eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□○تاریخ پایان المیزان و توصیه‌ای به طلاب علوم دینی ○□ □مرحوم علامه طباطبایی، در آخر تفسیر تاریخ اتمام را مرقوم فرموده به این عبارت: تم الکتاب و الحمدلله و اتفق الفراغ من تألیفه فی لیله القدر المبارکه الثالثه و العشرین من لیالی شهر رمضان من شهور سنه اثنتین و تسعین و ثلاثماته بعد الالف من الهجره و الحمدلله علی الدوام و الصلوه علی سیدنا محمد و آله السلام. □طلاب عزیز ما سرمشقق بگیرند که حضرت علامه طباطبائی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید، آری اینچنین باید بکار بود و به شعر رسا و شیوای شمس الدین محمد بن محمود آملی صاحب نفائس الفنون: ○به هوس راست نیاید به تمنی نشود ○کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد □○یادنامه فیلسوف الهی، علامه طباطبایی، خرداد۶۱، نشریه شماره ۴۷ حزب جمهوری اسلامی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□همه‎ی خلق از یهود و نصاری و پیروان سایر مذاهب و ادیان، همه امّت پیغمبر آخرالزّمانند. روز قیامت وقتی هر امّتی به سراغ پیامبر خود رفت و همه‎ی انبیا با امّت‎هایشان نزد پیامبر آخرالزّمان آمدند و از او طلب شفاعت نمودند، معلوم می‎شود که همه امّت پیامبر اسلامند. □خداوند به پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود تو را برای کافّه‎ی ناس فرستادم و یک نفر از بشر را هم استثنا نکرد. قبول خود خلق هم چندان شرط نیست. امروز همه‎ی مخلوقات، از انسان و حیوان و سعید و شقی، همه بر سر سفره‎ی حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم رزق می‎خورند. □عارف بالله حاج اسماعیل دولابی□ □○مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش پنجم2⃣ بحث علمى ديگر ● بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش ششم ● اشكالاتى بر نظريات غزالى در باره طلا و نقره و مسئله ربا اما نقطه نظر ما: در اساسى كه غزالى براى بحث ريخته چند اشكال است : اول اينكه : اگر مطلب آنطور باشد كه وى گفته ، يعنى خلقت طلا و نقره براى اين بود كه وسيله باشد نه هدف ، و هيچ غرضى در خود آنها نيست ، چگونه ممكن است چيزى كه خودش ارزش ندارد، وسيله ارزيابى چيرهاى ديگر شود، و چگونه ممكن است چيزى اجناس و كالاها را با معيارى اندازه گيرى كند، كه خودش آن معيار را ندارد، آيا ممكن است طول مسافت بين دو نقطه را با چيزى به دست آورد كه خودش طول ندارد؟ و يا سنگينى و وزن يك گونى برنج رابا چيزى معين كرد كه خودش وزن ندارد؟. اشكال دوم اينكه : خودش از يك طرف ميگويد: هيچ غرضى در خود طلا و نقره نيست ، از طرفى ديگر مى گويد طلا و نقره كمياب هستند، و اين تناقضى است آشكار، براى اينكه كمياب بودن تصور ندارد مگر در چيزى كه مردم آن را طالبند، عزت وجود بدون مطلوبيت تصور ندارد. اشكال سوم اين است كه : اگر طلا و نقره مقصود بالذات نباشند بلكه مقصود للغير باشند، بايد بين طلا و نقره فرقى نباشد، و هر دو يك قيمت داشته باشند، و حال آنكه مى بينيم عقلا، بهاى نقره را كمتر از طلا اعتبار كرده اند. اشكال چهارم اينكه : در اينصورت بايد ساير پولها چه مسى و چه كاغذى با طلا و نقره يك ارزش داشته باشد، و نيز بايد جنس ها بهاى جنس ديگر قرار نگيرند با اينكه ما با چرم ، نمك و يا چيز ديگر مى خريم . و اما نقطه نظرهاى ما در نتايجى كه از بحث گرفته : 1 - اينست كه حرمت ذخيره كردن طلا و نقره براى اين نيست كه اين عمل طلا و نقره را مقصود بالذات مى كند، و به آن دو ارزشى استقلالى مى دهد، بلكه از آيه شريفه : ((والذين يكنزون الذهب و الفضه ، و لا ينفقونها فى سبيل الله ...)) برمى آيد كه علت آن محروميت فقرا از روزى خوردن است ، يعنى طلا و نقره بايد در راه برآوردن حوائج كه خود نياز به كار و فعاليت دارد مصرف شود، و فقرا آن را در برابر سعى و كوشش خود بگيرند، و در راه تأمين حوائج شخصى خود مصرف كنند، كه توضيح بيشترش در تفسير آيه نامبرده كه آيه 35 از سوره توبه است خواهد آمد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 665 2- اينكه وى ساختن و مصرف كردن ظرفهاى طلائى و نقره اى را از اين جهت حرام دانست كه ظلم و كفر به نعمت خدا است ، اگر علت حرمت نامبرده اين باشد بايد گلوبند و دست بند طلائى و نقره اى زنان نيز حرام باشد، چون اين عمل هم طلا و نقره را مقصود بالذات مى كند، و نيز بايد خريد و فروش طلا و نقره نيز حرام باشد، و حال آنكه در شرع اسلام اينگونه اعمال نه ظلم خوانده شده و نه كفر، و نه معامله طلا به نقره و زيور كردن به آن دو حرام شده است ، پس علت چيز ديگرى است . 3 - اينكه مفسده اى كه براى ربا ذكر كرد و حرمت ربا را به خاطر آن مفسده دانست در تمامى معاملاتى كه روى نقدينه ها انجام مى گيرد هست ، هزار تومان پول مسى دادن و هزار و صد تومان گرفتن همين مفسده را دارد، پس چرا غزالى مساله را منحصر در طلا و نقره كرد، و نيز ده من گندم دادن و يازده من گندم گرفتن نيز حرام است ، و انحصارى به طلا و نقره ندارد،پس گفتار وى نه جامع است نه مانع ، اما جامع نيست براى اينكه شامل رباى در گندم و جو و ساير چيزهائى كه قابل وزن و پيمانه كردن هستند نمى شود، و اما مانع نيست براى اينكه شامل استعمال گلوبند و ساير زيور آلات مى شود، و حال آنكه نبايد بشود. از همه اينها گذشته ، علت حرمت ربا در خود آيه شريفه آمده مى فرمايد: ((و ما آتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس فلا يربوا عند الله ، و ما آتيتم من زكوه تريدون وجه الله ، فاولئك هم المضعفون )) و ربا را عبارت دانسته از زياد شدن اموال مردم ، و ضميمه كردن اموال ديگران به مال افرادى انگشت شمار و اين همان است كه ما در بيان خود آورديم ، و گفتيم همانطور كه تخم گياه موادى را از زمين بعنوان تغذيه مى گيرد، و ضميمه خود مى كند، و بزرگ مى شود، همچنين رباخوار اموال مردم را ضميمه مال خود نموده ، لذا از مال مردم كم و به مال او افزوده مى شود تا جائى كه اكثريت مردم تهى دست ، و رباخوار صاحب اموالى متراكم گردد، و با اين بيان روشن مى شود كه مراد از جمله : ((و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم ، لا تظلمون و لا تظلمون ...)) اين است كه نه شما به مردم ظلم كنيد و نه از طرف مردم و يا از ناحيه خدا به شما ظلم شود، پس ربا ظلم به مردم است . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 666 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○ «بشارتِ پیامبر خاتم در کتب ادیان گذشته» خاطره‌ای جالب از دلیل مسلمان شدن یک کشیش مسیحی، از زبان آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □○آن نصرانی که در زمان ما کشیش بوده، گفت: «کتابخانه سوریه دست من بود. عموم به اذن من، وقتی باز می‌کردم از این کتابخانه استفاده می‌کردند. یک اتاق خصوصی بود که کتاب‌های خصوصی در آن اتاق بود، هیچ‌کس را به آن راه نمی‌دادیم. فقط من خودم که رئیس آن کتابخانه بودم، اجازه داشتم که بروم. دیگران را اجازه نداشتم راه بدهم. [روزی] رفتم و تورات یا انجیلی را دیدم. دیدم روی یک اسمی، یک مومی گذاشته‌اند، یک شَمعه‌ای گذاشته‌اند [که نوشته بود:] «بعد از من، این پیغمبر است». هر طور بود، سعی کردم، این شمعه را بردارم، به‌طوری که زیرش هر چه هست، پاره نشود. خیلی‌خیلی زحمت کشیدم که این شمعه را بردارم. دیدم بله! همین حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ است ـ که آنها در لغت خودشان، حالا لغت عِبری است، سریانی است، چه هست، می‌گویند: مُدمُد ـ این سبب شد از برای اینکه من، اختیار کردم دین اسلام را». □○بعد هم که آمده بود، یک رساله‌هایی نوشت بر علیه تنصّر و تهوّد؛ نان مغفرت و نمی‌دانم چیزهایی که آنها دارند، همه بر خلاف دین است، از خودشان جعل کرده‌اند، اینها را هم در آنجا ذکر کرده است. بالأخره، بنده خودم هم آن جوان را دیدم ـ جوان بود شاید سی سال داشت ـ مسلمان شده بود. مسلمان شده بود و قبائح آنها و کارهای جعلی آنها را در رساله‌هایی علیه آنها نوشت. □○اردیبهشت١٣٨٨، درس فقه، کتاب جهاد○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□ذهن انسان آن قدر عظیم است که خودش را زندانی خودش می‌کند و در این می‌ماند. زندانی ذهن امید رهایی ندارد. ممکن است خود را آزاد بدانم ولی در زندان ذهن باشم، آیا ملاکی هست که بفهمیم زندانی ذهن هستیم؟ اگر بتوانم در تمام عقایدی که اکنون دارم قدری و تردید کنم، رها می‌شوم. انسانی که قدرت شک کردن ندارد یا نمی‌خواهد شک کند هم چنان خر باقی می‌ماند. انسانی که بتواند شک کند دیگر زندانی ذهن نیست و رها می‌شود. مادامی‌که شک نکنی در زندان ذهن خود باقی می‌مانی. □شک مقدس است. اگر انسان نتواند شک کند حاصل نمی‌کند. شک همیشه مقدمه است و در شک باقی ماندن است. شک برای عبور و رفتن است. شک فقط راه رفتن را یاد می‌دهد و نمی‌گوید در این جا بمان. اگر ماندن را دور بریزیم درست می‌شود. رفتن راه مهم است. عبور از شک یعنی به یقین رسیدن و دوباره در آن یقین شک کردن و این و رفتنِ راه است. □ الدین محمد تبریزی می گوید؛ پیش ما کسی یک بار مسلمان نتواند شد، مسلمان می‌شود و کافر می‌شود و باز مسلمان می‌شود و هر باری از او چیزی بیرون می‌آید، تا آن وقت که کامل شود. جلال الدین محمد بلخی نیز می‌گوید؛ ○لنگ و لونگ و خفته شکل و بی‌ ادب ○سوی حق می‌غیژ او را می‌طلب ○دوست دارد دوست این آشفتگی ○کوشش بیهود به از خفتگی □غلامحسین ابراهیمی دینانی□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○... ○□ □حجت الاسلام موسوی همدانی بیان می‌کند: «از خصوصیات مرحوم علامه طباطبایی بود که در طی ۳۵ سال ارتباط با ایشان، جز بدگویی از دربار و رژیم طاغوت، هیچ گاه از کسی بدگویی نمی‌کردند، حجت‌الاسلام سید احمد فاطمی نقل می‌کنند که مرحوم علامه هرگاه می‌خواست از کسی مدح کند،[در یکی از تعابیر خویش] می‌فرمود: «او کسی است که می‌توان گفت اگر به اروپا برود، سالم باز خواهد گشت». □یکی از اهل علم می‌گفت: «زمانی با مرحوم طباطبائی در درس آیت‌الله محمد حسین اصفهانی شرکت می‌کردیم. روزی یکی از شاگردان اشکال بی‌اساسی را مطرح کرد و همه خندیدند و من هم خنده ام گرفت. □وقتی از کلاس بیرون آمدیم با آقای طباطبائی رو به رو شدم که چهره درهم کشیده بود. □مرا که دید فرمود: «تو چرا خندیدی؟! اگر مطلبی را تو خوب و روان می‌فهمی باید خدا را شکر کنی نه اینکه به دیگران بخندی!». □علامه طباطبائی خودشان رفیقی داشتند که از او خواسته بودند هرگاه عیبی از ایشان دید، به ایشان تذکر دهد تا خود را اصلاح کنند». @mohamad_hosein_tabatabaei
□●هیچ کسی نمی‌تواند به تو رشدی بدهد! استاد ●□ □نباید گرو موقعیت‌ها بود که اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود. اگر با فلانى ازدواج کنم، به من رشد مى‌دهد و از این حرف‌ها... چون هیچ کسى نمى‌تواند به تو رشد بدهد. این تو هستى که در هر موقعیتى مى‌توانى رشد کنى و یا خسارت ببینى. □گیرم تو در کنار رسول باشى و یا همراه فاطمه، این درست که اینجا زمینه بهتر است، ولى این هم هست که تکلیف بیشترى از تو مى‌خواهند. □در هر حال این زمینه‌ها مهم نیستند، وضعیتى که تو مى‌گیرى و اطاعتى که تو خواهى داشت، تو را بالا می‌برد و یا پایین مى‌آورد. □البته این حرف‌ها بر ما که با چیزهاى دیگر مأنوس بودیم، سنگینى مى کند. ما دوست داریم با فلانى باشیم و در فلان جا زندگى کنیم و اسمش را هم مى‌گذاریم خدا و رشد، غافل از آنکه رشد ما در گرو همین اطاعت و تقوى، همین عبودیت است؛ یعنى اینکه در هر موقعیتى تکلیفمان را بیاوریم و اسیر موقعیت‌هاى خوب و یا بد نباشیم. □● ، ص ۱۵۰●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
● آيات 282-283 ، سوره بقره بخش اول يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى فَاكتُبُوهُ وَ لْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كاتِب بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْب كاتِبٌ أَن يَكْتُب كمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكتُب وَ لْيُمْلِلِ الَّذِى عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَس مِنْهُ شيْئاً فَإِن كانَ الَّذِى عَلَيْهِ الْحَقُّ سفِيهاً أَوْ ضعِيفاً أَوْ لا يَستَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ استَشهِدُوا شهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَينِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضوْنَ مِنَ الشهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكرَ إِحْدَاهُمَا الاُخْرَى وَ لا يَأْب الشهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَ لا تَسئَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صغِيراً أَوْ كبِيراً إِلى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسط عِندَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشهَدَةِ وَ أَدْنى أَلا تَرْتَابُوا إِلا أَن تَكُونَ تِجَرَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكمْ فَلَيْس عَلَيْكمْ جُنَاحٌ أَلا تَكْتُبُوهَا وَ أَشهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَ لا يُضارَّ كاتِبٌ وَ لا شهِيدٌ وَ إِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسوقُ بِكمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيمٌ(282) وَ إِن كُنتُمْ عَلى سفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهَنٌ مَّقْبُوضةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضكُم بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِى اؤْتُمِنَ أَمَنَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشهَدَةَ وَ مَن يَكتُمْهَا فَإِنَّهُ ءَاثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ(283) ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 667 ● ترجمه آیات شما اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر گاه به يكديگر وامى تا مدت معينى داديد آن را بنويسيد، نويسنده اى در بين شما آن را به درستى بنويسد، و هيچ نويسنده اى نبايد از آنچه خدايش آموخته دريغ كند، پس ‍ حتما بنويسيد، و بايد كسى كه حق به عهده او است و بدهكار است ، املا كند،(نه طلبكار)، و بايد كه از خدا و پروردگارش بترسد، و چيزى كم نكند و اگر بدهكار سفيه و يا ديوانه است ، و نمى تواند بنويسد سرپرستش به درستى بنويسد، و دو گواه از مردان و آشنايان به گواهى بگيريد، و اگر به دو مرد دسترسى نبود، يك مرد و دو زن از گواهانى كه خود شما ديانت و تقوايشان را مى پسنديد، تا اگر يكى از آن دو يادش ‍ رفت ديگرى به ياد او بياورد، و گواهان هر وقت به گواهى دعوت شدند نبايد امتناع ورزند و از نوشتن وام چه به مدت اندك و چه بسيار، ملول نشويد، كه اين نزد خدا درست تر و براى گواهى دادن استوارتر، و براى ترديد نكردن شما مناسب تر است ، مگر آنكه معامله اى نقدى باشد، كه ما بين خودتان انجام مى دهيد، پس در ننوشتن آن حرجى بر شما نيست ، و چون معامله اى كرديد گواه گيريد، و نبايد نويسنده و گواه را زيان برسانيد، و اگر رسانديد، ضررى به خودتان است ، از خدا بترسيد خدا شما را تعليم مى دهد، كه او به همه چيز دانا است .(282) و اگر در سفر بوديد و نويسنده اى نيافتيد، بايد گروى گرفته شود، و اگر بعضى از شما بعضى ديگر را امين شمرد، امانت دار بايد امانت او را بدهد، و از خدا و پروردگار خويش بترسد، و زنهار! نبايد گواهى را كتمان كنيد، و با اينكه ديده ايد، بگوئيد: نديده ام ، كه هر كس شهادت را كتمان كند دلش گنهكار است ، و خدا به آنچه مى كنيد دانا است (283) 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○اهمیت صلوات در سیرۀ عملی حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □به‌مناسبت فرارسیدن میلاد پر نور و برکت نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلاله پاک ایشان، حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام□ □صلوات در سیرۀ عملی حضرت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله و توصیه‌های نورانی ایشان، جایگاه مهم و والایی دارد. ایشان دربارۀ اهمیت و جایگاه این ذکر می‌فرمایند: «دعایی که خیلی مختصر باشد و کار مفصل را بکند صلوات است». □همچنین می‌فرمودند: «کسی بخواهد دوستی‌اش و محبتش زیادتر بشود، در اذکار و آداب و… چیزی آسان‌تر از صلواتِ زیاد نیست؛ [شخص] عاشقانه صلوات بفرستد می‌فهمد که چطور محبتش زیاد می‌شود؛ اما به‌شرط عقیده، که بفهمد این‌ می‌کشد او را به طرف معبود خودش و محبوب خودش. خدا می‌داند چه هست در این صلوات: «مَنْ صَلّی عَلَيَّ مَرَّةً، لَمْ یَبْقَ لَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّةٌ؛ هر کس یک بار بر من صلوات بفرستد، یک ذره از گناهانش باقی نمی‌ماند». مقصود این است که از جمله آسان‌ترین چیزها در اذکار شاید همین صلوات باشد». □حضرت آیت‌الله بهجت رحمه‌الله این ذکر شریف را در مواردی از قبیل تحصیل حلم و بردباری، نفی خواطر، درمان عصبانیت، ایجاد مهر و محبت میان زن وشوهر، برطرف شدن مشکلات زندگی و رهایی از اعتیاد سفارش می‌کردند. ایشان معتقد بودند که ذکر شریف صلوات کارها را بسیار آسان می‌کند. همچنین می‌فرمودند: «یک بار در ایام زیارتی که برای زیارت به کربلا رفتم، حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام خیلی شلوغ بود و به‌هیچ‌وجه نمی‌شد نزدیک شد؛ چند صلوات فرستادم و جلو رفتم که دیدم به ضریح چسبیده‌ام». @mohamad_hosein_tabatabaei
□○برای کسی که نمی‌آورد چاقو مکش. خداوند می‌گوید؛ وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ، این است. چه کلامی آزادتر از این آیه در کتب عالم هست؟ در این جا می‌گوید؛ اگر تو را تکذیب کردند، باز هم رهایش کن. کدام خواهی در جهان این گونه سخن می‌گوید؟ □○همان هم که تو را می‌کند، قبول کن. اگر خودش و خداوند می‌خواست که از این گمراهان نبودند. اگر همه خوب بودند، تمت نبود و اگر همه بد بودند، تمت نبود. این تمام است. اگر همه بودند و یک نفر نبود، یک چیز در عالم کم بود. □○ یعنی همه چیز در آن هست. اگر انسان هیچ گناه نمی‌کرد، به فرشتگان ملحق می‌شد. آن گاه اگر عالم نبود و عالم مُلک بود، عالم تمام بود؟ اگر حیوان نمی‌آفرید، عالم تمام بود؟ اگر آفرینش در حد فرشتگان بس می‌شد و حیوانی نبود، آیا عالم تمام بود؟ تمت یعنی همه چیز باید بیاید. □○غلامحسین ابراهیمی دینانی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
● آيات 283 -282 ، سوره بقره بخش دوم بیان آیات ● بيان و توضيح دو آيه شريفه مربوط به احكام قرض و رهن يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم ... كلمه ((تداين )) كه مصدر ((تداينتم )) است به معناى قرض دادن و قرض گرفتن است ، و كلمه املال و كلمه املاء هر دو به معناى اين است كه شما بگوئيد و ديگرى بنويسد، و كلمه بخس به معناى كم گذاشتن و حيف و ميل كردن مال مردم است ، و كلمه ((سامة )) كه مصدر ((تساموا)) است به معناى خسته شدن است ، و كلمه ((مضاره )) كه مصدر ((لا يضار)) است به معناى ضرر زدن طرفينى است كه هم در مورد دو نفر استعمال مى شود، و هم در مورد جمعيت ، و كلمه ((فسوق )) به معناى خارج شدن از اطاعت است ، و كلمه ((رهان )) به معناى مالى است كه به گرو گيرند، و به جاى آن ، كلمه ((رهن )) (به ضمه راء و ضمه هاء) نيز قرائت شده ، و ((رهن )) جمع ((رهن )) است كه آن نيز به معناى مالى است كه به گرو گيرند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 668 و در جمله : ((فان كان الذى عليه الحق سفيها)) مى توانست بفرمايد: ((فان كان سفيها))، چون ضمير ((كان )) به ((الذى عليه الحق )) كه در سابق آمده بود بر مى گشت ، و حاجت به تكرار آن نبود، و اگر آن را تكرار كرده براى اين بوده كه اشتباهى پيش نيايد، و كسى خيال نكند مرجع ضمير، كلمه كاتب است ، كه آن نيز در سابق ذكر شده بود. و ضمير ((هو)) كه در جمله ((ان يمل هو)) آشكارا آمده ، با اينكه ممكن بود مستتر و در تقدير بيايد، يعنى بفرمايد: ((ان يمل ))، براى اين است كه ولى سفيه و ديوانه و بى سواد را با خود آنان در املا شركت دهد، چون اين فرضيه با دو فرضيه قبلى فرق دارد، در آن دو فرض ‍ بدهكار خودش مستقلا مسؤول بود، و اما در اين صورت بدهكار با سرپرستش در عمل شريك است ، پس گويا فرموده است : هر قدر از عمل املا را مى تواند انجام بدهد، و آنچه را نمى تواند بر ولى او است كه انجام دهد. در جمله :((ان تضل احديهما)) كلمه ((حذر - مبادا)) در تقدير است ، و معنايش اين است كه : ((تا مبادا يكى از آن دو فراموش كند))، و در جمله ((احديهما الاخرى ))، دوباره كلمه ((احديهما)) ذكر شده ، و اين به آن جهت است كه معناى آن در دو مورد مختلف است : منظور از اولى يكى از آن دو نفر است ، بدون تعيين ، و منظور از دومى يكى از آن دو نفر است بعد از فراموش كردن ديگرى ، و يا به عبارت ديگر آن كسى است كه فراموش نكرده ، پس معناى اين كلمه در دو مورد مختلف است ، وگرنه دومى را ذكر نمى كرد و به ضمير آن اكتفا مى نمود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □باید بدانیم [که] بندگی خدا، در طاعتِ خداست [و] طاعت خدا در [گرو] ترک معصیتِ خدا است؛ هم در اعتقاد و هم در عمل. غیر از طاعت خدا یا چیزی که مولّد طاعت خدا [است] نداشته باشیم [که عبارت است] از معارف و تفکرات. یا چیزی که طاعت خدا، مولّد آنهاست [که عبارت است] از مرضیات خدا. معلوم است که طاعت، جز طاعت [به ارمغان] نمی‌آورد و طاعت هم جز از طاعت نمی‌آید. □فقهراً(به‌ناچار) باید ملتفت [متوجه] باشیم [که] مبادا آنی غفلت بکنیم که همان آن، گرگ‌ها ما را خوردند! آنِ غفلت، آنِ مهیّا شدن برای شیاطین انس و جن است. فقهراً باید بفهمیم که ما از خدا بخواهیم آن‌به‌آن، ما را سالم و محفوظ از جمیع آفات و بلیاتِ معنویه و صوریه، ظاهریه و باطنیه، دنیویه و اخرویه [نگاه دارد تا] از سعادتمان محروم نباشیم که تا در آن روز آخر [و در هنگام احتضار] پشیمان از تمام عمر خودمان نباشیم. □خدا حفظ کند ما را [تا] کاری نکنیم که آخرش پشیمان بشویم؛ کاری نکنیم که آخرش دست خالی برویم؛ کاری نکنیم که از آن هدف اصلی که تمام انبیا و اوصیا دعوت به آن هدف می‌کنند، غافل باشیم [آن هم] برای خوشحالی موقت! @mohamad_hosein_tabatabaei
#استادصمدی_آملی □○حضرت بقیّة الله به مقام امامت رسید، آن بقیّه و باقی مانده ی خدای متعال به عنوان نتیجه نهایی کمال انسانی به ثمر نشست و مقام امامت به إکمال رسید؛ مقام ولایت، تامّه شد؛ به نهایت خودش رسیده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□● برای و بهانه نمی خواهد. خداوند برای افاضه کردنش دلیل نمی‌خواهد، خداوند بالذات افاضه می‌کند و است به ذات بخشش دارد اصلاً دلیل، نباید بیاوریم ذات حق افاضه کننده است اما این افاضه به یک استحقاقی، به یک ظرفیتی باید باشد : اون هم در کامل بود و این افاضه‌ی کامل که حق تعالی در تمام صفات خودش کرد در انسان کامل است و اگر را خلق نمی‌کرد خودش خداوند در تمام صفاتش تجلی نمی‌کرد و اگر انسان در عالم هستی نبود خداوند در تمام ذات ظاهر نمی‌گشت. اِنا وَجه الله اِنا عَین الله ... یداالله ... ‌های جدید می‌گویند انسان یک پشه است در عالم هستی اینها مقام معنوی انسان را نمی‌فهمند همین انسانی که از یک پشه هم از جثه کم‌تر است اگر نبود خداوند در تمام صفات و تجلی نمی‌کرد و یک چیز ناقص بود. به همین دلیل می‌گوید مَن رَآنی فَقَد رأی الحق، غیر عرفانی ناقص است و هیچ کس مثل انسان را نشناخته‌اند. □●حکیم دکتر دینانی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○بسمه تعالی شانه○ □در اعمال شب مبارک نیمه شعبان که لیلةالقدر فرقانی است دعایی نقل شده است که بمنزله زیارت امام زمان روحی فداه است، طلیعه دعا اینچنین است: «اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِكَ وَ مَوْعُودِهَا...». □در این دعای عرشی از حضرت حجت سلام الله علیه به نور متألّق و ضیاء مُشرق ذات غیب الغیوبی نام برده شده است، «نُورُكَ الْمُتَأَلِّقُ وَ ضِيَاؤُكَ الْمُشْرِقُ» متألق در لغت درخشنده و روشن است. □یا می‌فرماید «الْعَلَمُ النُّورُ فِي طَخْيَاءِ الدَّيْجُورِ»، دلیل و راهنمای نور در شبی که به غایت تاریک است، عظموت امام را بنگر که دلیل نور است یعنی هر نوری بالعرض از این نور الانوار است و بدون این معدن نور، هر نوری تاریک است. پایه این سخن را به لفظ نتوان درک کرد مگر به تشعشع و اشراق آن نور اعظم در قلوب!! «نُورُهُ الَّذِي لا يَخْبُوء!» نوری که هرگز من الازل الی الابد خاموش نمی‌شود..... □سپس می‌فرماید: «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى خَاتِمِهِمْ وَ قَائِمِهِمْ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوَالِمِهِمْ...» □سخنم در این فقره لاهوتی اخیر است که «الْمَسْتُورِ عَنْ عَوَالِمِهِمْ...» مرجع ضمیر هم اهل بیت علیهم‌السلام است. ظاهر سخن این است که الْمَسْتُورِ عَنْ أزمانِهِم که هر امامی امام عصر خودش است اما شاید آنرا تأویل دیگری نیز باشد، الله اعلم. □حضرت حجت روحی فداه غیب محض است؛ «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» کما اینکه روایت بدان مشیر است که الغیب آن مجمع الجمال است. عوالم ائمه اطهار علیهم السلام عوالم ظهور بود اعنی آن حضرات مظهر اسم الظاهر بودند که الله و تبارک و تعالی است اما حضرت مهدی موعود موجود روحی فداه مظهر اسم مستأثره مکنون مخزون مصون است که به کنه اش برای احدی ظهور نکرده است ولایخرج منه الی شئ ابدا. □پس اسم مکنون مخزون، مستور از الله و تبارک و تعالی است. عوالم اهل بیت علیهم السلام مربوط به اسم جامع الله و دو جلوه اتم آن یعنی تبارک جمالی و تعالیِ جلالی است اما عالم حضرت عصمت کبرای الهی فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت بقیةالله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء مستور مکنون است لذا هم  قبر و قدر مادر مجهول است و هم عالم فرزند مستور!! □به تعبیر یکی از بزرگان معرفت وقتی مقام نورانیت اهل‌بیت علیهم‌السلام به ظهور برسد مقام خاتم آنها سرّ آنها محسوب می‌شود همانگونه که شرح داده شد. یعنی آن تجلی اعظم ذات غیب الغیوبی که نفس رحمانیِ ساری در کل ماسوی الله از اسماء و اعیان ثابته تا اعیان خارجه است سرّی دارد که خاتَم ایشان، سرِّ مستورِ مخزونِ آن انوار ظاهره است. در خاتم به فتح تاء تأمل شود کما اینکه در وصیت و سفارشات حضرت امیرالمومنین علیه السلام به جناب کمیل آمده است:  «يا کُمَيْلُ! ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَأَنَا أَفْتَحُهُ، وَما مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ وَالقائِمُ (علیه‌السلام) يَخْتِمُهُ». اى كميل! هيچ علمى نيست مگر آنكه من آن را افتتاح كردم و هيچ سرّی نيست، مگر آنكه امام قائم (عجل الله ) آن را ختم كند...‌ ❗️□این نکته را به جان دریاب و از فضل صاحب لیالی و ایام و ناموس عصر و مدار دهر روحی روحی روحی له الفداء مسئلت کن که از این می ما را بچشانند، وَاسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ. فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ اِیّاکَ قَصَدْتُ، وَابْنَ نَبِیِّکَ اعْتَمَدْتُ، وَلَکَ رَجَوْتُ، فَارْحَمْنی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ...
□○" خیر و شر "○□ □و چه بسیار اتفاق افتد که امری شما را ناگوار آید در حالی که آن به خیر و صلاح شماست. و چه بسیار امری را بسیار دوست می دارید و آن شما را شر و فساد خواهد بود و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما را از آن آگاهی نیست.(بقره: ۲۱۶) □از شفاخانهٔ آن طبیب غیبی دارویی آمده است که دوای بسیاری از بیماریهای جسم و جان است و در عین حال از منشأ پیدایش بیماری نیز خبر می دهد. چه بسیار رنجها و محرومیت‌ها محصول آن است که آدمیان هم به ظاهر قضاوت می کنند هم تنها به حال می اندیشند در حالی که خردمند در باطن اشیاء نظر می کند و به عاقبت کارها نیز می اندیشد. بدیهی است آن خیری که روی در شر داشته باشد از همان آغاز شر است و آن شیرینی که مقدمهٔ بیماری است از همان آغاز در کام خردمندان تلخ می آید و در مقابل اگر رنجی در کار باشد که راه رسیدن به شادی و خوشبختی است آن عین خیر است و باید آن رنج را به جان خرید. ○دلتنگ نباید بود از طعن حسود ای دل ○شاید که چو وابینی خیر تو در آن باشد □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 283-282 ، سوره بقره بخش سوم ● استفاده نادرستى كه از جمله ((اتقوالله و يعلم كم الله ))شده است و منظور از كلمه : ((و اتقوا)) اين است كه مسلمانان از خدا بترسند و اوامر و نواهى ذكر شده در اين آيه را به كار ببندند، و اما جمله : ((و يعلمكم الله و الله بكل شى ء عليم )) كلامى است نو، كه در مقام منت نهادن ذكر شده ، همچنان كه در آيه ارث منت نهاده مى فرمايد: ((يبين الله لكم ان تضلوا)) پس مراد از جمله مورد بحث ، منت نهادن بر مردم در مقابل اين نعمت است كه شرايع دين و مسائل حلال و حرام را براى آنان بيان فرموده . و اينكه بعضى گفته اند: جمله ((واتقوا الله )) و ((يعلمكم الله )) دلالت دارد بر اينكه تقوا سبب تعليم الهى است ، درست نيست ، براى اينكه هر چند مطلب صحيح است ، و به حكم كتاب و سنت ، تقوا سبب تعليم الهى است ، اما آيه مورد بحث در صدد بيان اين جهت نيست ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 669 براى اينكه واو عطفى كه بر سر آن آمده ، نمى گذارد آيه چنين دلالتى داشته باشد، علاوه بر اينكه اين معنا با سياق آيه و ارتباط ذيل آن با صدرش سازگار نيست . مؤيد گفتار ما اين است كه كلمه ((الله )) دو بار تكرار شده ، و اگر جمله مورد بحث ، كلامى جديد نبود حاجت به تكرار كلمه ((الله )) بود، بلكه سياق و سبك كلام اقتضا مى كرد بفرمايد: ((و اتقوا الله يعلمكم - از خدا بترسيد تا تعليمتان دهد)) پس مى بينيم اسم ((الله )) را دو بار آورده ، براى اينكه در دو كلام مستقل مى باشد، و براى بار سوم نيز ذكر كرده تا علت را برساند، و بفهماند خدا كه شما را تعليم مى دهد به اين جهت است كه او به هر چيزى دانا است ، و اگر او به هر چيزى دانا است ، براى اين است كه الله است . اين را هم بايد دانست كه اين دو آيه دلالت دارند بر قريب بيست حكم از اصول احكام قرض و رهن و غير آن دو، و اخبار درباره اين احكام و متعلقات آن بسيار زياد است ، و چون بحث درباره آنها مربوط به علم فقه بود، ما از بحث در آنها صرفنظر كرديم ، كسانى كه مايل باشند به آن مسائل آگاهى يابند مى توانند به كتب فقه مراجعه نمايند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 670 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □●آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند، و خدا می‌داند چه تاجی بر سر اینها گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلانی» بر سرش تاج است،[یا] «فلانی» بر سرش تاج نیست!! شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست. □●به‌سوی محبوب، ص ١١٢●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ ○□ □کار علمای دین این است که مردم را از حیرت ضلالت و جهالت رهایی بدهند. مردم بدانند که چه کاره اند. مردم به مبدأ و معادشان آشنا بشوند. و بدانند که این خانه صاحب دارد. و بدانند که نظمی هست و حسابی هست و کتابی هست. □جناب سیدالشهدا برای این جهت قیام فرمود. @mohamad_hosein_tabatabaei
○چشمِ بسته به دنیا می آییم ؛ چشمِ بسته هم از دنیا می رویم " فاصله بین این دو را با زندگی کنیم . @mohamad_hosein_tabatabaei
□○قدوسی نجفی، مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی○□ □یکی از اساتید حوزه علمیه برای من نقل کرد که روزی به بیت علامه رفتم و درخواست کردم ذکری به من ارائه کنید که در سلوک خودم استفاده کنم و علامه ذکر یونسیه را به من تعلیم داد. من گفتم این ذکر را می‌دانم، یک ذکر دیگر هم بفرمایید و ایشان فرمودند باید به این ذکر عمل کنی و زمانی که آثارش پدیدار شد بیایید ذکر دوم را بگویم. □من سوال کردم آثار آن باید چگونه پدیدار آید که من متوجه شوم؟ ایشان فرمودند در همین خیابان صفائیه که قدم می‌زنی باید صدای تسبیح درختان را بشنوی؛ هر زمان شنیدی بیا تا ذکر دوم را برایت بگویم! @mohamad_hosein_tabatabaei
● آيات 284 ، سوره بقره لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنفُسِكمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشاءُ وَ يُعَذِّب مَن يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(284) ● ترجمه آیه آنچه در آسمانها وآنچه در زمين است ، ملك خدا است ، و شما آنچه در دل داريد چه آشكار كنيد و چه پنهان بداريد خدا شما را با آن محاسبه مى كند، پس هر كه را بخواهد مى آمرزد، و هر كس را بخواهد عذاب مى كند، و خدا به هر چيز توانا است .(284) ● بيان آيه لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ اين جمله دلالت دارد بر مالكيت خداى سبحان نسبت به عالم ، يعنى آنچه در آسمانه و زمين است و منظور از آن ، زمينه چينى است براى جمله بعد، كه ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 671 مى فرمايد: ((و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله )) و مى خواهد بفرمايد آنچه در آسمانها و زمين است ، كه از آن جمله ، شما انسانها و اعمال شما است ، و آنچه كه دلهاى شما كسب مى كند همه و همه ملك خدا است ، و خدا محيط به شما و مسلط و مشرف بر اعمال شما است ، و براى او هيچ تفاوتى ندارد كه شما اعمالتان را علنى انجام دهيد، و يا پنهانى ، هر جور انجام دهيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى كند. و چه بسا مى توان نكته اى را از ظاهر آيه دريافت ، و آن اين است كه در آيه شريفه بين چهار چيز دو به دو مقابله افتاده ، يعنى بين زمين و آسمان يك مقابله ، و بين صفات درونى و اعمال ظاهرى يك مقابله شده ، در نتيجه آسمان هم سنخ و هم طراز اعمال نفس ، و صفات درونى است ، و زمين ، هم سنخ اعمال بدنى قلمداد شده ، پس وقتى مى فرمايد: آنچه در آسمانها است ملك خدا است ، نتيجه مى دهد پس صفات نفسانى بشر نيز ملك او است ، و وقتى مى فرمايد: ((و ما فى الارض )) نتيجه مى دهد كه پس اعمال انسانها نيز ملك او است ، و در آخر نتيجه مى دهد: آنچه در دلهاى آنان پوشيده هست ، چه اظهار بشود و چه نشود ملك خدا است ، و به زودى خداى تعالى با محاسبه خود در اين ملك تصرف خواهد كرد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● حضرت آیت الله بهجت (برگرفته از کتاب ؛ مجموعه عبادات، ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد سفارش حضرت آيت‌الله بهجت رحمه‌الله)●■ ■«اگر می‌خواهید کنید و واقعاً دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشریفاتی دارد، اگر می‌خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هرچه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفۀ کنیم». ■منظور اینکه، حال که از کاستی‌های خود باخبریم و می‌دانیم سزاوار بخشش‌های خداوند نیستیم، خاضعانه درخواست‌های خود را از او بخواهیم. ■●بهجت‌الدعاء، ص٢۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei