#استفتاء از حضرت آیتالله بهجت قدسسره
■ #سؤال: اگر شخصى در کودکى ضررى به کسى رسانده باشد چه کند؟
حضرت آیتالله بهجت قدسسره: ضامن ضرر او است و بايد او را راضى کند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش هفتم1⃣ ● اختلاف در اين مسأله از ابتدا توأم با خلط و اشتباه بود
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم
بخش هفتم2⃣
● اختلاف در اين مسأله از ابتدا توأم با خلط و اشتباه بوده و ادله طرفين قاصر استاثبات مدعاى آنها است
و باز نظير روايتى كه در كتاب الدرالمنثور از طبرانى نقل شده آن هم از ابى مالك اشعرى نقل كرده كه : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) شنيده ، كه فرمود: من بر امتم نمى ترسم مگر از سه خطر:
اول اينكه : مالشان زياد شود، در نتيجه به يكديگر حسد ورزند، و به جان هم بيفتند.
دوم اينكه : دست به كار علم قرآن شوند، آنوقت همانها كه ايمان به قرآن دارند در
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 78
صدد برآيند كه تأويل آن را بفهمند در حالى كه تأويل آن را كسى جز خدا نمى داند، و راسخين در علم مى گويند: ((ما به قرآن ايمان داريم ، همه اش از ناحيه پروردگار ما است ، و كسى به جز خردمندان متذكر نمى شود)).
سوم اينكه : علمشان زياد شود، و بكلى از علم قرآن دست بردارند، و اعتنائى به آن نكنند.
و اين حديث به فرضى كه دلالت داشته باشد كه غير خدا كسى علم به تأويل ندارد، دلالت دارد بر نفى آن از مطلق مومن ، نه تنها از خصوص راسخين در علم ، و اين مقدار دلالت ، به درد طايفه دوم نمى خورد.
و باز نظير رواياتى كه دلالت دارد بر وجوب پيروى آيات محكم و ايمان به آيات متشابه ، و دلالت نداشتن اين دسته از روايات بر مدعاى نامبردگان ، جاى ترديد نيست .
و نيز مانند روايتى كه تفسير آلوسى از ابن جرير از ابن عباس (و بدون ذكر آخر سند) نقل كرده ، كه او گفته آيات قرآن كريم چهار دسته است .
اول آنچه مربوط است به حلالها.
دوم آيات مربوط به آنچه حرام است ، كه هيچ مسلمانى در ندانستن اين آيات معذور نيست .
سوم آياتى كه راجع به معارف است ، و علما آن را تفسير مى كنند.
چهارم آيات متشابه كه كسى به جز خدا معناى آن را نمى فهمد، و هركس علم آن را ادعا كند دروغگو است .
و اين حديث علاوه بر اينكه نام راويان آخر سندش ذكر نشده ، معارض با رواياتى است كه از خود ابن عباس نقل شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) درباره اش دعا كرد، و خود او ادعاى علم به تأويل نمود، و مخالف با ظاهر قرآن كريم است ، چون ظاهر قرآن اين است كه تأويل غير از معنايى است كه از متشابه منظور است (و بيانش گذشت ).
پس آنچه بايد گفته شود همان است كه گفتيم ، قرآن كريم علم به تأويل را براى غير خدا ممكن مى داند، اما خصوص آيه مورد بحث دلالتى بر آن ندارد، و ما بايد در اين دو جهت بحث كنيم ، اما جهت دوم كه گفتيم خصوص آيه مورد بحث دلالتى ندارد بر اينكه غير خدا هم مى تواند از تأويل قرآن آگاه شود، بيانش اين است كه آيه شريفه به قرينه صدر و ذيلش و به قرينه آيات بعدش تنها در صدد تقسيم آيات قرآن به دو قسم محكم و متشابه است ، و نيز در صدد تقسيم مردم است به دو قسم :
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 79
يكى آنهائى كه ايمان به قرآن دارند، و قرآن را برنامه زندگى خود مى دانند، هر چه از آياتش را فهميدند عمل مى كنند، و علم آنچه را نفهميدند به خدا وا گذار مى كنند.
طايفه دوم بيماردلان و منحرفينى هستند كه كارى به هدايت قرآن ندارند، فقط آن را وسيله قال و قيل و فتنه انگيزى قرار مى دهند، كه قهرا بيشتر به آيات متشابه آن دست انداخته جنجال بپا مى كنند.
پس منظور آيه شريفه در ذكر ((راسخين در علم ))، اين است كه حال آنان و طريقه ايشان را بيان نموده و در ازاى آن مدحشان كند، و در مقابل ، بيماردلان را مذمت نمايد، زائد بر اين مقدار، خارج از مقصود اوليه آيه است ، و هر وجهى كه ذكر كرده اند تا اينكه به گردن آيه بگذارند كه مى خواهد راسخين در علم را هم شريك خدا كند، و بگويد آنان نيز مى توانند علم به تأويل داشته باشند، وجوهى است ناتمام كه بيانش گذشت
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله●■
■قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَىْءٌ مِنَ الْحِکْمَةِ کَبَیْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّهَ لا یَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ
■دلى که در آن حکمتى نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستى که خداوند، بهانهاى را براى نادانى نمیپذیرد.
■بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۱۷۳، ح ۱۲■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #المیزان | حرف تازه و دقیق علامه طباطبایی درباره «صبر اجتماعی»●■
در آیه آخر سوره آل عمران میخوانیم: «ـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱصْبِرُوا۟ وَصَابِرُوا۟ وَرَابِطُوا۟ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ...»،
چه فرقی بین صبر کردن و صابر بودن است؟
«علاّمه طباطبايی مطلب دقيقی را از دو كلمه ﴿صابِروا و رابِطوا﴾ استنباط كرده اند كه ﴿صابِروا ورابِطوا﴾ مستقيم متوجّه مؤمنان است؛ به اين معنا كه صبرهايتان را با هم تبادل كنيد؛ نه اينكه هر يك به تنهايی صبر كنيد، همانگونه كه آيه شريفه ﴿واعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَميعا) فرمان ميدهد كه همه با هم مسلمان باشيد؛ نه فقط همه مسلمان باشيد، پس اگر مسلمانان هماهنگی جمعی نداشته باشند، هيچ يك به آيه مزبور عمل نكرده اند، زيرا فرمان ﴿واعتَصِموا﴾ به معنای «مسلمان شويد» نيست، بلكه به معنای «با هم مسلمان باشيد» است و با هم مسلمان بودن، غير از مسلمانی هر فرد به تنهايی است.
با هم مسلمان بودن يعنی در مسائل نظری تبادل فكری داشتن، در امور اجرايی و عملی همكاری كردن و در مسائل دفاعی و جنگ مصابره و مرابطه داشتن.
#نتيجه_آنكه :
﴿صابِروا﴾ و ﴿رابِطوا﴾ خطاب به مؤمنان است؛ بدين معنا كه با هم صبر و رباط داشته باشيد، زيرا صبر هر انسانی محدود است؛ بعضی زود ميرنجند و خسته ميشوند. اگر مصابره جايگزين صبر فردی شود و مرابطه جای حراست و نگهبانی انفرادی از مرزهای دينی را بگيرد، نقص ناشی از رنجش و خستگی بعضی با توانمندی و پايداری افراد ديگر ترميم خواهد شد.»
■●ر.ک: تفسیر تسنیم، ج۱۶، ص۷۷۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#لطیفه
■اگر تمامی انبیاء عوالم و ادوار را جمع کنیم، در برابر پیامبر اسلام امّی و بی سوادند. عیسی و موسی و ابراهیم و نوح و همه اینها پشت به پشت جمع بشوند همگی در برابر حضرت رسول صلی الله علیه و آله امّی اند. اینکه حق متعال در قرآن میفرماید «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ» (جمعه/۲)، مراد از این «أُمِّيِّينَ»، این اعراب جاهل و بادیه نشین نیست. او در بین همه نخبه های عالَم مبعوث شده بود اما این نخبه ها جملگی در محضر این آقا امّی هستند.
●نگار من ڪہ بہ مڪتب نرفت و خط ننوشت
●بہ غــمـــزه مـــسئــله آمــوز صــد مدرس شد
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه قسمت3⃣ ■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ»
#نکاتی_ناب_پیرامون_حقیقت_نبوت_مطلقه
قسمت4⃣
■شما هرروز در نماز میگویید الحمدلله رب العالمین. ما به جمیع و مطلقِ حمد، ربّی را که به العالمین قید خورده است حمد میکنیم لذا این رب، رب العالمین است. ما ربّ مطلق را حمد نمیکنیم. چرا؟ چون ما نمیتوانیم. اصلا آنجا حمد راه ندارد. او را باید پیغمبر ما حمد کند. او نیز که به محضر این ذات اقدس میرسد میفرماید: مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك. چون او ربّ مقید است پس هر پیغمبری نور خودش را از این ربّ مقید میگیرد و در عالَم هر کسی او را خطاب میکند و کل ماسوی الله نیز همه به سوی او در حرکت هستند. قبلهی کل ماسوی الله حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است. خداوند در همین سورهی هود (که پیامبر فرمود سورهی هود مرا پیر کرد) فرمود فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ (هود/۱۱۲). تو و همه کسانی که تابع تو هستند باید استقامت کنید. چه کسانی تابع تو هستند؟ امت. امت چه کسانی هستند؟ کل ماسوی الله... در ماه محرم هم گفتیم که اباعبدالله فرمودند من خارج شدم تا امت جدم را اصلاح کنم و اصلاح کرد. حضرت اباعبدالله کل هستی را اصلاح کرد چون جزای اباعبدالله الحسین علیه السلام، امام زمان ارواحنا فداه است و او مصلح کل است.
■«كُنْتُ نَبِيّاً و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ وَ الطِّينِ» حال ببینیم این ماء و طین چیست؟ این که آدم بین آب و خاک بوده است چقدر لطیف است... این آب و خاک خیلی مبارک است. این ها اشاره به چه چیز هستند؟! آب برای انسان طهارت میآورد. هم طُهر است و هم طهور است. آب مطلق هم پاک است و هم پاک کننده اما آب مضاف اینگونه نیست. پاک هست ولی پاک کننده نیست. خاک چطور؟ خاک هم خلیفهی آب است. او نیز هم پاک است و هم پاک کننده. حق متعال نیز به پیغمبر فرمود که من زمین را برای تو طهور و مسجد قرار دادم؛ جُعِلَت لِيَ الأرضُ مَسجِداً وَ طَهُوراً. برای دیگر پیغمبران چطور؟! خیر. برای امت تو چطور؟ آری، هم مسجد است و هم پاک است.
■جناب آدم بین این آب و خاک چه میکند؟ ما فقط جناب آدم ابوالبشر را نمیگوییم. آدم... این روایت بسیار لطیف است... این الماء، اشاره به مقام اسماء الله دارد. قرآن میفرماید وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَي (انبیاء/۳۰) هر چیزی را از آب زنده کردیم. یا اینکه میفرماید وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء (هود/۷). آب مقوّم عرش است. اگر آب نباشد، عرش دوام نمییابد. عدد این آب هم در ابجد ۷۳ است که عدد اسم اعظم است. در کربلا همه به دنبال الماء بودند. یَا اَبَتَاه! العَطَشُ قَد قَتَلَني. این الماء به مقام فعلیت نظام هستی اشاره دارد و این طین نیز به مقام قابلیت اشاره دارد. خاک همچون لوح است. شما هرچه را در زمین بکاری رشد میکند. أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا (مرسلات/۲۵). او برآوردندهی همهی موجودات زنده است. هر کسی هم که میمیرد در بطن او قرار میگیرد. در حکمت از این خاک به هیولای اولی تعبیر میشود که یعنی قابلیت و استعداد...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۳)●■ ■نکته ی دیگری هم ک
■●عنایات اباعبدالله علیه السلام به مشتاقانی که به زیارت اربعین نرفتند(۴)●■
■امیدواریم خدای متعال ما را اهل ذکر و اهل توجّه قرار دهد که مبتلای به خسارات غفلت نباشیم. و همینطور عنایات الهی سبب شود که این نگاه مثبت نگر، دیده ی زیبابین را و ذهن و فکر قدرتمند برای تعبیر مثبت یافتن برای آنچه را که خدای متعال اذن وقوع می دهد، پیدا کنیم تا لطائف و عنایات و برکاتی که در همین نرفتن امسال ما به این سفر نهفته است، در عین همه ی عشق و شوری که برای این تشرّف داشتیم، ان شاءالله بتوانیم آن برکات را درک کنیم و شاکر باشیم و بهره ببریم و یقیناً اگر از یک سو غفلت کنار رود و از سوی دیگر این حسن ظن و خوش گمانی سبب شود که شاکر عنایات خدا و اباعبدالله الحسین عليه السّلام در این ماجرا شویم، مجدّداً امکان تشرّف فراهم خواهد شد و ان¬شاءالله سال های آینده مثل سال های گذشته توفیق زیارت ظاهری را هم خدا به ما عنایت خواهد کرد و میهمان ظاهری اباعبدالله الحسین عليه السّلام هم در این ایّام خواهیم بود. گرچه که در باطن و در حقیقت امسال هم ما میهمان اباعبدالله عليه السّلام هستیم.
■همه جا که نام اباعبدالله عليه السّلام برده شود و توجّه به امام حسین عليه السّلام باشد آنجا قبّه ی اباعبدالله الحسین عليه السّلام است. این تشبیه نیست؛این استعاره نیست؛این بیان هنری نیست؛ این اغراق و غلوّ نیست. امیدوارم خدای متعال آن دیده ای را به ما دهد که این حقیقت را ببینیم که همه جا خانه ی یار است. چه مسجد چه کنشت. ببینیم که اینما تولّوا فثمّ وجه الله هرجا روی از خودمان برگردانیم، روی از خودبینی¬ها و اشتغال به خودمان به فاعلیّت خودمان، برگرداندیم، همان جا وجه الله هست. و وجه الله ولیّ اعظم خداست. اهل بیت علیهم السلام فرمودند نحن وجه الله. و اینگونه هست که هرجا یاد حضرت را کردیم، در حرم حضرتیم، تحت قبّه ی حضرتیم. و همه¬ی آن برکاتی که برای تحت قبّه نقل کرده اند، شامل حال ما خواهد شد ان شاءالله.
چون می دانم قلب بسیاری از دوستان ما به شدّت مجروح است، یادشان می افتد پارسال ما این موقع کجا بودیم! سال هاي گذشته این موقع ما کجا بودیم! و الان کجاییم! خواستم این قلب ها از فشار ان شاءالله به برکت خود اباعبدالله الحسین عليه السّلام بیرون بیاید و شاکر همین شرایطی باشیم که خدای متعال مقدّر کرده و محقّق شده است. والسّلام علیکم و الرحمه الله و برکاته.
■●استاد مهدی طیب ۱۶ مهرماه ۱۳۹۹ - شب اربعین●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
#استاد_علّامه_ما
■زمانی که انسان صدای غیبی بشنود یا چیزی به قلبش الهام شود، اگر قلبش آرام و مطمئن باشد، نشانۀ این است که القائی رحمانی بوده است.
■همانطور که اضطراب و تشویش نشانۀ شیطانی بودن آن است و مانند آن است حالت شتاب زدگی و بی تابی و سبُک سَری و شبیهِ اینها.
«المیزان فی تفسیر القرآن» ج ۳ ص ۲۲
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●روزهای پايانی زندگی پيامبر صلی الله●■
■روزهای پایانی #ماه_صفر را می گذرانيم و در آستانه ی بیست و هشت و بیست و نهمين روز از ماه صفر قرار داریم؛ روز بیست وهشتم ماه صفر یادآور خاطره ي رحلت جانسوز رَحمَةُلِلعالمین، خاتَمالنَّبِیین، پیامبر بزرگوار اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم و شهادت مظلومانه ي سِبط اکبر آن حضرت، #امام_مجتبي عليه السّلام است و آخرین روز ماه صفر هم خاطره ي شهادت غریبانه ي علی ابن موسي الرّضا عليه السّلام را در دل و ذهن ها زنده می كند. #ماه_صفر، ماه مصیبت است و در پایان خودش مصائب عظیمی را یکجا جمع کرده است.
■رحلت پیغمبراکرم صلّي الله عليه و آله وسلّم حادثه ي بی نظيري در تاریخ هستی است. گل سرسبد گلستان آفرینش، اشرف مخلوقات خدای عالم، در چنین ایّامی بهسوی جهان باقی و رفیق اعلی سفر فرمود. پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم تقریباً در یکسال آخر عمر شریفشان، بارها مسألهی نزدیک بودن رحلت خود را اعلام فرمودند. در حَجَّةُالوِداع که حدوداً دوماهونیم، سهماه قبل از رحلت آن بزرگوار انجام شد؛ صریحاً مسأله ي نزدیک بودن ارتحالشان را به آگاهی مردم رساندند. یک ماه به رحلت آن بزرگوار مانده بود که حضرت، اصحاب را در خانه جمع کردند و نگاهی به اصحاب انداختند؛ بعد چشمان پيامبراكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم غرق در اشک شد و در حقّ اصحاب دعا کردند و فرمودند: «مَرْحَباً بِکُم» خدا به شما زندگی ببخشد؛ خدا شما را بیامرزد؛ خدا شما را در پناه خودش قرار دهد و حفظ کند؛ خدا به شما توفیق عطا کند؛ خدا به شما رزق و روزی عنایت کند و خدا شما را یاری دهد، نصرت کند و هدایت فرماید. بعد از دعاهای خیری که در حقّ اصحاب فرمودند؛ فرمودند: من شما را به تقوی و پرهیزکاری توصیه میکنم و همه ي شما را به خدا میسپارم؛ جمله ي آخر خبر سنگینی را همراه داشت. پیامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از اصحاب خداحافظی میکنند؛ اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! مگر قرار است رحلت شما، چه زمانی اتّفاق بیفتد؟ چهزمانی این حادثه واقع خواهد شد؟ پیامبرکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: فراق و بازگشت به سوی خداوند بسیار نزدیک است.
■همینطور نقل شده است زمانیکه آیه ي «اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُم مَّيِّتُونَ» به پیغمبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم نازل شد؛ که میفرماید: ایپیامبر! تو میمیری؛ آنها هم خواهند مرد؛ پیغمبراکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: ای کاش میدانستم که مرگ من، چه موقع خواهد بود. تا اینکه سوره ي نصر بر پیغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم نازل شد.
ادامه دارد..
■●استاد مهدی طيب (١٦ اسفند ٨٦)●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●دلایل صلح امام حسن علیه السلام (قسمت ۱)●■
■امام مجتبی علیه السلام در زمانی بر سر کار آمدند و بار سنگین امامت بر دوش آن بزرگوار قرار گرفت، که دوران های تلخ چهار و نیم ساله ی حکومت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه ی بسیار نامساعدی برای خلافت امام مجتبی علیه السلام فراهم کرده بود.
☑️چگونگی شرایط حکومت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام
■امیرالمؤمنین علیه السلام که سردار رشید پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سپاه اسلام بودند؛ با آن همه افتخارات و آن همه تأکیدات و تأییداتی که از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشتند؛ در چهارسال و چندماهی که به قدرت ظاهری رسیدند، دیدیم که چه شد! هنوز اندک زمانی از بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام گذشته بود، که توطئه ی ماجرای جنگ جمل طرّاحی شد. عایشه که از دیرباز کینهی امیرالمؤمنین علیه السلام را در دل داشت، به میدان آمد و علی رغم اینکه قرآن کریم در سورهی احزاب به صراحت به زنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم امر کرده است: «وَ قَرْنَ فِی بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْاُولىٰ» ای زنان پیغمبر! در خانههایتان قرار و آرام بگیرید و مثل زنان جاهلیت نخستین خودتان را در جامعه عرضه نکنید و به میدان جامعه نیایید. علیرغم این امر صریح قرآن کریم و علیرغم نهی هایی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عایشه کردند (احادیث آن مفصّل است و اکنون نمی خواهیم وارد آن بحث شویم)؛ عایشه به میدان آمد و فتنه گری هایش را حول خونخواهی خون خلیفهی سوم سازماندهی کرد. بنیامیّه هم او را یاری می کردند. #طلحه و #زبیر هم که سابقهی شناخته شده و مثبتی در دوران پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشتند؛ به دلیل آلوده شدن به رفاه و اشرافیت، نمیتوانستند عدالت علوی را تحمّل کنند؛ که حضرت علی علیه السلام آنها را همسطح بقیّهی مردم تلقّی کنند. انتظار داشتند امیرالمؤمنین علیه السلام حکومت جایی را به آنجا بسپارند و رانتهایی در اختیارشان قرار دهند و چون امیرالمؤمنین علیه السلام اهل این کارها نبودند، آنها از حضرت امیرعلیه السلام بریدند. خدمت ایشان آمدند و گفتند ما میخواهیم عمره برویم. حضرت فرمودند: شما نمی خواهید عمره بروید؛ شما قصد فتنهگری دارید؛ ولی بروید؛ من جلویتان را نمیگیرم.
آنها رفتند و ماجرای جنگ جمل برپا شد؛ که در آن جنگ آنهمه مسلمان به شهادت رسید! پس از آن، زمینههای ماجرای جنگ صفیّن فراهم شد. فتنهگریها و تمرّدهای معاویه و خونی که در شهر کوفه به دل امیرالمؤمنين عليه السلام شد؛ این مردم بدعهد، سستبنیاد، بیاعتقاد، دنیاپرست، بیفهم و بدونشعور امیرالمؤمنین علیه السلام را چگونه تنها گذاشتند! چه خونی به دل امیرالمؤمنین علیه السلام کردند؛ که حضرت امیرعلیه السلام بارها می فرمودند (در نهج البلاغه موجود است؛ بروید ملاحظه کنید):«وَ اللهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِماعِ هـٰؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلىٰ باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ» به خدا قلب انسان میمیرد و کوه اندوه بر سر انسان فرود میآید، هنگامیکه می بیند آن قوم (اهل شام) دور باطل خودشان (معاویه) چگونه مجتمع و متّحدند و شما مردم کوفه دور حقّ خودتان چگونه متفرّقید!
■امیرالمؤمنین علیه السلام از ادّعاهای بدونعمل آنها رنج می بردند. می فرمودند: «يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ» ای نامردهایی که صورت ظاهر مردید؛ امّا فی الواقع نامردید! «يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ حُلُومُ الْاَطْفالِ» ای کسانی که عقلتان مثل عقل های بچّه ها است! «تَقُولُونَ فِی الْمَجالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ فَاِذا جاءَ الْقِتالُ قُلْتُمْ حِيدِی حَيادِ»
در مجلس هایی که نشسته اید کلّی ادّعای دلاوری می کنید؛ می گویید: در میدان کارزار چنین و چنان می کنیم؛ ولی وقتی میدان جنگ پیش آمد، می گویید: الفرار الفرار و مرا در قتال تنها می گذارید! به هرحال خونی که به دل امیرالمؤمنین عليه السلام کردند! مکّاری معاویه از آن سو و از این طرف هم بلاهت مردم کوفه، زمینه های خاصّی است که وجود دارد.
ادامه دارد...
■استاد مهدی طیب■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■تمام ماسوا غرق م احمد هستند که حبیب خداست. اَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ، اَوسَطُنَا مُحَمَّدٌ، آخِرُنَا مُحَمَّدٌ، کُلنَُّا مُحَمَّدٌ. کُلُّنا گوشهاش شیعیان و محبّین را هم میگیرد. ما ظرفیم و آنها مظروفند؛ ظرفش هم محمّد است.
■انشاءالله محمّد و آل محمّد علیهم السّلام به دل ما پا بگذارند و خانه را صاحبخانه تصرّف کند. وقتی آنها بیایند، ما بر جا نمیمانیم.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش هفتم2⃣ ● اختلاف در اين مسأله از ابتدا توأم با خلط و اشتباه بود
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم
بخش هشتم
● انحصار علم به تأويل در خداى سبحان ، منافاتى با اعطاء آن علم به بعضى افراد ندارد
پس باقى مى ماند انحصارى كه از جمله : ((و ما يعلم )) استفاده مى شود، كه هيچ چيزى نمى تواند ناقض آن شود، نه اين كه واو را عاطفه بگيريم ، و نه كلمه ((الا)) و نه هيچ چيز ديگر، پس آنچه اين آيه بر آن دلالت دارد اين است كه علم به تأويل منحصر در خدا و مختص به او است .
ليكن اين انحصار منافات ندارد با اين كه دليل ديگرى جداى از آيه مورد بحث ، دلالت كند بر اينكه خداى تعالى اين علم را كه مختص به خودش است به بعضى از افراد داده ، همچنان كه در نظاير اين علم هم آياتى داريم كه دلالت دارد بر اينكه مختص به خداست و در عين حال آياتى داريم كه مى گويد خدا اين علم را به غير خودش نيز داده ، مانند علم به غيب كه از يكسو مى فرمايد: ((قل لا يعلم من فى السموات و الارض الغيب الا اللّه )).
و نيز مى فرمايد: ((انما الغيب للّه )) و مى فرمايد: ((و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو)) كه همه اينها دلالت دارند بر اينكه تنها خداى تعالى علم غيب مى داند، و از سوى ديگر مى فرمايد: ((عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول ))،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 80
و در اين كلام خود، علم غيب را براى غير خود نيز اثبات كرده ، و آن غير، عبارت است از رسولى كه صلاحيت علم غيب را داشته باشد، و براى اين معنا نظاير ديگرى در قرآن هست (مثلا گرفتن جان مردگان را، از يكسو منحصر در خدا مى كند، و از سوى ديگر به ملائكه نسبت مى دهد ((مترجم ))) .
و اما جهت اول - كه گفتيم قرآن كريم علم تاءويل را تا حدودى براى غير خدا هم اثبات كرده است ، بيانش اين است كه آيات مربوط به تأويل همانطور كه خاطرنشان كرديم دلالت دارد بر اينكه تأويل عبارت است از امر خارجى ، كه نسبتش به مدلول آيه نسبت ممثل به مثل است .
پس امور خارجى نامبرده هر چند مدلول آيه نيستند، به اين معنا كه لفظ آيه دلالت بر آنامر خارجى ندارد، و ليكن از آن حكايت مى كند و آن امور محفوظ در الفاظ هستند، و آيات به نوعى از آن امور حكايت مى كند، نظير مثل معروف كه گفته اند: در تابستان شير را فاسد كردى و اين را به كسى مى گويند كه اسباب و مقدمات امرى را قبل از رسيدن وقت آن از دست داده باشد، چيزى كه از لفظ اين مثل استفاده مى شود اين است كه زنى در تابستان كارى كرده كه خودش يا حيوانش در زمستان شير ندهد، و اين مضمون با مواردى كه براى آن مثال مى زنيم تطبيق نمى كند، و در اين موارد هر چند شيرى و تابستانى در كار نيست ولى در عين حال وضع شنونده را در ذهن او ممثل و مجسم مى كند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei