eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□میلاد با سعادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و صادق آل محمد، امام جعفر بن محمد علیهما السلام مبارک و فرخنده باد. @mohamad_hosein_tabatabaei
□●" رسول مهربان "●□ □ای مردم شما را رسولی آمد از میان خودتان که رنج و محنت شما سخت بر او گران می آید و بسیار مشتاق و حریص بر هدایت شماست، و با مومنان رئوف و مهربان است. (توبه: ۱۲۸) □رسول الهی چندان رئوف و مهربان است و چندان شفقت بر خلق دارد که نمی تواند رنج و محنت آنان را تحمل کند، نمی تواند ببیند که مردم به سبب جهل و تعصبات و خودخواهی ها دائماً به یکدیگر ستم کنند و از اینهمه نعمتهای الهی که خداوند در اطرافشان نهاده است محروم بمانند. بنابراین تمام وجودش شور و اشتیاق می شود که مردمان را به شادی و سعادت که نخستین شرط آن صلح و دوستی و دانش و فضایل اخلاقی است دعوت کند. □●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○تاریخ پایان المیزان و توصیه‌ای به طلاب علوم دینی ○□ □مرحوم علامه طباطبایی، در آخر تفسیر تاریخ اتمام را مرقوم فرموده به این عبارت: تم الکتاب و الحمدلله و اتفق الفراغ من تألیفه فی لیله القدر المبارکه الثالثه و العشرین من لیالی شهر رمضان من شهور سنه اثنتین و تسعین و ثلاثماته بعد الالف من الهجره و الحمدلله علی الدوام و الصلوه علی سیدنا محمد و آله السلام. □طلاب عزیز ما سرمشقق بگیرند که حضرت علامه طباطبائی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید، آری اینچنین باید بکار بود و به شعر رسا و شیوای شمس الدین محمد بن محمود آملی صاحب نفائس الفنون: ○به هوس راست نیاید به تمنی نشود ○کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد □○یادنامه فیلسوف الهی، علامه طباطبایی، خرداد۶۱، نشریه شماره ۴۷ حزب جمهوری اسلامی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□همه‎ی خلق از یهود و نصاری و پیروان سایر مذاهب و ادیان، همه امّت پیغمبر آخرالزّمانند. روز قیامت وقتی هر امّتی به سراغ پیامبر خود رفت و همه‎ی انبیا با امّت‎هایشان نزد پیامبر آخرالزّمان آمدند و از او طلب شفاعت نمودند، معلوم می‎شود که همه امّت پیامبر اسلامند. □خداوند به پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود تو را برای کافّه‎ی ناس فرستادم و یک نفر از بشر را هم استثنا نکرد. قبول خود خلق هم چندان شرط نیست. امروز همه‎ی مخلوقات، از انسان و حیوان و سعید و شقی، همه بر سر سفره‎ی حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم رزق می‎خورند. □عارف بالله حاج اسماعیل دولابی□ □○مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش پنجم2⃣ بحث علمى ديگر ● بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش ششم ● اشكالاتى بر نظريات غزالى در باره طلا و نقره و مسئله ربا اما نقطه نظر ما: در اساسى كه غزالى براى بحث ريخته چند اشكال است : اول اينكه : اگر مطلب آنطور باشد كه وى گفته ، يعنى خلقت طلا و نقره براى اين بود كه وسيله باشد نه هدف ، و هيچ غرضى در خود آنها نيست ، چگونه ممكن است چيزى كه خودش ارزش ندارد، وسيله ارزيابى چيرهاى ديگر شود، و چگونه ممكن است چيزى اجناس و كالاها را با معيارى اندازه گيرى كند، كه خودش آن معيار را ندارد، آيا ممكن است طول مسافت بين دو نقطه را با چيزى به دست آورد كه خودش طول ندارد؟ و يا سنگينى و وزن يك گونى برنج رابا چيزى معين كرد كه خودش وزن ندارد؟. اشكال دوم اينكه : خودش از يك طرف ميگويد: هيچ غرضى در خود طلا و نقره نيست ، از طرفى ديگر مى گويد طلا و نقره كمياب هستند، و اين تناقضى است آشكار، براى اينكه كمياب بودن تصور ندارد مگر در چيزى كه مردم آن را طالبند، عزت وجود بدون مطلوبيت تصور ندارد. اشكال سوم اين است كه : اگر طلا و نقره مقصود بالذات نباشند بلكه مقصود للغير باشند، بايد بين طلا و نقره فرقى نباشد، و هر دو يك قيمت داشته باشند، و حال آنكه مى بينيم عقلا، بهاى نقره را كمتر از طلا اعتبار كرده اند. اشكال چهارم اينكه : در اينصورت بايد ساير پولها چه مسى و چه كاغذى با طلا و نقره يك ارزش داشته باشد، و نيز بايد جنس ها بهاى جنس ديگر قرار نگيرند با اينكه ما با چرم ، نمك و يا چيز ديگر مى خريم . و اما نقطه نظرهاى ما در نتايجى كه از بحث گرفته : 1 - اينست كه حرمت ذخيره كردن طلا و نقره براى اين نيست كه اين عمل طلا و نقره را مقصود بالذات مى كند، و به آن دو ارزشى استقلالى مى دهد، بلكه از آيه شريفه : ((والذين يكنزون الذهب و الفضه ، و لا ينفقونها فى سبيل الله ...)) برمى آيد كه علت آن محروميت فقرا از روزى خوردن است ، يعنى طلا و نقره بايد در راه برآوردن حوائج كه خود نياز به كار و فعاليت دارد مصرف شود، و فقرا آن را در برابر سعى و كوشش خود بگيرند، و در راه تأمين حوائج شخصى خود مصرف كنند، كه توضيح بيشترش در تفسير آيه نامبرده كه آيه 35 از سوره توبه است خواهد آمد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 665 2- اينكه وى ساختن و مصرف كردن ظرفهاى طلائى و نقره اى را از اين جهت حرام دانست كه ظلم و كفر به نعمت خدا است ، اگر علت حرمت نامبرده اين باشد بايد گلوبند و دست بند طلائى و نقره اى زنان نيز حرام باشد، چون اين عمل هم طلا و نقره را مقصود بالذات مى كند، و نيز بايد خريد و فروش طلا و نقره نيز حرام باشد، و حال آنكه در شرع اسلام اينگونه اعمال نه ظلم خوانده شده و نه كفر، و نه معامله طلا به نقره و زيور كردن به آن دو حرام شده است ، پس علت چيز ديگرى است . 3 - اينكه مفسده اى كه براى ربا ذكر كرد و حرمت ربا را به خاطر آن مفسده دانست در تمامى معاملاتى كه روى نقدينه ها انجام مى گيرد هست ، هزار تومان پول مسى دادن و هزار و صد تومان گرفتن همين مفسده را دارد، پس چرا غزالى مساله را منحصر در طلا و نقره كرد، و نيز ده من گندم دادن و يازده من گندم گرفتن نيز حرام است ، و انحصارى به طلا و نقره ندارد،پس گفتار وى نه جامع است نه مانع ، اما جامع نيست براى اينكه شامل رباى در گندم و جو و ساير چيزهائى كه قابل وزن و پيمانه كردن هستند نمى شود، و اما مانع نيست براى اينكه شامل استعمال گلوبند و ساير زيور آلات مى شود، و حال آنكه نبايد بشود. از همه اينها گذشته ، علت حرمت ربا در خود آيه شريفه آمده مى فرمايد: ((و ما آتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس فلا يربوا عند الله ، و ما آتيتم من زكوه تريدون وجه الله ، فاولئك هم المضعفون )) و ربا را عبارت دانسته از زياد شدن اموال مردم ، و ضميمه كردن اموال ديگران به مال افرادى انگشت شمار و اين همان است كه ما در بيان خود آورديم ، و گفتيم همانطور كه تخم گياه موادى را از زمين بعنوان تغذيه مى گيرد، و ضميمه خود مى كند، و بزرگ مى شود، همچنين رباخوار اموال مردم را ضميمه مال خود نموده ، لذا از مال مردم كم و به مال او افزوده مى شود تا جائى كه اكثريت مردم تهى دست ، و رباخوار صاحب اموالى متراكم گردد، و با اين بيان روشن مى شود كه مراد از جمله : ((و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم ، لا تظلمون و لا تظلمون ...)) اين است كه نه شما به مردم ظلم كنيد و نه از طرف مردم و يا از ناحيه خدا به شما ظلم شود، پس ربا ظلم به مردم است . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 666 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○ «بشارتِ پیامبر خاتم در کتب ادیان گذشته» خاطره‌ای جالب از دلیل مسلمان شدن یک کشیش مسیحی، از زبان آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □○آن نصرانی که در زمان ما کشیش بوده، گفت: «کتابخانه سوریه دست من بود. عموم به اذن من، وقتی باز می‌کردم از این کتابخانه استفاده می‌کردند. یک اتاق خصوصی بود که کتاب‌های خصوصی در آن اتاق بود، هیچ‌کس را به آن راه نمی‌دادیم. فقط من خودم که رئیس آن کتابخانه بودم، اجازه داشتم که بروم. دیگران را اجازه نداشتم راه بدهم. [روزی] رفتم و تورات یا انجیلی را دیدم. دیدم روی یک اسمی، یک مومی گذاشته‌اند، یک شَمعه‌ای گذاشته‌اند [که نوشته بود:] «بعد از من، این پیغمبر است». هر طور بود، سعی کردم، این شمعه را بردارم، به‌طوری که زیرش هر چه هست، پاره نشود. خیلی‌خیلی زحمت کشیدم که این شمعه را بردارم. دیدم بله! همین حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ است ـ که آنها در لغت خودشان، حالا لغت عِبری است، سریانی است، چه هست، می‌گویند: مُدمُد ـ این سبب شد از برای اینکه من، اختیار کردم دین اسلام را». □○بعد هم که آمده بود، یک رساله‌هایی نوشت بر علیه تنصّر و تهوّد؛ نان مغفرت و نمی‌دانم چیزهایی که آنها دارند، همه بر خلاف دین است، از خودشان جعل کرده‌اند، اینها را هم در آنجا ذکر کرده است. بالأخره، بنده خودم هم آن جوان را دیدم ـ جوان بود شاید سی سال داشت ـ مسلمان شده بود. مسلمان شده بود و قبائح آنها و کارهای جعلی آنها را در رساله‌هایی علیه آنها نوشت. □○اردیبهشت١٣٨٨، درس فقه، کتاب جهاد○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□ذهن انسان آن قدر عظیم است که خودش را زندانی خودش می‌کند و در این می‌ماند. زندانی ذهن امید رهایی ندارد. ممکن است خود را آزاد بدانم ولی در زندان ذهن باشم، آیا ملاکی هست که بفهمیم زندانی ذهن هستیم؟ اگر بتوانم در تمام عقایدی که اکنون دارم قدری و تردید کنم، رها می‌شوم. انسانی که قدرت شک کردن ندارد یا نمی‌خواهد شک کند هم چنان خر باقی می‌ماند. انسانی که بتواند شک کند دیگر زندانی ذهن نیست و رها می‌شود. مادامی‌که شک نکنی در زندان ذهن خود باقی می‌مانی. □شک مقدس است. اگر انسان نتواند شک کند حاصل نمی‌کند. شک همیشه مقدمه است و در شک باقی ماندن است. شک برای عبور و رفتن است. شک فقط راه رفتن را یاد می‌دهد و نمی‌گوید در این جا بمان. اگر ماندن را دور بریزیم درست می‌شود. رفتن راه مهم است. عبور از شک یعنی به یقین رسیدن و دوباره در آن یقین شک کردن و این و رفتنِ راه است. □ الدین محمد تبریزی می گوید؛ پیش ما کسی یک بار مسلمان نتواند شد، مسلمان می‌شود و کافر می‌شود و باز مسلمان می‌شود و هر باری از او چیزی بیرون می‌آید، تا آن وقت که کامل شود. جلال الدین محمد بلخی نیز می‌گوید؛ ○لنگ و لونگ و خفته شکل و بی‌ ادب ○سوی حق می‌غیژ او را می‌طلب ○دوست دارد دوست این آشفتگی ○کوشش بیهود به از خفتگی □غلامحسین ابراهیمی دینانی□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○... ○□ □حجت الاسلام موسوی همدانی بیان می‌کند: «از خصوصیات مرحوم علامه طباطبایی بود که در طی ۳۵ سال ارتباط با ایشان، جز بدگویی از دربار و رژیم طاغوت، هیچ گاه از کسی بدگویی نمی‌کردند، حجت‌الاسلام سید احمد فاطمی نقل می‌کنند که مرحوم علامه هرگاه می‌خواست از کسی مدح کند،[در یکی از تعابیر خویش] می‌فرمود: «او کسی است که می‌توان گفت اگر به اروپا برود، سالم باز خواهد گشت». □یکی از اهل علم می‌گفت: «زمانی با مرحوم طباطبائی در درس آیت‌الله محمد حسین اصفهانی شرکت می‌کردیم. روزی یکی از شاگردان اشکال بی‌اساسی را مطرح کرد و همه خندیدند و من هم خنده ام گرفت. □وقتی از کلاس بیرون آمدیم با آقای طباطبائی رو به رو شدم که چهره درهم کشیده بود. □مرا که دید فرمود: «تو چرا خندیدی؟! اگر مطلبی را تو خوب و روان می‌فهمی باید خدا را شکر کنی نه اینکه به دیگران بخندی!». □علامه طباطبائی خودشان رفیقی داشتند که از او خواسته بودند هرگاه عیبی از ایشان دید، به ایشان تذکر دهد تا خود را اصلاح کنند». @mohamad_hosein_tabatabaei
□●هیچ کسی نمی‌تواند به تو رشدی بدهد! استاد ●□ □نباید گرو موقعیت‌ها بود که اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود. اگر با فلانى ازدواج کنم، به من رشد مى‌دهد و از این حرف‌ها... چون هیچ کسى نمى‌تواند به تو رشد بدهد. این تو هستى که در هر موقعیتى مى‌توانى رشد کنى و یا خسارت ببینى. □گیرم تو در کنار رسول باشى و یا همراه فاطمه، این درست که اینجا زمینه بهتر است، ولى این هم هست که تکلیف بیشترى از تو مى‌خواهند. □در هر حال این زمینه‌ها مهم نیستند، وضعیتى که تو مى‌گیرى و اطاعتى که تو خواهى داشت، تو را بالا می‌برد و یا پایین مى‌آورد. □البته این حرف‌ها بر ما که با چیزهاى دیگر مأنوس بودیم، سنگینى مى کند. ما دوست داریم با فلانى باشیم و در فلان جا زندگى کنیم و اسمش را هم مى‌گذاریم خدا و رشد، غافل از آنکه رشد ما در گرو همین اطاعت و تقوى، همین عبودیت است؛ یعنى اینکه در هر موقعیتى تکلیفمان را بیاوریم و اسیر موقعیت‌هاى خوب و یا بد نباشیم. □● ، ص ۱۵۰●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا