کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آيات 34 - 33 آل عمران، قسمت اول بخش دوم ● معناى اصطفاء (برگزيدن ) آدم و نوح و آل ابراهيم و آل
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم
بخش اول
● معناى كلمه ((آل )) و بيان مراد از ((آل ابراهيم و آل عمران ))
در آيه شريفه ، آل ابراهيم و آل عمران را هم از اصطفا شدگان شمرده ، و كلمه ((آل )) به معناى خاص هر چيز است .
راغب در مفردات خود گفته : بعضى گفته اند كه كلمه ((آل )) قلب شده كلمه ((اهل )) است ، براى اينكه همين ((آل )) وقتى كوچك مى شود و مى خواهند بگويند فلانى خاندانى كوچك دارد، مى گويند او داراى اهيل است ، چيزى كه هست كلمه ((آل )) اين فرق را با كلمه ((اهل )) دارد كه كلمه ((آل )) همواره به كلمه معرفه ، آن هم معرفه اى كه صاحب شعور باشد اضافه مى شود، و هرگز بر كلمه نكره و بر زمانها و مكانها اضافه نمى شود، گفته مى شود آل فلانى ، ولى هيچ وقت نمى گويند ((آل رجل )) ((آل مردى ))، و نيز نمى گويند: ((آل قرن دهم ))، و يا ((آل همدان )) و همچنين نمى گويند ((آل خياط)) بلكه هميشه به چيزى كه شريف ترين و برترين فرد در صنف خويش باشد اضافه مى شود، مانند ((آل اللّه )) و ((آل السلطان )) به خلاف كلمه ((اهل )) كه به همه كلمات نامبرده اضافه مى شود، مختص به يك مورد و دو مورد نيست ، مثلا مى گويند ((اهل اللّه ))، ((اهل الخياط)) ((اهل قرن دهم ))، ((اهل همدان )).
بعضى ديگر گفته اند: كلمه ((آل )) در اصل اسم شخص است ، و وقتى بخواهند كوچكش كنند مى شود اويلا، و در مورد چيزهائى كه اختصاص ذاتى به انسان داشته باشد استعمال مى شود يا از راه خويشاوندى نزديك ، و يا از راه موالات و دوستى صميمى .
پس مراد از آل ابراهيم و آل عمران ، نزديكان خاص از خاندان آن دو جناب است ، و نيز از كسانى كه به آن خانواده ملحق مى شوند، كه بيانش گذشت .
پس آل ابراهيم بطورى كه از ظاهر كلمه بر مى آيد، عبارتند از پاكان از ذريه آن جناب ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 260
از قبيل : اسحاق و اسرائيل و انبيائى كه از ذريه آن جناب در بنى اسرائيل مبعوث شدند، و نيز اسماعيل و طاهرين از ذريه آن جناب كه سرور همه آنان محمد (صلى اللّه عليه و آله )، و اولياى از ذريه آن جناب است الا اينكه در آيه شريفه تنها نام آل عمران و آل ابراهيم ذكر شده ، معلوم مى شود به آن وسعت استعمال نشده ، چون عمران كه در اين آيه نامش برده شده يا پدر مريم است و يا پدر موسى (عليه السلام ) و بهر تقدير يكى از ذريه ابراهيم است ، و آل ابراهيم هم ذريه او است ، پس با آوردن آل عمران دوباره آل ابراهيم را ذكر كردند دليل بر اين است كه منظور از آل ابراهيم ، بعضى از ايشان است نه همه آنان .
خداى تعالى هم در ضمن آياتى كه در اين باره دارد فرموده : ((ام يحسدون الناس على ما اتيهم اللّه من فضله ، فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمه و آتيناهم ملكا عظيما)).
و ما اگر به سياق اين آيه كه از سوره نساء، نقل كرديم رجوع نموده ، آيات قبل و بعدش را در نظر بگيريم ، روشن مى شود كه آيه در مقام انكار و اعتراض بر بنى اسرائيل است و به همين جهت روشن مى شود كه مراد از آل ابراهيم ، بنى اسرائيل يعنى دودمان اسحاق و يعقوب نيست ، چون بنى اسرائيل هم دودمان يعقوبند، در نتيجه از آل ابراهيم تنها معصومين از دودمان اسماعيل باقى مى ماند كه منظور از كلمه ((آل ابراهيم ))اند، كه پيامبر اسلام و دودمانش از ايشانند.
علاوه بر اينكه ما به زودى ان شاء اللّه بيان خواهيم كرد كه مراد از كلمه ((ناس )) در آيه سوره نساء، شخص رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) است كه آيه شريفه او را از نظر آل ابراهيم هم شامل است .
از اين هم كه بگذريم ذيل آيات مورد بحث كه مى فرمايد: ((ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه ، و هذا النبى و الذين آمنوا...)) و نيز آيه شريفه : ((و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل ، ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم ربنا و اجعلنا مسلمين لك ، و من ذريتنا امه مسلمه لك ، و ارنامناسكنا)) - تا آنجا كه عرضه مى دارند: ((ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم ، يتلو عليهم آياتك ، و يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم )) اشعار بدين معنا دارد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 261
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#نکته_ناب
✔️بسمه تعالی شانه
▪️جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
▪️هلال عید در ابروی یار باید دید
▪️جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی در جلد پنجم فتوحات مکیه باب هفتاد و یکم که در اسرار روزه است در اسرار رویت هلال ماه رمضان و شوال میگوید: «تاهنگامی که هلال معرفت در افق دل های عارفان، از اسم الهی "رمضان" طلوع نکرده، روزه واجب است، و چون هلال معرفت در افق دل های عارفان از اسم الهی "فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" طالع گردید، افطار بر ارواح -از السَّمَاوَاتِ- و بر اجسام -از وَالْأَرْضِ- واجب میشود، وطلوع در اینجا به معنی"ظهر = آشکار گشت" میباشد، چون هلال معرفت در پرتو خورشید غارب و پنهان است.»
#قمر مظهر #ولایت_تامه_الهیه است، خداوند طاعات و عبادات همگان از مؤمنین و محبین را قبول درگاهش بفرماید، بدان قبول هر عملی از اعمال موقوف به معرفت و رویت #هلال_ولایت در قلب عامل و عمل است کما اینکه در روایت فرمود، «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» و تمام، کمال است یعنی کمال حج به لقاء نور امام در قلب حاجی و در تمام مناسک حج است از اینرو است که قرآن به حاجی که قاصد است میگوید در حج که قصد است مقصد را امام قرار بده نه خانهی از سنگ و گل را که آن نشان است و این صاحب نشان!!
«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج/۲۷)
شما این مطلب را در تمام اعمال عبادی توسعه بده و بگو، تمام الصوم لقاء الامام و تمام الصلوة لقاء الامام....
▪️کمال روزه این است که در انجام آن هلال ولایت از افق قلب انسان متجلی شود. بدون معرفت به ولی الله الاعظم چه عیدی و چه فطری؟!! عید وقتی است که نور ولایت مطلقه در قلب سالک الی الله متجلی شود فهذا یوم العید. مانع رویت هلالِ قمرِ ولایت، حجاب اعمال و افکار ماست وگرنه آن نور نیّر الهی هرگز در محاق نبوده است.
آفتابی چنین درخشنده
دیده ها در حجاب یعنی چه
▪️نفس آدمی را به مثل پرده تاریک شب بدان که ظلمت اش همهی آفاق و انفس جان او را گرفته است، به عبودیت و معرفت و تطهیر باطن، شمس و قمر ولایت در قلب او طلوع میکند. اینجا همان موطن ظهور قیامت است که شمس و قمر یکی میشود: «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (قیامت/۹). به محض طلوع ماه که در شب اول رخ میدهد، عید سالک آغاز میشود هرچند رویت ماه شب اول سخت است اما برقی است که چون بدرخشد خرمن سالک الی الله را آتش میزند و مسیر حرکت او را روشن میکند؛ «يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ...» (بقره/۲۰)
▪️خنک آنکه لیلةالبدر كه ليلة القدر است در جانش تجلی کرد؛ «سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ القَمَرَ لَيْلَة البَدْر»، فهذا معنی الظهور و الفرج، «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ»، در معکم نیک تأمل و اندیشه شود. باید ظلمت شب را به نور ایمان خرق کرد تا ماه ولایت تلألو کند، إقرأ وارق...
سه شنبه ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ ه ق
اسلامشهر
#ح_م
▪️آخر کار، خدا به دوستان اهل بیت علیهم السّلام نشان میدهد که برای فسّاق و فجّار هم آن پایینها سور و ساتی درست کرده و غصّهی آنها هم تمام شده است. آخر کار همان دوازده نفر، اهل تابوت باقی میمانند که شش نفرشان از امم سَلفند، از جمله فرعون و نمرود و شدّاد، و شش نفرشان از این امّتند، از جمله اوّلی و دومی و سومی.
▪️اهل معاصی در جهنّم میسوزند تا چرکهایشان بریزد و پاک شوند و از جهنّم بیرون رفته و به بهشت بروند و آخرالامر تنها اشقیا و معاندین میمانند. این چرکهای ته جهنّم هم آنقدر میسوزند که به صورت آجر جوش کورههای آجرپزی سفت میشوند، به نحوی که دیگر آتش در آنها اثر نمیکند. آنوقت خدا پودری میفرستد که آنها را خاک میکند و این آخرین عذاب آنهاست. سپس بارانی میفرستد و از داخل آن گیاهی به شکل تیغ میرویاند تا بعدها از درخت گل به آن تیغ پیوند بزند. خلاصه جهنّم تمامشدنی است. اهل بهشت هم بعد از مدّتی به قرب راه پیدا میکنند.
▪️اندکی هم در دنیا و طبیعت و جهنّم بودن خوب است، چون اوّلاً ظلمت و جهل و جهنّم و طبیعت، مختصر بهرهای از نور و علم و بهشت دارند و از پرتو آنها به وجود آمدهاند؛ مثل سایه که از آثار نور است. ثانیاً انسان قدر آخرت و بهشت و جوار حق را بهتر میفهمد. انسان اگر درد فراق را بچشد، لذّت وصل برایش شیرینتر میشود.
▪️هیچ جهنّمی سختتر از مجاورت کسی نیست که فرد دوستش ندارد. روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم .
▪️جهنّم اجاق بهشت است. غذای بهشتیان از جهنّم میآید. اهل دنیا جان میکنَند و اختراع و اکتشاف میکنند و محصولات را تولید میکنند و میفرستند برای اهل ایمان که مصرف کنند.
◾️مصباح_الهدی/ ص ١٥٦ و ١٥٧
شرح و توضيح #مصباح_الهدی مبحث چهاردهم: #بهشت_و_دوزخ٤/ استاد مهدی طيّب◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
▪️کسی که اسلام آورده است، تا نیل به مقصد دو حجاب دارد؛ یکی رسیدن به آستانهی وادی محبّت و ولایت و دوم طیّ وادی محبّت و ولایت و کامل کردن آن. پس از آن، مقصد نهایی یعنی منزل توحید قرار دارد. مسلمان دو حجاب دارد، مؤمن و دوست اهل بیت علیهم السّلام یک حجاب دارد و پیامبر و ائمّه علیهم السّلام حجابی ندارند؛ بین آنها و خدا حجابی وجود ندارد.
▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️
◾️مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️
#مسیر_سلوک_الی_الله
@mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ
وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي...
#یاحسین
@mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀
@mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِیطالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ»
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️در قبول شدن عملت شک نکن◾️
✔️عبادات و طاعات خود را اگر کار خدا بدانی (ما اَصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِن اللهِ: آنچه حسنه به تو برسد، از جانب خداست)، دیگر در مقبول بودن آن شک نمیکنی.
◾️استاد مهدی طیّب
#شرح_مصباحالهدی◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم بخش اول ● معناى كلمه ((آل )) و بيان مراد از ((آل ابراهيم و آل عمران )
آیات 34--33 آل عمران، قسمت دوم
بخش دوم
● مراد از آل ابراهيم معصومين از ذريه ايشان است
پس معلوم شد كه مراد از كلمه ((آل ابراهيم )) طاهرين و معصومين از ذريه آن جناب است ، البته خصوص ذريه اى كه از ناحيه اسماعيل (عليه السلام ) پديد آمده اند، و چون آيه شريفه مورد بحث در مقام حصر نيست ، منافاتى با اصطفاى خود ابراهيم و موسى و ساير انبيا كه طاهرين از ذريه ابراهيمند ندارد.
در آيه مى فرمايد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را اصطفا كرده ، و نفرموده كه ديگران را اصطفا نكرده ، پس ممكن است بحكم آيات بسيارى از قرآن ، خود ابراهيم و ساير انبيا هم كه از مسير اسحاق پديد آمده اند و قرآن در آياتى بسيار كه حاجت به نقل آنها نيست ناطق به منقبت و علوشان و مقام ايشان است اصطفا شده باشند، چون اثبات شى ء نفى ماعدا نمى كند.
و نيز منافات ندارد كه در مثل آيه زير بنى اسرائيل را ستوده و فرموده باشد: ((و لقد آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم و النبوه ، و رزقناهم من الطيبات ، و فضلناهم على العالمين )) كه همه اين مطالب روشن است .
همچنان كه برترى دادن بنى اسرائيل بر عالميان منافات ندارد با برترى دادن طايفه اى ديگر بر عالميان و يا برترى دادن ديگران بر بنى اسرائيل ، براى اينكه برترى دادن قوم يا اقوامى مختلف بر اقوامى ديگر تنها مستلزم آنست كه در يك فضيلت دنيوى يا اخروى مقدم بر ساير مردم باشند، و اگر برترى يافتن آنان بر مردم ، منافات داشته باشد با برترى يافتن ديگران ، و نيز اگر برترى يافتن آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران بر عالميان منافات داشته باشد، با برترى يافتن ديگران ، بايد برترى يافتن خود نامبردگان نيز نسبت بيكديگر منافات داشته باشد، و اين خود روشن است .
و نيز برترى يافتن نامبردگان منافات ندارد كه در بين خودشان هم تفاوت رتبه و برترى يكى بر ديگرى بوده باشد، همچنان كه در آيه : ((و كلا فضلنا على العالمين ))، انبيا را بر همه عالميان برترى داده ، و در آيه : ((و لقد فضلنا بعض النبيين على بعض )) بعضى از انبيا را بر بعضى ديگر برترى داده است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 262
و اما آل عمران ظاهرا مراد از آن دودمان عمران پدر مريم باشد، و كلمه ((مريم ابنة عمران )) در قرآن كريم مكرر آمده ، و اما عمران پدر موسى حتى در يك مورد هم ذكر نشده و اگر شده بطورى ذكر نشده كه متعين در پدر موسى باشد، و اين خود مويد همين احتمال است كه مراد از وى عمران پدر مريم (عليها السلام ) باشد، و بنابراين مراد از آل عمران عبارت مى شود از مريم و عيسى (عليهما السلام ) يا آن دو با همسر عمران .
و اما اينكه نصارا قبول ندارند كه پدر مريم نامش عمران بوده ، قبول نداشته باشند، چون قرآن تابع هواهاى ايشان نيست .
ذريه بعضها من بعض
كلمه (ذريه ) بطورى كه گفته اند در اصل به معناى فرزندان صغير بوده ، و سپس در مطلق اولاد چه صغير و چه كبير استعمال شده ، و همين معنا در آيه منظور است ، و اين كلمه در آيه شريفه ، منصوب است ، چون عطف بيان مى باشد.
و اينكه فرموده : ((بعضها من بعض )) دلالت دارد بر اينكه هر بعضى از ايشان را فرض كنيم ، از بعضى ديگر پيدا شده ، و به بعضى ديگر منتهى مى شود، و لازمه اين سخن آن است كه مجموع آنان متشابه الاجزا باشند، و در صفات و حالات از يكديگر جدا نباشند و چون گفتگو از اصطفاى ايشان بود پس مى فهميم كه آنان ذريه اى هستند كه در صفات فضيلت جداى از هم نيستند، همه در آن صفاتى كه باعث اصطفاى بر عالميان مى شود مشتركند، چون در كارهاى خدا گزاف و بيهودگى وجود ندارد، يكى از كارهاى او اصطفائى است كه منشأ تمامى خيرات در عالم است .
وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ
يعنى خدا شنواى سخنان ايشان است ، سخنانى كه از معنويات و باطن ضميرشان خبر مى دهد، و داناى به نيات ايشان است ، بنابر اين جمله مورد بحث به منزله تعليل اصطفاى ايشان است ، و علت اصطفاى آنان را بيان مى كند، همچنان كه جمله ((ذريه بعضها من بعض )) به منزله تعليل است ، براى اينكه بيان كند چرا موهبت اصطفا شامل حال اين جماعت شد.
در نتيجه از آيه شريفه اين معنا بدست مى آيد: كه خدا آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برگزيد، و اين گزينش بدين سبب شامل حال همه آنان شد كه همه آنان ذريه اى هستند كه افراد آن شبيه بيكديگرند، و در تسليم بودن دلها و ثبات قدمشان در قول به حق ، مثل هم و از جنس همند، و اگر خداى عز و جل با موهبت اصطفا به ايشان انعام كرد، براى اين بود كه او هم اقوال آنان را مى شنيد و هم داناى به ضمائر ايشان بود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 263
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️« #زکات ، موجب رشد و مبارک شدن مال است»
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره◾️
▪️و اما مسأله اینکه زکات بده! شارع میداند که عینکهای ما آلوده است. ما نمیتوانیم این مطلب را تشخیص دهیم که زکات دادن، تنمیه [و رشد] مال است، مبارک کردن مال است.
▪️میدانیم از لطف و احسان است که شارع فرمود: [با زکات و صدقات] تهذیب بکنید مالتان را، زیاد میشود!
«استنزلوا الرزّق بالصدّقه[۱]؛ روزی را با صدقه نازل کنید.»
▪️بالمیزان(بهمقدار قابلتوجهای) دارد کیسهاش را خالی میکند. «استنزلوا الرزق»!
▪️[ولی گویا خداوند برخلاف ظاهر امر میفرماید:] پرکن! [چگونه میشود؟!] بابا! [من که] دارم خالی میکنم؟!
▪️آخر عقلت نمیرسد! تو چه میفهمی که فردا چه میشود؟! فردا یک قِران هم اگر گیرت بیاید از این دَه قِرانی -که الان داری میدهی- مبارکتر میشود برای تو!
▪️همچنین صرف اوقات در نمازهای پنجگانه [هم همینطور است، برخی میگویند:
«[چرا] اوقات مردم را [با نماز تلف میکنید؟]
▪️آخر [کسانیکه] میروند کارخانه اینقدر کار میکنند اینقدر اروپاییها میروند از شهری به شهری برای [کار در] کارخانه، و [در] ساعات [حضورشان]، لیرههای زیادی کار میکنند. [ولی] شما میگویید نماز! خب نماز، این بیست دقیقه را ـ که برای خواند نماز لازم است ـ همه را جمع میکند و آخر کاری وقتی آمد در خانهاش، برمیدارد [یکجا] میخواند. چرا مزاحم با وقت کارش باشد که تمامش استفاده است؟!»
▪️[حقیقتا در پاسخ به این افراد] چکار بکنیم؟!
▪️مثل یک بچهای که خبر از جایی ندارد، چطور آدم به او بفهماند که بابا! این دوای تلخ[پرداخت زکات و خواندن نماز اول وقت]، صحت و عافیت است در آن! این نقص فعلی محسوس [با پرداخت زکات، نقص نیست] ازدیاد است، تنزیل رزق است، استنزال رزق است.
▪️وقتی اینها را ملاحظه کنیم میفهمیم که [خدا] برای این واجبات بر ما منّت گذاشته است نه این که ما طلبکار باشیم. خیلی منّت گذاشته است بهخاطر این آثار و [برکات].
▪️[آیا این آثار و برکات] با آنچه به واسطه صرف وقت[برای نماز] یا خالی کردن کیف(جیب) در اینجاها(پرداخت زکات)! [از انسان فوت میشود،] قابل قیاس است؟
✔️پینوشت:
١. الکافی، ج۴، ص۳.
◾️درس خارج زکات، جلسه ۵، ٢١ اردیبهشت ١٣٧٨◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️مقدمه: تجربهگران #زندگی_پس_از_زندگی گاهی خاطراتی را از حوادث قبل از تولد به یاد میآورند، این نوشتار #تحلیلی_فلسفی است در توجیه این خاطرات.
▪️از مسائل مشهوری که بین فلاسفه، مورد بحث و گفتگو بوده است، مسئله #موجودیت_ارواح قبل از #ابدان است؛ آیا روح هر انسانی، قبل از خلقت بدنش موجود بوده است؟ یا بعد از این که بدن هر انسانی در دوره جنینی به مرحله رشد کافی خود رسید، روح او آفریده میشود؟
▪️در بین فلاسفه قبل از اسلام، #افلاطون به موجودیت روح قبل از بدن، بلکه به ازلیت و قدم روح، قائل است؛ اما #ارسطو به حدوث روح همزمان با حدوث بدن جنین، معتقد است؛
▪️در دوره اسلامی نیز، #سهروردی، موافق با دیدگاه ارسطو، قائل به حدوث روح است؛ اما #قطبالدین_شیرازی، موافق با نظریه افلاطون، معتقد به ازلیت و قدم روح است.
▪️در این میان اما، #صدرالمتألهین نظریه بدیعی دارد و به گونهای انظار دیگران را در نظریه خود جمع کرده است؛ نظریه او، به #جسمانیة_الحدوث و #روحانیة_البقاء بودن نفس معروف است.
▪️بیان اجمالی نظریه: روح انسان، #مراتب و مراحلی دارد؛ و این مراتب گوناگون، احکام مختلفی دارند که میتوان اقوال مختلف مربوط به حدوث و قدم نفس را با هم جمع کرد؛
1️⃣ مرتبه عقلانی در قوس نزول
روح انسانی یک مرتبه عالی با تجرد عقلانی دارد؛ در این مرتبه، روح قبل از بدن بهصورت ازلی موجود بوده است؛ و این مرحله همان مرتبهای است که میتوان بر اساس آن، دیدگاه #افلاطون و پیروانش را پذیرفت؛
2️⃣ مرتبه مثالی روح در قوس نزول
هبوط نفس از مرتبه عقلانی به مرتبه مادی یک مرتبه اتفاق نمیافتد بلکه بین این دو مرتبه عالی و دانی، یک مرتبة واسطه، قرار دارد که همان وجود مثالی روح است؛ در این مرتبه واسطه، روح عقلانی (که فاقد هر گونه صورت بود)، اینک در شکل و شمایل انسانهایی با صورتهای متفاوت، ظاهر میشود؛ و #ارواح_مثالی با قیافههای گوناگون صنفی و شخصی شکل میگیرند؛
▪️شاید این مرحله، همان است که در آیه (۱۱ سوره اعراف) بدان اشاره شده است آنجا که گفته شده "لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُم" (ما ارواح شما را آفریدیم و سپس شما را با صورتهای گوناگون صورتبندی کردیم)؛
▪️در همین مرحله واسطه است که روابط نَسَبی افراد انسانی مثل پدر بودن و فرزند بودن و سایر نسبتهای خویشاوندی تعیّن یافته؛ و روابط خاصی بین افراد تحقق مییابند، روابطی که در مرتبه دنیایی نیز بعدا به صورت نازلتری نیز ظاهر میشوند و اجتماعات گوناگون انسانی در دنیا بر اساس آنها شکل میگیرند؛
▪️روایت معروف «الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَف»، به آن اشاره دارد؛ معنایش این است که ارواح انسانی (در دوره مثالی) گروههای گوناگون دارند؛ لذا افرادی که در آنجا با هم در یک گروه، آشنایند، (در دوره دنیایی) نیز با هم الفت مییابند؛ و افرادی که در آنجا ناآشنایند، (در دوره دنیایی) نیز با هم ناآشنا بوده و نسبت به هم متخالف و بیگانهاند.
3️⃣مرتبه استعداد مادی در قوس نزول
مرتبه دیگری از روح با بدن مادی او گره خورده است؛ چون روح از مقام عقلانیش به عالم مثالی و از عالم مثالی به عالم مادی هبوط میکند، و در عالم مادی، ابتدا به صورت #استعدادی_مادی در نطفه و علقه و مضغه؛ حادث و ظاهر میشود؛ این «استعداد مادی» نازلترین مرتبه وجود روح انسانی در قوس نزولی است.
▪️مرحله عالی عقلانی روح و هبوط و نزولش بهصورت یک استعداد مادی و موجودی بالقوه (که پستترین مرتبه موجودیت مادی است) همان دو مرحلهای است که در آیه (۴ سوره تین) بدان اشاره شده است؛
"لقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين"
#حجتالاسلام_حسین_عشاقی
#زندگی_پیشاز_زندگی
بخش یکم (ادامه دارد.....)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️مقدمه: تجربهگران #زندگی_پس_از_زندگی گاهی خاطراتی را از حوادث قبل از تولد به یاد میآورند، این نوش
☑️جسمانیة الحدوثی و روحانیة البقائی نفس در قوس صعود
▪️بعد از هبوط به مرتبه استعدادی مادی، این «استعداد مادی»، در بستر #حرکت_جوهری نطفه تا جنین، استکمال و ارتقاء مییابد؛ و این، ابتدای حرکت نفس در #قوس_صعودی است؛ این حرکت استکمالی ادامه مییابد تا این که در پایان کامل شدن جنین، #نفس، مثل میوهای که از درخت زایش شود، از بدن جنین زایش میشود؛ با این تفاوت که در این مرحله آن استعداد مادی و موجود بالقوه، بهصورت یک حقیقت مجرد با پایینترین مرتبة تجرد، حادث و ظاهر میشود؛
▪️بنابراین نفس انسانی در عالم مادی، #جسمانیة_الحدوث و #روحانیة_البقاء است؛ معنیاش این است که حدوث نفس در عالم مادی، وابسته به شرایط مادی جنین است؛ اما بعد از این که نفس مثل یک میوه از جنین حادث شد، در بقایش، #روحانی و مجرد است؛ یعنی بعد از حدوثش، دیگر در اصل #وجودش، به بدن مادی وابسته نیست؛ و حتی اگر بدن هم از بین برود نفس همچنان باقی است.
☑️نتیجه بحث:
بنابراین هر روح انسانی یک موجود ذو مراتب است؛ 1️⃣ ابتدا در مرتبهای عالی در یک وجود جمعی و متمرکز، متحد با سایر ارواح انسانی موجود است این همان روح با مرتبه عقلانی است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم»؛ 2️⃣ سپس آن وجود جمعی و متمرکز، در قالبها و صورتهای گوناگون مثالی مجرد، با هویتهای متفرق شخصی ظاهر میشود «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُم»؛ 3️⃣ سپس هر یک از این صورتهای مثالی مجرد، به شکل استعدادهای مادی (که پستترین مرتبه موجودیت مادی است) در موضوعات مادی شخصی مناسب، هبوط میکند «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين»؛ سپس، قوس صعود شروع شده و این استعداد مادی پست، در بستر حرکت جوهری نطفه تا جنین، استکمال کرده و بشکل نفس مجردی، در نشأة دنیایی حادث و ظاهر میشود؛ و به تدریج در دوره دنیایی کامل میشود؛ و از مرحله تجرد حسی به تجرد خیالی و بالاتر ارتقاء مییابد.
▪️این مراتب گوناگون در دو قوس نزول و صعود، همه مراتب یک موجود واحد متصلاند؛ و همین یگانگی وجودی این مراتب گوناگون موجب میشود که برخی حوادث قبل از هبوط به شکل #خاطرهای در نفس شخص بماند و در زمان مناسبی بعد از تولد دنیایی، بازیابی شده و دو باره به ساحت نفس آمده، و شخص متذکر آن خاطره شود.
#حجتالاسلام_حسین_عشاقی
#زندگی_پیشاز_زندگی
بخش دوم (پایان)
@mohamad_hosein_tabatabaei