eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ☑️برخورد علامه طباطبایی در مسایل علمی با روشنفکران و اندیشمندان نسل معاصر خود چگونه بود. آیا با آنها ارتباطی داشت یا خیر؟ : ▪️علامه با دانشمندان معاصر خود که در زمینه‌های قرآنی، علمی و فلسفی کار می‌کردند، تماس می‌گرفت و البته بنده هم گاهی در این امر واسطهٔ خیر بودم و با استاد همکاری می‌کردم. مثلا یکبار به مرحوم استاد گفتم: ابوالکلام آزاد در تفسیر خود کوروش را همان ذوالقرنین معرفی کرده و آقای باستانی پاریزی این بحث را ترجمه کرده و به طور مستقل منتشر ساخته است، ولی متأسفانه نسخ آن نایاب شده و من نتوانستم برای جناب عالی تهیه کنم، مگر این که از خود ایشان بخواهید. علامه فرمودند: «آدرس ایشان را بدهید.» که تقدیم شد و بعد ایشان در نامه‌ای به طور مستقیم از آقای باستانی نسخه‌ای را خواسته بودند که ایشان هم اقدام کرده بود. پس از وصول کتاب، استاد از من خواستند که وصول نامه و کتاب را به ایشان اعلام کنم و من در نامه‌ای چنین کردم و آقای باستانی در مقدمه چاپ پنجم کتاب خود در این باره نوشتند: «استاد علامه طباطبایی در مرقومه‌ای از من خواسته بودند نسخه‌ای از کتاب را به ایشان برسانم و مخلص نیز تقدیم کردم. وصول آن نامه و کتاب به امضای حجت الاسلام آقای سیدهادی خسروشاهی که در آن ایام با آقای طباطبایی همکاری داشته‌اند، اعلام شد»! البته من در آن ایام، جزو تلامذه استاد علامه بودم و به امر ایشان نامه اعلام وصول را فرستاده بودم. در واقع، علامه برای روشن شدن یک نکته علمی و برای کشف یک حقیقتی، از ارتباط و مکاتبه با اهل فن خودداری نمی‌کرد و به همین دلیل خلاصه مطالب کتاب «ذوالقرنین یا کوروش کبیر» چندین صفحه از الميزان را به خود اختصاص داد و این مطلب در ترجمه فارسی مرحوم موسوی همدانی، جلد ۲۶، صفحه ۳۰۴ به بعد، نقل شده است. به هر حال این نوعی از همکاری و تبادل نظر علمی با استادان بود. ◾️دربارهٔ علامه طباطبایی، صفحه ۸۷ (خاطرات مستند مرحوم )◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ☑️ذوالقرنین همان کورش کبیر است. ماجرای ذوالقرنین در قرآن کریم ▪️... بعضى گفته‌اند: ذوالقرنین همان کورش یکى از ملوک هخامنشى در فارس است که در سالهاى (۵۳۹ - ۵۶۰) ق‌م مى‌زیسته وهموبوده که امپراطورى ایرانى را تاسیس ومیان دومملکت فارس و ماد را جمع نمود. بابل را مسخر کرد وبه یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را صادر کرد، ودر بناى هیکل کمک‌ها کرد ومصر را به تسخیر خود درآورد، آنگاه به سوى یونان حرکت نموده بر مردم آنجا نیز مسلط شد وبه طرف مغرب رهسپار گردیده آنگاه روبه سوى مشرق نهاد و تا اقصى نقطه مشرق پیش رفت. ▪️این قول را یکى از علماى نزدیک به عصر ما ذکر کرده (ابوالکلام آزاد) ویکى از محققین هند در ایضاح وتقریب آن سخت کوشیده است. اجمال مطلب اینکه : آنچه قرآن از وصف ذوالقرنین آورده با این پادشاه عظیم تطبیق مى شود، زیرا اگر ذوالقرنین مذکور در قرآن مردى مؤمن به خدا و به دین توحید بوده کورش نیز بوده، واگر اوپادشاهى عادل ورعیت پرور و داراى سیره رفق و رأفت واحسان بوده این نیز بوده واگر اونسبت به ستمگران و دشمنان مردى سیاستمدار بوده این نیز بوده و اگر خدا باو از هر چیزى سببى داده به این نیز داده، واگر میان دین وعقل وفضائل اخلاقى وعده و عده و ثروت و شوکت و انقیاد اسباب براى اوجمع کرده براى این نیز جمع کرده بود. وهمانطور که قرآن کریم فرموده نیز سفرى به سوى مغرب کرده حتى بر لیدیا وپیرامون آن نیز مستولى شده وبار دیگر به سوى مشرق سفر کرده تا به مطلع آفتاب برسد، ودر آنجا مردمى دید صحرانشین و وحشى که در بیابانها زندگى مى کردند. ونیز همین کورش سدى بنا کرده که به طورى که شواهد نشان مى‌دهد سد بنا شده در تنگه داریال میان کوه‌هاى قفقاز ونزدیکیهاى شهر تفلیس است . این اجمال آن چیزى است که مولانا ابوالکلام آزاد گفته است که اینک تفصیل آن از نظر شما خواننده مى‌گذرد. ▪️اما مساله ایمانش به خدا وروز جزا: دلیل بر این معنا کتاب عزرا (اصحاح ۱) وکتاب دانیال (اصحاح ۶) وکتاب اشعیاء (اصحاح ۴۴ و ۴۵) از کتب عهد عتیق است که در آنها از کورش تجلیل وتقدیس کرده و حتى در کتاب اشعیاء اورا ((راعى رب) (رعیتدار خدا) نامیده. ▪️واما فضائل نفسانى او: گذشته از ایمانش به خدا، کافى است باز هم به آنچه از اخبار وسیره اووبه اخبار وسیره طاغیان جبار که با اوبه جنگ برخاسته اند مراجعه کنیم وببینیم وقتى بر ملوک ‹ماد› و ‹لیدیا› و ‹بابل› و ‹مصر› و یاغیان بدوى در اطراف بکتریا که همان بلخ باشد وغیر ایشان ظفر مى‌یافته با آنان چه معامله مى‌کرده ، در این صورت خواهیم دید که بر هر قومى ظفر پیدا مى کرده از مجرمین ایشان گذشت وعفو مى‌نموده وبزرگان وکریمان هر قومى را اکرام وضعفاى ایشان را ترحم مى‌نموده ومفسدین وخائنین آنان را سیاست مى‌نموده. کتب عهد قدیم ویهود هم که اورا به نهایت درجه تعظیم نموده بدین جهت بوده که ایشان را از اسارت حکومت بابل نجات داده وبه بلادشان برگردانیده وبراى تجدید بناى هیکل هزینه کافى در اختیارشان گذاشته و نفائس گرانبهایى که از هیکل به غارت برده بودند ودر خزینه‌هاى ملوک بابل نگهدارى مى‌شد به ایشان برگردانیده، وهمین خود موید دیگرى است براى این احتمال که کورش همان ذوالقرنین باشد، براى اینکه به طورى که اخبار شهادت مى‌دهد پرسش کنندگان از رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) از داستان ذوالقرنین یهود بوده اند. ▪️علاوه بر این مورخین قدیم یونان مانند ‹هردوت› و دیگران نیز جز به مروت وفتوت و سخاوت و کرم و گذشت و قلت حرص و داشتن رحمت و رأفت ، اورا نستوده‌اند، و او را به بهترین وجهى ثنا و ستایش ‌ کرده‌اند. ▪️واما اینکه چرا کورش را ذوالقرنین گفته‌اند: هر چند تواریخ از دلیلى که جوابگوى این سؤ‌ال باشد خالى است لیکن مجسمه سنگى که اخیرا در مشهد مرغاب در جنوب ایران از اوکشف شده جاى هیچ تردیدى نمى‌گذارد که هموذوالقرنین بوده، و وجه تسمیه‌اش این است که در این مجسمه‌ها دوشاخ دیده مى‌شود که هر دو در وسط سر او درآمده یکى از آندو به طرف جلو و یکى دیگر به طرف عقب خم شده، واین با گفتار قدماى مورخین که در وجه تسمیه اوبه این اسم گفته‌اند تاج ویا کلاه خودى داشته که داراى دوشاخ بوده درست تطبیق مى‌کند. ▪️این بود خلاصه‌اى از کلام ابوالکلام، که هر چند بعضى از جوانبش ‌ خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشنتر وقابل قبولتر است. ◾️ترجمه‌المیزان، ج۱۳، ص۵۳۶◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ☑️دین و فلسفه، دوروی یک سکه هدف دین و‌ روش پیامبران ▪️دامن پیامبران پاک‌تر از آن است که مردم را وادار کنند که مسائل را بدون دلیل بپذیرند و در راهی کورکورانه گام بسپارند! بلکه برعکس، هنگامی که با مردم سخن می‌گفتند در محدودهٔ استعداد و درک آنها سخن می‌گفتند و هنگامی که معجزه‌ای برایشان می‌آوردند معجزه‌ای را بر می‌گزیدند که رابطهٔ آن با صدق ادعای آنها بر مردم روشن باشد و از نظر مردم شایستگی آن بر اثبات ادعای آنها مسلم باشد. آنگاه برای آنها بر اساس معجزاتی که با چشم خود دیده‌اند استدلال می‌کردند و ارتباط خود را به جهان بالا اثبات می‌کردند. قرآن کریم، گواه زندهٔ گفتار ماست که در تمام دعوت‌های خود عقول مردم را مخاطب قرار می‌دهد و در تمام مسائل مربوط به مبدأ و معاد و معارف کلی الهی چیزی را جز با دلیل روشن، بیان نمی‌کند و چیزی را جز با دلیل روشن رد نمی کند •[ قل هذه سبیلی اَدعوا اِلی الله علی بصیره انا و مَنِ اتّبعنی ]• «بگو: این است راه من که بابصیرت تمام به سوی خدا فرا می‌خوانم و پیرامون من نیز (در دعوت خود این راه را می پیمایند.)» ‌ ▪️کوتاه سخن این که: دین، هدفی جز این ندارد که مردم را در پرتو هوش و استعداد و نیروی استدلال که فطرتاً به آن مجهزند به شناخت حقایق جهان ماوراء طبیعت نائل سازد، و این درست همان چیزی است که به آن «فلسفهٔ الهی» گفته می شود. ▪️پس چگونه ممکن است که میان «دین آسمانی» و «فلسفهٔ الهی» که دوروی يک سکه‌اند جدایی انداخته شود؟ ‌ ◾️رساله علی‌وفلسفه‌الهی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ◾️شهادت حمزه‌ی سیّدالشّهدا علیه‌السلام◾️ ▪️برای شهادت حضرت حمزه علیه‌السّلام دو تاریخ نقل شده است: هفتم یا پانزدهم ماه شوّال. بعد از امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، حمزه عموی بزرگوار رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، سردار دلیر سپاه اسلام بود؛ که در ماجرای پرعبرت جنگ اُحُد به شهادت رسید. ▪️شهادت این بزرگوار را به محضر رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، امام عصر ارواحنافداه و همه‌ی ارادتمندان خاندان پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، تسلیت عرض می‌کنیم.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات41-35 آل عمران، قسمت اول بخش دوم ⚫️معنای سخن مادر مریم : (( ندرت لک ما فی بطنی محررا)) این ن
آیات 41-35 آل عمران، قسمت اول بخش سوم ● اعتقاد مادر مريم به حمل خود از روى جزم بود و در حكايتى كه خداى تعالى از كلام جازم مادر مريم كرده فهميده مى شود كه اعتقاد او اعتقادى خرافى ، و يا ناشى از پاره اى نشانه هاى حدسى ، كه با تجربه و امثال آن به ذهن زنان مى رسد نبوده ، چون همه اينها ظن است ، نه علم و اعتقاد، و ظن كجا و اعتقاد حق كجا، از سوى ديگر كلام خدا عز و جل مشتمل بر باطل نيست ، و اگر هم در جائى باطلى را نام برده دنبالش ابطالش را هم آورده . همچنان كه در آيه زير علم به پسر يا دختر بودن حمل را بخود منحصر نموده و فرموده : ((اللّه يعلم ما تحمل كل انثى و ما تغيض الارحام ، و ما تزداد))، و نيز درباره همين انحصار فرموده : ((عنده علم الساعه ، و ينزل الغيث و يعلم ما فى الارحام )) علم به غيب ديگران را منتهى به وحى خود دانسته . و نيز فرموده : ((عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا، الا من ارتضى )). از مجموع اين مطالب فهميده مى شود آگاهى مادر مريم از پسر بودن حملش حدسى نبود، چون خدا آن را بطور جزم از وى حكايت كرده ، و اين حكايت خود دليل بر اين است كه اعتقاد وى بوجهى منتهى بوحى بوده ، و به همين جهت وقتى فهميد فرزندش دختر است ، از فرزند پسر مايوس نشد، و براى بار دوم با جزم و قطع عرضه داشت : ((و انى اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم ...)) و در آن اثبات كرد كه مريم داراى ذريه است ، با اينكه ظاهرا راهى به چنين علمى نداشته است . در جمله مورد بحث هر چند مفعول كلمه ((فتقبل منى )) حذف شده ، و نگفته كه نذر مرا مثلا قبول كن ، و يا آن را و همه اعمال صالحم را، و يا خودم و فرزند محررم را، و ليكن آيه بعدى كه مى فرمايد: ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 269 ((فتقبلها ربها بقبول حسن )) خالى از اشعار و يا دلالت بر آن حذف شده نيست ، مى فهماند كه منظور از آن همان فرزند محرر است . ((فلما وضعتها قالت : رب انى وضعتها انثى ))، با اينكه مى توانست بفرمايد: ((فلما وضعتما فى بطنها)) از جمله ((آنچه در بطن داشت )) به ضمير تعبير كرد و فرمود: ((وقتى آن را وضع كرد)) و اين خود اختصار گوئى لطيفى است ، و معناى جمله اين است كه زمانى كه فرزند خود را كه در شكم داشت بزائيد و معلومش گرديد كه دختر زاييده ، گفت : ((پروردگارا من آنرا دختر آوردم ))، و اين سخن بظاهر جمله اى است خبرى ، ولى منظور از آن اظهار حسرت و اندوه است ، نه اينكه بخواهد به خدا خبرى داده باشد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️مرحوم :  ▪️مسأله رزق یعنی اموال و اولاد، و کمی و زیادی آن، به دست خدا است، که هر کسی را به مقتضای حکمت و مصلحت از آن روزی می‏کند و اسباب بدست آوردنش را هم فراهم می‏کند، و خواست انسان و کرامت و حرمتی که نزد خدا دارد، هیچ اثری در کمی و زیادی رزقش ندارد.  برای اینکه چه بسا رزق یک مؤمن، و یک کافر، و یک عقل دوراندیش، زیاد می‏شود، همچنانکه رزق یک احمق و بی‏عقل زیاد می‏شود، و چه بسا همین نامبردگان رزقشان کم می‏شود، و یا در اول زیاد، و در آخر کم می‏شود، پس زیادی مال هیچ دلالتی بر سعادت و کرامت نزد خدا ندارد.  ◾️حکمت زلال ۲۹۷◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
بسم الله الرحمن الرحیم ☑️برشی از المیزان«۱» لطفا آیه ۶۹ سوره مبارکه نساء رو مطالعه کنید. :  ▪️وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا : ▪️و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛از پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین؛و آنها رفیقهای خوبی هستند. : در روایتی از امام علی (علیه السلام) در شان نزول این آیه آمده است که مردی از انصار به حضور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد وگفت: ای پیامبر خدا، من توانایی جدایی از شما را ندارم. هنگامیکه به خانه ام میروم، همین که به یاد شما می افتم، دیگر دستم به کار نمیرود،کارم را هرچه باشد رها میکنم و به زیارت شما می آیم تا شما را ببینم و آرام بگیرم و این به دلیل عشق و علاقه ی من به شماست. اکنون در این اندیشه ام که در روز قیامت که شما داخل بهشت میشوید و به بالاترین درجه میروید، چه کنم؟! آنروز چگونه بر جدایی شما صبر کنم؟! پس این آیه نازل شد. آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن مرد را فرا خواند و این آیه را برایش تلاوت کرد و به او بشارت و مژده داد. ✔️المیزان ج۴ ص۴۲۵ @mohamad_hosein_tabatabaei
بسم الله الرحمن الرحیم ☑️قسمتی از کتاب تعالیم اسلامی از تألیفات مرحوم علامه طباطبایی ▪️{امام محمد تقى و امام على النقى و امام حسن عسكرى عليهم السلام‌} محيط زندگى اين سه امام بزرگ، مشابه هم بود. پس از شهادت امام رضا عليه السلام مأمون يگانه فرزند وى، امام محمد تقى را به بغداد احضار كرد و از در مهر و ملاطفت! پيش آمده و دختر خود را با آن حضرت تزويج و با اعزاز تمام، پيش خود نگاهداشت! اين رفتار، گرچه دوستانه به نظر مى‌رسيد، اما «مأمون» با همين سياست در واقع امام عليه السلام را از هر جهت تحت نظر و مراقبت شديد خود در آورده بود. اقامت غير اختيارى امام على النقى و امام حسن عسكرى در «سامراء» هم كه در زمان امامتشان پايتخت خلافت بود، در حقيقت عنوان حبس نظرى داشت. مدت امامت اين سه بزرگوار، روى هم پنجاه و هفت سال است. كثرت افراد شيعه‌ در آن زمان كه در ايران و عراق و سوريه اقامت داشتند، قابل توجه و بالغ به صدها هزار بود و صدها نفر از رجال حديث در ميان ايشان وجود داشته است. با وجود اين، متأسفانه احاديثى كه از اين سه امام نقل شده، خيلى كم و نيز مدت عمرشان كوتاه بوده است. امام نهم در بيست و پنج سالگى و امام دهم در چهل سالگى و امام يازدهم در بيست و هفت سالگى به شهادت رسيده‌اند. همه اين نكات گواهى روشن است بر اين كه كنترل و مراقبت و كارشكنى مخالفان در زمان آنان، بسيار شديد بوده است و اين بزرگواران نتوانسته‌اند وظايف خود را آزادانه انجام دهند. با اين همه اخبار گران‌بهايى در اصول و فروع دين از اين سه بزرگوار رسيده است. ✔️تعالیم اسلامی ص۱۸۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
بسم الله الرحمن الرحیم ☑️نظر مرحوم علامه در مورد سجده بر غیر خدا َ  وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ : و به فرشتگان گفتيم : آدم را سجده کنيد. «سوره مبارکه بقره آیه ۳۴» ▪️از این جمله به طور سربسته و اجمال استفاده می شود که سجده برای غیر خدا جایز است...در صورتی که منظور از آن احترام و تکریم ودر عین حال خضوع و اطاعت امر خدا نیز بوده باشد.نظیر این استفاده در آیه ۱۰۰ سوره مبارکه یوسف. بعبارت دیگر سجده عبادت ذاتی نیست.آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است این است که انسان با سجده خود برای غیر خدا بخواهد برای آن غیر،اثبات ربوبیت کند و اما اگر منظورش از سجده فقط تحیت و یا احترام او باشد در اینصورت نه دلیل شرعی بر حرمت این سجده هست و نه عقلی. ✔️برگزیده تفسیر المیزان ج۱ ص۲۹ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️تمام خلق اوّلين و‌آخرين، زير سايه‌ی محمّد است. فرمود اِنْ كُنْتُمْ تُحِبّوُنَ اللهَ، اگر شما خدا را دوست داريد فَاتَّبِعوُنى؛ مرا متابعت كنيد و فرمان مرا ببريد تا يُحْبِبْكُمُ اللهُ. آن وقت مثل خودم همان‌طور كه دوستتان دارم، خدا هم كه بالا سر همه است، همه‌ی ما را با هم دوست مى‌دارد. اين‌طورى ما را هم نزد خداى خودش برد. وقتى كه پيغمبر را دوست داريم، خدا چون دوست و محبوبش بود، آمد و دست انداخت و همه ما را، هم محمّد را و هم زير دست و پايش را بغل كرد. لذا از طرف پيغمبرش به امّت مى‌گويد، اگر شما خدا را دوست داريد. فَاتَّبِعوُنى، من را متابعت كنيد، يُحْبِبْكُمُ اللهُ، آن وقت خدا شما را دوست دارد. فرق است بين اينكه، خدا را دوست بداريم يا خدا ما را دوست بدارد. كدام بهتر است؟ وقتى من خدا را دوست دارم خيلى بايد مراقبت كنم كه دستم كوتاه نشود! امّا وقتى خدا من يا شما را دربرگرفته چطور؟ آن وقت شما ديگر بپّا هم دارى! مى‌خواهى در بروى نمى‌توانى! گفت يكى اينجاست كه مرا پنهانى گرفته و نمى‌توانم در بروم. رفيقم دم در ايستاده مى‌گويد بلند شو بيا، امّا نمى‌توانم بروم. گفت چرا؟ گفت اينجا قاطى اين جمعيّت، يكى پنهان است، نمى‌شناسمش امّا نمى‌گذارد بروم ـ او محمّد است. ✔️طوبای محبّت٤، ص۱۴۳ @mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ» @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 41-35 آل عمران، قسمت اول بخش سوم ● اعتقاد مادر مريم به حمل خود از روى جزم بود و در حكايتى
آیات 41-35 آل عمران، قسمت اول بخش چهارم ⚫️ معنای جمله ((و لیس الذکر کالانثی )) وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى این دو جمله از همسر عمران نيست ، بلكه كلام خداى تعالى است ، كه بعنوان جمله معترضه آورده شده و بعضى در اين باره دو احتمال داده اند، يكى اينكه هر دو جمله كلام مادر مريم همسر عمران باشد، دوم اينكه جمله اولى كلام خدا و دومى كلام همسر عمران باشد، و هيچ يك درست نيست . اما اولى درست نيست ، زيرا پر واضح است كه اگر كلام همسر عمران باشد بايد آيه به اين صورت باشد، كه ((خدا بهتر مى داند من چه چيز زائيده ام ))، ليكن از آنجا كه گفتيم جمله قبلى ((رب انى وضعتها انثى )) در مقام اظهار حسرت و اندوه بود، از ظاهر جمله : ((و اللّه اعلم بما وضعت )) استفاده مى شود كه مى خواهد بفرمايد ما مى دانيم كه فرزند او دختر است ، و ليكن با دختر كردن فرزند او خواستيم آرزوى او را به بهترين وجه برآوريم ، و بطريقى برآوريم كه او را خشنودتر سازد، و اگر او مى دانست كه چرا فرزند در شكم او را دختر كرديم هرگز حسرت نمى خورد، و آنطور اندوهناك نمى شد، او نمى دانست كه اگر فرزندش پسر مى شد، اميدش آنطور كه بايد محقق نمى شد، و ممكن نبود نتائجى كه در دختر شدن فرزندش هست ، در پسر شدن آن به دست آيد، براى اينكه نهايت نتيجه اى كه ممكن بود از پسر بودن فرزندش ‍ بدست آيد اين بود كه فرزندى چون عيسى از او متولد شود، كه پيامبرى باشد شفا دهنده كور مادر زاد، و بيمار برصى و زنده كننده مردگان ، و ليكن در دختر بودن حملش نتيجه اى ديگر نيز عايد مى شود و آن اين است كه كلمه اللّه تمام مى شود، و پسرى بدون پدر مى زايد، و در نتيجه هم خودش و هم فرزندش آيتى و معجره اى براى اهل عالم مى شوند، پسرى مى زايد كه در گهواره با مردم سخن مى گويد، روحى و كلمه اى از خدا مى شود، فرزندى كه مثلش نزد خدا مثل آدم است ، و از او و از مادرش آن دختر طاهره مباركه آثار و بركات و آيات روشن ديگر بروز مى كند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 270 از اينجا روشن مى شود كه جمله : ((و ليس الذكر كالانثى )) نيز نمى تواند كلام همسر عمران باشد، بلكه آن نيز حكايت كلام خداى تعالى است ، و اگر كلام همسر عمران بود جا داشت بفرمايد: ((و ليس ‍ الانثى كالذكر))، نه اينكه عكس آن را بفرمايد، و اين بسيار روشن است ، براى اينكه وقتى انسان يك چيز ارجمند و يا مقامى بلند را آرزو دارد، ولى چيزى كمتر از آن يا مقامى پائين تر باو داده مى شود، از در حسرت مى گويد: اين آن نيست كه من در طلبش بودم ، و يا مى گويد آنچه به من دادند مثل آنچه من مى خواستم نبود، و نمى گويد آنچه من آرزو داشتم مثل اينكه به منش دادند نيست ، از همين جا روشن مى شود كه ((الف و لام )) در دو كلمه ((الذكر)) و ((الانثى )) تنها الف و لام عهد است . ولى بيشتر مفسرين جمله : ((و ليس الذكر كالانثى )) را تتمه كلام همسر عمران گرفته ، آنگاه در اينكه چرا نگفت : ((و ليس الانثى كالذكر)) و توجيه اينكه چرا گفت : ((و ليس الذكر كالانثى )) خود را بزحمت انداختند، و زحمتشان بجائى نرسيده ، اگر بخواهى مى توانى به كتب آنان مراجعه كنى . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️«تا وقتی که انسان با بدن خود قرین و همنشین است، امکان تغییر ملکات را دارد، ولی وقتی از بدن جدا شد دیگر تغییری در او راه نمی‌یابد مگر به شفاعت یا آمرزش.» ✔️المیزان ج۲، ص۲۵۶ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️ می‌گویند مقصود از هوالاول و الأخر در سوره حدید، حضرت علی علیه السلام است چنان که مجلسی هم در جلد ۸ بحارالانوار چنین نقل کرده است و هم چنین زمینه اشتباهات را وسیع تر می‌نماید، پس اگر بخواهیم ادعای دسته فوق را تکذیب نماییم گفته مجلسی را رد نموده‌ایم، زیرا ضمایری که برگشتش به خداست در قران بسیار است، مثلا (فهويهديني)، (فهو يشفين)...و امثال این ضمایر ... از این قبیل ضمایر در قرآن زیاد است. کجا بفهمیم که مرجع این ضمایر «علی» نباشد، با این که سیاق آیات نشان می‌دهد که مرجع این ضمایر خداست؟ / آنچه در روایت وارد شده این است که علی علیه السلام اول و آخر است و در روایت دیگر وارد شده که معنای اول و آخر بودن علی علیه السلام این است که ایشان اول کسی است که به رسول اکرم صلی الله علیه واله ایمان آورد و آخرین کسی است که از آن حضرت جدا شد و آن وقتی بود که جسد مقدس آن حضرت را در قبر شریف گذاشت و بیرون آمد. و ظاهر سیاق اول سوره حدید می‌رساند که مراد از اول کسی است که وجودش مسبوق به عدم نباشد و از آخر این است که وجودش ملحوق به عدم نباشد و آن خداست عز و جل چنان که می فرماید: «وأنَّ إلٰى ربّک المنتهیٰ» ✔️بررسی‌های‌اسلامی،ج۲،ص۱۷۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ‌‌ ☑️ او هرگز پا به‌عقب نگذاشت. ▪️علی در نخستین روزی که پا در محیط اجتماع گذاشت، زندگی بسیار ساده‌ای داشت و در زمان حیات پیغمبراکرم و پس از رحلت وی و حتی در ایام خلافت پُر عظمت خود در زیّ فقرا و با ساده‌ترین وضع زندگی می‌کرد. در خوراک و پوشاک و مسکن با بی بضاعت‌ترین افراد یکسان بود. ▪️در امّت اسلامی نخستین فردی که در مسائل فلسفهٔ‌الهی اقامهٔ برهان کرده امیرالمومنین است. و از این رهگذر اورا بر همهٔ دانشمندان و پژوهشگران این فن برتریِ روشن و حقوقی مسلم است، زیرا او بود که با استدلال و اقامهٔ برهان مسائل فلسفهٔ الهی باز کرد. ▪️على عليه‌السّلام در ميان امّت اسلامى، نخستين كسى است كه پيرامون فلسفه الهى، كلمات منطقى، مستدل‌ و بيانات توأم با برهان ايراد كرده است. پس او را بر ديگران در اين باب منّتى است و براى او در گردن پژوهشگران فلسفه در مورد رايج كردن برهان و استدلال در مسائل الهى، حقوقى مسلّم است. ▪️على عليه السّلام نخستين فردى است كه واژه‌هاى عربى را جهت بيان مباحث فلسفى و اصطلاحات حكمى به كار برده و در واقع دايره الفاظ تنگتر از آن است كه حقايق را بتواند كما هو حقّه بيان بدارد مگر اين‌كه يك نوع تجريد در آنها به عمل بيايد نظير آنچه على عليه السّلام در به كار بردن برخى از آنها انجام داده است. ▪️در تمام جنگ‌های بزرگ، گوی پیروزی به دست علی ربوده می‌شد. او هرگز پا به عقب نگذاشت. ✔️منابع/ رساله علی‌وفلسفه‌الهی، تعالیم‌اسلام، شیعه‌دراسلام @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️احکام سنگین حضرت امیر ‹علیه السلام› برای یک مفسد اقتصادی! ▪️در دوران حکومت امام علی علیه‌السلام، به آن حضرت خبر رسید که “ابن هرمه ” مأمور حکومتی ناظر بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است. امام علیه‌السلام پس از اطلاع، به فرماندار خود در اهواز چنین نوشت: ▪️«هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار و او را به مردم معرفی کن، و به زندانش بیفکن و آبرویش را بریز، و به همه بخش‌های تابع اهواز بنویس که من _علی_چنین عقوبتی برای او معین کرده‌ام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی، که نزد خدا خوار می‌شوی، و من به زشت‌ترین صورت ممکن تو را از کار بر کنار می‌کنم و خدا آن روز را نیاورد.» ▪️و چون روز جمعه رسید، او را از زندان درآور و ۳۵ تازیانه به او بزن و او را در بازار بگردان. و هر کس گواهی آورد که ابن هرمه از او چیزی گرفته است، او را با گواه قسم بده، و مبلغ را از مال ابن هرمه بردار و به صاحب آن بپرداز و دوباره او را خوار و سر افکنده و بی آبرو به زندان بازگردان، و پاهایش را در بند بگذار، و تنها برای نماز باز کن و فقط اگر کسی برایش خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک یا زیر اندازی آورد به او برسان. ▪️مگذار ملاقاتی داشته باشد، تا مبادا راه پاسخگویی به محاکمه را به او یاد دهند و به آزاد شدن از زندان امیدوارش سازند. و اگر دانستی که کسی چیزی(عذری) به او آموخته است که به مسلمانی زیانی می‌رساند، او را نیز تازیانه بزن و زندانی کن تا توبه کند. ▪️شبها زندانیان را به فضای باز بیاور تا تفریح کنند، جز ابن هرمه! مگر بترسی که بمیرد، در این صورت او را نیز به حیاط زندان بیاور و اگر دیدی هنوز طاقت تازیانه خوردن دارد، پس از ۳۰ روز، ۳۵ تازیانه دیگر- به جز ۳۵ تازیانه نخستین- به او بزن. و برای من بنویس که درباره بازار(و نظارت بر آن) چه کردی، و پس از این خائن، چه کسی را برگزیدی، در ضمن حقوق ابن هرمه خائن را نیز قطع کن.» ✔️دعائم‌الاسلام ۵۳۳-۵۳۲ / الحیاة ۴۱۰-۴۰۹ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️بنا به نقل، امام مهدي عليه السّلام فرمودند: هر يك از شما بايد عملی را انجام دهد كه سبب نزديكی به ما و جذب محبّت ما گردد؛ و بايد دوری كند از كرداری كه ما نسبت به آن، ناخوشايند و خشمناك می‌باشيم، پس چه بسا شخصی در لحظه‌ای توبه كند كه ديگر به حال او سودی ندارد و نيز او را از عِقاب و عذاب الهی نجات نمی‌بخشد. ▪️يَعْمَلُ كُلُّ امْرِيء مِنْكُمْ ما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَ لْيَتَجَنَّب ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهيَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَاِنَّ امْرَءاً يَبْغَتُهُ فُجْأةٌ حينَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلي حُوبَة. ✔️بحارالانوار، جلد ٥٣، صفحه ١٧٣ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 41-35 آل عمران، قسمت اول بخش چهارم ⚫️ معنای جمله ((و لیس الذکر کالانثی )) وَ اللَّهُ أَعْلَم
آیات 41-35 آل عمران، قسمت دوم بخش اول وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ ● وجه تسميه ((مريم )) كلمه ((مريم )) در لغت آن شهر، بطورى كه گفته اند به معناى زن عابد است ، و نيز زن خدمتكار است ، از همين جا معلوم مى شود كه چرا اين مادر دختر خود را بلافاصله بعد از وضع حمل مريم ناميد، و چرا خداى تعالى اين عمل او را حكايت كرد، خواست تا بعد از نوميدى از زاييدن پسرى كه محرر براى عبادت و خدمت باشد بلا درنگ همين دختر را براى اين كار محرر كند، پس اين كه گفت : ((سميتها مريم ))، به منزله اين است كه گفته باشد: ((من اين دختر را براى تو محرر زاييدم )) دليل بر اينكه جمله نامبرده به منزله صيغه نذر است ، اين است كه خداى سبحان دنبالش اين نذر را قبول نموده و مى فرمايد: ((فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا...)). و اينكه بعد از گفتن آن سخن اضافه كرد كه من او و ذريه او را از شر شيطان رانده شده ، به خدا پناه مى دهم براى اين بود كه او و ذريه اش ‍ موفق به عبادت و خدمت كنيسه بشوند تا اسم مريم مطابق با مسمى باشد. اگر از ياد نبرده باشيد در سابق در اين باره بحثى كرديم ، كه چرا مريم بدون هيچ قيدى حمل خود را پسر شمرد، عين آن بحث در كلمه ((ذريتها)) مى آيد چون در اينجا نيز جاى اين سؤال هست كه مادر مريم از كجا دانست مريم داراى ذريه خواهد شد، كه در مقام گفتگوى با ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 271 خداى عزوجل اينطور يعنى بطور مطلق گفت : ((من ذريه او را چنين ...)) با اينكه مادر مريم علم غيب نداشت و آينده يك كودك براى همه غيب است زيرا كه جز خداى سبحان كسى آنر ا نمى داند، و در آنجا در پاسخ از اين اشكال گفتيم : او (از جائى خبر داده شده بود) مى دانست كه به زودى از شوهرش عمران صاحب فرزندى پسر، و صالح مى شود و بعد از آنكه حامله شد و همسرش از دنيا رفت شكى نداشت كه حمل در شكمش همان پسرى است كه به او وعده داده اند و بعد از آنكه فرزند را زاييد و فهميد حدسش خطا رفته ، يقين كرد كه آن پسر موعود را به مريم مى دهند، و او داراى ذريه است . به همين جهت نذرش را كه راجع به پسر بود به دختر مبدل كرد و دخترش را مريم (زنى عابده و خادمه كنيسه ) نام نهاد و ذريه او را از شر شيطان رجيم به خدا پناه داد، اين آن چيزى است كه دقت در كلام خدا آن را به ما مى فهماند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
▪️قمى در تفسیر خود مى گوید: پدرم براى من حدیث کرد از امام صادق (علیه السلام) که شخصى از آنجناب پرسید: آیا بهشت آدم از باغهاى دنیا بوده و یا از باغهاى آخرت؟ ▪️حضرت در جواب فرمود: از باغهاى دنیا بوده و همین ماه و خورشیدى که بر ما مى تابد به آن بهشت مى تابیده. و اگر از باغهاى آخرت مى بود هرگز از آن اخراج نمى شد، چون آخرت خانه خلود است. ▪️در کافى از على بن ابراهیم از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: پس از آنکه آدم از بهشت بیرون شد جبرئیل بر او نازل شد و گفت: مگر این نبود که خداوند تو را به دست خود آفرید و از روح خود در تو دمید و ملائکه را به سجده بر تو واداشت و کنیز خود حوا را همسرت کرد و در بهشت جاى داده همه آنها را بر تو مباح نمود؟ و مگر این نبود که تو را رو به رو خطاب نمود و از خوردن آن درخت نهى کرد؟ با این حال چرا از آن خوردى و خداى تعالى را نافرمانى کردی؟ ▪️آدم گفت چه کنم، ابلیس فریبم داد و قسم خورد که من خیرخواه تو هستم، و من کجا خیال مى کردم که یکى از مخلوقات خدا به اسم خدا به دروغ سوگند یاد کند؟ ✔️منبع: تفسیر المیزان ج ۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️ازدواج خواهر با برادر؟! ‹۱› فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند؟ ▪️تناسل طبقه اول انسان، يعنی آدم و همسرش از راه ازدواج بوده است كه نتيجه‌اش متولد شدن پسران و دخترانی و به عبارت ديگر خواهران و برادرانی گرديده و در اين باره بحثی نيست، بحث در اين است كه طبقه دوم بشر يعنی همين خواهران و برادران چگونه و با چه كسی ازدواج كرده‌اند؟ آيا ازدواج در بين خود آنان بوده و يا به طريقی ديگر صورت گرفته است؟ از ظاهر اطلاق آيه شريفه زير كه می‌فرمايد:"وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً ..." به بيانی كه گذشت بر می‌آيد كه در انتشار نسل بشر غير از آدم و همسرش هيچ كس ديگری دخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهی به اين دو تن بوده و بس، نه هيچ زنی از غير بشر دخالت داشته، و نه هيچ مردی، چون قرآن كريم در انتشار اين نسل تنها آدم و حوا را مبدأ دانسته، و اگر غير از آدم و حوا مردی يا زنی از غير بشر نيز دخالت می‌داشت، می‌فرمود:" و بث منهما و من غيرهما"، و يا عبارتی ديگر نظير اين را می‌آورد تا بفهماند كه غير از آدم و حوا موجودی ديگر نيز دخالت داشته و معلوم است كه منحصر بودن آدم و حوا در مبدئيت انتشار نسل، اقتضا می‌كند كه در طبقه دوم ازدواج بين خواهر و برادر صورت گرفته باشد. ▪️‏و اما اينكه چنين ازدواجی در اسلام حرام است و بطوری كه حكايت شده در ساير شرايع نيز حرام و ممنوع بوده ضرری به اين نظريه نمی‌زند؛ برای اينكه تحريم، حكمی است تشريعی، كه تابع مصالح و مفاسد است، نه حكمی تكوينی (نظير مستی آوردن شراب) و غير قابل تغيير، و زمام تشريع هم به دست خدای سبحان است، او هر چه بخواهد می‌كند و هر حكمی بخواهد می‌راند، چه مانعی دارد كه يك عمل را در روزی و روزگاری جايز و مباح كند، و در روزگاری ديگر حرام نمايد، در روزی كه جز تجويزش چاره‌ای نيست تجويز كند و در روزگاری ديگر كه اين ضرورت در كار نيست تحريم كند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگاری كه تجويزش باعث شيوع فحشا و جريحه‌دار شدن عفت عمومی نمی‌شود تجويز كند و در روزگاری ديگر كه باعث اين محذور می‌شود تحريم كند. ▪️‏خواهی گفت كه تجويز چنين ازدواجی هم مخالف با فطرت بشر و همچنين، مخالف با شرايع انبيا است كه آن نيز طبق فطرت است، هم چنان كه خدای عز و جل فرموده:" فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ"۴۰، و حاصل مفاد آيه اين است كه شرايع الهی همه مطابق با فطرت است و دين پايدار هم دينی است كه چنين باشد. ▪️‏در پاسخ می‌گوئيم: اين سخن كه ازدواج خواهر و برادر منافی با فطرت باشد درست‌ نيست و فطرت چنين ازدواجی را صرفا به خاطر اينكه ازدواج خواهر و برادر است نفی نمی‌كند و از آن تنفر ندارد، بلكه اگر نفی می‌كند و اگر از آن تنفر دارد برای اين است كه باعث شيوع فحشا و منكرات می‌شود و باعث می‌گردد غريزه عفت باطل گردد و عفت عمومی لكه‌دار شود. ادامه دارد... ✔️المیزان، تفسیر آیه ۱ سوره نساء @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️ازدواج خواهر با برادر؟! ‹۱› فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند؟ ▪️تناسل طبقه اول انسان، يع
☑️ازدواج خواهر با برادر؟! ‹۲› فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند؟ ▪️‏پر واضح است كه شيوع فحشا بوسيله ازدواج خواهر و برادر در زمانی است كه جامعهٔ گسترده‌ای از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگاری كه در تمامی روی زمين غير از چند پسر و چند دختر از يك پدر و مادر وجود ندارند و از سوی ديگر مشيت خدای تعالی تعلق گرفته كه همين چند تن را زياد كند، و افراد بسياری از آنان منشعب سازد، ديگر عنوان فحشا بر چنين ازدواجی منطبق و صادق نيست. ▪️‏پس اگر انسان امروز از چنين تماس و چنين جماعی نفرت دارد به خاطر علتی است كه گفتيم، نه اينكه به حسب فطرت از آن متنفر باشد، به شهادت اينكه می‌بينيم مجوسيان در قرن‌هایی طولانی (بطوری كه تاريخ ذكر می‌كند) ازدواج بين خواهر و برادر را مشروع می‌دانستند و از آن متنفر نبودند و هم اكنون بطور قانونی در روسيه (بطوری كه نقل شده) و نيز بطور غير قانونی يعنی به عنوان زنا در اروپا انجام می‌شود. ▪️‏يكی از عادات كه در اين ايام در ملل متمدن اروپا و آمريكا معمول است اين است كه دوشيزگان قبل از ازدواج قانونی و قبل از رسيدن به حد بلوغ سنی ازدواج، بكارت خود را زايل می‌سازند و آماری كه در اين باره گرفته شده به اين نتيجه رسيده كه بعضی از اين افضاها از ناحيه پدران و برادران دوشيزگان صورت می‌گيرد. ▪️‏بعضی‌ها گفته‌اند: اينگونه ازدواج با قوانين طبيعی يعنی قوانينی كه قبل از پيدايش مجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش، در انسان‌ها جاری بوده نمی‌سازد، زيرا اختلاط و انسی كه در بين افراد يك خانواده برقرار است غريزه شهوت و عشق ورزی و ميل غريزی را در بين خواهران و برادران باطل می‌كند، و به قول مونتسكيو حقوقدان معروف در كتابش روح القوانين: ▪️«علاقه خواهر برادری غير از علاقه شهوانی بين زن و مرد است» ليكن اين سخن درست نيست. ادامه دارد... ✔️المیزان، تفسیر آیه ۱ سوره نساء @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️ازدواج خواهر با برادر؟! ‹۲› فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند؟ ▪️‏پر واضح است كه شيوع فحش
☑️ازدواج خواهر با برادر؟! ‹۳› فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند؟ ▪️‏بعضی‌ها گفته‌اند: اينگونه ازدواج با قوانين طبيعی يعنی قوانينی كه قبل از پيدايش مجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش، در انسان‌ها جاری بوده نمی‌سازد، زيرا اختلاط و انسی كه در بين افراد يك خانواده برقرار است غريزه شهوت و عشق ورزی و ميل غريزی را در بين خواهران و برادران باطل می‌كند، و به قول مونتسكيو حقوقدان معروف در كتابش روح القوانين: «علاقه خواهر برادری غير از علاقه شهوانی بين زن و مرد است» ليكن اين سخن درست نيست؛ اولا: به همان دليلی كه خاطرنشان كرديم و ثانيا: به فرض هم كه قبول كنيم منحصر در موارد معمولی است، نه در جايی كه ضرورت آن را ايجاب كند، يعنی قوانين وضعی طبيعی نتواند صلاح مجتمع را تامين كند كه در چنين صورتی چاره‌ای جز اين نيست كه قوانين غير طبيعی مورد عمل قرار گيرد و اگر قرار باشد بطور كلی جز قوانين طبيعی پذيرفته نشود، بايد بيشتر قوانين معمول و اصول داير در زندگی امروز هم دور ريخته شود. ✔️المیزان، تفسیر آیه ۱ سوره نساء @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️ازدواج خواهر با برادر؟! ‹۳› فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند؟ ▪️‏بعضی‌ها گفته‌اند: اينگو
☑️ازدواج خواهر با برادر؟! ‹۴› فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند؟ ▪️در احتجاج از امام سجاد ‹ع› آمده كه در حديثی و گفتگويی كه با مردی قرشی داشته سخن بدينجا رسانده كه:" هابيل"، با" لوزا" خواهر همزای" قابيل" ازدواج كرد و" قابيل" با" اقليما"، همزای هابيل، راوی می‌گويد: مرد قرشی پرسيد: آيا هابيل و قابيل خواهران خود را حامله كردند؟ فرمود: آری، مرد عرضه داشت: اينكه عمل مجوسيان امروز است، راوی می‌گويد: حضرت فرمود: مجوسيان اگر اين كار را می‌كنند و ما آن را باطل می‌دانيم برای اين است كه بعد از تحريم خدا آن را انجام می‌دهند، آن گاه اضافه نمود: منكر اين مطلب نباش برای اينكه درستی اين عمل در آن روز و نادرستيش در امروز حكم خدا است كه چنين جاری شده، مگر خدای تعالی همسر آدم را از خود او خلق نكرد؟ در عين حال می‌بينيم كه او را بر وی حلال نمود، پس اين حكم شريعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خدای تعالی حكم حرمتش را نازل فرمود. ادامه دارد... ◾️منبع روایت: احتجاج، ج۲، ص۴۴، طبع نجف◾️ آن ✔️المیزان، تفسیر آیه ۱ سوره نساء @mohamad_hosein_tabatabaei
‍☑️جريان وهابيت جلسۀ این هفتۀ آقایان اهل ولاء در روز سه‌شنبه ٢٠ اردیبهشت ١٤٠١ در مهدیۀ اهل ولاء با حضور استاد مهدی طیّب برگزار شد. ▪️به‌مناسبت تقارن روز جلسه با روز تخریب حرم ائمّۀ‌علیهم‌السّلام در قبرستان بقیع به دست وهّابیان در هشتم شوّال سال ١٣٤٤ قمری (٣١ فروردین سال ١٣٠٥ شمسی)، استاد در اوایل جلسه فرمودند: جریان وهّابیت به عنوان یک قدرت دینی_سیاسی، از به هم پیوستن انحراف عقیدتی ریشه‌گرفته از دوران پیامبراکرم‌ صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم در بین برخی از صحابه و تدوین شده در قرن هفتم توسّط ابن تیمیّۀ حرّانی و ترویج شده توسّط محمّدبن‌عبدالوهّاب در قرن دوازدهم در سرزمین حجاز؛ و قدرت محمّدبن‌سعود در نجد، با مدیریّت استعمار انگلیس حدود ٣٢٠ سال قبل به‌وجود آمد و منشأ جنایت‌های بسیاری در جهان اسلام گردید که نمونۀ آن حمله وهابیان حجاز به کربلای معلّی و ویران کردن و غارت حرم حضرت اباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السّلام و کشتن چند هزار نفر از مردم کربلا در سال ١٢١٦ قمری و نیز کشتار و ویرانی‌های بسیار آنان در سرزمین حجاز است. ▪️این جریان منحرف و وابسته به قدرت‌های استعماری در جهان امروز از یک‌سو در قالب قدرت‌های سیاسی حاکم در کشورهای اسلامی، خصوصاً کشور عربستان، در سمت‌وسوی منافع استعمار و همسو با اهداف صهیونیزم نقش‌آفرینی می‌کند و از سوی دیگر در قالب گروه‌های خشن و وحشی نظامی همچون داعش و طالبان و بوکوحرام و سپاه صحابه و... با حمایت و تدارک مالی و نظامی دولت‌های وهّابی و با مدیریّت کشورهای غربی، خصوصاً آمریکا، در جای‌جای جهان اسلام به کشتار مسلمانان و ویرانی سرزمین‌های اسلامی و ارائۀ چهره‌ای مخوف و انزجارآور از اسلام در سطح جهان مشغول است. ▪️اندیشه‌های سلفی و وهّابی از دیرباز در جریانات روشنفکری جهان اسلام، خصوصاً در کشورهای عربی نفوذ کرد که نمونه‌های آن را در آثار محمّدقطب و محمّدعبده و جریانات سیاسی مثل اخوان المسلمین به‌وضوح مشهود است. این نفوذ در بین روشنفکران و سیاسیّون ایران نیز به‌نحو نامحسوس رخ داد. معنویّت‌ستیزی و عمل‌گرایی صِرف از مظاهر این نفوذ در جریانات روشنفکری ایران، حتّی برخی روحانیون صدوپنجاه سال اخیراست. ▪️نفوذ وهّابیت در بین اهل‌سنّت ایران که عمدتاً در مناطق مرزی کشور مستقّرند به کمک پول‌های عربستان سعودی و روحانیون متأثّر از عقاید وهّابی، به‌صورت بارزی قابل مشاهده است. نفوذ مرموز عقاید و افکار وهّابیّت در مناطق مرکزی ایران و در مناطق شیعه‌نشین نیز در این فاصلۀ زمانی واقعیّتی انکارناپذیر است. فعّالیّت شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای و سایت‌ها و کانال‌های اینترنتی وهّابیون به زبان فارسی در مقابلۀ با تشیّع و حکومت شیعی ایران امری مشهود است. آنچه به دست وهّابی‌ها در سوریه و عراق رُخ داد، مقدّمه‌ای بود برای آنچه قصد دارند در ایران، به عنوان مرکز تشیّع در جهان، انجام دهند و برای عملی ساختن آن، درصدد وهّابی کردن مردم و آماده کردنشان برای برپایی چنان فتنه و آشوب و چنان ویرانی و کشتاری در ایران هستند. ▪️بنابراین وهّابیّت امری مربوط به چند سدۀ گذشته نیست که گمان شود با سوگ و اندوه ویرانی بقاع متبرّکۀ قبرستان بقیع در قریب صد سال قبل و نفرین بر مرتکبان آن، حقّ آن ادا شده باشد. اهتمام اهل معنا به حقایق عرفانی و سلوک الی‌الله نباید منجر به غفلت ایشان از خطر وهّابیّت و کسب آمادگی برای مقابلۀ با آن شود. می‌بایست از یک سو تسلّط علمی لازم را برای پاسخ به شبهات وهّابیون و متقابلاً آشکار نمودن انحرافات عقیدتی ایشان و نیز مهارت‌های لازم را برای مناظره و گفتگوی با ایشان کسب کرد و با این آمادگی، در فضای خارجی و فضای مجازی، به میدان مقابله با تبلیغات وهّابیت رفت و از سوی دیگر، ذکاوت و زیرکی لازم را در فهم خدعه‌های ایشان علیه قدرت و حکومت شیعه در ایران به دست آورد تا بی‌توجّه تحت تأثیر تحریکات سیاسی آنها قرار نگرفت و نادانسته ابزار پیش‌برد اهداف و مقاصد شوم ایشان واقع نشد. ▪️مسألۀ افزایش زاد و ولد در مناطق اهل سنّت و عمدتاً وهّابیون ایران و کاهش شدید آمار موالید در بین شیعیان کشور، نگرانی شدیدی در بر هم خوردن ترکیب جمعیّتی کشور و در معرض آسیب بودن اکثریّت داشتن شیعیان در ایران را به‌وجود آورده است؛ که باید نسبت به آن نیز حسّاس بود و هر چه زودتر برای آن چاره‌ای کارساز اندیشید. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 41-35 آل عمران، قسمت دوم بخش اول وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيّ
آیات 41-35 آل عمران، قسمت دوم بخش دوم فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً ● ((قبول حسن )) به معناى تقبل يعنى قبول با رضايت درونى است كلمه ((قبول )) اگر با قيد ((حسن )) در كلام آيد معنايش همان تقبل است ، چون فرق تقبل با قبول اين است كه تقبل به معناى يك نوع قبول است و آن قبول با رضايت درونى است ، پس مى توان گفت معناى جمله مورد بحث اين است كه خداى سبحان فرموده باشد: ((فتقبلها ربها تقبلا)) و اگر از كلمه ((تقبلا)) به جمله ((بقبول حسن )) تعبير كرد براى اين بود كه بفهماند حسن قبول مقصود اصلى از كلام است ، علاوه بر اينكه تصريح كردن به حسن قبول اظهار حرمت و شرافتى براى مادر مريم است . و چون جمله مورد بحث در مقابل جمله ((و انى سميتها...)) قرار گرفته ، مقتضاى انطباق دو جمله با هم اين است كه جمله مورد بحث ، قبول همان جمله ((و انى سميتها...)) باشد، و جمله ((و انبتها نباتا حسنا)) هم قبول و اجابت جمله ((و انى اعيذها بك ...)) باشد. بنابراين منظور از تقبل او به قبولى حسن اين نيست كه با اين قبول همسر عمران به خدا تقرب جويد و در برابر عملى كه كرده به ثواب آخرت برسد، براى اينكه نفرموده : ((فتقبل نذرها)) بلكه فرموده خود مريم را قبول كرد، پس منظور قبول دختر او است ، بدان جهت كه مريم ناميده شده ، و در راه خدا محرر شده ، در نتيجه برگشت معناى عبارت به همان اصطفا است ، مى خواهد بفرمايد ما او را اصطفا كرديم ، چون در سابق گفتيم معناى اصطفا هم همين است كه شخص اصطفا شده براى خدا به تمام معناى كلمه تسليم باشد، (دقت فرماييد). و مراد از اينكه فرمود: او را به انباتى حسن رويانديم ، اين است كه رشد و پاكيزگى به او و به ذريه او داديم ، و به او و به هر يك از ذريه و شاخه اى كه از تنه درخت وجودى او ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 272 مى رويد حياتى افاضه كرديم كه آميخته با القاءات شيطان و پليدى و تسويلات و وسوسه هاى او نباشد و خلاصه اينكه حياتى طيب و طاهر به آنان افاضه مى كنيم . و اين دو: يعنى قبول حسن كه گفتيم برگشتش به همان اصطفا است و نبات حسن كه گفتيم برگشتش به طهارت است ، همان اصطفا و طهارتى است كه در ذيل آيات مورد بحث ، به آن اشاره نموده و مى فرمايد: ((و اذ قالت الملائكه يا مريم ان اللّه اصطفاك و طهرك ...)) و ان شاء اللّه العزيز، در تفسير آن توضيحش خواهد آمد. پس روشن شد كه اصطفاى مريم و تطهير وى عبارت است از اينكه دعاى مادرش را مستجاب كرد، همچنان كه اصطفاى وى بر زنان عالم عبارت است از اينكه عيسى (عليه السلام) از او متولد مى شود و اينكه او و فرزندش آيتى براى عالميان باشد، آيتى كه مصدق كلام خدا باشد كه فرمود: ((و ليس الذكر كالانثى )). وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا زكريا با قرعه كشى سرپرست مريم شد، چون عده اى درباره تكفل وى با يكديگر نزاع داشتند، و سرانجام به قرعه رضايت دادند و قرعه بنام زكريا در آمد، همچنان كه آيه : ((و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون )) دارد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️(برگرفته از کتاب ؛ مجموعه عبادات، ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد سفارش حضرت آيت‌الله بهجت رحمه‌الله)◾️ ▪️حَوْقَلَه یا ذکر شریف «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» از اذکار مورد توجه و توصیۀ حضرت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله بود. ایشان مداومت بر این ذکر را برای درمان و توصیه می‌کردند. ✔️بهجت‌الدعاء، ص٣۶١ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️مرحوم استاد فاطمی نیا ▪️یکی از آقایان دربارهٔ حضرت طباطبایی گفته بود: « آقا طباطبایی خوب است، اما نورانیت ندارد.» شخص ساده‌ای این نکته را در کاغذی نوشته به مرحوم علامه عرضه کرد. آیت‌الله طباطبایی وقتی این مطلب را خواند، بسیار خندید به گونه‌ای که شاید در عمرش به آن شکل نخندیده بود. اهل معرفتی که آن‌جا شاهد این داستان بود، گفت: « علامه، غریب است و خوش است» ✔️ز‌مهرافروخته،صفحهٔ ۴۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حاج‌آقا‌ : ▪️یک کتابی به نام است. کتاب کوچکی است ولی مهم است. در آنجا دیدم که نوشته است « العين لتدخل الرجل القبر و تدخل الجمل القدر » ▪️چشم، شتر قوی را در دیگ قرار می‌دهد و مرد را در قبر قرار می‌دهد؛ ساده نیست. اولا همه‌ی حرف‌های خود را به همه نزنید. پر چانگی خیلی ضرر می‌زند. ▪️مرحوم پدر من می‌گفت تا حد ممکن حرف نزنید. مخصوص مقاصدی را که در زندگی می‌خواهید انجام دهید، مثلا برای پسر شما یک کاری پیدا شده است واجب نیست به خاله‌ی او بگویید. حالا اگر خود او بعدا فهمید، فهمید، اگر نفهمید لازم نیست توضیح دهید. ▪️ما روایت داریم که کتمان حوائج، به برآورده شدن آنها کمک می‌کند. چرا...؟ چون وقتی می‌گویید، ممکن است چشم‌هایی متوجه شوند که اصلا نگذارند بشود. چقدر خوب است که حرف‌های خود را نگوییم، اسرار خود را نگوییم. @mohamad_hosein_tabatabaei