eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□از القاب استأثاری حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، حبیب الله است. حبیب صفت مشبهه است که معنای محبوب می‌دهد یعنی آن جناب محبوب الله است و مراد از الله، الله ذاتی است نه الله وصفی. پس آن جناب محبوب هو است کما اینکه در ادعیه آمده است «لا حَبیب إلّا هُوَ و أهلِه». ذات غیبی احدی فقط نفس احدی احمدی را دوست دارد و محبت او فقط به این حقیقت تعلق می‌گیرد. حق متعال در مقام ذاتش فقط به خودش می‌نگرد و هیچ حقیقتی را شأنیت آن نیست که خداوند به او بدون واسطه نگاه کند چون همه‌ی موجودات در وجود به سبب قیدشان شأنیت حضور در وادی اطلاق را ندارند. □ذات چون به خودش نظر می‌کند اولین حقیقتی را که می‌بیند وحدت حقیقتی خود است که بدان علم پیدا می‌کند و می‌یابد تمام کمالات بی‌منتهایش در متن این وحدت مندرج هستند لذا عاشق این وحدت و اسماء و کمالات مندرج در آن می‌شود و به سبب همین حب آنها را در حضرت واحدیت و سپس خارج از صقع ربوبی تحقق می‌دهد. لذا وحدت حقیقی که از شئون ذاتیه است محبوب ذات می‌شود. □بدان اولین محبت از جانب حق تبارک و تعالی واقع شده است لذا اول اوست که محب است آنگاه محبوب به این حب محب او می‌شود. ولایت محبوبی همین است که نفس به مرتبه وحدت حقیقی برسد و محبوب ذات شود. برای وصول به این مقام ابتدا با بال ولایت محبی سیر می‌کند اما چون به تجلی ذاتی رسید محبوب می‌شود. ولایت محبی کسبی است اما ولایت محبوبی عطایی می‌باشد. در ولایت محبی سالک در تجلیات فعلی سیر و سیاحت می‌کند اما صاحب ولایت محبوبی تحت تجلی ذاتی است و چون که صد آمد نود هم پیش ماست. □گنج مخفی همان مقام وحدت حقیقی و اطلاقی است که خدا به این گنج نگاه کرد و عاشق جلوات بی منتها و مطلق او شد. این گنج در مکمن غیب ذات مندرج است. حق تبارک و تعالی اراده فرمود تا این کنز مخفی آشکار شود، در خزینه‌ی ذاتش را گشود و پرتوهای بی‌کران حسن ذات را در هستی پخش فرمود. □این کنز مخفی، جان جانان، فخر عالمیان و آدمیان حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است که چون ذات بی چون به خود نگریست او را در خود دید و خود را دید و او به خود علم دارد و خود را دوست دارد و غیری آنجا جز او نیست. دیگران از انبیاء و اولیاء چون در مراتب تنزلی و تعینی بودند شدند کلیم الله و خلیل الله و نبی الله و صفوت الله و... . □در همه‌ی این القاب یک نحوه دوئیت است که می‌فرماید «وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي»... اما حبیب ذات جز خود ذات به تعین اعظم احدیش نیست تا محبت را به او القاء کند بلکه خود محبت است که بنام رقیقه‌ی عشقی در شراشر ذات مستکن است و به او حرکت حبی در دل هر عاشقی محبت را القاء و‌ قذف می‌کند. شب ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۲ ه ق
□○ " سلام الله علیه " فرمودند○□ □خضر " سلام الله علیه " پيامبر مرسل بود، خداوند وی را به سوی قومش فرستاد و آنها را به يگانه پرستی و اقرار به پيامبران و فرستادن خودش فرا خواند. و معجزه‌اش اين بود كه روی هر چوب خشكي يا زمين بی‌علفی می‌نشست، سبز ميشد، و از اين جهت خضر ناميده شده است. □علل الشرايع، ج ۱، ص ۵۹□ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ □میلاد پیامبر‌اکرم و امام صادق عليهماالسلام را به محضر حضرت بقیة‌الله‌الاعظم ارواحنا‌فداه و همه‌ی ارادتمندان ، پیروان، شیعیان و دلدادگان خاندان رسالت، تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. امیدوارم خدای‌متعال توفیق بهره‌بردن از انوار این بزرگواران و راه یافتن به نوری که فضای تاریک ذهن، دل و جان انسان‌ها را روشن می‌کند و جامعه‌ی بشریت را هم از ظلمت ظلم رها می‌سازد، به همه‌ی ما عنایت بفرماید.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش ششم1⃣ ● خير و شر تكوينى و خير و شر تشريعى و كوتاه سخن اينكه د
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش ششم2⃣ ● خير و شر تكوينى و خير و شر تشریعی إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ اين جمله مى خواهد جمله ((بيدك الخير)) را تعليل كند، و بفرمايد بدين جهت خير به دست خدا است كه قدرت او بر هر چيزى مطلقه است و قدرت مطلقه بر هر چيز ايجاب مى كند كه غير از خدا هيچ كس بر هيچ چيز قادر نباشد، مگر به قدرت دادن او، يعنى هركس هر قدرتى دارد خدا به او داده ، و اگر فرض كنيم شخصى به چيزى قادر باشد كه قدرتش مستند به قدرت دادن خداى تعالى نباشد، قهرا مقدور او از اين جهت كه مقدور او است از سعه قدرت خداى تعالى خارج است ، پس ‍ ديگر جمله ((انك على كل شى ء قدير)) درست نمى شود، با اينكه اين جمله صحيح است ، و قدرت خداى تعالى به اين وسعت است ، هر چيزى كه فرض كنيم مقدور او خواهد بود، و نيز هر چيزى كه غير او افاضه كند باز منسوب به او خواهد بود، يعنى خدا آن خير را به دست وى جارى ساخته ، خدا صاحب اصلى آن ، و شخص مفروض واسطه آن است ، پس جنس خير بدون استثنا، همه اش به دست خدا است و بس ، و اين همان حصرى است كه جمله ((بيدك الخير)) آن را افاده مى كند. تُولِجُ الَّيْلَ فى النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فى الَّيْلِ كلمه ((تولج )) مضارع از مصدر ((ايلاج )) است ، و ايلاج باب افعال از مصدر ((ولوج )) است و ولوج به معناى داخل شدن ، و در نتيجه ايلاج به معناى داخل كردن است ، و بطورى كه گفته اند و از ظاهر آيه هم بر مى آيد مراد از داخل كردن شب در روز و داخل كردن روز در شب ، همان اختلافى است كه خود از وضع شب و روز و بلندى و كوتاهى آن به حسب اختلاف عرض جغرافيائى شهرها و اختلاف ميل خورشيد مى بينيم ، و اين در حقيقت داخل شدن روزهاى اول زمستان تا اول تابستان است در شب ، و داخل شدن شب از اول تابستان يعنى بلندترين روز سال تا اول پائيز است در روز، البته همه اين دگرگونيها در بلادى است كه در نيم كره شمالى ، يعنى بالاى خط استوا قرار دارند، و اما در نيم كره جنوبى يعنى نقاط مسكونى زير خط استوا قضيه بعكس ‍ است ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 212 (وقتى در نقاط شمالى روزها كوتاه مى شود در بلاد جنوبى بلند و وقتى در آنجا بلند مى شود در اينجا كوتاه مى گردد). پس طول در يك طرف و كوتاهى در طرف ديگر است بنابراين اين خداى تعالى است كه دائما شب را داخل روز، و روز را داخل شب مى كند، اما در خود خط استوا و در دو نقطه قطب شمالى و جنوبى كه شب شش ماه و روز نيز شش ماه است به حسب حس ما چنين است ، و گرنه در حقيقت حكم دگرگونى ، دائمى و عمومى است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
  مجلای اتم و نور مطلق ای نور تو صادر نخستين  وی مصدر هر چه هست مشتق ايعقل عقول و روح ارواح وی اصل اصول هر محقق ايشمس شموس و نور انوار  وی اعظم نيرات و اشرُق ای فاتحۀ كتاب هستي  هستی زتو يافته است رونق در سير تو ای نبيّ ختمي  ذوالغايه بغايه گشت ملحق ای آيه اي از محامد تست   قرآن مقدّس مصدِّق وصف تو بشعر در نگنجد  دريا نرود ميان زورق فرموده بشأنت ايزد پاك لولاک لما خلقت الافلاك ذات تو حقيقة المثاني مرآة وجود، چون توأش نيست  يك صورت و يك جهان معاني ای در تو جمال حقّ نمودار  زيبندۀ تست «من رآني» ای طور تجلّي الهي  صد همچو كليم در تو فاني گر كنه تو را كليم جويد  طور است و جواب لن تراني ای منشأ عالم عناصر  وی مبدء فيض آسماني ای پادشه سرير سرمد  وی خسرو ملك جاوداني اوصاف تو در بيان نگنجد ور هر سر مو شود زباني فرموده بشأنت ايزد پاك    لولاك لما خلقت الافلاك ☑️آیت الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی) قدّس سرّه @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️از فرمایشات حضرت آیت‌الله اعلی‌الله مقامه برکات و فضیلت ◾️ : کسی است که می‌گوید علاقه‌ای به خواندن قرآن ندارم، چه‌کار کنم؟ ▪️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: زیاد صلوات بفرستد؛ علاقه دارد یا ندارد؟ صلوات بفرستد، همان هدایتش می کند. : برای رفع تحیّر و تشخیص تکلیف در امور مهمه باید چه کار کرد؟ ▪️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: صلوات زیاد بفرستد؛ [و] در طرق مختلفه که تحیر دارد، استخاره کند. : آقا فضیلت لعن بالاتر است یا صلوات؟ ▪️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: مثل اینکه لعن تخلیه (خالی کردن دل از محبت دشمنان خدا) است و صلوات تحلیه (آراستن دل) است. اول، جاروب کن خانه و سپس میهمان طلب. @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حدیثی در مورد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم◾️ ▪️امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: «إنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ» ▪️خدای عزّوجل پیامبرش را براساس عشق و محبّت خود تأدیب کرد، ادب آموخت، تربیت کرد و پرورش داد. ▪️اشرف و افضل انبیاء و گل سرسبد بوستان خلقت و آفرینش پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. حالا ببینید خداوند چطور پیامبر را تربیت کرد؟ بر اساس عشق و محبّت. ▪️در مسیر سلوک الی الله روش‌های مختلفی وجود دارد؛ ولی راه میانبر، راهی که زودتر از همۀ راه‌ها انسان را به مقصد می‌رساند، راه عشق و محبّت است. ▪️خداوند متعال هم از این راه پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را به اوج قلّۀ «ثمُ‌َّ دَنَی فَتَدَلّی؛ فَکانَ قابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنیَ‌» رساند. ▪️پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: ▪️«ادَّبَنِی رَبِّی فأحسَنَ تأدِيبی» پروردگارم مرا ادب آموخت، تربیت کرد و چه نیکو تربیت کرد. ▪️معنای نیکو تربیت کردن در حدیث امام صادق علیه السّلام معلوم می‌شود؛ نیکو تربیت کردن خدا این است که بر اساس عشق و محبّت، پیامبر را پرورش داد. او را در جاذبۀ عشق الهی قرار داد و مغناطیس عشق الهی او را تا اوج قلّۀ کمال، جایی که هیچ احدی و هیچ اندیشه‌ای راه نمی‌برد که بفهمد چه خبر است، رساند..... @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی◾️ ▪️هفتاد عقبه بین دنیا و آخرت است که مربوط به صفات خوب و بد است. ▪️هفتاد صفت خوب وجود دارد که اصحاب کربلای انسانند و در راه، شهید می‎شوند. ▪️در مسیر راهی که طی می‎کنی و پیش می‎روی، باید مثل اصحاب امام حسین علیه السّلام که تک تک به میدان رفتند و شهید شدند، آن صفات را معتدل و یک یک مصرف کنی تا به مقصد برسی. ▪️هر یک از صفات خوب سرانجام در خلق پیاده می‎شود. کسی که از اسم غفّار بهره ببرد، نه به کسی بدهکار است و نه از کسی طلبکار؛ هم او بخشید و هم او را بخشیدند. سایر اسماء، مثل ستّار هم همین‎طور. ◾️مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️ابن شعبه‌ی حرّانی در بخش كلمات قصار و حكمت‌های كوتاه كتاب تحف العقول، از امام صادق علیه السلام نقل كرده است که حضرت فرمودند: «للهِ فِی السَّرّاءِ نِعْمَةُ التَّفَضُّلِ وَ فِی الضَّرّاءِ نِعْمَةُ التَّطَهُّرِ» ▪️يعنی برای خدای متعال درگشايش‌ها، آسايش‌ها، راحتی‌ها و درخوشی‌ها نعمت تفضّل وجود دارد. خدای متعال تفضّل كرده است و از فضل و عنايات خودش رزق واسعه‌ای به كسی داده است؛ سلامت جسمانی داده است؛ آسايش خاطر داده است؛ يا نعم معنوی داده است و او را برخورداركرده است. اگر اهل حالات باطنی است، حالات و مكاشفات و مشاهدات باطنی دوست داشتنی و لذّت بخشی به او داده است كه همه از سر تفضّل است. يعنی كسی از خدا طلبی ندارد؛ اگرخدا به كسی چيز گوارايی عطا كرد، از سر فضل است؛ نه از سر عدل. اگرخدا بخواهد به عدالت رفتاركند، احدی ازخلق، هيچ چيزی دريافت نخواهد كرد؛ چون هيچ كس از خدا طلبی ندارد. وقتی اصل وجود ما بدهی ما به خداست؛ موجودی كه خودش بدهی است، چگونه می‌تواند طلبی از خالق خودش داشته باشد! ▪️لذا آنچه ازجانب خدا عطا شده است؛ از نعمت‌های گوارای مادی و معنوی، ظاهری و باطنی، همه از سر تفضّل و فضل بوده است؛ نه بر مبنای استحقاق و لياقت ما، نه برمبنای عدالت، همه از سر فضل است و عنايت. ▪️«وَ فِی الضَّرّاءِ نِعْمَةُ التَّطَهُّرِ» امّا درسختی‌ها، دشوار‌ی‌ها، فقرها، بيماری‌ها، کاستی‌ها و تلخی‌ها هم نعمت وجود دارد. نعمتی كه در دشواری‌ها و محروميّت‌ها و سختی‌هاست، نعمت تطهّر است. يعنی وقتی روح انسان به اين عالم آمد و آلوده‌ی به تعلّقات مادّی شد؛ آلوده‌ی توجّه به كثرات شد؛ آلوده‌ی به غفلت‌ها شد؛ آلوده‌ی به معاصی و گناهان شد، اين روح نيازمند به تطهير و پاک شدن است و خدای متعال به قصد تطهير روح و جان انسان، دشواری‌ها را برای او مقدّر می‌كند. بنابراين دشواری‌ها و سختی‌ها هم نعمت است و بدون اين نعمت، از طهارت باطنی محروم خواهيم ماند. ▪️بنابراين براساس ديدگاهی كه امام صادق عليه‌السلام به ما می‌آموزند، هرچه می‌شود نعمت است. هرچه خدا می‌كند، نعمت الهی است؛ چه خوشی‌ها و راحتی‌ها و آسايش‌ها و چه ناخوشی‌ها و تنگناها و تلخی‌ها؛ همه‌ی آنها يكجا نعمت الهی‌ است، «للهِ فِی السَّرّاءِ نِعْمَةُ التَّفَضُّلِ وَ فِی الضَّرّاءِ نِعْمَةُ التَّطَهُّرِ» اگر انسان اينگونه درك كرد، درسختی‌ها و تلخی‌ها و كاستی‌ها و محروميّت‌ها بی‌تابی نمی‌كند. چون هيچ انسان عاقلی، وقتی نعمتی نصيبش شود ابراز تلخ كامی ‌نمی‌كند؛ جزع و فزع و بی‌تابی نمی‌كند. بلكه نعمت مستلزم شكر و تشكّر و حمد است. از همين جاست كه اميرالمؤمنين علیه السلام می‌فرمايند: « نَحْمَدُهُ عَلىٰ آلائِهِ كَما نَحْمَدُهُ‏ عَلىٰ‏ بَلائِه» در بلايای الهی همان گونه حمد و سپاس خدا را به جا می‌آوريم؛ كه در آلاء و محبّت‌ها و عطايای خدا. چون از نظر ما هر دو يكی ‌است. هر دوی اينها نعمت هستند و لذا مستحق شكر و حمدند. پس «للهِ فِی السَّرّاءِ نِعْمَةُ التَّفَضُّلِ وَ فِی الضَّرّاءِ نِعْمَةُ التَّطَهُّرِ» ◾️استاد مهدی طیب - ۳۰ شهریور ۹۰◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️مستند «حُسن حَسن» یکشنبه ۹ آبان تا چهارشنبه ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۰ ساعت ۲۰ از شبکه معارف سیما @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش ششم2⃣ ● خير و شر تكوينى و خير و شر تشریعی إِنَّك عَلى كلِّ شىْء
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش هفتم ● مراد از بيرون آوردن زنده از مرده و مرده از زنده وَ تُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّت مِنَ الْحَىِّ منظور از ((بيرون كردن زنده از مرده )) و به عكس ، به وجود آوردن از صلب پدر كافر، و بيرون آوردن كافر از صلب مؤمن است ، به دليل اينكه خداى تعالى ايمان را حيات و نور و كفر را مرگ و ظلمت خوانده ، و فرموده : ((او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس ، كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها)). البته ممكن نيز هست كه منظور از ((مرده )) و ((زنده )) اعم از كفر و ايمان باشد، و شامل زنده كردن گياهان مرده ، و حيوانات و حتى زنده كردن زمين مرده نيز بشود، چون كلام خداى تعالى صريح و يا مثل صريح است در اينكه خداوند ميت را مبدل به حى وحى را مبدل به ميت مى كند، چون فرموده : ((ثم انشاناه خلقا آخر، فتبارك اللّه احسن الخالقين ، ثم انكم بعد ذلك لميتون )) و آياتى ديگر از اين قبيل . و اما اينكه بعضى از طبيعى دانان گفته اند: هيچ ماده بى حياتى داراى حيات نمى شود، بلكه حيات كه سرانجام منتهى به جرثومه هاى آن مى شود، از يك جرثومه به جرثومه ديگر منتقل مى گردد، بدون اينكه به ماده اى مرده و بى شعور منتهى گردد. علت اين نظريه اش اين است كه وى منكر پديد آمدن حادث است . جوابش هم اين است كه مى بينيم و تجربه هم ثابت كرده كه حيات جارى در يك جرثومه با مردن جرثومه باطل مى شود، پس مبدل شدن حيات به موت ، كاشف از اين است كه بين زنده فلان جرثومه و مرگ آن ارتباطى هست ، كه توضيح بيشتر اين معنا، مقامى ديگر لازم دارد. و آيه شريفه : ((تولج الليل فى النهار...)) تصرف خداى تعالى در ملك حقيقى و تكوينى عالم را توصيف مى كند، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 213 همچنان كه آيه شريفه : ((توتى الملك من تشاء...)) تصرف او در ملك اعتبارى و قراردادى و توابع آن را توصيف مى كند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره◾️ ▪️به یکی از علمای عامه گفته شد: اختلاف ما با شما بر سر صحابۀ‌ پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است؛ ولی لزوم مودّت و محبت و دوستی اهل‌بیت علیهم‌السلام مورد توافق فریقین(شیعه و سنی) است. ▪️بنابراین، ما می‌گوییم: اگر صحابه درواقع، مودّت و دوستی اهل‌بیت علیهم‌السلام را دارا باشند، ما با شما در احترام به آن‌ها موافقیم و اگر درواقع، مخالف با اهل‌بیت علیهم‌السلام باشند و مودّت آن‌ها را نداشته باشند، شما نیز باید مثل ما مخالف هرکس باشید که مودّت ذوی‌القربی[١] را ندارد. ☑️[١]. اشاره است به آیۀ ۲۳ سورۀ شوری: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‌؛ بگو: برای رسالت خود از شما اجر و پاداشی نمی‌خواهم، جز آنکه به نزدیکانم مودت و مهربانی کنید». ◾️در محضر بهجت، ج٢، ص٣٦٦◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️آثار میلاد رسول الله در جهان تکوین◾️ ▪️پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در بین‌الطّلوعین روز هفدهم ماه ربیع الاوّل سال عام الفیل از دامان پاک آمنه بنت وهب سلام الله علیها به عالم خاکی پا نهادند. در جهان تکوین مقارن با میلاد پیامبر علائم و آثار عجیبی رخ داد؛ چه آنچه مشهود اهل ظاهر بود و چه آنچه معلوم اهل باطن. ▪️سال‌های گذشته حدیثی را از امام صادق علیه السّلام عرض کرده‌ام که حضرت فرمودند: ابلیس در آغاز، میدانِ تاخت وتاز و جولانش هفت آسمان بود. با تولّد عیسی بن مریم از سه آسمان رانده شد و تنها در چهار آسمان میدان جولان داشت؛ امّا با تولّد پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از چهار آسمان باقی مانده هم رانده شد و دیگر جز در افق دنیا مِیدانی برای جولان برای ابلیس نماند. این یکی از برکات عظیم میلاد رسول خدا است. با شهاب ثاقبی که در آسمان دیده شد، ابلیس از آسمان رانده شد و عرصه تاخت وتاز و جولان او به دنیا محدود شد. هنگام تولّد پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم کسانی که اهل گوش‌های باطنی بودند؛ صدای ضجّه‌ها و جیغ کشیدن‌های ابلیس و یارانش را شنیدند. ▪️و امّا آنچه در ظاهر مشاهد شده، که در تواریخ نیز ثبت شده است؛ مقارن میلاد پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در بتکده‌ها بت‌ها از جا کنده و واژگون شدند؛ سقف ایوان مدائن که کاخ یکی از دو اَبَرقدرت دنیای آن روز بود، تَرَک برداشت و چهارده کنگره این ایوان فرو ریخت. این هم نشان دهنده‌ی این است که اسلام آمده تا این‌گونه اقتدارهای مبتنی بر ستم را ویران کند. ▪️آب دریاچه ساوه فرو رفت و خشکید و در برابر آن، آب رود سماوه که بین کوفه و شام جریان دارد و آن زمان خشکیده، بی آب و یا بسیار کم آب بود، یک‌باره جوشید و به جریان افتاد و رود پر آبی شد. ▪️آتشکده فارس که متعلّق به زردشتیان بود و هزار سال بود که آتش آن خاموش نشده بود؛ با تولّد پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم، آتشِ این آتشکده هم خاموش شد. رئیس موبدان زردشتی هم رؤیایی دید؛ که خبر از همین اتّفاق عظیم به او می‌داد... ◾️استاد مهدی طیّب۸۷/۱۲/۲۲◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ ◾️آداب سلوک عرفانی و غربت سالکان در آخرالزّمان◾️ ☑️《شرحی بر حدیثی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم که «ابن فهد حلّی» رضوان الله تعالی علیه در کتاب «التّحصین فی صفات العارفین» نقل کرده است و برای «اهل سلوک و اهل طریقت» بسیار آموزنده است.》 ▪️قیامت برپا نمی‌شود مگر اینکه قبل از قیامت شرایط امّت به جایی می‌رسد که کسی که اطاعت خدا می‌کند و اهل طاعت و بندگی است، مورد بغض و کینۀ مردم واقع می‌شود. و کسانی که اهل معصیت و گناهند، مورد محبّت و علاقه و دوستی مردم واقع می‌شوند.. ▪️مسلمان حقیقی در آن روزگار مثل فرد غریب رانده شده‌ای است. هیچ جا، جا ندارد. ▪️در آن روزگار، اسلام از بین می‌رود و از اسلام چیزی جز نام اسلام باقی نمی‌ماند و قرآن هم از بین می‌رود و از قرآن چیزی جز خطوط نوشته شده بر کاغذ باقی نمی‌ماند. نه از حقیقت اسلام خبری است، نه حقیقت قرآن. ▪️مردم آن روزگار طریق بندگی حق را ترک کرده‌اند. اهل عرفان و معنویت و سلوک و طریق الی الله نیستند. میل به دنیا کرده‌اند و آخرت را کنار گذاشته‌اند؛ اصلاً صحبتی از آخرت نیست؛ حسابی برای آخرت باز نمی‌کنند؛ بهایی به وجود آخرت نمی‌دهند و وجود آخرت در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌ها و رفتارشان هیچ تأثیری ندارد. اینها اهل شکم‌چرانی و خوردن غذاهای لذیذ و اهل پوشیدن لباسهای بسیار زینتی‌اند.... ▪️مردها اهل خودنمایی و خودآرایی‌اند و همان‌طور که زن خودش را برای شوهرش زینت می‌کند و خود را به او عرضه می‌کند، مردها اینگونه می‌شوند؛ خود را زینت کرده و به این و آن عرضه می‌کنند و زن‌ها هم خود را با زیور و شنل‌های زینتی می‌آرایند و خود را به رخ این و آن می‌کشند و در جمع خودنمایی می‌کنند... ▪️آن روز لباس آنها لباس فرمانروایان جبّار است؛ شبیه آنها لباس می‌پوشند و آنها را در چنین لباس‌هایی می‌بینی... ▪️همۀ مباهات و افتخارشان به پست و مقام و موقعیت شغلی و اجتماعی‌شان و به لباس زیبا و جامۀ فاخری است که بر تن کرده‌اند... ▪️در این شرایط اولیاء خدا عبای ساده‌ای بر دوش افکنده‌اند و یا در دل عَناء و سختی و با حالتی که مردم آنها را خوار می‌پندارند، زندگی می‌کنند. در اثر بیداری‌های دل شب رنگ‌های پریده‌ای دارند و پشت‌هایشان از شدّت شب زنده داری و به نماز ایستادن خمیده شده است... ▪️اگر در این جامعه یکی از اولیای خدا سخن حقّی بگوید، به او می‌گویند خاموش باش؛ تو رفیق شیطانی و در رأس گمراهی و ضلالتی... ▪️در آن جامعه قرآن را به غیر حقیقتی که قرآن دارد، تأویل می‌کنند و بر می‌گردانند در تأیید دنیاطلبی‌ها و لذّت‌جویی‌ها و زر و زیور به خود بستن‌ها و فخرفروشی با لباس و جاه و جمال، به قرآن هم استناد می‌کنند. قرآن را به غیر آنچه تأویل حقیقی قرآن است، تأویل می‌کنند. می‌گویند خدا فرموده است چه کسی زینت‌هایی را که خدا برای بندگانش بیرون آورده است و غذاهای لذیذ و خوشمزه و روزی‌های گوارا را برای بندگان خدا حرام کرده است؟ اینها حرام نیست؛ خدا حلال کرده است؛ ما هم از حلال خدا استفاده می‌کنیم. برای دنیاطلبی و تجمّل پرستی‌ها چنین استناد قرآنی می‌آورند... ▪️پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: ای اسامه، بر تو باد بر طیّ طریق حق، سلوک در مسیر حقّ متعال، سلوک الی الله. یعنی اهل طریقت باش. راه حق را طی کن و سلوک الی الله کن. و بر حذر باش از اینکه در اثر جذّابیت‌ها و لذایذ دنیوی، خوشی‌های نعمت‌های دنیوی و شادی‌های ناپایدار و نابود شوندۀ دنیا و عشق زایل دنیوی، از طریق و مسیر سلوک الی الله خارج شوی. نکند تحت تأثیر اینها پای از مسیر سلوک الی الله و طیّ طریق حق بیرون گذاری... ▪️اسامه عرض کرد: یا رسول الله، ساده‌ترین شیوه‌ای که می‌شود این طریق سلوک الی الله و طریقت حق را طی کرد، چه مسیری است؟ چگونه می‌توان به سهل‌ترین روش این راه را طی کرد؟ ▪️پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به اسامه فرمودند: اوّل: پیوسته شب زنده‌دار باشی ... دوّم: تشنگی در فصل گرما ... سوّم: بازداشتن نفس خویشتن از شهوات چهارم: ترکِ پیروی از هوا و هوس ... پنجم: ....... ◾️استاد مهدی طیّب ۹۱/۱۱/۰۵◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی◾️ ▪️پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آفرین بر قومی‎که جهاد اصغرشان تمام شد و جهاد اکبرشان باقی مانده است . جهاد اکبر یعنی جهاد با سلاح اخلاق. جهاد اصغر دوره‎اش طی شد، با اخلاق باید کُره‎ی زمین را تسخیر کنیم. ▪️جهاد اکبر مال اخلاقیات است؛ عفّت داشتن، زیاد حرف نزدن، غیبت نکردن و ... جهاد اکبر است. ◾️مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی‌طالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ» @mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۴۳ ▪️رشحه‌ای از رشحات نور اهل بیت علیهم السلام در عالم ظهور کرده
  ☑️قسمت ۴۴ ▪️عالم طبیعت، عالم تزاحم و تضاد است از این رو ممکن است متضادها در کنار هم قرار بگیرند‌ لذا می‌بینیم پیغمبر صلی الله علیه و آله در کنار عایشه قرار می‌گیرد، موسی و فرعون در کنار هم قرار می‌گیرند؛ این عالم، عالم رنگ است. چون که بی رنگی اسیر رنگ شد موسی با موسی در جنگ شد ▪️برای دوام فیض حق متعال باید این متضادها کنار هم باشند. باید امام حسین و یزید در عالم باشند. حق هرگز نمی‌تواند باطل را بپذیرد و باطل هم هرگز نمی‌تواند زیر بار حق برود کما این که تاکنون چنین بوده و الی یوم القیامة نیز چنین خواهد بود. حق و باطل در کنار هم قرار می‌گیرند تا بشر آزمایش شود. «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ» (دخان/۴۰) آخرت اما دار تزاحم و تضاد و دعوا نیست لذا در آخرت، افراد بر مبنای سنخیت در کنار هم قرار می‌گیرند: «السنخیة علة الانضمام». ▪️«النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» (احزاب/۶) زوج هر کسی در آخرت کسی است که اهل او باشد. «إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا» (انشقاق/۱۳) در آخرت، هر کسی با اهل خودش شاد است اما مراد از اهل در اینجا اهل و عیال ظاهری نیست؛ ممکن است همسر کسی در دنیا، در آخرت اهل او نباشد. «إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى» (طه/۱۰) چون دختر شعیب اهل موسی است، او می‌تواند از ملکوت عالم، قبسات انوار الهی را برایش بیاورد تا مایه‌ی هدایت او باشد. اگر عیال شخصی اهل نباشند عاقبت امر آنها مثل زنان جناب نوح و لوط متفاوت از همسرانشان خواهد بود: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ» (تحریم/۱۰) ▪️عالم آخرت، عالمی است که زوجیت در آن بر مبنای سنخیت است. این زوجیت نیز به معنای مذکر و مؤنث بودن نیست. لذا این که در قرآن آمده «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» (احزاب/۶) به این معنی نیست که هر کسی در این دنیا همسر پیامبر بوده است ام المؤمنین محسوب شود. مادر مؤمنین کسی است که با پیغمبر زوجیت داشته باشد لذا تنها حضرت خدیجه سلام الله علیها و آنکه بر مشرب این بانوی مکرمه باشد می‌تواند با پیغمبر صلی الله علیه و آله زوجیت داشته و مادر ما باشد. امیرالمؤمنین زوج پیغمبر است لذا أم المؤمنین است. أم که فقط به معنای زن و مادر نیست بلکه «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» (زخرف/۴). اُم یعنی ریشه و اصل... یعنی هر کسی که چون پیغمبر اصل عالم است اُم است. ▪️«حُسَيْنٌ مِنِّی» یعنی همه خوبی ها از من ظهور کرده است چون حسین مظهر خوبی هاست. کسی که بتواند با پیغمبر اتحاد وجودی برقرار کند، پدر و مادر ماست. «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» لذا از آنجا که حضرت مریم و آسیه انسان هایی الهی بودند با پیغمبر سنخیت پیدا کرده و بر این اساس زوج پیغمبر در آخرت هستند اما آن دو زنِ دیگر در کثرت بودند و سنخیتی با آن عنصر لطیف نداشتند لذا در آخرت از ایشان جدا هستند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره   ☑️قسمت ۱۳ ▪️خداوند به آن‌ها دستور داد تا آن بقره را ذبح کنند. این ذبح کردن
  ☑️قسمت ۱۴ ▪️«السعید سعید فی بطن أمه الشقی شقی فی بطن أمه». همان‌گونه که خواجه عبدالله انصاری می‌فرماید که خدایا همه می‌خواهند عاقبت به خیر شوند، مرا اول به خیر بگردان، این که انسان در باطن خودش موحد باشد خیلی مهم است وگرنه هر ‌قدر هم  پیامبر به او تذکر دهد باز هم چپ می‌کند. هرچه به من و شما بخواهند بدهند در کودکی می‌دهند. «يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» (مریم/۱۲) این صباوت اشاره به عین ثابته‌ی جناب یحیی دارد، فتدبر جدا. این آیه فقط درباره حضرت یحیی نیست بلکه درباره همه‌ی ماست یعنی اگر در بزرگسالی و رشد اهل حکمت شدی بدان در کودکی است که به شما حکمت را داده‌اند، وگرنه در بزرگسالی خبری نیست. در بزرگسالی وقتی به مقام رشد رسیدیم به ما علم تفصیل می‌دهند. لذا نطفه در دین اسلام موضوعیت دارد و پیرامون نحوه لقاح نطفه دستورات فراوانی وجود دارد. حضرت عیسی علیه السلام در گهواره می‌فرماید: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا» (مریم/۳۰) در این جَعَلَنِي تامل بفرمائید؛ این جعل الهی است یعنی عین ثابته‌ی من مقتضی نبوت و اسم تبارک الهی بود وجعلنی مبارک این ما کنت، پس بدان هرچه در کودکی به شما دادند، همانید. این به این معنی نیست که انسان در گذر زمان دیگر نمی‌تواند کسب کند بلکه خیلی سخت است. اگر در کهولت سن دیدی شخصی متحول شد و مثلا از جهل به علم آمد باز هم بدانید که این تحول به عین ثابته‌ی او بر می‌گردد و یا اینکه به سختی حاصل شد اعنی الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ لَو أُبْرِمَ إِبْرَاماً. پس تغییر در عین ثابته‌ی فرد در عین ثابته‌ی او نوشته شده بود فافهم فتدبر ترشد ان شاء الله. لذا شما می‌بینید حضرت علی اصغر علیه السلام در شش ماهگی به مقامی رسیده‌ است که به تعبیر یکی از بزرگان اوست که کفر را رسوا کرده است. ▪️قوم بنی اسرائیل کودکی خوبی نداشتند لذا هرچه حضرت موسی معجزه نشان داد باز از ایشان خواستند که برایشان یک بتی قرار دهد تا آن را عبادت کنند. حضرت موسی هم از خدا درخواست کرد« رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ»(اعراف/١٤٣) خدا هم پاسخ می‌دهد که «قَالَ لَن تَرَانِي وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ». اول گفت نمی‌توانی مرا ببینی و بعد به او امیدی داد که امکان دیدن من وجود دارد اما به اندازه‌ی خودت. ما روایاتی داریم از ائمه که من خدایی که نبینم عبادت نمی‌کنم و هم چنین در حدیثی داریم که از امام سوال کرد در قیامت خدا را می‌بینیم، در دنیا چطور؟ ▪️ظاهرا ابابصیر بود که از امام صادق علیه السلام سوال کرد که آیا می‌توان خدا را در قیامت دید؟ ایشان فرمودند بله در این دنیا هم می‌توان دید، همین الان هم داری می‌بینی. اگر جلوه‌ی اتمّ او را ببینی، مثل این است که خودش را دیده‌ای‌. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ»...
☑️فدک سند فساد کودتاچیان سقیفه ▪️فدک ماجراهای بسیار عجیبی دارد؛ بعد از آنکه کودتای سقیفه شکل گرفت، با دستور ابوبکر، فدک مصادره شد. کارگزاران و کارمندانِ فاطمه سلام الله علیها را از فدک بیرون انداختند و فدک را مصادره کردند. ▪️حضرت زهرا علیها السّلام با همان حال رنجور که در اثر صدماتی که در هجوم به منزلشان وارد شده بود، آمدند و اعتراض کردند و فرمودند: فدک ملک شخصی من است. شما به چه مجوّزی این ملک را مصادره کردید؟ ▪️ابوبکر و عمر گفتند: چه کسی گفته است که ملک شخصی تو است؟ این فیء و متعلّق به شخص پیغمبر بوده است و متعلّق به تو نیست. ▪️حضرت فرمودند پیغمبر به امر خدا فدک را به من بخشید. مدّت‌ها در زمان حیات آن حضرت، فدک و درآمد آن در اختیار من بود و من در مصارفی که مدّنظرم بود، هزینه می‌کردم. ▪️گفتند نخیر ما این حرف را قبول نداریم؛ برو شاهد بیاور..... ▪️قاعده‌ی ید یا قاعده‌ی تسلیط که در تمام قوانین حقوقی دنیا پذیرفته شده، در فقه اسلامی هم هست، شیعه و سنّی هم آن را قبول دارند، حکم می‌کند که وقتی چیزی در تصرّف شخصی بود، فرد متصرّف برای اثبات مالکیت آن چیز نیازی به دلیل ندارد.... ◾️استاد مهدی طیب ۸۸/۰۴/۲۵◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️لعن و تبرّى در سلوک طريق عرفان◾️ ▪️لعن و تبرّى آثار عميق و عجيبى در پاک كردن وجود فرد از پليدی‌ها
◾️رفع چند ترديد در جواز و لزوم لعن◾️ ▪️در بحث لعن و تبرّى، رفع چند ترديد را لازم می‌دانيم: ▪️۱ـ احاديثى كه از پيامبر اكرم و ائمّه معصومين علیهم السّلام در نهى از لعن كردن وارد شده است، تماماً در نهى از لعن كردن شخصى است كه مستحقّ لعن نيست و طىّ آنها از اينكه مؤمنى مؤمن ديگرى را لعن كند، به شدّت تحذیر شده و اخطار گرديده كه اگر فردى شخصى را كه مستحقّ لعن نيست لعنت كند، اين لعن به سوى لعن كننده باز می‌گردد و شامل حال او می‌شود. ▪️روشن است كه اين گونه احاديث به لعن كسانى كه طرفة العينى بهره‌اى از ايمان نداشتند و مورد لعن خدا و پيامبر خدا و ملائكه بودند ربطى ندارد. ▪️۲ـ اينكه قرآن كريم مؤمنان به خدا را از دشنام دادن و فحّاشى كردن به بت‌هاى مشركان، به خاطر اينكه سبب می‌شود مشركان نيز از سرِ عداوت و جهل، به خدا ناسزا گويند، نهى نموده است، لعن كردن و تبرّى جستن از دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام را منتفى نمی‌سازد. ▪️زيرا سبّ و دشنام عبارت از سخن ركيک و بی‌ادبانه است كه اساساً با شأن و ادب مورد انتظار از مؤمن سازگار نيست؛ در حالى كه لعن، دعا بر محروم شدن شخص از رحمت الهى است و تبرّى، موضع جداكردن از يک شخص يا گروه است و به هيچ وجه حاكى از بی‌ ادبى نيست. ▪️كما اينكه خداوند نيز در قرآن كريم می‌فرمايد: قُتِلَ الاِنسانُ ما اَكفَرَهُ، مرگ بر انسان چقدر كفران پيشه است. هيچ كس اين سخن قرآن را دشنام و فحش و مغاير با ادب تلقّى نمی‌كند. ▪️ضمناً با عنايت به اينكه در آيه مورد بحث علّت نهى از سبّ و دشنام، تحريک شدن مشركان به ناسزا گفتن به خداوند ذكر شده است و نه سزاوار دشنام نبودن بت‌ها، شايد بتوان گفت اگر اين سبّ و دشنام، علنى و با صداى بلند انجام نشود و در نتيجه موجب تحريک مشركان نگردد، از شمول نهى آيه مورد بحث خارج خواهد بود، گرچه همان طور كه گفتيم سبّ و دشنام با صداى آهسته نيز از شأن و منزلت مؤمن كه پايبند به نيكی‎هاى اخلاقى است به دور می‌باشد. ▪️۳ـ اينكه قرآن كريم عنوان نموده است كه خداوند بدگويى كردن با صداى بلند را، جز از مظلوم دوست نمی‌دارد نيز نمی‌تواند نفى كننده جواز و فضيلت تبرّى و لعن بر دشمنان اهل‌بيت علیهم السّلام تلقّى شود؛ ▪️زيرا اولاً، آيه در مورد بدگويى و پرخاشگرى بحث می‌كند، در حالى كه لعن، دعاى بر محروميّت شخص از رحمت الهى و تبرّى، صف جدا كردن و بيزارى جستن است. ▪️ثانياً، آيه اين را كه با صداى بلند بدگويى شود ناستوده دانسته و دلالتى بر بدگويى با صداى آهسته و مخفى ندارد. ▪️ثالثاً، آيه حتّى پرخاشگرى و با صداى بلند بدگويى كردن شخص مظلوم را محبوب خدا دانسته است. چه ظلمى بالاتر از محروم كردن جامعه اسلامى از حاكميّت و زعامت اهل‌بيت علیهم السّلام و جناياتى كه نسبت به آن بزرگواران انجام شد. ▪️ذكر اين نكته خالى از لطف و بهره نيست كه ادب بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ گفتن و صلوات فرستادن، در جَهر و آشكارا ادا كردن آنها و ادب اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ گفتن و لعن كردن و تبرّى جستن، در اِخفاء و آهسته ادا كردن آنهاست. ▪️هرچه مخفيانه‌تر، عميق‌تر و درونی‌تر، از شيطان به خدا پناه برده شده و بر دشمنان محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين لعن و از آنها تبرّى جسته شود، آثار بيشترى در پاک كردن وجود فرد از بدی‌ها دارد. ◾️کتاب ره توشۀ دیدار تألیف استاد مهدی طیّب◾️ - ۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️۲۳ ربیع الاوّل ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم - ۲۰۱ ه.ق @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️ملک، حقیقت انسان کامل است و امری الوجود می‌باشد. این حقیقت از عالم امر است و یک حقیقت می‌باشد و دو تا نیست. ما چیزی تحت عنوان ملائکة الله و فرشته‌ها نداریم بلکه تنها یک ملک داریم که به حیث ظهور در مراتب پایین، ملائکة الله مطرح می‌شوند‌. این حقیقت حور و حورالعین و حوراء انسی که همان حقیقت ائمه اطهار علیهم السلام است، یک حقیقت بیشتر نیست و ملک عالم وجود است لذا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لَما أراد الله أن ينشأ المخلوقات، أقام الخلائق في صورة واحدة»؛ وقتی حق متعال می‌خواست عالم را خلق کند، یک صورت واحد خلق کرد و این صورت، حقیقت اهل‌بیت علیهم السلام بود. این یک حقیقت، به حیث ظهور در مراتب مادون اسامی مختلف می‌گیرد. از آن حیثی که افاضه‌ی علم می‌کند، جبرائیل است. از حیثی که افاضه‌ی حیات می‌کند، اسرافیل است. از آن حیثی که ماده را به کمال می‌رساند، نامش عزرائیل است و... . این ملائکة الله، قوای عالم وجود هستند همانطور که شمای نوعی، قوا دارید. این تنزل و ترفع، عین تنزل و ترفع من و شما است. چطور من و شما معارف داریم، روح داریم، عقل داریم، قلب داریم و حقایق از سرّ ما به ظاهر ما می‌آید، حرف که می‌زنیم می‌شنویم؛ این حقیقت به عقل ما رفته و دوباره به سرّ ما بازمی‌گردد که همان قوس نزول و صعود است که مرتب در عالم در حال تکرار است‌. در همین حد بگویم که «مُختَلَفُ الْمَلائِكَة» یعنی همین؛ یعنی ملائکة الله حقیقت ائمه اطهار علیهم السلام هستند که همینطور پیوسته در ظهور و تجلی هستند و همین حقایق دوباره به سمت حق متعال بازمی‌گردند لذا کل نظام هستی ملائکة الله است. به همین خاطر فرمود هر شیء که خدا در عالم خلق کرده است، «و له قوة روحانیة تُسمي في لسان الشرع بالملك». هر چیزی که در عالم است قوه‌ای دارد و دارای حقیقتی باطنی می‌باشد که این حقیقت باطنی او عبارت است از ملک و ملائکة الله لذا همه و همه در اینجا، در و دیوار و کل نظام هستی ملائکه الله هستند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش هفتم ● مراد از بيرون آوردن زنده از مرده و مرده از زنده وَ تُ
آیات27-26 آل عمران، قسمت سوم بخش اول ● چهار مقابله لطيف در دو آيه شريفه و در هر يك از دو آيه ، چهار جور تصرف بطور مقابله قرار گرفته ، در اولى دادن و گرفتن ملك آمده ، و در مقابلش در آيه دومى داخل كردن شب در روز و روز در شب ذكر شده و در اولى مسأله دادن و گرفتن عزت آمده ، و در مقابل در آيه دومى بيرون كردن مرده از زنده و زنده از مرده ذكر شده و اين از عجايب لطافت و از لطايف تناسب است كه بر كسى پوشيده نيست ، براى اينكه دادن ملك خود نوعى مسلط كردن بعضى از مردم است بر بقيه مردم ، به اينكه مقدارى بيشتر آزادشان بگذارد، و در نتيجه آزادى بقيه افراد را به همان مقدار محدود كند، و آزادى غريزى آنان را از بين ببرد. همچنان كه ادخال شب در روز مسلط كردن شب بر روز است ، تا شب مقدارى از ساعات روز را جزء خودش كند، و در نتيجه مقدارى از چيزهائى كه روز آنرا آشكار مى كرد، از بين ببرد، و گرفتن ملك عكس ‍ اين معنا است ، و همچنين دادن عزت نوعى زنده كردن است ، زيرا كسى كه اسم و رسمى و در نتيجه عزتى نداشته اثر زندگيش هم پيدا نبوده ، وقتى عزت يافت شهرتى پيدا مى كند و اثر وجوديش هويدا مى شود، و اين خود نظير بيرون آوردن زنده از مرده است ، همچنان كه ذلت نظير پديد آوردن مرده از زنده است ، پس در عزت نوعى حيات ، و در ذلت نوعى ممات هست . البته وجهى ديگر در آيه هست و آن اين است كه خداى تعالى در كلام خود در آيه : ((فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصرة )) روز را بيناگر خوانده ، و يكى از مظاهر اين اثبات و محو در مجتمع انسانى ظهور ملك و سلطنت و زوال آن است . و نيز علم و قدرت را از آثار حيات دانسته و جهل و عجز را از آثار مرگ جامعه شمرده است ، و فرموده : ((اموات غير احياء و ما يشعرون ايان يبعثون )). و همچنين عزت را خاص خدا و رسول او و مؤمنين دانسته است ، و در اين باره فرموده : ((و للّه العزه و لرسوله و للمؤمنين )) بنابراين در مجتمع انسانى ((عزت )) مظهر حيات و ((ذلت )) مظهر مرگ است ، و بدين جهت است كه در مقابل مسأله ((دادن )) و گرفتن ملك و عزت (در آيه اول ) مسأله داخل كردن شب در روز و روز در شب بيرون كردن زنده از مرده مرده از زنده را (در آ يه دوم ) آورد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 214 مقابله ديگرى كه آيه اول و دوم شده اين است كه در آيه اول فرموده بود: ((بيدك الخير))، و در آيه دوم در مقابل آن فرمود: ((و ترزق من تشاء بغير حساب كه ان شاء اللّه )) بيانش مى آيد. وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ مقابله اى كه چند سطر قبل متذكر شديم اين نكته را مى فهماند كه جمله ((ترزق ...))بيان مطالب قبل ، يعنى دادن ملك و عزت و ايلاج و غيره است ، بنابراين عطفى كه در اينجمله شده عطف بيان و توضيح دهنده ، است ، و در نتيجه ازقبيل بيان حكمى خاص به علتى عام است ، همچنان كه جمله ((بيدك الخير)) هم نسبت به ماقبل خود همينطور بود، و معناى جمله مورد بحث اين است كه متصرف در امور خلق توئى ،چون توئى كه هركس را بخواهى بدون حساب روزى مى دهى . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei