eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●سيری در حوادث ٦٣ سال عمر پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) _ بخش دوم●■ ■●سال های عمر پیامبر در
■●سيری در وقايع ٦٣ ساله عمر پيامبر اكرم صلی الله عليه و اله و سلم (بخش سوم)●■ ■●پیامبرصلی الله علیه وآله به سن چهل سالگی می رسند و آن حادثه عظیم یعنی پیامبر و نزول نخستین آیات وحی در غار حرا بر پیامبراکرم ص در ٢٧ ماه رجب رخ می دهد. قبلا اشاره کردیم که نبوّت انبیاء برای عوالم قبل است، آنچه در این عالم رخ می دهد آنها یعنی آغاز شروع فعّالیّت های پیامبرانه ی آنهاست. پیامبر ص در شهر مکّه بعد از بعثت، به صورت مخفیانه دعوت خودشان را آغاز کردند. طی سه سال تک تک چهره های مستعد را شناسایی می کردند و به اسلام تبلیغ می کردند. طبیعتاً نخستین مرد از مردان که به رسول الله ص ایمان آورد، امیرالمؤمنین ع و نخستین زن خدیجه س بود و این دو همه ی هستی شان را پای دفاع از مکتب رسول الله ص و رسالت آن بزرگوار گذاشتند. ■●پیغمبراکرم ص در چهل وسه سالگی دعوت خودشان را علنی کردند و با علنی شدن دعوت حضرت، موج مخالفت و دشمنی علیه آن بزرگوار از سوی مشرکین و اهل کتاب برخاست. یهودیان، مسیحیان و بت پرستان علیه پیامبر ص دست به دست هم دادند و شرایط بسیار سختی را ایجاد کردند؛ یاران پیامبرص را که شناسایی می کردند زیر شکنجه ها از پا در می آوردند. نخستین شهدای راه اسلام، یاسر، همسر او سمیّه و عمّار فرزند آن دو بودند. عمّار تا یک قدمی شهادت رفت و بعد با تقیّه ای که کرد از شهادت نجات پیدا کرد. به هر تقدیر فشار شدید مشرکین سبب شد که پیغمبراکرم ص به مؤمنان خودش پیشنهاد کند که از سرزمین مکّه هجرت کنند و حدود هشتاد و چند نفر به امر پیامبر ص از مکّه به رفتند؛ این نخستین در تاریخ اسلام است. ■●پیغمبراکرم ص حدوداً پنجاه ساله بودند که ماجرای محاصره ی مسلمانان شکل گرفت. مکّیان تحریم بسیار شدیدی علیه پیامبرص و یاران ایشان اعمال کردند و آن ها را به تعبیری در شعب ابیطالب زندانی، بایکوت و از همه امکانات زندگی محروم کردند؛ بلکه بتوانند اینها را تسلیم خودشان کنند. سه سال پیامبر و یارانش در سخت ترین شرایط در شعب ابیطالب به سر بردند. ■●پیغمبراکرم ص حدوداً پنجاه ودو ساله بودند که تحریم شعب شکست و پیامبر ص و مسلمانان امکان پیدا کردند که به داخل شهر و داخل منزلهای خودشان در مکّه برگردند؛ امّا رهایی از این تنگنا، در پی خود دو حادثهی بسیار سنگین و غمبار داشت. در سال دهم هجرت، ابتدا عموی پیامبر، مؤمن به پیامبرص و حامی و مدافع پیامبر در شهر مکّه و پس از چند روز همسر باوفای پیامبر که همه ی دارایی و هستی خود را ایثارگرانه به پای اسلام و پیامبر ریخت و در شرایطی که به شدّت تنگ دست زندگی می کرد از این عالم به عالم دیگر کوچ کردند. هر دو رفتند و پیامبر ص هم حامی خود ابوطالب و هم همسر خودش خدیجه را از دست داد و داغ سنگین درگذشت این دو بزرگوار قلب پیامبرص را به شدّت می¬فشرد و پیامبرص غمگین و محزون بود. سال دهم بعثت پیامبرص به عام الحزن مسمّی شد و نام گرفت. ■●در همین سال ماجرای رسول الله ص پیش می آید. در حالی که پیامبرص دم درب اُمّ هانی، خواهر امیرالمؤمنین ع بودند، معراج رسول الله پیش آمد. قرآن کریم را در دو مرحله ی سفرش بیان کرده است؛ یکی در آیات نخستین سوره ی «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» که سیر زمینی و افقی معراج است و بعد سوره ی که سیر عمودی معراج و رفتن به عوالم بالاست. «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» در سفر معراج عمودی آن ماجرای عظیم پیش آمد، خدای¬متّعال برای پیامبرص میهمانی و ضیافتی در جوار قرب خودش، جایی که هیچ مَلک مقرّبی به آن راه نداشت برپا کرده بود و پیامبر تحفه¬ی عظیمی برای مؤمنین و مسلمانان از سفر همراه خودش آورد. معراج هم از آن ماجراهای رمزآلود و بسیار عمیق و عظیم است که جای بسیار تأمّل دارد، خیلی حقایق بلند عرفانی در این ماجرای معراج قابل دستیابی است و مطالعه ی احادیث معراجیّه خیلی درس آموز و ارزشمند است. ■●استاد مهدی طيب●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مقالات دکتر دینانی کلیات زندگی #ابن_طفیل●■ ■●استادان و شاگردان ابن طفیل●■ درباره استادان ابن طف
■●مقالات دکتر دینانی کلیات زندگی ●■ ■●در ادامه بخوانید:  شبهه آکل و مأکول●■ ■●استاد بدیع الزمان فروزانفر در مقدمه ای که بر کتاب «زنده بیدار» نوشته به این مساله توجه کرده و سخن عبدالواحد مراکشی را با آنچه خود ابن طفیل در «حی ابن یقطان» ابراز داشته ناسازگار خوانده است، ولی برای رفع این تهافت و ناسازگاری تدبیری اندیشیده و راه حلی را پیش نهاد کرده است او می گوید: سخن عبدالواحد مراکشی در این باب به حسب زمان مستبعد نیست و بی هیچ شک ابن طفیل مدتی از عهد ابن باجه را که وفاتش در سال ۵۳۳ یا ۵۲۵ واقع شده دریافته است ولی چون خود وی در رساله حی ابن- یقطان میگوید که ابن باجه را دیدار نکرده است گفتار عبد الواحد مراکشی مورد تردید تواند بود، هرچند ممکن است که شهرت ابن باجه به الحاد و تعطیل و مخالفت شرایع که چندین بارش به خطر مرگ افکنده بود، موجب شده باشد که ابن طفیل انتساب خود را در مراحل تعلیم به وی مخفی نگاه دارد و از این پیوند بیزاری جوید.(فروزانفر،/۳) مورخان برای ابن طفیل آثار بسیار نقل کرده اند. این آثار، بیشتر در فلسفه، اعم از طبیعیات و الهیات است. رساله ای در نفس و نامه هایی که میان او و ابن رشد رد و بدل شده نیز در فهرست آثار این حکیم ذکر شده است. ولی با کمال تأسف باید گفت چیزی از این همه آثار جز رساله «حی ابن یقطان» به دست ما نرسیده است. نسخه خطی «اسرار- الحکمه المشرقیه» که در کتابخانه «اسکوریال» موجود است چیزی جز قسمتی از رساله «حی ابن یقطان» نیست. ■●گویا نام اصلی کتاب چنین بوده است: «رساله حی ابن یقطان فی اسرار الحکمه المشرقیه استخلصها من درر جواهر الفاظ الرئیس ابی علی ابن سینا،الامام الفیلسوف الکامل العارف ابوبکر ابن طفیل»(حنا الفا خوری،ج ۲/۶۱۵).ابن طفیل در علم طب نیز دارای تألیفات است. از جمله ارجوزهئی است در طب که لسان الدین خطیب آن را ذکر کرده است. ■●کتاب دیگری تحت عنوان زیر به وی منسوب است: «مراجعات و مباحث بین ابی بکر ابن طفیل و بین ابن رشد فی رسمه للدوا فی کتابه الموسوم بالکلیات».این حکیم در علم هیئت و امور فلکی نیز آثاری از خود بجای گذاشته است. ابن رشد در شرح اوسط بر کتاب آثار علویه ارسطو که ترجمه لاتینی آن موجود است به یکی از این آثار اشاره کرده است.او میگوید:ابن طفیل به نظام بطلمیوسی درمورد افلاک اعتراض داشت و خود نظام جدیدی را پیشنهاد می کرد. همانگونه که در سابق گذشت شاگرد ابن طفیل،بطروحی نیز در مقدمه کتاب مشهور خود که درباره افلاک است به این مطلب اشاره کرده است.(۳)
تاخیر در ارسال پستها بخاطر مشکل نت بود✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■صلوات عرشی جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت ختمی مرتبت، پیامبر رحمت، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله و سلم 🏴 ■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی سیِّدِنا و نبیِّنا أصْلِ الوُجُودِ و عینِ الشّاهِدِ وَ المَشْهود، أوَّلِ الأوائلِ و أدَلِّ الدّلائل و مَبْدءِ الأنوارِ الأزَلیِّ و مُنتَهَی العُروج الکَمالی، غایة الغایات، المتعین بالنِّشآت، أبِ الأکوان بفاعِلیّة و أمِّ الإمکان بقابلیّة، المثل الأعلی الإلهی، هَیُولی العَوالِمِ الغَیْرِ المُتَناهِی، روحُِ الأرواح و نور الأشْباحِ، فالق إصباحِ الغَیب، دافِع ظُلْمة الرَّیْبِ، مُحتَدِ التِّسعة و التِّسعین، رحمةً للعالمین، سَیِّدِنا فی الوُجود، صاحبِ لواء الحَمدِ و المَقامِ المَحمُودِ، المُبَرقَعِ بالِعماء، حبیبِ الله، محمَّدٍ المصطفی، صَلَّی اللهُ علَیه و آله و سلّم @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری: (فرازهایی از خطبه حضرت فاطمه) عین.صاد●■ ■●شما مى گوييد محمد (صلی الله علیه وآله) رسول خدا از دنيا رفته؟ «فَخَطْبٌ جَلِيلٌ»، درست است. مرگ رسول خدا بزرگ است. «اسْتَوْسَعَ وَهْيُهَ»؛ شكاف بزرگى است. «و اسْتَنهَرَ فَتْقُةُ و انْفَتَقَ رَتْقُهُ»؛ و درّه اى است بسيار گسترده و باز. ■●«اظْلِمَتِ الارْضُ لِغَيْبَتِهِ وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ القَمَرُ وَانْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِه وَ اكَدَتِ الآمَالُ وَ خَشَعَتِ الجِبَال»؛ زمين از نبود حضرت تيره و تار شد و از اين مصيبت وارده، خورشيد و ماه، نور خود را از دست دادند و ستارگان از هم پاشيده شدند. و كوهها با تمام غرورشان سر فرود آوردند و آرام شدند. ■●«وَ اضِيعَ الحَرِيمُ وَ ازيِلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ»؛ وقتى رسول خدا از دنيا رفت، حريمها به هم ريخت و حرمتها فراموش گشت. ■●«فَتِلْكَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الكُبْرَى ...»؛ پس آنچه كه از مرگ رسول خدا بدست آمده، خيلى بزرگتر است، اينكه انسان حريمها و حرمتها را فراموش كند. اندازه ها و حدود را زير پا بگذارد. اين مصيبتى است عظمى ... ■●«اعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِى افْنِيَتِكُمْ وَ فِى مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ»؛ اين قرآن است كه از اين مصيبت خبر مى دهد و شب و روز، جلوى خانه هاى شما فرياد مى زند. ■●«يَهْتِفُ فِى افْنِيَتِكُمْ هِتَافاً وَ صُرَاخاً وَ تِلَاوَةً ...»؛ بلند هم فرياد مى زند؛ كه: «أفَانْ مَاتَ اوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُم عَلَى اعْقَابِكُمْ وَ مِنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْيَضُّرُ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشَاكِرِينَ». اگر به گذشته هايتان بازگشت كنيد، به چيزى ضرر نمى زنيد، ولى اگر پايدارى كنيد، شكر معرفتتان را بدست آورده ايد. شكر آن نعمتهايى را كه بدست آورده بوديد، ادا كرده ايد. ■●روزهاى فاطمه(سلام الله علیها)، ص: ۷۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■صلوات عرشی جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت معز المؤمنین، امام حسن بن علی المجتبی صلوات الله علیهما 🏴 ■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی الثّانی مِن شروطِ لا إلهَ إلّا الله، رَیحانةِ مُحمَّدٍ رَسولِ اللهِ، رابِعُ الخَمسةِ العبائیَّةِ، عارفِ الأسرارِ العِمائیَّة، مَوضِعِ سِرِّ الرَّسولِ، حاوی کلیّاتِ الأصولِ، حافظِ الدّین، و عَیبَة العِلْمِ، و مَعْدَن الفضائل، و بابِ السِّلمِ، و کَهْفِ المَعارِفِ، و عَین الشّهودِ، رُوح المَراتِبِ و قَلْبِ الوُجودِ، فِهْرِسِ العلومِ اللّدُنّی، لؤلؤِ صَدَفِ أنتَ مِنّی، النّور اللّامعُ مِن شجرةِ الأیمَنِ، جامِعِ الکمالَیْنِ، أبی محمّدٍ الحسنِ، علیه الصّلوةُ و السّلامُ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●این مطلب باید برای اهل ایمان مجسّم شود و یقین کنند که دوری از کسانی که خداوند متعال امر فرموده با آنها باشیم (اهل‌بیت علیهم‌السلام) موجب دوری ما از جمیع برکات دنیویه و اخرویه است! ■●در محضر بهجت، ج۲، ص۳۸●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■شهادت جانگداز عالم آل محمد، امام رئوف، حضرت سلطان علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء را به محضر حضرت حجت بن الحسن ارواحنا فداه و تمامی شیعیان و محبین آل الله تسلیت عرض می‌کنیم. ■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ عَلَی سِرِّ الإلهی و الرّائی لِلحقائق کَما هی، النُّورِ اللّاهُوتی، و الإنسانِ الجَبَروتی، و الأصلِ المَلَکوتی، و العالِمِ النّاسوتی، مِصداقِ العِلمِ المُطلَقِ، و الشّاهدِ الغَیبی المَحَقَّق، روحِ الأرواح، حیوة الأشباحِ، هِندِسَةِالمَوجودِ، التّیّارِ فی نَشأت الوُجودِ، کَهفِ النُّفوسِ القُدسیّةِ، غَوثِ الأقطاب الإنسیَّةِ، الحُجَّةِ القاطِعَة الرَّبانیَّة، مُحَقِّقِ الحَقائِقِ الإمکانِیَّة، أزَلِ الأبَدیّاتِ و أبَدِ الأزَلیّاتِ، الکَنزِ الغَیبی و الکتابِ اللّارَیبی، قُرآنِ المُجمَلاتِ الأحَدیّةِ، فُرقانِ المفصَّلاتِ الواحدیّةِ، أمِّ الوَری، بدرِ الدُّجی، علیِّ بن موسَی الرِّضا، علیه و علی آبائهِ الصَّلواةُ و السَّلام @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله●■ ■●روزهای پایانی ماه صفر را می گذرانيم و در آستانه ی بیست
■●فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند ■●روزهاي پاياني زندگي پيامبر صلي الله (۲) ■●اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ (١)وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللهِ اَفْوَاجًا (۲) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا (۳) بعد از نزول این سوره، پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم در نمازها حال عجیبی پیدا کرده بودند؛ بعد از تکبیرةالاحرام و قبل از اینکه قرائت سوره ي حمد را آغاز کنند، مکث و سکوتی می كردند و بعد می فرمودند: ■●«سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِه اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیْهِ» چون آن سوره دستور داده بود که «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ» پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم هم اين دستور را اجرا می كردند. از رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم علّت را پرسیدند كه تغيیر در نحوه‌ی نماز خواندن شما چيست كه بعد از نزول سوره‌ی نصر، شما به اين حالت در نماز عمل مي‌كنيد؟ پيغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: علّت این است که خبر مرگ مرا به من داده اند. ■●پيغمبراكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم بعد از فرودآمدن سوره‌ی «اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» اين سوره را براي مردم تلاوت كردند، طلیعه ي این سوره خبر از پیروزی، نصرت الهی و فتح می دهد «اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» خبر از این می دهد که مردم گروه‌گروه به دین خدا وارد می شوند «وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللهِ اَفْوَاجًا» ظاهراً خبر، خبر شادی است؛ لذا اصحاب به همدیگر با خوشحالی بشارت می دادند؛ امّا نقل شده است که وقتی این آیات نازل شد، عبّاس عموی پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به‌شدّت می گريست. پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم از عموی خود پرسیدند: چرا شما می‌گریید درحالی‌که دیگران با نزول این سوره شادمان هستند؟ عبّاس به پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم عرض کرد: گمان میکنم این سوره حامل پیام رحلت شما باشد و پیغمبراكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم هم تأیید کردند و فرمودند: آری! خبر مرگ و پایان‌یافتن دوران رسالت را برای من آورده است. ■●اُمِّ سَلَمه همسر پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نقل می كند که این اواخر، پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نمی‌نشستند، برنمی خاستند، نمی آمدند و نمي رفتند؛ مگر این جمله را تکرار می‌کردند: «سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیْهِ». ■●پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم هفت، هشت روز قبل از رحلتشان، دست امیرالمؤمنین عليه السّلام را گرفتند و فرمودند: (بیماری پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم روز شنبه یا یکشنبه آغاز شد) من مأموریت دارم که برای اهل بقیع، استغفار و طلب مغفرت کنم. با امیرالمؤمنین عليه السّلام به بقیع رفتند. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به مدفونین در قبرستان بقیع سلام کردند و برای آنها طلب مغفرت کردند. بعد فرمودند: آنچه را كه هم‌اکنون در آن قرار دارید، گوارای شما باشد. اگر شخص کمی فكر كند، این حرف معنای عجیبی دارد؛ پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم حالتی که اصحابشان از دنیا رفتند را ظاهراً بر حالت خودشان ترجيح مي‌دهند. به آنها می فرمايند: گوارایتان باشد! یعنی پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از غصّه و غم سنگینی رنج میبرند. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم اطراف خودشان را می بينند و می دانند چه خبر است؛ چه گرگانی برای دریدن حقیقت اسلام و نابودکردن خاندان رسالت دندان تیز کرده اند. این عبارات را اهل‌سنّت هم نقل کردهاند؛ فرمودند: آنچه الآن در آن هستید، گوارایتان باشد! بعد فرمودند: فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند. کلیدهای خزائن زمین را به من عرضه کردند و اينكه عمر من جاودان باشد و تا این عالم برپاست، اصلاً نمیرم و پس از آن هم بهشت جاودان از آن من باشد و گفتند: می خواهي اینها یا دیدار پروردگار خودت را انتخاب کن و من دیدار پروردگارم را برگزیدم و انتخاب کردم. بعد پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم به امیرالمؤمنین عليه السّلام فرمودند: جبرئیل هر سال یک‌بار، قرآن را بر من عرضه می كرد؛ امسال دوبار این کار را کرد و این نشانه ي آن است که امسال، سال آخر عمر من است و مرگ من نزدیک است؛ این نشانه ي نزدیک ‌بودن مرگ من و رفتن من از این عالم است. .. ■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●پیامبر ما صلّی الله علیه و آله و سلّم همه را همراه خود برداشت و پیش خدا برد. تنها اشقیا به اصرار، خود را بیرون کشیدند و در بین راه افتادند و تلف شدند، و الاّ ما بقی همه رفتند نزد خدا. ■●تا شفاعت را نچشی و در آن قدم بر نداری، خواندن کتاب و نماز و روزه و عبادات فایدهای ندارد و کاری از پیش نمیبرد. احدی جز به شفاعت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم امکان نجات ندارد. پیغمبر اسلام که دست به کار میشود، مفت و مجّانی، دسته دسته اقوام و اشخاص را میگوید مال من هستند و آنها را به بهشت میبرد. به هر کس هم که مورد شفاعت قرار گرفت، اذن میدهند که لااقل چهل نفر را شفاعت کند. سعی کن همینجا شفاعت را بچشی. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●فتنه ها همچون شب تار روی آور شده اند ■●روزهاي پاياني زندگي پيامبر صلي الله (۲) #بِسْمِ_اللهِ_الر
■●بیماری پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم تب و سردرد شدید آغاز شد. دوران بیماری پیامبرصلّي الله عليه وآله وسلّم تا رحلتشان تقریباً یک هفته طول کشید؛ جبرئیل در طول این یک هفته مکرّر از جانب خدا به عیادت رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم می آمد و پیام محبّت و لطف الهی را برای پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم می آورد و از جانب خدا از پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم احوالپرسی می‌کرد؛ عرضه میداشت در عین اینکه خدا بر همه چیز آگاه است؛ امّا به خاطر لطف و محبّتش نسبت‌به شما، به من مأموریت داده است که بیایم و احوال شما را بپرسم. پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم هم حالشان را بیان میکردند. بعضی اوقات درد و تب به شدّت حضرت را می آزرد و حضرت صلّي الله عليه وآله وسلّم می‌فرمودند مثلاً چنین درد و ناراحتی در من است. ■●پنج روز قبل از رحلت رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم؛ یعنی روز پنجشنبه پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم روز دوشنبه از دنیا رفتند. پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم درحالی‌که دستمالی را به علّت سردرد بسیار شدید، به سر بسته بودند، با دست راست به دوش امیرالمؤمنین عليه السّلام بنا به قولی با دست چپ به دوش فضل‌بن‌عبّاس، عموزاده ي دیگرشان تکیه کرده بودند، به سختی وارد مسجد شدند؛ حتّی نقل شده است حال پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم آنقدر وخیم و بیماری حضرت به‌قدری شدید بود که در بعضی از اوقات، پای رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم به زمین کشیده میشد؛ با این حال پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم دستور دادند که مرا به مسجد ببرید. ■●رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم با این حال بین اصحاب در مسجد حاضر شدند و فرمودند: مرا روی منبر بگذارید؛ حضرت به سختی بالای منبر رفتند و بعد خطبه اي را خطاب‌به مسلمین ایراد کردند که نسبتاً جملات طولانی دارد. حضرت نکته هاي فراوانی را در آن خطبه بیان کردند؛ نزدیک ‌بودنِ مرگ خودشان را به آگاهی مردم رساندند و فرمودند: باید برای مواجه شدن با واقعه ي مرگ و رحلت من، آماده شوید؛ بعد هم سفارش را به اصحاب فرمودند. فرمودند: من شما را ترک میکنم؛ امّا دو چیز بسیار گرانبها و گرانسنگ را در بین شما می‌گذارم؛ کتاب خدا و عترت و اهل‌بیتم. بعد در مورد قرآن‌کریم و اهل‌بیت بزرگوارشان به اصحاب سفارش کردند و در پایان فرمایشاتشان فرمودند: اگر هریک از شما از من طلبی دارد یا من وعده و قولی به او داده‌ام که هنوز عمل نکرده ام، اعلام کند که من آن طلب را به او بدهم یا حقّ او را ادا کنم یا وعده ي خودم را در حقّ او به جا بیاورم. کسی چیزی نگفت؛ پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم را با همان حالت از منبر پایین آوردند و رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم به خانه‌ی اُمِّ سَلَمه رفتند. در پی او عایشه مشغول فعّالیّت شد و با تک‌تک همسران پیغمبرصلّي الله عليه وآله وسلّم صحبت کرد و به هر نحو بود، رضایت آنها را گرفت که حاضر شوند رسول‌الله صلّي الله عليه وآله وسلّم به خانه ي عایشه بیایند؛ به هرحال پیامبرصلّي الله عليه وآله وسلّم را به حجره ي عایشه بردند. ... روزهاي پاياني زندگي پيامبر صلي الله علیه و آله و سلم (۳) ■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■
■●از سخنان اميرالمومنين عليه السلام هنگامي که پيامبر ( صلی الله علیه وآله ) راغسل می داد و او را برای دفن مهيا می ساخت: ٢٣٥_نهج_البلاغه: و من کلام له عليه السلام قاله و هو يلي غسل رسول الله ، صلي الله عليه و آله ، و تجهيزه : ■●بِأَبِي أَنْتَ وأُمِّي، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِْنْبَاءِ وأَخْبَارِ السَّماءِ، خَصَصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاكَ، وَعَمَمْتَ حَتّى صَارَ النَّاسُ فِيكَ سَواءً، وَلَوْ لاَ أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاََنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ الشُّؤُونِ، وَلَكَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلاً، وَالْكَمَدُ مُحَالِفاً، وَقَلاَّ لَكَ! وَلكِنَّهُ مَا لاَ يُمْلَكُ رَدُّهُ، وَلاَ يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ!بِأَبِي أَنْتَ وَأُمّي! اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ، وَاجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ! : ■●پدر و مادرم فدايت ای پيامبر خدا با مرگ تو چيزی قطع شد که با مرگ ديگری قطع نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان بود . ■●مصيبت تو اين امتياز را دارد که از ناحيه ای تسلی دهنده است يعنی پس از مصيبت تو ديگر مرگها اهميتی نداردو از سوی ديگر اين يک مصيبت همگانی است که عموم مردم به خاطر تو در سوگند. ■●اگر نبود که امر به صبر و شکيبائی فرموده ای و از بيتابی نهی نموده اي آنقدر گريه مي کردم که اشکهايم تمام شود و اين درد جانکاه هميشه براي من باقي بود و حزن و اندوهم دائمي و تازه اينها در مصيبت تو کم بود اما حيف نمي توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع نمود. ■●پدر و مادرم فدايت باد ما را در پيشگاه پروردگارت ياد کن و ما را هرگز فراموش منما! @mohamad_hosein_tabatabaei
■نگاشتۀ حضرت امام رضا علیه السلام به شتربانِ اهل سنّت خود که موقع بازگشت از خراسان، تبرّکاً از حضرت تقاضای دستخط کرده بود. ■●«معادشناسی» ج ۹ ص ۳۱۳●■
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 257-256 بقره قسمت دوم بخش چهارم ● حق مطلب در مراد از خارج شدن از ظلمات به نور و بلعكس در آية الكرسى حق مطلب اين است كه اينگونه امورى كه خدا از آنها خبر داده كه بندگان هنگام اطاعت و معصيت آنها را ايجاد مى كنند، امورى حقيقى و واقعى هستند، مثلا اگر مى فرمايد كه بنده مطيع را از ظلمت به سوى نور، و گناهكار را از نور به سوى ظلمت مى بريم ، نخواسته است مجازگوئى كند، الا اينكه اين نور و ظلمت چيزى جاى از اطاعت و معصيت نيست ، بلكه همواره با آنها است ، و در باطن اعمال ما قرار دارد و ما قبلا در اين باره سخن گفتيم . و اين معنا با دو جمله مورد بحث ، كنايه از هدايت خدا و اضلال طاغوت باشد، منافات ندارد، چون در بحث مربوط به كلام و سخن گفتن خدا گفتيم : صحبت در مساله مورد بحث در دو مقام است : در مقام اول در اين زمينه بحث مى كنيم كه آيا نور و ظلمت و كلماتى شبيه اينها كه در كلام خداى تعالى آمده ، در معانى مجازى استعمال شده و صرفا تشبيهى است كه در اين عالم هيچ حقيقت ندارد؟ و يا آنكه استعمال حقيقى است ؟ چون در اين عالم معناى حقيقى دارند. و در مقام دوم سؤال مى شود از اينكه به فرض آنكه قبول كنيم معانى حقيقى دارند، آيا استعمال اين كلمات در آن معانى ، مثلا استعمال كلمه نور در آن حقيقتى كه منظور است يعنى در حقيقت هدايت ، استعمال لفظ در معناى حقيقى است و يا استعمال در معناى مجازى است ؟ و به هر حال پس دو جمله مورد بحث يعنى جمله ((يخرجهم من الظلمات الى النور)) و جمله ((يخرجونهم من النور الى الظلمات )) كنايه از هدايت و ضلالت مى باشند، وگرنه لازم مى آيد كه هر مؤ من و كافرى ، هم در نور باشد و هم در ظلمت ، مؤمن قبل از آنكه به فضاى نور برسد در ظلمت باشد، و كافر قبل از رسيدن به فضاى ظلمانى كفر، در نور باشد، و قبل از رسيدن به اين دو فضا، يعنى دوران كودكى ، هم در نور باشد و هم در ظلمت ، و وقتى به حد تكليف مى رسد اگر ايمان بياور به سوى نور در آيد، و اگر كافر شود به سوى ظلمت در آيد و معلوم است كه چنين سخنى صحيح نيست . ليكن ممكن است اين گفتار را تصحيح كرد و چنين گفت كه : انسان از همان آغاز خلقت ، داراى نورى فطرى است كه نورى است اجمالى ، اگر مراقب او باشند ترقى مى كند، و تفصيل مى پذيرد، چون در همان اوان خلقت نسبت به معارف حقه و اعمال صالح به تفصيل نور ندارد، بلكه در ظلمت است ، چون تفصيل اين معارف براى او روشن نشده ، پس نور و ظلمت به اين معنا با هم جمع مى شوند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 529 و اشكالى هم ندارد، مؤمن فطرى كه داراى نور فطرى و ظلمت دينى است ، وقتى در هنگام بلوغ ايمان مى آورد، به تدريج از ظلمت دينى به سوى نور معارف و اطاعتهاى تفصيلى خارج مى شود و اگر كافر شود از نور فطريش به سوى ظلمت تفصيلى كفر و معصيت بيرون مى شود. و اگر در آيه شريفه كلمه نور را مفرد و كلمه ظلمت را جمع آورده ، و فرموده : ((يخرجهم من الظلمات الى النور و يخرجهم من النور الى الظلمات )) اشاره به اين است كه حق هميشه يكى است ، و در آن اختلاف نيست ، همچنان كه باطل متشتت و مختلف است و هيچ وقت وحدت ندارد. همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فنفرق بكم )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است، اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است؛ ■●لذا حضرت امیر علیه‌السلام در لیلةُالمَبیت از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌پرسد: «أَفِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟؛ آیا دین من سالم خواهد بود؟». ■●در محضر بهجت، ج۲، ص١٠١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei