eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️آخرین روز ماه مبارک رمضان◾️ ▪️آخرین روز ماه مبارک رمضان و آخرین ساعات این روز را طی می‌کنیم، ساعات ویژه‌ای است... توجه به این حقیقت حالات و احساسات خاصی را در وجود انسان برمی‌انگیزد. ▪️از سویی انسان نسبت به آنچه در این ماه انجام داده دست به ارزیابی و محاسبه نفس می‌زند... ▪️و در پی آن وقتی به عملکرد خود نگاه می‌کند که چگونه این فرصت طلایی را هزینه کرد، غرق در شرمندگی می‌شود... ▪️و به دنبال این احساس شرمندگی و قصور، مضطر و درمانده دست نیاز به درگاه خدا دراز می‌کند... ▪️اما با امید به فصل خدا، مأیوس نیست.... و از خدا طلب می‌کند این ماه را آخرین ماه رمضان عمر ما قرار مده... ۸۹/۰۶/۱۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️عید فطر یادآور صحنه‌ی قیامت است. زمانی که از خانه بیرون می‌آیید، فکر کنید از قبر بیرون می‌آیید. ▪️آن هنگام که به سوی مصلّاها، مسجدها و محل‌های برگزاری نماز عید فطر در حرکتید و دیگران را هم همراه می‌بینید، صحنه‌ی محشر را ببینید که همه‌ی مرده‌ها از گور بیرون آمده‌اند و برای حضور در محضر الهی و محاکمه‌شدن به محکمه‌ی خدای متعال می‌روند. ▪️بدانید چنین صحنه‌ای در پیش خواهد بود. این یک نمود از حقیقتی است که در عالم دیگر خواهیم دید. آن هنگام ببینید چه اضطرابی انسان را فرامی‌گیرد که: ‼️ ▪️خدایا! با این پرونده‌ی آلوده، با این همه خطا و خلاف، نمک‌خوردن‌ها و نمکدان شکستن‌ها، ناسپاسی‌ها و کفران‌ها، با من چه خواهی کرد؟ ▪️با سرافکندگی و احساس تقصیر و مقصّر‌بودن، در چنین شرایطی انسان فقط با امید به فضل، عنایات و مواهب بیکرانه‌ی الهی در محلّ نماز حاضر می‌شود؛ نماز عید را به جا می‌آورد و چشم به لطف و عنایت حضرت حق می‌دوزد. ▪️امیدواریم خدای متعال اعمال ناچیز همه‌ی مؤمنانی را که در این ماه در حدّ خود موفّق بوده‌اند، با کرم، فضل و بزرگواری خود پذیرا شود و ما را برای ماه رمضان آینده زنده بدارد و اگر مرگ ما را مقدّر کرده است، در این فاصله، با غفران، رحمت و لطف خود ما را پاک کند و سپس از این عالم ببرد. ◾️در محضر استاد مهدی طیّب - جلسه‌ی ۱۷مرداد ۹۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حاکمیت وحدت در قلب◾️ ☑️قلب را همّ ِ واحد باید. ▪️هر کجا دیدید پای کثرت و اختلاف و پراکندگی به میان آمده ، بدانید راه اطمینان نفس بسته شده است. ▪️پراکندگی و اختلاف در هر یک از شغل و محیط و ارتباط با دوستان مختلف ، می تواند خطرناک باشد. همانند رانندهٔ تاکسی که از صبح تا غروب افراد مختلفی را سوار ماشین خود می کند و شاهد تمام ناراحتی و گرفتاری مردم می شود. لذا نوعا می بینید اعصاب رانندگان تاکسی ناراحت است، این امر به خاطر همین پراکندگی به وجود آمده از برخورد کردن با گروههای مختلف مردم است..... ▪️به طور کلی هر کجا می بینید مردم آنجا جمع می شوند و حاضر نیستند سر سوزنی نسبت به یکدیگر گذشت داشته باشند، بدانید که آنجا جای خطرناکی است و سعی کنید از این مکانها دور شوید. ▪️همچنین اختلافات در منزل و بین دوستان و فامیلها و خویشاوندان، همه و همه انسان را پراکنده و متشتّت می کند. ▪️و درمقابل هر کجا دیدید که وحدت حاکم شده و به سلوک و آرامش رسیده اید ، بدانید که خدا در آنجا وارد می شود. اگر می خواهید بدانید رفتن به مسافرت خوب است یا بد؟ باید ببینید دل شما در این سفر وحدت پیدا می کند یا اسیر کثرت می شود. به زیارت رفتن و با دعوا و ناسزا برگشتن هیچ ارزشی ندارد. اگر می توانید ، تنها و یا با خانوادهٔ خود سفر کنید. ▪️اگر دوستی دارید که حرفهای او شما را پراکنده می کند بدانید که این دوست به منزلهٔ سمّی برای جان شماست. ▪️به طور کلی دل اگر دل است باید تمام توان خود را به کار گیرد تا وحدتش حفظ شود و انسان باید بسیار قوی باشد که هم در کارهای اجتماعی شرکت کند و هم بتواند وحدت خویش را حفظ کند. ◾️شرح مراتب طهارت مجلس ۱۹ استاد صمدی آملی حفظه الله◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
عیدتون مبارک همراهان فهیم و در پناه حق کریم همیشه باعزت! ✋
▪️...فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَینَا، وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا، وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ، وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِیةُ، وَ الْحَقُّ الْمَقْضِی، فَنَحْنُ قَائِلُونَ: السَّلَامُ عَلَیک یا شَهْرَ اللهِ الْأَکبَرَ، وَ یا عِیدَ أَوْلِیائِهِ، ▪️السَّلَامُ عَلَیک یا أَکرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ یا خَیرَ شَهْرٍ فِی الْأَیامِ وَ السَّاعَاتِ، ▪️السَّلَامُ عَلَیک مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ، ▪️السَّلَامُ عَلَیک مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَّ، ▪️السَّلَامُ عَلَیک غَیرَ کرِیهِ الْمُصَاحَبَةِ، وَ لَا ذَمِیمِ الْمُلَابَسَةِ، ▪️السَّلَامُ عَلَیک غَیرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لَا مَتْرُوک صِیامُهُ سَأَماً، ▪️السَّلَامُ عَلَیک مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ، وَ مَحْزُونٍ عَلَیهِ قَبْلَ فَوْتِهِ، ▪️السَّلَامُ عَلَیک مَا کانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَیک، وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَداً إِلَیک... ◾️فرازهایی از دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☘پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)☘ ▪️انَّ اللهَ تعالی وَضَعَ اربعا فی اربعٍ: برکةُ العلمِ فی تعظیمِ الاستاذِ و بقاءُ الایمانِ فی تعظیمِ الله و لذةُ العیش فی بِرّ الوالدین و النجاة من النار فی ترک ایذاء الخلق ▪️خداوند برکت علم را در بزرگ‌داشت استاد قرار داد ✔️روز معلم مبارک @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️گروههای مختلف در برابر عید◾️ ✔️مردم در رابطه با عید به چند دسته تقسیم می شوند: ▪️[١ -] عده ای روزه را تکلیفی بیش ندانسته و فقط با خودداری از خوردن و نوشیدن و زنان، خود را به ناراحتی می اندازند. امّا اعضای بدن خود را از گناهان حفظ نکرده و با دروغ و غیبت روزه خود را نقض کرده و با تهمت، افترا، فحاشی به خدمتکار و آزار او روزه خود را از بین می برند. و در عین حال با کمال اطمینان خود را از فرمانبرداران می پندارند. و گمان می کنند که بر پروردگار جهانیان منتی دارند. ولی نمی دانند که با گناهان و نادانیشان نزد عاقلان رسوا شده و روزه آنان مورد قبول خدای خدایان قرار نمی گیرد. چنین کسانی اگر در عید به عنایت خدای متعال خوش گمان بوده و در مکان نماز گزاردن خود از پروردگارشان آمرزش بخواهند، شاید خداوند متعال هنگام اعطای جوایز آنان را نیز مورد آمرزش خود قرار داده و با فضل خود بعضی از پاداشهای خود را نصیب آنان نماید. ▪️[٢ -] دسته ای نیز می دانند که این خداست که در تکالیف بر آنان منت داشته، و روزه ای کامل است که همراه با بازداشتن اعضای بدن باشد. از این رو مواظب اعضای بدن خود نیز هستند، اما گاهی خلافی از آنان سر زده و با بیم و امید مرتکب گناهی می گردند. با ناراحتی روزه گرفته و باندازه ای که حال دارند مستحبات را بجا می آورند. کارهای خوب و بد را با هم مخلوط نموده و با ترس و خجالت، حیا و امیدواری وارد عید می شوند. خداوند آمرزش، پاداش و تبدیل گناهان به کارهای نیک را به آنان وعده داده و با عطایای خود پاداش عبادتهای آنان را بطور کامل و بگونه ای که بالاتر از آرزویشان باشد، به آنان عنایت می کند. ▪️[٣ -] گروهی از روی عادت و با غفلت روزه گرفته و در ماه رمضان نیز مانند سایر ماه ها در غفلت بسر برده، مرتکب گناهان شده و از روی عادت نیز وارد عید می شوند. سرنوشت این گروه، به خواست خداوند بستگی دارد. ممکن است عنایت خدا شامل حال آنان شده و فقط بخاطر فرا رسیدن عید یا بجهت کرامت بعضی از اعمال نیکوکاران آنان را مورد آمرزش خود قرار دهد، یا بدی کردارشان آنان را از رحمت خداوند خارج نموده و به ورشکستگان ملحق شوند. ▪️[٤ -] دسته ای ندای خداوند را در این ماه لبیک گفته و با تمام توان در مراقبت دستورات الهی تلاش کرده و برای بدست آوردن رضای خدای متعال در پی بدست آوردن تمامی خیرات هستند و عبادات زیادی بجا می آورند در حالی که دلهای آنان به سبب آگاهی خود به کوتاهی در شکرگزاری نعمت تشریف با این ندا ترسان بوده، و قدر منت خداوند متعال بر آنان، بخاطر اجازه به نزدیکی به او و خدمت و عبادت او را می دانند. خداوند متعال هم خدمت آنان را قبول، از سعی آنان تشکر می کند و با کرامتها و انواع عنایات خود آنان را پاداش می دهد، با هدایتهای بیشتر آنان را بزرگ داشته، با نور قرب خود آنان را می پوشاند و آنان را به دوستان برگزیده اش ملحق می نماید. ▪️[٥ -] گروهی نیز ندای خداوند متعال، سختی گرسنگی و شب زنده داری را برای آنان از بین برده، با اشتیاق و شکرگزاری، حتی با شادمانی و مستی با آن روبرو شده، برای رفتن و مسابقه جدیت بخرج داده، با روح و عقل خود بخوبی خطاب خدای خدایان را اجابت می کنند، برای از بین بردن حجاب با بذل جان همت کرده و با قرب به او به مراد رسیده و به پروردگار بندگان متصل شده اند. پروردگارشان آنان را بخوبی پذیرفته، نزدیک کرده و در پناه خود، در جایگاه صدق بهمراه دوستان و برگزیدگانش می نشاند با جام لبریز خود آنان را سیراب کرده و به زیبایی، نور، شادمانی و سروری می رسند که کسی توان تصور آن را نداشته، چشمی آن را ندیده و کسی از آن چیزی نگفته است. ▪️روز عید زمان آشکار شدن آثار اعمال ماه رمضان و اعطای پاداش عبادتهای آن می باشد. بنابراین کسی که بخوبی از خداوند متعال در شب عید مراقبت نموده، کوتاهی های خود را در ماه رمضان، در شب فطر جبران نماید و خود را برای عید آماده کند و از بندگان صالح خدا شود، امید است همانگونه که خدای متعال آنان را در روز عید قبول می کند، او را نیز پذیرفته، و او را از الطاف خاص خودم محروم ننماید، و بعد از اعتراف به کوتاهی در عبادت و جبران آن، خداوند او را مورد محاسبه دقیق قرار نداده و با او نیز مانند بندگان گرامیش و شهدا و صدیقین که شایسته بخشش او هستند رفتار کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آيات 34 - 33 آل عمران، قسمت اول بخش دوم ● معناى اصطفاء (برگزيدن ) آدم و نوح و آل ابراهيم و آل
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم بخش اول ● معناى كلمه ((آل )) و بيان مراد از ((آل ابراهيم و آل عمران )) در آيه شريفه ، آل ابراهيم و آل عمران را هم از اصطفا شدگان شمرده ، و كلمه ((آل )) به معناى خاص هر چيز است . راغب در مفردات خود گفته : بعضى گفته اند كه كلمه ((آل )) قلب شده كلمه ((اهل )) است ، براى اينكه همين ((آل )) وقتى كوچك مى شود و مى خواهند بگويند فلانى خاندانى كوچك دارد، مى گويند او داراى اهيل است ، چيزى كه هست كلمه ((آل )) اين فرق را با كلمه ((اهل )) دارد كه كلمه ((آل )) همواره به كلمه معرفه ، آن هم معرفه اى كه صاحب شعور باشد اضافه مى شود، و هرگز بر كلمه نكره و بر زمانها و مكانها اضافه نمى شود، گفته مى شود آل فلانى ، ولى هيچ وقت نمى گويند ((آل رجل )) ((آل مردى ))، و نيز نمى گويند: ((آل قرن دهم ))، و يا ((آل همدان )) و همچنين نمى گويند ((آل خياط)) بلكه هميشه به چيزى كه شريف ترين و برترين فرد در صنف خويش ‍ باشد اضافه مى شود، مانند ((آل اللّه )) و ((آل السلطان )) به خلاف كلمه ((اهل )) كه به همه كلمات نامبرده اضافه مى شود، مختص به يك مورد و دو مورد نيست ، مثلا مى گويند ((اهل اللّه ))، ((اهل الخياط)) ((اهل قرن دهم ))، ((اهل همدان )). بعضى ديگر گفته اند: كلمه ((آل )) در اصل اسم شخص است ، و وقتى بخواهند كوچكش كنند مى شود اويلا، و در مورد چيزهائى كه اختصاص ذاتى به انسان داشته باشد استعمال مى شود يا از راه خويشاوندى نزديك ، و يا از راه موالات و دوستى صميمى . پس مراد از آل ابراهيم و آل عمران ، نزديكان خاص از خاندان آن دو جناب است ، و نيز از كسانى كه به آن خانواده ملحق مى شوند، كه بيانش ‍ گذشت . پس آل ابراهيم بطورى كه از ظاهر كلمه بر مى آيد، عبارتند از پاكان از ذريه آن جناب ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 260 از قبيل : اسحاق و اسرائيل و انبيائى كه از ذريه آن جناب در بنى اسرائيل مبعوث شدند، و نيز اسماعيل و طاهرين از ذريه آن جناب كه سرور همه آنان محمد (صلى اللّه عليه و آله )، و اولياى از ذريه آن جناب است الا اينكه در آيه شريفه تنها نام آل عمران و آل ابراهيم ذكر شده ، معلوم مى شود به آن وسعت استعمال نشده ، چون عمران كه در اين آيه نامش برده شده يا پدر مريم است و يا پدر موسى (عليه السلام ) و بهر تقدير يكى از ذريه ابراهيم است ، و آل ابراهيم هم ذريه او است ، پس با آوردن آل عمران دوباره آل ابراهيم را ذكر كردند دليل بر اين است كه منظور از آل ابراهيم ، بعضى از ايشان است نه همه آنان . خداى تعالى هم در ضمن آياتى كه در اين باره دارد فرموده : ((ام يحسدون الناس على ما اتيهم اللّه من فضله ، فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمه و آتيناهم ملكا عظيما)). و ما اگر به سياق اين آيه كه از سوره نساء، نقل كرديم رجوع نموده ، آيات قبل و بعدش را در نظر بگيريم ، روشن مى شود كه آيه در مقام انكار و اعتراض بر بنى اسرائيل است و به همين جهت روشن مى شود كه مراد از آل ابراهيم ، بنى اسرائيل يعنى دودمان اسحاق و يعقوب نيست ، چون بنى اسرائيل هم دودمان يعقوبند، در نتيجه از آل ابراهيم تنها معصومين از دودمان اسماعيل باقى مى ماند كه منظور از كلمه ((آل ابراهيم ))اند، كه پيامبر اسلام و دودمانش از ايشانند. علاوه بر اينكه ما به زودى ان شاء اللّه بيان خواهيم كرد كه مراد از كلمه ((ناس )) در آيه سوره نساء، شخص رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) است كه آيه شريفه او را از نظر آل ابراهيم هم شامل است . از اين هم كه بگذريم ذيل آيات مورد بحث كه مى فرمايد: ((ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه ، و هذا النبى و الذين آمنوا...)) و نيز آيه شريفه : ((و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل ، ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم ربنا و اجعلنا مسلمين لك ، و من ذريتنا امه مسلمه لك ، و ارنامناسكنا)) - تا آنجا كه عرضه مى دارند: ((ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم ، يتلو عليهم آياتك ، و يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم )) اشعار بدين معنا دارد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 261 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
✔️بسمه تعالی شانه ▪️جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید ▪️هلال عید در ابروی یار باید دید ▪️جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی در جلد پنجم فتوحات مکیه باب هفتاد و یکم که در اسرار روزه است در اسرار رویت هلال ماه رمضان و شوال می‌گوید: «تاهنگامی که هلال معرفت در افق دل های عارفان، از اسم الهی "رمضان" طلوع نکرده، روزه واجب است، و چون هلال معرفت در افق دل های عارفان از اسم الهی "فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" طالع گردید، افطار بر ارواح -از السَّمَاوَاتِ- و بر اجسام -از وَالْأَرْضِ- واجب می‌شود، وطلوع در اینجا به معنی"ظهر = آشکار گشت" می‌باشد، چون هلال معرفت در پرتو خورشید غارب و پنهان است.» مظهر است، خداوند طاعات و عبادات همگان از مؤمنین و محبین را قبول درگاهش بفرماید، بدان قبول هر عملی از اعمال موقوف به معرفت و رویت در قلب عامل و عمل است کما اینکه در روایت فرمود، «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» و تمام، کمال است یعنی کمال حج به لقاء نور امام در قلب حاجی و در تمام مناسک حج است از اینرو است که قرآن به حاجی که قاصد است میگوید در حج که قصد است مقصد را امام قرار بده نه خانه‌ی از سنگ و گل را که آن نشان است و این صاحب نشان!! «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج/۲۷) شما این مطلب را در تمام اعمال عبادی توسعه بده و بگو، تمام الصوم لقاء الامام و تمام الصلوة لقاء الامام.... ▪️کمال روزه این است که در انجام آن هلال ولایت از افق قلب انسان متجلی شود. بدون معرفت به ولی الله الاعظم چه عیدی و چه فطری؟!! عید وقتی است که نور ولایت مطلقه در قلب سالک الی الله متجلی شود فهذا یوم العید. مانع رویت هلالِ قمرِ ولایت، حجاب اعمال و افکار ماست وگرنه آن نور نیّر الهی هرگز در محاق نبوده است. آفتابی چنین درخشنده دیده ها در حجاب یعنی چه ▪️نفس آدمی را به مثل پرده تاریک شب بدان که ظلمت اش همه‌ی آفاق و انفس جان او را گرفته است، به عبودیت و معرفت و تطهیر باطن، شمس و قمر ولایت در قلب او طلوع می‌کند. اینجا همان موطن ظهور قیامت است که شمس و قمر یکی می‌شود: «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (قیامت/۹). به محض طلوع ماه که در شب اول رخ می‌دهد، عید سالک آغاز می‌شود هرچند رویت ماه شب اول سخت است اما برقی است که چون بدرخشد خرمن سالک الی الله را آتش می‌زند و مسیر حرکت او را روشن می‌کند؛ «يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ...» (بقره/۲۰) ▪️خنک آنکه لیلةالبدر كه ليلة القدر است در جانش تجلی کرد؛ «سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ القَمَرَ لَيْلَة البَدْر»، فهذا معنی الظهور و الفرج، «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ»، در معکم نیک تأمل و اندیشه شود. باید ظلمت شب را به نور ایمان خرق کرد تا ماه ولایت تلألو کند، إقرأ وارق... سه شنبه ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ ه ق اسلامشهر
▪️آخر کار، خدا به دوستان اهل بیت علیهم السّلام نشان می‎دهد که برای فسّاق و فجّار هم آن پایین‎ها سور و ساتی درست کرده و غصّه‎ی آنها هم تمام شده است. آخر کار همان دوازده نفر، اهل تابوت باقی می‎مانند که شش نفرشان از امم سَلفند، از جمله فرعون و نمرود و شدّاد، و شش نفرشان از این امّتند، از جمله اوّلی و دومی و سومی. ▪️اهل معاصی در جهنّم می‎سوزند تا چرک‎هایشان بریزد و پاک شوند و از جهنّم بیرون رفته و به بهشت بروند و آخرالامر تنها اشقیا و معاندین می‎مانند. این چرک‎های ته جهنّم هم آن‌قدر می‎سوزند که به صورت آجر جوش کوره‎های آجرپزی سفت می‎شوند، به نحوی که دیگر آتش در آنها اثر نمی‎کند. آن‌وقت خدا پودری می‎فرستد که آنها را خاک می‎کند و این آخرین عذاب آنهاست. سپس بارانی می‎فرستد و از داخل آن گیاهی به شکل تیغ می‎رویاند تا بعدها از درخت گل به آن تیغ پیوند بزند. خلاصه جهنّم تمام‎شدنی است. اهل بهشت هم بعد از مدّتی به قرب راه پیدا می‎کنند. ▪️اندکی هم در دنیا و طبیعت و جهنّم بودن خوب است، چون اوّلاً ظلمت و جهل و جهنّم و طبیعت، مختصر بهره‎ای از نور و علم و بهشت دارند و از پرتو آنها به وجود آمده‎اند؛ مثل سایه که از آثار نور است. ثانیاً انسان قدر آخرت و بهشت و جوار حق را بهتر می‎فهمد. انسان اگر درد فراق را بچشد، لذّت وصل برایش شیرین‎تر می‎شود. ▪️هیچ جهنّمی ‎سخت‎تر از مجاورت کسی نیست که فرد دوستش ندارد. روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم . ▪️جهنّم اجاق بهشت است. غذای بهشتیان از جهنّم می‎آید. اهل دنیا جان می‎کنَند و اختراع و اکتشاف می‎کنند و محصولات را تولید می‎کنند و می‎فرستند برای اهل ایمان که مصرف کنند. ◾️مصباح_الهدی/ ص ١٥٦ و ١٥٧ شرح و توضيح مبحث چهاردهم: ٤/ استاد مهدی طيّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️کسی که اسلام آورده است، تا نیل به مقصد دو حجاب دارد؛ یکی رسیدن به آستانه‎ی وادی محبّت و ولایت و دوم طیّ وادی محبّت و ولایت و کامل کردن آن. پس از آن، مقصد نهایی یعنی منزل توحید قرار دارد. مسلمان دو حجاب دارد، مؤمن و دوست اهل بیت علیهم السّلام یک حجاب دارد و پیامبر و ائمّه علیهم السّلام حجابی ندارند؛ بین آنها و خدا حجابی وجود ندارد. ▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ» @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️در قبول شدن عملت شک نکن◾️ ✔️عبادات و طاعات خود را اگر کار خدا بدانی (ما اَصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِن اللهِ: آنچه حسنه به تو برسد، از جانب خداست)، دیگر در مقبول بودن آن شک نمی‎کنی. ◾️استاد مهدی طیّب ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم بخش اول ● معناى كلمه ((آل )) و بيان مراد از ((آل ابراهيم و آل عمران )
آیات 34--33 آل عمران، قسمت دوم بخش دوم ● مراد از آل ابراهيم معصومين از ذريه ايشان است پس معلوم شد كه مراد از كلمه ((آل ابراهيم )) طاهرين و معصومين از ذريه آن جناب است ، البته خصوص ذريه اى كه از ناحيه اسماعيل (عليه السلام ) پديد آمده اند، و چون آيه شريفه مورد بحث در مقام حصر نيست ، منافاتى با اصطفاى خود ابراهيم و موسى و ساير انبيا كه طاهرين از ذريه ابراهيمند ندارد. در آيه مى فرمايد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را اصطفا كرده ، و نفرموده كه ديگران را اصطفا نكرده ، پس ممكن است بحكم آيات بسيارى از قرآن ، خود ابراهيم و ساير انبيا هم كه از مسير اسحاق پديد آمده اند و قرآن در آياتى بسيار كه حاجت به نقل آنها نيست ناطق به منقبت و علوشان و مقام ايشان است اصطفا شده باشند، چون اثبات شى ء نفى ماعدا نمى كند. و نيز منافات ندارد كه در مثل آيه زير بنى اسرائيل را ستوده و فرموده باشد: ((و لقد آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم و النبوه ، و رزقناهم من الطيبات ، و فضلناهم على العالمين )) كه همه اين مطالب روشن است . همچنان كه برترى دادن بنى اسرائيل بر عالميان منافات ندارد با برترى دادن طايفه اى ديگر بر عالميان و يا برترى دادن ديگران بر بنى اسرائيل ، براى اينكه برترى دادن قوم يا اقوامى مختلف بر اقوامى ديگر تنها مستلزم آنست كه در يك فضيلت دنيوى يا اخروى مقدم بر ساير مردم باشند، و اگر برترى يافتن آنان بر مردم ، منافات داشته باشد با برترى يافتن ديگران ، و نيز اگر برترى يافتن آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران بر عالميان منافات داشته باشد، با برترى يافتن ديگران ، بايد برترى يافتن خود نامبردگان نيز نسبت بيكديگر منافات داشته باشد، و اين خود روشن است . و نيز برترى يافتن نامبردگان منافات ندارد كه در بين خودشان هم تفاوت رتبه و برترى يكى بر ديگرى بوده باشد، همچنان كه در آيه : ((و كلا فضلنا على العالمين ))، انبيا را بر همه عالميان برترى داده ، و در آيه : ((و لقد فضلنا بعض النبيين على بعض )) بعضى از انبيا را بر بعضى ديگر برترى داده است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 262 و اما آل عمران ظاهرا مراد از آن دودمان عمران پدر مريم باشد، و كلمه ((مريم ابنة عمران )) در قرآن كريم مكرر آمده ، و اما عمران پدر موسى حتى در يك مورد هم ذكر نشده و اگر شده بطورى ذكر نشده كه متعين در پدر موسى باشد، و اين خود مويد همين احتمال است كه مراد از وى عمران پدر مريم (عليها السلام ) باشد، و بنابراين مراد از آل عمران عبارت مى شود از مريم و عيسى (عليهما السلام ) يا آن دو با همسر عمران . و اما اينكه نصارا قبول ندارند كه پدر مريم نامش عمران بوده ، قبول نداشته باشند، چون قرآن تابع هواهاى ايشان نيست . ذريه بعضها من بعض كلمه (ذريه ) بطورى كه گفته اند در اصل به معناى فرزندان صغير بوده ، و سپس در مطلق اولاد چه صغير و چه كبير استعمال شده ، و همين معنا در آيه منظور است ، و اين كلمه در آيه شريفه ، منصوب است ، چون عطف بيان مى باشد. و اينكه فرموده : ((بعضها من بعض )) دلالت دارد بر اينكه هر بعضى از ايشان را فرض كنيم ، از بعضى ديگر پيدا شده ، و به بعضى ديگر منتهى مى شود، و لازمه اين سخن آن است كه مجموع آنان متشابه الاجزا باشند، و در صفات و حالات از يكديگر جدا نباشند و چون گفتگو از اصطفاى ايشان بود پس مى فهميم كه آنان ذريه اى هستند كه در صفات فضيلت جداى از هم نيستند، همه در آن صفاتى كه باعث اصطفاى بر عالميان مى شود مشتركند، چون در كارهاى خدا گزاف و بيهودگى وجود ندارد، يكى از كارهاى او اصطفائى است كه منشأ تمامى خيرات در عالم است . وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ يعنى خدا شنواى سخنان ايشان است ، سخنانى كه از معنويات و باطن ضميرشان خبر مى دهد، و داناى به نيات ايشان است ، بنابر اين جمله مورد بحث به منزله تعليل اصطفاى ايشان است ، و علت اصطفاى آنان را بيان مى كند، همچنان كه جمله ((ذريه بعضها من بعض )) به منزله تعليل است ، براى اينكه بيان كند چرا موهبت اصطفا شامل حال اين جماعت شد. در نتيجه از آيه شريفه اين معنا بدست مى آيد: كه خدا آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برگزيد، و اين گزينش بدين سبب شامل حال همه آنان شد كه همه آنان ذريه اى هستند كه افراد آن شبيه بيكديگرند، و در تسليم بودن دلها و ثبات قدمشان در قول به حق ، مثل هم و از جنس همند، و اگر خداى عز و جل با موهبت اصطفا به ايشان انعام كرد، براى اين بود كه او هم اقوال آنان را مى شنيد و هم داناى به ضمائر ايشان بود. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 263 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️« ، موجب رشد و مبارک شدن مال است» ◾️ ▪️و اما مسأله اینکه زکات بده! شارع می‌داند که عینک‌های ما آلوده است. ما نمی‌توانیم این مطلب را تشخیص دهیم که زکات دادن، تنمیه [و رشد] مال است، مبارک کردن مال است. ▪️می‌دانیم از لطف و احسان است که شارع فرمود: [با زکات و صدقات] تهذیب بکنید مالتان را، زیاد می‌شود! «استنزلوا الرزّق بالصدّقه[۱]؛ روزی را با صدقه نازل کنید.» ▪️بالمیزان(به‌مقدار قابل‌توجه‌ای) دارد کیسه‌اش را خالی می‌کند. «استنزلوا الرزق»! ▪️[ولی گویا خداوند برخلاف ظاهر امر می‌فرماید:] پرکن! [چگونه می‌شود؟!] بابا! [من که] دارم خالی می‌کنم؟! ▪️آخر عقلت نمی‌رسد! تو چه می‌فهمی که فردا چه می‌شود‌؟! فردا یک قِران هم اگر گیرت بیاید از این دَه قِرانی -که الان داری می‌دهی- مبارک‌تر می‌شود برای تو! ▪️همچنین صرف اوقات در نمازهای پنج‌گانه [هم همینطور است، برخی می‌گویند: «[چرا] اوقات مردم را [با نماز تلف می‌کنید؟] ▪️آخر [کسانیکه] می‌روند کارخانه اینقدر کار می‌کنند اینقدر اروپایی‌ها می‌روند از شهری به شهری برای [کار در] کارخانه، و [در] ساعات [حضورشان]، لیره‌های زیادی کار می‌کنند. [ولی] شما می‌گویید نماز! خب نماز، این بیست دقیقه را ـ که برای خواند نماز لازم است ـ همه را جمع می‌کند و آخر کاری وقتی آمد در خانه‌اش، برمی‌دارد [یکجا] می‌خواند. چرا مزاحم با وقت کارش باشد که تمامش استفاده است؟!» ▪️[حقیقتا در پاسخ به این افراد] چکار بکنیم؟! ▪️مثل یک بچه‌‌ای که خبر از جایی ندارد، چطور آدم به او بفهماند که بابا! این دوای تلخ[پرداخت زکات و خواندن نماز اول وقت]، صحت و عافیت است در آن! این نقص فعلی محسوس [با پرداخت زکات، نقص نیست] ازدیاد است، تنزیل رزق است، استنزال رزق است. ▪️وقتی این‌ها را ملاحظه کنیم می‌فهمیم که [خدا] برای این واجبات بر ما منّت گذاشته است نه این که ما طلبکار باشیم. خیلی منّت گذاشته است به‌خاطر این آثار و [برکات]. ▪️[آیا این آثار و برکات] با آنچه به واسطه صرف وقت[برای نماز] یا خالی کردن کیف(جیب) در اینجاها(پرداخت زکات)! [از انسان فوت می‌شود،] قابل قیاس است؟ ✔️پی‌نوشت: ١. الکافی، ج۴، ص۳. ◾️درس خارج زکات، جلسه ۵، ٢١ اردیبهشت ١٣٧٨◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️مقدمه: تجربه‌گران گاهی خاطراتی را از حوادث قبل از تولد به یاد می‌آورند، این نوشتار است در توجیه این خاطرات. ▪️از مسائل مشهوری که بین فلاسفه، مورد بحث و گفتگو بوده است، مسئله قبل از است؛ آیا روح هر انسانی، قبل از خلقت بدنش موجود بوده است؟ یا بعد از این که بدن هر انسانی در دوره جنینی به مرحله رشد کافی خود رسید، روح او آفریده می‌شود؟ ▪️در بین فلاسفه قبل از اسلام، به موجودیت روح قبل از بدن، بلکه به ازلیت و قدم روح، قائل است؛ اما به حدوث روح همزمان با حدوث بدن جنین، معتقد است؛ ▪️در دوره اسلامی نیز، ، موافق با دیدگاه ارسطو، قائل به حدوث روح است؛ اما ، موافق با نظریه افلاطون، معتقد به ازلیت و قدم روح است. ▪️در این میان اما، نظریه بدیعی دارد و به‌ گونه‌ای انظار دیگران را در نظریه خود جمع کرده است؛ نظریه او، به و بودن نفس معروف است. ▪️بیان اجمالی نظریه: روح انسان، و مراحلی دارد؛ و این مراتب گوناگون، احکام مختلفی دارند که می‌توان اقوال مختلف مربوط به حدوث و قدم نفس را با هم جمع کرد؛ 1️⃣ مرتبه عقلانی در قوس نزول روح انسانی یک مرتبه عالی با تجرد عقلانی دارد؛ در این مرتبه، روح قبل از بدن به‌صورت ازلی موجود بوده است؛ و این مرحله همان مرتبه‌ای است که می‌توان بر اساس آن، دیدگاه و پیروانش را پذیرفت؛ 2️⃣ مرتبه مثالی روح در قوس نزول هبوط نفس از مرتبه عقلانی به مرتبه مادی یک مرتبه اتفاق نمی‌افتد بلکه بین این دو مرتبه عالی و دانی، یک مرتبة واسطه، قرار دارد که همان وجود مثالی روح است؛ در این مرتبه واسطه، روح عقلانی (که فاقد هر گونه صورت بود)، اینک در شکل و شمایل انسانهایی با صورتهای متفاوت، ظاهر می‌شود؛ و با قیافه‌های گوناگون صنفی و شخصی شکل می‌گیرند؛ ▪️شاید این مرحله، همان است که در آیه (۱۱ سوره اعراف) بدان اشاره شده است آنجا که گفته شده "لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُم" (ما ارواح شما را آفریدیم و سپس شما را با صورتهای گوناگون صورت‌بندی کردیم)؛ ▪️در همین مرحله واسطه است که روابط نَسَبی افراد انسانی مثل پدر بودن و فرزند بودن و سایر نسبتهای خویشاوندی تعیّن یافته‌؛ و روابط خاصی بین افراد تحقق می‌یابند، روابطی که در مرتبه دنیایی نیز بعدا به صورت نازل‌تری نیز ظاهر می‌شوند و اجتماعات گوناگون انسانی در دنیا بر اساس آنها شکل می‌گیرند؛ ▪️روایت معروف «الْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَف‏»، به آن اشاره دارد؛ معنایش این است که ارواح انسانی (در دوره مثالی) گروه‌های گوناگون دارند؛ لذا افرادی که در آنجا با هم در یک گروه، آشنایند، (در دوره دنیایی) نیز با هم الفت می‌یابند؛ و افرادی که در آنجا ناآشنایند، (در دوره دنیایی) نیز با هم ناآشنا بوده و نسبت به هم متخالف و بیگانه‌اند. 3️⃣مرتبه استعداد مادی در قوس نزول مرتبه دیگری از روح با بدن مادی او گره خورده است؛ چون روح از مقام عقلانیش به عالم مثالی و از عالم مثالی به عالم مادی هبوط می‌کند، و در عالم مادی، ابتدا به صورت در نطفه و علقه و مضغه؛ حادث و ظاهر می‌شود؛ این «استعداد مادی» نازل‌ترین مرتبه وجود روح انسانی در قوس نزولی است. ▪️مرحله عالی عقلانی روح و هبوط و نزولش به‌صورت یک استعداد مادی و موجودی بالقوه (که پست‌ترین مرتبه موجودیت مادی است) همان دو مرحله‌ای است که در آیه (۴ سوره تین) بدان اشاره شده است؛ "لقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين" بخش یکم (ادامه دارد.....) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️مقدمه: تجربه‌گران #زندگی_پس_از_زندگی گاهی خاطراتی را از حوادث قبل از تولد به یاد می‌آورند، این نوش
☑️جسمانیة الحدوثی و روحانیة البقائی نفس در قوس صعود ▪️بعد از هبوط به مرتبه استعدادی مادی، این «استعداد مادی»، در بستر نطفه تا جنین، استکمال و ارتقاء می‌یابد؛ و این، ابتدای حرکت نفس در است؛ این حرکت استکمالی ادامه می‌یابد تا این که در پایان کامل شدن جنین، ، مثل میوه‌ای که از درخت زایش ‌شود، از بدن جنین زایش می‌شود؛ با این تفاوت که در این مرحله آن استعداد مادی و موجود بالقوه، به‌صورت یک حقیقت مجرد با پایین‌ترین مرتبة تجرد، حادث و ظاهر می‌شود؛ ▪️بنابراین نفس انسانی در عالم مادی، و است؛ معنی‌اش این است که حدوث نفس در عالم مادی، وابسته به شرایط مادی جنین است؛ اما بعد از این که نفس مثل یک میوه از جنین حادث شد، در بقایش، و مجرد است؛ یعنی بعد از حدوثش، دیگر در اصل ، به بدن مادی وابسته نیست؛ و حتی اگر بدن هم از بین برود نفس همچنان باقی است. ☑️نتیجه بحث: بنابراین هر روح انسانی یک موجود ذو مراتب است؛ 1️⃣ ابتدا در مرتبه‌ای عالی در یک وجود جمعی و متمرکز، متحد با سایر ارواح انسانی موجود است این همان روح با مرتبه عقلانی است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم»؛ 2️⃣ سپس آن وجود جمعی و متمرکز، در قالبها و صورت‌های گوناگون مثالی مجرد، با هویت‌های متفرق شخصی ظاهر می‌شود «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُم»؛ 3️⃣ سپس هر یک از این صورتهای مثالی مجرد، به شکل استعدادهای مادی (که پست‌ترین مرتبه موجودیت مادی است) در موضوعات مادی شخصی مناسب، هبوط می‌کند «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين»؛ سپس، قوس صعود شروع شده و این استعداد مادی پست، در بستر حرکت جوهری نطفه تا جنین، استکمال کرده و بشکل نفس مجردی، در نشأة دنیایی حادث و ظاهر می‌شود؛ و به تدریج در دوره دنیایی کامل می‌شود؛ و از مرحله تجرد حسی به تجرد خیالی و بالاتر ارتقاء می‌یابد. ▪️این مراتب گوناگون در دو قوس نزول و صعود، همه مراتب یک موجود واحد متصل‌اند؛ و همین یگانگی وجودی این مراتب گوناگون موجب می‌شود که برخی حوادث قبل از هبوط به شکل در نفس شخص بماند و در زمان مناسبی بعد از تولد دنیایی، بازیابی شده و دو باره به ساحت نفس آمده، و شخص متذکر آن خاطره شود. بخش دوم (پایان) @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ◾️امکان رؤیت و تکذیب مدّعی مشاهده◾️ ▪️امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پایان دوران غیبت صغریٰ در توقیعی که به علیّ‌بن‌محمّد سَمُری نوشتند‌، فرمودند‌: وَ سَیَأتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشٰاهَدَةَ. اَلٰا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشٰاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیٰانِیِّ وَ الصَّیْحَـةِ فَهُوَ کٰاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لٰا حَوْلَ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّٰا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ:[i] بزودی کسانى نزد شیعیان من می‌آیند که مدّعى مشاهده‌ی من می‌شوند. آگاه باشید هرکه پیش از خروج سفیانى و صیحه‌ی آسمانى ادّعای مشاهده کند‌، دروغگو و فریبکار است و هیچ حول و قوّه‌ای جز برای خدای متعال نیست.اکنون باید دید این موضوع چگونه با مسأله‌ی دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت آن حضرت قابل جمع است. 1️⃣ اوّلاً احادیث فراوانی که در تبیین معنای غیبت به این نکته تصریح نموده‌اند که مردم در دوران غیبت کبری حضرت حجّت‌(علیه السلام) را می‌بینند؛ ولی ایشان را نمی‌شناسند؛ احتمال نفی مطلق مشاهده‌ی آن حضرت در دوران غیبت به استناد توقیع مزبور را منتفی می‌سازند. 2️⃣ ثانیاً بزرگانی از عالمان وارسته‌ی شیعه، چون سیّدبن‌طاووس، علاّمه‌ی بحرالعلوم، علاّمه‌ی حلّی، مقدّس اردبیلی و بسیاری دیگر که ماجرای تشرّفشان به خدمت حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه در دوران غیبت کبری در کتاب‌های معتبر ذکر شده ‌است، در تاریخ بسیارند و بی‌شک چنین بزرگوارانی قابل انکار و تکذیب نیستند. 3️⃣ ثالثاً مشاهده و دیدار‌ دو مفهوم جدا از هم هستند‌؛ مقصود از مشاهده این است که شخصی ادّعا کند هر‌گاه اراده کند‌، می‌تواند به حضور امام راه یابد و طبق فرموده‌ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هرکس چنین ادّعایی داشت، ‌باید او را تکذیب کرد؛ زیرا در دوران غیبت‌ راه ارتباط یک‌طرفه است. حضرت می‌توانند توفیق دیدار خود را به کسی بدهند؛ امّا این‌طور نیست که کسی هر وقت بخواهد بتواند خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برسد. لذا از آن‌سو‌ راه دیدار باز است. هر‌گاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اراده کنند‌، خواهند توانست خود را به شخصی معرّفی کنند تا با ایشان ملاقات نماید؛ امّا از این‌سو و ازجانب سایرین راه بسته است و کسی نخواهد توانست هروقت مایل باشد، به حضور امام‌(علیه السلام) برسد‌. بنابر این، فرمایش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ناظر بر تکذیب کسی است که مدّعی باشد هروقت بخواهد می‌تواند به خدمت آن حضرت برسد و ایشان را ببیند؛ چنین شخصی دروغگو و فریبکار است. 4️⃣ رابعاً دقّت در اینکه توقیع مزبور به مناسبت اعلام ختم دوران غیبت صغریٰ و امر نیابت و وکالت خاصّه‌ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شده است، روشن می‌سازد سخن آن حضرت ناظر بر نفی و تکذیب ادّعای مشاهده‌ی توأم با دعوی نیابت و نمایندگی از جانب حضرت مهدی ارواحنا فداه و به تعبیر دیگر، بابیّت است؛ نه مطلق دیدار. بنابراین کسانی کسانی که ادّعای مشاهده می­کنند و می­خواهند آن را مقدّمه­ای قرار دهند تا برای خود مقام بابیّت، نیابت و وکالت خاصّه قائل شوند، باید تکذیب کرد. ادامه دارد…. ◾️استاد مهدی طیب، ص٢٥٧◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ◾️امکان رؤیت و تکذیب مدّعی مشاهده◾️ ▪️امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پایان دوران غیبت صغ
‍ ◾️امکان رؤیت و تکذیب مدّعی مشاهده (قسمت دوم)◾️ ▪️اینکه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در پایان دوران غیبت صغریٰ در توقیعی که به علیّ‌بن‌محمّد سَمُری نوشتند‌، فرمودند‌: وَ سَیَأتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشٰاهَدَةَ. اَلٰا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشٰاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیٰانِیِّ وَ الصَّیْحَـةِ فَهُوَ کٰاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لٰا حَوْلَ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّٰا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ: بزودی کسانى نزد شیعیان من می‌آیند که مدّعى مشاهده‌ی من می‌شوند. آگاه باشید هرکه پیش از خروج سفیانى و صیحه‌ی آسمانى ادّعای مشاهده کند‌، دروغگو و فریبکار است و هیچ حول و قوّه‌ای جز برای خدای متعال نیست. ▪️اکنون باید دید این موضوع چگونه با مسأله‌ی دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت آن حضرت قابل جمع است. پیشتر به چهار نکته اشاره کردیم؛ حالا نکته پنجم: ▪️خامساً اینکه هرکس ادّعای ملاقات امام زمان ‌(علیه السلام) را کرد، تکذیبش کنید؛ بدین معناست که آنچه دیده است، فقط پرتو مختصری از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و مطلب خیلی بالاتر از این است.آنچه او دیده کجا و خود حضرت صاحب‌الامرارواحنا‌فداه کجا! لذا شخصی که جلوه‌ای از امام‌(علیه السلام) را دیده است، نباید خیلی به آنچه دیده دلخوش و سرگرم باشد؛ زیرا با دیدن تار مویی از آن حضرت، ممکن است سال‌ها در آن متوقّف شود و از پیشرفت و رشد در مسیر بندگی خداوند و نزدیکی بیشتر به حجّت‌خدا باز بماند. چنانکه قبلا نیز گفتیم دیدار خود حضرت مهدی ارواحنا فداه در زمان غیبت امری خطیر و دشوار است و آمادگی و شایستگی بالایی نیاز دارد. بسیاری از کسانی که توفیق دیدار برایشان حاصل شده است، خود آن حضرت را ندیده‌اند؛ بلکه چه‌بسا دیدار یکی از ایادی، خصّیصین و یاران ویژه­ی ایشان که ابدال، اوتاد، نقباء یا رجال‌الغیب نامیده می‌شوند، نصیبشان شده است و به علّت اینکه آن بزرگواران رنگ و بو و مشابهتی با حضرت ولیّ‌عصرارواحنافداه دارند، اشخاصی که به دیدارشان نایل آمده‌اند، گمان کرده‌اند به دیدار خود آن حضرت موفّق شده‌اند. بنابراین چنین کسانی نباید اظهار کنند ما به دیدار حجّت‌خدا نایل شده‌ایم. ادامه دارد…. ◾️استاد مهدی طيب، ص٢٥٨ و ٢٥٩◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️عبد کامل ▪️عبد کامل فعلش به ائمه علیهم السّلام، صفاتش به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ذاتش به خدا ملحق می‌شود... ▪️شریعت، طریقت و حقیقت غیر قابل انفکاک و سه مرتبه از یک واقعیت هستند..‌. ▪️مظهر شریعت: امام ▪️مظهر طریقت: رسول ▪️مظهر حقیقت: خدای متعال ✔️انسان کامل کسی است که ▪️فعلش: شریعت ▪️خلقَش: طریقت ▪️جان و هستی‌اش: حقیقت است. ◾️استاد مهدی طیّب ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● بحث روايتى در كتاب عيون در حديثى كه گفتگوى حضرت رضا (عليه السلام ) با مامون را حكايت كرده ، آمده كه مامون عرضه داشت : آيا خداى تعالى عترت را بر ساير مردم برترى داده است ؟. حضرت فرمود: ((خداى تعالى برترى عترت بر ساير مردم را در آيات محكم كتابش علنى كرده ، مامون پرسيد آن آيات در كجاى قرآن است ؟ حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود: در آيه : ((ان اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ، ذريه بعضها من بعض )) (تا آخر حديث ))). و در تفسير عياشى ازاحمد بن محمد از حضرت رضا از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: هركس گمان كند كه خدا از كار خلق فارغ شده و ديگر كارى به كار خلق ندارد، به خدا دروغ بسته است براى اينكه مشيت خدا همچنان در خلقش نافذ است ، هر چه را بخواهد اراده كرده ، و هر چه را بخواهد مى كند، براى اينكه قرآن كريم فرموده : ((ذرية بعضها من بعض و اللّه سميع عليم )) ذريه از اول تا به آخرش يك سلسله بهم پيوسته است ، اگر (مثلا) شنيديد كه خداى تعالى به عمران وعده فرزندى پسر داد، ولى همسرش مريم را زائيد، نبايد خبر و وعده خدا را تكذيب كنيد، چون اين وعده با تولد عيسى (عليه السلام ) انجاز شد (رواياتى نظير اين روايت در فصل بعدى مى آيد پس نبايد اينگونه وعده هاى پس و پيش شده را دليل بر فراغت خدا گرفت ). مؤلف : در اين روايت هم دلالتى هست بر بيانى كه ما در سابق در معناى جمله ((ذريه بعضها من بعض ...)) داشتيم . و نيز در همان كتاب از امام باقر (عليه السلام ) روايت آورده كه آن جناب آيه نامبرده را تلاوت كرد و سپس فرمود: ما از آن ذريه هستيم ، و ماييم بقيه آن عترت . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 264 مؤلف : اينكه فرمود ((ما بقيه آن عترتيم )) منظورش از عترت معناى اصلى و لغوى آن است ، چون اين كلمه در اصل به معناى ريشه و پايه هر چيز است ، پايه اى كه به آن تكيه دارد، و بهمين معنا در مورد فرزندان و اقارب خيلى نزديك به انسان كه در گذشته اند نيز استعمال مى شود. و به عبارت ديگر عترت ، عبارت است از آن عمودى كه در همه خويشاوندان محفوظ است و آن اشتراك در خونى كه چون نخ تسبيح در همه افراد يك دودمان دويده و از اينجا روشن مى شود كه امام (عليه السلام ) از جمله : ((ذريه بعضها من بعض )) استفاده كرده كه عمود و اصل و رشته اى در ميان سلسله انبيا و اوليا محفوظ است ، و رشته اى كه از آدم تا نوح تا ابراهيم و آل عمران دويده است . و از اينجا اين نكته روشن مى گردد كه چرا آدم و نوح را با آل ابراهيم و آل عمران ذكر كرده ، خواسته است اشاره كند به اينكه سلسله نامبرده در مسأله اصطفا همه جا متصل بوده ، و در هيچ نقطه اى قطع نشده است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 265 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️دو راه وجود دارد که از آنها می‎توانیم خودمان را در بغل پدران حقیقیمان بیندازیم، یکی راه طاعات و عبادات است و دیگری راه محبّت. ▪️دو نوع راه وجود دارد؛ یکی راه‎های شوسه و آسفالته و دیگری راه‎های میان‎بُر. در راه‎های شوسه و آسفالته هم گاهی اوقات اشخاص تصادف می‎کنند و کشته می‎شوند. در راه‎های میان‎بر هم خطر مردن هست. راه میان‎بر گرچه خطرناک است، ولی خیلی سریع‎تر به مقصد می‎رسد. ▪️راه‎های عبادات، روزه، شب زنده‎داری، ذکر، دعا، ریاضات و صبر که از پیغمبر و ائمّه علیهم السّلام رسیده است هم راه خداست. اینها راه‎های شوسه و آسفالته‎اند. بعضی اصحاب به پیامبر و ائمّه علیهم السّلام اصرار زیادی کردند که چه کنیم زودتر به مقصد برسیم؟ این بود که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم راه میان‎بر را نشان داد و فرمود: هر کس علی و حسین علیهما السّلام را دوست بدارد، زودتر به مقصد می‎رسد. فرمود هر کس علی علیه السّلام را دوست بدارد، معصیت به او ضرر نمی‎رساند و کسی که در مصیبت حسین علیه السّلام مژه‎اش به ‎اشک نمناک شود و حتّی کسی که بدون اینکه اشکش جاری شود، با ادب در مجلس عزای حسین علیه السّلام بنشیند و خودش را شبیه گریه کنندگان نماید، بهشت بر او واجب می‎شود. راه محبّت راه میان‎بر است. ▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
🚩 ورود مسلم بن عقیل به کوفه - پنجم ماه شوّال ▪️مسلم بن عقیل به امر امام حسین علیه السّلام در پانزدهم ماه رمضان از مکّه حرکت کرد. خود امام حسین علیه السّلام تا روز هشتم ماه ذی‌الحجّه در مکّه ماندند. امام در پانزدهم ماه رمضان به مسلم بن عقیل ماموریت دادند که به کوفه برود‌ ▪️او هم پانزدهم ماه رمضان از مکّه بیرون آمد و در پنجم ماه شوّال وارد کوفه شد که با آن استقبال عظیم مواجه شد و آن جمع عظیم به نمایندگی از امام حسین علیه السّلام با او بیعت کردند. امّا بعد که حکم ابن زیاد به فرمانداری کوفه رسید و خودش هم در کوفه مستقر شد، این مردم سست عهد و پیمان شکن که در طول تاریخ رویشان سیاه است، او را تنها گذاشتند.... ▪️آن بزرگوار را چقدر غریبانه ترک کردند! تنهایش گذاشتند! به گونه‌ای که هیچ کس نبود او را پناه دهد، حتی یک نفر. چقدر غریبانه در این شهر به شهادت رسید. تنها یک زن که از همۀ مردان عالم مردانگی بیشتری داشت به مسلم پناه داد..... ◾️استاد مهدی طیّب ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️توحید افعالی در چهار مرتبه است و مردم از این جهت بر چهار دسته ­اند: ▪️۱) اکثر مردم کارها را منوط به اسباب و وسایل و نیروی خود می­دانند و همین­طور عوامل طبیعت و حتی اگر بلایی به آن­ها برسد، آن را خشم طبیعت می­دانند و به تقدیرات الهی معتقد نیستند و این قسم کافرند. ▪️۲) توحید منافقین که قبول دارند خداوند قادر است و به زبان اقرار می­کنند که کارها تحت تقدیر اوست، لکن تکیه به اسباب دارند و یا تارک عبادت و مرتکب معاصی­اند. ▪️۳) که آثار آن هم در قلب ظاهر است و تمام اسباب و وسائط را مقهور تحت قدرت او می­دانند که این توحید خواص است. ▪️۴) توحید انبیاء و ائمه و اولیاء (علیهم السلام) که ابداً به اسباب نظر ندارند و به کلّی از اسباب و وسائط و نیروی خود چشم­پوشی نموده ­اند و معتقدند تا مشیّت حق تعلّق نگیرد، حتی یک برگ از درخت ساقط نشود و اگر تعلّق گرفت، رادع و مانعی نمی­تواند جلوی آن را بگیرد این قسم ایمان کامل دارند. گویند: «لا حول و لا قوه اِلّا بالله العلی العظیم.» ▪️توحید یعنی آن­که بشناسی که حرکات و سکنات خلق، همه فعل خداست و کسی را با او شرکت نیست. چون این به جا آوردی، شرط توحید به جا آوردی. - از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از آن نیست. اگر این نکته را رعایت کنی از وادی اَمن سر در می­آوری. هروقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی از ربّت تعریف کن. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 34-33 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● بحث روايتى در كتاب عيون در حديثى كه گفتگوى حضرت رضا (
آيات 41 - 35، آل عمران ،قسمت اول بخش اول1⃣ إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ(35) فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ(36) فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ أَنى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(37) هُنَالِك دَعَا زَكرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنك ذُرِّيَّةً طيِّبَةً إِنَّك سمِيعُ الدُّعَاءِ(38) فَنَادَتْهُ الْمَلَئكَةُ وَ هُوَ قَائمٌ يُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشرُك بِيَحْيى مُصدِّقَا بِكلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سيِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِيًّا مِّنَ الصلِحِينَ(39) قَالَ رَب أَنى يَكُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْكبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِك اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ(40) قَالَ رَب اجْعَل لى ءَايَةً قَالَ ءَايَتُك أَلا تُكلِّمَ النَّاس ‍ ثَلَثَةَ أَيَّامٍ إِلا رَمْزاً وَ اذْكُر رَّبَّك كثِيراً وَ سبِّحْ بِالْعَشىِّ وَ الابْكرِ(41) ● ترجمه آیات بياد آر زمانى را كه همسر عمران گفت پروردگارا من نذر كرده ام كه آنچه در رحم دارم محرر يعنى خالص خدمتكار تو باشد از من قبول كن كه تو، آرى تنها توئى كه شنواى دانايى (35) ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 266 همين كه وضع حمل كرد گفت پروردگارا من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده ) و معلوم است كه براى خدمتگذارى معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از شيطان رجيم به تو پناه دادم (36) پروردگارش دختر را قبول كرد آن هم به بهترين قبول و او را پرورش داد آنهم بهترين پرورش و زكريا را كفيل او كرد كه هر وقت در محراب او بر او وارد مى شد رزقى مخصوص نزد او مى ديد مى پرسيد: اى مريم اين رزق كذائى از ناحيه چه كسى برايت آورده اند؟ مى گفت اين رزق از ناحيه خدا است آرى خدا به هركس كه بخواهد بى حساب رزق مى دهد (37) اينجا بود كه طمع زكريا وادارش كرد و دست به دعا برداشته بپروردگار خود گفت پروردگارا مرا از ناحيه خود فرزندى و نسلى پاك ببخش كه تو شنواى دعائى (38) ملائكه (كه گوئى از راهى دور سخن مى گفتند) خطابش كردند و در حالى كه او در محراب نماز مى خواند گفتند خداى تعالى تو را به يحيى مژده مى دهد فرزندى كه تصديق كننده كلمه اى از خدا است (يعنى عيسى ) و سيدى است كه زن نمى گيرد، و پيامبرى است از صالحان (39) زكريا گفت چگونه مرا فرزندى خواهد شد با اينكه عمرم به نهايت رسيده و همچنين عمر همسرم علاوه بر اينكه او در جوانى هم نازا بود فرمود: اين چنين خدا هر چه بخواهد مى كند (40) عرضه داشت پروردگارا برايم علامتى قرار ده فرمود علامت فرزنددار شدنت اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر باشاره پروردگارت را بسيار يادآور و صبح و شام به تسبيح بپرداز (41). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آيات 41 - 35، آل عمران،قسمت اول بخش اول1⃣ إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَ
آيات 41 - 35، آل عمران ،قسمت اول بخش اول2⃣ ● بیان آیات إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ ... كلمه ((نذر)) به معناى اين است كه انسان چيزى بر خود واجب كند كه واجب نباشد، و كلمه ((تحرير)) كه مصدر كلمه اسم مفعول ((محرر)) است ، به معناى آزاد كردن از قيد و زنجير است ، و به همين جهت آزاد كردن برده را هم تحرير مى گويند، و نيز نوشتن كتاب را هم تحرير مى گويند، چون با اين عمل مفاهيم و آن معانى كه در محفظه ذهن و فكر زندانى است آزاد مى شود، و كلمه ((تقبل )) به معناى قبول كردن چيزى است از روى رغبت و رضا، مانند تقبل هديه و تقبل دعا و امثال آن . و اينكه فرمود: ((قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى )) دلالت دارد بر اينكه اين مناجات را وقتى كرده كه به فرزندش ‍ حامله بوده است ، و حملش از عمران بوده ، و اين مناجات خالى از اشاره به اين نكته نيست كه همسر وى عمران در آن روزها زنده نبوده ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 267 وگرنه او حق نداشت فرزند در شكم خود را مستقلا تحرير كند. همچنان كه آيه شريفه : ((و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم )) كه سخن از اين دارد كه براى تعيين كفيلى براى مريم قرعه كشى كردند، نيز به بيانى كه در تفسيرش مى آيد دلالت دارد بر اينكه همسر وى در آن روز زنده نبوده . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️غزلی از علامه که تمام کلماتش فارسی است. : ▪️« ...حالا که بحث شیرین زبان فارسی است اجازه بدهید به علامه‌طباطبایی بازگردیم و تأکید کنیم که او، علاوه بر مراتب حوزوی، ادیب هم بود. او اهل تبریز و آذربایجان بود و با اینکه آذری سخن می‌گفت، به زبان فارسی توجه جدی داشت. شاید شنیده باشید که علامه غزلی دارد که تمام کلماتش فارسی است و حتی یک کلمه عربی در آن وجود ندارد. چند بیت آن را برایتان می‌خوانم: ‌ « گذر ز دانه و دام جهان و خویش مباز که مرغ با پر آزاد می‌کند پرواز ‌‌ به کوهپایه زان بامداد با یاران که دور باد دل پاکشان ز سوز و گداز ‌‌ چه گویمت که چه می‌گفت باد مشک فشان که می‌گشود به گفتار خود هزاران راز ‌ ز من نیوش و میاسا در این دو روز جهان که پیش روی تو راهی‌ست سخت دور و دراز » ‌ ‌ ◾️آفاق‌حکمت‌درسپهرمعرفت، گفت‌وگوی حامدزارع با دکتر سیدمصطفی محقق‌داماد، صفحهٔ۵۷◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ☑️جدایی دین از فلسفه!! ستمی‌است آشکار ‌ ▪️به راستی به دور از انصاف، بلکه ستمی آشکار است که در میان ادیان آسمانی و فلسفهٔ الهی جدایی بیندازیم. ‌ ▪️دین چیزی جز یک سلسله معارف اصیل اعتقادی (اصول) و مجموعه‌ای از مسائل حقوقی و اخلاقی (فروع) نمی‌باشد. مگر نه این است که پیامبران الهی مردان پاکی بودند که جامعهٔ بشریت را به فرمان خداوندی به سوی زندگی ایده‌آل و سعادت حقیقی رهبری می‌کردند؟ و آیا سعادت حقیقی انسان جز در این است که انسان در پرتو هوش سرشار و استعداد ذاتی خود به شناخت حقایق نائل آید و با درک اسرار و رموز جهان هستی، روش درست و معتدلی را در زندگی علمی، پیشهٔ خود سازد؟ و آیا برای به دست آوردن این معارف، راهی جز استدلال و اقامهٔ برهان در پیش دارد؟ پس در صورتی که استدلال و اقامه برهان با سرشت انسان آمیخته است، چگونه ممکن است که ادیان آسمانی و پیامبران الهی مردم را بر خلاف فطرت و سرشت آنها به پذیرش چیزی بدون دلیل فراخوانند و از آنها بخواهند که از راه فطرت و طبیعت خود منحرف شوند و مطالب آنها را بدون دلیل برهان بپذیرند. ‌ ▪️در حقیقت بین روش انبیا در دعوت مردم به سوی حق و حقیقت و بین آنچه انسان با دلیل و برهان و آن می‌رسد فرقی نیست. ‌ ◾️رساله علی‌وفلسفه‌الهی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei