. ▪️اشخاص زاهد با زهد و عبادتشان دارند از دیوار جهنّم بالا می‎روند. ممکن است چند بار در میانه‎ی دیوار به داخل جهنّم بیفتند؛ امّا بالأخره با همین زهدشان بالا می‎روند و به بهشت وارد می‎شوند. اهل محبّت پرواز می‎کنند و به بهشت می‎روند. عاشقان مثل نیروی برقند که بقیه را هم بلند می‎کنند و با خود به بهشت می‎برند. اینها پشت سر امیرالمؤمنین علیه السّلام راه می‎روند. ▪️مصباح الهدی، ص ١٥٥ و ١٥٦▪️ ◾️شرح و توضيح مبحث چهاردهم: ٣/ استاد مهدی طيّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️« توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام و صله‌رحم در فرمایشات آیت‌الله بهجت»◾️ ▪️ : مؤمن از نظر کمّی چقدر باید توسل داشته باشد؟ آیا یک شیعه در هر روز باید به هر امامی توسل داشته باشد یا فقط به ولیّ‌عصر عجل‌الله‌فرجه‌الشریف توسل داشته باشد؟ برنامه توسل باید چگونه باشد که استمرار داشته باشد؟ ▪️ : روایت است که هرروزی اختصاص دارد به امامی مخصوص و به بعضی از ائمه. انسان باید هر روزی، خودش را به صاحب آن روز پناهنده [کند]. ▪️ : هر روز یک امام اشکال ندارد؟ یعنی مثلاً [درروایت]سه‌شنبه‌ها متعلق به سه امام است. آیا ما می‌توانیم خودمان هر روز به ترتیب به یک امام توسل داشته باشیم؟ یا نه، آن کار که مأثور است[و در روایت ذکر شده] بهتر است؟ ▪️ :رعایت کردن مأثور[ آنچه در روایات ذکر شده]، موافق احتیاط است.چون غیر مأثور را که خودش انشاء کند احتمال دارد که… ▪️ : انشاء نمی‌خواهم بکنم؛ همین‌طور امروز توسل به یک امام، فردا امام دیگر، همین‌که ارتباط داشته باشم؟ ▪️ : مانعی ندارد این‌ها، مگر اینکه عرض کردم، قصدش مخالفت با طریقه اهل‌بیت باشد[که دراینصورت جایز نیست]. ▪️ : وجوب صله رحم چند روز یک‌بار است؟ وجوبش درباره پدر و مادر چگونه است؟ ▪️ : همانکه همه این‌ها در ترک قطع، شریک هستند؛ اما قطع[رحم]مختلف است، یک دفعه انسان مثلاً هیچ با آنها ارتباط ندارد نه کتابت نه… در حال اختیار، در حال اضطرار، این‌ها مختلف هستند. قطع[رحمِ] محرّم[وحرام]، همان است که هیچ‌گونه ارتباطی نباشد وحال آنکه ممکن است کتابت بکند، ممکن است برای آن‌ها یک چیزی را اهداء بکند. @mohamad_hosein_tabatabaei