eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
● آيات 283 -282 ، سوره بقره بخش دوم بیان آیات ● بيان و توضيح دو آيه شريفه مربوط به احكام قرض و رهن يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم ... كلمه ((تداين )) كه مصدر ((تداينتم )) است به معناى قرض دادن و قرض گرفتن است ، و كلمه املال و كلمه املاء هر دو به معناى اين است كه شما بگوئيد و ديگرى بنويسد، و كلمه بخس به معناى كم گذاشتن و حيف و ميل كردن مال مردم است ، و كلمه ((سامة )) كه مصدر ((تساموا)) است به معناى خسته شدن است ، و كلمه ((مضاره )) كه مصدر ((لا يضار)) است به معناى ضرر زدن طرفينى است كه هم در مورد دو نفر استعمال مى شود، و هم در مورد جمعيت ، و كلمه ((فسوق )) به معناى خارج شدن از اطاعت است ، و كلمه ((رهان )) به معناى مالى است كه به گرو گيرند، و به جاى آن ، كلمه ((رهن )) (به ضمه راء و ضمه هاء) نيز قرائت شده ، و ((رهن )) جمع ((رهن )) است كه آن نيز به معناى مالى است كه به گرو گيرند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 668 و در جمله : ((فان كان الذى عليه الحق سفيها)) مى توانست بفرمايد: ((فان كان سفيها))، چون ضمير ((كان )) به ((الذى عليه الحق )) كه در سابق آمده بود بر مى گشت ، و حاجت به تكرار آن نبود، و اگر آن را تكرار كرده براى اين بوده كه اشتباهى پيش نيايد، و كسى خيال نكند مرجع ضمير، كلمه كاتب است ، كه آن نيز در سابق ذكر شده بود. و ضمير ((هو)) كه در جمله ((ان يمل هو)) آشكارا آمده ، با اينكه ممكن بود مستتر و در تقدير بيايد، يعنى بفرمايد: ((ان يمل ))، براى اين است كه ولى سفيه و ديوانه و بى سواد را با خود آنان در املا شركت دهد، چون اين فرضيه با دو فرضيه قبلى فرق دارد، در آن دو فرض ‍ بدهكار خودش مستقلا مسؤول بود، و اما در اين صورت بدهكار با سرپرستش در عمل شريك است ، پس گويا فرموده است : هر قدر از عمل املا را مى تواند انجام بدهد، و آنچه را نمى تواند بر ولى او است كه انجام دهد. در جمله :((ان تضل احديهما)) كلمه ((حذر - مبادا)) در تقدير است ، و معنايش اين است كه : ((تا مبادا يكى از آن دو فراموش كند))، و در جمله ((احديهما الاخرى ))، دوباره كلمه ((احديهما)) ذكر شده ، و اين به آن جهت است كه معناى آن در دو مورد مختلف است : منظور از اولى يكى از آن دو نفر است ، بدون تعيين ، و منظور از دومى يكى از آن دو نفر است بعد از فراموش كردن ديگرى ، و يا به عبارت ديگر آن كسى است كه فراموش نكرده ، پس معناى اين كلمه در دو مورد مختلف است ، وگرنه دومى را ذكر نمى كرد و به ضمير آن اكتفا مى نمود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □باید بدانیم [که] بندگی خدا، در طاعتِ خداست [و] طاعت خدا در [گرو] ترک معصیتِ خدا است؛ هم در اعتقاد و هم در عمل. غیر از طاعت خدا یا چیزی که مولّد طاعت خدا [است] نداشته باشیم [که عبارت است] از معارف و تفکرات. یا چیزی که طاعت خدا، مولّد آنهاست [که عبارت است] از مرضیات خدا. معلوم است که طاعت، جز طاعت [به ارمغان] نمی‌آورد و طاعت هم جز از طاعت نمی‌آید. □فقهراً(به‌ناچار) باید ملتفت [متوجه] باشیم [که] مبادا آنی غفلت بکنیم که همان آن، گرگ‌ها ما را خوردند! آنِ غفلت، آنِ مهیّا شدن برای شیاطین انس و جن است. فقهراً باید بفهمیم که ما از خدا بخواهیم آن‌به‌آن، ما را سالم و محفوظ از جمیع آفات و بلیاتِ معنویه و صوریه، ظاهریه و باطنیه، دنیویه و اخرویه [نگاه دارد تا] از سعادتمان محروم نباشیم که تا در آن روز آخر [و در هنگام احتضار] پشیمان از تمام عمر خودمان نباشیم. □خدا حفظ کند ما را [تا] کاری نکنیم که آخرش پشیمان بشویم؛ کاری نکنیم که آخرش دست خالی برویم؛ کاری نکنیم که از آن هدف اصلی که تمام انبیا و اوصیا دعوت به آن هدف می‌کنند، غافل باشیم [آن هم] برای خوشحالی موقت! @mohamad_hosein_tabatabaei
#استادصمدی_آملی □○حضرت بقیّة الله به مقام امامت رسید، آن بقیّه و باقی مانده ی خدای متعال به عنوان نتیجه نهایی کمال انسانی به ثمر نشست و مقام امامت به إکمال رسید؛ مقام ولایت، تامّه شد؛ به نهایت خودش رسیده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□● برای و بهانه نمی خواهد. خداوند برای افاضه کردنش دلیل نمی‌خواهد، خداوند بالذات افاضه می‌کند و است به ذات بخشش دارد اصلاً دلیل، نباید بیاوریم ذات حق افاضه کننده است اما این افاضه به یک استحقاقی، به یک ظرفیتی باید باشد : اون هم در کامل بود و این افاضه‌ی کامل که حق تعالی در تمام صفات خودش کرد در انسان کامل است و اگر را خلق نمی‌کرد خودش خداوند در تمام صفاتش تجلی نمی‌کرد و اگر انسان در عالم هستی نبود خداوند در تمام ذات ظاهر نمی‌گشت. اِنا وَجه الله اِنا عَین الله ... یداالله ... ‌های جدید می‌گویند انسان یک پشه است در عالم هستی اینها مقام معنوی انسان را نمی‌فهمند همین انسانی که از یک پشه هم از جثه کم‌تر است اگر نبود خداوند در تمام صفات و تجلی نمی‌کرد و یک چیز ناقص بود. به همین دلیل می‌گوید مَن رَآنی فَقَد رأی الحق، غیر عرفانی ناقص است و هیچ کس مثل انسان را نشناخته‌اند. □●حکیم دکتر دینانی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○بسمه تعالی شانه○ □در اعمال شب مبارک نیمه شعبان که لیلةالقدر فرقانی است دعایی نقل شده است که بمنزله زیارت امام زمان روحی فداه است، طلیعه دعا اینچنین است: «اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِكَ وَ مَوْعُودِهَا...». □در این دعای عرشی از حضرت حجت سلام الله علیه به نور متألّق و ضیاء مُشرق ذات غیب الغیوبی نام برده شده است، «نُورُكَ الْمُتَأَلِّقُ وَ ضِيَاؤُكَ الْمُشْرِقُ» متألق در لغت درخشنده و روشن است. □یا می‌فرماید «الْعَلَمُ النُّورُ فِي طَخْيَاءِ الدَّيْجُورِ»، دلیل و راهنمای نور در شبی که به غایت تاریک است، عظموت امام را بنگر که دلیل نور است یعنی هر نوری بالعرض از این نور الانوار است و بدون این معدن نور، هر نوری تاریک است. پایه این سخن را به لفظ نتوان درک کرد مگر به تشعشع و اشراق آن نور اعظم در قلوب!! «نُورُهُ الَّذِي لا يَخْبُوء!» نوری که هرگز من الازل الی الابد خاموش نمی‌شود..... □سپس می‌فرماید: «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى خَاتِمِهِمْ وَ قَائِمِهِمْ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوَالِمِهِمْ...» □سخنم در این فقره لاهوتی اخیر است که «الْمَسْتُورِ عَنْ عَوَالِمِهِمْ...» مرجع ضمیر هم اهل بیت علیهم‌السلام است. ظاهر سخن این است که الْمَسْتُورِ عَنْ أزمانِهِم که هر امامی امام عصر خودش است اما شاید آنرا تأویل دیگری نیز باشد، الله اعلم. □حضرت حجت روحی فداه غیب محض است؛ «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» کما اینکه روایت بدان مشیر است که الغیب آن مجمع الجمال است. عوالم ائمه اطهار علیهم السلام عوالم ظهور بود اعنی آن حضرات مظهر اسم الظاهر بودند که الله و تبارک و تعالی است اما حضرت مهدی موعود موجود روحی فداه مظهر اسم مستأثره مکنون مخزون مصون است که به کنه اش برای احدی ظهور نکرده است ولایخرج منه الی شئ ابدا. □پس اسم مکنون مخزون، مستور از الله و تبارک و تعالی است. عوالم اهل بیت علیهم السلام مربوط به اسم جامع الله و دو جلوه اتم آن یعنی تبارک جمالی و تعالیِ جلالی است اما عالم حضرت عصمت کبرای الهی فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت بقیةالله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء مستور مکنون است لذا هم  قبر و قدر مادر مجهول است و هم عالم فرزند مستور!! □به تعبیر یکی از بزرگان معرفت وقتی مقام نورانیت اهل‌بیت علیهم‌السلام به ظهور برسد مقام خاتم آنها سرّ آنها محسوب می‌شود همانگونه که شرح داده شد. یعنی آن تجلی اعظم ذات غیب الغیوبی که نفس رحمانیِ ساری در کل ماسوی الله از اسماء و اعیان ثابته تا اعیان خارجه است سرّی دارد که خاتَم ایشان، سرِّ مستورِ مخزونِ آن انوار ظاهره است. در خاتم به فتح تاء تأمل شود کما اینکه در وصیت و سفارشات حضرت امیرالمومنین علیه السلام به جناب کمیل آمده است:  «يا کُمَيْلُ! ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَأَنَا أَفْتَحُهُ، وَما مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ وَالقائِمُ (علیه‌السلام) يَخْتِمُهُ». اى كميل! هيچ علمى نيست مگر آنكه من آن را افتتاح كردم و هيچ سرّی نيست، مگر آنكه امام قائم (عجل الله ) آن را ختم كند...‌ ❗️□این نکته را به جان دریاب و از فضل صاحب لیالی و ایام و ناموس عصر و مدار دهر روحی روحی روحی له الفداء مسئلت کن که از این می ما را بچشانند، وَاسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ. فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ اِیّاکَ قَصَدْتُ، وَابْنَ نَبِیِّکَ اعْتَمَدْتُ، وَلَکَ رَجَوْتُ، فَارْحَمْنی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ...
□○" خیر و شر "○□ □و چه بسیار اتفاق افتد که امری شما را ناگوار آید در حالی که آن به خیر و صلاح شماست. و چه بسیار امری را بسیار دوست می دارید و آن شما را شر و فساد خواهد بود و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما را از آن آگاهی نیست.(بقره: ۲۱۶) □از شفاخانهٔ آن طبیب غیبی دارویی آمده است که دوای بسیاری از بیماریهای جسم و جان است و در عین حال از منشأ پیدایش بیماری نیز خبر می دهد. چه بسیار رنجها و محرومیت‌ها محصول آن است که آدمیان هم به ظاهر قضاوت می کنند هم تنها به حال می اندیشند در حالی که خردمند در باطن اشیاء نظر می کند و به عاقبت کارها نیز می اندیشد. بدیهی است آن خیری که روی در شر داشته باشد از همان آغاز شر است و آن شیرینی که مقدمهٔ بیماری است از همان آغاز در کام خردمندان تلخ می آید و در مقابل اگر رنجی در کار باشد که راه رسیدن به شادی و خوشبختی است آن عین خیر است و باید آن رنج را به جان خرید. ○دلتنگ نباید بود از طعن حسود ای دل ○شاید که چو وابینی خیر تو در آن باشد □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 283-282 ، سوره بقره بخش سوم ● استفاده نادرستى كه از جمله ((اتقوالله و يعلم كم الله ))شده است و منظور از كلمه : ((و اتقوا)) اين است كه مسلمانان از خدا بترسند و اوامر و نواهى ذكر شده در اين آيه را به كار ببندند، و اما جمله : ((و يعلمكم الله و الله بكل شى ء عليم )) كلامى است نو، كه در مقام منت نهادن ذكر شده ، همچنان كه در آيه ارث منت نهاده مى فرمايد: ((يبين الله لكم ان تضلوا)) پس مراد از جمله مورد بحث ، منت نهادن بر مردم در مقابل اين نعمت است كه شرايع دين و مسائل حلال و حرام را براى آنان بيان فرموده . و اينكه بعضى گفته اند: جمله ((واتقوا الله )) و ((يعلمكم الله )) دلالت دارد بر اينكه تقوا سبب تعليم الهى است ، درست نيست ، براى اينكه هر چند مطلب صحيح است ، و به حكم كتاب و سنت ، تقوا سبب تعليم الهى است ، اما آيه مورد بحث در صدد بيان اين جهت نيست ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 669 براى اينكه واو عطفى كه بر سر آن آمده ، نمى گذارد آيه چنين دلالتى داشته باشد، علاوه بر اينكه اين معنا با سياق آيه و ارتباط ذيل آن با صدرش سازگار نيست . مؤيد گفتار ما اين است كه كلمه ((الله )) دو بار تكرار شده ، و اگر جمله مورد بحث ، كلامى جديد نبود حاجت به تكرار كلمه ((الله )) بود، بلكه سياق و سبك كلام اقتضا مى كرد بفرمايد: ((و اتقوا الله يعلمكم - از خدا بترسيد تا تعليمتان دهد)) پس مى بينيم اسم ((الله )) را دو بار آورده ، براى اينكه در دو كلام مستقل مى باشد، و براى بار سوم نيز ذكر كرده تا علت را برساند، و بفهماند خدا كه شما را تعليم مى دهد به اين جهت است كه او به هر چيزى دانا است ، و اگر او به هر چيزى دانا است ، براى اين است كه الله است . اين را هم بايد دانست كه اين دو آيه دلالت دارند بر قريب بيست حكم از اصول احكام قرض و رهن و غير آن دو، و اخبار درباره اين احكام و متعلقات آن بسيار زياد است ، و چون بحث درباره آنها مربوط به علم فقه بود، ما از بحث در آنها صرفنظر كرديم ، كسانى كه مايل باشند به آن مسائل آگاهى يابند مى توانند به كتب فقه مراجعه نمايند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 670 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □●آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند، و خدا می‌داند چه تاجی بر سر اینها گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلانی» بر سرش تاج است،[یا] «فلانی» بر سرش تاج نیست!! شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست. □●به‌سوی محبوب، ص ١١٢●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ ○□ □کار علمای دین این است که مردم را از حیرت ضلالت و جهالت رهایی بدهند. مردم بدانند که چه کاره اند. مردم به مبدأ و معادشان آشنا بشوند. و بدانند که این خانه صاحب دارد. و بدانند که نظمی هست و حسابی هست و کتابی هست. □جناب سیدالشهدا برای این جهت قیام فرمود. @mohamad_hosein_tabatabaei
○چشمِ بسته به دنیا می آییم ؛ چشمِ بسته هم از دنیا می رویم " فاصله بین این دو را با زندگی کنیم . @mohamad_hosein_tabatabaei
□○قدوسی نجفی، مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی○□ □یکی از اساتید حوزه علمیه برای من نقل کرد که روزی به بیت علامه رفتم و درخواست کردم ذکری به من ارائه کنید که در سلوک خودم استفاده کنم و علامه ذکر یونسیه را به من تعلیم داد. من گفتم این ذکر را می‌دانم، یک ذکر دیگر هم بفرمایید و ایشان فرمودند باید به این ذکر عمل کنی و زمانی که آثارش پدیدار شد بیایید ذکر دوم را بگویم. □من سوال کردم آثار آن باید چگونه پدیدار آید که من متوجه شوم؟ ایشان فرمودند در همین خیابان صفائیه که قدم می‌زنی باید صدای تسبیح درختان را بشنوی؛ هر زمان شنیدی بیا تا ذکر دوم را برایت بگویم! @mohamad_hosein_tabatabaei
● آيات 284 ، سوره بقره لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنفُسِكمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشاءُ وَ يُعَذِّب مَن يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(284) ● ترجمه آیه آنچه در آسمانها وآنچه در زمين است ، ملك خدا است ، و شما آنچه در دل داريد چه آشكار كنيد و چه پنهان بداريد خدا شما را با آن محاسبه مى كند، پس هر كه را بخواهد مى آمرزد، و هر كس را بخواهد عذاب مى كند، و خدا به هر چيز توانا است .(284) ● بيان آيه لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ اين جمله دلالت دارد بر مالكيت خداى سبحان نسبت به عالم ، يعنى آنچه در آسمانه و زمين است و منظور از آن ، زمينه چينى است براى جمله بعد، كه ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 671 مى فرمايد: ((و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله )) و مى خواهد بفرمايد آنچه در آسمانها و زمين است ، كه از آن جمله ، شما انسانها و اعمال شما است ، و آنچه كه دلهاى شما كسب مى كند همه و همه ملك خدا است ، و خدا محيط به شما و مسلط و مشرف بر اعمال شما است ، و براى او هيچ تفاوتى ندارد كه شما اعمالتان را علنى انجام دهيد، و يا پنهانى ، هر جور انجام دهيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى كند. و چه بسا مى توان نكته اى را از ظاهر آيه دريافت ، و آن اين است كه در آيه شريفه بين چهار چيز دو به دو مقابله افتاده ، يعنى بين زمين و آسمان يك مقابله ، و بين صفات درونى و اعمال ظاهرى يك مقابله شده ، در نتيجه آسمان هم سنخ و هم طراز اعمال نفس ، و صفات درونى است ، و زمين ، هم سنخ اعمال بدنى قلمداد شده ، پس وقتى مى فرمايد: آنچه در آسمانها است ملك خدا است ، نتيجه مى دهد پس صفات نفسانى بشر نيز ملك او است ، و وقتى مى فرمايد: ((و ما فى الارض )) نتيجه مى دهد كه پس اعمال انسانها نيز ملك او است ، و در آخر نتيجه مى دهد: آنچه در دلهاى آنان پوشيده هست ، چه اظهار بشود و چه نشود ملك خدا است ، و به زودى خداى تعالى با محاسبه خود در اين ملك تصرف خواهد كرد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei