eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت(۱۴) ■لذا امام حسین علیه‌السلام به حضرت زینب سلام الله علی
🏴🏴🏴🏴🏴 ... قسمت(۱۵) ■عاشق چنان در معشوق فانی می‌شود که خود را نمی‌بیند تا الم حدید را حس کند. زینب آن‌جا حسین بود و حسین زینب بود. ●ترسم ای فصاد گر فصدم زنی ●تیغ را ناگاه بر لیلی زنی ●من کی ام؟ لیلی و لیلی کیست؟ من ●ما یکی روحیم اندر دو بدن ■خدا این‌ گونه خودش را علنی کرد. امام حسین می‌خواست توحید را در عالم پخش و اسرار را هویدا کند. بدانید که زینب زینت افزای عشق است. زینب، زینت عشق است تا عشق را آشکار کند. ●خواست او خود را عیان و آشکار ●هم تو را بر ناقه‌ی عریان سوار ■خدا خواست خودش را آشکار و عریان به همه نشان دهد به همین دلیل زینب کبری باید بر ناقه‌ی عریان سوار شود. ●تا شود مفتوح راه معرفت ●بر همه خلقان ز آثار صفت ■اگر حضرت زینب آن مسئولیت سنگین را به عهده نمی‌گرفت، راه معرفت مسدود می‌شد، ما هیچ وقت حسین شناس نمی‌شدیم. ما همه حسین شناسی و دین داریمان را مدیون حضرت زینب کبری سلام الله علیها هستیم. ●پس تو را لازم بود بی معجری ●تا شود ظاهر کمال حیدری ●تا نگردد بسته بازویت به بند ●هم سر من بر سر نی تا بلند ●کنز مخفی کی شود ظاهر تمام ●پس ز سر رو بر اسیری سوی شام ●شو به شام و کوفه خواهر در به در ●تا که بشناسند خلقت سر به سر ●من بدون این اسیری گر شهید ●می‌شدم هم باز حق بد ناپدید ■حقیقتا کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود... امام حسین هم می‌فرماید اگر من شهید نشوم و تو اسیر، این کنز مخفی هم‌چنان در مقام خفا باقی می‌ماند. عشق مطلق در خفا باقی می‌ماند و جمال خدا آشکار نمی‌شود. ●آن اسیری زین شهادت بس سر است ●در اسیری تو حق پیداتر است ■اسیری زینب از شهادت سر تر است وگرنه زینب هم دوست داشت مثل مادر و زن وهب یک شمشیری به او بخورد و به شهادت برسد. تحمل هم شهادت و هم اسارت خیلی سخت است. لذا وقتی از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌پرسند شما بر چه مصیبتی خون گریه می‌کنید؟ می‌فرمایند بر اسیری عمه‌ام زینب کبری... یا وقتی حضرت سیدالساجدین می‌خواهد از کربلا تعریف کند می‌فرماید الشام الشام الشام... ●تا نگردی تو اسیر اندر دلی ●کی شود نور ولایت منجلی ■چرا به اسیری می‌روی؟ تا آن که دل‌ها اسیر تو شوند و تا دلی اسیر زینب نشود، ولایت حسین در آن دل منجلی نمی‌شود. بی بی جان! ما می خواهیم شما در دل ما وارد شوید... «إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً» (نمل/۳۴) شما مالک الملک هستید، بر این قریه‌ی وجود ما وارد شوید و همه‌ی داشته‌های ما را از بین ببر‌ید و فقط خودتان باقی بمانید....
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■عرفات در حجّ شیعه، معرفت امام حسین علیه السّلام است و حج بدون درک و وقوف عرفات درست نیست. ■سالی یک بار عاشورا شیعیان را می‎میراند و زنده می‎کند و مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا را عملی می‎کند. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■●صلوات عرشی جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت زین العابدین و سید الساجدین، مولانا علی بن الحسین علیهماالسلام●■ ■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ عَلی آدمِ أهْلِ البَیتِ ، المُنَزّهِ عن کَیْت و ما کَیت ، روحِ جَسَد الإمامةِ ، شَمسِ الشّهامة ، مَضمونِ کِتابِ الإبداعِ ، حَلٍّ تَعْمیَة الإختِراعِ ، سِرِّ اللهِ فی الوُجودِ ، إنسانِ عَیْنِ الشُّهودِ ، خازِنِ کُنُوزِ الغَیبِ ، مَطلَعِ نورِ الإیمانِ ، کاشِفِ مستورِ العِرفانِ ، الحُجَّةِ القاطِعَة ، و الدُّرَّةِ اللّامِعَة ، ثَمَرةِ شَجَرةِ طوبی القُدسیّة ، أزل الغَیبِ و أبدِ الشّهادةِ ، السِّر الکُّلِّ فی سِرِّ العبادة ، وتَدِ الأوتادِ و زَیْنِ العبادِ ، إمام العالمین و مَجمعِ البَحرَین ،زَیْن العابدینَ علیِّ بن الحسین علیهِ السلام. ■تحیات عالیات بر آن پاکیزه فطرتِ قدس٘ حقیقت باد که خود اهل بیت را اوست آدم ابوالبشر و دامن قدسش منزه است از هرگونه شر. روح جسد امامت است و آفتاب ملک شهامت، مضمون کتاب ابداع و حل معمای اختراع. طبقهٔ زجاجیهٔ دیدهٔ نشأت شهود است و سر الهی در عالم وجود، نگه‌دار کنوز غیب است و مطلع نور ایمان و کاشف رموز عرفان. برهان قاطع است و دُرِّ لامع؛ ثمرهٔ قدسیهٔ شجرهٔ طوبی است. ازل الآزال عوالم غیب و ابدالآباد عوالم شهادت و سرّ مستتر بندگی و عبادت، وتد الاوتاد و زین العباد، امام العالمین و مجمع البحرین، علی بن الحسین علیه السلام. @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ‍ ■●شهادت امام سجّاد علیه‌السّلام و نقش ایشان بعد از واقعۀ عاشورا●■ ■بعد از واقعۀ عاشورا، اختناق در اوج خود قرار گرفت. رژیم وحشی و سفّاکِ سرمست از بادۀ پیروزی، نفس‌ها را در سینه‌ها حبس کرد و تمام منافذی که برای تابیدن نور آگاهی بر اندیشه و دل‌های انسان‌ها وجود داشت، مسدود کرد. تمام تریبون‌ها و منابر را در تیول خود گرفت و اجازۀ هیچگونه سخن گفتن از حقیقت اسلام و واقعیت نهضت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام به احدی نداد. ■در این شرایط رسالت سنگین امام سجّاد علیه السّلام در ایفای نقش خطیر امامت ویژگی خاصی پیدا می‌کند. ■امام سجّاد علیه‌السّلام در واقعۀ عاشورا ۲۲ ساله هستند که بعد از شهادت پدر بزرگوارشان مسئولیت خطیر امامت بر دوش ایشان قرار می‌گیرد و این بار تا ۵۷ سالگی که در سال ۹۴ ه.ق با زهر ولید بن عبدالملک از خلفای مروانی به شهادت رسیدند، بر دوش ایشان است... : ■۱- احیای آموزه‌های حقیقی اسلام که حکومت شام کمر به محو و نابودی آن بسته بود. از زمان معاویه علیه الهاویه نقشۀ بسیار حساب شده‌ای برای ریشه کنی اسلام حقیقی طراحی شده بود و یزید هم همین برنامه را پیگیری کرد... ■کار دقیق و ظریف امام سجّاد علیه‌السّلام تبیین آموزه‌های دین در قالب دعا و مناجات بود، امکان مجلس درس و وعظ و سخنرانی وجود نداشت...‌ ■۲- جلوگیری از نابودی و مسخ شدن نهضت اباعبدالله علیه‌السّلام و زنده نگه داشتن اهداف این نهضت در آن فضای اختناق و خشونت..‌‌. @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■امام حسين عليه السلام فرمودند: همانا عدّه‌اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى‌كنند كه آن يک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه‌اى ديگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستايش مى‌كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد و طائفه‌اى هم به عنوان شكر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستايش مى‌نمايند و اين نوع، عبادت آزادگان است كه بهترين عبادات مى‌باشد. ■إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبْيدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِيَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ. ■●تحف العقول، ص ١٧٧●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت(۱۵) ■عاشق چنان در معشوق فانی می‌شود که خود را نمی‌بیند تا
🏴🏴🏴🏴🏴 ... قسمت(۱۶) ■حضرت زینب سلام الله علیها اسیر شد. این‌ که می‌گوید بی‌ معجری و در زیارت ناحیه مقدسه می‌فرماید أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ، به این معنی نیست که کسی زینب را دید. شیخ هادی کاشف الغطا برای حضرت زینب شعری گفت. ●حاسرة الوجه بغیر برقع ●لا یستر غیر ساعد و اذرع ■یعنی چهره‌ی حضرت زینب آشکار شده بود و او چهره‌اش را می‌‌پوشاند اما نه با چادر بلکه با دست و ساعد خودش. این شعر را نوشت و خوابید. صبح که از خواب بلند شد دید یک بیت اضافه شده است. به او القا کردند که این بیت را امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سروده‌ است. ●و هی باستار من الانواری ●تحجبها عن اعین النظاری ■بله، چادر از سر زینب کشیدند اما او مستور در انوار الهی بود و چشم احدی بر زینب کبری نیفتاد. تا قبل از کربلا نه کسی زینب را دیده بود و نه صدایش را شنیده بود. او را طوری شب می‌بردند و می‌آوردند که سایه اش را هم کسی نبیند. این آل الله که غیرت مطلق هستند اجازه نمی‌دهند که کسی زینب را ببیند. در کربلا یک کاری کرده بودند حرف که می‌زد صدای علی بن ابی طالب شنیده می‌شد! زینب غیرت الله است! وقتی وارد مجلس یزید شد، تا یزید چشمش به زینب افتاد، چنان کبریایی خدا در زینب ظهور کرد که یزید گفت من هذه المتکبّرة؟! تکبر او مظهر کبریایی حق متعال بود. لذا حضرت زینب کربلا را کربلا کرده‌ است. من، شما، شهدای کربلا و همه‌ی شهدای عالم سر سفره‌ی زینب کبری نشسته‌ایم. در این دهه هم اگر دقت کنید ورودیه، روضه حضرت زینب است. شب حضرت رقیه، روضه حضرت زینب است، شب چهارم روضه حضرت زینب است. شب حضرت علی اصغر امام حسین به زینب می‌فرماید: «نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ». در روضه‌ی حضرت علی اکبر این زینب است که می‌رود تا علی اکبر را به خیمه برگرداند. برویم سراغ اباالفضل العباس هم این زینب است که می‌گوید عباس جان برادرم را یک وقت تنها نگذاری... روز عاشورا هم که همه زینب است و بعد عاشورا هم که زینب است. دیدید زینب هستی را از خودش پر کرده است؟! امام حسین به زینب فرمود بایست که تو اسیر شوی‌ و وظیفه‌ی مهمی داری. امام حسین فرمود زینب جان! بعد شهادت من شما باید با حق متعال عشق بازی کنی! همین که شهید شدم بدن مرا در آغوش بگیری و بگویی خدایا این قربانی کوچک را از ما بپذیر... وقتی هم که آقازاده‌های حضرت می‌خواستند به میدان بروند زینب کبری آماده شان کرد، لباس بر تنشان پوشاند، شانه بر سرشان زد، عطر به پیراهنشان زد و به حجله‌ی دامادی فرستاد. وقتی هم که این دو دردانه به شهادت رسیدند از خیمه بیرون نیامد. نه به این خاطر که نمی‌خواست شرمندگی امام حسین را ببیند بلکه این دو قربانی را مقابل اباعبدالله خیلی کوچک می‌دید. می‌گفت برادر من شرمنده‌ام که بیشتر از این ندارم تا تقدیم شما بکنم‌...
و صلی الله عَلیکِ یا زینب
■●مدرسۀ اباعبدالله علیه السّلام مدرسه‌ای برای همۀ عمر●■ ■مکتب اباعبدالله الحسین علیه السّلام مکتبی نیست كه فقط یك روز پاسخگوی بشر باشد و انسان بگوید من دراین مدرسه رفتم و فارغ‌التّحصیل شدم؛ همۀ عمرِ انسان را می‌تواند الگو دهد؛ همان‌طور كه شخصیّت‌هایی كه در واقعۀ عاشورا هستند، در مقاطع مختلفِ سنّی هستند؛ و این خیلی عجیب است. ■شاید یکی از پیام‌هایش همین باشد؛ یعنی از طفل شش ماهۀ اباعبدالله علیه السّلام كه الگوی كرامت و عظمت است تا پیرمردهایی مثل حبیب بن مظاهر، مثل مسلم بن عوسجه، مسیر زندگی انسان را نشان می‌دهند، یعنی در هر مقطع عمرت كه هستی می‌توانی از اینها الگو بگیری. ■اگر طفل شیرخواری، اگر كودكی كم سنّ و سالی، اگر نوجوان تازه شکفته‌ای هستی، اگر جوان و برومندی هستی، اگر مرد یا زن كاملی هستی، اگر راه كهولت را در پیش گرفته‌ای، اگر پیر و مسن شده‌ای، در هر صورت و در هر مقطعی از مقاطع عمر، این مکتب، درسی برای تو دارد؛ این مدرسه‌ای نیست كه برای مقطع سنّی خاصّی باشد. ■همۀ مدارسی كه بشر دارد این‌گونه است كه افراد با مقطع سنّی خاصی در آنجا تحصیل می‌كنند و از آن مقطع سنّی كه گذشت، دیگر جایش در آن مدرسه نیست و باید بیرون بیاید؛ یا اگر به آن مقطع سنّی نرسیده، هنوز شرط ورود به مدرسه را ندارد؛ امّا مدرسۀ اباعبدالله الحسین علیه السّلام مدرسۀ همۀ عمر انسان است. ■کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورا، یعنی همه روزه سر كلاس امام حسین علیه السّلام بنشین. ■هر روز كه از خواب بیدار شدی، ببین امام حسین چه درسی و چه توصیه‌هایی برایت دارد؛ روز به روزِ عمر ما، هر روزش باید روز حضور در مکتب اباعبدالله علیه السّلام باشد. ■ان‌شاءالله خداوند این توفیق را نصیب همۀ ما بکند كه هر روز صبح كه انسان نمازش را خواند، یک سلامی خدمت حضرت بدهد و یادی از این حماسۀ عظیم کند؛ از این واقعۀ بزرگ و مکتب بزرگ. ■بنشیند برای خودش روضه بخواند؛ فقط یك دقیقه، نه خیلی طولانی؛ یک ذكر مصیبتی بکند؛ بگذارد چشمش به نم اشکی برای اباعبدالله علیه السّلام تر شود و روز را این‌گونه شروع كند؛ آنوقت ببیند امام حسین علیه السّلام در طول روز به او چه یاد می‌دهد... ■●استاد مهدی طیّب۸۴/۱۱/۲۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت(۱۶) ■حضرت زینب سلام الله علیها اسیر شد. این‌ که می‌گوید ب
🏴🏴🏴🏴🏴 ... قسمت(۱۷) ●چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت ●چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت ■هرچه از عشق بگویم، از عهده‌ی کار بر نمی‌آیم. عشق خیلی مقدس و رفیع است. کسی باید پیرامون عشق سخن بگوید که خود عاشق و متصل به حقیقت عشق باشد لذا چون به عشق آید خجل باشم از آن... ■خاصیت عشق این است که در دلی قرار نمی‌گیرد مگر آنکه غیر را از آن دل بزداید. عاشق باید اغیار را از دلش بیرون کند تا بتواند به مقام مقدس عشق نائل شود و با معشوق اتحاد وجودی پیدا کند. از این اتفاق به فنا تعبیر می‌شود. کار معشوق نیز همچون گیاه عشقه است. معشوق عاشق را در خودش فانی می‌کند چرا که می‌خواهد عاشق را به رنگ خودش درآورد. معشوق نگاه می‌کند و می‌بیند که عاشق، خالص نیست. چون خالص نیست، در دل او نمی‌نشیند. می‌گوید من در قلبی می‌نشینم که غیر من در آنجا نباشد. چرا؟ چون غیور است. صفت عشق غیرت است. ●غیرتش غیر در جهان نگذاشت ●لاجرم عین جمله‌ی اشیا شد ■خوب به این مطلب دقت کنید تا موحد شوید. خدا عشق بود، عاشق بود و معشوق بود. چون خدا عشق محض است غیرت دارد. در همین دنیا نیز خاصیت عشق مجازی این است. دیده می‌شود که شخصی عاشق دیگری می‌شود، اگر بفهمد پای کسی دیگر در میان است، تا مرز قتل نیز پیش می‌رود! مجاز اینگونه است، حقیقت هم همین است. حق متعال می‌فرماید که من عشق محض هستم و غیورم، دوست ندارم در عالم، کسی غیر مرا بپرستد و دوست داشته باشد؛ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» من جن و انس را خلق کردم که مرا عبادت کنند پس عبادت می‌کنند، جن و انس همه در حال عبادت خدا هستند بلکه بفرما «إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا» (مریم/۹۳)، همه‌ی موجودات نظام هستی عبد خدا هستند. خدا می‌گوید چون من عشق مطلقم و غیور هستم و دوست ندارم کسی جز من پرستیده شود و دوست داشته شود، باید فکری کنم. باید کاری کنم که همه‌ی موجودات، غیر مرا دوست نداشته باشند. باید چه کنم؟ باید در همه‌ی اشیاء خودم ظهور کنم. ●غیرتش غیر در جهان نگذاشت ●لاجرم عین جمله‌ی اشیا شد ■گفت من خودم را در همه چیز ظهور می‌دهم تا هرکس هرچیزی را دوست داشته باشد، در واقع مرا دوست داشته باشد ولو اینکه خودش نداند... آقایی، خانمی را دوست دارد، در واقع خدا را دوست دارد. شخصی به اصطلاح کبوتر باز است، این در واقع خدا را دوست دارد، خداباز است! هرکس به هرچیزی عشق می‌ورزد در حقیقت دارد به خدا عشق می‌ورزد. این را نیز در ابتدای قرآنش آورد تا خیال کل موحدین عالم راحت شود، کجا؟ در طلیعه‌ی سوره‌ی حمد فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». الف و لام «الْحَمْدُ» دلالت بر این دارد که هرجا حمد و ستایشی هست، برای خداست. اینکه مثلا شما در منزل نشسته‌ای و به جمال فرزندانت نگاه کنی و بگویی چقدر اینها زیبایند، در واقع داری می‌گویی خدایا چقدر تو زیبایی... هرجا هر چیز زیبایی دیدی، گلی زیبا دیدی یا منظره‌ای زیبا دیدی و لذت بردی در واقع داری از خدا لذت می‌بری. خدا غیور است و اینکار را کرد منتها تفاوت عارف با غافل یا عالِم با جاهل در توجه و فهم این معنا است، عارف می‌فهمد، امیرالمؤمنین علیه السلام چون موحد تام بود، فرمود: «ما رَاَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَاَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ». یا اینکه حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: ما رأیتُ الّا جمیلاً... او گفت که من در همه جا عشق دیدم، عشق در همه اشیاء ساری است. جناب باباطاهر عریان خوش گفت: ●به دریا بنگرم دریا تو بینم ●به صحرا بنگرم صحرا تو بینم ●به هر جا بنگرم کوه و در و دشت ●نشان از قامت رعنا تو بینم ■عارف این را می‌فهمد و جاهل نمی‌فهمد اما در نفس الامر و در واقع دارد خدا را پرستش می‌کند. قیامت یعنی همین، إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ. در قیامت، واقعیت آشکار می‌شود. واقعیت چیست؟ واقعیت یعنی ●غیرتش غیر در جهان نگذاشت ●لاجرم عین جمله‌ی اشیا شد مطلبی که عرض شد مطلبی بسیار سنگین و عمیق در توحید و توحد است...
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■ مرتب تعالی می یابد آن عقلی که مدام مذمت می شود عقل متوقف است جایی که عقل متوقف شد و بالاتر خود را ندید و فکر کرد به رسیده عقل رسیده است و اینجاست که با عقل مقابله می کند اما وقتی به موقیت خود آگاه شد می داند که حد یقف ندارد و همواره در تعالی است. ■تعالی همان چیزی است که به آن می گویند سلوک یعنی راه رفتن و یعنی رونده سلوک،سلوک معرفتی است و راه رفتن در عالمی غیر از عالم و شهرهاست. در مسیر سلوک هرچه بالاتر می روی هی پرده ای برداشته و جهانی نمودار می شود،گشوده شدن جهان های متعالی یعنی باز شدن ،افق در قرآن آمده و میگوید انسان دارای آفاق است.افق را وقتی نگاه می کنیم فکر می کنیم چند کیلومتر برویم به آن می رسیم اما هرچه راه می رویم راه گشوده تر می شود(این آفاق است)همین آفاق در نفس هم هست. ■اگر انسان افق خود را کشف کند و در راه افقش حرکت کند این راه تعالی است و این همان سلوک می باشد.اگر کسی ادعای عارفانه کند اما این مسئله را نداند دچار توهم است.سلوک راه رفتن با قدم عقل و قدم عشق است.و هو بالافق الاعلی(اعلی نامتناهی)یا همان فی الله است. ■حکیم دینانی■ @mohamad_hosein_tabatabaei