آیت 252-244 بقره قسمت سوم
بخش چهارم
بحث روايتى
● بحث روايتى (در ذيل آيات گذشته ، مربوط به قرض دادن به خدا، داستان طالوت ، مراد از سكينت ...)
در الدرالمنثور است كه عبد الرزاق و ابن جرير از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 448
وقتى آيه : ((من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا)) نازل شد ابو دحداح نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، و عرضه داشت : يا نبى الله آيا درست فهميده ام كه خدا از آنچه به ما عطا فرموده ، قرض مى خواهد، و تازه براى خود ما قرض مى خواهد؟ حال كه چنين است من دو قطعه زمين دارم ، يكى بالاى شهر و يكى پائين شهر، و من هر يك را كه بهتر از ديگرى تشخيص داديد در راه خدا صدقه مى دهم ، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) مكرر فرمود: چه شاخه هاى پر برگى در بهشت ، بر ابى دحداح سايه افكنده اند!.
مولف : اين روايت به طرق مختلف نقل شده است .
و در كتاب معانى الاخبار از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: وقتى آيه ((من جاء بالحسنه فله عشر امثالها)) نازل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرضه داشت : پروردگارا اجر امت مرا بيشتر كن ، خداى سبحان اين آيه را نازل كرد: ((من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيرة ))، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فهميد كه منظور از كلمه ((كثير)) در دادگاه خدا، عددى است كه از شمار بيرون باشد، و انتها نداشته باشد.
مولف : مرحوم طبرسى در مجمع البیان و عياشى در تفسيرش نظير اين را نقل كرده اند. و قريب به اين مضمون از طرق اهل سنت نيز آمده ، و اينكه امام در روايت فرمود، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فهميد... اشاره است به مضمون آخر آيه كه مى فرمايد: ((و الله يقبض و يبصط...))، چون هيچ حدى كه عطاى خداى تعالى را محدود كند و جود ندارد، خداوند خود نيز فرموده : ((و ما كان عطاء ربك محظورا)) (عطاء پروردگار تو هرگز جلوگيرى نداشته است ).
و در تفسير عياشى از ابى الحسن (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل همين آيه فرمود: منظور از قرض الحسنه به خدا، صله و بخشش به امام است .
مولف : نظير اين روايت در كافى از امام صادق (عليه السلام ) آمده ، و بايد دانست كه منظور در اين روايات بيان يكى از مصاديق قرض الحسنه دادن به خدا است .
و در مجمع البيان در ذيل آيه ((اذ قالوا لنبى لهم ...)) گفته : پيامبر نامبرده ، شموئيل )) بوده ، كه به زبان عربى ((صموئيل )) گفته مى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 449
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□○عاجزترین مردم کسی است که از #دعا کردن عاجز باشد! و موفق کسی است که دعایش با شرایط، یعنی بهشرط توبه و صادقانه و حقیقی و مستمر باشد؛ و در صورت تأخیر در اجابت، ناامید نشود و دست از دعا و تضرع و التماس برندارد و مأیوس نشود.
□○در محضر بهجت، ج٣، ص٢٨۵○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□
#تفسیرالمیزان
□لايلاف قريش(۱)
□ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲)
□ماده (الف) - به كسره همزه - كه مصدر #ثلاثى_مجرد و باب افعالش (#ايلاف) مى آيد، به معناى #اجتماع با همبستگى و #الفت است، و به قول #راغب اصلا الفت را به همين جهت الفت مى گويند.
و در #صحاح_اللغه آمده: وقتى گفته میشود: (فلان قد آلف هذا الموضع)، #معنايش اين است كه فلانى با اين محل انس گرفته، و معناى اينكه گفته شود: (فلان آلف غيره هذا الموضع ) اين است كه فلانى آن شخص #ديگر را با اين محل مأنوس كرد، و گاه مى شود كه همين #تعبير يعنى تعبير به باب #افعال در مورد #لازم نيز استعمال مى شود، مثلا گفته مى شود: (فلان الف هذا الموضع ) و يا (يالف هذا الموضع ايلافا)، يعنى فلانى با اين محل انس گرفته و يا انس مى گيرد.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□ #تفسیرالمیزان □لايلاف قريش(۱) □ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲) □م
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□
#تفسیرالمیزان
□لايلاف قريش(۱)
□ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲)
□و كلمه (#قريش) نام عشيره و #دودمان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است كه همگى از نسل #نضر_بن_كنانه اند كه نامش #قريش نيز بوده، و كلمه (#رحلت) - همانطور كه در #مجمع_البيان آمده - به معناى #حالتى است كه يك انسان سوار بر #راحله و در حال #سير دارد و (#راحله) به معناى #شترى است كه براى راهپيمايى #نيرومند باشد.
□و منظور از (#رحلت_قريش) مسافرت آنان از #مكه به بيرون براى #تجارت است، و اين رحلت از #مشخصات اهل اين شهر بوده، چون اين شهر در #دره اى خشك و سوزان و بى آب و علف واقع شده، كه نه #زرعى در آن هست و نه #ضرعى پستان شيردارى) #ناگزير قريش زندگى را از راه #تجارت مى گذارنيد، و در هر سال #دو نوبت به تجارت مى رفت، يك نوبت در #زمستان كه به طرف #يمن مى رفت، و نوبتى ديگر در #تابستان كه به سوى #شام ره مى سپرد، و با اين دو نوبت سفر كردن زندگى خود را #اداره مى نمود، و مردم #يمن و #شام پاس احترام قريش را مى داشتند، زيرا خانه #كعبه بيت الحرام در بين ايشان واقع شده بود، و به همين جهت راهزنان و غارتگران كه #ممر عيشى به جز #دزدى و غارت نداشتند، #متعرض ايشان نمى شدند، نه سر راه را برايشان مى گرفتند، و نه به شهرشان #حمله ور مى شدند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□ #تفسیرالمیزان □لايلاف قريش(۱) □ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲) □
□بیان آیات (۱) و (۲) سوره قریش□
#تفسیرالمیزان
□لايلاف قريش(۱)
□ايلافهم رحله الشتاء و الصيف(۲)
□و در جمله (لايلاف قريش) حرف #لام در كلمه (لايلاف) #لام_تعليل است، و #فاعل در (ايلاف) #خداى سبحان، و #مفعول ايلاف (آن كسانى كه خدا مردم را با ايشان #مأنوس كرد) قريشند، پس كلمه (قريش) #مفعول_اول فعل ايلاف است، و مفعول دومش #حذف شده، چون جمله بعدى يعنى (ايلافهم رحله الشتاء و الصيف) مى فهماند كه آن مفعول چيست و تقدير چنين است، (لايلاف اللّه قريشا رحله الشتاء و الصيف - #خداى سبحان با مرغان #ابابيل آن #دفاع را از خانه اش كرد، و به شما قريش اين #عزت و احترام را ارزانى داشت تا شما قريش با #رحلت زمستانى و تابستانى مانوس شويد، و امر معاشتان بگذرد).(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ده خصلت که نشاندهندهی کمال عقل در انسان مسلمان است (امام رضا علیهالسّلام) - بخش پنجم○□ □۹- «و
□○ده خصلت که نشاندهندهی کمال عقل در انسان مسلمان است (امام رضا علیهالسّلام) - بخش ششم○□
□«ثُمَّ قالَ علیهالسّلام الْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرهُ»□
□○سپس حضرت رضا علیهالسّلام فرمودند: امّا دهمی و چه دهمییی! «قِيلَ لَهُ ما هِیَ؟» خدمت حضرت عرض کردند: آن دهمی چیست؟
□○حضرت مخصوصاً توقّف کردند تا نهایت توجّه حضّار را جلب کنند؛ والّا میتوانستند دهمی را هم در ادامهی نُه تای قبل بگویند. این یک تکنیک برای جلب توجّه حضّار است؛ که فرمودند: امّا دهمی و چه دهمییی! عرض کردند: یابن رسول الله! آن دهمی چیست که نشاندهندهی کمال عقل است؟
□۱۰- «لا يَرى اَحَداً اِلاّ قالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّی وَ اَتْقى»
▪️حضرت فرمودند: دهمین خصوصیّت این است که این انسان مسلمان احدی را نمیبیند، مگر اینکه میگوید: او از من بهتر، با تقواتر و پرهیزکارتر است و همه را بهتر از خودش میداند. این درست نقطهی مقابل عُجبی است که برایتان گفتم همه را پایین و خود را گل سرسبد میداند. حضرت فرمودند: این ده خصوصیّت.
#سپس_برای_توضیح_دهمی_فرمودند:
□○«اِنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ» انسانها به دو گروه تقسیم میشوند.
□○«رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَ اَتْقى» (اشخاصی که این فرد با آنها برخورد می کند؛) یا افرادی هستند که به راستی از او بهتر و باتقواترند؛ و برتری آنها مشهود و معلوم است.
□○«وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ اَدْنى» گروه دیگری هم که با آنها برخورد میکند، ظاهرشان نشان میدهد از او بدتر و پستترند. پس این فرد ممکن است با دو گروه انسان برخورد کند.
□«فَاِذا لَقِیَ الَّذِی شَرٌّ مِنْهُ وَ اَدْنى قالَ لَعَلَّ خَيْرَ هذا باطِنٌ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ خَيْرِی ظاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِی»□
□○حضرت رضا علیهالسّلام فرمودند: هنگامی که این فرد با کسی که از خودش بدتر، پستتر و پایینتر است، برخورد میکند؛ میگوید: چه بسا که خیر این انسان در باطنش است و باطن او خیلی بهتر از من است و اینکه باطن کسی خیلی بهتر از ظاهرش باشد، خیلی خوب است؛ پس این برای او خیر است؛ امّا من خیرم ظاهر است؛ ظاهر مسلمانی دارم؛ نمازی میخوانم؛ روزهای میگیرم و حرفهای دینی میزنم. قیافهی ظاهریام مسلمان است؛ ولی چه بسا باطنم به این خوبی نباشد و این که ظاهرم بهتر از باطنم است، برای من شرّ است. پس وقتی با کسی که بدتر از خودش است، برخورد میکند، این گونه با خود حرف میزند، میگوید: ولو ظاهر او مثلاً خیلی مذهبی، حزب اللّهی و پذیرفتنی نیست؛ امّا چه بسا باطنش از من خیلی بهتر باشد. من یک ظاهری، ریشی، تسبیحی و قیافهی مذهبیای دارم؛ خدا میداند چه بسا در دل آن شخص نورانیّتی وجود داشته باشد که من یک ذرّه از آن را هم ندارم. پس هنگامی که با بدتر از خودش برخود میکند، با خود این را میگوید؛ لذا او را بهتر از خودش میداند.
□«وَ اِذا رَاَى الَّذِی هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ اَتْقى»□
□○و وقتی هم با کسی برخورد میکند که ظاهر او به خوبی نشان میدهد که از خودش خیلی بهتر، باتقواتر و پرهیزکارتر است؛ در برابر فردی که کاملاً معلوم است که ظاهرش از او بهتر است
□○«تَواضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ»
تواضع و فروتنی میکند و افتادگی نشان میدهد؛ تا خود او هم به خوبیهای آن فرد ملحق شود؛ خودش هم رشد کند و به خوبیهایی که آن فرد برتر دارد، نایل شود.
□«فَاِذا فَعَلَ ذلِكَ فَقَدْ عَلا مَجْدُهُ وَ طابَ خَيْرُهُ وَ حَسُنَ ذِكْرُهُ وَ سادَ اَهْلَ زَمانِهِ»□
□○حضرت امام رضا علیه السّلام فرمودند: وقتی این فرد با انسانهایی که برخورد میکند، چه با افرادی که ظاهرشان نشان میدهد از او بدترند و چه با کسانی که ظاهرشان نشان میدهد از او بهترند، این گونه رفتار میکند؛ مجد و عظمتش بالا میرود و خیر و خوبی او از هر نقص و عیبی خالص میشود و یاد او نیک میشود؛ همه او را به نیکی یاد میکنند؛ در بین مردمان زمانهی خودش سیادت و آقایی پیدا میکند و همه او را انسان والا و برجستهای میدانند.
□○استاد مهدی طیّب۹۲/۱۰/۱۲○□
#ده_خصلت_نشانه_کمال_عقل_مسلمان
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد فاطمی نيا●□
□●از يكی ازمعصومين (عليهم السلام ) پرسيدند: چرا هرچه دعا ميكنيم مستجاب نميشود؟
فرمودند :"لانّكم تدعـُون من لا تعرفونه" (زيرا شما كسی راميخوانيد كه نمی شناسيد)
□●درد ما ، خدانشناسی است!
بايد به اندازه ی خودمان خدا رابشناسيم؛
وقتی خدا را در حد توانت شناختی ، همه كارهايت درست ميشود؛ همه مشكلات حل ميشود،
□●شناخت خدا مراتب دارد، بايد به اندازه ی خودمان خدا را بشناسيم!
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●وَ مِنَ اللَّیلِ فَاسجُد: مقداری از شب را سجده کن؛ مقصود لیل دنیاست. سجده چیز بسیار ارزشمندی است. شبها یک سجدهی طولانی داشته باشید. هر وقت حزن و غم آمد، چه غصّهی دنیا و چه غصّهی آخرت، شب است.
■●وَ سَبِّحهُ لَیلاً طَویلاً: و در شبی طولانی خدا را تسبیح کن. مقصود از لَیلاً طویلاً لیل عالم برزخ است. با سجده در لیل دنیا انسان از عالَم برزخ سر در میآورد و آنجا باید فقط تسبیح کرد و گفت سُبحانَهُ سُبحانَهُ سُبحانَهُ، یعنی خداوند بالاتر و منزّه است از هر خوبی که فکر کنیم.
■●قیامت روز است و شب ندارد، یعنی غم و حزن به قیامت راه ندارد.
☑️به تربت امام حسین علیه السّلام زیاد سجده کردن اخلاق را عوض میکند.
■مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
#دستورالعملها
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei