کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت دوم بخش اول ● آيه شريفه ((قد كان لكم )) ناظر بر واقعه بدر است كه در آن
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت دوم
بخش دوم
● بيان وجوه و احتمالاتى كه درباره مرجع ضميرها در آيه شريفه گفته شده است
و از ظاهر سياق چنين برمى آيد كه هر دو ضمير جمع ، در كلمه ((يرونهم ))و كلمه ((مثليهم )) به كلمه ((فئة )) در جمله ((فئة تقاتل )) بر مى گردد، و معنايش اين است كه گروه كافر مؤمنين را دو برابر مى ديدند، عدد مؤمنين را كه سيصد و سيزده نفر بود، ششصد و بيست و شش نفر مى ديدند.
بعضى ها ممكن است احتمال دهند كه مرجع ضمير اول ، غير از مرجع ضمير دوم بوده ، و معنا چنين باشد. (كه كفار مؤمنين را دو برابر خودشان ديدند)، ولى اين احتمال ، احتمالى است كه از ظاهر الفاظ آيه به دور است .
و چه بسا احتمال داده شود كه هر دو ضمير به فئة كافرة برگردد، و معنا چنين باشد كه ((كفار خود را دو برابر آنچه كه بودند ديدند))، اگر هزار نفر بودند خود را دو هزار نفر ديدند، و لازمه اين احتمال اين است كه در نسبت ، مؤمنين بسيار اندك به نظرشان برسد، يعنى اگر
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 146
جمعيت مؤمنين يك سوم جمعيت كفار بوده ، به نظر كفار يك ششم ايشان در آيند آنانكه اين احتمال را داده اند منظورشان اين است كه آيه مورد بحث با آيه 44 سوره انفال منطبق شود، چون در آنجا فرموده : ((اذ يريكموهم اذا التقيتم فى اعينكم قليلا و يقللكم فى اعينهم )) يعنى خدا كفار را در آن روز كه با آنها برخورديد، آنان را در چشم شما و شمارا در چشم ايشان اندك جلوه داد و اين آيه با آيه مورد بحث منافات دارد، چون ظاهرش اين است كه كفار مؤمنين را دو برابر خود مى ديدند، ناگزير بايد با تصرف در مرجع ضمائر، آيه را اينطور معنا كنيم كه كفار خود را دو برابر خود ديدند.
بعضى از مفسرين از اين توجيه جواب داده اند كه تصرف در مرجع ضمائر باعث مى شود كه كلام خدا دستخوش اشتباه و ابهام شود، و ابهام و اشتباه لايق به كلام خدا كه بليغ ترين كلمات است نيست . و اگر مى خواست چنين چيزى را بفهماند مى توانست بفرمايد: ((يرون انفسهم مثليهم خود را دو برابر آنچه بودند ديدند))، و يا عبارتى نظير اين را بياورد.
و اما اينكه گفته شده است كه : ((براى رفع منافات بين دو آيه بايد دست به چنين توجيهى زد)).
جوابش اين است كه : بين دو آيه منافاتى نيست ، چون وقتى منافات محقق مى شود كه هر دو آيه در يك مقام سخن گفته باشند، و هيچ دليلى بر اين نيست چون ممكن است خداى تعالى در ابتداء، برخورد، هر يك از دو طايفه را در نظر طايفه ديگر اندك جلوه داده باشد، تا دلهايشان محكم شده جراتشان زياد شود، و همين كه شمشير در يكديگر نهادند، و آتش جنگ در بينشان شعله ور شد، كفار مؤ منين را دو برابر آنچه بودند ببينند، و از ترس پا به فرار بگذارند، و شكست بخورند، و اين اختلاف ، نظير اختلافى است كه بين دو آيه : ((لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان )) و آيه : ((و قفوهم انهم مسئولون )) است ، كه اولى مى فرمايد انسانها از گناهانشان پرسش نمى شوند، و دومى مى فرمايد پرسش مى شوند. و اين آيات به خاطر اختلاف مقامى كه دارند با هم منافات ندارند.
مفسرين درباره مرجع دو ضمير در ((يرون )) و ((مثليهم )) احتمالات ديگرى ذكر كرده اند، ولى همه آنها در اينكه خلاف ظاهر آيه هستند، مشتركند. و به همين جهت از ذكر آن احتمالات صرف نظر كرديم (و خدا دانا است ).
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 147
وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصرِهِ مَن يَشاءُ إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لاُولى الاَبْصرِ
كلمه ((تأييد)) كه مصدر ((يويد)) است از ماده ((ايد)) است ، كه به معناى قوت است ، و مراد از كلمه ((ابصار)) به قولى همان چشم ظاهرى است ، چون در آيه شريفه سخن از تصرف در چشم ها بود، و به قول بعضى ديگر، مراد از آن ، بصيرت هاى قلبى است ، چون عبرت گرفتن كار بصيرت است ، نه كار چشم و به هر حال فرق چندانى ندارد، براى اينكه خداى تعالى در كلامش كسانى را كه از عبرت ها عبرت نمى گيرند كور ناميده است . و نيز فرموده وظيفه چشم اين است كه هم ببيند و هم حق را از باطل تميز دهد، و معلوم است كه در اين گونه تعبيرات ، ادعائى به كار رفته ، و آن اين است كه : دين حقى كه من شما انسانها را به سوى آن مى خوانم آنقدر ظاهر و روشن است كه گوئى محسوس و ملموس است ، به طورى كه چشم ظاهرى هم بايد آن را درك كند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️این همه ابتلائات و گرفتاریهای ما در اثر ناشکری و کفران نعمتهای ما است.
◾️آیت الله العظمی بهجت (ره)
#جرعه_وصال◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 شهادت حضرت حمزه عموی بزرگوار رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در جریان جنگ اُحد در سال سوّم هجرت (۸ یا ۱۵ شوّال)
#مناسبات_ماه_شوال
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️مردگان به موت جهل و زندگان به حیات علمی
▪️بدان کسی که خویش را در سفاهت نگاه دارد، ظالم ترین و جفا کار ترین مردم است به خویشتن. احیای نفوس از مرگ و نیستی جهل و بیدار نمودن آنها از
خواب غفلت و بی خبری و خارج کردنشان از ظلمات به نور، از شؤون سفرای الهی و پیرامون آنان است. خداوند- علت کلمته- می فرماید: (یا ایها الذین آمنوا استجیبوالله و للرسول إذ ادعاکم لما یحییکم)، و حضرت وصیّ، امام علی بن ابی طالب علیه السلام، آل محمد- صاوات الله علیهم اجمعین- را وصف فرموده که آنان، حیات و زندگی علم و مرگ و نیستی جهلند. و علم، حیات ارواح است؛ همان طور که آب، حیات اشباح است. آیات و روایات- در این مرصد أسنی و مقصد
اعلی- به ترتیب و نظم خاصّی در جوامع روایی و صحف علمی، بیش از آن است که به شمارش آید.
▪️عالم، اگر قدر علم بداند، از اطوار الهی اش خارج نشده، از زیّ روحانی اش بیرون نرود، پس او در راه عیسای روح الله علیه السلام است؛ یعنی در حقیقت،
مشهد و مشربش عیسوی است، چرا که عمل صالحش، احیای مردگان است به اذن الله تعالی. خوشم می آید نقل کلام شیخ اکبر، در فص عیسوی از کتاب فصوص الحکم و نیز سخن علامۀ قیصری، در شرحش. شیخ می گوید:
▪️«و امّا إحیای معنوی، به علم است؛ پس این، حیات الهیۀ ذاتیۀ علیّۀ نوریه است که خداوند درباره اش گوید: (أو من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس).
▪️بنابر این، هر کس که نفسی مرده را به حیات علمیه، در مسأله ای خاص که متعلق به علم الله باشد، حیات بخشد، او را زنده کرده است، و آن حیات، برای او
نوری خواهد بود که به واسطه اش در میان مردم- یعنی در میان اشکال و اشباهش در صورت راه برود.
▪️و قیصری در شرح گوید:« حیات حاصل از علم را، حیات الهیه ذاتیه گفت، زیرا حقیقت علم، عین ذات است؛ مانند حقیقت حیات که آن نیز چنین است. پس، علم و حیات در مرتبۀ احدیت، شئی واحدند. و از آنجا که علم، اشرف صفات الهیه است- زیرا به واسطه وی حقایق الهیه و کونیه ظهور می یابند- آن را به علوّ وصف نمود. و از آن حیث که علم، اشیا را ظاهر می سازد، آن را به نوریت وصف کرد؛ چه نور، خود ظاهر است و مظهر غیر. و وصفش رضی الله عنه حیات را به صفات کمالیه، اشاره ای می باشد بر این که حیات علمیه، شریف تر است از حیات حسیه؛ چرا که حیات علمیه، حیات روح است و حیات حسیه، حیات جسد،
▪️و معلوم است که روح شریف تر از جسد است؛ بنابر این حیاتش نیز باید شریف تر باشدو لیکن وقوع حیات حسیه در نفوس، شدیدتر از علمیه است. چرا که آن؛ مترتب است بر قدرت تامه ای که آن نیز از خصایص الهیه می باشد و از این رو، دارای وجودی عزیزتر و وقعی عظیم تر است.
و از آن جا که علم را مراتبی می باشد و اعظم آن، علم به خداوند و اسما و صفات اوست، آن را به ذکر مخصوص گردانید؛ اگر چه هر کدام را به حسب خود، حیاتی است مناسب.
▪️و خداوند، اولیای کمّل خویش را نصیبی تامّ از حیات علمیه عنایت فرمود، تا از آن بر نفوس مؤمن افاضه نموده، آنان را به نور الهی حیات بخشند که در میان مردمان به واسطه اش راه بروند؛ چنان که فرمود: (أو من کان میتاً)؛ یعنی مردگانِ به موت جهل و نیز فرمود: (فاحییناه)؛ یعنی زندگانِ به حیات علمیه، و:
(جعلنا له نوراً)؛ که همان علم است و همچنین فرمود: ( یمشی به فی الناس)؛ پس به واسطۀ آن نور، به آنچه که در بواطن مردم است از استعدادات و
خواطر و نیات پی می برند و نیز به آنچه که در ظواهرشان است از افعال و اعمال مخفیه.
◾️منبع، عیون مسائل نفس و شرح آن
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️عالم سراسرش مكاشفه است
▪️عارف واصل مرحوم جناب سید هاشم حداد ميفرمودند: من تعجّب ميكنم از اين دسته از سالكين كه مكاشفهميخواهند! چشم باز كنند، همۀ اين عالم مكاشفات است. مكاشفه تنها ديدن صورت در زاويه بصورت خاصّ يا حالت استثنائی نيست؛ هر چه كشف از اراده و اختيار و علم و قدرت و حيات حضرت حقّ كند مكاشفه است. چشم باز كن و بنگر كه اين عالم خارج، هر ذرّهاش مكاشفه است، و حاویعجائب و غرائب كه فكر را به منتهای آن دسترس نيست.
▪️اگر كسی در راه سير و سلوك و بطور كلّی غير از اين راه، غير از خدا چيزی را بخواهد، خداوند را نخواسته است؛ و همان خواست او كه نفسانی است مانع از وصول وی به ذاتاقدس حقّ خواهد شد. اگر بهشت بخواهی و يا حوريّه و غِلمان بطلبی، خدا را طلب ننمودهای! اگر مقامات و درجات بخواهی، ممكنست خداوند به تو مرحمت كند، ولی خدای را
نخواستهای و در همان مقام و درجه ميخكوب شدهای، و ارتقاء از آن درجه برای تو محال است. چون خودت نخواستهای و نطلبيدهای!
▪️اگر جبرئيل فیالمثل نزد تو آيد و بگويد: هرچه ميخواهی بخواه! از درجات و مقامات و سيطرۀ بر جنّت و جحيم و خُلَّت حضرت ابراهيم و مقام شفاعت كبرای محمّد صلّی الله عليهوآله وسلّم و محبّت آن پيامبر عظيم را، تو بگو: من بندهام. بنده خواست ندارد. خدای من برايی من هر چه بخواهد آن مطلوب است. من اگر بخواهم به همين مقدار خواست كه مال من است و متعلّق به من است از ساحت عبوديّت خود قدم بيرون نهادهام، و گام در ساحت عِزّ ربوبی نهادهام؛ چرا كه خواست و اختيار اختصاص به او دارد.
◾️"کتاب روح مجرد"◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
▪️ما صیدیم و خدا و خوبان خدا صیادند. صید نمیتواند عقب صیاد برود، صیاد باید او را صید کند. خدا و اول
▪️بزرگان با حرف، سرِ ما را گرم میکنند و مخفیانه چیزهای بزرگ را توی جیب ما میگذارند. علّتش هم این است که چون ظرفیت نداریم، اگر آن را به ما نشان دهند، مغرور میشویم و به مردم فخر میفروشیم و ادّعا میکنیم. وقتی آنها را آشکار میکنند و نشان میدهند که در ما ظرفیت پیدا شده و با دیدن آنها خدا را شکر میکنیم و آنها را عطای خدا و نه نتیجهی تلاش و هنر خودمان میبینیم.
▪️خداوند عیبهایت را که پوشاند و بخشید، حُسنهایت را هم علنی نمیکند؛ چون یا آنها را نفله میکنی و ارزان میفروشی یا شیطان جیبت را میزند. خودت میتوانی از دور ببینی؛ امّا از بیرون آشکار نمیکند. هر وقت دانا شوی و بتوانی آنها را حفظ کنی، آشکار میکند؛ روز قیامت پرده را برمیدارد و آشکار میکند.
▪️مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️
◾️مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️
#مسیر_سلوک_الی_الله
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️ماجرای رَدُّالشمس در بازگشت امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ نهروان (۱۵ شوال)
▪️امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه یارانشان پیروزمندانه از #جنگ_نهروان برمیگشتند؛ که به سرزمینی به نام بابل رسیدند. این سرزمین منطقهای بود که در آن بارها عذاب الهی نازل شده بود. زمان خواندن نماز عصر فرارسید.
▪️امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من برای نماز خواندن در این سرزمین نمیایستم؛ این سرزمینی است که در آن هیچ نبی، وصی و ولیّی نماز نمیگذارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در همان حال حرکت، نماز عصر را با ایماء و اشاره خواندند. اصطلاحاً به اینگونه نمازها "#نماز_اضطرار" میگویند. نمازگزار میتواند برخی از ضوابطی را که باید در شرایط عادی مراعات کند، در حال اضطرار مراعات نکند؛ مثل کسی که در حال غرق شدن در دریا است. او که نمیتواند قامت ببندد، یا رو به قبله باشد. شرایط اضطرار بخشی از ضوابط نماز را تسهیل میکند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم در همان حالی که حرکت میکردند، نماز عصر را نیّت کردند و خواندند؛ امّا فرمودند: برای نماز عصر نمیایستم.
▪️تعدادی از یاران حضرت هم که بامعرفت بودند و تا حدودی حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام را درک میکردند، گفتند: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام برای خواندن نماز عصر نمیایستند، ما هم نمیایستیم؛ امّا بعضی از خشکهمقدّسهایی که امیرالمؤمنین علیه السلام را پشت سر میگذارند و میخواهند در تقدّس و تدیّن از ایشان جلو بزنند، گفتند: نه؛ نماز عصر قضا میشود! ما اینجا نمازمان را خواهیم خواند. آنها ایستادند و نماز خواندند.
▪️امیرالمؤمنین علیه السلام راه را ادامه دادند و وقتی آن سرزمین طی شد، ایستادند. خورشید غروب کرده بود. حضرت شروع به خواندن دعایی کردند. با دعای ایشان خورشید دوباره به آسمان برگشت و کاملاً طالع شد و همه آن را می دیدند. امیرالمؤمنین علیه السلام همراه آن تعداد از یارانی که نماز نخوانده بودند، نماز عصر را خواندند و مجدّداً خورشید غروب کرد.
▪️محلّ رَدُّالشمس برای امیرالمؤمنین علیه السلام، در بازگشت از جنگ نهروان، اکنون در شهر حِلّه ی عراق قرار دارد و به مشهدُالشّمس معروف است.
◾️در محضر استاد مهدی طیب- ۹۲/۰۵/۳۱◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴رحلت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام - پانزدهم شوّال
▪️این فرزند پاک از سلالهی امام مجتبی علیه السّلام، محدّث و عالم بزرگوار شیعی، صحابی بزرگواری که محضر سه امام را درک کرد و شخصیتی که مورد تأیید امام معصوم قرار گرفت. تعبیر «انْتَ وَلِیُّنا حَقّا» که امام هادی علیه السّلام در حقّ ایشان فرمودند، تاج افتخار بسیار بزرگی بر سر ایشان است. حضرت فرمودند: تو به حقّ ولی، دوست و اهل ولایت ما هستی.
▪️در زیارتنامهای که هنگام تشرّف به حرم این بزرگوار میخوانید، هم این جمله را میبینید:
▫️«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ بِزِيَارَتِهِ ثَوَابُ زِيَارَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يُرْتَجَى»
▫️سلام بر کسی که در زیارت او امید ثواب زیارت امام حسین علیه السّلام وجود دارد.
▪️عبدالعظیم حسنی شخصیت عظیم القدر و والامقامی است؛ محضر سه امام بزرگوار را درک کرده؛ صحابی امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السّلام بوده؛ معارف عظیمی را از این بزرگواران اخذ و کتبی را تألیف کرده است. آثاری مثل کتاب "خطب امیرالمؤمنین" و کتاب "یَوم و لَیله" از تألیفات عبدالعظیم حسنی است.
◾️« استاد مهدی طیّب »
#مناسبات_ماه_شوال◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️نقل شده كه وقتى امام جواد علیه السلام بيمار مى شدند، اين دوبيتى را مى خواندند:
▪️«أنت أمرضتنی و انت طبيبى فتفضل بنظرة يا حبيبى»▪️
خدايا! تو مرا بيمار کردى و پزشک و درمانگر من هم فقط خودت هست، به یک نگاه و به يك گوشه چشمی به من تفضل كن اى محبوب و معشوق من!
▪️«واسقى من شراب و دى كاسا»▪️
از شراب محبت و عشق خودت يك پیاله به من بنوشان!
▪️«ثم زد فى حلاوة التقريب»▪️
آنگاه بر حلاوت نزديكى به خودت در وجود من بيفزا.
◾️استاد مهدی طیب، شرح مصباح الهدی، مبحث دنیا و آخرت۴◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
□ #شبزیارتی_ارباب□
○در بارگاهِ قدسِ خدا، پنجشنبه ها
○سرهایِ قدسیان،طرفِ شاهِ بی سر است
@mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِیطالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ»
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت دوم بخش دوم ● بيان وجوه و احتمالاتى كه درباره مرجع ضميرها در آيه شريف
آیات 18-10 آل عمران ، قسمت دوم
بخش سوم
● معناى آيه شريفه در نتيجه
در نتيجه معناى آيه اين مى شود كه ((هان اى مشركين ! اگر مردمى صاحب بصيرت باشيد، براى بيدار شدن و عبرت گرفتنتان كافى است ، كه بفهميد همواره غلبه با حق است ، و خدا با يارى خود هر كه را بخواهد تأييد نموده و پيروز مى گرداند)).
پس پيروزى با خداست ، نه با مال و اولاد، و مؤ منين اگر در جنگ بدر پيروز شدند، با مال و اولاد نبود، براى اينكه مردمى اندك و فقير و ذليل بودند، و نفراتشان به يك سوم كفار نمى رسيد، و نيروى اندكشان قابل قياس با نيروى چند برابر كفار نبود، چرا كه كفار قريب به هزار نفر جنگجو بودند، همه داراى سلاح و مركب از اسب و شتر اموال و امكاناتى بى اندازه داشتند، ولى مسلمانان سيصد و سيزده نفر بودند، و همه آنان بيش از شش زره و هشت شمشير و دو اسب نداشتند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 145
با اين حال خداى تعالى ايشان رابر مشركين غلبه داد، و جمعيتى اندك و ضعيف را بر جمعيتى بسيار و نيرومند پيروز كرد، و عامل اين پيروزى آن بود كه مسلمانان را در چشم مشركين دو برابر نشان داد، علاوه بر آن ، فرشتگان را به كمك ايشان فرستاد، در نتيجه آن اسباب ظاهرى كه كفار مايه برترى خود مى دانستند سودى به حالشان نكرد، نه آن اموال ياريشان داد ونه اولاد و نه بسيارى جمعيت ، و نه نيروى مالى و جنگى .
خداى تعالى عين مسأله مورد بحث را، يعنى مساءله عادت آل فرعون و امتهاى قبل از ايشان در تكذيب آيات خدا و هلاك شدنشان را در سوره انفال (آنجا كه داستان جنگ بدر را مى آورد) دو نوبت ذكر مى كند.
و اينكه ملاحظه مى شود در موعظت كفار قريش ، ايشان را به ياد جنگ بدر مى اندازد، اشاره است به اينكه : مراد از غلبه كه آيات قبلى از آن سخن مى گفت غلبه جنگى ، يعنى كشتن و نابود كردن است . پس مى توان گفت كه آيات قصه بدر، تهديد به قتل نيز هست .
فِئَةٌ تُقَتِلُ فى سبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرَى كافِرَةٌ ...
مقتضاى مقابله اين بود كه در مقابل گروهى كه در راه خدا قتال مى كنند بفرمايد: ((و اخرى تقاتل فى سبيل الشيطان ))، و يا ((فى سبيل الطاغوت )) و يا عبارتى نظير آن ، ولى اينطور نفرمود، بلكه فرمود: ((و اخرى كافره )) و اين بدان جهت است كه زمينه كلام مقايسه بين دو سبيل و راه نبود، تا در مقابل سبيل خدا سبيل طاغوت و يا شيطان را قرار دهد، بلكه زمينه بيان اين معنا بود كه ((كسى از خدا بى نياز نيست و سرانجام پيروزى از آن او است ))، پس در حقيقت ، مقابله بين ايمان به خدا و جهاد در راه او، و بين كفر به خداى تعالى است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei