■●یکی دیگر از درسهایی که در عرصهی اخلاق و عرفان در #مکتب_عاشورا میتوان آموخت، درس #تسلیم و #تفویض است.
■●[نمونه ای] از تسلیم در واقعهی عاشورا، زمانی مشاهده میگردد که #حضرت_علی_اکبر علیهالسّلام در نزدیکی #کربلا از جانب پدر خبردار میگردند که شهادت در پیش است. این فرزند بزرگوار اباعبدالله علیهالسّلام از پدر سؤال میکند:
■●اَ لَسنا عَلَی الحَقِّ؟ مگر ما بر حق نیستیم؟
امام حسین علیهالسّلام سخن ایشان را تأیید میکنند و میفرمایند: بَلی: آری.
■●پس آن حضرت به پدر عرضه میدارند: اِذاً لا نُبالی بِالمَوتِ: در آن صورت، کشته شدن چه هراس، ترس و اهمیّتی خواهد داشت؟ کشته شدن در راه رضای خدا، باعث افتخار است. حضرت علی اکبر علیهالسّلام پذیرای تقدیر الهی است.
■●كرشمه حسن _ تأليف استاد مهدی طيب●■
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#روز_هشتم_محرّم ■نامهی عمر سعد به ابن زیاد مبنی بر توافق با امام حسین علیه السّلام و عدم نیاز به ج
#روز_هشتم_محرم:
■روز هشتم محرّم، عمر سعد نامه ای به إبن زیاد نوشت، که حسین قبول کرده است برگردد و مثل یک شخص عادی زندگی کند؛ متعرّض دستگاه بنی امیّه و حکومت یزید نباشد. یا این کار را کند؛ یا اینکه خودش به شام برود و مستقیماً با یزید مواجه شود و بنشینند با هم صحبت کنند و به توافق برسند. من مشکل را حل کردم؛ نیازی به جنگ کردن نیست.
☑️وقتی این نامه به إبن زیاد رسید، بنا به آنچه نقل شده است،إبن زیاد اوّل از این نامه استقبال کرد؛ گفت خیلی خوب است. زیرا بدون اینکه این مُعزَل و این درگیری پرمسأله و پرتَنِش را با حسین داشته باشیم، اینگونه مشکلمان حل می شود. در واقع إبن زیاد، تلّقی به قبول کرد.
■شمر در همان مجلس گفت إبن زیاد! گول این حرفها را نخور! حسین الآن در چنگ تو است. الآن تو بر حسین مسلّطی. هر کار بخواهی میتوانی بکنی. حسین را رها کنی، برگردد، فردا تو در موضع ضعف خواهی بود؛ حسین در موضع قدرت. دست تو به او نخواهد رسید. چه خواهد کرد؛ خدا می داند. و چه بلایی سر تو خواهد آورد؛ خدا می داند. بنابراین فریب این حرفها را نخور. همین جا کار را یکسره کن.
■إبن زیاد،تحت تأثیر القائات شمر نامه ای به عمر سعد نوشت و نامه را هم به دست خود شمر داد؛ و گفت برو تحویلش بده. و نامه این بود:
عمر سعد! اگر حسین حاضر است خودش را تسلیم تو کند، که آنها را کَت بسته به کوفه، نزد من بیاوری و تحویل من دهی؛ مشکلی نیست. لازم نیست بجنگی. آنها را زنده زنده دستگیر کن و بیاور تحویل من بده. و اگر حاضر نیست تسلیم من شود؛ با آنها بجنگ. همه ی آنها را بکش. جنازه هایشان را مُثلِه کن و با اسب بر پیکر آنها بِتاز. اگر این کار را میکنی فَبها. ولی اگر این کار رانمیکنی، و حاضر نیستی حسین و اصحابش را بکشی؛ از فرماندهی عزل هستی و حکم فرماندهی متعلّق به شمر است. لشکر را تحویل شمر بده.
■عمرِ سعد که مقام فرماندهی لشکر از یک طرف، و وعده ی حکومت رِی از طرف دیگر، به شدّت برای او جذّابیت داشت؛ اینجا بود که تصمیمش را گرفت و گفت: نه، خودم با حسین می جنگم.
■لذا روز عاشورا هم همه ی لشکریانش را شاهد گرفت که همگی شاهد باشید که اوّلین تیر را منِ عمر سعد به سمت أباعبدالله الحسین علیهالسّلام، پرتاب کردم.
استاد مهدی طيب - جلسه ١٨ آذر ٨٩
■علی لعنت الله بر قاتلان #حسین علیه السلام■
آیات 254-253 بقره قسمت چهارم
بخش چهارم1⃣
وَ ءَاتَيْنَا عِيسى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَتِ وَ أَيَّدْنَهُ بِرُوح الْقُدُسِ
● دادن بينات و تأييد به روح القدس درباره حضرت عيسى (علیه السلام ) به نحوى خاص است
در اين جمله به اصل سياق كه سياق تكلم بود برگشته ، كه بيان آن گذشت .
و اگر در ميان همه انبيا، تنها نام عيسى را ذكر كرده ، علتش اين است كه هر چند آنچه از جهات فضيلت در اينجا براى عيسى (عليه السلام ) ذكر كرده ، يعنى دادن بينات و تأييد به روح القدس ، امورى است كه به حكم آيه : ((لقد ارسلنا رسلنا بالبينات )) و آيه : ((ينزل الملائكه بالروح من امره على من يشاء من عباده ان انذروا)) اختصاصى به عيسى بن مريم (عليهما السلام ) ندارد،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 490
بلكه بين همه رسولان مشترك است ، و ليكن در خصوص عيسى (عليه السلام ) به نحوى خاص است ، چون تمامى آيات بينات آن جناب از قبيل مرده زنده كردنش با نفخه ، مرغ آفريدنش ، بهبودى دادن به پيسى و كورى و از غيب خبر دادنش ، امورى بوده متكى بر حيات ، و ترشحى است از روح .
و به همين جهت آن را فقط به عيسى (عليه السلام ) نسبت داده و به نام آن جناب تصريح كرد، زيرا اگر تصريح نمى كرد معلوم نمى شد كه اين آيات فضيلت خاص او است ، و مانند اين مى شد كه بفرمايد: ((و آتينا بعضهم البينات و ايدناه بروح القدس )) كه در اين صورت معلوم نمى شد آن بعض كيست ؟، براى اينكه بينات و روح القدس مشترك است ، نه مختص به پيامبرى معين ، و زمانى صفت بارز پيامبرى مى شود كه اسم آن پيامبر را صريحا ببرد، تا شنونده بفهمد كه بينات و تأييد به روح القدس در آن پيامبر به نحوى خاص است ،
نه به آن نحوى كه در همه پيامبران هست ، علاوه بر اينكه در اسم عيسى خصوصيت ديگرى هست ، و در آن آيتى روشن وجود دارد، و آن آيت ، اين است كه وى پسر مريم است كه بدون پدر از او متولد شد، همچنان كه آيه : ((و جعلناها و ابنها آية للعالمين )). نبودن پدر براى عيسى و نبودن همسر براى مريم را آيتى براى همه عالميان دانسته ، پس مجموع پسر و مادر آيت الهيه روشنى ، و فضيلت اختصاصى ديگرى است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیه (۳) سوره عصر□ □الَّا الَّذينَ آمَنوا وَ عَملوا الصَّالِحات(۳) □و نيز بيان مى كند كه #م
□بیان آیه (۳) سوره عصر□
□الَّا الَّذينَ آمَنوا وَ عَملوا الصَّالِحات(۳)
□و نيز بيان مى كند كه #سرمايه آدمى زندگى او است، با زندگى است كه مى تواند وسيله #عيش خود در زندگى آخرت را #كسب كند، اگر در #عقيده و عمل #حق را پيروى كند تجارتش #سود بخش بوده، و در كسبش #بركت داشته است و در #آينده اش از شر ايمن است، و اگر #باطل را پيروى كند، و از ايمان به خدا و عمل صالح #اعراض نمايد، تجارتش #ضرر كرده (نه تنها از سرمايه عمر چيزى #زايد بر خود سرمايه به دست نياورده، بلكه از خود سرمايه خورده، و سرمايه را #وسيله بدبختى خود كرده است) و در آخرتش از #خير محروم شده، لذا در سوره مورد بحث مى فرمايد: (ان الانسان لفى خسر الا الذين امنوا و عملوا الصالحات) و مراد از #ايمان، ايمان به خدا، و مراد از ايمان به خدا، ايمان به همه #رسولان او، و مراد از ايمان به رسولان او #اطاعت و پيروى ايشان است، و نيز ايمان به روز #جزا است همچنان كه قرآن در جاى ديگر #تصريح كرده به اينكه كسانى كه به #بعضى از رسولان خدا ايمان دارند، و به بعضى ندارند، مؤمن به خدا نيستند.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●اهمیت گریه برای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در سیره و بیان آیتالله بهجت قدسسره●■
■[حضرت آیتالله بهجت قدسسره] شیر آب حیاط را بهاندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو میگرفتند. گفتم: آقا، محرم دارد میآید و من یک ماه برای تبلیغ میروم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم. همانجور که وضو میگرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت: «آسید محمد! سعی کن هر شبانهروزی یکمرتبه برای امام حسین علیهالسلام گریه کنی...» . (براساس خاطره یکی از شاگردان)
■●برگرفته از کتاب ردپای سپید، ص۵٧●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■روز تاسوعا لشکر عمر سعد قصد حمله کرد و تا نزدیکی های خیمه گاه اباعبدالله علیه السلام هم پیش آمد. حضرت پرسیدند: این همهمه چیست؟ گفتند: لشکر برای حمله به ما آماده شده است.
■اباعبدالله علیه السلام برادر بزرگوارشان ابوالفضل علیه السلام را صدا زدند و تعبیر بزرگی به کار بردند.
■فرمودند: «يا عَبّاسُ! ارْكَبْ بِنَفْسِي اَنْتَ يا اَخِي حَتَّى تَلْقاهُمْ» ای عبّاس! سوار مرکبت شو ای برادرم که جان منِ حسین فدای تو باد.
‼️ ■«بِنَفْسِي اَنْتَ يا اَخِي». امام معصوم این حرف را می زند.
■سپس حضرت ایشان را فرستادند و فرمودند: مهلتی بگیر تا امشب را به عبادت بگذرانیم و فردا به جنگ بپردازیم.(۱)
■●در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ٢٣ خرداد ٩٢●■
●۱. سید بن طاووس، لهوف، ص ۸۵●
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ماه_محرم
#تاسوعا
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●جایگاه حضرت اباالفضل علیه السلام در ماجرای عاشورا هم فوق العاده است. یک شاعر عالمِ عرب به نام اُزری که شاعر اهل بیت است، قصیده ای در واقعه ی کربلا سرود.
■●به مصرعی رسید که «یَوْمٌ اَبوالْفَضْلَ اسْتَجارَ بِهِ الْهُدَی» روز عاشورا روزی بود که پرچم هدایت، امام حسین علیه السلام به اباالفضل علیه السلام پناه آوردند.
‼️ ■●عبارت عجیب است. امام معصوم به حضرت اباالفضل علیه السلام پناه بیاورند!
■●به قلم و زبانش جاری شد؛ امّا جرأت نکرد ادامه دهد. دست از گفتن ادامه ی شعر برداشت. گفت: نکند غلوّ و بی ادبی به امام حسین علیه السلام باشد.
■●خوابید؛ در خواب اباعبدالله الحسین علیه السلام را دید. حضرت به او فرمودند: اُزری خجالت نکش، نترس؛ آنچه گفتی عین حقیقت بود. براستی من روز عاشورا به اباالفضل علیه السلام پناه آوردم.
■●بعد اباعبدالله علیه السلام به او فرمودند مصرع دوم شعر را اینگونه بگو: «وَ الشَّمْسُ مِنْ کَدْرِ الْعَجاجِ لِثامُها»؛ وقتی اباعبدالله علیه السلام به برادرشان اباالفضل علیه السلام پناه آوردند که از تیرگی گرد و غبارِ صحنه ی جنایت و ظلم کربلا، گویا خورشید نقابی از غبار بر چهره کشیده بود.
■●در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ٢٣ خرداد ٩٢
#حضرت_عباس_علیه_السلام●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
●کف بر لب رود و در تکاپوست
هر آب رونده در پی اوست
●هر موج به یاد آن کف و چنگ
کوبد سر خویش را به هر سنگ
●چون مه شب چارده بر آید
دریا به گمان فراتر آید
●ای بحر بهل خیلا باطل
این ماه کجا و بوفضایل
●گیرم دو سه گام بر تو آیی
کو حدّ حریم کبریایی؟!
■●دكتر علی موسوی گرمارودی
#حضرت_عباس●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
هدایت شده از کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●مراقبات شب دهم محرّم●■
🏴 ■شب دهم محرّم، شب عاشورا و شبی است که امام حسین علیهالسّلام و یارانش آن را احیاء داشته و تا صبح به قرائت قران و دعا و مناجات پرداختند. لذا احیاء این شب فضیلت فراوان دارد. در فضيلت احياء اين شب روايت كردهاند:
■مانند آن است كه عبادت كرده باشد به عبادت جميع ملائکه، و عبادت در آن، برابر هفتاد سال عبادت است، و اگر كسى را توفيق دست دهد در چنين شبى در كربلا باشد و امام حسين عليه السّلام را زيارت كند و نزد آن حضرت تا صبح بيتوته كند، خدا او را آغشته به خون امام حسين عليه السّلام در زمره شهدا با آن حضرت محشور فرمايد.
■سيّد بن طاووس در كتاب «اقبال الاعمال» براى اين شب دعاها و نمازهاى بسيار، با فضيلتهاى فراوان روايت كرده است، از جمله:
■۱- صد ركعت نماز که در هر رکعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●سوره «توحيد» سه مرتبه
■و بعد از پايان صد ركعت، هفتاد مرتبه بگويد:
■«سبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»■
■و در روايت ديگر پس از العلى العظيم استغفار هم ذكر شده است.
■۲- چهار ركعت نماز در آخر شب، كه در هر ركعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●«آية الكرسى» ده مرتبه
●سوره «توحيد» ده مرتبه
●سوره «فلق» ده مرتبه
●سوره «ناس» ده مرتبه
#و_پس_از_سلام:
●صد مرتبه سوره «توحيد» را قرائت كند.
■۳- چهار ركعت نماز، که درهر ركعت بخواند:
●سوره «حمد» یک مرتبه
●سوره «توحيد» پنجاه مرتبه
■و اين نماز برابر است با نماز اميرالمؤمنين عليه السّلام كه فضيلت بسيار دارد. و پس از نماز، بسيار ذكر خدا كند و صلوات بسيار بر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرستد، و هر چه میتواند بر دشمنان ايشان لعن كند.
#مراقبات_ماه_محرم
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #حضرت_اباالفضل_العبّاس علیهالسّلام●■
■حضرت اباالفضل علیهالسّلام چهرهی بسیار درخشانی در جنگها بودند. در جنگ صفّین همه دیدند نوجوانی نقاب بر چهره کشیده، به میدان آمده است و «هَلْ مِنْ مُبارِزٍ؟» میطلبد. معاویه به اِبنِشَعثاء گفت: برو به جنگ او و او را بکش.
■ابنِشَعثاء در رزمندگی خیلی قهرمان بود. گفت: مرا به جنگ یک نوجوان میفرستی؟ اهل شام میگویند اِبنِشَعثاء به اندازهی هزار رزمنده قدرت دارد. دون شأن من است بروم با این نوجوان بجنگم. یکی از پسرانم را میفرستم تا او را بکشد.
■هفت پسر داشت. پسر اوّل را فرستاد؛ کشته شد. پسر دوّم؛ کشته شد. پسر سوّم؛ کشته شد. هفت پسر اِبنِشَعثاء کشته شدند. اِبنِشَعثاء به شدّت غضبناک شد. کینه به دل گرفت و گفت: میروم و این نوجوان را از پا در میآورم. به میدان آمد؛ ولی این نوجوان نقاب بر چهره با یک ضربت اِبنِشَعثاء را از وسط دو نیم کرد و سپس به لشکر امیرالمؤمنین علیهالسّلام برگشت. حتّیٰ لشکریان امیرالمؤمنین علیهالسّلام حیرت زده بودند. این نوجوان کیست که با این همه دلیری و قدرتمندی جنگید؟
■وقتی حضرت اباالفضل علیهالسّلام داخل سپاه امیرالمؤمنین علیهالسّلام آمدند و نقاب را از چهره برداشتند، سپاه دیدند نوجوان هفده سالهی امیرالمؤمنین علیهالسّلام، ابوالفضل العبّاس علیهالسّلام است.
■لذا در جریان عاشورا هم سپاه عمرسعد به شدّت نگران حضور اباالفضل العبّاس بودند و سعی کردند ایشان را از سپاه امام حسین علیهالسّلام جدا کنند.
■شمر به بهانهی اینکه با مادر حضرت اباالفضل علیهالسّلام هم قبیله است، امان نامه برای حضرت آورد تا به آن بهانه، چهار برادر را از امام حسین علیهالسّلام جدا کند و مهمتر از سه تای دیگر، خودِ حضرت اَباالفضل علیهالسّلام بودند. حضرت اباالفضل علیهالسّلام به قدری شهامت داشتند که لشکر عمر سعد میدانستند با بودن ایشان کار خیلی بر آنها دشوار است.
■واقعهی دسترسی به آب، در کربلا فوقالعاده است. لااقل چهار هزار رزمندهی مسلّح راه را برای دسترسی به شَریعهی فرات بسته بودند و اباالفضل العّباس علیهالسّلام لحظههای آخر، وقتی همه شهید شده بودند، خدمت برادر آمدند و عرضه داشتند: «يَا ابْنَ رَسولِ اللِه بِاَبِي اَنْتَ وَ امِّی» پدر و مادرم به فدایت. به سینهی من فشار میآید و تحمّل ندارد. اجازه دهید من هم به میدان بروم.
■حضرت فرمودند: اباالفضل، اجازهی میدان رفتن به تو نمیدهم؛ امّا اگر خیلی اصرار داری، برو و مقداری آب برای بچّههای خیام بیاور. این بار اباالفضل العبّاس علیهالسّلام یک تنه رفتند. یکبار با پنجاه نفر حمله کردند، چندین هزار نفر را کنار زدند و برای خیمهگاه آب آوردند؛ امّا اینبار کسی نمانده بود، فقط اباالفضل العبّاس علیهالسّلام بودند و بس. مشک را به دوش انداختند و یک تنه چند هزار نفر را پراکنده کردند. اقلاً صد نفر را به دَرَک فرستادند و به داخل شریعهی فرات رفتند. مَشک را از آب پر کردند و برگشتند. این جلوههایی از شهامت حضرت اباالفضل العبّاس علیهالسّلام است.
■در مواسات انسان چه بگوید؟! با برادر خود چه کردند! هر چه داشتند، هستی خود را در طَبَق اخلاص نهادند و در حقّ برادر ایثار کردند. همان وقت که در شریعهی فرات رفتند و مشک را از آب پر کردند، دستها را پر از آب کردند و جلو آوردند. نگاه خیرهای به آب انداختند، بعد عبارت مَقتَل این است: «فَذَكَرَ عَطَشَ الْحسَيْنِ علیهالسّلام» یاد لبهای خشکیدهی اباعبدالله الحسین علیهالسّلام افتادند و آب را روی آب ریختند.
■حضرت اباالفضل علیهالسّلام ادب فوقالعادهای نسبت به اباعبدالله علیهالسّلام داشتند. هرگز در محضر امام حسین ننشستند. حضرت را جز یا اباعبدالله و یَابن رسول الله صدا نمیزدند. فقط یکبار حضرت را برادر خواندند؛ آن هم در آخرین لحظه بود که ندا دادند: «يا اَخِی اَدْرِکْ اَخاکَ»؛ برادر! برادرت را دریاب.
■بعضی از اهل مَقاتِل نقل میکنند: علّت اینکه حضرت در لحظهی آخر به خود اجازه دادند امام حسین را برادر خطاب کنند، این بود که فاطمهی زهرا سلام الله علیها را مشاهده کردند که فرمودند: «وَلَدِی عَبّاس» پسرم عبّاس! وقتی دیدند حضرت فاطمه سلام الله علیها ایشان را فرزند خود خواندند، جرأت کردند به اباعبدالله علیهالسّلام بگویند: برادرم ...
■●«استاد مهدی طیّب»●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●پیش از ظهر عاشورا امام حسین علیه السّلام و حضرت ابوالفضل به لشگر دشمن حمله کردند و دو نفری دشمن را تا دروازهی کوفه، یعنی هجده فرسخ عقب راندند. امام حسین علیه السّلام در حال تعقیب دشمن میفرمود: أخی ابَالفَضل، حضرت ابوالفضل هم پاسخ میدادند: سَیِّدی وَ مَولایَ اَباعَبدِالله. به این ترتیب از هم خبردار میشدند. نزدیک دروازهی کوفه خداوند به قلب امام حسین علیه السّلام الهام فرمود که حسین جان، در قراری که با هم گذاشتیم، هر چه وعده داده بودم از سعادت و مقامات اخروی و شفاعت امّت جدّت و، همه را خواهم داد، اگر میخواهی شهید نشوی هم نشو. امام حسین علیه السّلام دیدند گویا خداوند میفرمایند اگر تو به قرارت پایبند نباشی، من تو نمیزنم و خُلف وعده نمیکنم. این بود که حضرت علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، دشمن هم که شنیده بود وقتی امام حسین علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، کار تمام است، روحیّهی از دسترفتهی خود را به دست آورد و جرأت یافت و حمله کرد و از آن به بعد شهادتها پیش آمد.
☑️شما هم هر وقت دیدید کاری که میکنید، استفادهتان را کم میکند، غلاف کنید.
#یاعلی
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#روز_نهم_محرّم
■تحویل نامهی ابن زیاد به عمر سعد و تصمیم او به جنگ
■ترفند شمر برای دادن امان نامه به حضرت ابوالفضل علیه السّلام
■مهلت گرفتن تا صبح فردا برای عبادت و مناجات..
■منبر شب نهم محرم: رمز ماندگاری و جاودانگی واقعه عاشورا:
١- اخلاص
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■وقتیکه حضرت ابوالفضل عليه السلام سپاه دشمن را شکافتند و خود را به شریعه فرات رساندند، تا برای کودکان تشنه كام و دارای جگرهای سوزان که در خیمه ها چشم به راه ایشان بودند، آبی بیاورند، وقتی مشک را پر از آب کردند، دستها را در داخل نهر فرات بردند؛ کفّی آب برداشتند و نگاهشان که به آب افتاد، عبارت مقتل این است: «فَذَكَرَ عَطَشَ الْحُسَيْنِ عليه السلام» یاد تشنگی لبهای اباعبدالله الحسين عليه السلام ،یاد جگر سوخته و بریان اباعبدالله افتادند.
■چگونه یاد حضرت افتادند؟ اگر شما روبروی مقداری آب قرار بگیرید، چه اتّفاقی میافتد؟ عکس صورت شما درون آب میافتد. حضرت ابوالفضل علیه السلام مشت آب را روبروی خودشان گرفتند؛ امّا در آب چه کسی را دیدند؟ عکس امام حسین علیه السلام و لبهای ترک خورده و تشنهی اباعبدالله علیه السلام را دیدند؛ یعنی اباالفضل علیه السلام ، اباعبدالله علیه السلام شده بودند؛ لذا عکس اباعبدالله علیه السلام در آب افتاد لذا در آن هنگام لبهای تشنه اباعبدالله علیه السلام را یاد کردند.
☑️محبّت به اباعبدالله علیه السلام نعمت بزرگی است؛ از خدا بخواهیم ما را شاکر این نعمت قرار دهد و توفیق شکر این نعمت را در حدّ ظرف وجودیمان، به ما عنایت کند، تا این نعمت به حدّ کمال برسد و از تکوین و از کِینونت ما ظهور و بروز پیدا کند تا ما را بسوزاند؛ در سوز خود ما را بگدازاند و در گدازش ما را ذوب کند. امیدواریم با این ذوب شدن به همهی آن کمالات نایل شویم.
●استاد مهدی طيب_ جلسه ٢٤ آبان ٩٢●
■●امام حسین علیهالسّلام در #روز_تاسوعا به برادر بزرگوارشان حضرت عبّاس فرمودند:●■
■اِنِ استَطَعتَ اَن تَصرِفَهُم عَنّا فی هذَا الیَومِ
■فَافعَل لَعَلَّنا نُصَلّی فی هذِه اللَّیلَةِ فَاِنَّه یَعلَمُ
■اَنّی اُحِبُّ الصَّلوةَ لَهُ وَ تَلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِستِغفارِ:
■ای برادر! اگر در توان توست، آنها را از درگیری در این روز (روز تاسوعا) منصرف کن؛ تا در این یک شب باقیمانده، نماز بگزاریم و امشب را به #نماز طی کنیم. چرا که خدای متعال میداند من به نماز عشق میورزم. من دلدادهی #تلاوت_قرآن و دوستدار فراوان #دعا کردن و #استغفارم.
■لذا روایت شده است:
وَ باتَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) وَ اَصحابُه تِلکَ اللَّیلَةِ لَهُم دَوِیٌّ کَدَویِّ النَّحلِ ما بَینَ راکِعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ:
■امام حسین علیهالسّلام و اصحاب بزرگوارشان، آن شب را به گونهای طی کردند که صدای عبادت و تلاوت قرآن و ذکر ایشان همانند صدای زنبورهای عسل به گوش میرسید. آنان یا در حال رکوع بودند یا در حال سجود؛ یا در حال قیام بودند یا در حال قعود.
■حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسّلام و یارانشان در #ظهر_عاشورا و در برابر رگبار تیر دشمنان، به #نماز ایستادند و در آخرین لحظات هم که آن حضرت از اسب بر زمین افتادند، سر به #سجده گذاردند و به مناجات با خداوند پرداختند.
■بنابراین یکی دیگر از درسهایی که از #مکتب_عاشورا میتوان آموخت، درس #عبادت و #مناجات عاشقانه با حضرت حق، و عبودیّت پروردگار و حرّیت و آزادگی ناشی از آن است.
■كرشمه حسن _ استاد مهدی طيب■