کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 25-19 آل عمران، قسمت اول بخش دوم ● مراد از ((ان الدين عند اللّه الاسلام )) در نتيجه معناى
آیات 25-19 آل عمران، قسمت اول
بخش سوم
● اختلاف اهل كتاب ناشى از غرور و ستمگرى آنها بود
و اما اختلافى كه اهل كتاب از يهود و نصارا در دين كردند، با اينكه كتاب الهى بر آنان نازل شده ، و خداى تعالى اسلام را برايشان بيان كرده بود، اختلاف ناشى از جهل نبود، و چنان نبود كه حقيقت امر برايشان مجهول بوده باشد، و ندانسته باشند كه دين خدا يكى است .
بلكه اين معنا را به خوبى مى دانستند و تنها انگيره آنان در اين اختلاف ، حس غرور و ستمگريشان بود، و هيچ عذرى ندارند، و همين خود كفرى است كه به آيات مبين خدا ورزيدند، آياتى كه حقيقت امر را بر ايشان بيان كرد.
آرى به آيات خدا كفر ورزيدند، نه به خود خدا، چون اهل كتاب خداى تعالى را قبول دارند، و معلوم است كه هركس به آيات خدا كفر بورزد خدا سريع الحساب است ، و به سرعت هم در دنيا و هم در آخرت به حسابش مى رسد، در دنيا گرفتار خزى و ذلت و محروم از سعادت حياتش مى كند، و در آخرت به عذاب دردناك دچارش مى سازد.
دليل ما بر اينكه سريع الحساب بودن خدا را مخصوص آخرت نكرديم ، كلام خود خداى تعالى است ، كه بعد از دو آيه مى فرمايد: ((اولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الاخره ، و ما لهم من ناصرين )).
از آنچه گفته شد دو نكته روشن گرديد: اول اينكه : مراد از نزد خدا بودن دين ، و حضور آن ، حضور تشريفى است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 190
حضور تشريفى است ، به اين معنا كه آنچه از دين نزد خدا است دين واحد است ، كه اختلاف در آن تنها به حسب درجات و استعدادات امتهاى مختلف است ، پس مراد از وحدت ، وحدت تكوينى نيست ، ساده تر بگويم مراد از دين فطريات بشر نيست ، و نمى خواهد بفرمايد دين خدا كه در فطرت بشر به وديعه سپرده شده يكى است .
نكته دوم اينكه مراد از ((آيات اللّه )) در آيه مورد بحث ، آيات وحى و بيانات الهى است كه به انبياى خود القاء مى كند،نه آيات تكوينى كه بر وحدانيت او و معارف ديگرى نظير آن دلالت دارد.
و اين آيه شريفه اهل كتاب را در برابر بغى و تجاوزهايشان تهديد به انتقام مى كند، همچنان كه آيات قبلى كه مى فرمود: ((قل للذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنم ...)) مشتمل بود بر تهديد مشركين و كفار، و چه بسا همين جهت باعث شده است كه در آيه بعدى اهل كتاب و مشركين را يك جا مورد خطاب قرار داده و با لحنى تهديدآميز بفرمايد: ((قل للذين اوتوا الكتاب و الاميين ءاسلمتم ...)).
فَإِنْ حَاجُّوك فَقُلْ أَسلَمْت وَجْهِىَ للَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ
ضمير در كلمه ((حاجوك )) به اهل كتاب برمى گردد، و اين به خوبى روشن است ، و مراد از محاجه كردن اهل كتاب ، احتجاج در امر اختلاف است ، به اينكه مثلا بگويند اختلاف ما از غرور و بغى و ستمگرى نيست ، و چنان نيست كه با روشن شدن حق ، در آن اختلاف كنيد، بلكه عقل و فهم ما و اجتهادى كه در به دست آوردن حقايق دين كرده ايم ما را به اين اختلاف كشانيده ، و در همين راهى كه انتخاب كرده ايم تسليم حق تعالى هستيم ، و آنچه هم كه تو اى محمد انتخاب كرده اى و به سوى آن دعوت مى كنى از اين قبيل است ، عقل ما اينطور و عقل تو آنطور حكم كرده ، و هر دو تسليم خدائيم و يا محاجه اى شبيه به اين كنند، دليل ما بر اينكه منظور از محاجه چنين چيزى است ، پاسخى است كه آن جناب مأمور شده بدهد، و بگويد ((اسلمت وجهى للّه ))، و در تتمه آيه بگويد: ((ءاسلمتم ، براى اينكه در اين دو جمله حجتى آمده كه طرف را به كلى خاموش مى كند، نه اينكه خواسته باشد طفره رفته و اصلا جواب ندهد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
▪️به مناسبت فرارسیدن ۲۳ محرم ، سالگرد فاجعهٔ تخریب حرم مطهر امامینعسکریین علیهماالسلام در سال ۱۴۲۷ھ۔ق توسط پیروان سقیفهٔ ملعونه - وهابیها و ناصبیها -
#نقد_وهابیت
☑️پاسخ شهید اول قدس سره شریف به روایات مورد استناد وهابیون پیرامون عدم بنای بر قبور تعمیر و تخریب قبور
☑️ شهید اول در کتاب ذکری الشیعة في أحکام الشریعة بعد از این که روایاتی پیرامون بحث قبور و روایاتی که بعضا مخالفین به آن استناد میکنند را میآورد , در مورد اینکه آیا این قبور باید تخریب شود یا خیر و آیا نفی بنا بر قبور میکند یا خیر چنین مینویسند:
▪️هذه الأخبار رواها الصدوق والشيخان وجماعة المتأخرين في كتبهم، ولم يستثنوا قبرا، ولا ريب ان الامامية مطبقة على مخالفة قضيتين من هذه:أحداهما البناء، والأخرى الصلاة، وتانك ما في المشاهد المقدسة.فيمكن القدح في هذه الأخبار لأنها آحاد، وبعضها ضعيف الاسناد، وقد عارضها أخبار أشهر منها،وقال ابن الجنيد: لا بأس بالبناء عليه، وضرب الفسطاط يصونه ومن يزوره. أو تخصص هذه العمومات باجماعهم في عهود كانت الأئمة ظاهرة فيهم وبعدهم من غير نكير وبالأخبار الدالة على تعظيم قبورهم وعمارتها وأفضلية الصلاة عندها، وهي كثيرة
▪️این روایات را صدوق و شیخ طوسی و #شیخ_مفید و جماعتی از متاخرین در کتاب خود نقل کردهاند و قبری را استثنا نکردهاند و شکی نیست که شیعه امامیه بر مخالفت در دو مسئله اجماع دارند:
اول بنای بر قبور (انبیاء و ائمه علیهمالسلام و صالحین) و دیگری نماز در کنار قبور و مخصوصا قبور ائمه علیهمالسلام در شهرهای مقدس است، پس ممکن است که نسبت به اخباری که پیرامون تخریب قبور است ضعف وارد کنیم چون خبر واحد هستند و بعضی از اینها ضعیف السند است و روایات مشهورتر با اینها معارض است؛
ابن الجنید گفت: بنای بر قبور و ساخت خیمهای که قبر و زائرین آن را حفظ کند اشکال ندارد. و با تخصیص این عمومات در زمان ائمه، اجماع مسلمین این کار را میکردند و هیچ انکاری هم نبود، و به واسطه اخباری که بر تعظیم قبور ائمه و ساخت آنها دلالت میکند و فضیلت نماز خواندن در آن (خوب است که اینها را بیان کنیم و تمام این روایات اینها را تخصیص میزند).
◾️ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة - الشهيد الأول - جلد ۱ صفحه ۴۲۰◾️
☑️طبق کلام شهید اول مشخص شد که:
▪️ #اولا امامیه در مسئله بنای بر قبور ائمه و خواندن نماز کنار قبور ائمه با آن روایت اختلاف دارند و میگویند که آن روایت، این دو مسئله را شامل نمیشود.
- #ثانیا اکثر این روایات خبر واحد هستند و ضعیف السند و با روایات مشهوره که مجوز بنای بر قبور و تکریم اینها داده است تعارض دارد.
- #ثالثا نه ائمه و نه علما منکر این عمل نشدند و مردم این کار را میکردند حتی در زمان خود ائمه علیهم السلام و تقریر امام هم برای ما حجت است.
☑️علامه محمد باقر مجلسی اعلی الله مقامه الشریف در مورد آن دسته روایات وارده در مورد کراهت از بنا و تعمیرقبور میفرماید:
(هر چی میخواهی درباره کراهت بنای بر قبور بگو) اما این از قبور انبیاء و ائمه علیهمالسلام استثنا شده است چون مسلمانها بالاتفاق بر قبور اولیای الهی بنا میساختند و منکر هم وجود نداشت و روایات هم در این مسئله تشویق کردهاند، بلکه حتی بعید نیست که قبور علما و صلحا را هم استثنا کنیم و باید به تعظیم شعائر الهی (ساخت بنای بر قبور انبیاء و ائمه علیهمالسلام) توجه کنیم و بسیاری از مصالح دینی به این اقتضا میکند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 25-19 آل عمران، قسمت اول بخش سوم ● اختلاف اهل كتاب ناشى از غرور و ستمگرى آنها بود و اما
آیات 25-19 آل عمران ، قسمت دوم
بخش اول
● دين واحد است و بعد از آن هيچ حجتى نيست
و معنايش با در نظر گرفتن ارتباطى كه به ما قبل خود دارد اين است كه ((ان الدين عند اللّه الاسلام )) دين خدا يكى است ، و آن هم اسلام است و كتابهائى كه خدا نازل كرده در آن هيچ اختلافى ندارد، و هيچ عقل سليمى در اين شك نمى كند، و نتيجه اين وحدت دين ، اينست كه هيچ حجتى عليه تو در مسلمانيت وجود ندارد، ((فان حاجوك ))، حال اگر با تو احتجاج كردند، ((فقل اسلمت وجهى للّه و من اتبعن ...)).
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 191
و اين است همان دين واحد، و بعد از خود دين ، ديگر هيچ حجتى در امر دين نيست .
آنگاه از ايشان بپرس : ((ءاسلمتم )) آيا اسلام آورده ايد؟ اگر اسلام آورده باشند، و تسليم شده باشند، كه راه را يافته اند، و قطعا آنچه ما بر تو و بر انبياى قبل از تو نازل كرده ايم را قبول مى كنند، و ديگر نه هيچ حجتى عليه آنان هست و نه بعد از اين ، مخاصمه اى بين شما و ايشان خواهد بود و اگر اسلام نياورند، و از اسلام اعراض كنند، باز هم فائده اى در احتجاج و مخاصمه با ايشان نيست ، سر به سرشان نگذار، براى اينكه سزاوار نيست درباره امر واضح و ضرورى مخاصمه شود، اين مطلب كه دين عبارت است از تسليم خدا شدن چيزى نيست كه بر سر آن بگو مگو شو د، و تو هم به جز ابلاغ ، وظيفه اى ندارى .
خداى سبحان در اين آيه بين اهل كتاب و اميين جمع كرده و فرموده : به اهل كتاب و اميين بگو: آيا تسليم خدا هستيد يا نه ... و اين بدان جهت است كه دين اختصاص به كسى ندارد، چه مشرك و چه اهل كتاب ، همه بايد تسليم خدا باشند.
و نيز در آيه شريفه ، اسلام را متعلق بر كلمه ((وجه )) كرده ، و وجه هر چيزى آن طرفى است كه رو به تو باشد، ممكن هم هست وجه در اينجا به معناى اخص كلمه باشد كه همان چهره آدمى است ، چون چهره و صورت ، محل اجتماع همه حواس و يا بيشتر آن است ، و اگر چهره انسان تسليم خدا شود، ((شنوائى ))، ((بينائى ))، ((چشائى ))، ((بويائى )) و ((لامسه )) نيز تسليم شده و در حقيقت همه بدن تسليم شده است ، علاوه بر اينكه تسليم شدن چهره ، دلالت مى كند بر اقبال و خضوع در برابر امر الهى ، و اگر جمله : ((و من اتبعن )) را عطف بر ما قبل نمود، با اينكه مى توانست بفرمايد: ((اسلمنا ما مسلمانان تسليم امر خدا هستيم )) براى اين بود كه هم احترام رسول خدا(صلى اللّه عليه و آله ) را حفظ كرده باشد، و هم تابعيت مردم از آن جناب را.
وَ قُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَب وَ الاُمِّيِّينَ ءَ أَسلَمْتُمْ ...
منظور از اميين مشركين است ، وعلت نامگذارى مشركين به اميين اين است كه قبلا نام اهل كتاب را برده بود و اهل كتاب مشركين را امى (بى سواد) لقب داده بودند.
همچنان كه خداى تعالى از ايشان حكايت كرده كه گفتند: ((ليس علينا فى الاميين سبيل ))، براى ما اهل كتاب تعدى به حقوق ديگران اشكال ندارد و كلمه امى در لغت به معناى كسى است كه نمى تواند بخواند و بنويسد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 192
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴 #حسین_منی_و_انا_من_حسین 🏴 ☑️قسمت ۳۵ ▪️در جامعهی کبیره اشاره شده است که این چهارده معصوم علیه
🏴 #حسین_منی_و_انا_من_حسین 🏴
☑️قسمت ۳۶
▪️فعلی که از مصدر صادر میشود نحوهای از آن مصدر است، یعنی نحوهی تعین یافته از آن مصدر است. شراشر وجودی آن، مصدر است اما به هیئت خاص. مثلا ضَرب مصدر فعل ضَرَبَ است. از این مصدر ضارب، مضروب، ضَرَبَ و یضرب و... صادر میشود. این اسماء و افعال همان مصدر هستند اما به اشکال و معانی مختلف ظهور کردهاند. حال این صورت هم بسته به استعداد مخلوقات در عالم ظهور کرده است. هر مخلوقی به اندازهی استعدادش، به تعبیر حکما به اندازهی عین ثابته ش، این نور را در عالم ظهور داده است. تنها یک مخلوق در عالم است که استعدادش محدود به حد معینی نیست و او انسان است.
▪️تمامی مخلوقات تحت مقوله اند، یعنی محدود به حد معینی هستند و نمیتوانند از حد خودشان فراتر روند الّا انسان که فوق مقوله است، یعنی مقید به عوارض نه گانه و جوهر و... نیست. فوق جوهر و فوق عوارض است. برای مثال اسب نمیتواند اسب تر شود و یا سگ نمیتواند سگ تر شود. اگر هم در قرآن به سگ اصحاب کهف اشاره شده است تعبیر و تفسیر خودش را دارد. آن سگ را باید پیدا بکنیم نه این که سگ انسان شود چون نمیشود، میخواهد این مطلب را به ما افاضه کند که اگر سگ وجود انسان که همان نفس اماره و بدخواه است با جنبهی عقلانی و الهی انسان همراهی کند، او هم رنگ انسانیت میگیرد. یا در جایی دیگر داریم که جناب ذوالجناح به مرتبهی عقل رسیده است که تفسیر خودش را دارد و ما در این بحث به دنبال استثنائات نیستیم. در هر صورت هیچ جمادی نبات نمیتواند بشود و هیچ نباتی حیوان نمیتواند بشود. همگی محدود به حد معین خویش هستند. ملائکة الله نیز حد معین دارند.
▪️تنها یک مخلوق در عالم است که فوق مقوله است و میتواند بیحد بشود و او انسان است. «إنَّ الله خَلَقَ آدَمَ عَلیٰ صُورَتِهِ». خداوند این انسان را شبیه به خودش خلق کرده است، یعنی هم ظاهری دارد و هم باطنی. انسان، برزخی بین ظاهر و باطن عالم است. یک دستش به سمت حق متعال و اعلی است و در سمت دیگر، دستش به سمت عالم طبیعت است. هم جنبه های عالم طبیعت را داراست، هم عالم خیال دارد و هم عالم عقل دارد. لذا از او به کون جامع تعبیر میکنند، یعنی جامع همهی عوالم است. خداوند همهی عوالم را در درون او قرار داده است. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
أَتزعم أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ
وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ
▪️تو فکر میکنی یک جرم صغیری در حالی که عالم اکبری. خدا تمامی عوالم خویش را در درون تو قرار داده است. میتوانی با ظاهرت با ظاهر عالم مرتبط شوی، با خیالت میتوانی در عالم برزخ وارد شوی، با عقلت در عالم قیامت ورود کنی و با سرّت به سرّ عالم راه پیدا کنی. ما چون به این آب و گل خو کرده ایم، فکر میکنیم همه چیز همین است.
دلا خو کرده ای در آب و در گل
از این آب و گلت برگو چه حاصل
دلا تو مرغ باغ کبریائی
یگانه محرم سر خدایی
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... #شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۶ ▪️من و شما یک مس
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
#شرح_مراتب_نفس_اماره
☑️قسمت ۷
▪️حضرت خضر و حضرت موسی در مجمع البحرین با هم قرار ملاقات داشتند. خدا به حضرت موسی علیهالسلام فرمود که اگر طالب اسرار باطنی و سیر در باطن و علم به حقایق سرالقدر هستی به مجمع البحرین برو و آنجا بندهای از بندگان ما را ملاقات کن. حضرت موسی با جناب یوشع بن نون عازم این سفر شدند و مسیری را طی کردند و دچار فراموشی شدند و آن قضایایی که در قرآن بیان شده اتفاق افتاد... تا آنجایی که حضرت موسی فرمود: «آتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِنْ سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبًا»؛ غذای صبحگاهی ما را بیاور كه از این سفرمان خستگیِ بسیار دیدیم. غذایشان ماهی بریانی بود که همراه داشتند. یوشع بن نون گفت: «أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَآ إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَآ أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ ۚ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا»
آیا ندانستی چون كنار آن سنگ جای گرفتیم، من ماهی را از یاد بردم و آن با وضعی شگفتانگیز راه خود را در دریا گرفت و رفت، و جز شیطان از خاطرم نبرد كه آن را به یاد داشته باشم.
▪️جناب موسی فهمید که آن بندهی الهی همان جاست. چون بندهی الهی کسی است که شما را ولو بریان شده باشی یا بمیری و یا اسیر ظلمت شوی اگر به او متصل شوی، زنده ات میکند و راهی دریای توحید میکند. به آن مکان رفتند و خضر را ملاقات کردند. فکر میکنید مکالمهی بین خضر و موسی چه بودهاست؟ در مورد اهل بیت علیهم السلام باهم صحبت کردند. نشستند با هم از امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت کردند که بفرموده امام باقر علیه السلام، إِنَّ حَدِيثَنَا يُحْيِي اَلْقُلُوبَ. نگاه کنیم در این عصر غیبت، این حقایق بلندی که حضرت موسی، پیامبر اولوالعظم، برای فهمیدن آنها به دنبال خضر میافتد، چه راحت نصیب من و شما شدهاست.
▪️موسی به خضر گفت به من اسرار بده. پاسخ داد: «علی، حسن و حسین و... علیهم السلام». در روایت داریم که وقتی به امام حسین علیه السلام رسیدند، چند ساعت خضر روضهی امام حسین علیه السلام میخواند و باهم گریه میکنند. شما در مجمع البحرینی نشستی که محل جمع شدن غیب و شهود نظام هستی است و موسی ها و عیسی ها و سلیمان ها آرزوی رسیدن به این جا را داشتند. در قیامت، برخی از انبیاء هزاران هزاران سال در صف ایستادهاند تا یک بار حسین بن علی علیه السلام را ببینند اما در روایت داریم که وقتی شما برای امام حسین علیه السلام گریه میکنی، امام حسین علیه السلام شما را در آغوش ولایت و محبت خودش میگیرد. وقتی ابراهیم نبی را دعوت کردند که بیا از شهر بیرون برویم که اکنون عید ماست، نرفت و ماند و بتها را شکست؛ «إذْ قالَ لِاَبیهِ وَ قَومِهِ ما ذا تَعبُدون» آن گاه به عموی خود و قومش گفت چه چیزی را میپرستید؟ «أئفکا آلهةً دونَ اللهِ تُریدون» آیا از در افتراء خدایانی دیگر به جای خدای عز و جل قصد میکنید؟ «فَنَظَرَ نَظَرَةً فی النُّجومِ فَقالَ إنّی سَقیمٌ» پس به آسمان ها نگریست و گفت من بیمار هستم. در روایت داریم که میفرماید وقتی به ستاره نگاه کرد آن ستاره جلوه ای از جانب امیرالمؤمنین علیه السلام بود که حقایق کربلا را به او نشان داد. دید سر امام حسین علیه السلام را دارند میبرند، گفت:« إنّی سَقیمٌ». من مریض شدم. اگر در عزای امام حسین علیه السلام بیمار شدی، خیلی هنر نکردهای. حساب درد و گریه عقلی حساب دیگری است...
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
▪️یا بقیةالله الاعظم ما نیز بیمار هستیم. جناب ابراهیم کربلا را دید و بیمار شد، ما شنیده بیمار شدیم. ما «یُؤمِنُونَ بِالغَیب» هستیم. حضرت عیسی حواریون خود را جمع میکرد و به آن ها چه میگفت؟ مینشستند دور هم برای آنان روضهی ابالفضل علیه السلام میخواند. حواریون و حضرت عیسی بن مریم بر مصائب کربلا گریه میکردند. اوج معاشقه شان گریه بر امام حسین علیه السلام بود. خود آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام وقتی به کربلا رسیدند و اسم کربلا را شنیدند، گریستند و بعد، فرزندان و برادران و خویشان خودشان را جمع کردند و ساعت ها به هم نگاه میکردند و روضه میخواندند و گریه میکردند...
#ح_م
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
☑️جنبههای عارفانۀ نهضت اباعبدالله علیه السّلام - ۱
#مقدّمه
☑️درس موحّد زیستن
▪️یکی از مقامات بلند عارفان راستین، نگاه موحّدانه به جهان هستی است. آنان تنها فاعل حقیقی و تنها مؤثّر واقعی در عالم را خدای متعال میدانند و مخلوقات را مجاری و مظاهر فاعلیّت حضرت حق به شمار میآورند و لذا به احدی جز خدا چشم امید نمیدوزند و اتّکا و اعتماد نمیکنند و از احدی جز خدا ترس و پروا به دل راه نمیدهند. به جلوههایی از این روحیّۀ توحیدی در نهضت حسینی اشاره میکنیم...
#کرشمۀ_حسن
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ☑️جنبههای عارفانۀ نهضت اباعبدالله علیه السّلام - ۱
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
☑️جنبههای عارفانۀ نهضت اباعبدالله علیه السّلام - ۲
«درس حسن ظنّ به خدا و کارهای خداوند»
▪️یکی از ویژگیهای عارفان راستین، حُسن ظنّ به خدای متعال و به مقدّرات و کارهای حضرت حق است. از دیدگاه عارف، عالم جلوهگاه حُسن الهی است و موجودات، همچون آینههایی در تالار آینۀ عالمند که جلوههای حُسن و جمال الهی در آنها نمودار است.
▪️امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام در تعبیر زیبایی میفرمایند: اَلحَمدُللهِ المُتِجَلّی لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ: حمد خدایی را که در صورت و قالب خلق، بر خلایق خویش تجلّی نمود.
معشوقه یکی است لیک بنهاده به پیش
از بهر نظاره صد هزار آینه پیش
در هر یک از آن آینهها بنمـوده
بر قدر ثقالت و صفا صورت خویش...
#کرشمۀ_حسن
@mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
#انگشت_و_انگشتر
▪️خواستیم که بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم در کمال حیرت دیدیم در انگشت وسط دست راست او انگشتری است، از آن جالبتر اینکه تمام بدن کاملا اسکلت شده بود ولی انگشتی که انگشتر در آن بود کاملا سالم و گوشتی مانده بود، همه ی بچه ها به دورش جمع شدند خاک های روی عقیق انگشتر را که پاک کردیم اشک همه مان در آمد روی آن نوشته شده بود « حسین جانم »
اکبر شعبانی ( از کتاب خاطرات ۲۰)
@mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
□○آيا سربريده امام_حسين قرآن خوانده، و اگر اينگونه بوده آياکسی به حقانيت آنها ايمان نياورده؟○□
□○صدای قرآن خواندن امام حسین علیه السلام را فقط یک عده خاصی از روی نیزه شنیدند،نه همه ی افراد.
☑️در روایتی از زید بن ارقم آمده است:
□○ سر مبارک حضرت امام حسین را بر نیزه در کوفه در حال خواندن آیات قرآن دیدم: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحـَبَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا ؛
آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟ » .
موی بر تنم راست شد و گفتم یابن رسول الله، ماجرای شما عجیبتر از جریان اصحاب کهف است!
□○در نقل دیگری آمده:
وقتی سر مبارک را در جایگاهی که برایش معین کرده بودند، نهادند، چون آن
جا شلوغ بود، سر مبارک برای متوجه ساختن مردم ابتدا به صدای بلند گلو صاف کرد به گونه ای که همه به تعجب به نظاره سر نشستند و سر مبارک به تلاوت آیات سوره کهف پرداخت و تا : انهم فتیه آمنوا بربهم فزدناهم هدی و لا نزد الظالمین الا ضلالا تلاوت کرد.
□○ابن وکیده گوید:
از سر مبارک شنیدم که سوره کهف را می خواند. شک کرد که صدا از سر هست یا از جای دیگر که ناگاه سر مبارک تلاوت را ترک کرد و متوجه من شد و فرمود:
□○ای فرزند وکیده! مگر نمی دانی که ما امامان زنده و نزد پروردگارمان روزی خوریم.
ابن وکیده با شنیدن این کلام تصمیم می گیرد سر را دزدیده و دفن کند که سر مبارک به او می فرماید:
□○ای فرزند وکیده ! تو را به این تصمیم راهی نیست و اقدام آنان در ریختن خون من نزد خدا عظیم تر از بردن سرم بر نیزه در شهرها می باشد. پس آن ها را واگذار.
☑️غالب این روایات معتبرند و نقل آن ها بلامانع است.
☑️تلاوت قرآن هم توسط سر بریده شده، عجیب و محال نیست ؛ زیرا امام بنده خاص خدا بود که مظلومانه به شهادت رسید و خدا برای نشان دادن آیت بودن او و ظالم بودن دشمنانش این کرامت را به او عطا فرمود.
□الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۱۶، کنگره شیخ مفید.
□مقتل الحسین ، مقرم، ص ۳۳۲.
□مناقب، ابن شهراشوب ، ج ۲ ، ص ۱۸۸.
□اسرار الشهادة ، ص ۴۸۸.
□شرح قصيدة ابيفراس ،ص ۱۴۸.
□مقتل العوالم،ص ۱۵۱.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ☑️جنبههای عارفانۀ نهضت اباعبدالله علیه السّلام - ۲
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
☑️جنبههای عارفانۀ نهضت اباعبدالله علیه السّلام - ۳
«درس توکّل»
▪️درس دیگری که در عرصۀ عرفان و اخلاق از عاشورا میتوان آموخت، درس توکّل در زندگی و تنها به خدا اعتماد و اتّکا کردن است.
▪️کسی که از یک سو تنها خدا را مؤثّر میداند و همۀ امور عالم را تحت اراده و در دست خدای متعال میبیند و غیر خدا را در عالم هیچکاره به شمار میآورد و از سوی دیگر به خدا و مقدّرات الهی حُسن ظن دارد و خدا را آگاه به نیاز بندگان و غنیّ و قادر به رفع حوائج آنها و جواد و کریم و عطوف و رحیم میداند، چنین فردی در زندگی تنها به خدا اتّکا خواهد کرد و تنها به او چشم امید خواهد دوخت؛ چرا که جز خدا احدی را در عالم کارهای نمیداند و خدا هم جز خیر برای بندگانش مقدّر نمیکند...
#کرشمۀ_حسن
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ☑️جنبههای عارفانۀ نهضت اباعبدالله علیه السّلام - ۳
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
☑️جنبههای عارفانۀ نهضت اباعبدالله علیه السّلام - ۴
«درس آرامش و صبر»
▪️یکی از آثار یقین به توحید و اینکه همۀ امور، تحت مشیّت الهی و به دست خدای متعال است و نیز حُسن ظن و اعتماد به خدا و مقدّرات الهی، از یک سو، نیل به مقام اطمینان و آرامش در دل سهمگینترین حوادث و صابر بودن و بیتابی نکردن و عجز نشان ندادن به هنگام مصائب است و از سوی دیگر، عدم اضطراب و تشویش نسبت به حوادث آینده و مشکلات پیشاروست.
▪️کسی که یقین دارد هیچ واقعهای تصادفی رخ نمیدهد و تمام وقایع بر اساس مشیّت الهی واقع میشوند و احدی جز خدا را در این عرصه کارهای نمیداند و معتقد است که مشیّت پروردگار همواره به وقوع رخدادهایی تعلّق میگیرد که خیر و به سود و مصلحت مؤمن است؛ حوادث تلخ برای او مثل داروهای شفابخش تلخمزّهای هستند که شخص بیمار را از بیماری و رنجوری و هلاکت و مرگ نجات میدهند؛ بنابراین چنین شخصی نه اندوه و افسوسی بر آنچه رخ داده خواهد خورد و نه نگرانی و تشویشی نسبت به رخدادهای آینده خواهد داشت و در دل سختترین موقعیّتها از آرامش عمیقی برخوردار خواهد بود...
#کرشمۀ_حسن
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 25-19 آل عمران ، قسمت دوم بخش اول ● دين واحد است و بعد از آن هيچ حجتى نيست و معنايش با در ن
آیات 25-19 آل عمران ، قسمت دوم
بخش دوم1⃣
● چند نكته كه از جمله : ((فان تولوا فانما اليك البلاغ ...)) استفاده مى شود
و در اينكه فرمود: ((و ان تولوا فانما عليك البلاغ و اللّه بصير بالعباد)) چند نكته هست .
اول اينكه : از جدال و سر به سر گذاشتن با مشركين نهى مى كند، چون كسى كه منكر امور ضرورى و بديهى است ، بحث با او جدال و لجاج است نه بحث معقول .
دوم اينكه : مى فهماند حكم كردن و داورى درباره مردم به طور مطلق تنها از آن خداى سبحان است و بس ، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) تنها رسولى است مبلغ و بس ، حاكم و مصيطر بر مردم نيست همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((ليس لك من الامر شى ء)) و نيز فرموده : ((لست عليهم بمصيطر)).
سوم اينكه : تهديدى است براى اهل كتاب و مشركين ، براى اينكه گفتار را با جمله : ((و اللّه بصير بالعباد)) ختم مى كند، و بعد از آن كه به پيامبرش مى فرمايد تو در امور استقلال ندارى ، گفتن اين كه ((خداى بيناى بر بندگان خويش است ))، خالى از تهديد نيست .
همچنان كه آيه زير كه نظير آيه مورد بحث است ، دلالت بر تهديد دارد، مى فرمايد: ((قولوا آمنا باللّه ... و نحن له مسلمون ، فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا، و ان تولوا فانما هم فى شقاق ، فسيكفيكهم اللّه ، و هو السميع العليم )). كه درباره اهل كتاب مى فرمايد: اگر از اسلام روى گردانى مى كنند بدان كه در اين رفتارشان اصرار خواهند ورزيد، آنگاه آنان را به بيانى تهديد مى كند كه مايه تسلى خاطر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) باشد.
پس آيه شريفه هم كه مى فرمايد: ((و اگر اعراض كردند بدان كه تو تنها مامور ابلاغ هستى ))كنايه از اين است كه ايشان را واگذار به پروردگارشان بكن ، كه او به بندگان خود بينا است ، درباره هركس آن حكمى را اجرا مى كند كه حال او اقتضاى آن حكم را دارد، و استعدادش آن حكم را درخواست مى كند.
از اينجا روشن مى شود اينكه بعضى از مفسرين گفته اند:
ترجمه تفسیر الميزان جلد 3 صفحه : 19
كه آيه شريفه مورد بحث ،دلالت بر آزادى عقيده دارد، و اينكه مردم در انتخاب دين آزادند (لا اكراه فى الدين )، حرف صحيحى نيست براى اينكه زمينه سخن در آيه شريفه همانطور كه توجه فرموديد زمينه ديگرى است .
و اگر در جمله : ((بصير بالعباد)) عبوديت را عنوان كرد و نفرمود: ((بصير بهم، خدا به ايشان بينا است )) و يا ((بصير بالناس، خدا به مردم بينا است )) و يا عبارتى نظير اينها براى اين بود كه اشاره كند به اينكه حكمش در مردم نافذ و گذرا است براى اينكه مردم هر چه باشند بندگان او و تربيت شده او هستند چه خودشان قبول داشته و تسليم باشند و چه نباشند.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِئَايَتِ اللَّهِ...
كلام در اين آيه هر چند سياقى جديد و ابتدائى دارد و ليكن در عين حال خالى از اشاره ، و بلكه خالى از بيان تهديد آخر آيه قبلى نيست ، چون مضمونش با وضع اهل كتاب و مخصوصا يهوديان منطبق است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei