eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ■●تفسیر حدیث حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام من نقطه زیر با ٕ بسم الله الرحمن الرحیم هستم●■ ☑️باء (ب) ■- الف اشاره به مبدأ اوّل باشد و باء اشاره به عالم عقل. چون از حروفی است که بعد از الف- در ازای ذات خداوندی- وضع شده است اشاره به عقل کلّی است که اوّلین آفرینش حق تعالی و طرف سخن اوست که فرمود: خلقی گرانمایه­ تر از تو نیافریدم. ■- پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «ظهرت الموجودات من باء بسم الله الرّحمن الرّحیم» یعنی؛ «همه موجودات از باء بسم الله الرّحمن الرّحیم ظهور یافتند.» ■- سید حیدر آملی گوید: «و امّا سرّ باء که در آن تا به این حد مبالغه شده است- از آنجاست که باء از حیث وجود در صدر موجود اوّل است که خود به مثابه باء در عالم است و از آن به «عقل اوّل» و «حقیقهُ الحقایق» و «روح اعظم» تعبیر نموده­ اند. زیرا که الف از نظر عرفا به مثابه حضرت ذات احدیّت واجبه است و باء به مثابه حضرت و احدیّت اسمائیه امکانیه.» ●- نخسـتین آیتـش عقـلِ کل آمد *** ●که در وی همچو باء بِسمِل آمد ■اوّلین نشانه و آیت که از کتاب عالم به وجود آمد، عقل کلّ بوده. همان­طوری که در کتاب قرآن اوّلین حروف باء، در بسم الله الرّحمن الرّحیم است و همة مراتب عالم به نحو اجمال در عقل و همه قرآن در باء، ‌به نحو اجمال مندرج است. ■- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «تمام قرآن در سوره حمد است و تمام سوره حمد در بسم الله الرّحمن الرّحیم است و تمام بسم الله الرّحمن الرّحیم در باء بسم الله و تمام باء در نقطة زیر باء است و انا النّقطهًْ تحت الباء؛ و من نقطة زیر باء بسم الله الرّحمن الرّحیم هستم.» ■- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه­ ای به مردم فرمود: «منم نقطه باء بسم الله،‌ منم جَنب الله، منم قلم، منم لوح محفوظ، منم عرش و کرسی و منم آسمان­های هفتگانه و زمین­ها.» «انا نقطهًْ باء بسم الله الرّحمن الرّحیم، انا جَنب الله الّذی فرّطتم فیه، و اللّوح و انا القلم و انا العرش و اناالکرسی و انا السّموات السبع و الارضون.» ■- از ابن عباس روایت است که علی (علیه السلام) از آغاز شبی تا صبح در شرح باء بسم الله الرّحمن الرّحیم سخن گفت و به شرح سین نرسید و فرمود: «اگر می­خواستم به اندازه چهل بار شتر از شرح باء بسم الله را بازگو می­کردم.» ■- سخن اهل معرفت است که: «به سبب باء، وجود ظهور یافت و به وسیله نقطه، عابد از معبود امتیاز یافت.» ■اشاره است به تنزّل و ظهور حق به صورت آفریده­ ها مانند تنزّل و ظهور الف به صورت حروف. زیرا تعیّنِ حق مطلق که همان معبود است به صورت خلق مقیّد که همان عابد است تنها به سبب نقطة تعیّنی وجودی اضافی و نسبی به نام «امکان و حدوث» است که- آن نیز تحت اولین وجود جدا شده امکانی قرار دارد. وجودی که گاه «عقل اوّل» و گاه «روح اعظم» نامیده می­شود و به وسیله آن عابد که همان بنده است از معبود که همان ربّ است متمایز می­گردد. ■حروف نیز چنین است؛ زیرا الفِ تنها که به مثابه ذات حق است به صورت باء مقیّد تعیّن نمی­یابد مگر به سبب نقطة تعیّنی باء که زیر باء قرار دارد و بدان وسیله باء از الف متمایز می­گردد. ■زیرا وقتی الف از مقام اطلاقش به مقام تقیّدش به صورت باء که اولین مرتبة آن در عالم کثرت است تنزّل یافت، تمایز آن از باء فقط به وسیلة همان نقطه­ ای است که زیر باء قرار دارد و بدان سبب از سایر حروف متمایز می­گردد. ■بعد از الف که همان ذات احدیت است هیچ سرّی بزرگتر از باء و نقطة آن که همان عقل اوّل و حقیقت انسان است نیست. ■- در کتاب عوالی اللئالی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) روایت است که فرمود: «کُنْتُ نبیّاً و آدم بین الماء و الطّین؛ من پیامبر بودم آن­گاه که آدم میان آب و گِل بود (و هنوز خلقتش پایان نیافته بود.)» و قول امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که فرمود: «کُنْتُ ولیّاً‌ و آدم بین الماء و الطین؛ من ولیّ بودم آن­گاه که آدم میان آب و گل بود.» از این حدیث استفاده می­شود که تفسیر و تأویل حرف باء و نقطه تحت الباء، پیامبر (صلی الله علیه وآله) و آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. ■- این­که امیرالمؤمنین (علیه السلام)‌فرمود: «من نقطة زیر باء هستم» یعنی تمام علوم نزد من است. کنایه از این که قرآن بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شد و تمامی علوم که در قرآن است را آن حضرت می­داند- پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «علوم اوّلین و آخرین به من آموخته شده است.» - و مرا دروازة شهر علم خود قرار داد و فرمود: «خداوندا، جوامع علوم را به پسر عمّم علی عطا فرما.» ■●از تقریرات عارف بالله استاد سید علی اکبر صداقت●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●امام صادق علیه السّلام فرمودند●■ ■هنگامى كه شخصی در غیاب برادر دينى خود، او را دعا كند، از عرش بر او ندا مى‌رسد كه: «صد هزار برابر آنچه براى برادر خود خواستى، براى تو قرار خواهد گرفت» و هنگامى كه براى خود دعا كند، فقط‍‌ به اندازه همان یک دعایش به او داده خواهد شد. بنابراين دعايى كه صد هزار برابر آن ضمانت شده، بهتر از یک دعا خواهد بود. ■إِذَا دَعَا الرَّجُلُ‏ لِأَخِيهِ‏ بِظَهْرِ الْغَيْبِ نُودِيَ مِنَ الْعَرْشِ وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَيْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَا يُدْرَى يُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا. (من لا يحضره الفقيه؛ ج‏ ۲ ؛ ص ۲۱۲) : ■دعای مؤمن براى مؤمن در غیاب او، بلا را از او دور می‌كند و روزی‌اش را زياد می‌گرداند. ■دُعَاءُ اَلْمُؤْمِنِ لِلْمُؤْمِنِ بِظَهْرِ اَلْغَيْبِ يَدْفَعُ عَنْهُ اَلْبَلاَءَ وَ يُدِرُّ عَلَيْهِ اَلرِّزْقَ. (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ج ۱، ص۷۰۷) @mohamad_hosein_tabatabaei
■رابطۀ لیله‌القدر با حجّت خدا■ ■از دعاهایی که به طور خاص و به شکل ویژه‌ای در مورد شب بیست و سوّم ماه مبارک رمضان، مطرح شده است، دعا برای امام زمان ارواحنافداه است. ●« اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً »● ■و فرمودند هر وقت در شب بیست و سوّم یادت افتاد، باز هم این دعا را تکرار کن. نه این که یک بار بخوان، بلکه هرگاه یادت افتاد، باز بخوان. ■این همه تأکید برای خواندن این دعا در این شب و اصلًا ورود این دعا در شب بیست و سوّم ماه رمضان، اشاره به این دارد که لیله‌القدر رابطۀ مستقیم با حجّت خدا و با انسانِ کاملِ به معنا تمام دارد. و سیاق سورۀ قدر دلالت بر این دارد که لیله‌القدر، مستمر است‌. حادثه‌ای نبوده که در زمان حیات رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم رخ داده باشد، بلکه یک جریان مستمر است. ■این لیله‌القدر هر سال در ماه رمضان مصداق پیدا می‌کند و چون لیله‌القدر هر سال وجود دارد و هر سال در لیله‌القدر ملائکه و روح نازل می‌شوند؛ پس باید بر کسی نازل شوند. در زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بر ایشان نازل می شدند. در سایر زمان‌ها چه؟ ■پس در همۀ زمان‌ها کسی مانند رسول الله، که در اوج قلّۀ کمال، و حجّت خداست، باید وجود داشته باشد تا در لیله‌القدر ملائکه و روح بر او نازل شوند. ■والّا اگر حجّت خدا نباشد، ملائکه و روح بر چه کسی نازل شوند؟ یکی از دلایل استمرار امامت و ولایت، خودِ همین سورۀ قدر است... ■استاد مهدی طیّب■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■رابطۀ لیله‌القدر با حجّت خدا■ ■از دعاهایی که به طور خاص و به شکل ویژه‌ای در مورد شب بیست و سوّم م
■«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ»■ @mohamad_hosein_tabatabaei
○مراقبۀ شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان○ ○دعای کوتاه و بسیار عمیق که روایات شده حضرت امام سجّاد علیه السّلام در شب ببست و هفتم ماه مبارک رمضان از ابتدای شب تا صبح آن را مرتب تکرار می‌کردند: ○اللَّهُمَّ ارزُقنی التَّجافیَ عَن دَارِالغُرورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دارِالخُلُودِ وَالاستِعدادَ لِلموتِ قَبْلَ حُلولِ الفَوتِ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●در حدیث است که خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است؛ رضایت خود را در عمل صالح، پس همه‎ی اعمال صالح را انجام بده تا عملی را که رضایت الهی را در بردارد انجام داده باشی. سخط و غضب خود را در معاصی، پس از همه‎ی معاصی پرهیز کن تا از عملی که موجب غضب الهی است، مصون مانده باشی. لیلةالقدر را در شب‎های سال، پس همه‎ی شب‎ها را قدر بدان تا لیلة‎القدر را هم درک کرده باشی. اولیا خودش را در بین مردم، پس به همه‎ی مردم احترام بگذار تا حرمت اولیای خدا را نگه‌داشته باشی . □مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی□ □●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○مراقبات شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان○□ □این شب، شب مبارک و فوق‌العاده‌ای است و اعمالی برای آن ذکر شده است: □۱- غسل □۲- روايت شده است كه حضرت زين العابدين عليه السّلام اين دعا را، در اين شب از اوّل تا آخر شب مكرّر مى‌خواند: □اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ □خدايا روزيم كن دورى گزيدن از خانۀ فريب و بازگشت به سوى خانۀ جاويدان و آماده شدن براى موت [قطع دلبستگی از دنیا] پيش از رسيدن فوت. □۳- دعایی براى اين شب، از رسول گرامى اسلام صلّى الله عليه و آله و سلّم نقل شده است كه مجموعه‌اى از آيات قرآن است: □ربَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ □ربَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ □ربَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ □ربَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً □ربَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً □ربَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ □ربَّنا لا تَجعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا □ربَّنَا اغفِرْ لَنا ذُنُوبَنَا وَ لِإِخوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ □صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ استُرْ عَلَيَّ ذُنُوبِی وَ عُيُوبِی وَ اغْفِرْ لِی بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ إِنَّكَ الرَّئوفُ الرَّحِيم‏ □پروردگارا، ايمان آورديم، پس گناهان ما را بيامرز و بدى‌هايمان را بپوشان و همراه با نيكان بميران. □پروردگارا، آنچه را كه به فرستادگانت وعده داده‌اى به ما عطا كن و در روز قيامت رسوايمان مكن، به راستى كه تو هرگز خلف وعده نمى‌كنى. □پروردگارا، دو بار ما را ميرانده و دو بار زنده گردانيده‌اى، به گناهان خود اعتراف مى‌كنيم، آيا راهى براى بيرون آمدن [از عذاب تو] وجود دارد؟ □پروردگارا، عذاب جهنم را از ما منصرف گردان، زيرا به راستى عذاب آن زيان‌بار است. □پروردگارا، همسران و نسل ما را نور چشم ما قرار ده و ما را پيشواى تقواپيشگان بگردان. □پروردگارا، بر تو توكّل نموديم و به‌سوى تو بازگشتيم و بازگشت [همگان] به‌ سوى تو است. □پروردگارا، ما را گرفتار در دست كافران قرار مده. □پروردگارا، ما و برادران ما را كه پيش از ما ايمان آورده‌اند، بيامرز و كينه به مؤمنان را در دل ما قرار مده. پروردگارا، به راستى كه تو بسيار مهرورز و مهربان هستى. □بر محمّد و خاندان او درود فرست و عيب‌هاى مرا بپوشان و به حق محمّد و آل محمّد مرا بيامرز، به راستى كه تو بسيار مهرورز و مهربان هستى. □۴- دعاى شب بيست و هفتم : □يا مَادَّ الظِّلِّ وَ لَوْ شِئْتَ لَجَعَلْتَهُ سَاكِنا وَ جَعَلْتَ الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلا ثُمَّ قَبَضْتَهُ [إِلَيْكَ ] قَبْضا يَسِيراً يَا ذَا الْجُودِ وَ الطَّوْلِ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْآلاءِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ يَا قُدُّوسُ يَا سَلامُ يَا مُؤْمِنُ يَا مُهَيْمِنُ يَا عَزِيزُ يَا جَبَّارُ يَا مُتَكَبِّرُ يَا اللَّهُ يَا خَالِقُ يَا بَارِئُ يَا مُصَوِّرُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ لَكَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْيَا وَ الْكِبْرِيَاءُ وَ الْآلاءُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، □و أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِی فِي عِلِّيِّينَ وَ إِسَائَتِی مَغْفُورَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِی يَقِينا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ إِيمَانا يُذْهِبُ الشَّكَّ عَنِّی وَ تُرْضِيَنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی وَ آتِنَا فِی الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِيقِ وَ ارْزُقْنِی فِيهَا ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَيْكَ وَ الْإِنَابَةَ وَ التَّوْبَةَ وَ التَّوْفِيقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ □○دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت اول○□ □دعایی کوتاه ولی بسیار عمیق از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده است که حضرت در شب بیست‌و‌هفتم از ابتدای شب تا به صبح، بارها تکرار می کردند. این دعا سه جمله است؛ امّا دریایی از معارف در آن وجود دارد. □اَللَّـٰـهُمَّ ارْزُقنِی التََّجافِیَ عَن دارِ الْغُرُورِ ؛ وَ اْلاِنابَةَ اِلىٰ دارِ الْخُلُودِ؛ وَ الاِسْتِعدادَ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُولِ الْفَوتِ : 1⃣ اَللَّـٰـهُمَّ ارْزُقنِی التََّجافِیَ عَن دارِ الْغُرُورِ □خدایا به من روزی کن از این دار غرور پهلو خالی کنم. حمّالی این خانه ی دروغین را نکنم و تن زیر بار این خانه ی پلید ندهم. □دنیا دارالغرور و سرای فریب است. انسان را گول می زند. نیست؛ امّا خود را هست نشان می دهد. به سراب می ماند که از دور آب می نماید؛ امّا درحقیقت هیچ نیست؛ سایه و توهّم است. □قرآن کریم فرمود: كَسَرابٍ‏ بِقيعَةٍ يَحسَبُهُ‏ الظَّمآنُ‏ ماءً ؛ (۳۹ سوره ی نور) □مثل سرابی در یک دشت گسترده ی تفتیده که تشنه کام از دور آن را آب می پندارد؛ امّا وقتی بعد از تقلاّهای بسیار به آن می رسد، لَم يَجِدهُ شَيئاً، می بیند هیچ‌چیز نیست. دنیا از دور نمود و جلوه ای دارد؛ امّا حقیقتش نیستِ صرف است. انسان تا غافل است و از دور به سراب نگاه می کند، هیچ تفاوتی با آب نمی‌بیند و به یقین مطمئن می‌شود آب است. تا وقتی انسان در خواب رؤیا می‌بیند، ذرّه ای تردید ندارد که آنچه می بیند، عین واقعیّت است. وقتی آن فرد به سراب نزدیک شد و آن به‌خواب‌رفته بیدار شد، هیچ اثری از آنچه می دید باقی نمی‌ماند. □امام سجّاد از خدای متعال می خواهد و ما هم به اقتدای امام سجّاد از خدا بخواهیم به ما توفیق دهد دیگر پهلو زیر بار دنیا ندهیم. دیگر بس است! هرچه حمّالی دنیا را کردیم؛ هرچه دنبال دنیا و جلوه های دنیا دویدیم؛ از پول و ثروت، نام و شهرت، پست و مقام، لذّت و شهوت، منیّت های خودمان، بس است! دیگر دنبال دنیا نرویم . .... □○در محضر استاد مهدی طیب- جلسه۲۷ مهر۸۵○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ □○دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت اول○□ □دعایی کوتاه ولی بسیار عمیق از امام س
‍ □○دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت دوم○□ □اللَّهُمَّ ارزُقني التَّجافي عَن دارِ الغُرورِ وَالإنابَةَ إلى دارِ الخُلودِ وَالاستِعدادِ لِلمَوتِ قَبلَ حُلولِ الفَوتِ 2⃣ وَ اْلاِنابَةَ اِلىٰ دارِ الْخُلُودِ؛ □خدایا به ما روزی کن که به خانه ی جاودانگی و حقیقت ماندگار هستی روی آوریم؛ به آن هست پایدار، آنجا که بویی از نیستی در آن نیست؛ دار القرار و دار البقاء است. □خدایا چنان کن که رویکردمان به سمت آخرت و حقایق ماندگار عالم باشد و این جلوه های فریبنده ما را بی‌راه نکند. حقایق گرانبها و گوهرهای ارزشمند عالم هستی هدف ما شود. □آن عرصه ای که خدای متعال در آن تجلّی تام می کند، عرصه ی قیامت، جهت‌گیری و آرمان ما باشد. به باطن راه پیدا کنیم؛ به باطنی که حقیقت است؛ نه این ظاهری که فریبنده و دروغین است. به هرچه ماندگار است روی آوریم و از هرچه گذراست، بگذریم. □لفظ گذرا هم با ارفاق و تسامح است. دنیا نیست؛ نه اینکه هست و روزی می‌گذرد و از بین می رود. كُلُّ‏ مَن‏ عَلَيها فانٍ‏ ؛ نفرمود فانی خواهد شد؛ هم‌اکنون فانی است. □هم موت و هم فنا اکنون وجود دارد. همین الآن در موتیم، امّا حواسمان پرت است؛ خوابیم و نمی بینیم. □خداوند به پیامبرش فرمود: اِنَّكَ‏ مَيِّتٌ‏ وَ اِنَّهُم‏ مَيِّتُونَ‏ ؛ نفرمود در آینده خواهی مرد؛ بلکه اکنون مرده‌ای؛ دیگران هم مرده‌اند؛ ولی را در وجود خود پیدا نکردند. به‌همین ترتیب كُلُّ‏ مَن عَلَيها فانٍ، یعنی همه‌چیز در این عالم، همین الآن فانی است و هستی ندارد. این جنبه های ناپایدار فقط نمود و جلوه ای دارند؛ وجودی ندارند. □خدایا به ما روزی کن، فریب این جلوه ها را نخوریم و به آن هست پایدار و جاودان رو کنیم؛ به آنچه واقعاً هست؛ وَ يَبقىٰ‏ وَجهُ‏ رَبِّكَ‏ ذُو الْجَلالِ‏ وَ اْلاِكرامِ‏ ؛ تنها وجه پروردگارت که دارای جلال و اکرام است، باقی است. □آن هستی که نیست به آن راه ندارد. دنیا، نیستی است که اصلاً هست به آن راه ندارد. و راه بین دنیا و آخرت، برزخ، آمیزه ای از هست و نیست است. ، نیستِ صرف و ، هستِ صرف است. □خدایا به ما توفیق ده هدفمان را، آن هستِ صرف و پایدار، آن هستِ جاودان و باقی قرار دهیم؛ نه این جلوه ی فانی و هیچ محض. □○در محضر استاد مهدی طیب- جلسه ٢٧ مهر ٨۵○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ مال‌اندوزانی که در روزهای انفاق نمی‌کنند، بخوانند!○□ : الَّذينَ يَكنِزونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلا يُنفِقونَها فى سَبيلِ اللَّـهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَليمٍ { کسانى که طلا و نقره مى‌اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى‌کنند، آنان را به عذابى دردناک، بشارت بده!} □○سیّد مفسران : آیه شریفه، عموم احتکار کنندگان را به عذاب شدیدى تهدید مى‌کند و در جمله‌ی "و لا ینفقونها فى سبیل الله"، کنز و احتکار را توضیح مى‌دهد و مى‌فهماند آن احتکارى مبغوض خداست که مستلزم خوددارى از انفاق در راه او باشد و در مواردى که وظیفه انفاق آن مال در راه خدا است، انسان را از انجام آن منع کند. □○و به‌طورى که از کلام خود خداى تعالى برمى آید انفاق در راه خدا عبارتست از آن انفاقى که قوام دین بر آن است، به‌طورى که اگر در آن مورد انفاق نشود بر اساس دین لطمه وارد مى آید، مانند انفاق در جهاد و در جمیع مصالح دینى که حفظش واجب است، و همچنین آن شوون اجتماعى مسلمین که با زمین ماندنش، شیرازه اجتماع از هم گسیخته مى‌گردد و نیز حقوق مالى واجبى که دین آن را به منظور تحکیم اساس ‌ اجتماع تشریع کرده. □○ پس اگر کسى با وجود احتیاج اجتماع به هزینه، درباره حوایج ضروریش سرمایه و نقدینه را احتکار و حبس کند او نیز از کسانى است که در راه خدا انفاق نکرده و باید منتظر عذابى دردناک باشد؛ چون او خود را بر خدایش مقدم داشته، و احتیاج موهوم و احتمالى خود و فرزندانش را بر احتیاج قطعى و ضرورى اجتماع دینى برترى داده است. □○ترجمه المیزان، ج ۹، ص ۳۳۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" شكار شادى "○□ □شادى كالايى نيست كه بتوان در چارسوق جهان خريد يا دانه اى گسترد و آن را در دام انداخت يا از جايى ربود و به سرقت برد شادى غاز وحشى نيست كه به دنبال آن بدوند و آن را شكار كنند همه چاره ها و تلاش ها از كسب او باز مى مانند. پرسيدند اى پير دانا پس چاره چيست گفت چاره آن است كه همه چاره ها را ترك كنى و آن رسالت را كه در فطرت الهى بر دوش توست بجاى آورى و با خود گويى مرا به شادى و خوشنودى چه نياز من وظيفه انسانى خود را با عشق و صداقت تمام بجاى مى آورم و چون مستغرق كار خود شدى اندك اندك صداى گام شادى را خواهى شنيد كه با لبخند به سوى تو مى آيد. شادى در نظام هستى پاداش انجام وظيفه است او پيش آن كس مى آيد كه بى اعتنا به شادى در كارى والا و شريف كه خير و بركت آن به مردمان مى رسد غرق شده باشد آرى او خود نزد تو مى آيد و آن معشوق كه دلت مدام در تشويش او بود بى نقاب بر تو هويدا مى شود بلكه بر تو عاشق می گردد و به گفته مولانا: ليليت از صبر چون مجنون شود □آن پزشك بى قرين و آن پرستار نازنين كه خطر مى كنند و در جبهه مقدم جنگ با آن چنگيز تاج دار درمى آويزند چگونه شاد نباشند كه تاج كرامت و شرافت انسانى بر سر دارند و تاج از سر آن چنگيز بر مى دارند و آن كس كه در اين معركه در سوداى سود خويش است تا بر درهم و دينار بيفزايد كدام شادى مى تواند داشت كه نام " آدمى " را از پيش هستى خويش برداشته است: ○تو كز محنت ديگران بى غمى ○نشايد كه نامت نهند آدمى □به قلم حسين الهى قمشه اى□ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ □○محاسبه و ارزیابی دستاوردها○□  □میدانید هرکس، هر فعّالیّتی دارد، در پایان آن جمعبندی میکند که چه چیزی به دست آوردم و چه کردم. کاسبها، شب‌هنگام پیش از بستن مغازه، یک نگاه به دخل میکنند و یک نگاه به جنسهای مغازه که چه چیزی فروختیم و چقدر درآمد داشتیم؟ سود کردیم یا ضرر؟ □کارمندهای بانک، وقتی ساعت ارائه ی خدمات به مشتری تمام میشود، در بانک را قفل میکنند؛ ولی تا یکی دو ساعت بعد هنوز مشغول کارند؛ حسابرسی میکنند و کم و زیاد حسابشان را بررسی می‌کنند. آیا تراز عملکرد مالی یک روزه‌ی آنها میخواند؟ همه ی انسانها در پایان زمان فعالیّت، به مینشینند و حاصل کار خود را می‌سنجند. □○منسوب به رسول الله (صلی الله علیه وآله) است که فرمودند: ○حاسِبُوا اَنفُسَكُم قَبلَ‏ اَن تُحاسَبُوا (۱)○ □قبل از اینکه به محاسبه ی کردار شما بپردازند، خود بنشینید و حسابرسی کنید؛ ببینید چه کردید؛ این عمری که گذشت، این سرمایه ی گرانبهایی که صرف شد، چه ثمری بخشید؟ به کجا رسیدید؟ ☑️واقعاً این روزها زمان محاسبه است. □⁉️ در این ماه مبارک چه کردیم؟ □⁉️ چه اهدافی در ماه مبارک مدّ نظر بود؛ و تا چه میزان به آنها دست یافتیم؟ □⁉️ دستاوردهای ما چه بود؟ چقدر انسان جدیدی شدیم؟ □⁉️ تا چه حد آن‌گونه که مکتب رمضان میخواست، پرورده شدیم؟ ○وَ زِنُوها قَبلَ‏ اَن‏ تُوزَنُوا: (۲)○ قبل از اینکه اعمالتان را بسنجند، خود آنها را بسنجید. ☑️معیار سنجش و میزان‌الاعمال امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. شهید رمضان، فردای قیامت تراز عمل انسان‌ها قرار میگیرد و عملکرد همگان را با آن میسنجند. از چنین اعمالی دربرابر چنان میزانی به خدا پناه میبریم! □○در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ۲۷ مهر ۸۵○□ ○۱. کلینی، کافی، ج ۱۵، ص ۳۴۳؛ حرّ عاملی، وسائل‌الشّیعة، ج ۱۶، ص ۹۵○ ○۲. شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه ی۹۰○ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ □○دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت دوم○□ □اللَّهُمَّ ارزُقني التَّجافي عَن دار
‍ □○دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت پایانی○□ 3⃣ وَ الاِسْتِعدادَ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُولِ الْفَوتِ □خدایا به ما روزی کن پیش از آنکه فوت ما فرارسد، آمادگی موت پیدا کنیم. □ غیر فوت است. موت، قطع تعلّق از دنیا و دامن برچیدن از دنیاست. امّا فوت، همان مرگی است که دست و پاهای شخص را رو به قبله دراز می کند و جنازه‌اش را دفن میکنند. موت قطع دلبستگی از دنیا و خیره نبودن بر این جلوه ی ناپایدار است. نگاه برداشتن از دنیا و دل شستن از محبّت دنیاست. □خدایا استعداد موت را روزیِ ما کن؛ مثل غافلان موتمان، هنگام فوت فرانرسد. غافلان به موت اضطراری نائل میشوند؛ یعنی تا زنده اند، دل از این معشوقه ی طنّاز دنیا نمی کَنند. این معشوقه‌ی پیر فرتوت، با مشّاطه گری و آرایش سحرآمیز، چهره ی زشت و کریه خود را آراسته و به صورت یک نوعروس جوان دلربا درآورده است؛ والاّ باطن دنیا، بسیار زشت و پلید است. □اکثریّت مردم که همین جلوه ی ظاهری را می بینند، گول آرایش و تزیین دنیا را می خورند و تا زنده اند، دل از محبّت دنیا نمی شویند؛ تا اینکه بالأخره حضرت عزرائیل برسد و آنان را به‌زور از آغوش این معشوقه بیرون کشد و به موت اضطراری نائل شوند. این متعلّق به اکثریّت خلق است که غافلند. امّا اقلّیّتی که به زشتی این عجوزه و عفریته و دیو وحشتناک، پی بردند و دانستند زیبایی و جذّابیت او حقیقتی ندارد، با اختیار از آغوش او بیرون ‌آمدند. □آنان به پست و مقام، نام و شهرت، لذّت و شهوت و تمام این چیزهای خیالی دل نمی‌بازند؛ درمی‌یابند که دنیا نیست، و با سحر، خود را هست جلوه میدهد؛ پس درحالی که زنده هستند، دل از محبّت دنیا میشویند و به موت نائل می‌شوند. ○تعلّق حجاب است و بی‌حاصلی ○چو پیوندها بگسلی، واصلی □پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا ، قبل از آنکه به اضطرار و اجبار، شما را به موت نائل کنند، با اختیار از موت استقبال کنید، و استعداد موت در خود ایجاد کنید. یعنی دلبستگی و چسبندگی به دنیا از بین برود، نه اینکه بمیریم. □⁉️ چرا مرگ و جدا شدن از دنیا سخت و دردناک است؟ چون به دنیا چسبیده‌ایم، کنده شدنمان دردناک و وحشتناک می‌شود. گفتیم مثل چسب زخمی که به قسمتی از پوست بدن که مو دارد، چسبیده است. وقتی می خواهند این چسب را بکنند، با هر تکان چندین مو از ریشه کنده می‌شود. انسانی که ذرّه ذرّه و سلّول سلّول وجودش به دنیا چسبیده، وقتی میخواهند همه ی وجودش را از دنیا بکنند چه درد وحشتناکی دارد! سختی جان دادن به‌دلیل دلبستگی به دنیا و محبّت دنیاست. □○در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ٢٧ مهر ٨٥○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□● از حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □ : آيا کسى که فقط شب عيد فطر ميهمان بوده، نان‌خور ميزبان محسوب مى‌شود و فطره‌اش بر ميزبان واجب است؟ : اگر پيش از برآمدن هلال ماه شوال ميهمان شده است، فطره‌اش بر ميزبان واجب است، به شرط آن که براى خوردن غذا به منزل او آمده باشد، هر چند بعدا مانعى پيش آيد که نتواند غذا صرف کند. □ : اگر کسى شب عيد فطر ميهمان باشد و فطره‌ى خود را با اجازه و صلاحديد صاحب خانه بدهد؛ آيا از گردن ميزبان ساقط مى‌شود؟ : اگر به نيابت از طرف ميزبان دهد، از گردن او ساقط مى‌شود، (ر.ک: مسأله‌ى ١۵٧۵ رساله توضیح ‌المسائل). @mohamad_hosein_tabatabaei
□" مائدهٔ جان "□ □مولانا به مصداق آیه " استعینوا بالصبر و الصلوة " با استفاده از مضامین آیات اول سورهٔ " والعادیات " ماه صیام را به عنوان لشگر جر‌ّار و چابک و نیرومندی معرفی کرده که بر نفس و لشکریان او حمله می آورد. آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید دست بدار از طعام مائدهٔ جان رسید جان ز قطعیت برست دست طبیعت ببست قلبِ ضلالت شکست لشکر ایمان رسید لشکر " والعادیات " دست به یغما نهاد ز آتشِ " والموریات " نفس به افغان رسید روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید مسلم کسی را بُوَد روزه داشت که درمانده ای را دهد نان چاشت وگرنه چه لازم که سعیی بری ز خود باز گیریّ و هم خود خوری خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائم الدهرِ دنیا پرست □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم‌ حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□وداعِ جمعۀ آخر ماه مبارک رمضان□ □سيّد بن طاووس و شيخ صدوق از جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده‌اند كه در جمعۀ آخر ماه رمضان خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم رسيدم، چون نظر آن حضرت بر من افتاد، فرمودند: اى جابر اين آخرين جمعه از ماه رمضان است، پس آن را وداع كن و بگو: ○اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِی مَرْحُوما وَ لا تَجْعَلْنِی مَحْرُوما○ □خدايا! اين ماه را آخرين دورۀ روزه‌داری ما قرار مده، و اگر قرار دادى، پس مرا رحمت شده قرار بده و محروم از رحمت قرار مده. □هر كه اين دعا را در اين روز بخواند به يكى از این دو خصلت نيكو ظفر مى‌يابد: ○رسيدن به ماه رمضان آينده ○آمرزش خدا و رحمت بى‌انتها. @mohamad_hosein_tabatabaei
‌ □امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند□ □ساعت ها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن روزها! □روزها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن ماه ها! □ماه ها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن سال ها! □و سال ها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن عمرها. (۱) ☑️پس فرصتمان خیلی کم است و باید آن را غنیمت دانست و به هدر نداد و باید در کار سرعت داشت. ○شریف الرضی نهج البلاغه، قسمتی از خطبه ی ۱۸۸○ @mohamad_hosein_tabatabaei
□اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ‏ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ‏... ○جہان بر ابروے عید از هلال وسمہ کشید ○هـلال عـیـد در ابـروے یـــار بـــایـــد دید □عید سعید فطر بر شما روزه داران عزیز و همراهان فهیم مبارک باد□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□عید بزرگ و اساسی وقتی است که عود به سوی خدا کنیم، آن روز خیلی قیمتی است و سیر به سوی قیامت است. روز عید یَومُ الجَمع، یَومٌ مَجمُوع، یَومُ الجُمُعَه و یَومَ یَجمَعُ الاَوَّلینَ وَ الآخِرین است. □مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی□ □○مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○راه عبادت و دیانت به شادمانی ختم می‌شود○□ □ما از عید فطر در پایان ماه مبارک رمضان باید بیاموزیم که راه عبادت و دیانت به شادمانی ختم می‌شود، یعنی کسی اگر راه اطاعت خدا و بندگی او را در پیش بگیرد، این راه، او را به شادمانی می‌رساند، کما اینکه روزۀ ماه مبارک رمضان ما را به شادمانی عید فطر می‌رساند. □متقابلاً این را هم از عید فطر می‌آموزیم که جشن و شادمانی به معنای ترک کردن و به فراموشی سپردن دین و ترک فرمانبری از خدا و عبادت و بندگی او نیست. متأسفانه گاهی افراد به بهانۀ اینکه مثلاً جشن عروسی یا تولّد است، خود را مجاز به غفلت و تخطّی از دستورات خداوند می‌پندارند. پس اگر کسی راه دین و عبادت و طاعت را طی کند، نتیجه‌اش که عید و شادمانی است را می‌بیند و همین طور اگر عیدی هست، به معنای ترک عبادت و فراموشی کردن خدا نیست. □استاد مهدی طیّب□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○شرح بیتی از غزل عرشی جناب حافظ○□ ○به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید ○ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها □عشق اولاً به اختیار نمی‌آید و همین را دارد اشاره می‌کند به ساقی که با اون دوران آن جام که جام است اگر اون دوران نیاید عشق نمی‌آید. اگر معرفت نباشد عشق نمی‌آید. می‌خواهد که به واسطه‌ی دوران جام معرفت عشق پیدا شود این را تقاضا می‌کند و این در واقع شبه دعاست و یا حقیقتاً دعاست می‌خواهد از حق تعالی اول هم گمان می‌کرد که عاشق شدن سخت نیست ولی هنگامی که وارد وادی عشق شد دید با چه وادی سهمناکی روبه‌روست و با چه راه طولانی و سهمناکی روبه‌روست. راه بی‌پایان و سخت و مشکل طی بیابان‌ها، صعب العبور، صخره‌ها، کوه‌ها، دریاها در راه است و این‌ها مشکلاتش است، شدن کار آسانی نیست و کار همه کس نیست و همه کس هم عاشق نمی‌شود و نمی‌تونه بشود آدم عافیت طلب با عاشق شدن هزار فرسنگ فاصله دارد عافیت طلب باید برود دنبال عافیتش. نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد. □پس بنابراین راه عشق راه صعب العبوری است و به اختیار هم نیست و البته معرفت که آمد عشق هم به دنبالش می‌آید و حافظ از همین جا شروع کرده و پاسخ این سؤال در بیت دوم است (به بوی نافه ا‌ی کآخر صبا زان طره بگشاید) اولاً صبا یک پیک خوبی است برای حافظ، باد صبا خیلی آشنایی دارد مثل حالا که عصر اطلاعات نبوده ، پیک حافظ نسیم صباست. بادی است که می‌وزد و پیام حافظ را می‌رساند و پیام معشوق را هم می‌آورد، صبا وزش معنوی است و تنها وزش باد ظاهری نیست. باد ظاهری یک بوی ظاهری را می‌آورد ولی اون وزش معنوی و اون باد صبایی که پیام حافظ را می‌برد و پیام معشوق را برای حافظ می‌آورد همان نفخه‌ی الهی است و وزش معنوی است. □طره بگشاید، طره چیست؟ ناف آهوی مشکین است و اون وقتی گشوده می‌شود و بوی عطر این عطر عشق است، عطر معرفت است، عطر معنوی است. □ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها: اجازه بدهید من اون کلمه جعد را معنی کنم. وقتی اون طره گشوده می‌شود یعنی نفخه‌ی الهی می‌رسد نفخه است، عطر است، اون بوی عطر عشق هم اون صبا یعنی پیک معنویت اون نفخه‌ی الهی می‌رساند به شامه‌ی باطنی آدمی وقتی اون می‌آید حالا جعد مشکین، زلف مجعد است، زلف سیاه بود، معمولاً و مجعد هم بوده. بعدها خواهیم گفت که وقتی حافظ از زلف سخن می‌گوید و از مجعد بودن زلف اشاره به عالم کثرت است. حق تبارک و تعالی واحد علی ال اطلاق است واحد محض است اما هر لحظه تجلی دارد و تجلیات حق این عالم است این عالم با کثرت‌هایی که درش است و کثرت‌های این عالم غیرمتنهای است، شب داره، زشت داره، زیبا، جلال، جمال، بهار، زمستان، گل، خار، بیابان، دریا و صحرا و هم چیز دارد، در این عالم و کثرت‌های این عالم تجلی حق است این تجلی به زلف تشبیه شده چون کثیراست، کثرت را به زلف تشبیه می‌کند حافظ وهر جا حافظ از زلف معشوق صحبت کرد اشاره به کثرت تجلیات است و کثرت هم کثرت این عالم است. یعنی در مظاهر این عالم جلوه ی معشوق می‌بیند یعنی هر عارفی، عارف در کثرت‌های این عالم وحدت می‌بیند اصلاً فرق عارف و غیر عارف همین است مردم عادی کثرت بین هستند و فقط کثرت‌ها را می‌بینند. عارف در درون کثرت‌ها وحدت را می‌بیند، کثرت هم سیاهی است، زلف است. در درون زلف زیبا وحدت می‌بیند اون مجعد بودن هم یعنی هم کثرت است و هم این کثرت پیچ در پیچ است. تازه کثرت هم یکنواخت نیست، کثرت‌ها هم یکنواخت نیستند در درون هر کثرتی یک کثرت دیگری است. در درون هر کثرتی دوباره کثرتی دیگری است مجعد و پیچ در پیچ یعنی در درون کثرات‌ لایتناهی عالم آفرینش و پیچ در پیچ این عالم واقعاً پیچ در پیچ است حافظ یک وحدتی دارد می‌بیند و او درون این کثرت به یک وحدتی حرکت می‌کند واون راه سخت هم همین است که شما بتوانی از درون کثرت به وحدت برسید اینه که در بیت دوم می‌گوید از اون طره که گشوده شود چه خون افتاد در دل‌ها. □حکیم دکتر دینانی□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●علامه و اثبات بیشتر بودن ارث زن از مرد با ریاضیات●□ : □اینکه معروف است سهمیه‌ی زن در ارث همیشه کمتر از مرد است کلام صحیحی نیست. ارث زن گاه کمتر است و گاه این دو مساوی‌اند و گاه ارث زن از مرد بیشتر می‌باشد. 1️⃣ گاه ارث زن کمتر است کما اینکه خداوند می‌فرماید: ﴿يُوصيكُمُ اللَّهُ في‌ أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ‌ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾[۲] اگر پدر انسان از دنیا رود، دختر یک سهم و پسر دو سهم ارث می برد. 2️⃣ گاه سهم هر دو یکی است و آن، جایی است که پسر از دنیا برود و پدر و مادر او زنده باشند که هر کدام سدس (یک ششم) ارث می برند. ﴿وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ‌ مِمَّا تَرَكَ﴾[۳] 3️⃣ گاه سهم زن بیشتر است و آن جایی است که زن بمیرد و شوهر و یک دختر داشته باشد. شوهر در این صورت یک چهارم می برد: ﴿فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ‌ مِمَّا تَرَكْن﴾‌[۴] □همچنین زن وقتی ارثیه را به ارث می برد آن را مصرف نمی‌کند و می تواند ذخیره کند ولی مرد آن را در اداره‌ی خانواده و واجب النفقه‌های خود به مصرف می‌رساند. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان در محاسبه‌ای ریاضی ثابت کرده است که زن بیش از مرد ارث می‌برد. □●آیت الله سبحانی، درس تفسیر، مورخه ۹۴/۰۴/۲۲●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ ○□ □احتیاط میخواد حرف مشایخ اهل توحید، علمای خیلی بزرگ و مردم زحمت کشیده از اونهای که از منحل ولایت، اونهای که از مشرب وحی، اونهای که در کنار کتاب الله و جهات دیگر تعلیم و تربیت که در مسیر قرب الی الله داشتند، در سیر و سلوکشون در ریاضت هایشون، اینها یه خورده حرف‌ها اعتیاد میخواد، حرف مردم را فهمیدن مشکله کار میخواد زود دست رد به سینه حرف‌ها زدن و اشخاص زدن تأمل میخواد تدبر میخواد یکی از کلمات قصار شیخ الرئیس اینکه هر کس هر چه را بشنود زود بپذیرد و یا زود رد کند او از فطرت انسانیت منسلخ است. انسان یک تصبتی داره تأملی داره فکر می‌کنه « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» کاوش میکنند جستجو میکنند پیروی می‌کنند زیر و رو می‌کنند تا حرف خوب رو همین‌طور ارتجاعا، ابداعا، بدونه تروی، این اره، اون نه، اینطور که نیست @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 1-6 آل عمران ، قسمت دوم بخش چهارم ● سعادت و شقاوت روحى و جسمى ، و اينكه افراد بى خدا در هر حا
آیات 1-6 ، آل عمران ، قسمت دوم بخش پنجم1⃣ ● سعادت و شقاوت از ديدگاه اسلام و اما قرآن كريم انسان را موجودى مركب از روحى جاودانى ، و بدنى مادى و متغير مى داند، انسان از نظر قرآن همواره با چنين وصفى قرار دارد،تا بسوى پروردگار خود برگردد، در آن موقع است كه خلود و جاودانگى آدمى شروع مى شود و ديگر دچار زوال (و دگرگونگى ) نمى گردد. پس ، از نعمتهاى دنيا بعضى مانند علم ، تنها مايه سعادت روح آدمى است ، و بعضى مانند مال و فرزندى كه او را از ياد خدا باز ندارد، مايه سعادت روح و جسم او خواهد بود، آن هم چه سعادت بزرگى . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 15 و همچنين بعضى از حوادث كه مايه محروميت و نقص جسم آدمى است ، ولى براى روح جاودانه او سعادت است ، مانند شهادت در راه خدا، و انفاق مال و ساير امكانات در اين راه ، كه اين نيز از سعادت آدمى است ، همچون تحمل نوشيدن دواى تلخ است كه دقايقى آدمى را ناراحت مى كند ولى مدت طولانى مزاجش را سالم مى سازد. و اما آنچه كه خوش آيند جسم و مضر به روح آدمى است ، مايه شقاوت آدمى و عذاب او است ، و قرآن كريم اينگونه اعمال را كه تنها لذت جسمانى دارد، متاعى قليل خوانده ، كه نبايد به آن اعتنا كرد. و در اين باره فرموده است : ((لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلاد، متاع قليل ثم ماويهم جهنم و بئس المهاد)). و همچنين هر چيزى كه مضر به روح و جسم ، هر دو است ، قرآن آنرا نيز عذاب خوانده همچنان كه خود ماديين هم آنرا عذاب مى شمارند. اما قرآن آن را از جهتى ، و ماديين از نظرى ديگر عذاب مى دانند. قرآن آنرا از اين نظر عذاب مى داند كه مايه ناراحتى روح است ، و ماديين از اين نظر عذاب مى دانند كه مايه بدبختى و ناراحتى بدن است ، نظير انواع عذابهايى كه بر امتهاى گذشته نازل شده . و قرآن در اين باره مى فرمايد: ((الم تر كيف فعل ربك بعاد؟ ارم ذات العماد، التى لم يخلق مثلها فى البلاد، و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد، و فرعون ذى الاوتاد، الذين طغوا فى البلاد، فاكثروا فيها الفساد، فصب عليهم ربك سوط عذاب ، ان ربك لبا لمرصاد)). سعادت و شقاوت موجودات با شعور، بستگى به شعور و اراده آنها دارد چون ما يك امرى را كه در نظر ديگران لذيذ است ولى ما لذت آن را احساس نمى كنيم ، سعادت خود نمى دانيم ، همچنان كه امرى را كه براى ديگران الم انگيز است ولى ما از آن احساس الم و ناراحتى نمى كنيم ، شقاوت نمى شماريم . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 16 از همين جا روشن مى شود، روشى كه قرآن در مسأله سعادت و شقاوت طى كرده غير از آن روشى است كه ماديين پيش گرفته اند، و انسان فرو رفته در ماديات هم اگر بخواهد زندگيش گوارا شود بايد از مكتبى پيروى كند كه سعادت حقيقى را سعادت بداند، و شقاوت حقيقى را شقاوت بداند، چون قرآن آنچه واقعا سعادت است سعادت مى داند، و آنچه براستى شقاوت است شقاوت مى خواند. قرآن به پيروان خود تلقين مى كند كه دل ، به غير خدا نبندند، و به آنان اين باور را مى دهد كه تنها مالكى كه مالك حقيقى هر چيز است خدا است ، هيچ چيزى جز بوسيله خدا روى پاى خود نمى ايستد، (چنين كسى اگر دوا مى خورد دواى خدا را مى خورد، و اگر غذا مى خورد غذاى او را مى خورد، براى دوا و غذا و هيچ چيز استقلال در تأثير قائل نيست ((مترجم )) و نيز چنين كسى هيچ هدفى را جز براى او دنبال نمى كند. و چنين انسانى در دنيا چيزى بجز سعادت براى خود نمى بيند، آنچه مى بيند يا سعادت روح و جسم او هر دو است ، و يا تنها سعادت روح او است ، و غير اين دو چيز را عذاب و دردسر مى داند، بخلاف انسان دل بسته به ماديات و هواى نفس كه چنين فردى چه بسا خيال كند آن اموال و ثروتى كه براى خود جمع آورى كرده مايه خير و سعادت او است ، ولى به زودى بر خبط و گمراهى خود واقف مى شود، و همان سعادت خيالى تبديل به شقاوت يقينى مى شود چنانكه خداوند فرموده : ((فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون )). و نيز فرموده : ((لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد)). و نيز فرموده : فاعرض عن من تولى عن ذكرنا، و لم يرد الا الحيوة الدنيا، ذلك مبلغهم من العلم )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم. □آیت الله العظمی بهجت (ره) جرعه وصال○□ @mohamad_hosein_tabatabaei