eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□●" پایداری در راه حق "●□ □گاه رنجها و محنت‌هایی بر انسانهای پاک و قدیس پیش می‌آید که بازتاب کار آنها نیست بلکه تجربه‌ای است برای ایشان و برای دیگران که ناظر احوال او هستند، آزمونی است در پایداری در راه حق و تعلیمی است مردمان را که در راه حق باید از هیچ رنج و محنتی نهراسند، مانند داستان حضرت ایوب. □●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش سوم3⃣ ● امری که باعث شده است بیانات قرآن کریم جنبه ((مثل)) به خود
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش چهارم ● بيان اينكه جنبه مثل داشتن ، مستلزم وجود تشابه است (ضرورت وجود متشابهات ) پنجم اينكه از بيان سابق ما اين به دست آمد كه بيانات لفظى قرآن ، مثلهائى است براى معارف حقة الهيه ، و خداى تعالى براى اينكه آن معارف را بيان كند، آنها را تا سطع افكار عامه مردم تنزل داده ، و چاره اى هم جز اين نيست ، چون عامه مردم جز حسيات را درك نمى كنند، ناگزير معانى كليه را هم بايد در قالب حسيات و جسمانيات به خورد آنان داد. و از سوى ديگر دو محذور بزرگ در اين ميان پيش مى آيد يعنى در جايى كه سر و كار گوينده با كودك است ، اگر بخواهد زبان كودكى بگشايد، و مطابق فهم او سخن بگويد، يكى از دو محذور هست ، براى اينكه شنونده يا به ظاهر كلام گوينده اكتفا نموده و تنها همان جنبه محسوس ‍ آن را مى گيرد، در اين صورت غرض گوينده حاصل نمى شود. چون غرض گوينده اين بود كه شنونده از مثال به ممثل منتقل شود، نمى خواست صرفا خبرى داده باشد، و اگر شنونده به ظاهر كلام اكتفا نكرده ، و بخواهد خصوصيات ظاهر كلام را كه در اصل معنا دخالتى ندارند رها نموده ، به معانى مجرده منتقل شود، ترس اين هست كه عين مقصود او را نفهمد، بلكه يا زيادتر و يا كمتر آنرا بفهمد. مثلا وقتى گوينده اى بشنونده خود مى گويد: شاهنامه آخرش خوش ‍ است ، و يا مى گويد آفرين شبروان در صبح است ، و يا به گفته ((صخر)) تمثل جسته مى گويد: اهم بامر الحزم لا استطيعه وقد حيل بين العير و النزوان شنونده اش با سابقه ذهنى اى كه با اين مثلها و با معناى ممثل آن دارد (اگر داشته باشد) مثل را از همه خصوصياتى كه همراه دارد لخت و مجرد مى كند، و مى فهمد كه منظور گوينده اين است كه حسن تاءثير هر عملى بعد از فراغت از آن عمل و پيدا شدن آثارش معلوم مى شود، نه در حين سرگرمى بعمل ، چون در حين عمل و تحمل مشقت آن ، قدر و اندازه عمل خود را تشخيص نمى دهد. و همچنين در معنائى كه شعر ((صخر)) آنرا ممثل مى سازد، و اما اگر سابقه ذهنى از معناى ممثل نداشته باشد، و به الفاظ شعر و مثل اكتفا كند پى به معناى ممثل نبرده ، خيال مى كند شنونده دارد به او خبرى را مى دهد، و بر فرضى هم كه تنها به الفاظ اكتفا نكند، باز آنطور كه بايد نمى تواند تشخيص دهد كه چه مقدار مثل را تجريد كند، يعنى تا چه اندازه ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 97 خصوصيات مثل را طر ح نموده ، و چه مقدارش را براى فهم مقصود محفوظ بدارد. گوينده هيچ راه گريزى ازاين دو محذور ندارد، مگر اينكه معانياى را كه مى خواهد ممثل و مجسم كند در بين مثلهايى مختلف متفرق نموده ، در قالب هايى متنوع در آورد، تا خود آن قالب ها مفسر و بيانگر خود شود، و بعضى بعض ديگر را توضيح دهد، در نتيجه شنونده بتواند با معارضه انداختن بين قالب ها: اولا: بفهمد كه بيانات و قالب ها همه مثلهائى است كه در ماوراى خود حقايقى ممثل دارد، و منظور و مراد گوينده منحصر در آنچه از لفظ محسوس مى شود نيست . ثانيا: بعد از آنكه فهميد عبارات و قالب ها مثلهائى براى معانى است ، بفهمد چه مقدار از خصوصيات ظاهر كلام را بايد طرد كند، و چه مقدارش را محفوظ بدارد، و اين نكته را از ظاهر كلام بفهمد، به اين معنا كه كلام طورى باشد كه روشن سازد كه فلان خصوصيت كه در آن جمله ديگر است ، منظور نيست ، و آن جمله بفهماند فلان خصوصيت در اين ، زيادى است . گوينده علاوه بر اين ، بايد مطالبى را كه در گفتارش مبهم و دقيق است با ايراد داستانهاى متعدد و مثلهاى بسيار و متنوع روشن سازد و اين امرى است كه در تمامى لسانها و همه لغات دائر است ، و اختصاص به يك قوم و يك زبان و دو زبان و يك لغت و دو لغت ندارد، چون اين قريحه هر انسانى است كه وقتى احتياج وادارش به سخن گفتن مى كند، و باز احتياج پيدا مى كند بعضى از خصوصيات را كه در يك قصه غلط انداز و موهم خلاف مقصود است نفى كند، همين خصوصيت را در قصه اى ديگر و يا مثلى ديگر نفى مى كند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) درباره قرآن كريم فرمود: وقتى فتنه ها چون پاره هاى شبى ديجور راه خدا و راه نجات را بر شما مشتبه كردند، در آن هنگام بر شما باد بقرآن ، كه او شافعى است ، كه شفاعت و وساطتش امضاء شده ، و شِكوِه گرى از نقائص بشر است كه خدا او را تصديق كرده ، هر كس آن را به عنوان كارنامه پيش روى خود بگذارد، تا به آن عمل كند، او وى را به سوى بهشت مى كشاند، و هر كس آن را پشت سر اندازد، و به برنامه هائى ديگر عمل كند، همان قرآن او را از پشت سر به سوى آتش مى راند. □قرآن دليلى است كه بسوى سبيل راه مى نمايد، و آن كتاب ، و جدا سازى است ، و كتاب است ، كه هر لحظه به تو ميدهد، كتاب است ، نه شوخى ، كتابى است كه ظاهرى و باطنى دارد، ظاهرش ‍ همه است ، و باطنش همه ، ظريف و لطيف ، و بسيار ژرف و عميق است ، قرآن داراى دلالتها و علامتها است ، و تازه دلالتهايش هم دلالتى دارد را نمى توان شمرد، آن هرگز كهنه نمى شود، در آن ، و است ، قرآن دليل بر هر پسنديده است نزد كسى كه انصاف داشته باشد. □○ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ ص۲۰○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀 به مناسبت سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها به شهر قم؛ ٢٠١ق.🍀 □ضریح مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها از سال ۹۶۵ق چندین بار ساخته و اصلاح شده است. در سال ۱۳۶۸ش نیز تعویض دوبارۀ آن در دستور کار قرار گرفت و به‌دست هنرمندانِ ارادتمندِ آن آستانه، بازسازی و تعمیر شد و در اسفند ماه ١٣٨٠ش هم‌زمان با عید بزرگ غدیرخم، در مراسمی با حضور آیت‌الله‌العظمی بهجت رونمایی شد و تاکنون بر مضجع شریف آن‌حضرت قرار دارد. □از برنامه‌های دائمی و زیبای حضرت آیت‌الله بهجت، حضور هر روزه در حریم ملکوتی حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها بود که تا پایان زندگی سراسر نور و برکت ایشان تا آستانه نود سالگی ادامه داشت. □معظم‌له هرروز پس از نماز جماعت صبح و تعقیبات آن، به حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها می‌شتافتند و سپس در خلوت عاشقانۀ خویش در گوشه‌ای از حرم مطهر به قرائت زیارات و سایر اعمال عبادی می‌پرداختند. □ایشان حتی برای مسیر حرم هم برنامه داشتند؛ پیاده به سمت حرم می‌رفتند و در مسیر، ادامه‌ تعقیبات نماز و دعای صباح و یستشیر را می‌خواندند. □حدود دو ساعت در حرم مطهر، مشغول زیارت و سایر عبادات بودند. از جمله این زیارات، قرائت زیارت جامعه کبیره و زیارت امین الله بود. @mohamad_hosein_tabatabaei
□..گویا انسان به غیر از براهین منطقی و فلسفی طریقی دیگر هم در پیش دارد که مورد تأکید بزرگانی از اهل معقول است که بین معرفت فکری و شهودی فرق بگذارید و انسان را فوق طور عقل ، راهی برای سیر در حقائق عالم هست، همانطوری که در فصول آینده کتاب می آید_عبارت از حضور و شهود می باشد. از یکطرف این همه اختراعات و نوآوریهای علمی در صنایع و حِرَف بنا نهاده از علم و برهان است.و بااینهمه باز میفرماید " وما اوتیتم من العلم الاّ قلیلا" و از طرف دیگر به طهارت و حضور در سیر و سلوک به عزم و اراده و استقامت ، آن شهود حاصل می شود.در مسیر اولیای الهی گاهی بارقه ایی نصیب انسان میشود که کار "ره صدساله" را میکند.چه اینکه هریک از ما جدولی از بحر وجودیم واین جدول با لایروبی و تحصیل طهارت و پاکی ، قرآنی میشود. □از همین امروز تصمیم بگیرید که یاوه و لغو "والذین هم عن اللغو معرضون " را مطلقا از خود قیچی و ترک کنید. فردا در خودت نورانیتی می یابیداگر پس فردا ادامه دهید عجیب تر. پله پله بالا می روید. و همینطور آسمان به آسمان پیش می روید.حرفی که به کار نمی آید و غذائی که مزاج نمی خواهد و نمی پذیرد ، بلاهت می آورد و انسان را خفه می کند و مانع فطانت و زیرکی عقل و انبساط و شروق نور بر نفس می گردد. و انسان تصمیم بگیرد که قرآنی بشود. □○شرح اشارات و تنبیهات | نمط چهارم | ص ۲۱۶ استاد علامه حسن زاده ی آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □معنای جماعت چیه؟ یعنی واقعاً همه یکدل و یک‌صدا بگوییم الله الل
□این که جماعت نیست چرا دل‌ها پراکنده است پس چرا جان ها از همدیگر دور است این اگر نماز جماعته پس چرا داخل یک صف نماز جماعت این یکی با آن یکی قهر هست این چرا رویش را به طرف آن نمی‌کند چرا نماز تمام شد می‌خواهید با همدیگر یاالله کنید چرا این با اون یکی نکرد پس این چه نماز جماعتی شده ،اینه که در روایتی فرمود اگر نماز جماعت شده یعنی تجمع بود همه باهمدیگر مثل اینکه در این مسجد صدهزار نفری، در این نماز جمعه صدهزارنفری، در این حج یک میلیون نفری مثل این‌که اصلاً یک نفر ایستاده دارد طواف می‌کند، یک نفره، یک میلیون نیست به ظاهر یک میلیون جسم است اما حقیقتاً یک روح است در یک میلیون جسم .اگر این‌جور جماعت پیدا کردید به شما یقین بدهیم که یک رکعت اش اگر از ده نفر عبور بکند تمام فرشتگان هم جمع بشوند نمی‌توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند.چرا؟!(۱۵) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □این که جماعت نیست چرا دل‌ها پراکنده است پس چرا جان ها از همدیگ
□برای اینکه واقعا یک میلیون نفرجمع شدند همه هم یکدست و یک‌صدا و یکدل، اما آدم می رود از افق اعلی به حج نگاه می کند جناب امام زین العابدین نگاه کرد به آن صحابی اش فرمود به آن اهل سرش فرمود :کجا می گویید این‌همه حاجی آمدند این‌ها که این‌جور متفرق اند که ،این‌جور در صحرای عرفات چهره‌های گوناگون دارند که؛ پس کجا این‌ها یکدست اند کجا این‌ها یکدل اند؟! اگر جماعت درست بشود درست است، اما اگر جماعت درست نشود چطور؟ البته این جماعت ظاهری هم یک مقدمه ای هست یک سر پلی هست برای آن جماعت واقعی و حقیقی؛ عرضم این‌که اگر کسی یک همچین جماعتی پیدا کرد حضور پیدا بکند اما اگر کسی یک همچین جماعتی پیدا نکرد نمی‌گویم حضور پیدا نکنید که خدایی ناکرده بر خلاف مسائل دینی باشد اما به سر فقه رسیدن اصلا کار آسانی نیست...(۱۶) @mohamad_hosein_tabatabaei
□○راه نیل به دیدار حضرت مهدی ارواحنافداه در زمان غیبت - ۱○□ دیدار با امام دو شرط دارد: ○۱- سنخیّت ○۲- محبّت و عشق خالصانه @mohamad_hosein_tabatabaei
□شاگردی به یک عارف گفت: آقا دنیا در آینده در امان نیست؛ ما از آینده جهان امنیت نداریم و آینده جهان تاریک است. □پیر خردمند گفت: بسیار خوب، اگرچه آینده جهان تاریک باشد، هدف ما روشن است. اگر هدف ما روشن باشد، از تاریک بودن اینده چه باک داریم؟ اگر هدف روشن نباشد، آینده تاریک است و از تاریکی آینده باید ترسید. اما اگر هدف روشن باشد، از تاریکی آینده چه باک؟ □زندگی براساس تعقل درست استوار است و آنجا که تعقل نباشد، پای زندگی لنگ است. □تنها چیزی که انسان هیچ گاه از آن سیر نمی شود معرفت است. انسان از غذا و آب و مشتهیات نفسانی سیر می شود اما معرفت هیچ گاه سیری ندارد. □در راه معرفت هم حجاب های ظلمانی وجود دارد و هم حجاب های نورانی؛ وقتی که حجاب های ظلمانی کنار برود، تازه آنجا حجاب های نورانی شروع می شود و باید حجاب های نورانی را برداشت تا به معدن نور رسید و این سیر تمام شدنی نیست و این راه، راهِ امیرالمومنین است. □دکتر ابراهیمی دینانی□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱۸ □قیامت روزی است که يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا (مزمل
☑️قسمت ۱۹ □در عالَم وجود، فقط ۱۴ نفر هستند که توانستند به مقام نور واحد برسند که کُلُّنا نُورٌ وَاحِد. یک معنی‌اش این است که همه‌ی ما یک نور واحد هستیم و تمایزی بین ما نیست. این نور، واحد است. چون نور واحد است، اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ. نور کثیر که نمی‌تواند نور آسمان‌ها و زمین باشد، دعوا راه می‌افتد. ما نورهای متعدد نداریم، أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (یوسف/۳۹). او واحدی است که قهار است و بر هر شیء قهر و غلبه دارد و هر شیء هم نور اوست. او مُنَوِّر نیست بلکه نور است. اگر مُنَوِّر باشد، دوییت مطرح می‌شود. این لامپ مُنَوِّر این اتاق است. نور این لامپ چیزی است و این اتاق چیز دیگر اما خدا اینگونه نیست، اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ. در مثال، دریا و موج را داریم. موج عین دریاست و جدا از دریا نیست اما دریا هم نیست. یا مثال نور و شعاع نور. این نور لامپی که اینجاست از نیروگاه می‌آید و عین آن نور نیروگاه است اما آیا همان نیروگاه است؟! او کجا و این کجا... این نور تنها بخشی و جلوه‌ای از آن نور عظیم است. اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ یعنی کل آسمان‌ها و زمین ظهور این نور است و عین‌الربط به این نور واحد هستند. □در هر صورت، یک نور واحد در عالم هست که قرآن هم به آن اشاره می‌کند؛ وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ (قمر/۵۰). ما یک امری داریم که این امر واحد است و کثرت در او راه ندارد اما مبدأ کثرت است. چرا؟ عرض کردیم که چون حق متعال واحد و احد است، کثرت نمی‌تواند از او صادر شود. از واحد جز واحد صادر نمی‌شود. این نور واحد، حقیقتی است که از حق متعال ظاهر شده است اما چون تجلی است پس غیر حق متعال است. همین تجلی و ظاهر بودن، قید است. همین قید سبب می‌شود که او مبدأ کثرات باشد.  □این نور واحد، حقیقت عالَم است (که همه‌ی این انوار اشعه‌های آن نور هستند) که از او تعبیر به عقل، روح، ماء، حقیقت ختمی مرتبت، رقّ منشور، عماء، برزخ البرازخ، قیامت کبری، صادر اول و... شده است و بی منتها اسم دارد که با این اسم‌ها کاری نداریم. ما با اصل مطلب کار داریم. این نور واحد و اسم اعظم از خدا صادر شده است و مال خداست. در شب ۲۷ رجب می‌خوانیم که اَللَّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِالتَّجَلِیِ الاَْعْظَمِ. در مدینة المعاجز، جناب بَحرانی نقل کرده است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام شخصی را در کنار دریا دید که بر روی دریا راه می‌رفت. به او گفت چطور به این مقام رسیدی که می‌توانی بر روی دریا راه بروی؟ گفت من اسم اعظم را آموخته‌ام. گفت اسم اعظمی که آموخته‌ای چیست؟ گفت علی... من یک یا علی می‌گویم و بر روی دریا راه می‌روم. امیرالمؤمنین اشاره‌ای به دریا کرد و دریا منجمد شد. گفت حالا بر روی آن راه برو. آن شخص گفت شما که هستی و چطور به این مقام رسیدی؟ گفت من خودِ علی هستم!
□نکته ای ناب□ □عزیزی از ضعیفی سوال فرمود در رمزی از رموز حدیث امام صادق علیه السلام که فرمود: «عَلَامَةُ خَُرُوجِ المَهدِىّ کُسُوفُ الشَّمسِ فِى شَهرِ رَمَضَانَ فِى ثَلَاثَ عَشرَةَ وَ أَربَعَ عَشرَةَ مِنهُ؛ نشانه ظهور مهدى(عجل الله) کسوف خورشید در ماه مبارک رمضان است [و وقت کسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.» راقم ضعیف پریشان حال و متوسل ومتمسک به آستان خاندان آل الله صلوات الله علیهم گوید: حق جل عظمته در قرآن کریم می فرماید:هو الذی جعل الشمس ضیاء والقمر نورا ... ضیاء آن نوری است که بذاته بوده ونور آنی است که از دیگری اخذ شده باشد .شمس یا خورشید تمثیل حق تبارک وتعالی است ؛الحق شمس الوجود وقمر مظهر اتم الهی انسان کامل است که دیجور عالم امکان را به نور خود روشن کرده است؛الله نور السموات والارض ... آسمان و زمین یعنی عالم غیب وشهادت نورشان را از اسم جامع الهی که انسان کامل مظهر اتم آن است اخذ کرده اند .این نور ،نور وجود است. وهر مخلوقی بوجودش این نور را ظاهر می کند نه اینکه بین نور و موجود بینونت باشد وآن منوِّر این گردد بلکه کل موجودات به نور الله نوراند و الله جامع انوار است. لذا آسمان و زمین را به نور معرفی کرد نه به ضیاء چون نورشان را از حق دارند. ظهور شمس به قمر است و انشقاق قمر بسط بساط رحمانی در عالم خلقانی است .فظهور الشمس فی مرآت القمر. ظهور حق در خلق است و قمر (انسان کامل)جامع مخلوقات. ظهور حضرت حجت روحی فداه که قمر منیر و بدر کامل عالم وجود است در ۱۴ شهر رمضان که ماه خداست و کسوف خورشید در آنروز ،کنایه از ظهور شمس وجود به قمر انسان کامل است که طی ۱۴ منزل به ظهور اتم میرسد و اسم الظاهر حق را به طور تام وتمام آشکار می کند .چه قمرِ انسان کامل ،چهار رکن هستی است که هوالاول و الآخر و الظاهر والباطن را مظهریت دارد .به چهارده منزل از منازل ۲۸ گانه قمر ، مظهر اسم الاول و الظاهر میشود و به چهارده منزل دوم مظهر الباطن و الآخر. همینطور مظهریت ائمه سبعه اسماء الله را او داراست که این هفت اسم با آن ارکان اربعه، ۲۸ منزل قمر را تشکیل میدهند که علی الدوام به سیر وجودی در ظهور و بطون است ؛لاتعطیل فی اسماء الله. کما اینکه قمردر حرکت دائم است وچون به نهایت میرسد دوباره آغازی دیگر دارد وهرگز توقف در این ظهور وبطون راه ندارد یعنی انسان کامل را حد یقف در سیر الهی اش نیست هر چند واقف همه مواقف شهودی است اما تجلی ذات الهی آن فآن وبی منتهاست. اقمار اتم الهی، ۱۴ مظهر تام دارد که ارکان اربعه وائمه سبعه اسماء را مظهر ومجلای اتم اند که خاتم شان حضرت مهدی موعود روحی فداه است وچون قمر منازل ۲۸ گانه خود را در شهر( ماه)طی میکند و شهور ۱۲ هستند و کمال شهور به شهر رمضان المبارک است لذا خاتم اوصیاء در شهر رمضان و در لیله بدر آشکار می شود و خورشید کسوف می کند یعنی دوران غلبه نور باطن(شمس) که دوران غیبت است سر می رسد و دوره تجلی اسم ظاهر (قمر) در ظلمت ممکنات فرا می رسد . والله اعلم ان شاء الله تعالی چشمان کورمان به نور جمالش روشن شود ونظاره گر آن روز باشیم. چهارشنبه ۲۳اسفند ۱۳۹۶
□● ●□ □یکی از بطونِ معانی رجعت همین است که انسانهای کُمَّلِ الهی ، به خصوص کُمَّلینِ در عصر ختمی ، اینها در هر هفته ، هی رجوع می کنند به سوی ما. □ما به سوی اینها توبه می کنیم. ما به اینها پناه می گیریم، آنها به ما پناه می دهند؛ ما به میهمانیشان می رویم؛ آنها به ما پذیرایی می کنند. □این یک معنا از معانی رجعت؛ که همیشه کُمَّلینِ اهلُ الله ، در حال رجعت اند؛ از آن سویِ عالم ، به این سویِ عالم می آیند و ما را در مرتبه ی طبیعت و عالمِ خشکیِ زمین پذیرایی می کنند. □ما توان آن را نداریم که برویم محضرِ آنها در آن عالم و در اطوارِ وجودیِ غیبی، پذیرایی بشویم؛ آنها از آن نشئه ، به این نشئه می آیند. از آن طورِ وجودی به این طورِ وجودی می آیند ما را پذیرایی می کنتد. □پس هر هفته به هفته، تمامِ دوازده تا معصوم، یعنی از پیغمبرِ اکرم گرفته تا امام حسنِ عسکری، علیهِ الصلوة والسلام رجعت می کنند ، از شنبه تا پنجشنبه و ما را پذیرایی می کنند. ما را میهمانی می آورند. به ما پناه می دهند. ☑️این مطلب را ، در بخش اعتقادیمون، برویم رویِ آن تحقیق کنیم. □بیشتر فکر کنیم؛ تعمق کنیم.از مثلِ همین حدیث و روایت صدر ابن ابی دُرَم درس بگیریم، که آمد برای طولِ هفته، از امام ِ هادی علیه الصلوة والسلام ، در هنگامِ محاصره ی امام، در دلِ ارتشِ عباسیان، در پادگانِ نظامیِ شان در سامرا، رفته پیشِ امام به یک نحوی مشرف شد. ☑️واین اصل را برایِ ما به ارمغان آورد که ما بدانیم: " میهمانِ کی هستیم" □●از بیانات استاد در محرم سال۹۹●□ @mohamad_hosein_tabatabaei