«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِیطالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ»
@mohamad_hosein_tabatabaei
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ
وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي...
#یاحسین
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۴۳ ▪️رشحهای از رشحات نور اهل بیت علیهم السلام در عالم ظهور کرده
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۴۴
▪️عالم طبیعت، عالم تزاحم و تضاد است از این رو ممکن است متضادها در کنار هم قرار بگیرند لذا میبینیم پیغمبر صلی الله علیه و آله در کنار عایشه قرار میگیرد، موسی و فرعون در کنار هم قرار میگیرند؛ این عالم، عالم رنگ است.
چون که بی رنگی اسیر رنگ شد
موسی با موسی در جنگ شد
▪️برای دوام فیض حق متعال باید این متضادها کنار هم باشند. باید امام حسین و یزید در عالم باشند. حق هرگز نمیتواند باطل را بپذیرد و باطل هم هرگز نمیتواند زیر بار حق برود کما این که تاکنون چنین بوده و الی یوم القیامة نیز چنین خواهد بود. حق و باطل در کنار هم قرار میگیرند تا بشر آزمایش شود. «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ» (دخان/۴۰) آخرت اما دار تزاحم و تضاد و دعوا نیست لذا در آخرت، افراد بر مبنای سنخیت در کنار هم قرار میگیرند: «السنخیة علة الانضمام».
▪️«النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» (احزاب/۶) زوج هر کسی در آخرت کسی است که اهل او باشد. «إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا» (انشقاق/۱۳) در آخرت، هر کسی با اهل خودش شاد است اما مراد از اهل در اینجا اهل و عیال ظاهری نیست؛ ممکن است همسر کسی در دنیا، در آخرت اهل او نباشد. «إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى» (طه/۱۰) چون دختر شعیب اهل موسی است، او میتواند از ملکوت عالم، قبسات انوار الهی را برایش بیاورد تا مایهی هدایت او باشد. اگر عیال شخصی اهل نباشند عاقبت امر آنها مثل زنان جناب نوح و لوط متفاوت از همسرانشان خواهد بود: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ» (تحریم/۱۰)
▪️عالم آخرت، عالمی است که زوجیت در آن بر مبنای سنخیت است. این زوجیت نیز به معنای مذکر و مؤنث بودن نیست. لذا این که در قرآن آمده «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» (احزاب/۶) به این معنی نیست که هر کسی در این دنیا همسر پیامبر بوده است ام المؤمنین محسوب شود. مادر مؤمنین کسی است که با پیغمبر زوجیت داشته باشد لذا تنها حضرت خدیجه سلام الله علیها و آنکه بر مشرب این بانوی مکرمه باشد میتواند با پیغمبر صلی الله علیه و آله زوجیت داشته و مادر ما باشد. امیرالمؤمنین زوج پیغمبر است لذا أم المؤمنین است. أم که فقط به معنای زن و مادر نیست بلکه «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» (زخرف/۴). اُم یعنی ریشه و اصل... یعنی هر کسی که چون پیغمبر اصل عالم است اُم است.
▪️«حُسَيْنٌ مِنِّی» یعنی همه خوبی ها از من ظهور کرده است چون حسین مظهر خوبی هاست. کسی که بتواند با پیغمبر اتحاد وجودی برقرار کند، پدر و مادر ماست. «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» لذا از آنجا که حضرت مریم و آسیه انسان هایی الهی بودند با پیغمبر سنخیت پیدا کرده و بر این اساس زوج پیغمبر در آخرت هستند اما آن دو زنِ دیگر در کثرت بودند و سنخیتی با آن عنصر لطیف نداشتند لذا در آخرت از ایشان جدا هستند...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۱۳ ▪️خداوند به آنها دستور داد تا آن بقره را ذبح کنند. این ذبح کردن
#شرح_مراتب_نفس_اماره
☑️قسمت ۱۴
▪️«السعید سعید فی بطن أمه الشقی شقی فی بطن أمه». همانگونه که خواجه عبدالله انصاری میفرماید که خدایا همه میخواهند عاقبت به خیر شوند، مرا اول به خیر بگردان، این که انسان در باطن خودش موحد باشد خیلی مهم است وگرنه هر قدر هم پیامبر به او تذکر دهد باز هم چپ میکند. هرچه به من و شما بخواهند بدهند در کودکی میدهند. «يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» (مریم/۱۲) این صباوت اشاره به عین ثابتهی جناب یحیی دارد، فتدبر جدا. این آیه فقط درباره حضرت یحیی نیست بلکه درباره همهی ماست یعنی اگر در بزرگسالی و رشد اهل حکمت شدی بدان در کودکی است که به شما حکمت را دادهاند، وگرنه در بزرگسالی خبری نیست. در بزرگسالی وقتی به مقام رشد رسیدیم به ما علم تفصیل میدهند. لذا نطفه در دین اسلام موضوعیت دارد و پیرامون نحوه لقاح نطفه دستورات فراوانی وجود دارد. حضرت عیسی علیه السلام در گهواره میفرماید: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا» (مریم/۳۰) در این جَعَلَنِي تامل بفرمائید؛ این جعل الهی است یعنی عین ثابتهی من مقتضی نبوت و اسم تبارک الهی بود وجعلنی مبارک این ما کنت، پس بدان هرچه در کودکی به شما دادند، همانید. این به این معنی نیست که انسان در گذر زمان دیگر نمیتواند کسب کند بلکه خیلی سخت است. اگر در کهولت سن دیدی شخصی متحول شد و مثلا از جهل به علم آمد باز هم بدانید که این تحول به عین ثابتهی او بر میگردد و یا اینکه به سختی حاصل شد اعنی الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ لَو أُبْرِمَ إِبْرَاماً. پس تغییر در عین ثابتهی فرد در عین ثابتهی او نوشته شده بود فافهم فتدبر ترشد ان شاء الله. لذا شما میبینید حضرت علی اصغر علیه السلام در شش ماهگی به مقامی رسیده است که به تعبیر یکی از بزرگان اوست که کفر را رسوا کرده است.
▪️قوم بنی اسرائیل کودکی خوبی نداشتند لذا هرچه حضرت موسی معجزه نشان داد باز از ایشان خواستند که برایشان یک بتی قرار دهد تا آن را عبادت کنند. حضرت موسی هم از خدا درخواست کرد« رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ»(اعراف/١٤٣) خدا هم پاسخ میدهد که «قَالَ لَن تَرَانِي وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ». اول گفت نمیتوانی مرا ببینی و بعد به او امیدی داد که امکان دیدن من وجود دارد اما به اندازهی خودت. ما روایاتی داریم از ائمه که من خدایی که نبینم عبادت نمیکنم و هم چنین در حدیثی داریم که از امام سوال کرد در قیامت خدا را میبینیم، در دنیا چطور؟
▪️ظاهرا ابابصیر بود که از امام صادق علیه السلام سوال کرد که آیا میتوان خدا را در قیامت دید؟ ایشان فرمودند بله در این دنیا هم میتوان دید، همین الان هم داری میبینی. اگر جلوهی اتمّ او را ببینی، مثل این است که خودش را دیدهای. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ»...
#ح_م
☑️فدک سند فساد کودتاچیان سقیفه
▪️فدک ماجراهای بسیار عجیبی دارد؛ بعد از آنکه کودتای سقیفه شکل گرفت، با دستور ابوبکر، فدک مصادره شد. کارگزاران و کارمندانِ فاطمه سلام الله علیها را از فدک بیرون انداختند و فدک را مصادره کردند.
▪️حضرت زهرا علیها السّلام با همان حال رنجور که در اثر صدماتی که در هجوم به منزلشان وارد شده بود، آمدند و اعتراض کردند و فرمودند: فدک ملک شخصی من است. شما به چه مجوّزی این ملک را مصادره کردید؟
▪️ابوبکر و عمر گفتند: چه کسی گفته است که ملک شخصی تو است؟ این فیء و متعلّق به شخص پیغمبر بوده است و متعلّق به تو نیست.
▪️حضرت فرمودند پیغمبر به امر خدا فدک را به من بخشید. مدّتها در زمان حیات آن حضرت، فدک و درآمد آن در اختیار من بود و من در مصارفی که مدّنظرم بود، هزینه میکردم.
▪️گفتند نخیر ما این حرف را قبول نداریم؛ برو شاهد بیاور.....
▪️قاعدهی ید یا قاعدهی تسلیط که در تمام قوانین حقوقی دنیا پذیرفته شده، در فقه اسلامی هم هست، شیعه و سنّی هم آن را قبول دارند، حکم میکند که وقتی چیزی در تصرّف شخصی بود، فرد متصرّف برای اثبات مالکیت آن چیز نیازی به دلیل ندارد....
◾️استاد مهدی طیب ۸۸/۰۴/۲۵◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️لعن و تبرّى در سلوک طريق عرفان◾️ ▪️لعن و تبرّى آثار عميق و عجيبى در پاک كردن وجود فرد از پليدیها
◾️رفع چند ترديد در جواز و لزوم لعن◾️
▪️در بحث لعن و تبرّى، رفع چند ترديد را لازم میدانيم:
▪️۱ـ احاديثى كه از پيامبر اكرم و ائمّه معصومين علیهم السّلام در نهى از لعن كردن وارد شده است، تماماً در نهى از لعن كردن شخصى است كه مستحقّ لعن نيست و طىّ آنها از اينكه مؤمنى مؤمن ديگرى را لعن كند، به شدّت تحذیر شده و اخطار گرديده كه اگر فردى شخصى را كه مستحقّ لعن نيست لعنت كند، اين لعن به سوى لعن كننده باز میگردد و شامل حال او میشود.
▪️روشن است كه اين گونه احاديث به لعن كسانى كه طرفة العينى بهرهاى از ايمان نداشتند و مورد لعن خدا و پيامبر خدا و ملائكه بودند ربطى ندارد.
▪️۲ـ اينكه قرآن كريم مؤمنان به خدا را از دشنام دادن و فحّاشى كردن به بتهاى مشركان، به خاطر اينكه سبب میشود مشركان نيز از سرِ عداوت و جهل، به خدا ناسزا گويند، نهى نموده است، لعن كردن و تبرّى جستن از دشمنان اهلبيت علیهم السّلام را منتفى نمیسازد.
▪️زيرا سبّ و دشنام عبارت از سخن ركيک و بیادبانه است كه اساساً با شأن و ادب مورد انتظار از مؤمن سازگار نيست؛ در حالى كه لعن، دعا بر محروم شدن شخص از رحمت الهى است و تبرّى، موضع جداكردن از يک شخص يا گروه است و به هيچ وجه حاكى از بی ادبى نيست.
▪️كما اينكه خداوند نيز در قرآن كريم میفرمايد: قُتِلَ الاِنسانُ ما اَكفَرَهُ، مرگ بر انسان چقدر كفران پيشه است. هيچ كس اين سخن قرآن را دشنام و فحش و مغاير با ادب تلقّى نمیكند.
▪️ضمناً با عنايت به اينكه در آيه مورد بحث علّت نهى از سبّ و دشنام، تحريک شدن مشركان به ناسزا گفتن به خداوند ذكر شده است و نه سزاوار دشنام نبودن بتها، شايد بتوان گفت اگر اين سبّ و دشنام، علنى و با صداى بلند انجام نشود و در نتيجه موجب تحريک مشركان نگردد، از شمول نهى آيه مورد بحث خارج خواهد بود، گرچه همان طور كه گفتيم سبّ و دشنام با صداى آهسته نيز از شأن و منزلت مؤمن كه پايبند به نيكیهاى اخلاقى است به دور میباشد.
▪️۳ـ اينكه قرآن كريم عنوان نموده است كه خداوند بدگويى كردن با صداى بلند را، جز از مظلوم دوست نمیدارد نيز نمیتواند نفى كننده جواز و فضيلت تبرّى و لعن بر دشمنان اهلبيت علیهم السّلام تلقّى شود؛
▪️زيرا اولاً، آيه در مورد بدگويى و پرخاشگرى بحث میكند، در حالى كه لعن، دعاى بر محروميّت شخص از رحمت الهى و تبرّى، صف جدا كردن و بيزارى جستن است.
▪️ثانياً، آيه اين را كه با صداى بلند بدگويى شود ناستوده دانسته و دلالتى بر بدگويى با صداى آهسته و مخفى ندارد.
▪️ثالثاً، آيه حتّى پرخاشگرى و با صداى بلند بدگويى كردن شخص مظلوم را محبوب خدا دانسته است. چه ظلمى بالاتر از محروم كردن جامعه اسلامى از حاكميّت و زعامت اهلبيت علیهم السّلام و جناياتى كه نسبت به آن بزرگواران انجام شد.
▪️ذكر اين نكته خالى از لطف و بهره نيست كه ادب بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ گفتن و صلوات فرستادن، در جَهر و آشكارا ادا كردن آنها و ادب اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ گفتن و لعن كردن و تبرّى جستن، در اِخفاء و آهسته ادا كردن آنهاست.
▪️هرچه مخفيانهتر، عميقتر و درونیتر، از شيطان به خدا پناه برده شده و بر دشمنان محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين لعن و از آنها تبرّى جسته شود، آثار بيشترى در پاک كردن وجود فرد از بدیها دارد.
◾️کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#لعن_و_تبری - ۸
#ره_توشه_دیدار
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️۲۳ ربیع الاوّل ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم - ۲۰۱ ه.ق
@mohamad_hosein_tabatabaei
#حقیقت_ملائکةالله
▪️ملک، حقیقت انسان کامل است و امری الوجود میباشد. این حقیقت از عالم امر است و یک حقیقت میباشد و دو تا نیست. ما چیزی تحت عنوان ملائکة الله و فرشتهها نداریم بلکه تنها یک ملک داریم که به حیث ظهور در مراتب پایین، ملائکة الله مطرح میشوند. این حقیقت حور و حورالعین و حوراء انسی که همان حقیقت ائمه اطهار علیهم السلام است، یک حقیقت بیشتر نیست و ملک عالم وجود است لذا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لَما أراد الله أن ينشأ المخلوقات، أقام الخلائق في صورة واحدة»؛ وقتی حق متعال میخواست عالم را خلق کند، یک صورت واحد خلق کرد و این صورت، حقیقت اهلبیت علیهم السلام بود. این یک حقیقت، به حیث ظهور در مراتب مادون اسامی مختلف میگیرد. از آن حیثی که افاضهی علم میکند، جبرائیل است. از حیثی که افاضهی حیات میکند، اسرافیل است. از آن حیثی که ماده را به کمال میرساند، نامش عزرائیل است و... . این ملائکة الله، قوای عالم وجود هستند همانطور که شمای نوعی، قوا دارید. این تنزل و ترفع، عین تنزل و ترفع من و شما است. چطور من و شما معارف داریم، روح داریم، عقل داریم، قلب داریم و حقایق از سرّ ما به ظاهر ما میآید، حرف که میزنیم میشنویم؛ این حقیقت به عقل ما رفته و دوباره به سرّ ما بازمیگردد که همان قوس نزول و صعود است که مرتب در عالم در حال تکرار است. در همین حد بگویم که «مُختَلَفُ الْمَلائِكَة» یعنی همین؛ یعنی ملائکة الله حقیقت ائمه اطهار علیهم السلام هستند که همینطور پیوسته در ظهور و تجلی هستند و همین حقایق دوباره به سمت حق متعال بازمیگردند لذا کل نظام هستی ملائکة الله است. به همین خاطر فرمود هر شیء که خدا در عالم خلق کرده است، «و له قوة روحانیة تُسمي في لسان الشرع بالملك». هر چیزی که در عالم است قوهای دارد و دارای حقیقتی باطنی میباشد که این حقیقت باطنی او عبارت است از ملک و ملائکة الله لذا همه و همه در اینجا، در و دیوار و کل نظام هستی ملائکه الله هستند...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت دوم بخش هفتم ● مراد از بيرون آوردن زنده از مرده و مرده از زنده وَ تُ
آیات27-26 آل عمران، قسمت سوم
بخش اول
● چهار مقابله لطيف در دو آيه شريفه
و در هر يك از دو آيه ، چهار جور تصرف بطور مقابله قرار گرفته ، در اولى دادن و گرفتن ملك آمده ، و در مقابلش در آيه دومى داخل كردن شب در روز و روز در شب ذكر شده و در اولى مسأله دادن و گرفتن عزت آمده ، و در مقابل در آيه دومى بيرون كردن مرده از زنده و زنده از مرده ذكر شده و اين از عجايب لطافت و از لطايف تناسب است كه بر كسى پوشيده نيست ، براى اينكه دادن ملك خود نوعى مسلط كردن بعضى از مردم است بر بقيه مردم ، به اينكه مقدارى بيشتر آزادشان بگذارد، و در نتيجه آزادى بقيه افراد را به همان مقدار محدود كند، و آزادى غريزى آنان را از بين ببرد.
همچنان كه ادخال شب در روز مسلط كردن شب بر روز است ، تا شب مقدارى از ساعات روز را جزء خودش كند، و در نتيجه مقدارى از چيزهائى كه روز آنرا آشكار مى كرد، از بين ببرد، و گرفتن ملك عكس اين معنا است ، و همچنين دادن عزت نوعى زنده كردن است ، زيرا كسى كه اسم و رسمى و در نتيجه عزتى نداشته اثر زندگيش هم پيدا نبوده ، وقتى عزت يافت شهرتى پيدا مى كند و اثر وجوديش هويدا مى شود، و اين خود نظير بيرون آوردن زنده از مرده است ، همچنان كه ذلت نظير پديد آوردن مرده از زنده است ، پس در عزت نوعى حيات ، و در ذلت نوعى ممات هست .
البته وجهى ديگر در آيه هست و آن اين است كه خداى تعالى در كلام خود در آيه : ((فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصرة )) روز را بيناگر خوانده ، و يكى از مظاهر اين اثبات و محو در مجتمع انسانى ظهور ملك و سلطنت و زوال آن است .
و نيز علم و قدرت را از آثار حيات دانسته و جهل و عجز را از آثار مرگ جامعه شمرده است ، و فرموده : ((اموات غير احياء و ما يشعرون ايان يبعثون )).
و همچنين عزت را خاص خدا و رسول او و مؤمنين دانسته است ، و در اين باره فرموده : ((و للّه العزه و لرسوله و للمؤمنين )) بنابراين در مجتمع انسانى ((عزت )) مظهر حيات و ((ذلت )) مظهر مرگ است ، و بدين جهت است كه در مقابل مسأله ((دادن )) و گرفتن ملك و عزت (در آيه اول ) مسأله داخل كردن شب در روز و روز در شب بيرون كردن زنده از مرده مرده از زنده را (در آ يه دوم ) آورد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 214
مقابله ديگرى كه آيه اول و دوم شده اين است كه در آيه اول فرموده بود: ((بيدك الخير))، و در آيه دوم در مقابل آن فرمود: ((و ترزق من تشاء بغير حساب كه ان شاء اللّه )) بيانش مى آيد.
وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ
مقابله اى كه چند سطر قبل متذكر شديم اين نكته را مى فهماند كه جمله ((ترزق ...))بيان مطالب قبل ، يعنى دادن ملك و عزت و ايلاج و غيره است ، بنابراين عطفى كه در اينجمله شده عطف بيان و توضيح دهنده ، است ، و در نتيجه ازقبيل بيان حكمى خاص به علتى عام است ، همچنان كه جمله ((بيدك الخير)) هم نسبت به ماقبل خود همينطور بود، و معناى جمله مورد بحث اين است كه متصرف در امور خلق توئى ،چون توئى كه هركس را بخواهى بدون حساب روزى مى دهى .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️حضرت آیتالله بهجت قدسسره◾️
▪️«وَاجْعَلْ... قَلبِی بِحُبِّکَ مُتَیِّما؛ و دل مرا سرگشته و دیوانه عشق و محبت خود قرار ده» نفی موضوع خودبینی است و اینکه پروانه بشود و به نور رسد و نور شود. از خدا بخواهیم با جذبات او از خود فارغ شویم و بیخود گردیم تا نفهمیم و خود را در برابر عظمتش گم کنیم.
◾️در محضر بهجت، ج٢، ص١٢١◾️
#استفتاء
#سؤال: آيا لاک و لوازم ديگر آرايشى که زنان استفاده مىکنند براى وضو گرفتن اشکالى ايجاد مىکند؟
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره: لاک و امثال آن که جرميّت دارد، مانع از رسيدن آب به پوست است، لذا بايد قبل از وضو آنها را برطرف کند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️رفع چند ترديد در جواز و لزوم لعن◾️ ▪️در بحث لعن و تبرّى، رفع چند ترديد را لازم میدانيم: ▪️۱ـ اح
◾️چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش اوّل◾️
▪️در پايان بحث، بيان چند نكته در مورد نحوه لعن و تبرّى را نيز ضرورى میدانيم:
▪️۱ـ دوست اهلبيت مظهر ادب و حياست و اهلبيت علیهم السّلام نمیپسندند كه دوستانشان فحّاش و بیادب باشند، گرچه طرف مقابل آنها سزاوار دشنام و ناسزا باشد
▪️از آنجا كه اقتضاء محبّت و دوستى، دوست داشتن چيزى است كه محبوب دوست دارد و میپسندد و كراهت و اجتناب از چيزى است كه محبوب نسبت به آن كراهت دارد و نمیپسندد؛ قابل تصوّر نيست كه دوست اهلبيت علیهم السّلام لعن و تبرّى را بهانهاى براى خروج از مرز ادب و حيا قرار دهد.
▪️اميرالمؤمنين علیه السّلام هنگامى كه در جريان جنگ صفّين متوجّه شدند برخى از اصحابشان، به ياران معاويه دشنام و ناسزا میگويند، به شدّت آنها را از اين كار نهى فرمودند و بيان داشتند: اِنِّى اَكرَهُ لَكُم اَن تَكُونُوا سَبّابينَ وَلكِنَّكُم لَو وَصَفتُم اَعمالَهُم وَ ذَكَرتُم حالَهُم كانَ أَصوَبَ فِى القَولِ وَ اَبلَغَ فِى العُذرِ، من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد. اگر به جاى دشنام، اعمال خلافشان را تشريح میكرديد و حالات ناپسندشان را بازگو میكرديد، سخن درستترى بود و اگر كسى هم میخواست به خاطر آن بر شما خرده بگيرد قابل دفاعتر بود. پس آن گاه به آنان آموختند كه به جاى دشنام دادن، براى خوابيدن آن فتنه و به راه آمدن گمراهان، دعا كنند.
▪️پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمايند: خداوند بهشت را بر هر شخص فحّاشِ گويندۀ سخنان ركيکِ كم حيا حرام كرده است.
▪️و امام باقر علیه السّلام میفرمايند: همانا خداوند دشنامگوى فحّاش را دشمن میدارد.
▪️پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمايند: هرگز فحش در چيزى نبود مگر آن كه موجب زشتى و سرشكستگى آن چيز شد و هرگز حيا در چيزى نبود مگر مايۀ زينت و آبروى آن گشت.
▪️امام صادق علیه السّلام میفرمايند: هر كس حيا ندارد ايمان ندارد. و نيز میفرمايند: پنج چيز است كه در هر كس وجود نداشته باشد چيز ارزشمندى در او نيست. از آن حضرت پرسيدند آن پنج چيز چيست؟ حضرت فرمودند: دين و عقل و حياء و خوشخوئى و نيک ادبى.
▪️۲ـ قرآن كريم میفرمايد: قُلِ اعمَلوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُم وَ رَسولَهُ وَالمُؤمِنونَ، بگو عمل كنيد كه به زودى خدا و رسول خدا و مؤمنان عمل شما را مشاهده میكنند.
▪️به موجب احاديث فراوانى كه از اهلبيت علیّهم السلام رسيده است، مقصود از المُؤمِنونَ در آيۀ مزبور اهلبيت علیّهم السلام میباشند.
▪️دوست اهلبيت علیهم السّلام هميشه خود را در محضر خدا و پيامبر اكرم و اهلبيت علیهم السّلام احساس كرده و در نتيجه حيا میكند در حضور آنان مرتكب رفتار زشت و ناپسند و الفاظ و سخنان ركيک و بیادبانه شود. بنابراين، همواره مراقب است كه به بهانۀ لعن و تبرّى، به رفتار و گفتارى كه شايستۀ محضر خدا و پيامبر اكرم و اهلبيت علیهم السّلام نيست كشيده نشود.
▪️به راستى مرد شيعهاى كه خود را در محضر حضرت زهرا علیها السّلام احساس میكند يا زن شيعهاى كه خود را در محضر پيامبر اكرم و ائمّه اطهار علیّهم السلام احساس میكند، آيا به خود اجازه میدهد كه به بهانۀ لعن و تبرّى، در چنان محضرى زبان به سخنان ركيک و خلاف ادب و عفّت بگشايد يا حركات و اعمال شنيع و ناشايست و مغاير با حيا و تقوى از خود نشان دهد؟
▪️البتّه بزرگوارى اهلبيت علیهم السّلام سبب میشود كه اگر از سر نادانى و بى توجّهى، رفتار يا سخن ناشايستى در مقام اعلام بيزارى از دشمنان اهلبيت علیهم السّلام از شخصى سر زد، بر او سخت نگيرند؛ كما اينكه پيامبر اكرم در جنگ اُحد در برابر بیوفايى و گريزپايى اصحاب و كينهتوزى و آسيب رسانى اعداء، نفرين نكردند و زبان به دعا گشودند كه اَللّهُمَّ اغفِر لِقَومى فَاِنَّهُم لا يَعلَمونَ: پروردگارا قومم را ببخش زيرا آنها نادان و جاهلند.
▪️امّا اين بزرگوارى آنها ما را بيشتر به مراعات ادب و حيا در محضرشان ترغيب میكند و نبايد مورد سوء استفاده و خروج از مرز ادب و حيا در محضر آن بزرگواران شود...
ادامه دارد....
◾️کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#لعن_و_تبری - ۹
#ره_توشه_دیدار
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی◾️
▪️حضرت عیسی علیه السّلام و یارانش بعد از طی مسافت زیادی به مقصد رسیدند. حضرت عیسی علیه السّلام آب آوردند که پای یارانشان را بشویند. همه عرض کردند: یا روحالله ما چگونه بنشینیم که شما پای ما را بشویید؟ شما باید بنشینید تا ما پای شما را بشوییم. حضرت علیه السّلام فرمود: این کار که انسان پای دوستش را بشوید، کار خوبی است یا بد؟ عرض کردند: کار خوبی است. فرمود: من به کار خوب اولی هستم یا شما؟ عرض کردند: شما. فرمود: پس بنشینید تا پایتان را بشویم.
☑️وقتی علمی پیدا کردی، از جهّال فاصله نگیر. هر وقت ثروتی پیدا کردی، از فقرا دور نشو.
◾️مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#اخلاق
@mohamad_hosein_tabatabaei