■●" رقص عشق "●■
■خوشنویسی را می توان " رقص کمیات متصل قارالذات " نامید و چنانچه در سماع درویشان خرقه از تن می رقصد و تن از جان و جان از جانان، در سماع قلم نیز قلم از دست می چرخد و دست از بازو و بازو از سر و سر از دل و دل از دلدار و کاغذ ایستگاه نهایی حرکتی است که از جاذبه دل در کرشمه دلبری آغاز شده است.
■در کار خوشنویسی نیز مانند دیگر هنرها سر و دست و دل سه یار یکدیگرند، اما هنر را نخست دل آغاز می کند که همه فتنه ها از اوست و همه از دست او فریاد و فغان کنند و نوای دل ای دل سر دهند:
●مگر شیر و پلنگی ای دل، ای دل
●به مو دائم به جنگی ای دل، ای دل
●اگر دستم فتی خونت بریزم
●بوینم تا چه رنگی ای دل، ای دل
#باباطاهر
■●برگرفته از کتاب " مقالات "
نوشته و خوشنویسی: حسین الهی قمشه ای●■
●متن خوشنویسی: خوی من با خوی تو آمیخته●
@mohamad_hosein_tabatabaei
#طینت
●خلق الله للحروب رجالا
●و رجالا لقصعه و ثرید
■یعنی:
"خداوند گروهی را برای حمله با دشمن درمیدان جنگ آفرید و گروهی را برای حمله به کاسه ی ترید نان و آبگوشت ! "
از طینت خبرمی دهد.
#یاعلی
■●نامه ها و برنامه ها
استاد علامه حسن زاده ی آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■أَنْتَ إِلٰهِي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ اغْفِرْ لِأَوْلِيائِنا ، وَكُفَّ عَنَّا أَعْداءَنا ، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا ، وَأَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيَا ، وَأَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلىٰ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
■رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
■اللَّهُمَّ احْرُسْنا بِحِراسَتِكَ وَاحْفَظْنا بِحِفْظِكَ وَاكْلَأْنِا بِكَلائَتِكَ
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●اميرالمؤمنين علیه السّلام بعد از وفات رسول خدا هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از روز شهادت فاطمه سلام الله علیها ندید
■●اميرالمؤمنين علی علیه السّلام بعد از وفات رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از روز شهادت فاطمه سلام الله علیها نديد. از دست دادن او به اندازهاى براى اميرالمؤمنين علیه السّلام سخت بود كه بر او نوحه خوانده، گريه كرده و از جدايى او شكايت مىنمود و مىفرمود:
«جان من در زندان آهِ اندوهبار من است. كاش جانم با آهها خارج مىگرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريهام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود.»
■●و نيز مىفرمود:
«از دست دادن فاطمه بعد از احمد، دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمىماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان، بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلاً امكان ندارد. انسان مىخواهد دوستش نميرد ولى اين محال است.»
■●المراقبات
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 284 ، سوره بقره بخش سوم ● اقوال نادرستى كه در تفسير آيه : ((ان تبدو ما فى انفسكم ..و))گفته
آیات 284 ، سوره بقره
بخش چهارم
بحث روايتى
● بحث روايتى : (روايات مختلف و معارضى كه در باره نسخ يا عدم نسخ آيه ((ان تبدو:)) آمده است
در صحيح مسلم از ابى هريره روايت كرده كه گفت : وقتى آيه : ((لله ما فى السموات و ما فى الارض ، و ان تبدوا ما فى انفسكم ، او تخفوه يحاسبكم به الله )) بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل گرديد، اصحاب را سخت گران آمد، لذا نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) آمده به زانو نشستند، و عرضه داشتند: يا رسول الله هر عملى از قبيل نماز و روزه و جهاد و صدقه كه براى ما مقدور باشد بر ما تكليف بكن ، ولى اين آيه از طاقت ما بيرون است .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آيا مى خواهيد همان را بگوئيد كه قبل از شما اهل كتاب گفته بودند، كه ((سمعنا و عصينا - شنيديم ولى نافرمانى كرديم ))؟، نه اينطور نگوئيد، بلكه بگوئيد: ((سمعنا و اطعنا، غفرانك ربنا و اليك المصير - يعنى شنيديم و اطاعت كرديم ، پروردگارا! از تو آمرزش مى جوئيم و بازگشت به سوى تواست )) و چون مردم اين را مكرر گفتند تا زبانشان به گفتن آن رام شد،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 675
دنبالش خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: ((آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون ...)) و چون مردم به مضمون اين آيه عمل كردند، و به خدا و ملائكه و كتب و رسولان خدا ايمان آوردند، خداوند آيه قبلى را كه مى فرمود: ((ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه )) را با جمله :((لا يكلف الله نفسا الا وسعها... نسخ فرمود.
مولف : اين روايت را الدرالمنثور هم از احمد، و نيز از مسلم و ابى داود (در كتاب ناسخش )، و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابى هريره آورده ، و قريب به اين مضمون را به چند طريق از ابن عباس نقل كرده ، و مساله نسخ را به چند طريق از غير ابن عباس مانند ابن مسعود و عايشه نيز نقل كرده است .
و از ربيع بن انس نقل كرده كه گفته : آيه مورد بحث محكم است ، يعنى نسخ نشده ، چيزى كه هست منظور از محاسبه (اين نيست كه در قيامت در برابر نيت ها و يا صفات بد هم كيفر خواهد بود، بلكه مراد) اين است كه خداى تعالى در قيامت (از احوال و اوصاف درونى ) و از اعمال شما خبر مى دهد.
و از ابن عباس به چند طريق نقل كرده كه گفته است : آيه شريفه مخصوص كتمان شهادت واداى آن است ، پس آيه از آيات محكمه است و نسخ نشده .
و از عايشه هم روايت كرده كه گفت : منظور از محاسبه اى كه در آيه آمده ، غم و اندوهى است كه به شخص عازم به گناه در اثر ترك آن گناه مى رسد، پس آيه به حكم اين روايت محكم است نه منسوخ .
و از طريق على (عليه السلام ) از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه : ((و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه )) گفته ، اين آيه درباره ظاهر و باطن شما است ، مى فرمايد: خداوند با آن دو به حساب شما مى رسد، پس اين آيه نسخ نشده ، ولى وقتى خدا خلائق را در قيامت جمع مى كند، مى فرمايد: من شما را به آنچه در دل پنهان مى كرديد، و حتى ملائكه من هم از آنها خبردار نشدند، خبر مى دهم ، و اما خداوند مؤمنين را بعد از خبر دادن در مورد آنچه به دل گذرانده اند مى آمرزد، و اما اهل شك و ترديد را خبر مى دهد به تكذيبى كه در دل نهان داشتند، ((ولكن يواخذكم بما كسبت قلوبكم )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 676
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●لوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما●■
■اين حديث شريف قدسی را مكرّر شنيدهايد كه خداوند متعال خطاب به پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
■ای پيامبر لوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ
اگر ای رسول، تو نبودی همهی افلاک را نمیآفريدم، همه آفرينش و خلقت را نمیآفريدم.
■باغبانی كه باغ بزرگی را با زحمت خودش؛ زمين را بيل میزند، علفهای هرزهاش را كنار میريزد، نهال را در آنجا هرس میكند، جوی آبی را به سمت آن درخت میكشد و آب را در آن جوی جاری میكند، به اين درخت كود میدهد، سموم دفع آفات میزند، مدّتهای مديد از اين درخت نگهداری میكند، زحمت میكشد، تمامی اينها به خاطر چيست؟
■به خاطر آن گلی است كه اين درخت قرار است بدهد، به خاطر آن ميوهای است كه اين شجره بايد به بار بنشاند، كه اگر نبود اين گل معطّر، اگر نبود آن ميوه شيرين، هرگز اين باغبان آن زمين را بيل نمیزد، هرگز آن نهال را هرس نمیكرد، هرگز جويبارِ آبی جاری نمیكرد، هرگز كود نمیداد، هرگز سموم دفع آفات نمیزد، هرگز علفهای هرزه را كنار اين درخت هرس نمیكرد. همهی اينها به خاطر وجود آن گل معطّر، آن ميوهی شيرين اين درخت است.
■درخت آفرينش هم اينگونه است، اين درخت آفرينش هم گل سرسبد دارد كه وجود مقدّس پيغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. گل معطّر اين درخت، ميوهی شيرين درخت آفرينش، وجود مقدّس پيامبر اكرم صلوات الله علیه و آله است و لذا اگر چنين گلی نبود، خدای متعال از آغاز، اين درخت را هرس نمیكرد.
لذا فرمود:
■ای پيامبر لولاک لَما خَلَقتُ الأفلاک
اگر تو نبودی من همهی افلاک را نمیآفريدم، همهی جهان خلقت را نمیآفريدم. همهی آفرينش مقدمهی به وجود آمدن تو بوده است.
بعد فرمود:
■لوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ
ولی ای پيامبرِ ما بدان! اگر علی نبود ما تو را هم نمیآفريديم.
و بعد فرمود:
■و لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما
اگر فاطمه علیهاالسّلام نبود هر دوی شما پيامبر و علی علیهماالسّلام را نمیآفريديم.
■اين حديث خيلی عجيب است و بسياری از اهل معرفت در درک و فهم اين حديث درماندهاند كه واقعاً حقيقت اين حديث چيست؟ چه میخواهد بگويد؟
■اشارهای در يكی از پاورقیهای كتاب ره توشه ديدار، به يكی از معانی كه احتمالًا میتواند داشته باشد كردهام، آنجا گفتم كه وجود پيغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم كه خاتم النّبيين است و مقام نبوت دارد، باطن اين نبوت ختميه رسول الله، ولايت مطلقهی علويه است.
■فرد بايد به خدا نزديک شود و با او تماس بگيرد تا خبری را به او بدهند و مأموريت بدهند كه اين خبر را به ديگران برساند، آن جنبهای كه آن خبر را میرساند، جنبه نبوّت، انباء، خبر رسانی است. اما آن جنبهای كه خبر را از طريق وصل و ارتباط دريافت میكند، آن جنبهی ولايت است. لذا باطن نبوّت ختميه، ولايت علویه است.
■پيغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به اميرالمؤمنين علیهالسّلام فرمودند:
#يا_علی کُنتُ مَعَ الأَنبِیَاءِ سِرّاً و معی سرّاً و جهراً
يا علی تو با همهی انبياء در سرّشان بودی، همهی انبياء از طريق تو به عالم بالا وصل میشدند و آن معارف و حقايق را دريافت میكردند و بعد وظيفهی انباء و خبررسانی به ديگران، بر دوششان گذاشته میشد. لذا در سيرِ همهی انبياء علیهمالسّلام وجود داشتی، تو حضور داشتی، موسای كليم الله، عيسای روح الله، ابراهيم خليل الله، نوح نبی الله، آدم صفوة الله، همه انبياء الهی در باطنشان به تو وصل بودند، چيزی را كه خدا به آنها عطا میكرد از تو میگرفتند.
بعد فرمودند:
■و معی سرّاً و جهراً
با منِ رسول الله با منِ خاتم النبيين هم در سرّ و باطن هستی، هم در جهر و آشكار هستی، كه ظاهراً خلقت خارجی تو هم مشهود است و ديگران هم تو را در كنار من به عنوان پسرعمو و برادر من و داماد من میبينند.
■بنابراين حالا ببينيم بين اين دو تا كدام يك افضل است؟ آن جنبهی وصل شدن به خدا و دريافت و يا آن جنبهی وصل شدن به خلق و انباء و اخبار؟
■قطعاً آن جنبهی دريافت و ارتباط، لذا اگر آن جنبهی ارتباط باطن رسول الله با خدا نبود اين جنبهی ارتباط ظاهر رسول الله با خلق هم منتفی بود.
لذا فرمود:
■و لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ
بعد فرمود:
■لوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما
اگر فاطمه علیهماالسّلام نبود هيچكدام شما دو تن را نمیآفريدم.
■يعنی چه؟ باطن ولايتِ مطلقه علويه، عصمت مطلقه الهيه فاطميه است.
■لذا آن وصل شدن از باطن و سرّ حضرت حق، به بركت وجود عصمت مطلقه فاطمی است.
■بنابراين اگر آن عصمت مطلقه نبود، ولايتی نبود و اگر ولايتی نبود نبوّتی نبود. فاطمه زهرا سلام الله علیها عصمت الله الكبری است.
■●استاد مهدی طیّب ۸۳/۰۵/۰۸●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴■خوب است پیروان سایر ادیان خبر ندارند که امّت پیغمبر آخرالزّمان، با آن همه مهربانی و خیرخواهی پیامبر برای امّتش، با دختر پیغمبرشان و با فرزندان او چه کردند، و الاّ این امّت تا قیامت نمیتوانست سرش را پیش سایر امّتها بلند کند. خدا این ننگ را از نظر سایر امم پوشاند.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●کتاب مصباح الهدی
تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#صدیقة_الشهیده
■صدیق به معنی کسی ست که در صفت صدق برجسته است، و این لفظ صیغه مبالغه صدق است، و شهید صیغه مبالغه از ریشهٔ «شَهَدَ» و اسم مصدر «شهادَه» بهمعنای شاهد و حاضر و گواهی دادن است. صیغهٔ مبالغه بر این دلالت دارد که عملِ شاهد بودن از آن فرد به صورت کثیر صادر میشود.
■و اما در عرف عرفان، صدیق و صدیقة کسی ست که مرآت وجودی او، در جمیع عوالم، صاف و صادق بوده، و توان این را دارد که بدون هیچ گونه تصرفی، وجود حق تعالی را عیان کرده و نشان دهد. و اما شهید کیست؟، شهید نیز کسی ست که بتواند حق تعالی را در جمیع عوالم و با تمامی اسما و صفاتش مشاهده نماید. پس از جهتی قابل است و از جهتی فاعل. ولیکن هر کس که در صدق و شهود دچار نقص شود(با تمامی مراتب نقص که میشود آن را تصور کرد)، به همان مقدار از نقطه مرکزی وجود انسان کامل دور بوده و در حجاب است.
■پس یکی از موازین قرب و بعد به انسان کامل، همین صدق و شهود است، که مرآت سالک هالک، به هر مقدار که صاف و صادق بوده، و بتواند حق تعالی را به صفا و صدق شهود کند، به همان مقدار انسان است. والا فقط حیوانی ست که دارد راه میرود. فافهم.
#فواکه_العرفان
■●حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها لیلهالقدر عالمِ وجود است●■
■همۀ خلق یکسره از راه یافتن به معرفت حقیقت فاطمی محروم هستند. چنانکه در احادیث آمده است، یکی از شئون مسمّا شدن حضرت زهرا علیها السّلام به اسم فاطمه، این است که خلق از معرفت آن حضرت، آنگونه که حقّ معرفت ایشان است، بریده شدهاند. احدی از خلق به کنه معرفت این بانوی بزرگوار راه ندارد.
■به تعبیر دیگری که از امام صادق علیه السّلام روایت شده است، حضرت فاطمه علیها السّلام لیلةالقدر عالم هستی است و هرکه به معرفت ایشان راه برد، لیلةالقدر را درک کرده است؛ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
■همانطورکه لیل تاریک و مخفی است، حقیقت فاطمی نیز در هستی، پنهان و ناشناخته است؛ همانطور که لیلةالقدر در بین شبهای سال، گم و نامعلوم است، قدر و عظمت فاطمۀ زهرا علیها السّلام در عالمِ کثرت، ناشناخته و مجهول است. لذا امام صادق علیه السّلام فرمودند:
■فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
هر کس آنگونه که حقّ معرفت فاطمه است، ایشان را بشناسد، لیلةالقدر را درک کرده است.
■حال، لیلةالقدر یعنی چه؟ اینکه حقیقت لیلةالقدر چیست، خود بحث مفصّلی دارد. برای پی بردن به مقام حضرت زهرا سلام الله علیها اندکی در خود واژۀ لیلةالقدر تأمّل کنیم. امام صادق علیه السّلام فرمودند:
■در لیلةالقدر، منظور از لیلة، فاطمه
و مقصود از قدر، الله است.
■یعنی فاطمه علیها السّلام بی واسطه فیوضات را از حضرت حقّ دریافت میکند؛ مستقیماً به اسماء اعظم الهیّه راه دارد و واسطۀ فیض بین خدای عظیم با خلق است؛ فاطمۀ زهرا انوار الهی را به این عالم منتقل میکند. لیلةالقدر مقام انسان کامل است؛ و حقیقت فاطمه سلام الله علیها، به تمام معنا، حقیقتِ انسان کامل است؛ لذا امام صادق علیه السّلام فرمودند:
■وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا
آن حضرت، فاطمه نامیده شد؛ زیرا خلق از معرفت ایشان بریده شده و محرومند.
■هر کس هر چه به گمان خود، بلند سخن گفته باشد، حتّی هر چه به گمان دیگران، غلوّ و بلندپروازی کرده باشد، به گرد پای حقیقت فاطمی نرسیده است. اندیشۀ بشر برای همیشه از راه یافتن به حقیقت فاطمی محروم است.
■هر کس، از مُحَدِّث و متکلّم و حکیم و عارف، در آینۀ کوچک ذهن و اندیشه یا دل خود، گوشهای از انوار فاطمی را دیده و توصیف کرده است؛ امّا حقیقت فاطمی عظیمتر از آن است که در آینۀ مخلوق بگنجد. لذا قدر او ناشناختنی است؛ همانطور که قبر او ناشناختنی است...
■●۸۷/۰۳/۰۲ استاد مهدی طیب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 284 ، سوره بقره بخش چهارم بحث روايتى ● بحث روايتى : (روايات مختلف و معارضى كه در باره نسخ ي
آیات 284 سوره بقره
بخش پنجم
● نقد روايات مذكوره و اثبات بطلان قول به منسوخ شدن به آيه كريمه ((ان تبدو))
مؤلف : اين روايات با همه اختلافاتى كه در مضامينش هست ، در اين كه مخالف با ظاهر قرآنند مشتركند، چون قبلا گفتيم ظاهر آيه اين است كه محاسبه بر روى اوصافى است كه دل ها يا مستقلا و يا از طريق اعضا كسب كرده باشد، و حال ، چه اين كسب به وسيله عمل ظاهرى باشد، و چه درونى و پنهانى ، و چه انسان مؤمن باشد، و چه كافر اما خطورات نفسانى كسب نيست و ظاهر محاسبه ، محاسبه به جزا است ، نه خبر دادن به اينكه چه چيزهائى از دل شما گذشته ، و چه تصميم هائى گرفته ايد، و آنچه ما گفتيم ، هم خود آيه مورد بحث بر آن دلالت دارد و هم آياتى ديگر كه گذشت .
و اما مساله خود نسخ اشكال جداگانه اى دارد، و آن وجوهى از خلل است كه باعث مى شود از حجيت ساقط شود. اول اينكه : نسخ خلاف ظاهر قرآن است ، كه بيانش گذشت .
دوم اينكه : مستلزم اين است كه تكليف به چيزى كه خارج از طاقت انسان است جايز باشد، و حال آنكه عقل در بطلان آن هيچ ترديدى ندارد آن هم تكليفى كه از ناحيه خداى تعالى باشد، حال چه اين تكليف بعدا نسخ بشود يا نشود، بلكه تكليف كردن به چيزى كه ما فوق طاقت است و سپس نسخ كردن ، اشكالى علاوه دارد، و آن اين است كه به حكم روايت آيه شريفه قبل از اينكه مورد عمل قرار گيرد نسخ شده ، و اين خود اشكالى است جداگانه (چون معنايش اين است كه خداى تعالى هم العياذ بالله ، سخن نسنجيده اى گفته ، و سپس پشيمان شده باشد، بر خلاف نسخ بعد از عمل كه معنايش اين است كه حكمى كه نسخ شده تا امروز مصلحت داشته و از اول موقت بوده است ).
سوم اينكه : خواننده عزيز به زودى در تفسير دو آيه بعد خواهد ديد كه جمله : ((لا يكلف الله نفسا الا وسعها)) اصلا نمى تواند ناسخ چيزى باشد، بلكه تنها دلالت دارد بر اين كه هر نفسى در قيامت به بدى هائى كه خودش كسب كرده ، خواهد رسيد، چه اينكه تحملش آسان باشد و چه دشوار، و ما فوق طاقت (چون او خودش آن را براى خود درست كرده نه خداى تعالى )، پس اگر كسى چیزى را بر خود تحميل كند كه طاقتش را نداشته باشد، و يا به دست خود، زنجيرى بپاى خود ببندد سرنوشتى است كه خودش براى خود درست كرده ، و غير از خود كسى را ملامت نكند، پس جمله : ((لا يكلف الله نفسا الا وسعها)) به منزله جمله معترضه اى است كه مى خواهد توهمى را دفع كند.
چهارم اينكه : به زودى خواهد آمد كه اصلا تكيه كلام در دو آيه شريفه بر مساله خطورات نفسانى نيست ، و در مساله نسخ حتما بايد ناسخ تكيه بر منسوخ داشته و به آن نظر داشته باشد،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 677
و دو آيه ((آمن الرسول ...)) غرض ديگرى را دنبال مى كند غير آن غرضى كه آيه : ((لله ما فى السموات و ما فى الارض ...)) در صدد بيان آن است ، و ان شاء الله به زودى مطلب روشن تر خواهد شد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 678
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● #استادصمدی_آملی●■
■دائماً در جستجوی کسی باش که بالایت می برد.
در پی کسی که پایینت می کشد نباش.
هرکسی که واقعاً بالایت می برد به سویش برو.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●سیر در معرفت و محبّت فاطمه سلام الله علیها به وادی حیرت و جنون میانجامد●■
■هرچه تقلّا کردیم، هرچه از کشف عارفان و درک حکیمان بهره گرفتیم، هرچه از زبان متکلّمان و محدّثان سخن گفتیم، در پایان راه جز اظهار عجز و احساس تحیّر در برابر این شخصیت عظیم که امّ ابیها است کاری نتوانستیم بکنیم؛ این شخصیت عظیمی که سرچشمهی همهی کمالات رسول الله است؛ اگر همهی کمالات دستگاه آفرینش در وجود خاتم النّبیین به اوج قلّهی خودش رسید، سرچشمهی همین کمالات وجود مقدّس صدیقه کبری سلام الله علیها است. خود پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:
■فاطمة امّ ابیها، فِدَاهَا أَبُوهَا، أَبُوهَا فِدَاهَا
■پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اغراق نمیکند، وقتی میگوید من فدای فاطمه، ببینید فاطمه علیها السّلام کیست که خاتم النّبیّین سزاوار و شایسته است که قربانی او شود! میترسم وارد بعضی از حوزه ها شوم. سخن گفتن در این زمینه خیلی از منزلت و جایگاه ما فراتر است. ولی خاطرتان هست که در بحث قربانی گفتیم نظام آفرینش نظام قربانی است، هر موجود مادونی در راه مافوق خودش قربانی میشود و از این طریق به کمال میرسد. جماد قربان گیاه میشود و گیاه میشود، گیاه قربان حیوان میشود و حیوان میشود، حیوان قربان انسان میشود و انسان میشود، انسان قربان انسان کامل میشود و انسان کامل میشود و انسان کامل یعنی ولیّ اعظم خدا قربان خدا میشود و آن وقت میشود آنچه که دیگر زبان یارای گفتن آن را ندارد.
■اعظمِ انسانهای کامل تاریخ، گل سرسبد آفرینش، وجود مقدّس خاتم النّبیّین صلوات الله علیه و آله و سلّم است، حال چگونه است که خاتم النّبیّین در رابطه با فاطمه علیها السّلام میگوید: أَبُوهَا فِدَاهَا
■یعنی خاتم النّبیّین فدای او بشود! یعنی قربان شدن خاتم النّبیّین در راه فاطمه مایهی کمال و تعالی خاتم النّبیّین است! خدایا فاطمه سلام الله علیها کیست؟! ما نمیدانیم. او لیلةالقدر هستی است، سرّ اعظم خداوند است.
■به هر حال هرچه که گفتهاند و گفتهایم، هرچه که یافتهاند و یافتهایم، هرچه که اندیشیدهاند و اندیشیدهایم، همه وقتی به حریم فاطمی میرسد، نقش بر آب است. همه طفل ابجد خوان این مدرسهاند. مگر امام صادق علیه السّلام نفرمودند:
■اِنَّما سُمِّیَتْ فاطِمَةَ لاَنَّ الْخَلْقَ فُطِموا عَنْ مَعْرِفَتِها
■فاطمهی زهرا سلام الله علیها فاطمه نامیده شد، چرا که راه معرفت فاطمه برای همهی خلق بریده است؛ یعنی برای همهی انبیاء و اولیا و اوصیا، همهی عارفان و حکیمان و محدّثان و متفکّران.
■این وادیِ حیرت است، لذا کسانی که در وادی محبّت فاطمهی زهرا صلوات الله علیها غرق شدهاند پایان کارشان جنون است. وادییی است که آنجا دیگر عقل رنگ میبازد. سرنوشت فاطمیون حیرت و جنون است...
■●استاد مهدی طیّب ۹۰/۰۲/۱۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■
■باید بیغرض و با قلب پاک نگریست تا همهی دنیا را زیبا دید. در عالمِ فنا قشنگترین چیزها زشتیهاست؛ مثل خال سیاه در صورت سپید یار. نقایص زندگی دنیایتان را به منزلهی خال سیاه حساب کنید که زیبایی صورت را صدچندان میکند. انسان اگر بداند که این مصائب و گرفتاریهای دنیوی به مانند خال سیاهی در صورت زیبایی است که باعث زیبایی بیشتر میشود، چقدر راحت میشود و زندگی برایش شیرین میگردد.
■مؤمن در این عالم مثل سیاح است؛ بیغرض تماشا میکند، دل نمیبندد، نه قصد مالکیت میکند و نه در دعواها دخالت میکند، اعتراض ندارد، نگاه میکند و عبور میکند. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: سِیاحَةُ اُمَّتى فِی الصَّوم: سیاحت امّت من در روزه است.
■اهلالله سیاح عالم خلقتند؛ در زمین، در آسمان، با ملائکه، با انبیا و با اولیا میگردند و تماشا میکنند. چون ذینفع نیستند، بیغرض تماشا میکنند، قشنگ تماشا میکنند. دندان طمع دنیا را که کندی، سیاح میشوی.
■بچّهی بزرگتر بهلول کوزه را شکسته بود، بهلول بچّهی کوچکش را کتک میزد، گفتند: چرا او را میزنی؟ گفت: اگر این را نزنم، از آن بچّهی بزرگترم بدتر خواهد بود.
■امیدوارم در دنیا هیچ خسارتی نبینید و اگر هم خدا خواست جیبتان را بزند، قشنگهای خود را برای این کار بفرستد.
■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #استاد_صمدی_آملی●■
■در حریم علم، بدون طهارت با مراتبش نباید وارد شد؛
و الا علم در کانال وجودی فرد غیر طهارت دار،
آلوده می شود.
از آن به بعد آن علم، علم آلوده است؛
نه علم پاک؛
نه علم تطهیر شده.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #راه_دشوار●■
●وادی عشق تو بس
●صعب است و سخت و ناپدید
■اینکه حضرت ختمی مرتبت در مورد سوره هود فرمود: «شَیَّبَتنی سورَةُ هود لِمَکانِ هذِهِ الآیَةِ.»، بخاطر وجود همین آیه در آن سوره می باشد: «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ».
■«با اینکه این آیه شریف در سوره شوری نیز وارد است ولی بدونِ وَ مَن تابَ مَعَکَ، جهت اینکه حضرت، سوره هود را اختصاص به ذکر دادند، برای آن است که خدای تعالی استقامت امت را نیز از آن بزرگوار خواسته است، و حضرت بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد، و الا خود آن بزرگوار استقامت داشت».
■●عارف کامل مکمل شاه آبادی●■
■هر موجودی راه مخصوص به خودش را دارد، و انسان کامل، مأمور به استکمال جمیع جهان و اعیان است، پس تو خود بدان دشواری این راه را با این همه اختلاف در ذاتیات اعیان، هر چند میدانم تصورش هم برایت سخت است، چه رسد به چشیدنش. هو الجامع.
■ابتلائات شدیدی در پیش است، مراقب باشید.حتما دست به دامن اولیا شوید، والا غرق خواهید شد. نوح ولیّ، قومش را من باب اظهار جلال الهی، نفرین نموده:«رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً».
■ #غربت■
■شبی در عالم رؤیا مشاهده کردم که مشغول صخره نوردی ام، ارتفاع بسیاری داشت، خیلی خیلی هم جای خطرناکی بود. به روبرو نگاه کردم دیدم کسی نیست، به پشتم نگاه کردم همینطور. در یمین و یسارم هم کسی نبود. فهمیدم که در این طریق پر خوف و خطر، تنهای تنهام. و گریز و گزیری، جز از طی این طریق نیست. پس ای عزیز دل آرام دار و هرگز به اقبال و ادبار خلق اطمینان مکن، یعنی نه به اقبال و مهر و محبت و ادای ارادتشان دل خوش باش، و نه از ادبار و قهر و غضب و کینه و دشمنی شان محزون و غمگین. چرا که اکثر خلق قوم باد اند، گهی این ورند و گهی آن ور. اگر گفت با تمام وجود عاشقتم، بدان دور نیست که همین عاشق، فارغ از تو شود، و اگر گفت با تمام وجود از تو متنفرم، بدان که غیر ممکن نیست که همین شخص کینه ای، عاشق و دلباخته ات شود.
■عزیز دلم آنکه شاهد حقیقت مطلق است، دیگر چه کار به کثرات دارد؟ چه کار به این و آن دارد؟ کثرت را هم تجلی آن حقیقت واحد می بیند، اگر در حقش ظلم کردند، می بیند قهر حق را،و اگر عاشقش شدند، مشاهده میکند مهر و محبت حضرت جانان را.
■این #این و #آن را بردار، همه چی حل میشود.
#فواکه_العرفان
■●" پرسشهای متداول "●■
#سوال : " صاحب دل کل است چون او را ببینی کل را دیده ای "، منظور از انسان کامل در بیان مولانا چیست؟
#پاسخ : انسان کامل حقیقت ذات همهٔ انسان هاست الا آنکه این کمال در افراد نادری بالفعل حاصل می شود که همان انبیا و اولیا و قدیسان و شاعران و عالمان بزرگ هستند. دیدن انسان کامل از روی نشانی هایی که در دل ماست صورت می گیرد و آنکس که به هیچ روی بر دل نمی نشیند از آن مقام دور است.
■●حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام
گذشت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از حق خود، برای بقای اصل اسلام
■●حضرت آیت الله بهجت قدس سره●■
■حضرت امیر علیهالسلام شمشیر را برداشت، خواست برود مطالبه حق فاطمه علیهاالسلام را بکند. اذان را شنید. [به فاطمه علیهاالسلام] گفت: «میخواهی این اذان پابرجا باشد یا میخواهی بروم و بکشم کسانی را که مخالفت با نورالله، با فاطمه، میکنند؟». [حضرت فاطمه علیهاالسلام] گفت: «نه! میخواهم اذان [پابرجا] باشد؛ اسلام صوری باشد». همان اسلام صوری را مراعاتکردن، کار را به جایی رساند که [با وجود این روایت که دارد] «إِرتَدَّ النَّاس بَعد رَسُول اللهِ إِلَّا ثَلَاثَة؛ مردم بعد از پیامبر به ورطه ارتداد (و انحراف از مسیر حق) افتادند، مگر سه نفر»، آن «ثلاثه»[١]، بهاندازه مثلاً پانصد میلیون شد. تقیّه این کارها را کرد. و الّا اگر از همان اول، به سب و طعن و اینها مشغول میشدیم، کجا [تعداد شیعیان] زیاد میشد؟! همین زیادیها هم از دست میرفتند!
■●درس خارج فقه، کتاب جهاد، آبان ١٣٨٧●■
#پی_نوشت:
۱. در برخی از نقلها عبارت «یا چهار نفر، یا پنج نفر» نیز در ذیل روایت آمده است.
@mohamad_hosein_tabatabaei