eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□●ماجرای رَدُّالشمس در بازگشت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان (١٥ شوال)●□ □●امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه یارانشان پیروزمندانه از برمی‌گشتند؛ که به سرزمینی به نام بابل رسیدند. این سرزمین منطقه‌ای بود که در آن بارها عذاب الهی نازل شده بود. زمان خواندن نماز عصر فرارسید. □●امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من برای نماز خواندن در این سرزمین نمی‌ایستم؛ این سرزمینی است که در آن هیچ نبی، وصی و ولیّی نماز نمی‌گذارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در همان حال حرکت، نماز عصر را با ایماء و اشاره خواندند. اصطلاحاً به اینگونه نمازها "" می‌گویند. نمازگزار می‌تواند برخی از ضوابطی را که باید در شرایط عادی مراعات کند، در حال اضطرار مراعات نکند؛ مثل کسی که در حال غرق شدن در دریا است. او که نمی‌تواند قامت ببندد، یا رو به قبله باشد. شرایط اضطرار بخشی از ضوابط نماز را تسهیل می‌کند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم در همان حالی که حرکت می‌کردند، نماز عصر را نیّت کردند و خواندند؛ امّا فرمودند: برای نماز عصر نمی‌ایستم. □●تعدادی از یاران حضرت هم که بامعرفت بودند و تا حدودی حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام را درک می‌کردند، گفتند: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام برای خواندن نماز عصر نمی‌ایستند، ما هم نمی‌ایستیم؛ امّا بعضی از خشکه‌مقدّس‌هایی که امیرالمؤمنین علیه السلام را پشت سر می‌گذارند و می‌خواهند در تقدّس و تدیّن از ایشان جلو بزنند، گفتند: نه؛ نماز عصر قضا می‌شود! ما اینجا نمازمان را خواهیم خواند. آنها ایستادند و نماز خواندند. □●امیرالمؤمنین علیه السلام راه را ادامه دادند و وقتی آن سرزمین طی شد، ایستادند. خورشید غروب کرده بود. حضرت شروع به خواندن دعایی کردند. با دعای ایشان خورشید دوباره به آسمان برگشت و کاملاً طالع شد و همه آن را می دیدند. امیرالمؤمنین علیه السلام همراه آن تعداد از یارانی که نماز نخوانده بودند، نماز عصر را خواندند و مجدّداً خورشید غروب کرد. □●محلّ رَدّ‌ُالشمس برای امیرالمؤمنین علیه السلام، در بازگشت از جنگ نهروان، اکنون در شهر حِلّه ی عراق قرار دارد و به مشهدُالشّمس معروف است. □●در محضر استاد مهدی طیب ۹۲/۰۵/۳۱●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●ماه صفر به نهمین روز خود رسید. در تاریخ صدر اسلام، سه حادثه‌ی مهم در روز نهم صفر رخ داده است. ■
■●۲-جنگ نهروان (۹صفر) یک سال بعد از این واقعه، در سال ۳۸ هجری‌قمری، در همان دوران خلافت امیر‌المؤمنین عليه السلام ، ماجرای پیش آمد. جنگی که نطفه‌ی آن در بسته شد. ■●بعد از اینکه سپاهیان ، قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند، گروهی خشکه‌مقدّس، ولی محروم از فهم، بصیرت و درک، فریب ظاهر را خوردند؛ از امیر‌المؤمنین عليه السلام صف جدا کردند و ایشان را مجبور کردند را که تا یک‌ قدمی خیمه‌ی معاویه پیش رفته بود و شاید دقایقی تا پیروزی قطعی امیر‌المؤمنین عليه السلام فاصله نبود، برگردانند و بعد هم حضرت را وادار کردند تن به حکمیت بدهند؛ آن هم نه با حَکَمی که خود امیر‌المؤمنین عليه السلام موردنظرشان بود؛ یعنی مالک‌اشتر وقتی او را نپذیرفتند، امیر‌المؤمنین عليه السلام فرمودند: ابن‌عباس؛ ولی خوارج او را هم نپذیرفتند و پیر خرفت ساده‌لوح و دور از بصیرتی به نام ابو‌موسی‌اشعری را به امیر‌المؤمنین عليه السلام تحمیل کردند تا در ماجرای حَکَمیت، از جانب امیر‌المؤمنین عليه السلام در برابر عمر‌وعاص خدعه ‌ورز نقش حکم را ایفا کند. ■●بعد هم ماجرای عزل امیر‌المؤمنین عليه السلام توسّط ابوموسی‌اشعری و عزل و همزمان نصب معاویه توسّط عمروعاص در داستان حکمیت که پیش آمد؛ خوارج گفتند: هم ما خطا کردیم؛ هم علی عليه السلام خطا کرد! ما توبه می‌کنیم؛ علی عليه السلام هم باید توبه کند! و اگر توبه نکند، با او می‌جنگیم؛ و بالاخره ماجرای جنگ نهروان پیش آمد. ■●خوارج به‌قدری فتنه‌گری کردند که امیر‌المؤمنین عليه السلام علی‌رغم همه‌ی حلم و صبری که در برابر آنها ورزیدند، از این جریان بی شعور، جامد‌الفکر، مقدّس‌مآب و بسیار خشن، برای اسلام احساس خطر کردند. ■●جریان‌های تکفیری امروز، گروه‌های به ظاهر مقدّس، ولی فاقد فهم، شعور و بصیرت و متکّی به خشونت، قتل و غارت به خوبی این جریان را نشان می‌دهند. اینها نمونه‌هایی از جریان خوارج هستند. ■●امیر‌المؤمنین عليه السلام احساس خطر کردند و ماجرای پیش آمد که در چون امروزی این جنگ آغاز شد و سرانجام به پیروزی قاطع امیر‌المؤمنین عليه السلام ختم شد. امّا از دل اندک تعداد باقی‌مانده از سپاه خوارج که کمتر از شمار انگشتان دو دست بودند، فتنه‌ی به شهادت رساندن امیر‌المؤمنین عليه السلام شکل گرفت و نهایتاً امیر‌المؤمنین عليه السلام در محراب عبادت با ضربت شمشیر زهرآلود عبد‌الرّحمن‌بن‌ملجم‌مرادی، که یکی از همین طایفه‌ی نهروان بود، مضروب شدند و پس از حدود چهل‌و‌هشت ساعت به شهادت رسیدند. ■●امروز به این لحاظ هم روز مهمّی است و می‌توان درس‌های بزرگی از ماجرای آموخت؛ همان‌طور که از ماجرای درس‌های زیادی می توان آموخت. ■●جلسه‌ی ٢١ آذر ١٣٩٢_٩ صفر ١٤٣٥ - استاد مهدی طيب●■
‍ □●ماجرای رَدُّالشمس در بازگشت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان (١٥ شوال)●□ □امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه یارانشان پیروزمندانه از برمی‌گشتند؛ که به سرزمینی به نام بابل رسیدند. این سرزمین منطقه‌ای بود که در آن بارها عذاب الهی نازل شده بود. زمان خواندن نماز عصر فرارسید. □امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من برای نماز خواندن در این سرزمین نمی‌ایستم؛ این سرزمینی است که در آن هیچ نبی، وصی و ولیّی نماز نمی‌گذارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در همان حال حرکت، نماز عصر را با ایماء و اشاره خواندند. اصطلاحاً به اینگونه نمازها "" می‌گویند. نمازگزار می‌تواند برخی از ضوابطی را که باید در شرایط عادی مراعات کند، در حال اضطرار مراعات نکند؛ مثل کسی که در حال غرق شدن در دریا است. او که نمی‌تواند قامت ببندد، یا رو به قبله باشد. شرایط اضطرار بخشی از ضوابط نماز را تسهیل می‌کند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم در همان حالی که حرکت می‌کردند، نماز عصر را نیّت کردند و خواندند؛ امّا فرمودند: برای نماز عصر نمی‌ایستم. □تعدادی از یاران حضرت هم که بامعرفت بودند و تا حدودی حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام را درک می‌کردند، گفتند: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام برای خواندن نماز عصر نمی‌ایستند، ما هم نمی‌ایستیم؛ امّا بعضی از خشکه‌مقدّس‌هایی که امیرالمؤمنین علیه السلام را پشت سر می‌گذارند و می‌خواهند در تقدّس و تدیّن از ایشان جلو بزنند، گفتند: نه؛ نماز عصر قضا می‌شود! ما اینجا نمازمان را خواهیم خواند. آنها ایستادند و نماز خواندند. □امیرالمؤمنین علیه السلام راه را ادامه دادند و وقتی آن سرزمین طی شد، ایستادند. خورشید غروب کرده بود. حضرت شروع به خواندن دعایی کردند. با دعای ایشان خورشید دوباره به آسمان برگشت و کاملاً طالع شد و همه آن را می دیدند. امیرالمؤمنین علیه السلام همراه آن تعداد از یارانی که نماز نخوانده بودند، نماز عصر را خواندند و مجدّداً خورشید غروب کرد. □محلّ رَدّ‌ُالشمس برای امیرالمؤمنین علیه السلام، در بازگشت از جنگ نهروان، اکنون در شهر حِلّه ی عراق قرار دارد و به مشهدُالشّمس معروف است. □●در محضر استاد مهدی طیب- ۹۲/۰۵/۳۱●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام (قسمت ۱)●■ ■امام مجتبی علیه السلام در زمانی بر سر کار آمدند و
‍ ■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام (۲)●■ ■پس از آن در جریان جنگ صفّین هم که تولّد رسمی ماجرای عصر امیرالمؤمنین علیه السلام را شاهد هستید؛ که چگونه همان یاران علی علیه السلام شمشیر به روی ایشان کشیدند؛ که بگو برگردد؛ چون مالک پیغام داد؛ گفت: یا علی! پنج دقیقه به من مهلت بده. من دم خیمه ی معاویه رسیده ام. پنج دقیقه به من وقت بدهی؛ سر معاویه را برایت می آورم؛ امّا اشخاصی از یاران علی علیه السلام که به روی حضرت شمشیر کشیده بودند؛ گفتند قبل از اینکه مالک اشتر سر معاویه را بیاورد، ما سر توی علی را اینجا قطع می کنیم! بگو مالک برگردد! که امیرالمؤمنین علیه السلام پیغام دادند: مالک! اگر می خواهی مرا زنده ببینی، برگرد. مالک هم با دل شکسته و خون، دست خالی از کنار خیمه ی معاویه برگشت. ■پس از آن هم خوارج نهروان چه کردند! داستان را به امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل کردند. حضرت اصل حکمیت را قبول نداشتند. می فرمودند: بزنید این کاغذهایی که بر سر نیزه شده است، فرو بریزید. قرآن اصلی منم! اینجا شما شمشیر به روی قرآن اصلی می کشید؛ می گویید ما حاضر نیستیم با قرآن بجنگیم! البتّه کسی به حرف امیرالمؤمنین علیه السلام گوش نداد. قسمت اعظم سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام به روی حضرت شمشیر کشیده بودند و بعد هم زمانی که حکمیت را تحمیل کردند، حضرت فرمودند: حَکَم من مالک اشتر؛ او از طرف من برود. گفتند: نه؛ مالک را هم قبول نداریم. فرمودند: مالک را قبول ندارید؟ پس ابن عبّاس از طرف من برود. گفتند: نه؛ ما ابن عبّاس را هم قبول نداریم. حضرت فرمودند: شما چه کسی را قبول دارید؟ یک شخصیت ضدّ امیرالمؤمنین علیه السلام! شخصی که به جنگ صفّین نیامد. در کوفه ماند و به مردم می گفت: همراه علی علیه السلام نروید. ما نمی دانیم. هر دو طرف این قضیه باطلند. نه در رکاب معاویه باشید و نه در رکاب علی علیه السلام. مردم! در مسجدها بمانید به عبادتتان بپردازید. خوارج نهروان را با این طرز تفّکر به امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل کردند؛ که او حَکَم شود! بعد هم در ماجرای حکمیت، عمروعاص ملعون و فریبکار از بلاهت ابوموسی استفاده کرد و منجر شد به اینکه ابوموسای اشعری برود، بگوید: ما در گفتگویمان با عمروعاص، که حَکَم معاویه است، توافق کرده ایم هردویمان علی علیه السلام و معاویه را عزل کنیم و مردم خلیفه ی دیگری انتخاب کنند. ابوموسی اشعری گفت: من که از طرف علی حَکَم هستم؛ همان طور که حلقه ی انگشتر را از دستم در می آورم، علی علیه السلام را از خلافت عزل می کنم و از منبر پایین آمد. نوبت عمروعاص شد که بالا برود و او هم معاویه را عزل کند. عمرو عاص بالای منبر رفت. گفت: آی مردم! من هم همان طور که حلقه ی انگشتر را از دستم در می آورم، علی را از خلافت عزل می کنم و همان طور که دوباره این را در انگشتم می اندازم، معاویه را در خلافت نصب می کنم؛ که اینجا بلوایی به پا خاست. ■پس از آن همین خوارجی که اصل حکمیت و همین طور حَکَم را به امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل کرده بودند، دوباره سراغ حضرت آمدند؛ که اصلاً تو کافری! چرا حکمیت را قبول کردی؟! از همان روز فتنه های علیه امیرالمؤمنین علیه السلام شروع شد و بالاخره به شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام منجر گردید. ■ جنگ بسیار عجیبی بود. امیرالمؤمنین علیه السلام با سپاهیان سابق خودشان می جنگیدند؛ انسان هایی که پیشانی هایشان از سجده های طولانی پینه بسته بود؛ افرادی که بسیاری از آنها حافظ قرآن بودند؛ ولی بی شعور! خشکه مقدّس های بدون شعور! خیلی خطرناک است! مراقب باشیم نکند عبادت، نماز، روزه، ذکر و خلوت ما، ما را از ولایت و امیرالمؤمنین علیه السلام جدا کند. ادامه دارد... ■●استاد مهدی طیب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ☑️ماجرای رَدُّالشمس در بازگشت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان (۱۵ شوال) ▪️امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه یارانشان پیروزمندانه از برمی‌گشتند؛ که به سرزمینی به نام بابل رسیدند. این سرزمین منطقه‌ای بود که در آن بارها عذاب الهی نازل شده بود. زمان خواندن نماز عصر فرارسید. ▪️امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من برای نماز خواندن در این سرزمین نمی‌ایستم؛ این سرزمینی است که در آن هیچ نبی، وصی و ولیّی نماز نمی‌گذارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در همان حال حرکت، نماز عصر را با ایماء و اشاره خواندند. اصطلاحاً به اینگونه نمازها "" می‌گویند. نمازگزار می‌تواند برخی از ضوابطی را که باید در شرایط عادی مراعات کند، در حال اضطرار مراعات نکند؛ مثل کسی که در حال غرق شدن در دریا است. او که نمی‌تواند قامت ببندد، یا رو به قبله باشد. شرایط اضطرار بخشی از ضوابط نماز را تسهیل می‌کند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم در همان حالی که حرکت می‌کردند، نماز عصر را نیّت کردند و خواندند؛ امّا فرمودند: برای نماز عصر نمی‌ایستم. ▪️تعدادی از یاران حضرت هم که بامعرفت بودند و تا حدودی حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام را درک می‌کردند، گفتند: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام برای خواندن نماز عصر نمی‌ایستند، ما هم نمی‌ایستیم؛ امّا بعضی از خشکه‌مقدّس‌هایی که امیرالمؤمنین علیه السلام را پشت سر می‌گذارند و می‌خواهند در تقدّس و تدیّن از ایشان جلو بزنند، گفتند: نه؛ نماز عصر قضا می‌شود! ما اینجا نمازمان را خواهیم خواند. آنها ایستادند و نماز خواندند. ▪️امیرالمؤمنین علیه السلام راه را ادامه دادند و وقتی آن سرزمین طی شد، ایستادند. خورشید غروب کرده بود. حضرت شروع به خواندن دعایی کردند. با دعای ایشان خورشید دوباره به آسمان برگشت و کاملاً طالع شد و همه آن را می دیدند. امیرالمؤمنین علیه السلام همراه آن تعداد از یارانی که نماز نخوانده بودند، نماز عصر را خواندند و مجدّداً خورشید غروب کرد. ▪️محلّ رَدّ‌ُالشمس برای امیرالمؤمنین علیه السلام، در بازگشت از جنگ نهروان، اکنون در شهر حِلّه ی عراق قرار دارد و به مشهدُالشّمس معروف است. ◾️در محضر استاد مهدی طیب- ۹۲/۰۵/۳۱◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ ☑️ماه صفر به نهمین روز خود رسید. در تاریخ صدر اسلام، سه حادثه‌ی مهم در روز نهم صفر رخ داده است.
‍ صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 2️⃣ جنگ نهروان (۹صفر) یک سال بعد از این واقعه، در سال ۳۸ هجری‌قمری، در همان دوران خلافت امیر‌المؤمنین عليه السلام ، ماجرای پیش آمد. جنگی که نطفه‌ی آن در بسته شد. ▪️بعد از اینکه سپاهیان ، قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند، گروهی خشکه‌مقدّس، ولی محروم از فهم، بصیرت و درک، فریب ظاهر را خوردند؛ از امیر‌المؤمنین عليه السلام صف جدا کردند و ایشان را مجبور کردند را که تا یک‌ قدمی خیمه‌ی معاویه پیش رفته بود و شاید دقایقی تا پیروزی قطعی امیر‌المؤمنین عليه السلام فاصله نبود، برگردانند و بعد هم حضرت را وادار کردند تن به حکمیت بدهند؛ آن هم نه با حَکَمی که خود امیر‌المؤمنین عليه السلام موردنظرشان بود؛ یعنی مالک‌اشتر;. وقتی او را نپذیرفتند، امیر‌المؤمنین عليه السلام فرمودند: ابن‌عباس؛ ولی خوارج او را هم نپذیرفتند و پیر خرفت ساده‌لوح و دور از بصیرتی به نام ابو‌موسی‌اشعری را به امیر‌المؤمنین عليه السلام تحمیل کردند تا در ماجرای حَکَمیت، از جانب امیر‌المؤمنین عليه السلام در برابر عمر‌وعاص خدعه ‌ورز نقش حکم را ایفا کند. ▪️بعد هم ماجرای عزل امیر‌المؤمنین عليه السلام توسّط ابوموسی‌اشعری و عزل و همزمان نصب معاویه توسّط عمروعاص در داستان حکمیت که پیش آمد؛ خوارج گفتند: هم ما خطا کردیم؛ هم علی عليه السلام خطا کرد! ما توبه می‌کنیم؛ علی عليه السلام هم باید توبه کند! و اگر توبه نکند، با او می‌جنگیم؛ و بالاخره ماجرای جنگ نهروان پیش آمد. ▪️خوارج به‌قدری فتنه‌گری کردند که امیر‌المؤمنین عليه السلام علی‌رغم همه‌ی حلم و صبری که در برابر آنها ورزیدند، از این جریان بی شعور، جامد‌الفکر، مقدّس‌مآب و بسیار خشن، برای اسلام احساس خطر کردند. ▪️جریان‌های تکفیری امروز، گروه‌های به ظاهر مقدّس، ولی فاقد فهم، شعور و بصیرت و متکّی به خشونت، قتل و غارت به خوبی این جریان را نشان می‌دهند. اینها نمونه‌هایی از جریان خوارج هستند. ▪️امیر‌المؤمنین عليه السلام احساس خطر کردند و ماجرای پیش آمد که در چون امروزی این جنگ آغاز شد و سرانجام به پیروزی قاطع امیر‌المؤمنین عليه السلام ختم شد. امّا از دل اندک تعداد باقی‌مانده از سپاه خوارج که کمتر از شمار انگشتان دو دست بودند، فتنه‌ی به شهادت رساندن امیر‌المؤمنین عليه السلام شکل گرفت و نهایتاً امیر‌المؤمنین عليه السلام در محراب عبادت با ضربت شمشیر زهرآلود عبد‌الرّحمن‌بن‌ملجم‌مرادی، که یکی از همین طایفه‌ی نهروان بود، مضروب شدند و پس از حدود چهل‌و‌هشت ساعت به شهادت رسیدند. ▪️امروز به این لحاظ هم روز مهمّی است و می‌توان درس‌های بزرگی از ماجرای آموخت؛ همان‌طور که از ماجرای درس‌های زیادی می توان آموخت. ◾️جلسه‌ی ٢١ آذر ١٣٩٢_٩ صفر ١٤٣٥ - استاد مهدی طيب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei ،
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️رَدُّالشّمس - ۱۵ شوّال ▪️رَدُّالشمس در زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم ▪️رَدُّالشمس
‍ ◾️ماجرای رَدُّالشمس در بازگشت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان (۱۵ شوال)◾️ ▪️امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به همراه یارانشان، پیروزمندانه از برمی‌گشتند که به سرزمینی به نام بابل رسیدند. این سرزمین، منطقه‌ای بود که در آن بارها عذاب الهی نازل شده بود. زمان خواندن نماز عصر فرا رسید. ▪️امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمودند: من برای نمازخواندن در این سرزمین نمی‌ایستم؛ این سرزمینی است که در آن هیچ نبی، وصی و ولی‌یی نماز نمی‌گذارد. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در همان حال حرکت، نماز عصر را با ایماء و اشاره خواندند. اصطلاحاً به این‌گونه نمازها، "" می‌گویند. نمازگزار می‌تواند برخی از ضوابطی را که باید در شرایط عادی مراعات کند، در حال اضطرار مراعات نکند؛ مثل کسی که در حال غرق‌شدن در دریا است. او که نمی‌تواند قامت ببندد؛ یا رو به قبله باشد. شرایط اضطرار، بخشی از ضوابط نماز را تسهیل می‌کند. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام هم، در همان حالی که حرکت می‌کردند، نماز عصر را نیّت کردند و خواندند؛ امّا فرمودند: برای نماز عصر نمی‌ایستم. ▪️تعدادی از یاران حضرت هم که بامعرفت بودند و تا حدودی حقّ امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را درک می‌کردند، گفتند: وقتی امیرالمؤمنین برای خواندن نماز عصر نمی‌ایستند، ما هم نمی‌ایستیم؛ امّا بعضی از خشکه‌مقدّس‌هایی که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را پشت سر می‌گذارند و می‌خواهند در تقدّس و تدیّن از ایشان جلو بزنند، گفتند: نه؛ نماز عصر قضا می‌شود! ما اینجا نمازمان را خواهیم خواند. آنها ایستادند و نماز خواندند. ▪️امیرالمؤمنین علیه‌السّلام راه را ادامه دادند و وقتی آن سرزمین طی شد، ایستادند. خورشید غروب کرده بود. حضرت شروع به خواندن دعایی کردند. با دعای ایشان خورشید دوباره به آسمان برگشت و کاملاً طالع شد و همه آن را می‌دیدند. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام همراه آن تعداد از یارانی که نماز نخوانده بودند، نماز عصر را خواندند و مجدّداً خورشید غروب کرد. ▪️محلّ رَدّ‌ُالشمس برای امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، در بازگشت از جنگ نهروان، اکنون در شهر حِلّه‌ی عراق قرار دارد و به مشهدُالشّمس معروف است. ◾️در محضر استاد مهدی طیّب- ۹۲/۵/۳۱◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei