eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
از آیت‌الله بهجت قدس‌سره : خواهشمندم بفرمایید چطور می‌توان بهتر با خداوند و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام انس گرفت؟ ☑️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▪️با طاعت خدای تعالی و رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه علیهم‌السلام و ترک معصیت در اعتقاد و عمل. ☑️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▪️رجالی از علما را دیده‌ایم که دارای ایمان راسخ و کمالات و درجات والا بودند، و صبر و استقامت و ثبات قدم در ایمان داشتند! به‌گونه‌ای‌که علوّ مقام آنان، به‌هیچ‌وجه با ما قابل قیاس نیست، و اگر برای نسل جدید نقل شود، باور نمی‌کنند. واقعاً درجات و کمالات و مقامات آنها گفتنی نیست، و انسان از گفتن آنها خجالت می‌کشد! ◾️در محضر بهجت، ج٢، ص٩٠◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️در نگر تا که آفرید ترا ▪️از برای چه برگزید ترا ▪️در نگریستن یعنی نظر کردن تامل و تفکر در اینکه آفریدگار تو کیست؛ این یک سوال ماهوی است. یعنی علت فاعلی چیست و در مصرع دوم علت غایی را پرسیده است. هر چیزی دو علت وجودی بنیادی دارد که عبارت است از علت فاعلی و علت غایی در واقع هر عملی فاعل و غایتی دارد (از چه و برای چه) اما کدامیک از این دو مهم تر است فاعل یا غایت؟ ▪️تو چه پنداشتی که ایزد فتح ▪️از پی بازی ات پدید آورد ▪️هرنفس سوی رفتنت گامی است ▪️دانه دام و تدارک دامی است ▪️هر انسانی در درونش یک وحشی دارد، اگر آن حیوان وحشی درونی آزاد شد، عقل اسیر می شود. اگر با درایت عقلانی آن حیوان وحشی درون اسیر شد، عقل فعال می شود و آنگاه می پرسد که از کجا آمده ام و برای چه آمده ام. رفتن به دنبال علت غایی باعث عظمت و تعالی می شود @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️من قبلاً به مسئولین کشور هم گفته ام که در کشور دو کار اساسی هست: یکی اینکه به فقیر باید کمک کنیم، ولی این را دیگر کشورها چه مسلمان چه کمونیست و چه غیره نیز انجام می دهند، به وامانده رسیدن یک است، یک نیست، و امر دوم این است که جلوی فقر را بگیرید نه اینکه به فقیر کمک کنید، آن می خواهد، می خواهد، آنکه اسلام آورده این است که جلوی بیکاری را می گیرد، جلوی فقر را می گیرد نه اینکه به فقیر کمک کند! ◾️آیت الله جوادی آملی حافظه الله◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
سلام علیکم همراهان فهیم بخش المیزان رو حتما مطالعه بفرمایید در پناه حضرت حق ✋
▪️اولین کسی که در ایران زبان فرانسه یاد گرفت و به آن زبان صحبت میکرد و باصطلاح آن زمان شد. بود. او متولد ۱۱۶۴ خورشیدی بود. علت اینکه مسعود میرزا فرانسه را یاد گرفت این بود که نامه ای از طرف بناپارت امپراطور فرانسه به فتحعلیشاه میرسد و در آن زمان در ایران کسی نبود که نامه را برای شاه ترجمه کند. یکی از افراد ارامنه تهران داوطلب میشود که نامه مزبور را به بغداد برده تا اینکه آن را در آنجا ترجمه نمایند. نامه در بغداد ترجمه میشود و پس از ترجمه نامه را به تهران می اورد. این خبر به تبریز میرسد و حاج میرزا مسعود می رود در نزد میسیون (هیات) فرانسوی که در اورمیه بوده اند فرانسه را یاد گرفته به تبریز مراجعت میکند و همین موضوع یعنی دانستن زبان خارجی یکی از اسباب ترقی او میگردد. در زمان فتحعلی شاه، مستوفی عباس میرزا نایب‌السلطنه بود. او مسلط به زبان‌های فرانسوی و روسی بود و متن فرانسوی عهدنامهٔ ترکمانچای را به فارسی ترجمه کرد. پس از قتل گریبایدوف جزء هیاتی به همراه خسرو میرزا فرزند عباس میرزا به سن‌پترزبورگ رفت. میگویند در سفرنامه خسرو میرزا درباره ملاقات با هیات دولت ایرانی با نیکلای اول امپراطور روسیه نوشته شده ... امپراطور از میرزا مسعود سوال میکند که زبان فرانسه را در کجا یاد گرفته ای؟ عرض کرد در تبریز. از این جواب تعجب کرده و فرموده شما فرانسه را بهتر از من صحبت میکنید.... ◾️ : شرح حال رجال ایران - مهدی بامداد◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️هَاشِمُ بْنُ أَبِي عُمَارَةَ اَلْجَنْبِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: أَنَا عَيْنُ اَللهِ وَ أَنَا يَدُ اَللهِ وَ أَنَا جَنْبُ اَللهِ وَ أَنَا بَابُ اَلله. ▪️هاشم بن ابى عماره جنبى گويد: از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم که مى‌فرمود: منم عين الله و منم يد الله و منم جنب الله و منم باب الله. ☑️الکافی، ج۱ ، ص ۱۴۵ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#انسان_کامل_و_ملائکةالله ▪️ملائکة الله قوای عالم امکان هستند. همانطور که شما قوایی همچون قوه‌ی باص
▪️باید امام را اینگونه بشناسیم و هیچ راه دیگری هم نداریم! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ما را به نورانیتمان بشناسید... رفقا به خدا قسم، به خدا قسم، به خدا قسم مبادا فکر کنیم با این نوع معرفتی که به ائمه اطهار علیهم السلام داریم، ایشان را شناخته‌ایم! هرکس ادعای شناخت ائمه اطهار علیهم السلام را کرد باید بر دهان او کوبید! چنین شخصی صرفاً یک مدعی است! ادعا کردن در این وادی بسیار خطرناک است، ما در این مباحث همان سخنی را می‌گوییم که خود این ذوات مقدس پیرامون خودشان فرموده‌اند؛ ما این سخنان را از روایات آنها آموخته‌ایم. حال با همه‌ی این تفاسیر، آیا کسی هست که بفهمد «بِكُمْ فَتَحَ الله و بِكُمْ یَختِم» یعنی چه؟ این جناب می‌فرماید تمام مخلوقات در صدور و در ورود، از مرتبه‌ی غیب خودِ این ذوات مقدس به مرتبه‌ی شهادت خود ایشان تنزل می‌یابند و از مرتبه‌ی شهادت خود ایشان دوباره به مرتبه‌ی غیب ایشان بازمی‌گردند لذا توحید و معاد یعنی انسان کامل... مبدأ و معاد ائمه اطهار علیهم السلام هستند؛ «إيابُ الْخَلْقِ إلَيْكُمْ، وَ حِسابُهُم عَلَيْكُمْ...» این عبارات نص صریح زیارت جامعه کبیره است! شما معاد هستید! مبدأ و معاد دو حقیقت جدا از هگ نیستند بلکه یک حقیقتند. در لایتناهی، ما مبدأ و معاد جدا از هم نداریم؛ مبدأ و معاد یک حقیقت هستند منتها به حیث نزول و صعود اسامی مختلفی گرفته‌اند. تمام مخلوقات نظام هستی از مرتبه‌ی غیب خودِ این ذوات مقدس به مرتبه‌ی شهادت ایشان تنزل پیدا می‌کنند؛ برای مثال، بنده علومی دارم که در مرتبه‌ی غیب من استکانت جمعی دارد. این علوم از مرتبه‌ی غیب من ظهور کرده و به مرتبه‌ی شهادت می‌آید کما اینکه اکنون بنده سخن می‌گویم؛ دوباره این علم از مرتبه‌ی شهادت من به مرتبه‌ی غیب خود من باز می‌گردد و تمام نظام هستی همچون همین حروف و کلماتی هستند که از دهان من خارج می‌شود... آحاد مخلوقات هرکدام یک کلمه و یک حرف هستند که از موطن اعلای انسان کامل می‌آیند تا به مراتب پایین می‌رسند و از این مرتبه‌ی پایین نیز بالا می‌روند.‌.. ▪️مقام امامت خیلی سنگین است... اینگونه است که حضرت صادق آل الله علیه و علیهم السلام می‌فرماید «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»... همچنین در روایاتی دیگر وارد است که «إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صلوات الله علیه و آله صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»... و یا «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»! که «لا يُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهَ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»! این سخن اهل‌بیت علیهم السلام است که اینگونه صعب و سنگین است و به آن اقرار نمی‌کند مگر ملائکه مقرب یا انبیاء مرسل یا بنده‌ای که ایمان قلب او توسط الله امتحان شده باشد! کسی اگر بخواهد کلام اهل‌بیت علیهم السلام را بفهمد بایستی شرح صدر داشته باشد، شما خود ببینید دیگر حقیقت اهل‌بیت علیهم السلام چقدر سنگین و سهمگین است! والله از فهم ما خارج است! و عجیب اینجاست که دشمنان اهل بیت علیهم السلام می‌خواهند نور اهل‌بیت علیهم السلام را خاموش کنند! باید به آنان گفت به همین خیال باشند! کی شود دریا ز پوز سگ نجس؟ کی شود خورشید از پف منطمس؟ ◾️برگرفته از سلسله مباحث سال۹۲◾️
▪️هر کس را که رفتن در محراب را دوست ندارد و از امامت جماعت پرهیز می‎کند، به زور وارد محراب کنید و به او اقتدا کنید و هر کس را که آن را دوست دارد و طالب آن است، بیرون بیندازید. ▪️عارف باللّه مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️اينكه قرآن فرموده است باید کم بخندند و باید بسیار بگریند، معنایش این است که جایی که در آن هستند، (یعنی دنیا)، جای خوبی نیست. در بهشت حزن و گریه نیست. ▪️دنیا قصّه است، قاف آن به غین تبدیل شد و شد غصّه. قصّه نه غصّه دارد، نه شادی. اگر دنیا شادی داشته باشد، اندک و بسیار زودگذر است. شادی همیشگی خوب است. دنیا برای شادی نیست. ▪️پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به خدا عرض کرد: اَللّهُمَّ لا تَجعَل مُصیبَتَنا فى دینِنا وَ لا تَجعَلِ الدُّنیا اَکبَرَ هَمِّنا وَ لا مَبلَغَ عِلمِنا وَ لا تُسَلِّط عَلَینا مَن لا یَرحَمُنا: خدایا مصیبت ما را در دین ما قرار نده و دنیا را همّ و هدف بزرگ‌تر ما و سرحدّ و نهایت علم ما قرار نده و کسی را که بر ما رحم نمی‎کند، بر ما مسلّط مگردان. ▪️اگر همّ عمده‎ی ما آخرت باشد، کفه‎ی ترازوی آخرت ما سنگین می‎شود و پایین می‎رود. فَاَمّا مَن ثَقُلَت مَوازینُهُ فَهُوَ فى عیشَةٍ راضِیَةٍ: آن کس که کفه‎ی عملش سنگین باشد، در زندگی پسندیده‎ای خواهد بود. سعی کنید ولو کمی‎ هم شده، همّتان به آخرت بیشتر از دنیا باشد. ▪️موضع نظر حق‌تعالی قلب و نیّت و توجّه شماست. اگر توجّه قلبی و اقبال شما بیشتر به اوست و بیشتر قلب شما را محبّت حق‌تعالی گرفته است، شما طالب خدایید. کفه‎ی ترازو هر طرف سنگین شد، تا آخر پایین می‎رود. اگر بیشتر توجّه قلبی شما به دنیاست، شما اهل دنیایید. داشتن یا نداشتن دنیا هیچ مهم نیست، علاقه و توجّه و دلبستگی به دنیا خیلی مذموم است؛ لذا توجّه به دنیا، دنیاست. مصباح_الهدی/ص ١٤٧ و ١٤٨ ◾️شرح و توضيح مبحث سيزدهم: ١٨/ استاد مهدی طيّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️«بداء» در لغت به معنی آشکار شدن و در اصطلاح به معنی تغییر در قضاء و مقدرات الهی بر اساس حوادث و وقایع است. در خصوص موضوع و مفهوم بداء، آنچه که میان عموم مردم بنا به تعلیمات متکلمین و فلاسفه جاری است و به آن اعتقاد دارند این است که اعمال آدمها زمینه‌ی تغییر در مقدرات الهی است. ▪️عَنِ ابْنِ‌سِنَان عَنْ أَبِی‌ عَبْدِ‌الله علیه السلام یَقُول إِنَّ اللهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ مَا یَشَاءُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ وَ قَالَ فَکُلُّ أَمْرٍ یُرِیدُهُ اللهَ فَهُوَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَصْنَعَهُ لَیْسَ شَیْءٌ یَبْدُو لَهُ إِلَّا وَ قَدْ کَانَ فِی عِلْمِهِ إِنَّ اللهَ لَا یَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْلٍ. (تفسیر اهل‌بیت علیهم السلام، ج۷، ص ۳۰۸) ابن سنان این روایت را در باب بداء از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند. البته بحث بداء که در علم کلام هم مطرح شده است مطلبی است که خیلی از متکلمین و فلاسفه ما در طول تاریخ علم پیرامون آن بحث کرده‌اند؛ اجمال آن این است که قائل به این هستند که در علم الهی و در مقدرات الهی تغییر حاصل می‌شود و البته حق به دو امر محو و اثبات شده علم دارد. در روایت هم داریم که «لا يَرُدُّ القَضَاءَ إلّا الدُّعاء» دعا قضا را تغییر می‌دهد و لذا در حدیثی امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: «لَوْ لَا آیَةٌ فِي کِتَابِ اللهِ لَحَدَّثْتُکُمْ بِمَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ». اگر یک آیه در قرآن نمی‌بود، آنچه تا روز قیامت اتفاق می‌افتد را برای شما می‌گفتم. پرسیده شد کدام آیه؟ حضرت فرمود: قَوْلُ الله: «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» (رعد، ۳۹) این آیه به سنت بداء اشاره دارد. در علم حق متعال چیزهایی است که اهل‌بیت علیهم السلام به علم الهی به آن علوم به صورت اطلاقی آگاه هستند و می‌دانند که در نظام وجود حادثاً بعد حادث چه اتفاقاتی می‌افتد؛ این ذوات مقدس از همه حدوث عالم، آن به آن خبر دارند؛ موجودات آن به آن حادث می‌شود و حق متعال بی‌نهایت تجلی دارد. تجلیات خداوند در هر لحظه بی‌نهایت است و انسان کامل از یکایک این تجلیات بی‌منتها آگاه است. حضرت می‌فرماید که اگر بداء نبود ما به شما تا روز قیامت را خبر می‌دادیم. بعضی‌ها گفتند بداء یعنی چه؟ ظاهر مطلب این است که، انسان کامل می‌فرماید، من اکنون به علم خدا اطلاع دارم اما در این قضاء و مقدرات الهی تغییر حاصل می‌شود و چون اینگونه است، ما آن را نمی‌گوییم! به نظر می‌رسد این برداشت از مفهوم بداء دقیق نباشد. ▪️«لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ» (یونس، ۶۴) «وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ» (زمر، ۴۷). علامه شعرانی بداء را بر اساس این آیه تفسیر می‌کند. ایشان می‌فرماید بداء این نیست که بگوییم بر علم خدا تغییر حاصل می‌شود؛ علم خدا مطلق و فوق اطلاق است. اینکه علم خدا چگونه است و نحوه تعلق علم خدا بر مخلوق قبل و بعد از خلقت به چه شکلی است شامل بحث‌هایی سنگین و پیچیده است که در این بیان نمی‌گنجد. ایشان می‌فرماید بداء این است که اتفاقاتی در عالم می‌افتد که مردم گمان آن را نمی‌برند؛ یعنی انسان کامل خبر از یک موضوع می‌دهد، خبر از امری می‌دهد که در آینده قرار است واقع شود و آن امر واقع نیز می‌شود ولی مردم گمان نمی‌کنند که آن امر، واقع شده باشد؛ 👇👇👇👇👇
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#اشاره‌ای_به_موضوع_بداء ▪️«بداء» در لغت به معنی آشکار شدن و در اصطلاح به معنی تغییر در قضاء و مقد
👆👆👆👆👆 ▪️مثلا در روایت است که فرمودند در سال هفتاد هجری بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، فرج رخ می‌دهد. سال ۶۱ گذشت و واقعه عاشورا اتفاق افتاد و به اصطلاح فرجی هم رخ نداد. امام در پاسخ سوال که آیا فرج رخ داد می‌فرماید، بداء رخ داده است. حال در واقع آیا آن چیزی که تحت عنوان فرج، امام خبر داده بودند، بعد از عاشورا تحقق پیدا کرد یا خیر؟ عموم مردم فرج را عبارت از ظهور حضرت صاحب الزمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء می‌دانند که ایشان ظاهر می‌شوند و با دشمنان مبارزه می‌کنند و تشکیل حکومت می‌دهند؛ چون مردم چنین ظهوری ندیدند می‌گویند فرج واقع نشد در حالیکه معنای فرج این نبود؛ انسان کامل فرمود بعد از سال ۶۱ فرج واقع می‌شود که در واقع فرج نیز واقع شد... پس از وقوع واقعه‌ی عاشورا، حکومت بنی‌امیه اندک اندک از بین رفت و در اوایل ورود بنی‌عباس، فرجی برای شیعه حاصل شد که امام باقر و امام صادق علیهما السلام تعداد زیادی شاگرد تربیت نمودند و احادیث بسیاری از این دو امام صادر شد اما مردم معنی فرج را نمی‌دانند و این همان بداء است لذا انسان کامل می‌فرماید من هر چیزی که در اراده و مشیت حق تعالی است می‌توانم به شما بگویم اما شما آن چیزی که واقع می‌شود را نمی‌توانید بر گفته‌های من تطبیق دهید و ممکن است به ما نسبت دروغ بدهید و بگویید آن چیزی که امام صادق علیه السلام فرمود واقع نشد. ▪️بنابراین ما حق نداریم روایات را با وقایع تطبیق کنیم؛ بزرگان دین و ائمه اطهار علیهم السلام به ما چنین اجازه‌ای نداده‌اند که مثلا بگوییم فلان واقعه در سوریه همانی است که در فلان روایت آمده است یا فلان شخص همان سید خراسانی و یا سید یمانی است و... مشخص نیست که منظور ائمه علیهم السلام همانی باشد که ما فکر می‌کنیم؛ ممکن است از نظر ما، مراد از صیحه‌ی آسمانی رعد و برق و صدایی کذایی باشد لکن در نظر انسان کامل، صیحه‌ی آسمانی چیز دیگری بوده که ممکن است واقع هم شده باشد ولی ما نتوانسته باشیم آن را تطبیق دهیم. به نظر می رسد این مطلب تبیین دقیقی از بداء باشد. والله اعلم بالصواب.
☑️مناجاة التائبين (قسمت اول ) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ▪️۱. إِلٰهِى أَلْبَسَتْنِى الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتِى، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتِى، وَأَماتَ قَلْبِى عَظِيمُ جِنايَتِى، فَأَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ يَا أَمَلِى وَبُغْيَتِى، وَيَا سُؤْلِى وَمُنْيَتِى ▪️خدایا! گناهان بر من لباس خواری پوشانده و دوری از تو جامه درماندگی بر تنم پیچیده و بزرگی جنایتم دلم را میرانده، پس آن را با توبه به درگاهت زنده کن، ای آرزویم و مرادم و خواسته‌ام و امیدم @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️مناجاة التائبين (قسمت اول ) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ▪️۱. إِلٰهِى أَلْبَسَتْنِى الْ
☑️قسمت دوم ▪️فَوَعِزَّتِكَ ما أَجِدُ لِذُنُوبِى سِواكَ غافِراً، وَلَا أَرَىٰ لِكَسْرِى غَيْرَكَ جابِراً، وَقَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنابَةِ إِلَيْكَ، وَعَنَوْتُ بِالاسْتِكانَةِ لَدَيْكَ ▪️به عزّتت سوگند برای گناهانم آمرزنده‌ای جز تو نمی‌یابم و برای دل‌شکستگی‌ام جبران‌کننده‌ای جز تو نمی‌بینم، به پیشگاهت با توبه و انابه فروتنی کردم و با ذلّت و خواری، به درگاهت تسلیم شدم @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️ : آیا امکان دارد، دو نفر با هم پیکار کنند و هر دو به‌خاطر آن پیکار از خدا پاداش بگیرند؟ ▪️ : بله؛ در مواردی که جزو مستضعفان باشند و امکان آگاهی نداشته باشند و هریک بپندارد گفتار و رفتار طرف مقابل خلاف شرع است؛ بر سر یک امر شرعی، با قصد کاملاً خالصانه و با انگیزه‌ی الهی به جان هم بیفتند؛ هر دو بهشتی هستند. اگر هیچ‌یک از دو طرف امکان پی بردن به خطای خود را نداشته‌اند و به‌گمان اینکه جنگ با طرف مقابل امر خداست، در مقام انجام وظیفه‌ی الهی، وارد میدان مصاف و مقابله شده‌اند؛ ممکن است هر دو طرف این جنگ وارد بهشت شوند. در روایات آمده است روز قیامت بعضی از مکفِّرها و مکفَّرها، یعنی کسانی که در دنیا همدیگر را تکفیر می‌کردند، دست در گردن هم می‌اندازند و با هم وارد بهشت می‌شوند. روایت شده است که لَوْ عَلِمَ اَبوذَرٍّ ما فِی قَلْبِ سَلْمانَ لَقَتَلَهُ[۸]: اگر ابوذر می‌دانست در قلب سلمان چیست، او را می‌کشت یا تکفیر می‌کرد؛ چون هضم معارفی که در اختیار سلمان بود، در ظرفیّت ابوذر نبود. در این‌گونه موارد است که هر دو طرف با حُسن نیّت به جان هم می‌افتند و هر دو هم به بهشت می‌روند ◾️استاد مهدی طیب ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️توحید نه فقط یکی گفتن است، بلکه یکی دیدن است. بکوش تا درجه درجه به علم الیقین بلکه به عین الیقین، بلکه به حق الیقین راه بیابی که اوست و اوست. @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️موت [عبودیت و فنا] را که بپذیری، همه غم و غصه‌ها می‌رود و بی‌اثر می‌شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه‌هایت کم می‌شود. ▪️آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ▪️ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می‌کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: یک ساعت آخرت را به همه دنیا نمی‌دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت چهارم بخش ششم ⚫️ روایاتی در باره (( رزق )) و اینکه روزی هرکس مقدر است و
آیات 27-26 آل عمران، قسمت چهارم بخش هفتم ● بحث علمى در بعضى از بحث هاى گذشته اين معنا گذشت كه اعتبار اصل ملكيت از اعتبارات ضروريه اى است كه بشر در هيچ حالى از آن بى نياز نيست ، چه در حال فردى و چه در حال جمعى ، و ريشه اين اعتبار ملكيت بالاخره منتهى مى شود به اعتبار اختصاص . اين وضع ملك (بكسره ميم ) است ، و اما ملك (بضمه ميم ) كه به معناى سلطنت بر افرادى از انسانها است ، آن نيز از اعتبارات ضرورى است كه انسان از آن بى نياز نيست ، ليكن آن چيزى كه بشر در آغاز بدان نيازمند است ، همانا تشكيل اجتماع است ، اما اجتماع از جهت تاليف و بافت آن از اجزاى بسيار كه هر يك براى خود هدفى و اراده اى غير هدف و خواست ديگران دارد، نه اجتماع از جهت تك تك افراد آن ، براى اينكه تك تك افراد اجتماع خواسته اى متباين و مقاصدى مختلف دارند، افرادبه خاطر همين اختلافهايشان آبشان در يك جوى نمى رود، هر فردى مى خواهد آنچه در دست ديگران است بربايد، و بر سايرين غلبه كند، و بر حدود سايرين تجاوز نموده ، حقوق آنان را هضم كند و در نتيجه هرج و مرج پديد آورد، و اجتماعى را كه به منظور تامين سعادت زندگى تشكيل يافته وسيله بدبختى و هلاكت ساخته و دوا را درد بى درمان كند، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 227 و معلوم است كه اين خواست ، خواست يك فرد نيست ، همه همين را مى خواهند، و هيچ چاره اى براى رفع اين غائله نيست ، مگر اينكه اجتماع براى خود قوه اى غالب و قاهر فراهم كند تا ساير قوا را تحت الشعاع خود قرار داده و تمام افراد را تحت فرمان خود در آورد. و در نتيجه قواى سركش را كه مى خواهند بر ديگران تجاوز نمايند به حد وسط برگردانيده ، افراد ضعيف را نيز از مرحله ضعف نجات داده ، به حد وسط برساند، و سرانجام تمام قواى جامعه ازنظر قوت و ضعف برابر و نزديك به هم شوند، و آنگاه هر كدام از آن قوا را در جاى خاص خودش قرار داده ، هر صاحب حقى را به حقش برساند. و از آنجائى كه انسانيت در هيچ حالى و حتى در هيچ آنى از فكرديگران خالى نمى شود، و به بيانى كه گذشت هر انسانى همواره مى خواهد انسانهاى ديگر را به خدمت خود بگيرد، تاريخ هيچ اجتماعى را در اعصار گذشته سراغ ندارد كه خالى از مردانى خودكامه و مسلط بر ساير افراد آن جامعه باشد، تا آنجا كه افراد را به قيد بردگى خود كشيده ، جان و مال آنان را تملك كرده باشد بلكه تا آنجا كه وضع جوامع را نشان داده وجود چنين افرادى را بنام ملك (پادشاه ) ضبط كرده است ، و بعضى از فوائد بر وجود چنين افراد خودكامه و سركش مترتب مى شده ، هر چند كه خود آنان و درباريان و ياوران و لشكريانشان نيز افرادى طاغى و متجاوز از حق بودند، ولى اين فايده را داشته اند كه به منظور حفظ سلطنت و ملك خود همه افراد جامعه را در حال ذلت و استضعاف نگه بدارند تا كسى نيروى تجاوز به حقوق ديگران را نداشته باشد. چون اگر چنين افرادى در جامعه پيدا شوند امروز به حقوق مردم كوچه و بازار تجاوز مى كنند، و فردا به خود پادشاه ياغى گشته ، ملك و سلطنت را از چنگ او در مى آورند، همانطور كه خود پادشاه نيز سلطنت خود را از ديگران گرفت . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
☑️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▪️هر چیز از حد میانه و وسط به طرف افراط یا تفریط تمایل پیدا کند، عکسِ نتیجه‌ی مطلوب را خواهد داشت؛ کل شَیءٍ جاوَزَ حَدهُ، إِنْقَلَبَ إِلی ضِدهِ (هر چیز از حدش بگذرد، به ضد آن تبدیل می‌گردد). ▪️بنابراین، میانه‌روی در غضب، شهوت، خواب، خوراک و هر کار دیگر، مُنجی و نافع است، و دو طرف زیاده و نقیصه‌ی آن مُضر و مُهْلِک! ▪️مگر امری که لا حَد لَهُ(حدی برای آن نیست) که ذکر و یاد خداست.[۱] [۱]( ر.ک: اصول کافی، ج‌۲، ص‌۴۹۸؛ وسائل‌الشیعة، ج‌۷، ص‌۱۵۴؛ عدةالداعی، ص۲۴۸). ◾️در محضر بهجت، ج١، ص٣٣◾️ ☑️حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▪️این احساس لذت در ، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. ▪️آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. ▪️و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. ▪️و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند. ◾️برگی از دفتر آفتاب، ص۱۳۳◾️ ☑️حضرت آیت الله بهجت قدس سره: ▪️ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم، و برای هر خطا، زبان به بگشاییم، و اگر قابل جبران باشد کنیم. ◾️در محضر بهجت، ج١، ص٣٠٠◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۴۷ ▪️این که در روایت داریم «کان الله و لم یکن معه شیء»، خدا بود
☑️قسمت ۴۸ ▪️جناب اسرافیل نعمت وجود را می‌دمد لذا به واسطه‌ی این نور واحد، خدا به همه‌ رزق داده است. این رزق، رزق وجود است. این نور خودش از حق متعال مشتق شده است و این اشتقاق ازلی و ابدی است لذا وقتی جناب کمیل از امیرالمؤمنین علیه‌السلام سوال کرد که ما الحقیقة؟ حضرت در پاسخ فرمود: «نُورٌ يَشْرُقُ مِنْ صُبْحِ الاْزَلِ، فَتَلُوحُ عَلَي‌ هَيَاكِل التَّوحِيد ءَاثَارُهُ». این حقیقت، منِ علی هستم چرا که وقتی کمیل سوال کرد، مولا در نهایت فرمود: «أَطْفِئ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ». این صبح طلوع کرده است و تو در کنار این حقیقت نشسته‌ای! حال از حقیقت سوال می‌کنی؟! زو قیامت را همی پرسیده‌اند ای قیامت تا قیامت راه چند؟! ▪️حقیقت علی علیه السلام است. در زیارت جامعه کبیره می‌فرماید ما حقیم، اصل حق و فرع حق ما هستیم. حق، نور ازلی الهی است؛ در تعریف ازل گفته‌اند الأزلي ما لا یکون مسبوقا بالعدم. یک حقیقت ازلی، حقیقتی است که هیچ زمانی معدوم نبوده است لذا در تعریفش گفته‌اند استمرار الوجود فی جانب الماضی، یعنی ازل هیچ وقت اول ندارد، نور اهل‌بیت علیهم السلام اول ندارد؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ يکونُ بَعْدَهُ». نور انسان کامل أزل الأبدیات و أبد الأزلیات است و قدیم است به قدم حق متعال! یک فرقی با حق متعال دارد و آن این است که آن اصل است و این ظهور آن اصل است اما آن خدا تا بوده این هم بوده است چون خدا بدون مظهر نمی‌شود؛ خدا در کمال مطلق است و اصلا خاصیت کمال مطلق ظهور است: پری رو تاب مستوری ندارد چو در بندی ز روزن سر برآرد ▪️چون خدا صمد است، او نور مطلق، کمال مطلق، جمال مطلق و جلال مطلق است لذا همواره در ظهور است. از آنجایی که این نور ازلی مسبوق به عدم نیست، علت نمی‌خواهد. او سایه‌ی خداست، علت و معلول این‌جا در کار نیست! او ظل الله است! چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله سایه نداشت؟ سایه که دیگر سایه ندارد... «أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ» (فرقان/۴۵). او سایه‌ ایست که خدا فرمود: «نُورٌ يَشْرُقُ مِنْ صُبْحِ الاْزَلِ». چون بحث اشراق و ظهور است لذا صبح را آورده است، صبح یعنی ظهور... «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ». صبح یعنی مرتبه‌ی تجلی. این نور، نور ازلی است که بر تمامی هیاکل توحید اشراق کرده است. یعنی هر مخلوقی که ظهور حق متعال است به واسطه‌ی نور واحد انسان کامل به او اشراق می‌شود. خدا در قرآن می‌فرماید: «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا». همین را امام هادی علیه السلام در جامعه کبیره تفسیر می‌کند که «وَ أشْرَقَتِ الأْرْضُ بِنُورِكُمْ». لذا نور اهل‌بیت علیهم السلام رب ما است... «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ»، او مربی است و همه‌ی مخلوقات از این نور ازلی و ابدی ظهور کرده‌اند. عالم به واسطه‌ی این نور اشراق کرده است لذا می‌فرماید او مطلع انوار و مبدأ اشراق است، او شرقیِ شرقی است. «وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ»! ای پیغمبر! تو هرگز در جانب غربی نبودی چون نور ازلی و ابدی غروب برنمی‌دارد. نور پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ موقع مغرب ندارد و هیچ گاه به کتم عدم نخواهد رفت که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها»، اگر حجت خدا نبود، مسلما زمین ساکنانش را فرو می‌برد. این نور همواره من الازل الی الابد در اشراق است: «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» (صف/۸). کي شود دريا ز پوز سگ نجس کي شود خورشيد از پف منطمس
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مراتب_نفس_اماره ☑️قسمت ۱۷ ▪️«ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» (مؤمنون/ ۱۴) این مخلوق، انسان
  ☑️قسمت ۱۸ ▪️در داستان حضرت موسی با سحره مادامی که آن‌ها تحت تصرف خیال بودند، سمت فرعون بودند. همین که حضرت موسی عصای خودش را انداخت و همه‌ی آن طناب‌هایی را که مردم با تصرف خیالشان مار می‌دیدند خورد، آن‌ها بیدار شدند. «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَ مُوسَىٰ» (طه/۷۰) فرعون آن ساحران را تهدید کرد که دست‌ها و پاهای شما را یکی از راست و یکی از چپ قطع می‌کنم. آن‌ها پاسخ دادند که: «قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» (طه/۷۲) ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻟﺎﻳﻞ روشنی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮی ﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﺮ آن‌که ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ، ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻧﻤﻰﺩﻫﻴﻢ. ﭘﺲ ﻫﺮ ﺣﻜﻤﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻰﺗﻮﺍنی ﺻﺎﺩﺭ ﻛﻦ، ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪگی ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰﺗﻮﺍنی ﺣﻜﻢ کنی. این ساحران قطعا اهل علم بودند. اگر علم نداشتند که دیگر نمی‌توانستند تصرف کنند. آنها علوم غریبه‌ای امثال علم کیمیا داشتند. گفتند که تو در دنیا می‌توانی فعلا بگویی: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ». البته در این دنیا هم موسی‌ای می‌آید و به قدرت تو پایان می‌دهد. تو می‌توانی در این دنیا ما را بکشی پس بکش. اما حیات حقیقی ما در دستان تو نیست. ▪️خدا به حضرت موسی دستور می‌دهد که این گاو را بکش و قسمتی از بدن آن را به آن مرده بزن تا او زنده شود. یعنی اگر ما نفس حیوانی‌مان را بکشیم، این نفس به هر مرده‌ای اصابت کند او را زنده می‌کند. عده‌ای پیش جناب شیخ عباس قمی آمدند و عرضه داشتند که فلانی مریض است. ایشان انگشتش را در لیوان کرد و هم زد. آن شخص از آن لیوان خورد و شفا پیدا کرد. این ظاهر است. وقتی تکه ای از گوشت آن گاو مرده را زنده می‌کند، آن‌وقت انگشت جناب شیخ عباس قمی که عمری برای امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام نوشته‌است و هزاران بار نفس خود را کشته است، مرده را زنده نمی‌کند؟ ▪️حضرت موسی و جناب یوشع بن نون به دنبال حضرت خضر می رفتند. یک ماهی سرخ شده همراه خود داشتند. ماهی کنایه از عقل است. در قرآن و روایات ما به ماهی اشاره شده‌ است. اول ما خلق الله الحوت. خدا کل نظام هستی را بر پشت حوت خلق کرده‌است. جناب حاج ملاهادی سبزواری در تفسیر این گفته‌اند که مراد از حوت، انسان کامل و امام است. دوازدهمین برج فلکی حوت است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. تمام هستی بر مبنای اراده‌ی انسان کامل می‌چرخد. حضرت موسی و جناب یوشع به دنبال حضرت خضر بودند و آن ماهی را هم به عنوان غذا با خود برده ‌بودند‌. غذای انسان‌ معقولات است اما اگر صاحب عقلی همراه انسان نباشد تا با او مکالمه کند، منجمد می‌شود. امام جواد علیه‌السلام فرمودند بروید حلقه‌های درس تشکیل بدهید و با هم مباحثه کنید، عقلتان این‌گونه رشد می‌کند. انسانی که اهل عقل و فهم است همواره به دنبال کسی می‌گردد تا با او حرف بزند و مباحثه کند. اصلا معراج یعنی چه؟ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام می‌نشستند باهم حرف می‌زدند و در مراتب ولایت همدیگر غوطه‌ور می‌شدند. همین معراج است. حضرت موسی و جناب یوشع رفتند و آن محل ملاقات با حضرت خضر را رد کردند. حضرت موسی گفت من گرسنه‌ام، آن ماهی را بیاور. «فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا»(کهف/۶۱) حضرت یوشع پاسخ داد که آن ماهی وقتی به محل برخورد دو دریا رسید، زنده شد و در آب پرید و راه دریا گرفت. محل برخورد دو دریا محلی است که قرار است دریای خضر به دریای موسی برسد...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️قسمت دوم ▪️فَوَعِزَّتِكَ ما أَجِدُ لِذُنُوبِى سِواكَ غافِراً، وَلَا أَرَىٰ لِكَسْرِى غَيْرَكَ جاب
☑️قسمت سوم ▪️فَإِنْ طَرَدْتَنِى مِنْ بابِكَ فَبِمَنْ أَلُوذُ ؟ وَإِنْ رَدَدْتَنِى عَنْ جَنابِكَ فَبِمَنْ أَعُوذُ ؟ فَوا أَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتِى وَافْتِضاحِى، وَوا لَهْفاهُ مِنْ سُوءِ عَمَلِى وَاجْتِراحِى . ▪️اگر مرا از درگاهت برانی به که روی آورم؟ و اگر از آستانت بازم گردانی به که پناه برم؟ در این حال افسوس از شرمندگی و رسوایی‌ام و وای از نگرانی‌ام از زشتی کردار و مرتکب شدن گناهانم @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️محزون که شدی، استغفار کن...... ▪️حاج محمد اسماعيل دولابی: هر جا که غصّه‎دار شدی، استغفار کن. استغفار امان انسان است. به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده‎ای؛ اذیتت کرده‎اند؟ گناهی کرده‎ای؟ بعضی وجود خودشان را گناه می‎دانند. شما می‎گویی چرا من درست کار نمی‎کنم، او خودش را گناه می‌داند. محزون که شدی، کن؛ چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را. استغفار غم‎ها را از بین می‎برد. همان‎طور که وقتی خطا می‎کنی، همه صدمه می‎خورند، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می‎کنند، به همه ضرر می‎رسد، هم که می‎کنی، به همه‎ی ماسوای خودت نفع می‎رسانی. ◾️مصباح الهدی ص٢٦٧◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️کار از تو می‌رود مددی؛ ای دلیل راه - ۱ ▪️هر جا دیدی هر چه تقلّا کرده‎ای، کاری از تو بر نیامده است، حتّی یک رکعت نماز درست نتوانسته‎ای بخوانی، آنجا به موت نائل شده‎ای و عالم برزخ است. آنجا هر چه به عبد نشان می‎دهند، می‎گوید خدا از این بالاتر است و تسبیح می‎کند. ان‎شاء‎الله همه بیابیم که هیچ کاری از ما بر نمی‎آید و همه‎ی کارها را خدا می‎کند؛ فقط خدا.... کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه کانصاف می‌دهیم و زپای اوفتاده‌ایم ◾️استاد مهدی طیّب ◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️دختری غرق در جلال و جمال خدا◾️ ▪️برادر زاده ( (علیه السلام) ) گفت که من می خواهم با یکی از دخترانِ شما ازدواج کنم. فرمود: با نمی توانی ازدواج بکنی؛ (کان الغالب علیها الاستغراق فی الله)،* او همیشه غرق در جمال و جلال الهی است، او خانه دار نخواهد بود، تو با او نمی توانی زندگی کنی؛ اما با دختران دیگر من می توانی. چرا این حرف را زد؟ برای اینکه در کنار این حرف را فقط سکینه شنید که به من بگو هر وقت آب سرد نوشیدند، به نام من بنوشند. حضرت این فرمایش را فرمود، چرا دیگران نشنیدند؟! فقط سکینه؛ این روایت به منسوب است، او این حرف را گفته است.* این جمله را هم فرمود: اگر شهیدی، غریبی دیدید؛ برای او نکنید که سبک بشوید، برای من گریه کنید که هم ثواب می برید و هم تان برای او می ماند! ___________________________ * مقتل الحسین (ع) / صفحه ۲۵۷ و الکنی و الالقاب / جلد ۲ / صفحه ۴۲۴ * المصباح للکفعمی / صفحه ۷۴۱ و مستدرک الوسائل / جلد ۱۷ / صفحه ۲۶ ◾️همایش فرهنگ دفاعی _ امنیتی بر اساس آموزه های مهدوی _ قم ؛ ۱۳۹۷/۰۹/۲۹◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei